جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 267
ناتماميت تفسير هايدگر از حقيقت افلاطونی (خوانشی انتقادی از آموزه افلاطون درباب حقيقت)
نویسنده:
سعيد بينای مطلق، مجيد کمالی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
هايدگر در رساله آموزه افلاطون در باب حقيقت، با رجوع به «تمثيل غار» افلاطون بر آن ميشود که معناي حقيقت در انديشه افلاطون نسبت به آنچه يونانيان پيشاسقراطي از حقيقت مراد ميکردند، دستخوش دگرديسي ميگردد؛ تا آنجا که حقيقت بمثابه «نامستوري»، به حقيقت بعنوان «صدق» و «مطابقت» تقليل مييابد. هدف نوشتار حاضر تبيين اين نکته است که تفسير هايدگر از حقيقت نزد افلاطون، تماميت انديشه افلاطون دربارة معناي حقيقت را شامل نميشود. ازاينرو، کوشش ميشود، با رجوع به برخي آراء افلاطون در باب مثال «خير»، مثال «زيبايي»، «وجود» و «حقيقت» (الثيا)، برخي موارد ناقض تفسير هايدگر از معناي حقيقت در نظام فکري افلاطون نشان داده شود. همچنين ميکوشيم، نشان دهيم كه مواجهه هايدگر با افلاطون، تقليل‌گراست و فروکاستن معناي حقيقت به صرف صدق و مطابقت، پيش از آنکه دربارة مستندات آراء افلاطون باشد، ناشي از اراده خود هايدگر براي نامگذاري تماميت تاريخ فکري غربي با عنوان متافيزيک غربي بوده است.
صفحات :
از صفحه 35 تا 52
عناصر و جايگاه مفهوم تخنه در فلسفه يونان باستان و بررسی ديدگاه هايدگر درباره آن
نویسنده:
حسن مهرنیا، مهدی ذاکری، حسین لطیفی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
يکي از جنبه‌هاي مهم و تأثيرگذار در فلسفة فناوري، سابقة تاريخي مفاهيم مرتبط با اين موضوع در سخنان نويسندگان و متفکران دنياي باستان است. از ميان اين مفاهيم، مفهوم «تخنه» بمعناي فن، صنعت يا هنر و جايگاه آن در آثار بجا مانده از يونان باستان، از اهميت بيشتري برخوردار است. مارتين هايدگر از نخستين کساني بود که بررسي مفهوم تخنه در يونان باستان را مقدمة درک متمايز از تکنولوژي مدرن تلقي کرد و در اين زمينه ديدگاهي خاص داشت. پژوهش حاضر با بررسي سه گروه از متون يوناني در پي آن است كه ابتدا عناصر اصلي مفهوم تخنه در نگاه نويسندگان و متفکرين يونان باستان را رديابي نمايد و همچنين با بررسي ديدگاه هايدگر، نقطة ثقل تحليل‌ او در اين مسئله را بازيابي کند. درنهايت روشن ميگردد که اولاً، مفهوم تخنه، مفهومي غني است که با توجه به داشتن عناصر مختلف، براي کاربست در مباحث فلسفي براي متفکران يوناني جذاب بوده است و عناصر اصلي آن در طول دوران باستان تکرار شده‌اند؛ گرچه در برخي دوره‌ها، به تناسب شرايط زمانه و ديدگاه هر متفکر، برخي عناصر در آن پررنگتر شده است و نيز فروکاست اين مفهوم پيچيده و چندبعدي به يک عنصر کلي، درست و دقيق بنظر نميرسد.
صفحات :
از صفحه 79 تا 102
تاثیر کارل برایگ بر هایدگر
نویسنده:
مهدی معین زاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
هایدگر در " راه من به سوی پدیدارشناسی " همان تکریمی را نثار " در باب وجود : طرح کلی انتولوژی " کارل برایگ می کند که نثار کتاب برنتانو در باره " معانی متعدد وجود نزد ارسطو " و نیز " پژوهش های منطقی" هوسرل کرده است ((GA14:92. او همچنین به تاثیر نافذ و از همین رو وصف ناشدنی ای اشاره دارد که برایگ – این استاد الهیات ضد مدرنیسم و آخرین بازمانده مکتب الهیاتی توبینگن که الهیات کاتولیک را در گفتگوئی پویا با فلسفه هگل و شلینگ قرار می داد – بر کار فکری آتی او نهاده است. هایدگر، حتی پنجاه سال پس از نخستین ملاقاتش با برایگ در سال 1909، از او به سبب " رسوخ و صلابت فکری " و مهارت مواجه ساختن آموزه های گذشته با پرسش های زنده و تپنده حال حاضر تمجید می کند ((Ibid:82. با این همه بر تاثیر برایگ روی هایدگر، تاکید چندانی خاصه از آن گونه که بر تاثیر برنتانو و هوسرل ، نگردیده است. مقاله حاضر برآن است که بر این تاثیر در سه بخش تمرکز کند؛ الف. تاثیر برایگ بر هایدگر در نحوه رویکرد به سنت فلسفی، ب. در مضامین اندیشه و ج . در سبک نگارش.
صفحات :
از صفحه 81 تا 108
تأملّاتی در تعلیم وتربیت، براساس آموزه های (Lehre) هایدگر در هستی و زمان تعلیم وتربیت تیمارخواهانه
نویسنده:
فلور عسکری زاده , جواد میری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
این مقاله تلاش می کند تا تعلیم و تربیت را از منظر هایدگر بر اساس کتاب هستی و زمان[i] واشکافی کند، این اثر دیگرگونه راهی را در مواجهه با دانش (wissenschaft) و بالتبع پدیده ی تعلیم و تربیت بر ما می گشاید. هایدگر با روش پدیدار شناسی و با تفکر در مفهوم لوگوس و پدیدار، آشکار می کند ؛ که لوگوس به معنی "مجال دیدن دادن " و پدیدار "خود را در خود نشان دادن" است ، این معنا از پدیدارشناسی مجالی برای نشان دادنِ خود چیزها به شیوه ی خود است . دازاین روشنگاهی، برای خود - نشان دادن - چیزها ، با گشودگیِ زمانمندانه ، در نسبت دلمشغولانه با چیزها و در نسبت تیمارخواهانه با دازاین های دیگر است ؛که این امر سبب بروز و مجال بروز دادن به حقیقت چیزها می شود. در تعلیم و تربیت براساس آموزه های هایدگر؛ موضوع تعلیم و تربیت به نحوی دلمشغولانه در نسبت با چیزهایِ جهان پیرامونی مجال بروز می یابد و رابطه ی مربی و مترّبی براساس "تیمارداشتِ رهاکننده" ، برای رخدادِ حقیقتی نو، سبب سازِ می شود . در این شیوه از تعلیم و تربیت ؛ گشودگیِ به چیزها سبب می شود که موضوعات تعلیم و تربیت را نه امری سوبژکتیو به گونه ی شناختی و نه امری ابژکتیو ، که دازاین درآن مشارکت ندارد ، تلقی کنیم ؛ بلکه براساس روی آورندگی به چیزها در زمان ، هر مواجهه ای با حقیقت، در نسبت با هستی چیزها بروز می کند.
صفحات :
از صفحه 57 تا 79
هايدگر ماركسيست: چرا دستگاه فلسفي هايدگر براي چپگرايان جالب است؟
نویسنده:
محمد آسياباني
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مارتين هايدگر بدون شك ماركسيست نبود. ميانه خوبي نيز با ماركسيست‌هاي زمانه‌اش نداشت. سهل است كه در دوره‌اي بحث‌انگيز با حزب ناسيونال-سوسياليسم آلمان نيز همراه شد، حزب بدنام نازي كه با وجود ادعاي سوسياليست بودنش، به سختي به سركوب چپ‌گرايان آلماني پرداخت و در واقع سياستي فاشيستي را در عرصه‌هاي سياست و اقتصاد و فرهنگ پيش گرفت. اين همه اما مانع از آن نبود كه هايدگر احترامي زايدالوصف براي فيلسوف هموطن و همزبانش يعني كارل ماركس قائل نشود. او ماركس را نه در مقام يكي از بنيانگذاران جامعه‌شناسي يا از معماران اقتصاد سياسي و نه حتي در جايگاه يك متفكر برجسته سياسي، بلكه به منزله يك فيلسوف مي‌خواند. از نظر هايدگر، ماركس فيلسوفي است كه در تداوم سنت ايده‌آليسم فلسفي در آلمان و به ويژه متفكراني چون هگل و فيشته، با هوشمندي متوجه سويه‌هاي فلسفي مفاهيمي كه به كار مي‌برد، هست. به همين سياق، ماركسي كه هايدگر مي‌خواند، با ماركس ماركسيست‌ها و ماركس جامعه‌شناسان و اهالي اقتصاد و علم سياست تفاوت داشت. ماركس براي او، فيلسوفي بود كه سويه‌هاي مابعدالطبيعي و هستي‌شناسانه عميقي داشت، جنبه‌هايي كه به نظر هايدگر، از ديد عمده مفسران ماركس مغفول واقع شده بود. جستار حاضر البته واكاوي اين جنبه از انديشه‌هاي مارتين هايدگر نيست. نويسنده در اين جستار به اقبالي كه از سوي چپ‌گرايان و به ويژه پژوهشگران چپ در ايران به هايدگر شده مي‌پردازد و مي‌كوشد با بازخواني تاريخ دريافت هايدگر در ايران، به برخي از چهره‌ها و آثار در اين زمينه بپردازد.
مرگ‌اندیشی و معنای زندگی در هایدگر
نویسنده:
علی عسگری یزدی، مسعود میرزایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مرگ‌اندیشی در نگاه هایدگر و تأثیر آن بر معنای زندگی ناشی از رابطۀ انسان با هستی و هستی معطوف به مرگ اوست. هایدگر مرگ‌اندیشی را مختص دازاین اصیل دانسته و زندگی اصیل را معنادار می‌داند. او اندیشۀ مرگ را نیرویی برای گسست از پوچی روزمرگی و معناداری زندگی به‌شمار می‌آورد. در مواجهۀ با نیستی و تکاپو در میدان مرگ‌آگاهی دازاین قادر به کسب بصیرت نسبت به واقعیت جهان، آزادی و اصالت بخشیدن به زندگی خود و به تبع معنا وجهت دادن به زندگی است. حفظ هویت فردی، کشف امکانات وجودی دازاین در این دنیا، انتخاب آگاهانه و زندگی متفکرانه و مسئولیت در برابر خود و دیگران از پیامدهای زندگی اصیل و معنادار است. دیدگاه هایدگر در زمینۀ معنای زندگی دیدگاهی طبیعت‌باور بود. به نظر هایدگر، معیار بیرونی برای عمل انسانی وجود ندارد و انسان خود آفرینندۀ ارزش‌هاست. اصالت و ارزشمند بودن در گرو انتخاب و تعیین نشدن توسط معیارهای بیرونی و دیگران است. به نظر وی آنچه مهم است، در راه بودن است، حتی اگر هدفی به‌عنوان هدف نهایی وجود نداشته باشد. از دیدگاه هایدگر زندگی معنادار لازمۀ هستی اصیل است که در آن انسان به‌دلیل ترس از مرگ و برای رهایی از دلهرۀ ناشی از ترس از مرگ، به زندگی معنا می‌بخشد.
صفحات :
از صفحه 25 تا 49
تحلیل دیدگاه های همسان با پدیدارشناسی مولوی و مقایسه آن با آراء هایدگر
نویسنده:
حامد توکلی دارستانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسأله پژوهشِ حاضر، تحلیل و ارزیابیِ دیدگاه‌های «مولوی» از منظرِ رویکردِ «پدیدارشناختی»است. هر چند پدیدارشناسی دارای پیشینه‌هایی است، اما اول بار به وسیله «هوسرل» بود که به عنوانِ یک رویکردِ فلسفیِ «منسجم» و «روش‌مند» عرضه شد. هوسرل شاگردانِ بسیاری داشت که هر یک از آنان، با تأثیرپذیری از وی، سعی داشتند تا دیدگاه‌های استادِ خویش را در جهاتِ گوناگونِ فکری به کار گیرند. برخی راه و روشِ هوسرل را با کمترینِ تغییراتی پیمودند و تماماً به آن وفادار ماندند و برخی دیگر با نقدِ دیدگاه‌های وی، چشم‌اندازی جدید از پدیدارشناسی ارائه دادند. از جمله کسانی که در ضمنِ تعلقِ خاطر به برخی از مبانیِ اساسیِ پدیدارشناسی هوسرل، به نقد و تکمیلِ آن پرداخت، «مارتین هایدگر» بود. از این روی، بسیاریِ از مبادیِ اندیشگانیِ هایدگر، متأثر از رویکردِ پدیدارشناسانه است و هایدگر با مبنا قراردادنِ همین رویکرد است، که به تحلیلِ اصطلاحات و مفاهیمی چون: هستی، وجود، دازاین، زمان و زمانمندی، برون‌خویشی، اگزیستانس و ...، می‌پردازد. پدیدارشناسی به دلیل دارا بودنِ برخی جنبه‌های «عملی» و «استعلایی» و همچنین برخی اصطلاحاتِ فلسفی-عرفانی؛ با برخی از سنت‌های عرفانی، به خصوص عرفانِ شرقی و ایرانی، قابل مقایسه است. اصطلاحاتی چون: فروکاست (تعلیق یا تهذیب)، تفکرِ شهودی، نگاهِ استعلاءجویانه، اعتقاد به دریافت‌های متقن و غیر تقلیدی و...، با نظام و سنتِ عرفانیِ ایرانی-اسلامی اشتراکاتی دارد. «مولوی» نیز از آن جا که در چنین «سنت»، «نظام» و «زمینه‌ای» پرورش یافته، بی‌شک دارای چنین منظرگاه‌هایی است. از این روی این پژوهش بنا دارد تا با توجه به برخی اشتراکاتِ یادشده، به «تحلیل» و «مقایسه» و نه «تطبیق» و «تحمیلِ» دیدگاه‌های «مولوی» و «هایدگر» از این منظر و رویکرد بپردازد. پژوهشِ حاضر در صددِ کشف عوامل و دلایلی است که میانِ برخی متفکرانِ شرق و غرب، اشتراکات و تشابهاتی پدید می‌آورد. پژوهش حاضر، با مبنا قرار دادنِ رویکردِ پدیدارشناسی به مقایسه جهانِ «عرفانیِ» مولوی و جهانِ «فکریِ» هایدگر می‌پردازد و روشن می‌سازد که اشتراکات و تشابهاتی که بعضاً میانِ هایدگر و مولوی وجود دارد به دلیلِ دارا بودنِ برخی عناصر پدیدار شناختی است.
خوانش هایدگر از ثنویت دکارتی (سوژه-ابژه) و تأثیر آن بر هرمنوتیک فلسفی گادامر
نویسنده:
عبدالله محیسن
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف از انجام این پژوهش، بررسی ثنویتِ دکارتی و خوانشِ مارتین هایدگر، فیلسوفِ معاصر آلمانی از آن است. خوانشی که تأثیری عمیق بر هرمنوتیکِ فلسفی شاگردش، هانس گئورگ گادامر داشت. ثنویتی که بر اساس تعریف جواهرِ جسم و نفس در فلسفه ی دکارت برجسته شد و بعد از وی تا زمانه ی هایدگر، برای بسیاری از فیلسوفان مسئله شد. تا آنجا که در نگاه هایدگر منجر به بی خانمانی و از کف نهادنِ جهان به عنوانِ یک مقوّمِ وجودی برای انسان شد. هایدگر می کوشد تا با تقدم قائل شدن هستی شناسی بر هر نوع معرفت شناسی، از آغاز چنین وضعیتی را منتفی و منحل اعلام کند. او دغدغه ی معنای هستی دارد و ثنویت دکارتی را در ادامه ی غفلت از هستی، تفسیر می کند. به عقیده ی وی با التفات بر هستی در می یابیم که انسان از آغاز در جهان است و هیچ شقاق و ثنویتی را نمی توان بین او، تن و جهانش قائل شد. در انتها این خوانش منجر به دیدگاهی می شود که در هرمنوتیکِ فلسفیِ گادامر و در فهم و تفسیرِ انسانی متبلور می شود. گادامر نیز به تبعِ استادش در صددِ آن است تا فهم را چیزی از جنسِ هستی بداند که همسانِ آن مقدم بر هر روشی ذهنی است. این پژوهش در واقع شرح و بسطِ وضعیتِ یاد شده است.واژگان کلیدی: دکارت، ثنویت، کوجیتو، سوژه، ابژه، هایدگر، هستی، دازاین، جهان، گادامر، هرمنوتیک، فهم، تفسیر.
في الروح - هايدغر والسؤال
نویسنده:
جاك دريدا؛ ترجمه: عماد نبیل
نوع منبع :
کتاب , ترجمه اثر , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
بیروت - لبنان: دارالفارابی,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
«درباره روح» در ابتدا سخنرانی‌ای بود که دریدا در ۱۴ مارس ۱۹۸۷ در کنفرانسی در کالج بین‌المللی فلسفه در پاریس ارائه کرد و بعداً در اکتبر همان‌ سال چاپ شد. کتاب از آثار دوران پختگی دریداست؛ زمانی که او ۵۷ سال داشت (دریدا ۷۴ سال عمر کرد). در این کتاب دریدا می‌کوشد تا کاربرد لفظ «روح» را در آثار هایدگر و از آن بالاتر «پرهیز» او را از کاربرد این لفظ مد‌نظر قرار دهد. این همان حاشیه به ظاهر کم‌اهمیتی است که دریدا از آن‌جا به هایدگر حمله می‌کند تا نهایتاً پای سابقه سیاسی او را نیز به میان کشد. هایدگر در سال ۱۹۲۷ در کتاب «هستی و زمان» هشدار داده بود که باید از لفظ «روح» پرهیز کرد و سعی کرده بود که این مفهوم را به شیوه خود «از هم برگیرد» و تکه‌تکه کند. اما هنگامی که در ۱۹۳۳ به نازیسم گرایش یافت با «روح آلمانی» از در آشتی درآمد و این کلمه را به کرات به کار برد تا آن‌که در سال ۱۹۵۳ به هنگام نوشتن درباره تراکل دوباره مخالفت خود را با این لفظ ابراز داشت. دریدا در کنار این موضوع، پای چهار درون‌مایه دیگر که کانون توجه هایدگر را تشکیل می‌داد به میان می‌کشد: تفاوت انسان و حیوان، تکنولوژی، پرسشگری به مثابه جوهره فلسفه و غایات انسان. «درباره روح» یکی از اولین آثار دریداست که در آن به رابطه میان فلسفه و ملی‌گرایی می‌پردازد. ایرج قانونی کتاب «درباره روح: هایدگر و این مسئله» را در ۲۱۴ صفحه به فارسی برگردانده و توسط نشر ثالث درسال 1388ش. به چاپ رسیده است.
بازتفسیر مفهوم رخدادِ از آنِ خودکننده نزد هایدگر با تکیه بر مفهوم تفکر
نویسنده:
حسین قسامی، محمد اصغری
نوع منبع :
مقاله , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
چکیده این پژوهش برآن است تا با واکاوی مفهوم رخدادِ از آن خودکننده در فلسفه‌ی هایدگر، تفسیری تازه از آن ارائه دهد. برای این منظور سه اثر از هایدگر، که نماینده‌ی سه رویکرد وی به مفهوم رخداد است، مورد توجه خواهد بود. این آثار عبارتند از «به سوی یک تعریف برای فلسفه» (1919)، «ادای سهمی به فلسفه (درباب رخداد از آنِ خودکننده)» (1936-1938) و «درباب زمان و هستی» (1962). هایدگر در کتاب به سوی یک تعریف برای فلسفه، رخداد را به مثابه‌ی تجربه‌ی زیسته و آن‌چه به نحو انضمامی متعلق به من است، بازمی‌شناسد. حال این که در ادای سهمی به فلسفه این رویکرد متوازن می‌شود و رخداد به عنوان نتیجه‌ی مبادله‌ی انسان و هستی قلمداد می‌گردد. و نهایتاً درباب زمان و هستی رخداد را تنها به منزله‌ی عرصه‌ی حضور متعین زمان و هستی به رسمیت می‌شناسد. این رویکرد تکاملی هایدگر به مفهوم رخداد، زمانی معنادارتر می‌شود که در افق فکری مجموعه درس‌گفتارهای سال‌های 1951-1952 که بعدها تحت عنوان «چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟» چاپ شد، نگریسته شود. به اعتقاد این پژوهش آن گاه که رویکردهای سه‌گانه‌ی هایدگر به مفهوم رخداد را در زمینه‌ی کتاب چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟ مورد واکاوی قرار دهیم، می‌توانیم به تفسیری تازه از مفهوم رخداد به مثابه‌ی آن‌چه خودِ در راه بودن است و راه تفکر را می‌گشاید، دست یابیم
صفحات :
از صفحه 1 تا 35
  • تعداد رکورد ها : 267