جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
نقد قدرت در جامعه مدرن از دیدگاه نیچه و مارکوزه
نویسنده:
حمزه ذاکرعنبرانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تحولات ناشی از رنسانس و روشنگری، باعث ابطال ارزشها و باورهای جامعهء سنتی گردید و باورها و ارزشهای جدیدی ارائه داد. در نگرش جدید، خدا از محوریت و مرکزیت هستی افتاد و انسان جای آنرا گرفت . باورهای مذهبی و مباحث انتزاعی اموری غیرقابل اثبات و در نتیجه بیهوده، دانسته شد. مدرنیته که در نتیجهء این تحولات پدید آمد، بر عقلانیت تاکید زیادی داشت . چرا که انسان مدرن معتقد بود عقلانیت تنها وسیله برای رساندن انسان به سعادت می‌باشد. اما با گذشت زمان، عده‌ای از دانشمندان بر این باور شدند که جامعهء مدرن دچار کمبودها و نقصانهای اساسی است . از جملهء این دانشمندان، نیچه و مارکوزه‌اند که کمبود جامعهء مدرن را بیشتر در زمینهء ارزشها و باورها می‌دانند. آنان معتقدند در جامعهء مدرن، انسان آزادی و فردیت خود را از دست داده است . انسان مدرن، انسان برده‌ای است که جامعه بر او حکمرانی می‌کند. جامعه تمام ارزشها را تعیین می‌نماید و فرد هیچگونه آزادی‌ای برای انتخاب راه و مشی زندگی خود ندارد. ارزشهای مادی بر جامعه حاکم شده‌اند و حاکمان نیز به خاطر منافع خود این ارزشها را ترویج می‌دهند. نیچه با انسان محوری و حس باوری رنسانس و روشنگری موافق است و از آن حمایت می‌کند اما معتقد است رنسانس و روشنگری را جنبش پروتستان و انقلاب فرانسه، تحریف نموده‌اند. ایده‌های نوین که منشا انگلیسی دارند، همان باورها و اخلاق مسیحی است که در جامعهء سنتی رواج داشته است ولی اکنون صورت دنیوی یافته‌اند. ارزشها و باورهای مسیحی و به تبع آن ایده‌های نوین، بیانگر خواست قدرت گله‌های ضعیف و بیمار عوام می‌باشد که بر علیه قدرتمندان طرح شده است . این باورها، منحط می‌باشند چرا که از ضعیف و کمبود برمی‌خیزند و بر علیه نیرومندی و شادابی زندگی می‌باشند. این ارزشها و باورها را باید واژگون نمود و ارزشهای قدرتمندان را که از شادابی و نیرومندی سرچشمه می‌گیرد، جایگزین آن کرد. برای آنکه قدرتمندان، حاکم گردند باید انقلابی فرهنگی در جامعه صورت گیرد که با توجه به هیچ انگاری جامعهء مدرن، این تحول عظیم به زودی به وقوع خواهد پیوست . تنها نگرشی که با واقعیت جهان همخوانی داشته باشد و فریبنده نباشد، نگرش هنری است ، چرا که از دل واقعیت جهان برمی‌آید، واقعیت جهان خواست قدرت است . در دیدگاه هنری، هدف زندگی و هستی، ابرمرد می‌باشد. ابرمرد تنها هدف اصیلی است که زندگی می‌تواند داشته باشد. مارکوزه نیز معتقد است ، جامعهء مدرن، صرفا به واقعیات موجود بسنده می‌کند و در پی برتری جستن از این واقعیات نمی‌باشد. در این جامعه انتزاعیات ، اموری بیهوده تلقی می‌گردند. اصل عقلانیت در جامعه مدرن به عقلانیت ابزاری تبدیل شده است که جز به سود مادی نمی‌اندیشد. ارزشهای جامعهء مدرن را تکنولوژی تعیین می‌کند که همه ارزشهایی مادی می‌باشند. جامعه بر فرد حاکم شده است و آزادی او را سلب نموده است . جامعهء مدرن جامعه‌ای تک‌ساحتی است چرا که یک جنبهء اساسی از زندگی انسان را که همانا جنبهء معنوی آنست ، نادیده می‌گیرد. برای رهایی از بند عقلانیت ابزاری جامعهء مدرن باید به هنر پرداخت . چرا که هنر با ویژگی انتزاعی خود واقعیات موجود را به نقد می‌کشد و انسانرا تعالی می‌بخشد.
پیوند قدرت و اخلاق از نظر فارابی و ماکیاول
نویسنده:
منوچهر رشیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اندیشه ی پیوند قدرت و اخلاق یکی از مهمترین موضوعات مورد نظر اندیشمندان حوزه اخلاق و سیاست است . در این پژوهش سوأل اصلی پیوند اخلاق و قدرت در اندیشه فارابی و ماکیاول است هر دو فیلسوف در دو مکان و زمان متفاوت ، زندگی کرده اند برای بررسی این دو مقوله ضرورتاً به این نکته باید توجه نمود . فارابی اخلاق را نیرویی درونی و پیش برنده به سوی کمال می داند و یکی از زوایای نمود این نیرو ، قدرت و سیاست است . اخلاق مقدم بر قدرت و سیاست است و سیاست مدار واقعی کسی است که به دنبال سعادت واقعی است و آنکه سعادت را محقق می سازد سیاستمدار با اخلاق است. در حالی که ماکیاول اخلاق را وسیله ای برای یک غایت اصلی ؛ یعنی قدرت و سیاست می داند و این نوع اخلاق از دین و آموزه های مسیحیت بی تاقیر نبوده است ، البته این به معنی حذف اخلاق در مسیر قدرت و سیاست نیست ، بلکه او اعتقاد دارد که پادشاه برای رسیدن به هدف ، باید گاهی اخلاق را در خدمت قدرت قرار دهد؛ هر چند ابتدا این نوع قدرت غیر اخلاقی به نظر آید. خلاصه اینکه آنچه در نظر ماکیاول مهم است و از ارزش اصلی برخوردار است، قدرت است. و اخلاق امری تبعی است ولی در نظر معلم ثانی اصل اخلاق است ، قدرت یک امر تبعی است.
ردیابی توان در سیستم های قدرت
نویسنده:
سیدحسین موسوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
شرایط اقتصادی، پیشرفت تکنولوژی و تغییر در نگرش‌های سیاسی در بسیاری از کشورهای دنیا، صنعت برق را از انحصار خارج و به یک بازار رقابتی تحت عنوان صنعت برق تجدید ساختار و مقررات زدایی شده مبدل نموده است. این بازار باعث رقابت بین تولیدکنندگان برای تأمین انرژی مورد نیاز مصرف‌کنندگان شده است. در این ساختار جدید، سیستم انتقال در ایجاد قراردادهای تبادل توان از اهمیت خاصی برخوردار است. همچنین در رقابت آزاد سیستم قدرت، شناسایی مسیرهای واقعی توان دارای اهمیت ویژه‌ای است. روش‌های حل مساله ردیابی توان، مسیرهای توان عبوری در خطوط انتقال را مشخص می‌کنند. در بازارهای رقابتی، قوانین مالی از توافق بین کاربران سیستم قدرت پیروی می‌کند و اولین سوالی که مطرح می‌شود این است که کدام واحد تولیدی، انرژی مورد نیاز یک مصرف کننده را تامین می‌کند؟ و این انرژی مصرفی از مسیر کدام یک از خطوط انتقال انرژی عبور می‌کند. تعیین میزان مشارکت بارها و ژنراتورها در فلوی عبوری خطوط انتقال و نیز میزان مشارکت آنها در تلفات شبکه، قیمت‌گذاری توان انتقالی و تخصیص هزینه‌های انتقال با حل مساله ردیابی توان میسر می‌گردد. مساله ردیابی توان تاکنون از روش‌های متعددی حل شده است که از جمله می‌توان به روش‌های بیالک، کرشن، تئوری گراف، ماتریس تلاقی، ماتریس ادمیتانس، پخش توان مختلط، فاکتور توزیع و روش اصلاح توپولوژی تولید و ضریب توزیع بار اشاره کرد. روش‌های مذکور بر اساس اصل تسهیم تناسبی استوار است که قابل اثبات نبوده و با عملکرد واقعی سیستم قدرت دقیقا معادل نمی‌باشد. روش پیشنهادی در این تحقیق بر مبنای محاسبات پخش بار، اصل جمع‌آثار و روابط حاکم بر سیستم قدرت ارائه شده است. بنابراین انتظار می‌رود نتایج دقیق‌تر و قابل استنادی برای مساله ردیابی توان در اختیار بگذارد. در این تحقیق روش جدیدی جهت ردیابی توان بر اساس عملکرد واقعی سیستم ارائه می‌گردد. در این روش ابتدا ماتریس اتصال شبکه مورد مطالعه، شناسایی و تشکیل می‌گردد.ماتریس اتصال ارتباط مستقیم هر باس با باس‌های دیگر را بیان می‌کند و برای تشکیل آنابتدا نیاز به حل مساله پخش بار متناوب و نام گذاری خطوط شبکه است. مطابق با یک فرایند مارکوف گسسته می‌توان ارتباط کامل حالت پایدار بین باس‌ها را از ضرب ماتریس اتصال در خودش بر اساس قوانین جبر بولین تا ثابت شدن آن بدست آورد. ماتریس حاصل را ماتریس مسیر می‌نامیم. در روش پیشنهادیبا تبدیل مدل بار و سپس با استفاده از ماتریس مسیر و اصل جمع آثار، حوزه‌ها، نوع خطوط انتقال، مسیرهای واقعی انتقال توان ژنراتورها، سهم کاربران در فلوی خطوط و تلفات تعیین می‌گردد. یکی از مزایای روش پیشنهادی، تعیین سهم کاربران در تلفات خطوط همزمان با حل مساله ردیابی توان و بدون نیاز به الگوریتم جداگانه است. در این پایان‌نامه همچنین، روش‌های ردیابی پخش توان مختلط، روش فاکتور توزیع و روش اصلاح توپولوژی تولید و ضریب توزیع بار، که همگی بر مبنای فرض غیر قابل اثبات تسهیم تناسبی استوار است، نیز مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج ردیابی توان به روش‌های مذکور و روش پیشنهادی بر روی یک شبکه آزمون شبیه سازی، تحلیل و در نهایت در دو بخش ردیابی توان اکتیو و راکتیو با هم مقایسه گردیدند.نتایج عددی بدست آمده از بررسی روش پیشنهادی بر روی شبکه آزمون و مقایسه با روش‌های مذکور نشان می‌دهد که روش پیشنهادی با استفاده از روابط مداری قابل اثبات روش دقیق‌تری است و می‌تواند به عنوان یک روش موثر در ردیابی توان و تخصیص تلفات در بازارهای رقابتی برق مورد استفاده قرار می‌گیربد.
توصیف خداوند در نهج البلاغه
نویسنده:
سکینه صمدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در اندیشه دینی خدا اساس همه چیز است. بنابراین شناخت ذات، صفات و افعال او از اهمیت خاصی برخوردار می باشد و با توجه به اینکه خداوند موجودی مادی و قابل لمس نیست خداباوران از جمله مسلمانان در ارایه تصویری از خدا دچار اختلافات زیادی هستند از طرفی نهج البلاغه بخشی از میراث علمی امام علی (ع) است که او علم خود را بلاواسطه از رسول خدا (ص) گرفته است که دانش رسول خدا (ص) نیز وحیانی است، در این پایان نامه که موضوع ان توصیف خدا در نهج البلاغه است ضرورت شناخت خدا و عدم امکان شناخت دقیق خدا و ضرورت اکتفا کردن به شناختی که قران در این زمینه ارایه می کند و شناخت صفات ثبوتی و ذاتی خداوند از قبیل : علم خدا به اشیاء چه قبل از ایجاد اشیاء و چه بعد از ایجاد اشیاء و قدرت خداوند بر خلق اشیاء چه بی واسطه و چه با واسطه و توحید خداوند چه توحید نظری و چه توحید عملی بخصوص توحید ربوبی و عبادی و راههای خداشناسی از قبیل : راه فطرت، مطالعه آفرینش موجودات که نبودند و پیدا شدند و ... مستند به آیات قرآن و کلمات امام علی (ع)در نهج البلاغه بطور مشروح مورد بحث قرار گرفته است و ره آورد تحقیق این است که در بحث شناخت خداوند، شناخت خدا ضروری و ممکن می باشد ولی حد آن، معرفی خداوند در قرآن است که بیش از آن نه تنها نیازی به آن نیست بلکه موجب گمراهی است و در بحث صفات نیز نه مسلک تشبیه و نه مسلک تعطیل مورد قبول نمی باشد.بلکه صفات زاید بر ذات نفی و صفات عین ذات اثبات می گردد.
قدرت در «تسلای فلسفه»
نویسنده:
مرتضی بحرانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بوئتیوس، فیلسوف بزرگ رومیمسیحی قرن ششم میلادی، رسالهیی مهم در فلسفه سیاسی به نام تسلای فلسفه دارد. او در این رساله از مقولات متعدد فلسفی سخن گفته است که یکی از این مقولات، قدرت است. او این مقوله را در آستانه سده های میانه و با رهیافتی فلسفی و در هالهیی از عقاید دینی به بحث گذاشته است. وی ضمن تفکیک میان مؤلفه های درونی و برونی انسان، قدرت را از مؤلفه های سعادت انسانی میداند و از آنجا که سعادت امری درونی است، بنابرین نمیتواند با عوامل بیرونی کم و زیاد شود. قدرت در شکل بیرونی آن، عامل و ضامن مناسبی برای ایجاد و بقای سعادت نیست. بوئتیوس قدرت بیرونی بویژه در شکل سیاسی آن را برسمیت میشناسد اما نگاهش به قدرت بالمجموع است و از اینرو هر شکلی از اشکال قدرت بنحو مستقل و بتنهایی نمیتواند سعادتبخش انسان باشد بلکه چه بسا بسان نشانهیی بر عدم سعادت نیز تلقی میشود. این فیلسوف بخشی از ناکامی فلسفه را متوجه همین قدرتهای متجزی میداند.
بررسی علیت یا فاعلیت خداوند در هستی از منظر آیات و روایات
نویسنده:
مهدی نصرتیان اهور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
علت عبارت است از آنچه که وجودش، سبب پیدایش و نبودش، موجب نیستی چیزی می‌گردد. فاعل به معنای تأثیرگذار در شی دیگر است. هر یک از این دو واژه، دارای تقسیمات مختلفی هستند. در این پایان نامه به دو نظریه اشاره می‌شود: نظریه علیت و نظریه فاعلیت. نظریه علیت، علم الهی را سبب تام در تحقق موجودات می‌داند. مطابق این نظریه قدرت، اراده و مشیت الهی تابع علم و از جمله صفات ذاتی خواهند شد. علم پیشین الهی در این مکتب، با اختلافاتی رو به روست؛ به طوری که مکتب مشاء، علم حصولی پیشین خداوند را سبب تحقق عالم هستی می‌داند؛ در حالی که مکتب اشراق، وجود چنین علمی را انکار کرده، علم اجمالی خداوند به ذات فعّالش را سبب این امر معرفی می‌کند. مکتب حکمت متعالیه نیز رأی هر دو گروه را اشتباه دانسته، وجود مرتبه موجودات به وحدت جمعی و علم خداوند به آن را سبب تحقق اشیاء قلمداد می‌کند. اختلاف در تلقی از علم خداوند به دیدگاه آنها از فاعلیت خداوند نیز سرایت نمود؛ به نحوی که مشائیون، خداوند را فاعل بالعنایه، اشراقیون وی را فاعل بالرضا و پیروان مکتب حکمت متعالیه او را فاعل بالتجلی شمرده اند. نظریه علیت لوازم و آثاری همچون: نظام احسن بودن این جهان، وجود رابطه سنخیت میان تمام علت ها و معلول ها، فراگیر بودن تلقی صدور معلول از علت، پذیرش قاعده الواحد و وجود داشتن رابطه ضرورت علّی میان تمام علت ها و معلول ها را در پی دارد. این لوازم ذکر شده با اشکالات عدیده ایرو به رو هستند، به همین جهت نمی‌توان به نظریه مذکور پایبند گشت.نظریه فاعلیت نیز علاوه بر علم، بر دخیل بودن اموری همچون: مشیت و اراده الهی پافشاری می‌کند. مطابق این نظریه، اراده و مشیت از جمله صفات فعل هستند. انکار قاعده الواحد، عمومیت نداشتن تلقی صدور معلول از علت و کلیت نداشتن رابطه سنخیت میان علت و معلول از جمله لوازم نظریه فاعلیت است. مهمترین اشکال رو به روی این نظریه، راه یابی امکان به ذات خداوند است که می‌توان به آن پاسخ گفت.بهترین نظریه ای که بتواند چگونگی رابطه خداوند و موجودات دیگر را توجیه کند، همین نظریه فاعلیت است؛ زیرا با آیات و روایات هماهنگی و تناسب بیشتری دارد.
درامدی بر تبارشناسی معرفت پوزیتیویستی
نویسنده:
احمد خیرالله پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مباحث مربوط به ارتباط میان قدرت و معرفت یکی از بحث‌های چالش‌برانگیز در حوزه علوم انسانی و اجتماعی می‌باشد که از زمان شکل‌گیری و آغاز علوم انسانی و اجتماعی همیشه مورد مناقشه بوده است. در این میان معرفت و پارادایم‌های خاصی توانسته‌اند قالب‌هایی را برای تحقیقات علمی تعریف و باز تعریف نمایند. این قالب‌ها از قبل همین تعریف و باز تعریف و همچنین با تغییراتی که در صورت‌هایی از اندیشه‌اش ایجاد شده به مرور زمان به عنوان الگوهای مسلط در حوزه علوم اجتماعی و انسانی تبدیل شده‌اند. اینکه حفظ این نقش غالب تا چه اندازه مربوط به قدرت پارادایم مورد نظر در تحلیل و بررسی مسائل می‌باشد و تا چه اندازه از سایر عوامل (نظیر ارتباط آن با قدرت) منبعث می‌شود اساس مباحث پایاننامه حاضر را تشکیل می‌دهد. بررسی ارتباط متقابل میان قدرت با پدیده‌های اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی از مباحث مورد تحلیل در روش تبار شناسی می‌باشد. در این پایان نامه با یکی از اصول روش تبارشناسی که به بررسی ارتباط میان قدرت و معرفت می‌پردازد، به بررسی ارتباط میان لیبرالیسم (قدرت) و پوزیتیویسم (معرفت یا پارادایم علمی) پرداخته می‌شود و نقش قدرت سیاسی لیبرالیسم و دلایل پشتیبانی آن از پارادایم پوزیتیویستی مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد.
بررسی دیدگاههای امام خمینی (قدس سره) و دکتر شریعتی در باره نابرابری اجتماعی
نویسنده:
علی‌محمد قدسی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف اصلی این مطالعه بررسی نابرابری اجتماعی از دیدگاه امام و دکتر شریعتی است . در این مطالعه با استفاده از دیدگاههای کارکردی و تضاد و نیز دیدگاه اسلام در باره نابرابری به تبیین نابرابری از دیدگاه این دو شخصیت پرداخته‌ایم. روش تحقیق در این مطالعه توصیفی است نتایج از تحقیق که مبتنی بر روش تحلیل متن است بشرح زیر است : امام خمینی براساس تعریفی که از طبقه ارائه می‌دهد سه طبقه بالا، پائین و متوسط را در جامعه تشخیص می‌دهد، همچنین امام بر اساس وجود عامل استعمار معتقد به دو طبقه ظالم و مظلوم در جوامع می‌باشد. امام عوامل موجد نابرابری در جوامع را از رویکردهای سیاسی، مذهبی و انسان‌شناختی - روانشناختی درنظر می‌گیرد که عبارتند از استعمار، سرمایه‌داری، عدم رعایت احکام دین در پرداخت مالیاتهای اسلامی، حرص و آز انسان نسبت به قدرت و ثروت . امام در دیدگاه خود معتقد به وجود طبقات در جامعه است و سطحی از نابرابری که مبتنی بر کار و تلاش افرادی که دارای استعداد و توانایی متفاوت‌اند و در صورتی که درآمدهای ناشی از کار آنها در چارچوب قانون شرع قرار داشته باشد، را قبول دارند. امام مکانیزمهای مواجهه با نابرابری را در روی آوردن به اسلام صدر اسلام، آگاهی دادن به افراد جامعه، مبارزه و دادن مالیاتهای اسلامی و توزیع مجدد ثروت توسط این مالیاتها می‌داند. دکتر شریعتی در تعریفی که از طبقه ارائه می‌دهد ویژگیهایی را برای آن قائل است . دکتر برای جوامع براساس دو نوع برش طولی و عرضی، قائل به طبقات خاص است . در برش طولی دکتر معتقد به دو طبقه حاکم و محکوم است که این تقسیم‌بندی مبتنی بر مالکیت بر منابع تولید و ابزار تولیدی است و بر این اساس به نظر دکتر دو طبقه (حاکم و محکوم) در طول تاریخ در نظامهای طبقاتی وجود داشته. در نظر دکتر مالکیت عنصر تاریخی و جامعه‌شناختی است که عامل تعیین‌کنندهء نابرابری در جوامع است . از نظر دکتر نابرابری اجتماعی اجتناب‌پذیر است و براین اساس دکتر معتقد به جامعهء بی طبقه است . برابری در نظر دکتر معادل قسط است و قسط عبارت از سهم واقعی هرکس از تولیدات اجتماعی جامعه است . دکتر مکانیزمهای مواجهه با نابرابری را بازگشت به توحید، توحیدی که پیامبر آن با دو عامل عدل یعنی برابری طبقاتی و امامت اسلامی مردم ظلم زده و استثمار شده را به سوی اسلام کشانده، و نیز اجتهاد و انقلاب می‌داند. ایدئولوژی موردنظر امام و دکتر بترتیب اسلام ناب محمدی و تشیع علوی است که در مقابل ایدئولوژی مخاصم یعنی اسلام آمریکائی و تشیع صفوی قرار دارد. مخاطبین این دو ایدئولوژی (اسلام ناب محمدی و تشیع علوی) محرومین و مستضعفین هستند.
رویارویی جریان‌های موسوم به لیبرال‌ و مکتبی‌ در حوزه سیاست؛ از سال 1357 تا سال 1360
نویسنده:
حسین صابر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
زوال حکومت پهلوی و در نهایت برچیده شدن آن در بهمن 1357، معلولِ کنش‌گری جریان‌های گوناگونی بود که در رأس آن‌ها طرفداران گفتمان اسلام سیاسی قرار داشتند. گفتمانی‌ که با ارائه اسطوره مطلوب خود و در شرایط بی‌قراری جامعه، توانایی جذب دال‌های شناور و معنابخشی به آن‌ها را در یک زنجیره هم‌ارزی فراهم آورد و با گسترش سیطره هژمونیک خود، گفتمان وابسته به حکومت پهلوی را در مقام یک غیر، طرد و در رقابت با رقیبان، خود را به عنوان گفتمان غالب به جامعه معرفی نمود. با تثبیت این گفتمانِ مادر، خرده‌گفتمان‌های اصلی تشکیل‌دهنده آن مجال بروز پیدا نمودند که در این میان، گفتمان اسلام لیبرال با هواخواهان لیبرال و گفتمان اسلام فقاهتی با هواخواهان مکتبی‌اش، از جایگاه قابل توجهی برخوردار بودند. این دو گفتمان ـ که هواخواهان آن‌‌ها در مبارزه با حکومت پهلوی، سوابق مبارزاتی مشخصی داشتند ـ در غیریت با خصمی مشترک با عنوان گفتمان وابسته به حکومت پهلوی، اتحادی استراتژیک را شکل داده و موقتاً از افتراقات خویش چشم پوشیدند. اما وقوع انقلاب و نابودی غیر، دلیلی برای پوشیده نگاه داشتن تمایزها باقی نگذاشت و با برجسته‌ شدن منطق تفاوت، هواخواهان هر یک از این دو گفتمان خواهان سهم خود و اداره کشور انقلابی بر اساس آرمان‌های برخاسته از اصول و مبانی نظری و اندیشه‌ای‌شان شدند. این گونه بود که تنازع گفتمانی میان گفتمان اسلام لیبرال به رهبری بازرگان و گفتمان اسلام فقاهتی به رهبری امام خمینی شکل گرفت و مهم‌ترین حوادث سال‌های نخست جمهوری اسلامی، از پی این تنازع رقم خورد.بررسی چرایی این رویارویی و هم‌چنین چرایی حذف گفتمان اسلام لیبرال از عرصه قدرت، مسأله اصلی این پژوهش است که پژوهشگر با انجام پژوهشی توصیفی و تحلیلی و گردآوری داده‌های مبتنی بر منابع کتابخانه‌ای، در تلاش برای یافتن پاسخ آن بر آمده است. در پاسخ به چرایی رویارویی دو گفتمان، داده‌‌های پژوهش نشان می‌دهند که هریک از گفتمان‌های اسلام لیبرال و اسلام فقاهتی، بر اساس تفسیری برخاسته از اصول و مبانی نظری و اندیشه‌ای و قدرت پشت گفتمانی‌شان، به ارائه مفصل‌بندی، آرایش نشانه‌ها و تشکیل زنجیره هم‌ارزیِ گفتمانیِ متفاوتی پرداخته و در تلاش برای هژمونیک شدن و با انجام کنش‌های گوناگون، یکدیگر را در شمار غیر گفتمانی آورده و تنازعی گفتمانی را در بی‌قراری‌های جامعه ایرانی ایجاد نمودند که نتیجه آن به رویارویی‌های هواخواهان لیبرال و مکتبی این دو گفتمان منجر گردید. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهند که مکلف شدن لیبرال‌ها به بر آوردن وعده‌های استعاری و عام گفتمان اسلام فقاهتی با پذیرش مسئولیت دولت موقت، قابلیت دسترسی و اعتبار پایین گفتمان اسلام لیبرال به نسبت گفتمان اسلام فقاهتی، دسترسی گفتمان اسلام فقاهتی به مراکز قدرت و نهادهای انقلابی و به چالش کشیدن دولت موقت و پس از آن اولین رئیس جمهور ایران از طریق آن‌ها و اتکا به قدرت سوژگی فردی سیاسی رهبر انقلاب در مقام رهبر گفتمان اسلام فقاهتی، باعث عدم توفیق گفتمان اسلام لیبرال در هژمونیک‌شدن گردید که این موضوع، در کنار نفوذ گفتمان اسلام فقاهتی در اکثریت توده‌های جامعه ایرانی و هم‌چنین کنش سیاسیِ درنگ‌گونه و غیر انقلابی جریان لیبرال، تفوق مکتبی‌ها و حذف لیبرال‌ها از عرصه قدرت را به دنبال داشت.