جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 52
متون مورد اعتماد ماتريديه
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
پاسخ تفصیلی:
ابو منصور محمد بن محمد، بنيان گذار مكتب ما تريدي، در حوالي سال 238 ق، در ماتريد به دنيا آمده و در سال 333 ق از دنيا رفت، ماتريد قريه اي از سمرقند در ماوراء النهر مي باشد. براي همين او و پيروانش را ماتريدي مي‌‌خوانند. وي علم دين را از ابونصر عياضي و ا بیشتر ...
غاية المرام فى شرح بحر الكلام
نویسنده:
حسن بن أبی بكر المقدسى؛ دراسة وتحقیق: عبدالله محمد عبدالله إسماعیل, محمد السید احمد شحاتة
نوع منبع :
کتاب , شرح اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قاهره - مصر: المکتبة الازهریة للتراث/ الجزیرة للنشر والتوزیع,
چکیده :
غاية المرام في شرح بحر الكلام، شرحی است بر کتاب «بحر الكلام في أصول الدين» اثر ابومعین نسفی (متوفی 508ق) که توسط حسن بن ابی‌بکر مقدسی (متوفی 836ق/ 1432م) نگاشته شده است. کتاب، مشتمل بر دو بخش است: بخش اول که توسط محققین اثر، عبدالله محمد عبدالله اسماعیل و محمد سید احمد شحاته صورت گرفته است، شامل سه مبحث است. در مبحث نخست، ضمن ارائه زندگی‌نامه شارح، به تشریح عصر و دوران زندگانی وی پرداخته شده و در مبحث دوم، به معرفی شرح حاضر پرداخته شده است. در آخرین مبحث نیز به توصیف نسخ خطی کتاب و تشریح اقدامات تحقیقی صورت‌گرفته بر روی آن، پرداخته شده است. بخش دوم، اصل کتاب غاية المرام است که مشتمل بر مقدمه مؤلف و 68 فصل می‌باشد. روش شرح بدین صورت است که ابتدا به نقل قول ماتن با عبارت «قال...» پرداخته شده و سپس، به اقوال سایر علما پیرامون آن موضوع، با ذکر نام ایشان اشاره گردیده و در نهایت، قول شارح، با عبارت «أقول...» ذکر شده است. شارح تنها به شرح و بررسی نص کتاب، از لحاظ لغوی اکتفا ننموده، بلکه از آرای اندیشمندانی همچون شافعی، رازی، سمرقندی، حلوانی، بزدوی و... نیز استفاده کرده است. فهرست منابع مورد استفاده محققین، به‌همراه فهرست مطالب کتاب، در انتهای آن آمده است. پاورقی‌ها توسط محققین نوشته شده و در آنها علاوه بر اشاره به اختلاف نسخ، به توضیح و تشریح برخی از مطالب متن، پرداخته شده است.
التمهید فی اصول الدین او التمهيد لقواعد التوحيد
نویسنده:
أبو المعين النسفي الحنفی الماتریدی؛ تحقیق: محمد عبدالرحمن الشاغول الشافعی الاشعری
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
چکیده :
التمهيد، کتابی است در توحید یا اصول دین یا علم کلام. می‌توان گفت این اثر، مختصرشده کتاب «التبصرة» است، یا اینکه تبصره، تفصیل مباحث این کتاب است. به همین دلیل در این کتاب، همان باب‌بندی، فصل‎بندی و ترتیبی را شاهدیم که در کتاب تبصره مشاهده می‌شود. البته خود نسفی در اکثر فصل‎های کتاب نوشته: این مسئله، بحثی مستوفا و دلایلی مبسوط را می‎طلبد که برخی را در «تبصرة الأدلة» ذکر کرده‌ام و این کتاب (یعنی التمهيد) مجال ذکر آن را ندارد. نسفی در خطبه کتاب می‌نویسد: «کسی که به درجات والای امارت و سیادت و... رسیده بود از من درخواست کرد کتابی درباره عقاید سلف بزرگان اهل سنت و جماعت بنویسم و اعتقاد آنان به توحید را بیان نمایم و من درخواست وی را در این امر اجابت کردم». محقق در پاورقی ذکر کرده که منظور از طلب‎کننده، سلطان سمرقند یا وزیر او است. ایجاز این کتاب برای کسی که صرفا خواهان دستیابی به اطلاعاتی درباره آرای اهل سنت و جماعت، به‌ویژه ماتریدیه است، کافی است. نسفی در فصلی از کتاب، درباره این که سازنده دنیا، حکیم است می‌نویسد: سازنده دنیا جل‎ و علا حکیم است؛ اگر مانند ابن اعرابی حکمت را از باب علم بدانیم و بگوییم حکیم، یعنی عالِم، بدون شک خدای بلندمرتبه از ازل عالم بوده است و چون تبدل صفات در او راه ندارد، اکنون نیز عالم است. اگر حکمت را از باب فعل بدانیم معنی آن محکم‌کاری در ساخته‌ها است و حکیم به معنی مُحکِم خواهد بود (مانند الیم که به معنی مؤلم است)؛ در این صورت وقتی می‌گوییم الله تعالی حکیم است، یعنی محکم‌کننده همه مفعولات و مصنوعاتش است. به‌هرتقدیر، حکمت را از باب علم بدانیم که ضدش جهل باشد یا از باب فعل بدانیم که ضدش سفه باشد (سفه مقابل احکام است؛ زیرا معنای آن سستی‌ای است که به دلیل شادی یا عصبانیت بیش از حد، بر فاعل عارض می‌شود و وی را به انجام کاری بدون تأمل و قصد درست، وامی‌دارد) خدای بلندمرتبه از ازل به این صفت (حکمت) موصوف بوده است؛ زیرا همان طور که علم (در نظر عالمان ما) ازلی است، فعلی که تکوین است نیز ازلی است. پس (همان ‎گونه که در بحث تکوین نیز از آن سخن گفتیم) خداوند، همان طور که عالم، قادر، خالق و رازق ازلی است، حکیم لم‎یزل هم هست. ابوالحسن اشعری که آگاه به اختلاف اهل لغت در ریشه کلمه «حکمت» بوده و از طرفی هم قائل به قِدَم صفات ذات و حدوث صفات فعل بوده است، گفته: اگر منظورمان از حکمت، علم باشد، این صفت ازلی است و الله تعالی از ازل موصوف به این صفت بوده است و اگر منظور از آن فعل، باشد، این صفت ازلی نیست؛ یعنی خدای متعال در ازل موصوف به حکمت نخواهد بود (این بحث در مسئله تکوین و مکوّن گذشت). ابوالعباس قلانسی، حکمت را از باب فعل قرار داده و قائل به ازلیت آن نشده است... وی در اثبات شفاعت هم می‌نویسد: و چون جواز بخشش صاحب گناهان کبیره ثابت شد، جواز بخشش گناهان آن شخص (مرتکب کبیره)، به شفاعت انبیا و رسولان(ع) نیز ثابت خواهد شد. نزد معتزله، چون گناهان کبیره بخشوده نمی‌شوند، شفاعت در کبائر نیز معنی نخواهد داشت و اما اولین دلیل ما در قول به شفاعت آیه 48 سوره مدثر است: فَما تَنْفَعُهُمْ‎ شَفاعَةُ‎ الشّافِعِينَ (و شفاعت شفاعتگران آنها را سود نبخشد). در این آیه شریفه اگر شفاعتی برای غیر کفار وجود نداشته باشد، تخصیص کافرین به ذکر در حالتی که در توصیف تقبیح امر آنان هستیم، به‌لحاظ معنوی امری قبیح است. همچنین روایتی مستفیض از پیامبر اکرم(ص) با مضمون «شفاعتي لأهل الكبائر من أمتي» (شفاعت من به اهل گناهان کبیره از امتم می‌رسد)، وارد شده است که قول معتزله در تأویل روایات شفاعت به مطیعین را باطل می‌کند... این روایت نص در شفاعت اهل کبائر است. به‌علاوه آنچه معتزله بدان معتقدند را باید عنایت نامید، نه شفاعت... آنان به وَ لا يشْفَعُونَ‎ إِلاّ لِمَنِ‎ ارْتَضى ﴿الأنبياء: 28﴾ (و جز براى کسى که [خدا] رضایت دهد، شفاعت نمى‌کنند) و ما لِلظّالِمِينَ‎ مِنْ‎ حَمِيمٍ‎ وَ لاشَفِيعٍ‎ يطاعُ‎ ﴿غافر: 18﴾ (براى ستمگران نه یارى است و نه شفاعتگرى که مورد اطاعت باشد)، نمی‌توانند استدلال کنند؛ زیرا در اولی می‌گوییم مؤمن، به‌خاطر ایمان و طاعاتش مرضیّ رب است؛ هرچند کبیره‌ای انجام داده باشد. درباره آیه شریفه دوم نیز باید گفت: ظالم مطلق، همان کفار هستند، نه مؤمنی که کبیره‌ای هم انجام داده است.
بحرالکلام
عنوان :
نویسنده:
أبو المعين میمون بن محمد النسفي؛ دراسة وتحقیق: محمد السید البرسیجی
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
عمان - اردن: دار الفتح للدراسات والنشر,
چکیده :
بحر الكلام، اثر ابومعین میمون بن محمد بن محمد بن مکحول نسفی حنفی (متوفی 508ق)، فقیه و متکلم حنفی است. نویسنده در این اثر به تبیین دیدگاه‌های کلامی اهل سنت پرداخته و اتهاماتی را به شیعه امامیه وارد نموده است. کتاب، مشتمل بر مقدمه محقق اثر در معرفی علم کلام و معرفی مختصر از نویسنده و آثار او، مقدمه مصنف و متن اثر در 52 فصل است. شیوه نویسنده در هر فصل چنین است که به تناسب بحث دیدگاه‌های کلامی معتزله، اشاعره و شیعه را که برگرفته از منابع اهل سنت است، مطرح کرده و مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد. محقق کتاب در مقدمه به بررسی علم کلام از زوایای مختلف پرداخته است. واصل بن عطاء، رئیس معتزله اولین کسی است که کتابی در علم کلام و جدال و مناقشه با اهل سنت و جماعت نوشت. علم کلام از دیدگاه ابن خلدون، علمی مشتمل بر دفاع از عقاید ایمانی به‌وسیله ادله عقلی و رد بر بدعت‌گذاران در اعتقادات بنا بر مذاهب سلف و اهل سنت است. مهم‌ترین موضوعات علم کلام و مناقشاتی که متکلمان پیرامون آن بحث می‌کنند عبارت است از: رد بر دهریه که قائل به قدم عالم هستند؛ رد اهل کتاب اعم از یهود (در تشبیه خداوند به صفات مخلوقات) و نصاری (در قول به تثلیث) و تنزیه خداوند متعال؛ اثبات صفات الهی و رد معطله که صفات الهی را نفی می‌کنند؛ بحث در رؤیت خداوند در بهشت و اثبات یا نفی آن و اینکه کلام الهی مخلوق یا غیر مخلوق است؛ بحث در افعال بندگان که مخلوق خداوند است یا بندگان؛ حکم کسی که در حال ارتکاب کبائر می‌میرد (آیا مخلد در آتش است یا مورد رحمت خدا قرار می‌گیرد)؛ ادله بر نبوت عامه و نبوت خاصه؛ قول در امامت و اینکه انتخاب امام به نص است یا با نظر اهل حل و عقد. نسفی در ابتدای اثر، اعتقادات خود را در رابطه با توحید و صفات پروردگار ذکر کرده است. سپس الفاظ سوره حمد را به‌اختصار تفسیر کرده و ایمان را اقرار به لسان و تصدیق قلبی به وحدانیت خداوند دانسته است. وی در فصل اول کتاب چنین می‌نویسد: «بدان که مناظره و جدل در دین جائز است؛ برخلاف آنچه که بدعت‌گذاران می‌گویند که جایز نیست؛ البته مراء و جدال و طلب بزرگی و مدح در دنیا مکروه است. موضوع تفکر و مباحثه دینی از موضوعات بسیار مهم است؛ لذا نسفی در ابتدای اولین فصل از کتاب به آن اشاره کرده است. در طول تاریخ تمدن و فرهنگ اسلامی دو روش و مکتب در بررسی مسائل مذهبی به وجود آمـده اسـت: یـکی روش اهل حدیث و اشاعره و دیگر، روش فلاسفه و متکلمان. پیروان مکتب اول می‌گویند: بحث در مسائل اعتقادی و جدال و مناظره در احـکام شـرعی بـدعت و حرام است و کلیه مسائل دینی و احکام شرعی را باید دربست پذیرفت. اما گروه دوم معتقدند کـه تـمام مسائل دینی اعم از اعتقادات و احکام دینی مبتنی بر تفکر و اندیشه است. بسیاری از مـتفکران اسـلامی همین روش را رفته‌اند و می‌گویند: دیـن و عـلم و فلسفه نـه‌تـنها بـاهم تضادی ندارند، بلکه به یکدیگر وابـستگی کـامل دارند. نویسنده همانند دیگر نویسندگان متعصب اهل سنت از شیعه و پیروان اهل‌بیت(ع)، به «روافض» تعبیر کرده است. محقق کتاب نیز در پاورقی، شیعه را به معنای منکرین خلافت ابوبکر و عمر و تأسیس شیعه را در زمان خروج زید بن علی بر هشام بن عبدالملک دانسته است. قابل توجه آنکه محقق علاوه بر اینکه بین شیعه امامیه و زیدیه تفاوتی قائل نشده است، اتهامات بی‌اساس دیگر نویسندگان اهل سنت را تکرار کرده است. اتهامات او را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: برخی چون اتهام تحریف قرآن کریم به زیاده و نقصان‏، که روشن‌ترین دلیل، علاوه بر تصریح علمای شیعه به عدم تحریف قرآن، عدم اختلاف مصحف موجود بین شیعه و اهل سنت است. بخش دوم اتهامات عبارت است از کافر دانستن صحابه و رد اجتهاد. اینکه شیعه صحابه را کافر بداند مطلب کذبی است؛ البته برخلاف اهل سنت همه صحابه را عادل نمی‌داند و اجتهاد در مقابل نص را نمی‌پذیرد. دیگر اتهامات نیز مکرر توسط علمای شیعه پاسخ داده شده است. نویسنده در بخش‌های دیگری از کتاب نیز اتهاماتی را متوجه شیعه کرده است؛ از جمله اینکه گروهی از شیعه معتقدند که خمر حرام نیست، بلکه مکروه است‏؛ البته مشخص نیست که این مطلب را از چه منبعی نقل کرده و منظور کدام‌یک از فرق انحرافی و ساختگی شیعه است. به اعتقاد نویسنده، علم افضل از عقل است. عقل انبیا نزد اهل سنت مانند عقل اولیا نیست و مانند عقل نبی ما محمد(ص) هم نیست؛ به‌خلاف آنچه معتزله می‌گویند که مردم همه در عقل یکسان هستند و بر هر عاقل بالغی واجب است استدلال کند به اینکه عالم صانعی دارد؛ همچنان‌که ابراهیم(ع) و اصحاب کهف استدلال کردند: فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً (الكهف: 14). در بخش دیگری از کتاب در اشاره به عقاید جبریه چنین می‌خوانیم: «جبریه معتقدند که خداوند مؤمنین را مؤمن و کافرین را کافر خلق کرده است. ابلیس همواره کافر بوده و ابوبکر و عمر قبل از اسلام مؤمن بوده‌اند. انبیا نیز پیش از وحی نبی بوده‌اند». سپس در نقد این مطالب می‌نویسد: اهل سنت و جماعت معتقدند: انبیا پس از وحی نبی شدند. ابلیس نیز با ترک سجده گناهکار شد و کافر شد؛ چون خداوند را در آنچه به او امر نمود حکیم ندانست. در حقیقت جبریه معتقدند که کفار بر کفر و معصیت مجبورند، درحالی‌که معذور هستند. مؤمنین نیز مجبور بر طاعت و ایمان هستند. نویسنده سپس می‌نویسد: ولی ما می‌گوییم: بندگان مخیر و مستطیع بر طاعت و معصیت هستند و مجبور نیستند. در فصل دیگری از کتاب به این اشاره شده که اهل سنت و جماعت معتقدند که امامت برخلاف آنچه شیعه می‌گوید منصوص برای علی و اولادش نیست. سپس در ادامه وصیت پیامبر(ص) درباره علی(ع) را منحصر به قضای دیونش می‌داند، نه در همه امور.
بحر الكلام
عنوان :
نویسنده:
میمون بن محمد النسفي؛ دراسة وتعلیق: ولی الدین محمد صالح الفرفور
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
دمشق - سوریه: مکتبة دار الفرفور للطباعة والنشر والتوزیع,
چکیده :
بحر الكلام، اثر ابومعین میمون بن محمد بن محمد بن مکحول نسفی حنفی (متوفی 508ق)، فقیه و متکلم حنفی است. نویسنده در این اثر به تبیین دیدگاه‌های کلامی اهل سنت پرداخته و اتهاماتی را به شیعه امامیه وارد نموده است. کتاب، مشتمل بر مقدمه محقق اثر در معرفی علم کلام و معرفی مختصر از نویسنده و آثار او، مقدمه مصنف و متن اثر در 52 فصل است. شیوه نویسنده در هر فصل چنین است که به تناسب بحث دیدگاه‌های کلامی معتزله، اشاعره و شیعه را که برگرفته از منابع اهل سنت است، مطرح کرده و مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد. محقق کتاب در مقدمه به بررسی علم کلام از زوایای مختلف پرداخته است. واصل بن عطاء، رئیس معتزله اولین کسی است که کتابی در علم کلام و جدال و مناقشه با اهل سنت و جماعت نوشت. علم کلام از دیدگاه ابن خلدون، علمی مشتمل بر دفاع از عقاید ایمانی به‌وسیله ادله عقلی و رد بر بدعت‌گذاران در اعتقادات بنا بر مذاهب سلف و اهل سنت است. مهم‌ترین موضوعات علم کلام و مناقشاتی که متکلمان پیرامون آن بحث می‌کنند عبارت است از: رد بر دهریه که قائل به قدم عالم هستند؛ رد اهل کتاب اعم از یهود (در تشبیه خداوند به صفات مخلوقات) و نصاری (در قول به تثلیث) و تنزیه خداوند متعال؛ اثبات صفات الهی و رد معطله که صفات الهی را نفی می‌کنند؛ بحث در رؤیت خداوند در بهشت و اثبات یا نفی آن و اینکه کلام الهی مخلوق یا غیر مخلوق است؛ بحث در افعال بندگان که مخلوق خداوند است یا بندگان؛ حکم کسی که در حال ارتکاب کبائر می‌میرد (آیا مخلد در آتش است یا مورد رحمت خدا قرار می‌گیرد)؛ ادله بر نبوت عامه و نبوت خاصه؛ قول در امامت و اینکه انتخاب امام به نص است یا با نظر اهل حل و عقد. نسفی در ابتدای اثر، اعتقادات خود را در رابطه با توحید و صفات پروردگار ذکر کرده است. سپس الفاظ سوره حمد را به‌اختصار تفسیر کرده و ایمان را اقرار به لسان و تصدیق قلبی به وحدانیت خداوند دانسته است. وی در فصل اول کتاب چنین می‌نویسد: «بدان که مناظره و جدل در دین جائز است؛ برخلاف آنچه که بدعت‌گذاران می‌گویند که جایز نیست؛ البته مراء و جدال و طلب بزرگی و مدح در دنیا مکروه است. موضوع تفکر و مباحثه دینی از موضوعات بسیار مهم است؛ لذا نسفی در ابتدای اولین فصل از کتاب به آن اشاره کرده است. در طول تاریخ تمدن و فرهنگ اسلامی دو روش و مکتب در بررسی مسائل مذهبی به وجود آمـده اسـت: یـکی روش اهل حدیث و اشاعره و دیگر، روش فلاسفه و متکلمان. پیروان مکتب اول می‌گویند: بحث در مسائل اعتقادی و جدال و مناظره در احـکام شـرعی بـدعت و حرام است و کلیه مسائل دینی و احکام شرعی را باید دربست پذیرفت. اما گروه دوم معتقدند کـه تـمام مسائل دینی اعم از اعتقادات و احکام دینی مبتنی بر تفکر و اندیشه است. بسیاری از مـتفکران اسـلامی همین روش را رفته‌اند و می‌گویند: دیـن و عـلم و فلسفه نـه‌تـنها بـاهم تضادی ندارند، بلکه به یکدیگر وابـستگی کـامل دارند. نویسنده همانند دیگر نویسندگان متعصب اهل سنت از شیعه و پیروان اهل‌بیت(ع)، به «روافض» تعبیر کرده است. محقق کتاب نیز در پاورقی، شیعه را به معنای منکرین خلافت ابوبکر و عمر و تأسیس شیعه را در زمان خروج زید بن علی بر هشام بن عبدالملک دانسته است. قابل توجه آنکه محقق علاوه بر اینکه بین شیعه امامیه و زیدیه تفاوتی قائل نشده است، اتهامات بی‌اساس دیگر نویسندگان اهل سنت را تکرار کرده است. اتهامات او را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: برخی چون اتهام تحریف قرآن کریم به زیاده و نقصان‏، که روشن‌ترین دلیل، علاوه بر تصریح علمای شیعه به عدم تحریف قرآن، عدم اختلاف مصحف موجود بین شیعه و اهل سنت است. بخش دوم اتهامات عبارت است از کافر دانستن صحابه و رد اجتهاد. اینکه شیعه صحابه را کافر بداند مطلب کذبی است؛ البته برخلاف اهل سنت همه صحابه را عادل نمی‌داند و اجتهاد در مقابل نص را نمی‌پذیرد. دیگر اتهامات نیز مکرر توسط علمای شیعه پاسخ داده شده است. نویسنده در بخش‌های دیگری از کتاب نیز اتهاماتی را متوجه شیعه کرده است؛ از جمله اینکه گروهی از شیعه معتقدند که خمر حرام نیست، بلکه مکروه است‏؛ البته مشخص نیست که این مطلب را از چه منبعی نقل کرده و منظور کدام‌یک از فرق انحرافی و ساختگی شیعه است. به اعتقاد نویسنده، علم افضل از عقل است. عقل انبیا نزد اهل سنت مانند عقل اولیا نیست و مانند عقل نبی ما محمد(ص) هم نیست؛ به‌خلاف آنچه معتزله می‌گویند که مردم همه در عقل یکسان هستند و بر هر عاقل بالغی واجب است استدلال کند به اینکه عالم صانعی دارد؛ همچنان‌که ابراهیم(ع) و اصحاب کهف استدلال کردند: فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً لَقَدْ قُلْنا إِذاً شَطَطاً (الكهف: 14). در بخش دیگری از کتاب در اشاره به عقاید جبریه چنین می‌خوانیم: «جبریه معتقدند که خداوند مؤمنین را مؤمن و کافرین را کافر خلق کرده است. ابلیس همواره کافر بوده و ابوبکر و عمر قبل از اسلام مؤمن بوده‌اند. انبیا نیز پیش از وحی نبی بوده‌اند». سپس در نقد این مطالب می‌نویسد: اهل سنت و جماعت معتقدند: انبیا پس از وحی نبی شدند. ابلیس نیز با ترک سجده گناهکار شد و کافر شد؛ چون خداوند را در آنچه به او امر نمود حکیم ندانست. در حقیقت جبریه معتقدند که کفار بر کفر و معصیت مجبورند، درحالی‌که معذور هستند. مؤمنین نیز مجبور بر طاعت و ایمان هستند. نویسنده سپس می‌نویسد: ولی ما می‌گوییم: بندگان مخیر و مستطیع بر طاعت و معصیت هستند و مجبور نیستند. در فصل دیگری از کتاب به این اشاره شده که اهل سنت و جماعت معتقدند که امامت برخلاف آنچه شیعه می‌گوید منصوص برای علی و اولادش نیست. سپس در ادامه وصیت پیامبر(ص) درباره علی(ع) را منحصر به قضای دیونش می‌داند، نه در همه امور.
ت‍ب‍ص‍ره‌ الادل‍ه‌ ف‍ی‌ اص‍ول‌ ال‍دی‍ن‌
نویسنده:
ابوالمعین میمون النسفی الماتریدی؛ تحقیق وتعلیق: محمد الانور حامد عیسی
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قاهره - مصر: المکتبة الازهریة للتراث/ الجزیرة للنشر والتوزیع,
ت‍ب‍ص‍ره‌ الادل‍ه‌ ف‍ی‌ اص‍ول‌ ال‍دی‍ن‌ ع‍ل‍ی‌ طری‍ق‍ه‌ الام‍ام‌ اب‍ی‌م‍ص‍ور ال‍م‍ات‍ری‍دی‌
نویسنده:
ت‍ال‍ی‍ف‌ اب‍ی‌ال‍م‍ع‍ی‍ن‌ م‍ی‍م‍ون‌ب‍ن‌ م‍ح‍م‍د ال‍ن‍س‍ف‍ی‌؛ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ و ت‍ع‍ل‍ی‍ق‌: گ‍ل‍ود س‍لام‍ه‌.
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب)
وضعیت نشر :
‏‫دم‍ش‍ق‌‬‏‫: ال‍م‍ع‍ه‍د ال‍ع‍ل‍م‍ی‌ ال‍ف‍رن‍س‌ ل‍ل‍درس‍ات‌ ال‍ع‍رب‍ی‍ه‌‬‏‫,
تبصرة الأدلة في أصول الدين علی طريقة الإمام أبي‎منصور الماتريدي
نویسنده:
ت‍ال‍ی‍ف‌ اب‍ی‌ال‍م‍ع‍ی‍ن‌ م‍ی‍م‍ون‌ ب‍ن‌م‍ح‍م‍دال‍ن‍س‍ف‍ی‌؛ ب‍ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ و ت‍ع‍ل‍ی‍ق‌ حسین آتای.
نوع منبع :
کتابشناسی(نمایه کتاب)
وضعیت نشر :
آنکارا - ترکیه: رئاسه الشئون الدینیه للجمهوریه الترکیه‏‫,
چکیده :
کتاب تبصرة الأدلة ابومعین نسفی، بعد از کتاب «التوحيد» که اثر خود ابومنصور ماتریدی است، دومین منبع اصلی مکتب ماتریدی می‌باشد. برتری این کتاب بر «التوحيد» ابومنصور، از حیث شمول و تفصیل بیشتر مطالب و روش واضح‎تر آن است. می‌توان گفت: هیچ‎یک از کتاب‌هایی که پس از این اثر درباره کلام ماتریدی نوشته شده‌اند، در اهمیت به مرتبه آن نمی‌رسند. ابومعین نسفی از بزرگان مذهب ماتریدی است که حدود این مکتب را به شکل واضح از دیگر مذاهب اهل سنت، تعیین کرده است؛ هرچند گاه خودِ او، در برخی آرا و نظرات با ابومنصور ماتریدی مخالفت کرده است. اهمیت نشر این اثر ازاین‌روست که شناساندن مکتب ماتریدیه (با تمام اهمیتی که در علم کلام دارد) در دوران حاضر، مهجور مانده؛ همان طور که در گذشته هم به اندازه اشاعره در شناساندن آن اهتمام نشده است. از نظر محقق کتاب، در مقایسه میان دو مکتب اشعری و ماتریدی، ممکن است بگوییم ماتریدیان در ابتکار حلول بر اشاعره برتری دارند. همچنین از میان دو مکتبی که در مقابل اشعریان قرار می‌گیرند، ماتریدیان ادله‌ای به‌مراتب قوی‌تر و اصیل‌تر از معتزله ارائه کرده‌اند. در این اثر (التبصرة...) آرای بسیاری از متکلمین و فرقه‌های کلامی پیشین و هم‎دوره نویسنده آن، ارائه شده است. علت این امر آن است که سال وفات ابوالمعین نسفی 508ق، بوده که در آن زمان علم کلام مراحل تأسیس و تشکیل فرقه‌های متعدد را از سر گذرانده بود و در مرحله بلوغ به سر می‌برد. با دقت در کتاب، مشاهده می‌کنیم که بخش زیادی از مطالب آن به مناظره و بحث با معتزله و رد مقولات آنان اختصاص دارد. در کتاب، قرائنی دال بر این هست که معتزلیان تا زمان حیات مؤلف وجود داشته‌اند. از جمله این قرائن، عبارت‎های «بعض المعتزلة في زماننا» یا «بعض المعتزلة في ديارنا»، در نوشته‌های اوست. نویسنده، در بسیاری از مواضع نیز درگیر بحث با اشاعره است؛ وی گاهی در بحث با آنان موافق است و گاهی به مخالفت با آنان برمی‌خیزد و در بسیاری از موارد با عنوان «خصوم» از آنان یاد می‌کند. علاوه بر اشاعره و معتزله، نویسنده با بسیاری از فرقه‌های کلامی دیگر نیز درگیری دارد. در کل، گاهی حس می‌شود که نویسنده با برخی آرای معتزله توافق ضمنی دارد، هرچند عبارات و استدلالات وی در بیان آن مطلب با آنان متفاوت است. معظم مطالب کتاب را مباحث جدلی تشکیل می‌دهد که هدف نویسنده بیشتر در آنها اثبات نظر خودش و رد دیدگاه‌های مخالفان است تا صِرف بیان حقیقت. شیوه او در گسترش دیدگاه‌هایش و بیان مطالب کتاب چنین است: در ابتدای هر فصل، مختصری از گرایش و نظریه خودش در آن را بیان می‌کند، سپس به بیان آرا و نظریات فرقه‌ها یا اشخاص (متکلمین) مخالف با این نظریه می‌پردازد، بعد از این امر، بحث را به شرح و تفصیل و پرسش و پاسخ می‌کشاند و در این میان به آرای مخالفانش مراجعه می‌کند. شیوه مراجعه او گاهی به‌نحوی است که آرایی را که با هم تداخل و هم‎پوشانی دارند با یکدیگر می‌آمیزد و این امر گاهی، فهم آن رأی و تشخیص اینکه این رأی از آنِ کدام‎یک از فرقه‌هاست را دشوار می‌سازد. میمون بن محمد نسفی، در بحث ارزاق می‌نویسد: از نظر ما هرکسی روزی حلال یا حرام خودش را می‌خورد و اینکه انسان، چیزی را که به‌عنوان رزق وی قرار داده شده، نخورد، یا اینکه دیگری رزق او را بخورد، امری است غیر قابل تصور. معتزله معتقدند: این امر (که انسان رزقش را نخورد یا رزق دیگری را بخورد یا دیگری رزق او را بخورد) ممکن است. رزق در لغت، اسم است برای قوت مقدّر؛ ازاین‌رو مرزدارانی را که هر ماه چیزی مقدر را از سلطان دریافت می‌کنند، مرتزقة نامیده‌اند. گاهی لفظ رزق به‌کار رفته و «ملک مطلق» از آن اراده شده است و گاهی منظور از این لفظ در کلمه، غذاء است؛ قال الله تعالی مَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّـهِ رِزْقُهَا ﴿هود: ٦﴾» و از آنجایی که جنبندگان (حیوانات) به‌لحاظ اسباب شرعی ملکیتی ندارند، منظور از کلمه رزق در آیه شریفه امری خواهد بود که غذا از آن حاصل می‌شود. اگر رزق در این آیه را به معنی ملک بگیریم، امر حرام رزق نخواهد بود؛ درحالی‌که گاهی انسان رزق غیرش، یعنی ملک او را می‌خورد و گاهی دیگری، رزق او را. اگر رزق را بر غذا حمل کنیم، حرام نیز داخل محدوده رزق خواهد بود؛ زیرا خدای متعال ما را تغذیه می‌کند؛ به این معنی که تغذّی و نمو را در بدن‌های ما خلق کرده است و خدای متعال در خلقتش متفرّد است و بندگانش را به این وادی راهی نیست. پس محال است که اسم رزق را تنها بر ملک (بدون غذا) حمل کنیم، بلکه رزق بر هر دوی آنها واقع می‌شود. در کل، قبیح است بگوییم: «فلانی صد سال عمر کرد و هیچ‎‍گاه از رزق الهی نخورد»...
أصول الدين
عنوان :
نویسنده:
إمام أبی الیسر محمد البَزدَوی؛ تحقیق : هانز بیتر لنس؛ ظبطه وعلق علیه: احمد حجازی السقا
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قاهره - مصر: المکتبة الازهرية للتراث,
  • تعداد رکورد ها : 52