جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 213
ویتگنشتاین و گادامر: وجوه افتراق و اشتراک
نویسنده:
پدیدآور: گلی رمضانی ؛ استاد راهنما: علیرضا آزادی ؛ استاد مشاور: محمدرضا عبداله‌نژاد
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
پایان‌نامه‌ی حاضر کوششی برای ارائه‌ی تصویری روشن از وجوه افتراق و اشتراک اندیشه‌های گادامر و ویتگنشتاین دوم، بعنوان نمایندگان سنت قاره‌ای و تحلیلی، است. ابتدا آراء هر کدام از این دو فیلسوف را در دو فصل جداگانه توصیف و تحلیل و سپس در فصول چهارم و پنجم با هم مقایسه کرده و جهات اختلاف و اشتراک آنها را روشن کرده‌ایم. با مقایسه‌ی دیدگاههای گادامر و ویتگنشتاین دوم دریافتیم، برخلاف تصور رایج، می‌توانیم مشابهتهایی را میان دو سنت تحلیلی و قاره‌ای بیابیم. برخی از موضوعات مشترک میان این دو فیلسوف عبارتند از: ماهیت زبان، تشبیه زبان به بازی، و نقد اندیشه‌ی سوژه‌محوری فلسفه‌ی مدرن. با وجود این، ما نمی‌توانیم اختلافات بین گادامر و ویتگنشتاین را هم نادیده بگیریم. آنها به دو روش مختلف در مورد موضوعات زیر صحبت می‌کنند: تاریخیمندی زبان، مسئله‌ی تفسیر، تفسیر فلسفه‌ی زبان آگوستین، و تبیین ماهیت فلسفه. در حقیقت، می‌توان‌ گفت این اختلافات نشأت گرفته از سنت‌هایی است که این دو متفکر در آن فعالیت می‌کنند.در نگارش این پایان‌نامه، از منابع کتابخانه‌ای و از روش توصیفی- تحلیلی- تطبیقی استفاده شده است.
تبیین پرسشگری تربیتی مبتنی بر هرمنوتیک گادامر و نقد آن براساس آموزه های اسلامی
نویسنده:
پدیدآور: سارا طوسیان خلیل آباد ؛ استاد راهنما: مهدی سجادی ؛ استاد مشاور: مهین چناری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
پرسش و پرسشگری یکی از لوازم مهم در تربیت است و پرداختن به جایگاه پرسش در تربیت و بررسی آن از لحاظ نظری ضروری به نظر می رسد. یکی از اندیشمندانی که به مفهوم پرسش توجه ویژه دارد، گادامر است. در این پژوهش ابتدا مفهوم پرسش از دیدگاه گادامر بررسی می شود و سپس ویژگی های تربیت پرسش محور براساس آن استخراج می گردد. آنگاه به پرسش های قرآنی پرداخته می شود و ویژگی های تربیت پرسش محور در قرآن نیز ارائه می شود. سپس پرسش از منظر گادامر براساس پرسش های قرآنی مورد نقد قرار گرفته و در نهایت براساس نتایجی که از این نقد حاصل می شود، راهکارهایی جهت بهبود نظام تربیتی ایران ارائه می گردد. در این پژوهش از روش تحلیل تفسیری جهت تبیین پرسش و پرسشگری، روش استنتاجی برای استخراج ویژگی های تربیت پرسش محور استفاده شده است و برای نقد رویکرد گادامر براساس قرآن روش استنطاق مورد استفاده قرار گرفته است. براساس نتایج پژوهش، اهداف تربیت پرسش محور براساس دیدگاه گادامر عبارتند از: تحقق فهم، تقویت تفکر، گشودگی نسبت به تجارب بیشتر، خلق معانی جدید، زمینه سازی، آشکار سازی قابلیت ها و نامتعین سازی. اصول تربیت پرسش محور مبتنی بر رویکرد گادامر عبارتند از: تعمق، تحقق گفتگو، وسعت نظر، مشارکت، ایجاد میل و طلب، توجه به عمل، توجه به تفاوت ها. اصول تربیت پرسش محور براساس قرآن نیز عبارتند از: زمینه سازی، ایجاد برانگیختگی عاطفی، پرسش از تناقضات بینشی، غفلت زدایی و پرسش از بدیهیات، تحول درونی، اعطای بینش، طرح دلیل بر مدعا، تبیین و طلب آن، معرفی عرصه های تفکر، تغییر عملکرد، بسط منظر فرد، تذکر نسبت به موقعیت ارتباطی، گفتگوی ناهم سطح. راهکارهایی برای نظام تربیتی ایران مبتنی بر نقد تطبیقی این دو رویکرد، در سه سطح ساختاری، محتوایی و انسانی ارائه شده است که عبارتند از: برنامه درسی منعطف و کاهش تمرکزگرایی (سطح ساختاری)، تنظیم دو نوع محتوای ثابت و متغیر (سطح محتوایی) و تربیت نیروی انسانی متخصص در این زمینه (سطح انسانی)
ارزیابی طرح گادامر در نقد شکاف میان زیبایی و حقیقت در زیبایی شناسی مدرن
نویسنده:
پدیدآور: عبدالله امینی ؛ استاد راهنما: محمدجواد صافیان ؛ استاد مشاور: یوسف شاقول
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
به نظر برخی از مفسران و منتقدان در دوره‌ی مدرن و به طور خاص در زیبایی‌شناسی کانت شکافی میان زیبایی و حقیقت ایجاد شده است. کانت با تأسی از وجه سوبژکتیویستی و ایدئالیستی فلسفه‌‌‌‌‌ی مدرن ادراک زیبایی‌شناختی و هنری را به صرف «لذت زیبایی‌شناختی» سوبژه تقلیل می‌دهد و هرگونه وجه «معرفتی» هنر را منکر می‌شود. در نوشتار حاضر این مسأله را در گفتمان‌های مهم زیبایی‌شناسی مدرن با محوریت نقد گادامر بر آن و ارزیابی خوانش او از این مسأله در فصولی چند پی گرفته‌ایم. پرسش‌هایی که راهبر ما بوده‌اند و چارچوب متن رساله را جهت داده‌اند به این شرح است: چرا و چگونه در دوره‌ی مدرن (و به ویژه در زیبایی‌شناسی کانت) میان حقیقت و هنر شکاف ایجاد می‌شود، مبانی و عوامل چنین شکافی چیستند؟ نسبت میان حقیقت و زیبایی در گفتمان‌های زیبایی‌شناسی مدرن به چه شیوه‌ای تکوین یافت و مشخصه‌های هر یک چیست؟ و نهایتاً این‌که راه-حل گادامر (به تأسی از هایدگر) در جهت فراروی از این شکاف چیست و تا چه حد توانسته از چنین شکافی فراروی کند؟ برای درک منظر و نحوه‌ی تفسیر گادامر از شکاف میان زیبایی و حقیقت در زیبایی‌شناسی مدرن با محوریت زیبایی‌شناسی کانتی، ابتدا به طرح و بررسی مولفه‌های مهم هرمنوتیک فلسفی او پرداخته شده است که در شیوه‌ی تعامل او با سنت زیبایی‌شناسی مدرن بی‌واسطه دخیل بوده‌اند. سپس جهت بیان بهتر مسأله و روشن شدن موضوع، مسائل و چارچوب زیبایی‌شناسی، به زمینه‌های شکل‌گیری زیبایی‌شناسی به-مثابه یک علم در دوره‌ی مدرن و نیز مولفه‌های عمده‌ی آن پرداخته-ایم. حال با این پیش‌زمینه نسبت میان حقیقت و زیبایی در سه گفتمان مهم زیبایی‌شناسی مدرن (با محوریت کانت، هگل و نیچه) مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. آن‌چه از بررسی اخیر به دست آمده این است که زیبایی‌شناسی مدرن تک‌صدا و مبتنی بر یک خوانش واحد نیست، بلکه طیف گسترده‌ای از چندصدایی‌ها و چندمعنایی‌ها را در بر می‌گیرد، تا جایی‌که در مورد هر کدام از این گفتمان‌های محوری بایستی در باب نسبت میان زیبایی و حقیقت حسابی جداگانه باز کرد. اما نکته‌ی محوری این است که زیبایی‌شناسی به‌مثابه یک علم از نگرش سوبژکتیویستی دوره‌ی مدرن همواره متأثر بوده و این امر مبنایی موجه برای پذیرش برخی از نقدهای گادامر و هایدگر بر این سنت است. هایدگر در مقام استاد گادامر چونان حلقه‌ی واسطی است که ما را از مولفه‌های سوبژکتیویستی دوره‌ی مدرن به‌نحو عام و مولفه‌های زیبایی‌شناسی به‌نحو خاص به خوانش انتقادی گادامر رهنمون می‌کند. او زمینه‌های نقد بر این سنت را به‌نحو کلی فراهم کرد و از تقلیل حقیقت هنر به «استتیک» و صرف لذت زیبایی‌شناختی برآشفت. بنابراین، هایدگر در طرح مجدد نسبت میان حقیقت و زیبایی (هنر) حق تقدم دارد و همو بود که راه را برای گادامر هموار کرد. در ادامه ابتدا گام‌ سلبی گادامر در نقد زیبایی‌شناسی مدرن و چارچوب کلی نقدهای او بر این حوزه مورد بحث قرار گرفت و پس از آن گام ایجابی او با توجه به توسلش به انگاره‌های بازی، فستیوال و بازخوانی هرمنوتیکی برخی از مفاهیم محوری دیگر در حوزه‌ی هنر و زیبایی به مثابه بدیلی برای «آگاهی زیبایی‌شناختی» و «تمایزگذاری زیبایی‌شناختی» مورد بحث و ارزیابی قرار گرفت. نتیجه‌ای که از این بحث اخیر حاصل شد این است که گادامر با بهره‌گیری از چنین انگاره-هایی در دفاع از تجربه‌ی هنری، رخداد فهم و گشودگی حقیقت در سپهر هنر تاحدی توانسته است خود را از برخی از برایندهای سوبژکتیو حاکم بر زیبایی‌شناسی مدرن برهاند و این شکاف را پُر کند، گرچه از جهاتی هنوز برخی از ایده‌های زیبایی‌شناسی کانتی را هم‌چنان خواسته یا ناخواسته تکرار می‌کند.
تأثیر پیش فرض ها بر فهم از نگاه گادامر و نقش ان در زندگی روزمره انسان
نویسنده:
پدیدآور: جهانبخش خرمی ؛ استاد راهنما: علی حسینی ؛ استاد مشاور: مصطفی موسوی اعظم
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
پیش فرض چیست؟ فهم چیست؟ رابطه پیش فرض و فهم از نگاه گادامر نقش و تأثیر پیش فرض ها و این رابطه بر زندگی روزمره انسان اهمیت و ضرورت این تحقیق( شفاف سازی، باور درست و درک منطقی از رفتار اشخاص ، تأخیر در قضاوت و قضاوت درست داشتن، موقعیت سنجی شکی نیست که خیلی از تعارضات و ناهنجاریهای بین انسانها وجوامع بشری به دلیل عدم درک و فهم و شناخت متقابل است. در لغت نامه ی دهخدا برای واژه فهم معانی ومترادفاتی مثل ادراک،استنباط،اندریافت،درک،دریافت،شعور،دریافت وهوش آمده است.هانس گئورک گادامر فیلسوف آلمانی قرن 20-21 میلادی احتمالا برای اولین بار در تاریخ فلسفه به تحلیل ماهیت فهم می پردازد.البته قبل از گادامر فیلسوفانی مثل شلایر ماخر و دیلتای به روشهای هرمنوتیک عام برای فهم متون پرداختند و پس از آنها هیدگر به طور خاص به روش رسیدن به فهم که همان هرمنوتیک فلسفی است می پردازد. در ادامه گادامر به پیروی از استاد خود هیدگر سیر هرمنوتیک فلسفی و فلسفیدن در فهم را ادامه میدهد و علاوه بر دو معنی فهم که در هرمنوتیک عام شلایر ماخر ودیلتای که یکی فهم به عنوان معرفت نظری ودیگری فهم به عنوان معرفت عملی بود،فهم به عنوان توافق را مطرح می کند و پیوند دهنده ی این سه را فهم کاربردی می داند . گادامر در کتاب حقیقت وروش خود فهم را یک واقعه و رخداد می نامد که محصول گفتگو بین دو سوژه بر سر یک موضوع مشترک (ابژه) پدید می آید . دغدغه اساسی گادامر در کتابش فهم و چگونگی حصول آنست وبه طور خلاصه فهم][فهم می باشد. ودر این میان یه سری فاکتور هایی را در فهم درست و فهم نادرست موثر می داند از جمله: تاریخمندی،زبان،پیش داوریها و گفتگوی با متن گادامر با الگو گرفتن از روش دیالکتیک (پرسش و پاسخ) سقراط برای نیل به حقیقت ، فهم را یک رخداد می داند که از روش خاصی پیروی نمی کند و اساسا ضد روش می باشد و در صورتی فهم متقابل حاصل شده که کاربردی شود. چون روش از پیش مراحل ان مشخص و معین می باشد ولی ر خداد به طور دقیق قابل پیش بینی نیست. و اصولا با توجه به رویارویی دو بینش و معرفت غیر مشابه فهم متقابل یه رخداد است که کاملا غیر روش مند وغیر پیش بینی هست. اما پیش فرض ها که در لغت نامه ها انگاره معنی می شود یه سری پیش دانسته ها و باورها یی است که شرایط محیطی و مذهبی ما به ما تحمیل می کند. که بعضی از این پیش فرض ها معتبر و بعضی از آنها نامعتبر است که بالطبع خروجی وفهم حاصل از آنها هم می تواند درست یا نادرست باشد.
بررسی انتقادی تأثیر زمینه اجتماعی بر معرفت در اندیشه گادامر از منظر حکمت صدرایی
نویسنده:
پدیدآور: میثم واثقی ؛ استاد راهنما: حمید پارسانیا ؛ استاد مشاور: سیدمحمدتقی چاوشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
معرفت و ساختار حاکم بر آن از دیرباز در صدر توجهات فلاسفه قرار داشته است. این موضوع با دوپاره شدن هستی به جهان عینی و جهان ذهنی در فلسفه دکارت مسائل جدیدی را برای فلسفه بعد ایجاد نمود. کانت که توانست دو نحله فلسفی منتج از دوئالیسم دکارتی را جمع کند، با طرح مقولات استعلایی، قالبهایی را معرفی کرد که حصول معرفت نزد آدمی در چهارچوب آنها امکان‌پذیر می‌شد. این قالبها که نزد کانت ثابت و بین همه انسانها مشترک بودند، در فلسفه‌های نوکانتی صورتهایی متفاوت و متکثری می‌یابد. زمینه‌مندی معرفت و تأکید بر زمینه اجتماعی و تأثیر آن بر معرفت، از جمله نتایج تفکر نوکانتی است که در مسئله معرفت ایجاد شده است. رساله حاضر با روش گفتگو، تلاش دارد تا این مسئله را با ابعاد مختلف آن، موضوع گفتگوی میان هرمنوتیک فلسفی گادامر و حکمت متعالیه صدرایی قرار دهد. جسمانیت الحدوث و روحانیت البقاء بودن معرفت؛ عالم‌مندی، تاریخمندی و ساختار دیالکتیکی معرفت؛ هویت معرفتی جامعه؛ فرهنگ و لایه‌مندی آن و افق توحیدی از جمله مهم‌ترین فروعاتی هستند که از طریق آن تحلیل نهایی راجع به موضوع رساله حاصل می‌شود. با گذر از فروعات مذکور این نتیجه از منظر حکمت متعالیه صدرایی حاصل می‌شود که زمینه اجتماعی اگرچه استقلال فردی را در کسب معرفت ذائل نمی‌کند، اما نقش اعدادی در کسب معرفت داشته، می‌تواند در مسیر هویت یابی فرد سهیم باشد. همچنین معرفت توحیدی می‌تواند به عنوان معیاری برای نقد دیگر معارف که در حاشیه غفلت از توحید شکل گرفته‌اند واقع شود. نگاه خاص گادامر به فرهنگ و توجه او به امر متعال در ساختار دیالکتیکال معرفت و همچنین جایگاه زبان در نظام معرفتی او، از مهمترین فروعاتی هستند که تحلیل نهایی را در اندیشه او راجع به موضوع رساله فراهم می‌آورند. از منظر گادامر هویت معرفتی انسان مستقل از تأثیر اموری چون فرد و جامعه بوده، لذا زمینه اجتماعی تنها جرقه‌های الهام علمی در انسان را شعله‌ور می‌سازد. تفاوتی که امکان نقد را برای حکمت صدرایی نسبت به فلسفه گادامر فراهم می‌سازد، معیار بودن معرفت توحیدی برای قرائت و نقد دیگر معارفت است.
نسبت میان دیالوگ، دیالکتیک و اخلاق در گادامر و حضور افلاطون در آن
نویسنده:
پدیدآور: حمیده ایزدی نیا ؛ استاد راهنما: علیرضا آزادی ؛ استاد راهنما: حسن فتحی ؛ استاد مشاور: مجید صدر مجلس
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
دیالکتیک از آغاز تاریخ فلسفه، دارای ویژگیِ سروکار داشتن با ضدین است و به معنای فرآیند تناقض میان ضدین است.‌ دیالکتیک به خود- متناقض بودن عقل اشاره می‌کند که به طور هم‌زمان می‌تواند یک گزاره را تأیید و انکار کند. گادامر در هرمنوتیک فلسفی خود، دیالکتیک را فرآیند اندیشیدن به تضادها می‌داند و به قدرت دیالکتیکی عقل اشاره می‌کند. قدرت دیالکتیکی عقل در عمل به صورت جدل و منازعه تحقق می‌یابد و از آن برای ابطال و انکار دیدگاه دیگری بهره می‌بریم. ما با قدرت دیالکتیکی عقل خویش، له و علیه واقعیت سخن می‌گوییم بدون این که به شناختی از آن دست یابیم، اما گادامر در عین حال، دیالکتیک را دانشی می‌داند که با آن به شناختی از واقعیت و خود شیء دست می‌یابیم و صرفا دارای جنبه‌ی سلبی نیست. در رساله‌ی حاضر نشان می‌دهیم که گادامر جنبه‌ی سلبی و ایجابی دیالکتیک را با یکدیگر ترکیب می‌کند و جمع آن‌ها در بستر دیالوگ تحقق می‌یابد. گادامر با تفسیر خاص خودش از ذاتِ اشیا، نگاهی وجودشناختی به دیالکتیک دارد. از نظر گادامر، هستی و واقعیت، دیالکتیکی است و دیالکتیک اندیشه نمایشی از دیالکتیک واقعیت است. جمع میان دیالکتیک واقعیت و دیالکتیک اندیشه در گفتگو تنها در صورتی ممکن است که طرفین گفتگو شرایط اخلاقی دیالوگ را رعایت کنند. سپس به توضیح و بررسیِ اخلاق دیالکتیکی در اندیشه‌ی گادامر می‌پردازیم تا نشان دهیم که دستیابی به شناختی از واقعیت و آشکارگی حقیقت برای ما به چگونه زیستن ما وابسته است و ارتباط تنگاتنگی میان نظر و عمل وجود دارد. در نهایت، نشان می‌دهیم که گادامر در بیان ارتباط میان دیالوگ و دیالکتیک و اخلاق متاثر از افلاطون است.
بیلدونگ یا پایدیا در نزد گادامر بر اساس کتاب حقیقت و روش
نویسنده:
پدیدآور: جمشید حسن‌زاده ترشکوه ؛ استاد راهنما: علی رضا آزادی ؛ استاد مشاور: محمود صوفیانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
موضوعی که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است، بیلدونگ(ادب؛ تعلیم و تربیت ؛ تهذیب ؛ فرهنگ و ...) براساس کتاب حقیقت و روش گادامر می‌باشد که اشاره به تفاوت بنیادین تربیتِ هرمنوتیکی با تعلیم و تربیت مدرن و دیگر اندیشه‌های تربیتی دارد. هرمنوتیک فلسفی گادامر انسان را از منظر موقعیت انضمامی و تناهی و محدودیت تاریخی‌اش بررسی می‌کند.بنیادی‌ترین مفهوم در نزد گادامر توصیف نحوه وقوع رخداد فهم در انسان است. گادامر بیان می‌کند فهم، زبانی و تأویلی است و زبان به مثابه میانجی فهم است. او بر نقش اساسی پیش‌داوری‌ها در فهم تاکید می‌کند. گادامر نگرش منفی معرفت‌شناسانه به پیش‌داوری‌ها را دگرگون ساخت و او بیان کرد اساساً فهم بدونِ پیش‌‌داوری غیرممکن است. مطالعات در زمینه علوم انسانی با مطالعات در زمینه علوم تجربی متفاوت هستند. بطور مختصر بیلدونگ به معنی فرهنگ یا ساخت تربیتی و مربوط به فرآیند فرهنگ‌پذیری می‌باشد. کاربرد بیلدونگ به نوعی حاصل فرآیند«شدن» انسان است. گادامر این مفهوم را به صورتی متمایز از کاربردهای قبلی آن استفاده کرده است. بیلدونگ فرآیندی است که ترسیم کننده مسیر خودشناسی و خودتربیتی انسان‌ها است. بیلدونگ هدف و غایت خودش است و این فرایندی پایان‌ناپذیر می‌باشد.گادامر رویکردی توصیفی و پدیدارشناختی به مسئله تربیت دارد. لذا او از ارائه راهکار‌های گزاره‌ای و آموزه‌ای پرهیز می‌کند. در بیلدونگ هرگز آموزه‌هایی از بیرون بر فرد تحمیل نمی‌گردد، بلکه بیلدونگ نوعی خود‌شناسی و خود تربیتی است که در آن شخص تعاملی دیالکتیکی با محیط و افراد دیگر دارد.
فهم در نزد گادامر
نویسنده:
پدیدآور: حمیده نیک‌فال ؛ استاد راهنما: علیرضا آزادی ؛ استاد مشاور: سیدمجید صدرمجلس
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
این رساله به توصیف فهم در نزد گادامر می‌پردازد.اهمّ تلاش ما در این رساله بررسی افکار و اندیشه های 4 فیلسوف آلمانی است که در پیشرفت وگسترش هرمنوتیک نقش به سزایی داشتند.درفصل اول رساله به بررسی هرمنوتیک معرفت شناختی و دیدگاه فیلسوفان پیش از گادامر و جایگاه فهم در نزد آنان پرداخته شده است.در فصل دوم رساله به هرمنوتیک هستی شناسی ومشهورترین طرفدار آن،هایدگر و نیز بررسی هرمنوتیک فلسفی گادامر که به توصیف فهم می پردازد پرداخته شده است.در بررسی دیدگاه گادامر در مورد فهم می بینیم که،گادامر فهم را اساسی‌ترین فعل انسان دانسته و هدف خود را پدیدارشناسی و هستی‌شناسی فهم و توصیف آنچه که در هر فهمی روی می‌دهد،‌اعلام می‌کند.او فهم را واقعه‌ای می‌داند که ورای خواست و اراده ما برای ما رخ می‌دهد.از نظر او فهم، واقعه‌ای دیالکتیکی،‌تاریخی و زبانی است که حاصل تعامل،‌گفتگو و در نهایت امتزاج افق گذشته با حال است.فهم با عواملی همچون سنت،‌ افق،‌ زبان،‌ زمان،‌ تاریخ،‌ پیش‌داوری،‌ دور هرمنوتیکی،‌ کاربرد و غیره ارتباطی تنگاتنگ و جدا نشدنی دارد. بنابراین،تمام این عوامل باید در یک کل واحد و مرتبط با یکدیگر مورد بررسی قرار گیرند. برخلاف عصر روشنگری که پیش داوری را مانعی برای فهم در نظر می گرفته است،گادامر آشکار می کند که به چه صورتی پیش داوری لازمه و شرط تحقق فهم است.او به احیای مفاهیمی مانند پیش داوری و سنت بر حسب نقشی که در فهم بازی می کنند پرداخته است.
هنر در نزد گادامر: با توجه به قسمت نخست کتاب حقیقت و روش
نویسنده:
پدیدآور: بابک زمین خیابانی ؛ استاد راهنما: علیرضا آزادی ؛ استاد مشاور: محمد اصغری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
هدف این پایان‌نامه، بررسی مفهوم هنر از دیدگاه هانس گئورگ گادامر، در هرمنوتیک فلسفی وی می‌باشد. این پژوهش سعی بر این ندارد که چیستی هنر و چگونگی پدید آمدن امر هنری یا زیبایی‌شناختی را توضیح دهد، بلکه مقصود نشان دادن چیستی فهم است. گادامر معتقد بر این است که فهم هرمنوتیکی است. او در کتاب حقیقت و روش در سه بخش به تبیین این اصل، یعنی هرمنوتیکی بودن فهم می‌پردازد و در نخستین بخش این کتاب، از هنر برای توضیح مقصود خویش بهره می‌جوید. از منظر وی، فهم امری روشمند نیست. حصول فهم یا بعبارتی دیگر حقیقت، بر طبق روش و ساختار و طی مراتب و مراحل بدست نمی آید بلکه دستیابی به آن عبارت است از گشودگی یا انکشاف. انسان در مواجهه با امر هنری، هرگز برطبق روشی خاص یا مبنایی واحد به فهم از اثر دست نمی‌یابد. بلکه درک زیبایی‌شناختی او از یک اثر رابطه‌ای لاینفک با سنت و تجربه‌ی زیسته‌ی تاریخی وی دارد. بر همین اساس، درک و فهم هر انسان از یک اثر هنری، عیناّ یکسان نیست. انتقاد اصلی وی از زیبا‌یی‌شناسی مدرن متوجه کانت است. زیرا او با سوبژکتیو دانستن حکم زیبایی‌شناختی، عملا اثر هنری را فاقد حقیقت دانست و قائل به تمایز سوژه- اوبژه میان اثر هنری و ناظر به آن گشت. درحالی که سعی گادامر همانند استادش هایدگر، بر رفع این ثنویت و یکه‌تازی سوبژکتیویته استوار است. او از مفاهیم و اصطلاحاتی مانند بازی، عید و نماد برای تبیین مقصود خویش از فهم هنری و رخداد فهم در مواجهه با اثر هنری استفاده می کند. از نظر او، هنر نه یک امر منفک از حقیقت و برخواسته از حس زیبایی‌شناختی سوبژکتیو، بلکه وجهی از حقیقت است که بر ما گشوده می‌گردد و انکشافی است از حقیقت.
رهیافتهای فلسفی به دانشگاه در آلمان؛ هومبولت، هیدگر، گادامر
نویسنده:
پدیدآور: مهدی فاطمی ؛ استاد راهنما: سید مسعود سیف ؛ استاد مشاور: علی فتح طاهری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
چکیده :
تلاش فیلسوفان برای وحدت بخشی به دانشگاه حول ایده‌ای فلسفی، بیش از دو سده در سنت فلسفی آلمان سابقه دارد. آنان با رهیافتی فلسفی به دانشگاه که مبتنی بر تأمل درباره ماهیت و رسالت دانشگاه است مبدأ عزیمت، مسیر و غایت دانشگاه را در چارچوب پرسشی سامان می‌دهند که دانشگاه را همچون طرح‌هایی از طبقه‌بندی علوم، نسبت حقیقت و کاربرد، نسبت علم با جامعه و حاکمیت، نسبت کارآمدی و تربیت و روابط و نِسَبِ دیگری لحاظ می‌کند. درعین‌حال، ایده دانشگاه خود را در شبکه پیچیده‌ای از مسائلی عینی مانند نسبت دانشکده‌ها، تقدم و تأخر و وحدت آموزش و پژوهش، وحدت علوم، استقلال دانشگاه، نسبت علم و فنّاوری، رابطه دانشگاه و دولت، نسبت دانشگاه و مراکز پژوهشی موازی، نسبت دانشگاه و مدارس فنی و صنعتی، آزادی آکادمیک، نسبت پژوهش‌های کاربردی و بنیادین، مؤلفه‌های فرهنگی زندگی خوابگاهی و جز این نشان می‌دهد. هومبولت با مشارکت در نیم‌قرن تأملات فیلسوفان ایدئالیست و رمانتیست درباره دانشگاه و طرح ایده دانشگاه خود بیشترین نقش را در ساختن دانشگاه مدرن بر اساس بیلدونگ یا پرورش فرهنگی-تاریخی نفس انسان در نسبت با مفهوم حقیقت، ایفا نمود. اما عدم تحقق واقعی این ایده و بحرانی که دانشگاه از نیمه دوم قرن 19 در جامعه صنعتی به آن دچار شد، هیدگر را به "واسازی دانشگاه" از طریق واسازی علم و متافیزیک و پذیرش ریاست دانشگاه کشاند. پس از او گادامر نیز با مشارکت در "بازسازی دانشگاه"، با تأمل در موضوع روش، به دنبال بازسازی نسبت علوم از طریق هرمنوتیک و حکمت عملی بود و برای درمان ازخودبیگانگی‌های درونی دانشگاه، چاره‌جویی نمود. هدف این نوشته نشان دادن عناصر فلسفی بنیادینی در اندیشه‌های هومبولت نسبت به "ساخت" ایده دانشگاه مدرن، در اندیشه‌های هیدگر نسبت به "واسازی" این ایده و در اندیشه‌های گادامر نسبت به "بازسازی" آن است.
  • تعداد رکورد ها : 213