جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 946
کتاب وحیانی در قرآن
نویسنده:
علی‌رضا فخاری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
واژه «کتاب» یکی از مهمترین کلید واژگان قرآنی است که معانی متعددی را دارا می باشد. یکی از کاربردهای وسیع آن در حوزه وحی است که به پیامبران الهی اِسناد داده شده است. این کلمه از نظر لغوی به معنی «نوشته» یا «نوشتن» است که در متن عبری عهد قدیم و آیات قرآنی نیز فراوان به این معنی آمده است. در کنار این معنی ، معنی «ثبت و ضبط» نیز به عنوان معنی ضمنی قابل تصور است. اسناد مشتقات ماده «کتب» به خدای سبحان می تواند بر مبنای همین معنی ضمنی باشد. لذا این واژه در کاربردهای قرآنی بویژه در حوزه وحی لزوماً به معنای مادی و ملموس یا متنی مدون نیست. اِسناد برخی مفاهیم وحیانی توأم با کتاب به برخی انبیای الهی نشان از عدم ترادف آنها دارد. در مواردی نیز رابطه جزءواژگی یا عموم و خصوص میان آنها برقرار است. از طرفی، یکی انگاری همه عناصر وحیانیِ نازل شده بر پیامبران الهی نیز منتفی است. لذا مدلول هر یک از مفاهیم کتاب ، قرآن ، فرقان ، حکمت و ذکر در اِسناد به پیامبر اسلام (ص) متفاوت از دیگری است. این امر درباره دیگر پیامبران نیز صادق است. عمومیت اِسناد کتاب به پیامبران و خصوصیت اسناد دیگر مفاهیم وحیانی ـ همچون تورات و انجیل و قرآن ـ نسبت به برخی پیامبران، بیان از آن دارد که کتاب به عنوان یک اسم معنی و مفهومی کلی بر شاکله اصلی تعالیم هر پیامبر دلالت دارد که از آن تعبیر به «شریعت» می شود. استعمال مشتقات ماده «کتب» درباره خدا ـ که مفید معنی هایی چون ایجاب و حکم کردن است ـ تأییدی بر این سخن است. تفاوت مولفه های معنایی هر کتاب نیز حاکی از تفاوت کتابها و به عبارتی تفاوت در شریعت هاست. استعمال کتاب درباره پیامبر اسلام (ص) دلالتی بر مرحله نوشتاری بودن قرآن و تدوین آن ـ همانگونه که برخی از خاورشناسان چنین پنداشته اند ـ نیست ؛ بلکه هر کدام از این کلمات، معانی خاص خود را دارند. اقتباس تعالیم پیامبر اکرم (ص) از کتاب مقدس یهود و نصاری نیز منتفی است و آرای نویسندگان غیر مسلمان در این باره از استواری و منطق علمی برخوردار نیست.
ادب و الگوهای برترآن از منظر قرآن
نویسنده:
مهدی نادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
رفتار مودبانه‌ی انسان‌ها درتمام جوامع بشری بروز و ظهورجدی دارد و گستره ادب بهوسعترفتار تمام اقشار و گروه‌های بشری است.در رفتار، کردار و نوشته‌های انسانها ادب که همان « ظرافت در عمل است» بار یافته و توانسته است زیبائی خاصیبه اعمال انسان‌ها بدهد. هر که از این سرمایه عظیم بهره‌ای برده باشد نام او به نیکی برده می‌شود و هرکس از آن بی‌بهره باشد خسران عظیمی نصیبش شده است. تأثیر ادب بر افراد، خانواده و جامعه فوق‌العاده مهم است. اگر عناصر جامعه به این سرمایه بزرگ مجهز شود آن جامعه مدینه فاضله خواهد شد. پژوهش درپایان نامه ی حاضر براین اصل مبتنی است که خداوندانسان راخلق نموده تا به مقام خلافت وجا نشینی اوبرسدواسباب رسیدن به این مقام را برای بشرفراهم نموده که یکی ازاین وسایط ارائه ی الگوهای رفتاری یعنی انبیا واوصیا است، لذا برآن است تا علاوه برتبیین جایگاه ادب ازحیث لغت وگستره ی آن دررفتارهای اجتماعی به میزان تاثیر رعایت آن در تربیت فرد، خانواده واجتماعپرداخته ودرپایان الگوی بارز بشری ازنگاه قرآن را معرفی نماید. براین اساس فرضیه های تحقیق چنین تنظیم گردیده است :1-
علم امام علیه السلام در قرآن واحادیث با تکیه بر دیدگاه علامه مجلسی و علامه طباطبایی
نویسنده:
زهره مومنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از اصول مذهب تشیع امامت است و زیر بنای مسأله ی امامت علم و عصمت است. از آنجا که موضوع عصمت، مبتنی بر علم وآگاهی است، بسیاری از عالمان بر موضوع علم پیامبر و امام علیه السلام پرداخته اند.در این رساله به مقام و منزلت امام و نسبت آن با پیامبر و گستره و فعلیت علم امام و روش کسب آن، با توجه به آیات قرآن کریم و روایات از دیدگاه علامه مجلسی و علامه طباطبایی پرداخته شده است. امامت مقامی است که باید از طرف خدای تعالی معین شود و امام باید مؤید از طرف پروردگار باشد. امامت مقامی بس ارجمند است که تنها برخی از پیامبران به آن دست یافتند. بنابراین امامان ما مقامی رفیع تر از بسیاری از پیامبران داشته اند. گستره علم امام، دانش کامل پیرامون آنچه برای هدایت انسانها مورد نیاز است، می باشد. و در این باره بخشی از علم ایشان فعلی و بخشی از آن محصول منابعی است که در اختیار ایشان می باشد و یا از طریق الهام به ایشان می رسد.علامه مجلسی و علامه طباطبایی معتقدند علم غیب ذاتی مختص حضرت حق است و امام با تعلیم الهی عالم به علم غیب می شود آنها همچنین قائل به علمی گسترده برای امام هستند و تنها موارد اندکی را از این علم مستثناء می نمایند. علامه طباطبایی علم امام را بالفعل می داند و در خصوص نحوه بهره گیری علم غیب در زندگی عادی امام، معتقد است امام نمی تواند از این علم نفعی ببرد زیرا این علم تخلف ناپذیر است. ولی علامه مجلسی می گوید امام نباید طبق علم غیب خویش عمل کند و البته عمل نمی کند تا مشیت الهی محقق شود. وی تنها قضاوت را از این امر استثناء می کند.
بررسی روایات سهوالنبّی صلّی‌الله علیه و آله و سلّم
نویسنده:
ابراهیم یعقوبیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از موضوعاتی که در دو حوزه فقه و کلام همیشه مورد بحث قرار گرفته است مساله سهوالنّبی و وجود روایاتی در این رابطه است. موافقان و مخالفان نظریه سهوالنبّی هریک به طرح دیدگاه خود پرداخته و آثاری عرضه نمودند. نجاشی در رجال خود برخی از پیشینیان مانند، اسحاق بن حسن از راویان کتاب کلینی را نام می برد که به تألیف کتابی با عنوان «نفی السهو عن النبّی صلّی الله علیه و آله » پرداخته است. در مقابل ابن غضائری، قمی‌ها و در رأس همه شیخ صدوق و استاد او ابن الولید را باید از مدافعان جدّی این نظریه دانست که نفی آن را غلوّو معتقد به آن را غالی می‌پنداشتند. بررسی همه جانبه این بحث که در شناخت جایگاه پیامبر و ائمه علیهم السلام و تفسیر آیات قرآن کریم و پذیرش یا ردّ بسیاری از روایات تأثیر مستقیم و جدّی دارد ما را بر آن داشت تا به پژوهش ژرف‌تر و تحقیقی فزونتر از آنچه پیشینیان به یادگار گذاشته‌اند، در این حوزه بپردازیم. لذا در این رساله ابتداء آراء فریقین (شیعه و اهل سنّت) در مساله عصمت را طرح نموده و اعتقاد اکثریت علماء شیعه مبنی بر عصمت مطلقه را تبیین نمودیم. سپس به ذکر روایات سهوالنبی پرداخته و دیدگاه علمای متقدم و متأخر شیعه در این مسأله را با مراجعه به منابع کلامی ، فقهی ، تفسیری و حدیثی ارائه نمودیم. با بررسی‌های سندی گسترده و بررسی دلالی روایات دیدگاه سهوالنبی و همچنین نظریه اسهاء که قرائت دیگری از این روایات از سوی شیخ صدوق بود را مورد نقد قرار دادیم و روشن گردید که ساحت معصوم و حریم عصمت والاتر از آن است که گرد سهو یا غبار اسهاء بر دامنش نشیند.در پایان نیز روایات إنامه که به جریان در خواب ماندن پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و همراهان آن حضرت و قضاء شدن نماز آنان و إبار نخل که به مــــوضوع منع پیــامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم از گرده‌افشانی در مورد نخل‌های خرما اشاره دارد و بی ارتباط با موضوع مورد بحث نبود را مطرح نموده و در ترازوی نقد قرار دادیم و این همه نقدی است که به بازار خرد و اندیشه تقدیم داشتیم، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
تحلیل فراوانی داستان حضرت موسی علیه السلام در قرآن
نویسنده:
روح‌الله دهقانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در قرآن کریم فرازهایی از سرگذشت و عملکرد اقوام پیشین بیان شده است که مهم‌ترین آنها، داستان موسی (ع) و بنی‌اسرائیل است. این داستان به جهت فراوانی و پر تکرار بودن آن از اهمیت بیشتری برخوردار است. پدیده تکرار از آغاز توجّه متکلّمان، ادیبان، مفسران، و دیگر دانشمندان اسلامی را به خود جلب کرده است و آنان در کتب ادبی، کلامی، تفسیری، و علوم قرآن کوشیده‌اند با پرداختن به گونه‌های مختلف تکرار در قرآن، به یافتن علّت و تبیین حکمت آن بپردازند. تکرار در قرآن وجوه مختلفی دارد امّا تکرار در قصّه موسی چنان برجسته است که هر خواننده آشنای این متن را به خود متوجه می‌سازد. پژوهش حاضر پس از مروری بر انواع، شیوه‌ها و علل تکرار، بر چگونگی انعکاس و تکرار داستان موسی (ع) در قرآن پرداخته است. تکمیل تصویرها، هماهنگی بخش‌های تکراری داستان با اهداف سوره، داشتن نکات بدیع در تکرار و تشابه بین موسی (ع) و پیامبر اسلام (ع) و همچنین رفتار پیروان‌ آنها با ایشان به عنوان حکمت درونی و بیرونی فراوانی داستان موسی (ع) در قرآن یاد شده است. می‌توان گفت: اولاً تطبیق آیات مشابه (با عبارات مختلف) مربوط به دوران زندگی موسی (ع) با یکدیگر و ثانیاً تطبیق رفتار بنی‌اسرائیل و مسلمانان با پیامبران‌شان راز فراوانی داستان موسی (ع) در قرآن را مشخص می‌کند.
ترجمه و شرح کتاب مدایح نبوی النبهانیه جلد یک 500 بیت دوم
نویسنده:
سحر موسوی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , شرح اثر , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
ادبیات مذهبی یکی از گونه‌های پرکاربرد در ادب عربی است. یکی از زیرمجموعه‌های مهم این گون? ادبی، مدایح نبوی است که از نظر کمیت و کیفیت در ادب عربی در خور توجه است. اشعاری که در مدح و منقبت، نعت و ستایش و وصف و ثنای حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی9، مهتر آدمیان و سرور جهانیان سروده شده باشد مدایح نبوی خوانده می‌شود. که مقارن با ظهور اسلام و بعثت حضرت رسول در شبه جزیره عربستان آغاز می‌شود.پژوهش حاضر ترجمه و شرح پنج قصیده از شاعرانی به نام عبدالرحیم برعی، ابن نباته مصری، شهاب محمود حلبی و ابواسحاق ابراهیم قیراطی در باب مدایح نبوی است. این پژوهش در واقع ترجمه و شرح جزئی کوچک از کتاب «المجموع? النبهانی? فی المدایح النبوی?» می‌باشد. این کتاب را یکی از عالمان و ادیبان فاضل عرب، شیخ یوسف نبهانی بیروتی، گردآوری کرده است و بخشی از مدایح نبوی در زبان عربی را در آن گنجانده است، این بخش چهار مجلد بزرگ شده و در بیروت به چاپ رسیده است.مهم‌ترین مفاهیم، درون‌مایه‌ها و مضامین این اشعار وصف ویژگی‌های ظاهری حضرت رسول9، استناد به آیات قرآنی و احادیث نبوی، اشاره به وقایع صدر اسلام، جنگ‌ها، وصف کعبه و توصیف عظمت و شکوه بارگاه نبوی، اشاره به معجزات پیامبر و کرامات ایشان و وصف خصوصیات اخلاقی چون، جود وکرم و بزرگواری های حضرت می‌باشند. این قصاید چون برای تکسب نبوده وجنبه کسب ثواب و اجر اخروی دارد و شاعران از پیامبر طلب شفاعت دارند، از خلوص، ذوق و عاطفه‌ای صادق برخوردارند. شایان ذکر است که شاعران خواستار این امر هستند که مورد توجه معنوی و روحانی حضرت رسول قرار گیرند و به لقب شاعرالنبی مفتخر گردند. لذا سعی کرده‌اند که واژگان و ترکیب‌هایی والا را به کار گیرند و صور بلاغی را در ابیات بگنجانند و در واقع هنر شعری خود را در قالب مدح حضرت رسول به کار برند از این جهت واژگان و ترکیب‌هایی که مورد استفاده قرار گرفته است در بعضی جاها ساده و روان می‌باشد و در بعضی ابیات پیچیده و دشوار می‌گردد.پژوهش حاضر مبتنی بر طرحی بوده، این طرح بر این اساس بنا نهاده شده است که در سه جهت به ترجمه و شرح ابیات هر قصیده می‌پردازیم، این سه جهت عبارتند از: 1. ترجمه قصاید 2. شرح‌نویسی 2. توضیحات جانبی، این کار و پژوهش مقدمه‌ای است برای کارهای دیگر پژوهشگران آینده تا فارسی‌زبانان را با مدایح نبوی به زبان عربی آشنا کنند.
غدیر و موانع تحقق اهداف آن در منابع اهل سنّت
نویسنده:
حسن شمسی کاخکی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
امّت اسلامی به دوگروه شیعه و سنّی تقسیم شده اند و نقطه آغاز اختلاف آنان مسأله جانشینی پیامبر 6می باشد. شیعه بر این باور است که جانشینی پیامبر ادامه کار پیامبر است بنابراین شرایط عمده ای که در پیامبر 6معتبر است از قبیل عصمت و علم لدنّی، باید در امام و جانشین پیامبر باشد و چون انسانها راهی به کشف این صلاحیتها ندارند بنابراین انتخاب جانشین پیامبر6از اختیار انسانها خارج و خداوند خود اقدام به این کار می کند و رسول خدا 6این انتخاب خداوند را برای مردم بیان می نماید. همچنین شیعه بر این باور است که این انتخاب از طرف خداوند نسبت به امام علی 7انجام گرفته و رسول خدا 6نیز این انتخاب را بارها اعلام کرده است که از مهمترین موارد آن غدیر می باشد و مهمترین هدف پیامبر در سخنرانی معروف غدیر جانشینی بلافصل امام علی 7می باشد. پرسش این پژوهش این است که چه موانعی در دنیای اسلام مانع تحقّق اهداف غدیر شده است؟ آیا این موانع مربوط به شرایط آن روز جامعه بوده است یا اینکه در بستر زمان هم موانعی ایجاد کرده اند؟این پژوهش که به روش استنادی- تحلیلی بر اساس منابع اهل سنّت انجام گرفته است به این نتیجه رسیده است که ؛ اکثریت اهل سنّت ضمن اعتراف به وقوع حادثه غدیر از پذیرش خلافت بلافصل امام علی 7سرباز زده اند و این خود معلول دو گروه از موانع می باشد : 1. عواملی که از زمان وقوع حادثه غدیر موجود بوده و تا پایان حیات امام علی 7ادامه داشته و مانع تحقّق اهداف غدیر بوده است ؛ موانع متعددی از قبیل : موانع عقیدتی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اخلاقی ، شخصیتی و سیاسی 2. همچنین در بستر زمان حکومتها ، با همکاری عوامل مختلف علمی ، فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی خود ، دست به اقداماتی زدند تا پیام غدیر در جامعه اسلامی به فراموشی سپرده شود . این اقدامات عبارتند از ؛حذف فضائل امام علی 7، فضیلت تراشی برای مخالفان امام علی 7، جلوگیری از نشر حدیث و تدوین آن ، تهدید و ارعاب مخالفان ، تشویق مخالفان و پرداخت رشوه ، سانسور خبری ، تبلیغات گسترده علیه امام علی 7و ... مشروح مباحث و مستندات آن را باید در پایان نامه جستجو کرد .
بررسی تاریخی خاندان پیامبران در قرآن و مقایسه آن با عهدین
نویسنده:
سیدروح‌اله شفیعی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در ادیان ابراهیمی، پیامبران به‌عنوان آفریدگانی زمینی که دارندگان پیام‌های آسمانی هستند، جایگاهی بسیار والا دارند؛ گرچه سر بر آستان آسمان می‌سایند، امّا گام بر زمین می‌زنند، و با زمینیان می‌زیند. هم‌ازاین‌روی؛ چون همه‌ی زمینیان، در مردمان پیرامون خود، کسانی دارند که با ایشان در پیوند بستگی و خویشاوندی هستند. از همینجا، زمینه‌ی پیدایش چنین پژوهشی فراهم می‌گردد. از سویی، به‌عنوان یک مسلمان، می‌دانم که؛ در آیین اسلام و به‌نزد مسلمانان، خاندان پیامبر(ص) از جایگاه بسیار بالایی برخوردارند، و از سوی دیگر، می‌دانم که؛ اسلام یکی از سه دین ابراهیمی است؛ سه دینی که پیوندهای نزدیکی با هم دارند، و با همه‌ی ناهمگونی‌های کوچک و بزرگ، در بسیاری از آموزه‌های بنیادین، هم‌سانی‌های معنی‌دار بسیاری نیز دارند. پرسش از کشیده‌شدن یا نشدن دامنه‌ی این هم‌سانی‌ها به مفهوم و مصداق خاندان پیامبران ابراهیمی، و این‌که آیا چنین جایگاه و کارکردی، ویژه‌ی دین اسلام است یا امری مشترک میان ادیان ابراهیمی است؟، زمینه‌ی پیدایش این پژوهش است.ب: مبانی نظری(شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری، پرسش‌ها و فرضیه‌ها): برپایه‌ی آموزه‌های متون محوری ادیان ابراهیمی؛ از دیدگاه مصداقی، چه نسبتی میان خاندان پیامبران برقرار است؟ آیا ادیان ابراهیمی، بر مصداق‌های خاندان پیامبران، اشتراک دارند؟ آیا این سه دین، به کسانی‌که با پیامبران پیوند خویشاوندی دارند، به یک گونه می‌نگرند؟ کدام گونه از گونه‌های پیوندهای خویشاوندی با پیامبران، از اهمّیت بیشتری برخوردار است؟ از دیدگاه مفهومی، آیا خاندان پیامبران دارای کارکرد(ها) و جایگاه ویژه‌ای هستند؟ اگر آری؛ این جایگاه و کارکرد(ها) چیست؟ آیا با جایگاه و کارکرد خود پیامبران، همانند است؟ درباره‌ی این مفهوم، چه نسبتی میان خاندان پیامبران برقرار است؟ آیا خاندان همه‌ی پیامبران، از این ویژگی‌ها و کارکردها برخوردار هستند؟ آیا می‌توان برپایه‌ی آموزه‌های قرآن و کتاب‌مقدّس، به کارکرد(ها) و جایگاه ویژه‌ی مشترکی میان خاندان پیامبران ادیان ابراهیمی باور داشت؟ هم‌سانی‌ها و ناهم‌سانی‌ها چیست؟ آیا در ساختار دستگاه اندیشه‌ی این ادیان، ریشه دارند؟ آیا این ویژگی‌ها و کارکردها، تنها به خاندان پیامبران اختصاص دارد، یا دیگران نیز از آنها برخوردار هستند؟ آیا می‌توان از این رهگذر، گزاره‌های تازه‌ای درباره‌ی مبانی و نسبت‌های آموزه‌های بنیادین ادیان ابراهیمی، به‌دست داد؟ پیش‌پندار من در این پژوهش، مشترک‌دانستن مفهوم و مصداق خاندان پیامبران، در کتاب‌مقدّس و قرآن است. به‌دیگر سخن، در آغاز چنین می‌پندارم که؛ خاندان پیامبران در قرآن و کتاب‌مقدّس، از پیوندی نزدیک برخوردار هستند، و این مفهوم، در میان ادیان ابراهیمی مشترک است. همچنین، می‌پندارم که خاندان پیامبران در دستگاه اندیشه‌ی ادیان ابراهیمی، دارای جایگاه و کارکردهای ویژه‌ای هستند، و جایگاه و کارکردهای پیامبران و خاندان آنان، از نسبت‌های معنی‌داری برخوردار است. نیز، می‌پندارم که؛ خاندان همه‌ی پیامبران، از چنین ویژگی‌ها و کارکردهایی برخوردار هستند؛ امّا دیگران را از ویژگی‌ها و کارکردهای اختصاصی خاندان پیامبران، بی‌بهره می‌پندارم. تلاش می‌کنم برپایه‌ی روش‌هایی که در بخش‌های آینده بازگو خواهم نمود، فرضیه‌ی خود را سنجیده، و آن را به‌سامان کنم.پ: روش تحقیق(شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه‌ی مورد تحقیق، نمونه‌گیری و روش‌های نمونه‌گیری،‌ ابزار اندازه‌گیری، نحوه‌ی اجرای آن، شیوه‌ی گردآوری و تجزیه و تحلیل داده‌ها): این پژوهش، پس از معرّفی روش‌های تاریخی و تطبیقی، و الگوی نشانه‌شناختی بینامتنیت(Intertextuality)، به بررسی تطبیقی خاندان پیامبران در قرآن و عهدین می‌پردازد. در قرآن و کتاب‌مقدّس، به تعبیرهایی برمی‌خوریم که؛ از ترکیب دو واژه‌ای پدید می‌آیند، که یکی نشانگر نام یک پیامبر، و دیگری نشانگر گونه‌ای پیوند خویشاوندی است. خاندان پیامبران، یکی از بخش‌های برجسته‌ی گزارش‌های تاریخی کتاب‌مقدّس؛ به‌ویژه عهد قدیم را، پدید می‌آورد. این گزارش‌ها، گستره‌ی پهناوری از گونه‌های پیوندهای خویشاوندی را دربرمی‌گیرند. بازتاب بخش‌هایی از این گزارش‌ها، در عهد جدید هم دیده می‌شود. قرآن نیز، بی‌آن‌که در بسیاری از نمونه‌ها همچون کتاب‌مقدّس؛ به بازگویی جزییات بپردازد، بر این حقیقت که؛ پیامبران نیز همچون دیگر انسان‌ها؛ دارای همسر و فرزند بوده‌اند، تأکید می‌کند.ت: یافته‌های تحقیق: ابراهیم(ع)، برجسته‌ترین پدر باواسطه‌ی پیامبران است. قرآن و کتاب‌مقدّس، دست‌کم در شش نمونه(یعقوب(ع)، داود(ع)، سلیمان(ع)، زکریّا(ع)، یحیی(ع) و عیسی(ع))، به او به‌عنوان پدر باواسطه‌ی پیامبران، اشاره می‌کنند. چنین پیوندی، در میان پیامبران پیشاابراهیمی و پیامبران ویژه‌ی قرآن، دیده نمی‌شود.قرآن و کتاب‌مقدّس، در بیشتر نمونه‌ها، از پدران بی‌واسطه‌ی پیامبران ابراهیمی، چهره‌ی نیکویی به‌دست می‌دهند. برجسته‌ترین نمونه‌ی منفی پدر بی‌واسطه‌ی پیامبران، پدر ابراهیم(ع) است. قرآن و کتاب‌مقدّس، او را بت‌پرست می‌دانند. بدین‌ترتیب، ابراهیم(ع)، نمونه‌ی والای ایستادگی دربرابر پندارهای نادرست پدران(بت‌پرستی)، و آغاز یک راه نو(یگانه‌پرستی) است. بااین‌همه؛ دستگاه اندیشه‌ی اسلامی تلاش می‌کند، تا پدر ابراهیم(ع) را برکنار از این گناه، به‌شمار آورد. اوج پیوند پدر بی‌واسطه‌ی پیامبران در کتاب‌مقدّس و قرآن، از ابراهیم(ع) تا یوسف(ع) دیده می‌شود. در این نمونه، با چهار نسل پیاپی از پدران و پسرانی برخورد می‌کنیم که همگی پیامبر هستند. چنین فشردگی‌ای هرگز تکرار نمی‌شود. بااین‌همه؛ نمی‌توان این نمونه را به‌معنی انتقال کارکردهای پیامبرانه از پدر به پسر، دانست. زیرا گرچه کتاب‌مقدّس و قرآن، از کارکردهای معرفتی و مسئولیتی ابراهیم(ع) سخن می‌گویند؛ امّا نشانه‌ای از کارکردهای مسئولیتی پیامبرانه‌ی اسحاق(ع) و یعقوب(ع)، در آنها دیده نمی‌شود. یوسف(ع) نیز در کتاب‌مقدّس و قرآن، از کارکردهای معرفتی و مسئولیتی پیامبرانه، برخوردار نیست. دیگر پیوند پدر-پسر میان دو پیامبر، در نمونه‌ی داود(ع) و سلیمان(ع) دیده می‌شود. این پیوند، در عهد قدیم و قرآن، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ امّا عهد جدید چندان به سلیمان نمی‌پردازد، و برای نشان‌دادن مسیحابودن عیسی(ع)، بر پیوند باواسطه‌ی او با داود(ع)، تأکید می‌نماید. زکریّا(ع) نیز در جایگاه پدر یحیی(ع)، چهره‌ی مثبتی در عهد جدید و قرآن دارد. هرچند؛ عهد جدید، بیشتر به الیزابت؛ و قرآن بیشتر به زکریّا(ع) می‌پردازند.کتاب‌مقدّس و قرآن، چندان به مادران پیامبران نمی‌پردازند. بااین‌همه؛ مادران پیامبران، همواره از چهره‌ی مثبتی برخوردارند. برای نمونه؛ قرآن، آمرزش‌خواهی نوح(ع) برای مادر خود را گزارش می‌کند. مادران پیامبران، ازبرای زاییدن آنان(الیزابت و مریم(س))، و تلاش برای زنده‌نگهداشتن آنان(یوکابد)، ستوده می‌شوند. بااین‌همه؛ نمی‌توان این کارکردهای همگانی را، برخوردار از معنی ویژه‌ی الاهیاتی به‌شمار آورد. امّا عهد قدیم، دست‌کم در سه نمونه(سارا، ربه‌کا و بت‌شبع)؛ نقش سرنوشت‌ساز رساندن کارکردهای پدران پیامبران به یکی از فرزندان‌شان را، برای آنان برمی‌شمارد. در نمونه‌ی راحیل و یوسف(ع) نیز، فرزندِ همسرِ دوست‌داشتنی یک پیامبر(یعقوب(ع))، از دیگر فرزندان او، برتر می‌شود. گرچه عهد جدید، برجستگی ویژه‌ای را برای مریم(س) برنمی‌شمارد. امّا دستگاه اندیشه‌ی مسیحی، رفته‌رفته جایگاه او را بالاتر می‌برد؛ کارکردهای عیسی(ع) را به او نیز گسترش می‌دهد، و حتّا در برخی خوانش‌ها؛ او را مادر خدا به‌شمار می‌آورد. قرآن، مریم(س) را بنده‌ی برگزیده‌ی خدا، و برترین زن جهان می‌خواند، امّا روا نمی‌دارد که؛ ویژگی‌های مانند دوشیزه‌زایی، زمینه‌ی پدیدآمدن پندارهای فراانسانی درباره‌ی او را فراهم آورند.برادران و خواهران پیامبران، از گونه‌های نه‌چندان مهمّ پیوندهای خویشاوندی آنان به‌شمار می‌روند. تنها پیوند برادری باواسطه با پیامبران، در نمونه‌ی یوسف(ع) و دیگر پسران یعقوب(ع) دیده می‌شود، که می‌توان آن را از گونه‌های کم‌یاب به‌شمار آورد. در این نمونه؛ برادران باواسطه‌ی یوسف(ع)، از آن روی که بر برادر خویش رشک می‌برند، از چهره‌ی مثبتی برخوردار نیستند. برادران بی‌واسطه‌ی عیسی(ع) نیز چهره‌ی چندان مثبتی ندارند، و در میان آنان؛ تنها یعقوب، به او ایمان می‌آورد، و از رسولان برجسته‌ی او می‌شود. بااین‌همه؛ یعقوب، از جانشینی عیسی(ع) بهره‌ای ندارد، و کارکرد معرفتی او نیز، به‌اندازه‌ی دیگر رسولان است. تنها نمونه‌ی مثبت پیوند برادری با پیامبران، میان موسی(ع) و هارون(ع) دیده می‌شود. در این نمونه؛ هارون(ع)، از برخی کارکردهای مسئولیتی و معرفتی، و همه‌ی کارکرد کهانتی موسی(ع) برخوردار می‌شود، و در یک موقعیّت(رفتن موسی(ع) به بالای کوه سینا)، نیز جانشین او می‌گردد. خواهر بی‌واسطه نیز، از دیگر گونه‌های کم‌یاب پیوندهای خویشاوندی پیامبران است، و تنها در نمونه‌ی مریم-موسی(ع) دیده می‌شود. این گونه، از اهمّیت چندانی برخوردار نیست.همسران پیامبران پیشاابراهیمی در قرآن و کتاب‌مقدّس، چهره‌ی چندان نیکویی ندارند. آنان به گناه آلوده می‌شوند، و ازبرای آن کیفر می‌شوند. کتاب‌مقدّس، بار گناه آدم(ع) را به‌دوش حوّا می‌افکند، امّا قرآن چنین دیدگاهی را نمی‌پذیرد. چهره‌ی همسران پیامبران ابراهیمی، روشن و نیکوست؛ امّا کمبود بزرگی مانند نازایی، ویژگی برجسته‌ترین چهره‌های آنها(سارا، ربه‌کا، راحیل، الیزابت) است. کتاب‌مقدّس، کمبود فرزندنداشتن پیامبران را، به‌گردن همسران آنان می‌اندازد. گویی خودِ پیامبران، هرگز نابارور نبوده‌اند. همچنین، عهد قدیم از همسران غیراسرائیلی پیامبران ابراهیمی(هاجر، همسران سلیمان(ع))، چهره‌ای منفی به‌دست می‌دهد.فرزندان بی‌واسطه‌ی پیامبران، در کتاب‌مقدّس و قرآن، از جایگاه الاهیاتی ویژه‌ای برخوردار هستند. در این میان؛ فرزندان بی‌واسطه‌ی پسر، همواره اهمّیت بیشتری نسبت به دختران دارند. برای نمونه؛ دختران آدم(ع)، لوط(ع) و یعقوب(ع)، اهمّیت چندانی ندارند. امّا این همه‌ی سخن نیست. گناه و چالش‌های درون‌خاندانی، دو ویژگی برجسته‌ی فرزندان بی‌واسطه‌ی پیامبران است. پسر آدم(ع)(قابیل) بر پسر دیگر او(هابیل) رشک می‌برد، با او می‌ستیزد، و دست خود را به خون او می‌آلاید. یکی از پسران نوح(ع)(حام/کنعان) گناه می‌کند و تباه و روسیاه می‌شود. چالش‌هایی میان پسران ابراهیم(ع)(بر سر وراثت)، و پسران اسحاق(ع)(بر سر برکت) درمی‌گیرد. پسران یعقوب(ع) نیز، بر برادرشان؛ یوسف(ع)، رشک می‌برند، و تلاش می‌کنند جان او را بگیرند، و با سرنوشت او بازی کنند. ازسوی دیگر؛ در برخی نمونه‌ها(ابراهیم(ع)، اسحاق(ع) و زکریّا(ع))، پیامبران، سال‌ها بی‌فرزند زندگی می‌کنند؛ امّا سرانجام خدا آنان را بارور، زنان‌شان را زایا و فرزندان‌شان را فراوان و نیکوکار می‌کند، و شگفت آن‌که؛ از این رهگذر، ادیانی پدید می‌آیند، که تا به امروز نیز، در طول و عرض تاریخ و جغرافیا، ادامه دارند. گویی فرزندان بی‌واسطه‌ی پیامبران، بازتاب آفاقی و انفسی، و آیینه‌ی تمام‌نمای ستیز همواره‌ی نیکی و بدی در درون و برون آدمی هستند. امّا خدا، همواره به‌یاری فرزندان نیکوکار پیامبران می‌شتابد، و آنان را بر فرزندان گنه‌کار پیامبران، پیروز می‌گرداند. بدین‌ترتیب، از نگاه ادیان ابراهیمی؛ چیرگی فرجامین جهان، با نیروهای نیکی و راستی است.فرزندان باواسطه‌ی پیامبران، یکی از برجسته‌ترین گونه‌های پیوندهای خویشاوندی آنان هستند. مهمّ‌ترین ویژگی این پیوند، امکان استمرار تاریخی، و گسترش آن به همه‌ی پیروان پیامبران است. قرآن و کتاب‌مقدّس، پیوند فرزند باواسطه با دو شخصیّت را، بسیار ارزش‌مند می‌دانند؛ ابراهیم(ع) و یعقوب(ع). عبرانیان و اعراب، همگی فرزندان باواسطه‌ی ابراهیم(ع) هستند. عهد جدید و قرآن تلاش می‌کنند، تا نسبت عیسی(ع) و محمد(ع) را به ابراهیم(ع) برسانند، و آنان را فرزندان باواسطه‌ی او بدانند. یهودیان، خود را فرزندان باواسطه‌ی یعقوب(ع) می‌دانند؛ نگاهی که در آموزه‌ی پیوند خویشاوندی ویژه‌ی آنان با خدا، و برتری نژادی آنان، ریشه دارد. عهد جدید و قرآن، این گونه پیوند را(چه با ابراهیم(ع) و چه با یعقوب(ع)) به‌خودی‌خود ارزش‌مند نمی‌دانند. عهد جدید، عیسی(ع) را فرزند باواسطه‌ی داود(ع) نیز می‌داند، امّا قرآن دراین‌باره خاموش است. در نمونه‌ی موسی(ع)، اهمّیت فرزندان باواسطه بیشتر روشن می‌شود. زیرا او از این گونه‌ی پیوندهای خویشاوندی، برخوردار نیست، و جایگاه کهانت موروثی او، به فرزندان و نوادگان هارون(ع) بخشیده می‌شود.برجسته‌ترین بازتاب پیوند فرزند مجازی با پیامبران، در چارچوب آموزه‌ی گناه نخستین؛ به خوانش دستگاه اندیشه‌ی مسیحی از پیوند انسان‌ها با آدم(ع)، و انتقال موروثی گناه او به فرزندان مجازی‌اش، بازمی‌گردد. قرآن، هرگز چنین آموزه‌ای را نمی‌پذیرد، و در دستگاه اندیشه‌ی یهودی نیز چنین دیدگاهی به‌چشم نمی‌خورد.پیوند برادران مجازی، در پیامبران ابراهیمی دیده نمی‌شود. این گونه پیوند خویشاوندی، تنها در میان پیامبران پیشاابراهیمی و پیامبران ویژه‌ی قرآن، دیده می‌شود. عهد قدیم، پیوند برادری مجازی با پیامبران را به‌کار نمی‌برد، و حتّا در برخی نمونه‌ها(لوط(ع))، آن را انکار می‌کند. این رویکرد، یکی از روشن‌ترین بازتاب‌های آموزه‌ی پیوند خویشاوندی ویژه‌ی خدا با نژاد یهود، و برتری نژادی آنان است. عهد جدید، پیروان و شاگردان عیسی(ع) را، برادران مجازی او می‌خواند، و این گونه پیوند را ارزش‌مند به‌شمار می‌آورد. قرآن، از چنین پیوندی سخن به‌میان نمی‌آورد. بااین‌همه؛ پیوند برادری مجازی، در پیامبران ویژه‌ی قرآن، بسیار پررنگ است، و در هر سه نمونه(هود(ع)، صالح(ع)، شعیب(ع)) دیده می‌شود. از گزارش‌های قرآنی چنین برمی‌آید که؛ برادران مجازی پیامبران، نماد مردم هم‌روزگار آنان هستند؛ مردمی که پیامبران، آنان را به‌سوی راه خدا و دست‌کشیدن از گناه، فرامی‌خوانند. بدین‌ترتیب؛ قرآن، این گونه از پیوند خویشاوندی با پیامبران را، به‌معنی هم‌دینی و پیروی از آنان نمی‌داند، و به ارزش الاهیاتی آن، اشاره نمی‌کند.پیوند خاندان مجازی، ویژه‌ی پیامبران ابراهیمی(ابراهیم(ع)، یعقوب(ع) و داود(ع)) است. عهد قدیم، بنی‌اسرائیل را خاندان مجازی پیامبران می‌داند. عهد جدید و قرآن، چنین نگاهی را نمی‌پذیرند، و تنها پیروان راستین پیامبران را، به‌عنوان خاندان مجازی آنان، می‌پذیرند. قرآن، بر به‌دست‌دادن چهره‌ای نیکو از خاندان مجازی این پیامبران، و فراخواندن آنان به‌سوی ایمان، نیکوکاری و شکرگزاری به‌درگاه الاهی، تأکید می‌کند، و همواره عنصر ایمان و نیکوکاری را بخش جداناشدنی چنین پیوندی، می‌داند. بدین‌ترتیب؛ قرآن، همه‌ی پیروان راستین ادیان ابراهیمی و فرزندان و نوادگان نیکوکار ابراهیم(ع) را، گذشته از نقش‌های خانوادگی(همسر، فرزند، ...)، جنسیّت، و نسبت، به‌عنوان اعضای خاندان او، می‌ستاید.پیوند خویشاوندی خاندان حقیقی پیامبران، تنها در نمونه‌های پیامبران پیشاابراهیمی، موسی(ع) و هارون(ع)، و نیز در پیامبران ویژه‌ی قرآن، دیده می‌شود. خاندان حقیقی موسی(ع)، جایگاه ویژه‌ای در کتاب‌مقدّس و قرآن ندارند. خاندان حقیقی هارون(ع) در کتاب‌مقدّس، ازبرای کارکرد کهانتی اهمّیت می‌یابند. قرآن، چنین کارکردی را نمی‌پذیرد؛ پس خاندان حقیقی هارون(ع) در قرآن، ارزش چندانی ندارد. قرآن، پسر گناه‌کار نوح(ع) را نیز از خاندان حقیقی او جدا می‌کند. بدین‌ترتیب، قرآن؛ نیکوکاران خانواده و پیروان پیامبران غیرابراهیمی را خاندان حقیقی آنان می‌داند. کتاب‌مقدّس و قرآن، پیوستن به خاندان حقیقی پیامبران را؛ آرمانی بلند و انجامی ارزش‌مند به‌شمار می‌آورند، که رستگاری و نیک‌فرجامی را به‌ارمغان می‌آورد. قرآن، همواره در کنار نزدیک‌ترین اعضای خانواده(همسر و فرزندان بی‌واسطه)؛ پیروان پیامبران را نیز، از خاندان ایشان، به‌شمار می‌آورد، و بدین‌ترتیب؛ پیوستن حقیقی مومنان به خاندان آنها را می‌پذیرد.عهد قدیم، پیوند ویژه‌ی خدا-انسان را در چارچوب آموزه‌ی برتری نژادی یهود، و عهد جدید آن را در چارچوب دو آموزه‌ی پسر خدا بودن عیسی(ع) و جانشینی کلیسا به‌جای اسرائیل، نشان می‌دهد. اهمّیت خاندان پیامبران در دستگاه اندیشه‌ی یهودی و مسیحی، در همین راستاست. امّا قرآن، چنین آموزه‌هایی را نمی‌پذیرد، و تلاش می‌کند تا چهره‌ای خردورزانه و نیک، از مفهوم خاندان پیامبران به‌دست دهد. بااین‌همه؛ قرآن، این مفهوم را، به‌خودی‌خود ارزش‌مند نمی‌داند. رویکرد قرآن درباره‌ی پیامبران ویژه‌ی خود(هود(ع)، صالح(ع)، شعیب(ع))، بهترین گواه این مدّعاست. اشاره‌نکردن قرآن به خاندان اسماعیل(ع) نیز می‌تواند نشانگر همین گرایش باشد.برآیند بررسی‌های این پژوهش نشان می‌دهد؛ نقش‌های اعضای خاندان پیامبران در نسبت با آنان، از شخصیّت جداگانه‌ی آنان مهمّ‌تر است. به‌دیگر سخن؛ یک فرد می‌تواند در یک جایگاه و پیوند با پیامبران، چهره‌ای برجسته و ارزش‌مند داشته باشد؛ امّا همان فرد در جایگاه و پیوند دیگری، از چنین چهره‌ای برخوردار نباشد. برای نمونه؛ بااین‌که یوکابد، هم مادر هارون(ع) و هم مادر موسی(ع) است؛ امّا تنها ازبرا‌ی تلاش برای نجات جان موسی(ع) است، که ستوده می‌شود. فرزندان یعقوب(ع)، همان برادران یوسف(ع) هستند، امّا در جایگاه فرزندان یعقوب(ع)؛ چهره‌ای مثبت، و در جایگاه برادران یوسف(ع)؛ چهره‌ای منفی دارند.آیا خاندان پیامبران در کتاب‌مقدّس و قرآن، همواره ارزش‌مند هستند؟ آیا خاندان همه‌ی پیامبران، جایگاه و کارکردهای برجسته‌ای دارند؟ آیا با بالارفتن جایگاه یک پیامبر، جایگاه خاندان او هم بالا می‌رود؟ پاسخ این پژوهش به این پرسش‌ها، منفی است. زیرا در برخی نمونه‌ها(ادریس(ع)، ایّوب(ع) و الیاس(ع) و الیسع(ع) و یونس(ع))؛ کتاب‌مقدّس و قرآن، هیچ گزارشی از خاندان پیامبران به‌دست نمی‌دهند. رویکرد قرآن به پیامبران ویژه‌ی خود(هود(ع)، صالح(ع) و شعیب(ع)) نیز همین‌گونه است. از همه‌ی اینها فراتر؛ نمونه‌ی موسی(ع) است. بااین‌که او، در دستگاه ادیان ابراهیمی، از جایگاهی بلند و اهمّیتی فراوان برخوردار است، به‌گونه‌ای که الگوی پیامبران و آینه‌ی تمام‌نمای پدیده‌ی پیامبری به‌شمار می‌رود؛ امّا خاندان او هرگز از جایگاه و کارکردهای برجسته‌ای، برخوردار نیستند. گزارش‌های کتاب‌مقدّس و قرآن درباره‌ی خاندان موسی(ع)، بسیار کوتاه و گذراست. کارکرد مسئولیتی او، به یوشع می‌رسد؛ کسی که از خاندان او نیست. همچنین، بخش کوچکی از کارکرد معرفتی او؛ در چارچوب کهانت خاندانی، به الیعزر؛ فرزند هارون(ع)، می‌رسد. همچنین، نمونه‌های موسی(ع) و الیاس(ع) نشان می‌دهند؛ ممکن است پیامبری از جایگاه بسیار بلندی برخوردار باشد؛ امّا خاندان او دارای اهمّیت چندانی نباشند، و حتّا هرگز از آنان یاد نشود.آیا همواره جایگاه و کارکردهای پیامبران به خاندان ایشان منتقل می‌شود؟ پاسخ منفی است. انتقال جایگاه و کارکردهای پیامبران به خاندان‌شان، پدیده‌ای است که تنها در میان پیامبران ابراهیمی دیده می‌شود. برای نمونه؛ برکت الاهی ابراهیم(ع)، به خاندان او منتقل می‌شود، و کارکردهای مسئولیتی(پادشاهی) و معرفتی(دانش الاهی) داود(ع)، به سلیمان(ع) می‌رسد. امّا کارکرد مسئولیتی(رهبری) موسی(ع)، به اعضای خاندان‌اش منتقل نمی‌شود. جایگاه پیامبرانه‌ی الیاس(ع) به الیسع(ع) می‌رسد؛ کسی که از خاندان الیاس(ع) نیست. بااین‌همه؛ در بیشتر نمونه‌ها، انتقال بخش‌هایی از جایگاه و کارکردهای پیامبران به خاندان خود؛ به‌ویژه فرزندان(پسران) بی‌واسطه، دیده می‌شود. راستای بردار انتقال جایگاه و کارکردهای پیامبران، همواره ازسوی نسل گذشته(پدران) به‌سوی نسل آینده(پسران) است. تنها نمونه‌ی خلاف، در انتقال معکوس جایگاه و کارکردهای عیسی(ع) به مریم(س)، دیده می‌شود. عهد جدید، کارکرد مسئولیتی عیسی(ع) را به کسی واگذار نمی‌کند، امّا دستگاه اندیشه‌ی مسیحی، مریم(س) را نیز از شفاعت برخوردار می‌داند. کارکرد معرفتی عیسی(ع)، به پتروس می‌رسد؛ کسی که از خاندان او نیست. این کارکرد، به سرپرستان کلیساهای مسیحی منتقل می‌شود، و تا به امروز نیز ادامه می‌یابد.ث: نتیجه‌گیری و پیشنهادات: خاندان پیامبران، بخش مشترک بسیار مهمّی از متون‌مقدّس ادیان ابراهیمی را پدید می‌آورند. در همین راستا پیشنهاد می‌نماید؛ با پذیرش روش به‌کارگرفته‌شده در این پژوهش؛ 1) به مقایسه‌ی موضوع پژوهش با متون قدّس دیگر ادیان؛ به‌ویژه اوستا و بازتاب آن در دستگاه اندیشه‌ی زردشتی پرداخته شود، 2) به بررسی و پردازش داده‌های قرآنی و حدیثی پیرامون خاندان پیامبر اسلام(ص)، پرداخته شود.
بررسی عتاب‌های قرآن درباره پیامبر (ص)
نویسنده:
امیر احمدنژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کتاب آسمانی قرآن در موارد متعددی سرزنش هایی را متوجه مخاطبان گوناگون خود، از جمله خاتم الانبیاء(ص) کرده است. این سرزنش ها که در اصطلاح عتاب نامیده شده اند،در مورد انبیاء پیشین نیز سابقه داشته و برخی جزئیات آن در قرآن گزارش شده است. در مورد انبیاءاین عتابها به خاطر دلالت ضمنی شان بر وقوع خطا از جانب متکلمان مورد دقت و حساسیت قرار گرفته و تقریبا همگی آنها تأویل آیات را به نفع تحلیل های عقلی پیشنهاد کرده اند. مفسران نیز در این آیات بسیار تحت تأثیر متکلمان بوده و از قواعد مختلف تفسیری، نظیر قاعد? کنایی بودن یا عمومیت خطاب یا عدم دلالت نهی بر وقوع و...،برای توجیه آیات عتاب بهره گرفته اند. این در حالی است که مبانی غالب اینقواعد روشن نشده و در مقام بررسی قابل دفاع نیستند. بررسیآیات قرآن نشان می‌دهد تعداد این عتابها قابل توجه است و به خصوص با توجه به عتابهایی که به سایر انبیاء وارد شده، نمی‌توان به راحتی از ظاهر آنها چشم پوشید. با توجه به آیات قرآن و روایات وارده، می‌توان با تحلیلی قرآنی عتابهای قرآن را در جهت مسیر تربیتی ای دانست که مقام رب العالمین نسبت به پیامبران خویش داشته و آنان را به عنوان اسوه ی سایر انسانها، هدایت کرده است. بخشی از این روند تربیتی از طریق وحی ای است که در قرآن منعکس شده و یکی از روش های آن عتاب پیامبر است. با بررسی آیات قرآن و کمک روایات می‌توان به ویژگی هایی رسید که قرآن قصد اصلاح آن در وجود پیامبر را داشته است و طبق آن می‌توان آیات عتاب را در چهار دست? عتاب به خاطر مدارا و استحیاء، عتاب به خاطر علاق? زائد الوصف به هدایت، عتاب در جهت تثبیت و تهییج و عتاب در راستای تعلیم، طبقه بندی کرد.دقت در این ویژگی ها نشان می‌دهد این خصوصیات، همگی صفاتی کمالی اند که تنها به خاطر جایگاه خاص نبوت باید در محدوده ای خاص مهار شوند.
مقایسه اصحاب پیامبر و ائمه هدی با اصحاب امام زمان
نویسنده:
زهرا زحل
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
با توجه به آیه 29 سوره فتح که خداوند در آن ویژگی‌های اصحاب پیامبر ? را برشمرده است و با بررسی این ویژگی‌ها و تطبیق آنها بر اصحاب پیامبر ? و اصحاب سایر ائمه هدی ? تصویری واقعی از یک یار نمونه را به دست آوردیم و پس ازآن با مراجعه به آیات و روایات ویژگی‌های اصحاب امام زمان ? را یافتیم .از آن جا که در میان اصحاب معصومین ? اصحاب پیامبر اکرم ? امیرالمومنین و امام حسین ? دارای شاخصه های بارزتری نسبت به دیگر ائمه بوده و همچنین از لحاظ کمی نیز افزون بر دیگران می باشند با بررسی به این نتیجه رسیدیم که مجموعه اصحاب امام حسین ? به دلیل ویژگی‌های منحصربه فردی برتر از یاران دو معصوم نخست‌اند. پس در بیان خصوصیات و اوصاف یاران امام عصر، برگرفته از احادیث و روایات در مقام مقایسه اصحاب امام حسین ? با اصحاب امام زمان ? بر آمدیم اگر چه نتیجه گیری این مباحث بسیار مشکل است و تعابیر گوناگونی در مورد هر یک یاران این دو امام بزرگوار در منابع ذکر شده است امّا هنگامی که اوصاف مومنین آخرالزمان را در احادیث می بینیم ناخودآگاه به این نتیجه خواهیم رسید که برترین مومنان متعلق به دوران غیبت امام عصر و خصوصاً آخرالزمان و در آستانه ظهور آن حضرت می‌باشند که گل سرسبد مومنین آخرالزمان یاران حقیقی و اصحاب خاص آن حضرت هستند، بنابراین شاید بتوان نتیجه گرفت که اصحاب امام زمان ? حتی از یاران امام حسین ? برترند.
  • تعداد رکورد ها : 946