جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 2894
علم الهي از ديدگاه سه فيلسوف اسلامي ابن سينا، شيخ اشراق و ملا‌صدرا
نویسنده:
‫صمد صمدي
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت آموزش حوزه هاي علميه ,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
---
وجود در تفکر ارسطو و ابن سينا
نویسنده:
‫عبدالخالق فصيحي
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، جامعة المصطفی العالمیة,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫يکي از مسائل مهم و اساسي که هميشه ذهن انسان را به خود مشغول داشته ، مسئله وجود و هستي است؛ آن هم در قالب اين پرسش که چرا موجودات، به جاي اينکه نباشند، هستند؟ در اين ميان، ارسطو و ابن سينا، جزء شاخص‌ترين کساني هستند که همواره سرگشته در پي دريافت اين حقيقت بوده و از آن، پرسش داشته‌اند. برخي از محققان مانند ابن رشد و ژيلسون به عمق انديشه‌هاي اين دو رفته و عقايد آنان را عميقاً شرح کرده‌اند؛ ولي با اين نگرش که نظام فلسفي ابن سينا، بسط تفکر ارسطو و حاشيه فلسفه اوست. از اين رو، استقلال بوعلي در حد مسئله‌شناسي فلسفه باقي مانده و کليت تفکر وي را به عنوان يک نظام مستقل نشان نمي‌دهد. نگارنده با اين ديدگاه مخالف است؛ لذا در اين پژوهش، با تکيه بر مباني هر يک، ديدگاه‌هاي اين دو فيلسوف بزرگ را به صورت مقايسه‌اي بررسي کرده است. او به اين نتيجه رسيده است که وجود در تفکر فلسفي ارسطو، بر محوريت جوهر فرد که همان وجود محسوس است، تفسير مي‌شود و در انديشه بوعلي بر محوريت وجود عام مفهومي که وجود حق تعالي و وجود ممکن از مصاديق آن به حساب مي‌آيد، تبيين ميگردد. نگارنده در آغاز، برخي از اصطلاحات فلسفي مورد استفاده مانند وجود، جوهر، صورت، ماهيت و موجود بما هو موجود را تعريف کرده، سپس به شرح ديدگاه ارسطو، فلوطين، فارابي و ابن سينا مي‌پردازد. وي وجه اشتراک ارسطو و ابن سينا را در موضوع فلسفه يعني «موجود بما هو موجود» مي‌داند. البته وي نگرش اين دو فيلسوف را به موضوع، متفاوت ذکر کرده؛ چرا که شخصيت هر فيلسوف متفاوت از ديگري است و شيوه تبيين آنها نيز فرق مي‌کند. در انديشه ارسطو جوهر مساوي با وجود است و حتي شامل خدا هم مي‌شود؛ در حالي که در نظر بوعلي، جوهر ماهيتي است که اگر موجود شود، نيازي به موضوع ندارد و يکي از موجودات ممکن به حساب مي‌آيد. صورت نزد ارسطو همان جوهر نخستين است؛ ولي در نظر ابن سينا جزء مقوم ماده است. ابن سينا وجود را به مطلق و خاص تقسيم مي‌کند و وجود مطلق را داراي مفهوم مشکک و عارض و زائد بر ذوات خاصه که همان ماهيات هستند، مي‌داند.
فلسفه آفرينش و معناي زندگي از ديدگاه ابن سينا، ملاصدرا، علامه طباطبايي و آيات
نویسنده:
هاشم حسيني زارگز
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، معاونت آموزش حوزه هاي علميه ، ,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
---
مُثُل افلاطون از ديدگاه بوعلي سينا، شيخ اشراق، ملاصدرا
نویسنده:
‫محمد سنوسي هارون
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، جامعة المصطفی العالمیة,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫افلاطون از فيلسوفان يونان باستان، نظريه جامعي در مورد اصالت عالم غير محسوس يا عالم غيب با عنوان عالم مُثُل ارائه کرده و با اين نظريه، مسائل هستي‌شناسي و معرفت‌شناسي فلسفه خود را حل و فصل نموده است. اين نظريه که چند قرن پيش از ميلاد مسيح ارائه شده، همواره مورد تضارب افکار بوده و از زمان ورود فلسفه به جهان اسلام، فلاسفه مهم اسلامي در باره آن نظر داده‌اند. در اين ميان ديدگاه ابن سينا به عنوان سردمدار فلاسفه مشاء و شيخ اشراق به عنوان رئيس فلاسفه اشراقي و ملاصدرا به عنوان نظريه‌پرداز حکمت متعاليه، از اهميت بيشتري برخوردار است. نگارنده موضوع مُثُل افلاطوني را که هم در مباحث فلسفي تأثيرگذار است و هم در مباحث معرفت‌شناسي، از نگاه اين سه فيلسوف اسلامي مورد مطالعه قرار داده و ابتدا به تبيين نظريه افلاطون پرداخته است. طبق اين نظريه آنچه در اين جهان مشاهده مي‌شود، اعم از جواهر و اعراض، اصل و حقيقتشان در جهان ديگر وجود دارد و افراد اين جهان، به منزله سايه‌ها و عکس‌هاي حقايق آن جهان مي‌باشند. مثلا افراد انسان، همه داراي يک اصل و حقيقت در جهان ديگر هستند. وي رابطه مُثُل با افراد طبيعي را از نوع رابطه علت و معلول مي‌داند و مُثُل را علت افراد طبيعي ذکر مي‌کند. به اعتقاد وي معرفت و شناخت تنها از راه مشاهده مُثُل حاصل مي‌شود و از مشاهده محسوسات تنها وهم و پندار حاصل مي‌گردد. شيخ الرئيس با اين نظريه مخالفت مي‌کند و مي‌گويد: آيا فرد محسوس وجود دارد يا نه؟ اگر وجود ندارد، ما هيچ تصور، تخيل، تفکر و تعقلي در باره آن نداريم؛ پس بايد وجود داشته باشد. حال آيا فرد محسوس با فرد معقول شما از نظر نوعيت يکي است، يا نه؟ اگر ماهيت آنها متفاوت باشد، پس اين مثال آن نيست. اگر يکي باشد، پس چگونه مي‌تواند آن مثال که عين خود اين فرد محسوس است، علت براي فرد محسوس باشد؟ وي برهان ديگري براي رد مُثُل ارائه نموده و نظريه عقول را جايگزين مُثُل افلاطون مي‌کند. پس از وي، شيخ اشراق به شدت نظريه مثل افلاطون را تأييد مي‌کند و ملاصدرا نيز در حکمت متعاليه دوباره اين نظريه را احيا کرده و از آن دفاع مي‌کند.
بقاي نفس از ديدگاه ابن سينا و شيخ اشراق و صدرالمتألهين
نویسنده:
‫عصام‌الدين غايب اف
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، جامعة المصطفی العالمیة,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫هدف اصلي اين تحقيق پاسخ به اين پرسش است که آيا حقيقت انسان منحصر در عالم ماده است و فاني است، يا جوهره اصلي او يک امر مجرد است که با زوال بدن از بين نمي‌رود و براي هميشه جاويدان است؟ فلاسفه اسلامي، به ويژه سه حکيم مشهور اسلامي، يعني ابن سينا، شيخ اشراق، و ملاصدراي شيرازي، به عنوان بنيان‌گذاران مکتب‌هاي فلسفي مشاء، اشراق و حکمت متعاليه، ديدگاه‌هاي خاصي در مباحث علم‌النفس فلسفه داشته و آثار قابل توجهي را در اين باره به رشته تحرير در آورده‌اند. نگارنده در اين نوشتار موضوع بقاي نفس را از ديدگاه اين سه حکيم بررسي و در سه فصل تدوين کرده است. او در آغاز واژه‌هاي نفس، تجرد، خلود و بقا، و تناسخ را از نظر لغوي و اصطلاحي تعريف کرده و مباني بقاي نفس را از ديدگاه اين حکيمان بررسي نموده و در پايان، نظرات آنان را در باره اصل بقاي نفس شرح داده است. هر سه فيلسوف معتقدند که بين تجرد و بقا ملازمه برقرار است؛ لذا تنها موجوداتي باقي هستند که مجرد باشند. ابن‌سينا از ميان ادراکات نفس که در ديدگاه وي عبارت‌اند از ادراک حسي، خيالي، وهمي، و عقلي، تنها ادراک عقلي را مجرد و بقيه را مادي مي‌داند؛ زيرا وي معتقد است که هيچ ادراک جزئي مجرد نيست و هيچ ادراک کلي مادي نيست. شيخ اشراق هم مانند ابن‌سينا فقط ادراک عقلي را مجرد مي‌داند و ادراکات بصري، خيالي و وهمي را جسماني مي‌داند. از نظر ملاصدرا ادراک يا علم، از سنخ وجود است و علم يا همان وجود معلوم بالذات در تمام مراتب ادراک انساني اعم از احساس، تخيل و تعقل مجرد است. ابن‌سينا، شيخ اشراق و ملاصدرا هر سه معتقدند که نفس ناطقه انسان مجرد است؛ البته در تجرد نفس حيواني اختلاف نظر دارند. ابن‌سينا و شيخ اشراق بر اين باورند که نفوس نباتي و حيواني مادي هستند؛ زيرا به مادي بودن قوه خيال باور دارند. اما ملاصدرا که قوه خيال را مجرد مي‌داند، نفس حيواني را نيز مجرد مي‌داند و از آنجا که باور دارد همه موجودات از علم بهره‌مند هستند، به تجرد نفوس نباتي نيز اذعان ‌دارد. نويسنده در نهايت نتيجه مي‌گيرد که ابن‌سينا و شيخ اشراق به بقاي نفس انساني معتقدند و بقيه نفوس را فاني مي‌دانند؛ ولي ملاصدرا به بقاي تمام نفوس معتقد است.
ادله اثبات خدا از ديدگاه لايب‌نيتس و ابن‌سينا
نویسنده:
‫محمدرسول احمدي
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، جامعة المصطفی العالمیة,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫مسئله اثبات وجود خداوند دغدغهاي است که در ضمير انسانها وجود داشته و با سپري شدن زمان، موجب به وجود آمدن نحلهها و مکاتب گوناگون شده است. عدهاي از وجود خداوند دفاع کرده و گروهي نيز عليه آن مطالبي بيان کردهاند. ابنسينا و لايبنيتس از جمله فيلسوفان موحد هستند که با توجه به مباني فلسفي خود، براهين متعددي را براي اثبات وجود خداوند اقامه کردهاند. از جمله براهيني که ابن سينا بيان کرده، برهان صديقين است. وي در اين برهان از طريق تحليل وجود، وجود واجب را ثابت نموده است که در واقع، خود واجب دليل خودش قرار گرفته است. برهان ديگر، برهان امکان و وجوب است که در آن از طريق ممکن و وجود مخلوقات، وجود خداوند را ثابت کرده است. همچنين از طريق برهان حرکت و برهان وسط و طرف، وجود واجب را ثابت نموده است. مهمترين آنها برهان صديقين و امکان و وجوب است. لايبنيتس نيز دلايل متعددي براي اثبات وجود خداوند اقامه کرده است. از جمله آنها برهان وجودي است که در آن از طريق مفهوم وجود، وجود خداوند را ثابت کرده است. برهان ديگر، برهان جهان شناختي است که از طريق وجود مخلوقات و وجود ممکن، وجود خداوند را ثابت کرده است؛ به اين معني که وجود هر يک از ممکنات نيازمند تبيين چيزي خارج از وجود خودشان است و آن خداوند است. همچنين از طريق برهان حقايق ازلي و برهان هماهنگي، وجود خداوند را ثابت کرده است. به نظر ميرسد، مهمترين آنها برهان وجودي و برهان جهان شناختي است. بين برهان وجود شناختي ابنسينا و لايبنيتس شباهتي وجود ندارد؛ مگر در موارد اندک و جزئي؛ زيرا منظور ابنسينا از وجود، مصداق آن است؛ بر خلاف لايبنيتس که مقصود وي از وجود، مفهوم وجود است. اما در برهان امکان ابنسينا و برهان جهان شناختي لايبنيتس، از سويي در هر دو از وجود ممکنات براي اثبات واجب استفاده شده است و از سوي ديگر، لايبنيتس براي اثبات برهان خود از تجربه مدد ميجويد؛ اما ابنسينا براي اثبات آن از تجربه بهره نميبرد.
برهان صديقين از ديدگاه ابن سينا، ملاصدرا، علامه طباطبايي
نویسنده:
عبدالعلي حسيني
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، جامعة المصطفی العالمیة,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
‫برهان‌هايي که براي اثبات وجود حق تعالي اقامه شده است، برخي لمي است که انسان از علت به معلول مي‌رسد و برخي اِنّي است که انسان از معلول به علت مي‌رسد؛ مانند برهان امکان، برهان حدوث و برهان نظم. اما برهاني که ابن‌سينا و بعد ملاصدرا و علامه طباطبايي هرکدام براساس مسلک خودشان تقريري از آن ارائه نموده‌اند و نام آن را برهان صديقين نهاده‌اند، استدلالي است براي اثبات وجود خداوند،از طريق وجود خودش؛ بر خلاف براهين ديگر که وجود خداوند از طريق موجودات ديگر به اثبات مي‌رسد. نگارنده در اين تحقيق به شيوه تحليلي، مباني، مقدمات و اصل برهان صديقين را بر اساس تقريرهر يک از اين سه فيلسوف تشريح کرده و اشتراکات و تفاوت‌هاي اين برهان با براهين ديگر و اشتراکات و تفاوت‌هاي تقريرهاي سه گانه از اين برهان را بيان نموده است. خلاصه تقرير ابن‌سينا از برهان:«ترديدي نيست که در عالم خارج، وجود و هستي داريم. هر موجودي يا واجب الوجود است و يا ممکن الوجود. اگر وجود خارجي واجب باشد، خدا ثابت شده است و اگر موجود خارجي ممکن باشد، ما بايد توضيح دهيم تا اين وجود ممکن به واجب منتهي شود.» صحت اين برهان مبتني بر اصل ابطال دور و تسلسل است. تقرير ملاصدرا از اين برهان: «وجود، اصيل و عين واقعيت است و واحد و بسيط (غير مرکب) است. اختلاف افراد وجود در کمال ونقص است و غايت کمال، کمالي است که بالاتر از آن کمالي نباشد و آن وجودي است که متعلق به غير نباشد. در نتيجه، وجود يا غني از غير است و يا محتاج به غير؛ اوّلي واجب و دوّمي ممکن الوجود است.» تقرير علامه از اين برهان: «واقعيت هستي که در ثبوت آن شکي نداريم، هرگز نفي نمي‌پذيرد و نابود شدني نيست. اما چون جهان نابود شدني است، پس عين همان واقعيت نفي‌ناپذير نيست؛ بلکه با واقعيت فنا ناپذير، واقعيت‌دار مي‌شود. پس اجزاي جهان در استقلال وجودي خود و واقعيت‌دار بودن خود، تکيه به يک واقعيتي دارند که به خودي خود واقعيت است». نگارنده در پايان به مقايسه اين براهين پرداخته و تقرير علامه از برهان صديقين را از دو تقرير ديگر کامل‌تر و بدون نياز به مقدمات سينوي و صدرايي مي‌داند.
انسان در فلسفه ارسطو و ابن سينا
نویسنده:
‫ظاهر يوسفي
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، جامعة المصطفی العالمیة,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫هم? انديشمندان بزرگ در طول تاريخ با رويکردها و روشهاي مختلف، به تحقيق و تأمل در باره حقيقت انسان پرداختهاند. تحقيق حاضر در سه فصل، اين مسئله را از ديدگاه دو فيلسوف بزرگ، ارسطو و ابن سينا بررسي کرده است. ارسطو با تکيه بر مباني فلسفي خود، تحليلي طبيعي از انسان ارائه ميدهد. وي موجوديت انسان را همانند جانداران ديگر، در قالب دو مفهوم ماده و صورت تحليل ميکند. در نظر وي انسان موجودي ترکيب يافته از نفس به مثابه صورت و بدن مادي است. صورت در هر جانداري، کارکرد و غايت مخصوص به خود را دارد. صورت انساني علاوه بر داشتن کارکردهاي نفس جانداران فروتر، واجد کارکرد خاص انساني، يعني انديشه و تعقل، نيز ميباشد. صورت(نفس) انساني، زندگي عقلاني انسان را که توأم با فضيلت و سعادت است، رقم ميزند. البته انسان نميتواند فضيلت و سعادت خود را در تنهايي و به دور از اجتماع به دست بياورد؛ زيرا انسان طبيعتاً موجودي مدني است؛ بدين معني که غايت انسان، زندگي در اجتماع است و فعاليت در اجتماع، بخشي از کارکرد انسان است. ابن سينا از موجوديت انسان تبييني ديني به دست ميدهد. در نظر ابن سينا با اينکه انسان ترکيبي از نفس و بدن است، ذات انسان را نفس او تشکيل ميدهد. نفس انسان موجود مجرد است که بعد از فناي بدن باقي ميماند و سعادت و شقاوت انسان در آخرت تحقق مييابد. زندگي جمعي جزو ذاتيات انسان نيست که در صورت نبود آن انسان از انسانيت بازماند؛ اما نيازهاي متنوع و گوناگون انساني، موجوديت و شکلگيري حيات جمعي را ضروري ميسازد؛ چون برآورده شدن نيازهاي مادي و معنوي انسان به صورت درست و عادلانه نيازمند مدينه عادلهاي است که بر بنياد قانون الهي تکوين يافته باشد. آموزه ارسطو در باب جاودانگي نفس انساني داراي ابهام است؛ بلکه ميتوان گفت که مايه لازم براي بقا و جاودانگي فردي را فراهم نميآورد؛ زيرا از ديد وي، تمام قواي نفس از جمله عقل منفعل، با نابودي تن از بين ميرود و تنها عقل فعال است که بعد از مرگ باقي ميماند.
بررسي اتحاد عاقل و معقول از ديدگاه ابن سينا و ملاصدرا
نویسنده:
‫عبدالخالق اميني
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامي، جامعة المصطفی العالمیة,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
‫موضوع اتحاد عاقل و معقول در دو عرصه مطرح است: يکي اتحاد ذات عالم با علم به خويش و ديگري اتحاد ذات عالم با علم به غير. تفاوت ديدگاه ابن سينا و ملاصدرا در قسم دوم است؛ زيرا هر دو، اتحاد عاقل و معقول در عرصه شناخت عالم به ذات خويش را پذيرفته‌اند؛ ولي ابن سينا اتحاد عاقل و معقول را در عرصه علم عالم به غير قبول ندارد. او در قسم اول، علم و معلوم را از نوع علم حضوري مي‌داند؛ به اين معنا که معلوم در نزد عالم حاضر است و نمي‌تواند از ذات خود پنهان باشد؛ ولي در قسم دوم، علم و معلوم را از نوع علم حصولي مي‌شمارد. اما ملاصدرا در تمام موارد معتقد به اتحاد عاقل و معقول است؛ چه آنجا که علم به ذات باشد و چه در صورت علم به غير. نگارنده در اين تحقيق به بررسي ديدگاه و ادله اين دو فيلسوف پرداخته است. ابن سينا معتقد است که نمي‌شود معقول و چيزي که ذات، آن را تجريد کرده است، با نفس متحد گردد و نفس انسان همان مفهوم و معنا و عين او شود. البته به اعتقاد برخي از محققان، ابن سينا در کتاب مبدأ و معاد از اين نظريه خويش برگشته و معتقد به اتحاد عاقل و معقول در علم ذات به غير نيز شده است. بوعلي اتحاد عاقل با عقل فعال را نيز ردّ نموده و چنين استدلال مي‌کند که اگر چنين اتفاقي بيفتد، بايد در ذات عقل فعال تجزيه صورت پذيرد. صدرالمتألهين بحث را در چهار مرحله مطرح کرده است. در مرحله اول، اتحاد عاقل و معقول در علم به ذات را همچون ابن سينا به اثبات رسانده است. در مرحله دوم، اتحاد عاقل و معقول، نسبت به علم به اشياي ديگر را به مفهوم حصول صورت علميه اشيا نزد عالم، ثابت کرده است. طبق اين نظريه، در حقيقت، صورت علميه اشيا با عالِم و عاقل متحد مي‌شود؛ نه وجود خارجي آن معلوم. در مرحله سوم، ثابت مي‌کند که صور معقوله و محسوسه‌اي که نزد عاقل ايجاد مي‌شود، با ذات خود عاقل وحدت دارد. در مرحله چهارم، اتحاد نفس با عقل فعال را به اثبات مي‌رساند. نويسنده در پايان اشتراکات و افتراقات ديدگاه ابن سينا و ملاصدرا در باره اتحاد عاقل و معقول را بيان کرده است.
ارتباط  وجود ممکن با واجب در نگاه ملا صدرا و ابن سینا
نویسنده:
‫نادعلی علی نیا خطیر
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
وضعیت نشر :
‫قم : ‫مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره),
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
---
  • تعداد رکورد ها : 2894