جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1494
قاعده علیت ولوازم آن درحکمت متعالیه وتطبیق آن باآراء علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:زهرا الیاسی؛ استاد راهنما:عبدالرضا صفری حلاوی؛ استاد مشاور :مهدی خادمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در میان مسائل فلسفی، علیت یکی از مهم‌ترین مباحثی است که فکر بشر را همواره به خود مشغول داشته است و فیلسوفان مختلفی به بیان دیدگاه و اندیشه خود درباره علیت پرداخته‌اند. هدف این نوشتار بیان قاعده علیت و لوازم آن از دیدگاه ملاصدرا و سپس مقایسه آن با دیدگاه علامه طباطبایی است. البته دیدگاه‌ بعضی فیلسوفان باستان و فلاسفه مشاء همچون ارسطو و ابن‌سینا درباره قاعده علیت بیان‌شده تا ذهن خواننده با نظرگاه‌های مختلف آشنا شود و زمینه و مقدمه‌ای برای بیان مقایسه دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی باشد. از نوشته‌های ابن‌سینا فیلسوف مشایی برمی‌آید که وی اصالت را به وجود می‌دهد و نیاز معلول به علت را امکان ذاتی (امکان ماهوی) می‌داند و موجودات را حقایق متباین به تمام ذات می‌داند. ملاصدرا معتقد به اصالت وجوداست. ازنظر او وجود حقیقتی واحد و دارای مراتب است که همه موجودات را در برمی‌گیرد. ملاصدرا ملاک نیازمندی معلول به علت را امکان فقری (فقر وجودی) می‌داند ازنظر او علیت، اضافه اشراقی است که فقط یک‌طرف مستقل در آن برای تحقق ربط کفایت می‌کند. ملاصدرا برای معلول وجود مستقلی قائل نیست و آن را فقط رابط می‌داند. او پیدایش معلول را نوعی ظهور علت دانسته و ازاین‌جهت همه موجودات را نمود حق می‌داند نه بود حق. علیت و معلولیت را به تشان و تجلی و ظهور ارجاع می‌دهد. ملاصدرا تقدم علت بر معلول را تقدم بالحق می‌داند نه تقدم بالعلیه. علامه طباطبایی مناط احتیاج به علت را امکان وجودی یا همان فقر وجودی می‌داند. علامه طباطبایی علیت را از سنخ معقولات ثانیه فلسفی می‌داند که ذهنی محض نبوده و قابل صدق بر امور خارجی است ولی انتزاع این‌گونه مفاهیم به تأمل عقلی و مقایسه پدیده‌های خارجی با یکدیگر نیاز دارد. علیت مصداق خارجی ندارد بلکه منشأ انتزاع دارد. دیدگاه ابتکاری علامه طباطبایی آن است که آدمی از طریق علم حضوری به درک مفهوم علیت نائل می‌شود.
جایگاه عقل و وحی در اندیشهی علامه طباطبایی و استاد مطهری
نویسنده:
نویسنده:فاطمه سلطانی نقاره‌کوب؛ استاد راهنما:رضا رسولی شربیانی؛ استاد مشاور :روح اله آدینه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
رابطه‌ی عقل و وحی ازجمله مسائلی است که ذهن اندیشمندان را در طول تاریخ به خود مشغول کرده است علامه طباطبایی و شهید مطهری از جمله متفکرانی هستند که در این حوزه به اظهار نظر پرداختند. علامه به این نکته اذعان دارد که عقل و وحی، دو ابزار برای درک و شناخت حقیقت هستند؛ هیچ دین و مذهبی و هیچ روش نظری دیگری از هیچ طریقی نمی‌تواند حجیت قطعی و صحت بحث فلسفی را نفی کرده و ملغی نماید؛ زیرا در این صورت حقانیّت خود را، که از راه عقل اثبات شده است ابطال می‌کند. اما بر اساس دیدگاه علامه، عقل و خردورزی انسان را از وحی بی نیاز نکرده است؛ چرا که انسان علاوه بر قوه‌ی تفکر عقلانی، غریزه‌های سرکش در نهادش دارد که او را به سوی مسیر نادرست هدایت می‌کند؛ مسیری که بی‌درنگ به تضیع حقوق دیگران و بروز فضای متشنج در جامعه منتهی می‌شود؛ لذا آدمی احساس می‌کند باید قانونی وجود داشته باشد که حقوق افراد را تأمین کند و این قانون، از طرف کسی باشد که از هرگونه نقص مبرا باشد؛ قرآن، اراده‌ی تشریعی پرودگار است که به بشر عرضه داشته و این عمل در پرتو وحی حاصل می‌شود.شهید مطهری هم، به مانند علامه، عقل را به عنوان یک «منبع مستقلِ شناخت و معرفت»، در کنار وحی، معرفی می‌کند و استفاده‌ی قرآن از استدلال و برهان عقلی در طرح بسیاری از مسائل، از قبیل توحید، معاد، نبوت و اصول دین را شاهدی بر این مطلب می‌آورد؛ در منظومه‌ی فکری وی هم، عقل و وحی دو اصل بنیادین در فهم حقایق و واقعیات جهان به شمار می‌روند،که مکمل یکدیگر هستند و نظام معرفت دینی بدون هر یک از آن دو، ناقص و ناتمام خواهد بود؛ عقل و برآیند‌های عقلی تا جای معیّنی نیاز‌های انسان را پاسخ می‌دهد و وحی، پاسخگوی نیاز‌های فرا‌عقلی بشر است؛ عقل و علوم، زندگی طبیعی را سامان می‌دهند و جهان را با انسان سازگار می‌کنند.؛ اما وحی، در جهت‌دهی و معنابخشی و هدفمندی تلاش‌های عقلی و عملی کارایی دارد.
بررسی تأثیر پیشفرض های کلامی در تفسیر آیات جبر و اختیار در آراء علامه طباطبایی و فخر رازی
نویسنده:
نویسنده:هادی شفیعی ناطق؛ استاد راهنما:علی نصیری؛ استاد مشاور :محمدرضا امامی‌نیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در احادیث نبوی اهل سنت و تشیع، تفسیر قرآن کریم بر اساس نظرات مفسر، تحت عنوان تفسیر به رأی به‌شدت نهی شده است، یکی از مصادیق تفسیر به رأی دخالت دادن مبانی و اصول دیدگاه‌های کلامی است. فخر رازی کوشیده است راهی بین جبر و اختیار پیدا کند، وی با فزودن اصول دیگری به اصول اشاعره همچون توقف فعل بر داعی، کوشیده است مشکل را حل نماید و اشکالاتی که اشاعره در آن گرفتار بوده‌اند را رفع نماید. این اصول وی در تفسیر آیاتی که به آیات جبر و اختیار شهرت دارد، به‌عنوان اصول نظری او مؤثر واقع‌شده، به‌گونه‌ای که گاه در ضمن تبیین آیات، به این اصول استناد می‌نماید. تأثیر این اصول تا حدی بر تفسیر وی تأثیرگذار بوده که به‌صراحت با استناد به این اصول از ظواهر برخی آیات مذکور دست می‌کشد. علامه طباطبایی نیز دارای مبانی و اصول کلامی در بحث جبر و اختیار است، اما در تفسیر وی کمترین تأثیر اصول و مبانی کلامی در تفسیر آیات جبر و اختیار دیده می‌شود. علاوه بر اینکه اصول علامه غالباً متخذ از قرآن و مستند به برخی آیات آن بوده و با مجموعه آیات قرآن سازگار است. علامه طباطبایی با استفاده از راهنمایی‌ها و شیوه تفسیری معصومین علیهم‌السلام، ضمن تفسیر آیات با استفاده از آیات دیگر، دیدگاهی منطبق بر جمیع آیات و احادیث پیامبر و خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام را ارائه نموده است.
عالم برزخ مطالعه تطبیقی میان نظرات علامه طباطبایی و فخررازی
نویسنده:
نویسنده:سید قاسم موسوی؛ استاد راهنما:سید کمال مسعود ذبیح؛ استاد مشاور :یاسر قطیش
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در این پژوهش به این مطالب پرداخته شد: أول: نگاه تاریخی به زندگی و خط‌مشی علمی علاّمه طباطبائی وفخررازی، ونیز إعتقادات ملل گذشته و پیروان أدیان آسمانی پیرامون زندگی بعد از مرگ،مطرح نمودیم. دوم: موضوع مرگ بحث نمودیم،وإینکه حقیقت مرگ:عبارت است از جدا شدن نفس از بدن با إنقطاع تعلق وتدبیر خود ازجسد؛عقلاً. وإنتقال از منزلی به منزل دیگر؛برحسب نقل. و إینکه مردن صفت وجودی است، و حق مقدّر است و أمر حتمی است. و حکمت مرگ:عبارت است ازجایگزین نمودن نسل به نسل دیگر است وساختن إنسانی است که با نشأت اُخروی تناسب دارد، و إینکه أجل دو نوع است:أجل مسمی وأجل غیرمسمی است، مرگ هم دو نوع است: طبیعی و مرگ إخترامی است. وقرآن از مرگ به عنوان "توفی" نام می‌برد، وآن چیزی که ازبدن قبض می شود روح است، وقبض کننده آن خدای متعال است، و فرشته ها أسباب و واسطه آن می باشند . سوم: نفس إنسانی بررسی کردیم: و إشاره شد به اینکه نفوس ناطقه جواهری است مجرد از جسمیت است. و مادّی نیست، و بقای نفس بعد از از بین رفتن بدن مطلبی است که عقلا و فیلسوفان در مورد آن اتفاق نظر دارند. وبقای نفس بعد از مرگ با أدلّه عقلی و آیاتی از قرآن إثبات شده،که تصویر عالم برزخ و إعتقاد به آن، برثابت شدن بقای نفس بنا شده است. چهارم: عالم برزخ که به آن «عالم قبر» و «عالم مثال»نیز می نامند،می رسیم ،وبه إصطلاح برزخ نزد حکما و فیلسوفان و متکلمین و عرفا و مُفسّرین ، إشاره می کنیم . و نتیجه می گیریم که در تعریف برزخ، أهل شرع وکلام: در إینکه عالم برزخ میان عالم دنیا وآخرت است، إشتراک نظردارند . و فیلسوفان به «عالم مثال» برزخ می گویند؛به جهت قرارگرفتن آن میان عالم عقل و عالم مادّه و طبیعت است،که إین مرتبه مجرد از ماده است، به جُز آثار آن می دانند. وأمّا "إشراقیون" به آن«عالم اشباح مجرده» می گویند. وبحث ما در مورد عالم برزخ بإصطلاح متکلمین است :که برزح"حد فاصله مابین مرگ و قیامت است"،می دانند، کما إینکه" قوس صعودی" مد نظر ما است ، نه قوس نزولی است، و اینکه عالم برزخ: ظرف موجودات برزخی است که درمیان عالم عقل و عالم ماده است، قراردارد؛ نه به معنای حَیّز یا مکان می باشد. کما إینکه إثبات عالم برزخ را با عقل و نقل،أنجام دادیم . پنجم: أعمال و آثرگذاری آنها پس از مرگ،بررسی کردیم، ووتوضیح دادیم که تأثیرآنها مشرط به آنکه: عامل مؤمن باید باشد و عمل صالح وبرای آخرت ورضای خدا باشد. واگر عملی زیاد تکرار شود در نفس انسان مَلَکَه حاصل می شود،که اگر این اعمال مفید باشند بهجت و سرورآن به أو می رسد، و اگر مضر باشند ، بعد از مرگ به آن متضرر می‌شود. رابطه ای "تقابل" یا "علیّت "و یا "بالقوه والفعل" یا "تماثل و عینیت"، میان عمل و جزا وجود دارد، و آیات قرآنی بر اتحاد میان عمل و جزا دلالت دارند چه خیر باشد چه شر. در خاتمه : به برسی ومقایسه میان نظرات علّامه طباطبایی و فخر رازی،پراختیم ، وبه نتایجی که به دست آمده از آن ،إشاره کردیم.
بررسی تطبیقی خلود در جهنم از دیدگاه محی الدین عربی، علامه طباطبایی و مکتب تفکیک
نویسنده:
نویسنده:مصطفی حاجی لَری؛ استاد راهنما:محمدرضا کریمی والا؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
مساله کیفر مجازات و به خصوص، خلودِ عده ای در آتش جهنم، از مسائل مهم در مبحث معاد و حیات واپسین است. در دین مبین اسلام، مجازات برخی از گناهان، خلود و همیشه زیستن در جهنم است که بحث پیرامون آن، از دیرباز مورد اهتمام متکلمان، فلاسفه، عرفا و مفسران بوده که بر اساس اصول و مبانی فکری خویش، به بیان موضع خود پرداخته اند. ضرورت بحث در این خصوص از آنجاست که گرچه آیات و روایات معصومین (علیهم السلام) دلالت بر خلود و جاودانگی اهل نار در دوزخ دارد و از حیث عقلی، خلود در عذاب، با محذوری مواجه نیست؛ اما رحمت واسعه الهی و نیز فطرت توحیدی و میل به خدای تعالی که در نهاد هر انسانی سرشته است، موجب شده است تا در اندیشه برخی نظیر محی الدین عربی، ظهور شواهد نقلی محتاج تأویل باشد. در این پژوهش، بحث خلود جهنمیان در عذاب، مورد بررسی قرار گرفته است تا ضمن مشخص شدن کسانی که در جهنم دائمی هستند؛ حقیقت خلود آنان در جهنم احراز گردد. اینکه آیا این افراد به طور دائم در حال چشیدن درد و رنج و عذاب هستند یا اینکه در نهایت، آتش جهنم، با مزاج آنان مسانخ شده و در نتیجه گوارای وجودشان خواهد گردید؟ ابن عربی چنین موضعی دارد که براساس مبانی عرفانی خویش در مباحث خداشناسی و انسان شناسی بر آن استدلال نموده است. اما علامه طباطبایی، هرگز این موضع را برنمی تابد و به صراحت و قاطعیت از دوام تعذیب جهنمیان در آتش، سخن می راند. ایشان هم بر نقل استناد می کند و ضمن آنکه آیات متعددی را شاهد گرفته و روایاتی را معاضد این حقیقت معرفی می نماید، از منظر فلسفی نیز بر موضع خویش اصرار می ورزد. مکتب تفکیک، نیز از آنجا که فلسفه و استدلال عقلی و نیز عرفان را در این مباحث راه نمی دهد و صرفا بر ادله نقلی استناد می نماید، ضمن آنکه خلود را می پذیرد، از حیث نقلی بحث را عمیق تر پی می گیرد و برخی از صاحب نظران این مکتب به طور مفصل ادله نقلی را بررسی کرده و هر گونه شائبه انکار دوام عذاب برای گروهی از جهنمیان را مردود بر می شمارند. پژوهش پیش رو با شیوه کتابخانه ای، اسنادی ـ تحلیلی، در نهایت بنابر استدلال های عقلی و ادله های نقلی علامه طباطبایی و نیز اندیشوران تفکیکی، خلود در رنج و عذاب را امری مسلم دانسته است.
تحلیل شکلگیری حیات دنیوی مبتنی بر آراء تفسیری علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:سجاد اسدبیگی؛ استاد راهنما:مهدی سپهری؛ استاد مشاور :مهدی ایزدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
حیات دنیوی انسان درواقع نوعی از زنده‌بودن است که در آن انسان به سختی‌های فراوانی دچار شده است. این حیات را می‌توان به دو مرحله تقسیم نمود. مرحله‌ی اول این حیات مبتنی بر عمومیت داستان هبوط، آشنا شدن انسان با بدن خویش است. این آشنایی که درواقع درنتیجه‌ی اعراض از ذکر الهی و معطوف شدن روح انسان به بدن، صورت می‌گیرد؛ در نهایت به خود بدن پنداری انسان می‌انجامد و انسان را به سختی-های ادراک تعلق بدن، همچون بیماری، احتیاج به لباس، گرسنگی و... دچار می‌سازد. مرحله‌ی دوم حیات دنیایی، که بعد از ادراک تعلق بدن است، مرحله‌ی تلاش و تکاپو برای بقا در زمین است. در این مرحله انسان برای انجام افعال خویش، احتیاج به نوعی علم و ادراک دارد که از آن به علم اعتباری یاد می-شود. رفع احتیاجات وی به حضور او در اجتماع پیوند خورده‌است و او اضطرارا زندگی اجتماعی را می-پذیرد. حضور او در اجتماع موجب تکثیر اعتباریات می‌شود و اعتباریات که خود وهمی هستند و ما‌به‌ازای خارجی ندارند، تمام زندگی انسان را فرامی‌گیرند و دنیایی وهمی را شکل می‌دهند که انسان را در خود هضم می‌کند. شاید مهمترین اعتبار انسان در اجتماع قانون باشد که قوام و دوام اجتماع را حفظ می‌کند. قانون زائیده‌ی عقل آدمی است و ضعف فراوان دارد. در این دیدگاه، غایت دین رهاندن انسان از سختی‌های حیات دنیاست. دستورات دینی درواقع اقتضای علم به عوالم نورانی، در عالم دنیاست و توسط شخصی که دچار غفلت از آن عوالم نشده‌است، به صورت حضوری دریافت می‌گردد و به صورت حصولی در اختیار سایر انسان‌های محجوب از آن عوالم می‌گردد. حقیقت دین عالم اسماء و صفات الهی است که به لسان اعتبار بیان شده‌است و انسان را به این اسماء –که تعلیم آن شرط اصلی خلافت الهی انسان است- می‌رساند. تحلیل و بررسی حیات دنیوی انسان، چیستی و چگونگی شکل‌گیری و در نهایت غایت آن، مسئله‌ی اصلی نوشتار پیش روست.
آرای غیر مبیّن و اقوال مردد علامه طباطبایی در تعیین مکی و مدنی سوره ها و تبیین ملاک های ایشان
نویسنده:
نویسنده:محمدهادی دهقانی؛ استاد راهنما:عباس اسماعیلی زاده؛ استاد مشاور :---- ----
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
یکی از انواع علوم قرآنی که در تفسیر نقش مهمی دارد، علم مکی و مدنی است؛ بسیاری از مفسرین بخشی از تفسیر خود را به این موضوع اختصاص داده‌اند؛ علامه طباطبایی نیز از این قاعده مستثنا نیست. ایشان چنانکه در تفسیر، قرآن-محور عمل می‌کنند، در مکی و مدنی نیز به سیاق آیات محتوا و مضامین سور تکیه نموده‌اند؛ اگرچه در مواردی از اصل پذیرفته خود عدول نموده‌اند؛ بااین‌حال در بسیاری از موارد آرای ایشان مجمل و در مواردی نیز مبهم باقی مانده، که ضروری بود تفصیل و تبیین گردند. با بررسی آرای مجمل ایشان از ملاک‌های ایشان پرده برداشته شد؛ تفاوت دو دوره مکی و مدنی به‌خوبی در آرای ایشان دیده می‌شوند. سوره‌هایی که دعوت به صبر و استقامت دارند، تفصیلاً اصول دین را بیان می‌کنند، مکی هستند، در مقابل سوره‌هایی که به جامعه و مسائل تاریخی ارتباط پیدا می‌کنند مدنی هستند. نهایتاً ایشان در ۱۳ سوره‌ را هم مکی و هم مدنی دانسته‌اند؛ در اکثر موارد ملاک‌هایی که در سوره‌های مکی ذکر شد در احتمال مکی بودن دخیل هستند؛ از دیگرسو در احتمال مدنی بودن، برخی موارد شاهدی از سیاق دارند، برخی موارد متأثر از روایات و مواردی نیز متأثر از منابع المیزان مانند مجمع البیان و الدرالمنثور است.
نقد و بررسی کارکردهای نظریه پیوستگی سوره در تفسیر قرآن با تطبیق بر تفاسیر المیزان علامه طباطبایی(ره) و فی ظلال القرآن سید قطب
نویسنده:
نویسنده:محسن قربانیان آفارانی؛ استاد راهنما:سیدرضا مؤدب؛
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
«پیوستگی سوره» شاخه‌ای پُراهمیّت از دانش مناسبت در قرآن است که به ‌لحاظ نقش منحصربه‌فرد آن در تفسیر، بسیار مورد توجّه مفسّران و قرآن‌پژوهان -به‌ویژه در نیم قرن اخیر- قرار گرفته است. بر اساس این نظریه، هر سوره بر یک غرض یا محور اصلی استوار است، به‌گونه‌ای که تمامی موضوعات سوره حول آن غرض، وحدت فراگیر سوره را رقم می‌زند. پژوهش حاضر قصد دارد ضمن بررسی سیر تاریخی اندیشه پیوستگی سوره و تبیین مبانی نظریه، نقش و تأثیر آن را در تفسیر، با مطالعه تطبیقی میان دو تفسیر نام‌دار جهان اسلام، یعنی: «المیزان» علامه طباطبایی و «فی ظلال القرآن» سیّدقطب مورد واکاوی قرار دهد. در پژوهش حاضر تلاش شده به شکلی نوین و همه‌جانبه، کارکردهای اعتقاد به پیوستگی سوره در تفسیر قرآن معرّفی و دسته‌بندی شود. بر اساس نتایج به دست آمده، این کارکردها را می‌توان به انواع شش‌گانه: «ساختاری»، «زمینه‌ای»، «شناختی»، «اثباتی»، «تبیینی» و «سنجشی» تقسیم نمود. هم‌چنین بررسی‌های تطبیقی میان دو تفسیر مذکور نشان می‌دهد: علامه طباطبایی با رویکرد ویژه تبیینی- انتقادی در تفسیر المیزان، به استناد این نظریه، به تبیین مفهوم و مقصود آیات و تبیین پیوندها و ارتباطات درونی سوره پرداخته و در مقام ارزیابی روایات و اقوال تفسیری برآمده است که بر این اساس می‌توان گفت از کارکردهای تبیینی و سنجشی اعتقاد به پیوستگی سوره به شایستگی بهره برده است. سیّدقطب نیز با نگرش غالب پذیرشی- اثباتی در تفسیر خود و با رویکردی کلّی-نگرانه‌تر، اهتمام شایانی در راستای اثبات وحدت موضوعی سوره‌ها و به تصویر کشیدن ارتباط و پیوستگی میان آیات سوره مبذول داشته است.
بررسی تحلیلی نقش قوه خیال در تعالی انسان بر مبنای حکمت متعالیه با تکیه بر آراء علامه طباطبایی(ره) و شاگردان
نویسنده:
نویسنده:رقیه یوسفی سوته؛ استاد راهنما:محمدمهدی گرجیان عربی؛ استاد مشاور :محمدتقی یوسفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
بنابر جسمانیۀالحدوث و روحانیۀالبقاء بودن نفس در حکمت متعالیه، انسان در مراحل تکوّن خود با ارتقاء از مرتبه طبیعی و ادراک حسی، ابتدا در مرحلۀخیال متّصل قرار می‌گیرد؛ متخیّل‌بالفعل و عاقل‌بالقوه می‌گردد. از نظر علامه طباطبایی(ره) و شاگردان ایشان، اکثر انسان‌ها تا پایان زندگی دنیایی خود، در همین مرتبه خیال باقی می‌مانند و حتی با همین مرتبه که بوسیلۀ علم و عمل آنها شکل-گرفته و هویت حقیقی آنها را ساخته است محشور می‌گردند. قوه ‌خیال با توجه به کارکردهایش، هم دارای جنبۀ فعلی و هم انفعالی است در این ‌صورت هم می‌تواند موجب تعالی انسان گردد و هم موجبات سقوط و انحطاط انسان را فراهم سازد. از نظر علامه طباطبایی(ره) و شاگردان ایشان، اگر خیال، الهی باشد و دستخوش عواملی که او را از توجه به عالم ملکوت منحرف می‌سازد نشود، می‌تواند به حقایقِ عالم خیال منفصل دست یافته و حتی به مراتب بالاتر و فوق تجرد نیز تعالی یابد. اما اگر غیرالهی باشد یعنی رو به طبیعت کرده و بُعد ماورائی خود را فراموش کند، جولانگاه شیطان و نفس‌اماره می‌گردد و در دایرۀ محدود و بستۀ خود، صورت‌های کاذب و واهی را می‌سازد و چه بسا دچار اشتباهات و مغالطات جبران-ناپذیری گشته و اعمال ناپسندی مرتکب می‌شود. انسان برای اینکه از مرتبه تخیّل بالفعل که در آن کثرت محض حکمفرماست به مرتبه عقل بالفعل که عالم وحدت است ارتقاء پیداکند و با این‌که در میان خلق زندگی می‌کند اما همه آنها را تجلّی حضرت حق ببیند و فانی در ذات، صفات و افعال الهی گردد باید قوۀخیال خود را تطهیرکند تا تجلّی‌گاه نورالهی شود. از نظر علامه طباطبایی‌(ره)، مهم‌ترین عامل برای تطهیرخیال، همّ‌واحدداشتن است که از طریق مراقبه برای انسان حاصل می‌گردد. با توجه به ساحت اختراعیِ فعلی و ارادی خیال، انسان می‌تواند هم در افعال و هم در صفات شبیه خدا شود و به اذن الهی، کار خدایی انجام دهد.
تاثیر گرایش عرفانی علامه طباطبایی بر تفسیر المیزان
نویسنده:
نویسنده:محسن فاطمی؛ استاد راهنما:عباس مصلایی‌پور یزدی؛ استاد مشاور :قاسم کاکایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
شخصیت عرفانی علامه طباطبایی با توجه به شاگردی ایشان نزد عارف شهیر سید علی قاضی طباطبایی و آثار عرفانی به جا مانده از وی، بر کسی پوشیده نیست. جایگاه رفیع المیزان در میان تألیفات متنوع ایشان، به همین مقدار مبرهن است. با این همه تاکنون پژوهش مستقل و جامعی پیرامون میزان اثرگذاری گرایش عرفانی ایشان بر المیزان، مشاهده نشده است. این رساله در پی بررسی این مهم با کنارهم گذاشتن مبانی عرفان و برداشت های تفسیری علامه است. این همان عرفانی است که از دایره ثقلین خارج نیست و به همین سبب و به جهت علو شخصیت علامه در جهان اسلام و بستر قرآنی المیزان، می تواند یکی از شواهد دقیق و قابل استناد در مباحث عرفان ناب اسلامی باشد و توجه محققان را به بعد عرفانی المیزان که در نگاه اول محسوس نیست، جلب کند و شخصیت برجسته تفسیری علامه را در کنار عارفی متعمق قرار دهد که می تواند مهمترین اصول و مبانی عرفان را همچون فنا، عشق الهی، تجلی، توحید و ولایت، در بستر مباحث متین قرآنی که با روش تحسین برانگیز قرآن به قرآن مطرح می شوند، ارائه دهد. بر اساس یافته های تحقیق، علامه به عرفان برگرفته از ثقلین پایبند بوده و بازتاب آن را می توان با بررسی برداشت های تفسیری وی در المیزان، دید. این گرایش عرفانی در آیات مختلف خود را نشان داده و به دور از تاویل گرایی صوفیانه، عرفان حقیقی اسلامی را بسته به آیات مختلف ارائه می دهد. از این نظر المیزان متاثر از ذوق عرفانی علامه بوده و بستر مناسبی برای بیان دیدگاه های عرفانی وی است. روش تحقیق به شکل کتابخانه ای بوده و توصیفی تحلیلی انجام شده است.
  • تعداد رکورد ها : 1494