جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1780
جایگاه برهان در حکمت عملی از منظر فارابی، ابن سینا و علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:منصوره برادران مظفری؛ استاد راهنما:حسن معلمی؛ استاد مشاور :یارعلی کرد فیروزجایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
برهان روشی قیاسی است برای علم به حقایق موجودات آن گونه که هستند. در دوران معاصر، برخی شناخت افعال ارادی انسان را به صورت برهانی ممکن ندانسته‌اند. حکمت عملی یکی از شاخههای فلسفه به معنای عام است که به افعال ارادی انسان می‌پردازد. این تحقیق به بررسی نسبت این علم با روش برهانی از دیدگاه فارابی، ابن سینا و علامه طباطبایی با مراجعه به آثار ایشان می‌پردازد. از نظر فارابی و ابن سینا، حکمت عملی، مانند فلسفه اولی، طبیعیات و ریاضیات، علمی برهانی و فلسفی به معنای عام است که در آنها از روش برهانی برای شناخت حقایق استفاده می‌شود. در حکمت عملی، حقیقت افعال ارادی انسان و آثار و نتایج آن بررسی و شناسایی می‌شوند. شواهد و دلایلی زیادی بر این مسأله در آثار ایشان یافت می‌شود. علاوه بر حکمت عملی، علوم عملی دیگری که با روش جدلی، خطابی و شعری حاصل می‌شوند نیز وجود دارند که به دنبال کشف حقیقت افعال ارادی و آثار واقعی مبتنی بر آنها نیستند. در آثار علامه طباطبایی از حکمت عملی ذکری به میان نیامده است. ایشان از علوم عملی یاد کرده است که اعتباری و غیربرهانی هستند. از این رو برخی معتقد شده‌اند که حکمت عملی از نظر علامه طباطبایی اعتباری و غیر برهانی است. در حالی که علوم عملی اعتباری با حکمت عملی حقیقی و برهانی متفاوت است؛ این مطلب را می‌توان در آثار فارابی و ابن سینا نیز یافت. با مراجعه به آثار علامه طباطبایی، دانسته می‌شود که ایشان هماهنگ با فارابی و ابن سینا، در کنار علوم عملی اعتباری، به دسته‌ای از گزاره‌های برهانی و عقلی پیرامون اعمال انسان قائل است. این گزاره‌ها با فعالیت عقلی و برهانی کردن گزاره‌های عملی موجود در دین حاصل می‌شوند. به نظر می‌رسد با انسجام بخشی و سامان دادن این گزاره‌ها می‌توان به حکمت عملی مبتنی بر آموزه‌های دینی دست یافت.
ارائه چارچوبی برای عرضه یک نظریه فلسفی به قرآن کریم (مطالعه موردی حکمت اشراق)
نویسنده:
نویسنده:محبوب مهرنواز؛ استاد راهنما:فرزانه روحانی مشهدی؛ استاد مشاور :علیرضا طالب پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
هدف: این پژوهش در پی آن است که روشی بیابد تا بتوان با آن نظریات مختلف در حیطه علوم انسانی خاصه حکمت وفلسفه (به دلیل قرابت موضوع این رشته با تعالیم آسمانی انبیاء الهی)را با قرآن کریم تطبیق نموده ومورد ارزیابی قرار دهد. لذا فلسفه وحکمت اشراقی حکیم سهروردی که بدیع، هنرمندانه و در نوع خود بی بدیل است به عنوان مطالعه موردی انتخاب شد. با این فرض که سهروردی در طراحی حکمت اشراقی خود از آیات قرآن کریم الهام گرفته است. روش‌شناسی پژوهش :برای نیل به هدف یک عملیات چهار مرحله ای به روش مصاحبه با "پنل نخبگان " از صاحب نظران این رشته و با طرح سوالاتی دستاوردهای اصلی و مبنائی حکمت اشراق در قالب گزاره های کوتاه گرد آوری شد و از میان گزاره های به دست آمده یک گزاره مبنائی و اساسی حکمت اشراقی که نقطه ملتقای نظر اساتید مصاحبه شونده هم بودبه عنوان مطالعه موردی با قرآن انتخاب گردید. در مرحله دوم ضمن مطالعه سوابق و پیشینه موضوع، یک دوره کامل قرآن مطالعه و یادداشت برداری شد سپس جداولی از مجموعه آیات مورد استفاده ونحوه بهره برداری سهروردی از آن آیات ، معانی و مصادیق نور در قرآن کریم، شکل گرفت . در مرحله سوم گزاره منتخب و آیات متناظر باگزاره منتخب ، مورد تحلیل وبررسی قرار گرفت. ودر مرحله آخر با تطبیق و تحلیل گزاره منتخب با شبکه مفهومی " نور" در قرآن به سر انجام رسید. یافته ها : 1- سهرروردی بنیان وشالوده مکتب اشراقی خود رابر اساس قرآن طراحی نکرده ولی از آیات قرآن کریم به صورت ذوق وتلمیح واستشهاد بسیار بهره برده است . 2-قریب به اتفاق مفسرین ظلمات را در قرآن به معنی جهل – شرک وکفر – گمراهی ونور را به علم ،دانائی، معرفت – ایمان وهدایت معنی کرده اند. نتیجه : باتوضیح این مطلب که در قرآن کریم واژه وجود به خداوند اطلاق نشده است و عباراتی مثل الله وجود السموات والارض، یا موجود السموات والارض وعباراتی مشابه آن در قرآن نیامده است، شاید بتوان نور بودن خداوند برای آسمانها و زمین یعنی کل گیتی را با تعبیر نورالانوار سهروردی تطبیق داد، به ویژه با توجه به تعبیر«نور علی نور» در ادامه آیه که این گمانه را تقویت می‌کند که خداوند که خود نوری است، فراتراز نور سماوات و ارض.
مبانی انسان شناسی اخلاق متعالی در حکمت متعالیه
نویسنده:
نویسنده:گل حسین شاہ نقوی؛ استاد راهنما:محمدمهدی گرجیان عربی؛ استاد مشاور :حمیدرضا رضانیا
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
جستار حاضر اخلاق متعالی را با پرسش از چیستی مبانی انسان‌شناسی آن از منظر حکمت متعالیه به خوانش گرفته است.عدم اکتفا به بنیان‌های ظاهری اخلاق به‌عنوان هنجارهای سطحی اجتماعی بلکه به ذهن سپردن ریشه‌های مابعدالطبیعی و عمیق فلسفی آن، پرداختن به چنین مباحث مهم و حیاتی را بیش‌ازپیش ضروری می‌سازد.این پژوهش باروش تحلیل و توصیف موضوع یادشده ما را به اثبات این فرضیه نزدیک می‌کند که اخلاق متعالی،موجب سیر و سلوک وجودی انسان به‌عنوان موجودی ممتد از طبیعت تا عالم اله، تا حصول تشبه به حضرت حق و مقام خلافه اللهی است. پرسش از چیستی اخلاق متعالی، نقش تلقی حکمت متعالیه از انسان و پیامد‌های اصلی نکات مطرح‌شده در آن، جزو راهبردی‌ترین مباحثی‌اند که پاسخ به پرسش اصلی را تسهیل می‌بخشند. نگرش متعالی حکمت متعالیه به جایگاه اخلاق متعالی به‌عنوان والاترین مرتبه وجودی انسان که مقام جمع عقل و عاقل و معقول است،و نیز تلقی آن از انسان به‌عنوان موجودِ دارای مراتب و شئونات مختلف و عین‌الربطی، پیامدهای ژرفی را به دنبال دارد که حقیقتاً اخلاق متعالی را ویژه و منحصربه‌فرد ساخته است. اصالت وجود، حرکت جوهری و تشکیک در اصل وجود،همچنین تجردنفس،جسمانیه الحدوث وروحانیه البقاء بودن نفس،سعادت نفس ودرآخرهویت انسان باروح بودن آن مبانی یا بسترهای عمیق فلسفی بسیار متعالی ای‌اند که موجب شده‌اند تا اخلاق و ارزش‌های اخلاقی صورتی دیگر جز اخلاق متعالی، خیر متعالی و سعادت متعالی، به خود نگیرند. در این بستر، تمام ظرفیت‌های وجودی انسان، آن‌هم در مراحل مختلف، تطور وجودی یافته و نمایشگر مراتبی از هستی در یگانگی آن با مراتب سعادت و اخلاق متعالی است. استعداد تحول و یا شأن به شأن شدن تدریجی و مداوم انسان، به گونه‌ی است که برآیند حتمی آن در صورت هماهنگی عملی سالک با شریعت، شکل‌گیری اخلاق متعالی تدریجی جهت حرکت به سوی فنای فی الله است.
مبانی معرفت شناختی تربیت عقلانی در حکمت متعالیه و برنامه فلسفه برای کودکان
نویسنده:
فاطمه حاجیلویی ، علیرضا آل بویه
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
تربیت عقلانی بدون شک از مهمترین اهداف نظام های تربیتی است و در تعلیم و تربیت اسلامی نیز نقش مهمی دارد و مورد تأکید آیات و متون دینی است . البته تربیت عقلانی با تربیت ارزشی ، دینی و حتی عرفانی در تضاد نیست همچنان که ادغام برهان‌، قران و عرفا‌ن را می توان در حکمت متعالیه به نظاره نشست. برنامه فلسفه برای کودکان نیز از برنامه‌های آموزشی جدید در جهت بهبود روند فلسفه‌ورزی و تفکر در کودکان است و مدعی رویکردی جدید در تربیت عقلانی با نام «حلقه کندوکاو» است .این برنامه باوجود ظرفیت‌های خوب برای ایجاد فضای تفکر دارای مبانی‌ای ناهمخوان با مبانی فلسفی تربیت اسلامی است. به این منظور ضروری است جهت استفاده از ظرفیتهای مثبت این برنامه، مبانی فلسفی آن مورد توجه قرار گیرد. البته در این مجال به علت اهمیت و ارتباط مستقیم مبانی معرفت‌شناختی با تربیت عقلانی این مبنا مورد بررسی قرار می گیرد. به این منظور بعد از بررسی وتحلیل این برنامه، مبانی معرفت شناختی آن استخراج و با مبانی مستخرج از حکمت متعالیه مقایسه می شود. نتایج حاصل نشان می‌دهد حکمت متعالیه می‌تواند با داشتن مبانی معرفت شناختی همچون امکان دسترسی به یقین ،مطلق گرایی ، تنوع ابزار و منابع معرفت و امکان معرفت دینی و فلسفه الهی فضای تربیتی متفاوتی از برنامه فلسفه برای کودکان عرضه کند که علاوه بر استفاده از ظرفیت‌های مثبت برنامه فلسفه برای کودکان، نواقص آن را در تربیت یک انسان جامع خداجوی اندیشه‌ورز برطرف سازد
صفحات :
از صفحه 97 تا 123
تبیین عقلانی عالم ذر با تکیه بر حکمت متعالیه
نویسنده:
منیرالسادات پورطولمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
اخذ میثاق حق تعالی از همه افرادبشرواعتراف آنهابه عبودیت خود و ربوبیت خداوند در عالمی که به آن « ذر » گویند ، به بعد مجرد انسانها یعنی نفوس بشری نسبت داده می شود. در حالیکه حدوث نفس قبل از پیدایش بدن با مبانی عقلی فلاسفه مسلمان ناسازگار است. مقاله حاضرپس از ذکر دلایل فلاسفه مسلمان بر عدم حدوث نفس قبل از بدن ، به تبیین چگونگی اخذ پیمان در عالم ذر با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه می پردازد و پس از بیان قواعدی چون بسیط الحقیقه کل الاشیاء، ظهورات حقایق وجودی در نشئات گوناگون، مسئله انطواء کثرت در وحدت و... بیان می دارد که نفوس قبل از ابدان در نزد حق تعالی با کینونتی متناسب باآن نشأت ونه با تعیّنات جزئیه حضور داشته و فقر ذاتی وتعلق وجودی خویش به حق تعالی را شهود نموده وبه آن معترف بوده اند.ولذا امر اخذ میثاق واعتراف به ربوبیت خداوند که مورد تصریح آیات وروایات می باشد لزوما کلامی ولسانی نبوده و می تواند وجودی وشهودی باشد.
صفحات :
از صفحه 155 تا 171
حکمت جامعه و تاریخ از منظر حکمای نوصدرایی: علامۀ طباطبائی و شهید مطهری (ره)
نویسنده:
محمدرضا قائمی نیک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
پس از مواجهۀ مسلمین با دنیای مدرنِ غربی، بعضی از متفکرین معاصر متاثر از حکمت متعالیۀ صدرالمتالهین شیرازی، مشهور به ‌متفکرین نوصدرایی، مواجهه‌ای انتقادی با فلسفه‌های تاریخ و نظریات علوم اجتماعی غربیِ معاصر، از جمله هگل، مارکس، کنت، دورکیم و نظایر آنها بر اساس مبانی حکمت اسلامی داشته‌اند. از خلالِ این مواجهۀ انتقادی، حکمت متعالیه، بسط یافته و مجموعه تأملاتی از این حکمای معاصر، صورت‌بندی شده است که می‌توان آنها را حکمت جامعه و تاریخ نامید. هرچند تحقیقات دیگری در این موضوع انجام شده است، اما اغلب آنها به رابطۀ فرد و جامعه پرداخته‌اند و در موارد اندکی قلمرو حکمت تاریخ را بررسی نموده‌اند. در این مقاله با هدف صورت‌بندی بسط حکمت متعالیه در جامعه و تاریخ و با بهره‌گیری از روش‌شناسی تطبیقی، در بخش اول، با تاکید بر آراء مرحوم علامۀ طباطبائی (ره)، به اصل استخدام، استقلال جامعه از افراد، اعتباریات، تاریخ تکاملی بشر، تاریخ حق و باطل، دوره‌بندی تاریخی پرداخته شده است. در بخش دوم نیز با دیدگاهی مقایسه‌ای، به چیستی جامعه، اختیار فرد و جبر اجتماعی، علیت در تاریخ، اصالت فطرت، عامل محرک تاریخ، تکامل مجموعی تاریخ و سازوکارهای تحقق تاریخ بر اساس دیدگاه شهید مطهری اشاره شده است. در پایان مقاله، پس از نتیجه‌گیری، به دو محور اصلی برای پژوهش‌های بعدی اشاره شده است: 1) تحقیق در رابطۀ جزئی-کلی و کل، رابطۀ فرد، جامعه و تاریخ و اصالت همزمان آنها، واقعیت تکاملی تشکیکی تاریخ، رابطۀ آگاهی و اراده؛ 2) نقد نظریات جامعه‌شناسی معاصر نظیر بر اساس حکمت اسلامی.
تأثیـر مبانی خـداشناسی حکمت متعـالیه بر انسـان شناسـی ملاصـدرا
نویسنده:
محمد سعیدی مهر ، صدرالدین طاهری ، هاجر زارع
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در بررسی نسبت انسان­شناسی و خداشناسی حکمت متعالیه دو رویکرد می­توان اتخاذ نمود؛ بررسی لوازم انسان­شناختی مسائل خداشناسی و یا پیگیری عناصر خداشناسی به کار رفته در انسان­شناسی. این پژوهش بر اساس رویکرد دوم با بیان اصول انسان­شناسی صدرایی، یعنی شناخت انسان در مقام ذات، صفات و افعال، نقش عناصر خداشناسی حاضر در انسان شناسی صدرایی را، هرچه بیشتر و بهتر تبیین می­کند. طبق مبانی ملاصدرا، انسان رقیقه­ای از حقیقت الهی است که در ذات، صفات و افعال، مثال خداوند است، زمانی که از کلمه مثال استفاده می­شود و نه مثل، بدین معنا است که انسان کامل وجوب ذاتی ندارد و در صفات نیز مطلق نیست و ظل باری تعالی بوده و وجوب و اطلاق ظلی ندارد نه اصیل و بدین طریق ملاصدرا هم شباهت انسان کامل و باری تعالی را درنظر می­گیرد و هم تفاوت آن دو را. بنابراین شناخت اصول خداشناسی حکمت متعالیه، به شناخت ابعاد وجودی انسان و ظرفیت­ها و توانمندی­های وجودی او منجر می­شود، که نتیجه این ارتباط تنگاتنگ در نظریه «انسان کامل» بسیار روشن و واضح است؛ چراکه، انسان کامل به­عنوان ظل باری تعالی و خلیفه او می­تواند شبیه خداوند باشد و حاوی تمامی اسماء و صفات الهی گردد.
صفحات :
از صفحه 5 تا 26
تاثیر حکمت نظری و حکمت عملی بر حیات معنوی از دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
نویسنده:عاطفه سعادتی؛ استاد راهنما:سیدمحمدکاظم علوی؛ استاد مشاور :حسن صیانتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انسان دارای دو بعد مادّی و معنوی است که بعد معنویِ آن اَصالت دارد. بر همین اساس است که انسان به‌واسطه‌ی دارا بودن اختیار در زندگی خویش، دو حیات را تجربه می کند: بدیهی‌ترین حیات که افراد انسان آن را درک می‌کنند، حیات مادّی است که با عناصر دنیای فانی همراه است؛ و حیات دیگر که در مقابل انسان قرار دارد حیات معنوی اوست که مطابق ارزش‌های الهی و ملکوتی سامان می‌یابد و حیاتی جاویدان است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر حکمت نظری و حکمت عملی بر حیات معنوی از دیدگاه علامه طباطبایی انجام پذیرفته است. بررسی‌های انجام گرفته نشان می‌دهد که حیات معنوی در مقابل فعالیت حیوانی قرار دارد و با هدایت و راهنمایی عقل و بر اساس فضیلت اخلاقی و برخلاف میل و غریزه حیوانی عمل می‌کند. در این حیات، آگاهی و دانش در فعالیت او تأثیرگذار است، و ارتباط این دو آنقدر وثیق است که علامه عمل انسان را منبعث از علم او دانسته و آن را معنای حیات می‌داند. اخلاق نیز که جزء حکمت عملی است به انسان کمک می کند که در بعد رفتاری، تابع غرایز نباشد و حکمت عملی هم از این طریق بر حیات معنوی تأثیرگذار است. همچنین بررسی‌ها نشان داد مبادی ریاست و سیاست در حکمت عملی هرکدام بر بخش‌هایی از ویژگی‌های حیات معنوی از جمله سعادت، تأثیر دارد.
بررسی تطبیقی حقیقت خدا و شناخت خدا از منظر حکمت متعالیه و ودانته
نویسنده:
نویسنده:سجاد حیدر؛ استاد راهنما:سیداحمد غفاری قره‌باغ؛ استاد مشاور :محمدباقر قیومی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
یکی از پرسش های اصلی در بین صاحب نظران مباحث هستی شناسی و خدا شناسی این پرسش هست که چه رابطه ای میان حکمت متعالیه و ودانته در مؤلفه های بنیادین وجود دارد؟ نوشتار حاضر برای آشنایی صحیح و عمیق درباره ذات خدا با موضوع «بررسی تطبیقی حقیقت خدا و شناخت خدا از منظر حکمت متعالیه و ودانته» نگاشته شده است. ما در این نوشتار به دنبال حل این پرسش هستیم که این دو مکتب فلسفی و الهی چه رویکردی، در شناخت خدا و تبیین حقیقت او دارند.در این نوشتار که با روش توصیفی تحلیلی مقایسه ای نگارش شده است به نتایج ذیل دست یافته ایم: ۱. هر دو مکتب با توجه به مبانی خاص خودشان، هدف واحد را دنبال می کنند. سعی هر دو بر شناخت و معرفت خدا بیشتر از هر چیز دیگر است. ولی مکتب ودانته به جنبه معرفت از هر چیز دیگر اهمیت می دهد. حتی اعمال و مراسم مذهبی را نیز به پایه معرفت نمی شناسد.طوری که نجات از سامسارا را در گرو معرفت می داند، نه در گرو اعمال و عبادات. ۲. مکتب حکمت ودانته در بیان حقیقت خدا، متکی به حجیت متون مقدس ویدها و اوپانیشادها است. و عقل را در مرتبه دوم به حساب می آورد. ولی حکمت متعالیه در باب شناخت خدا بیشتر بر عقل تکیه کرده اگرچه وحی را هم متعارض عقل نمی داند. ۳. هر دو مکتب، خدا را وجود مطلق، تغییر ناپذیر و عالی می دانند.ولی در حکمت متعالیه جنبه علو و قداست خدا از ودانته بیشتر است. ۴. هر دو مکتب برای اثبات وجود خدا، براهین متعددی مطرح کردند. ولی حکمت متعالیه بیشتر از ودانته، به براهین فلسفی بها می دهد. ۵. هر دو مکتب قائل به صفات خدا هستند. و هر دو مکتب صفات خدا را عین ذات او می دانند. ۶. حکمت متعالیه صفات ثبوتیه را به«وجوب وجود» و صفات سلبیه را به«سلب الامکان» بر می گرداند.ولی حکمت ودانته صفات سلبیه را به مرتبه«نیرگونا برهمن»و صفات ثبوتیه را به مرتبه«ساگونا برهمن» برگردانده است.
بررسی مقایسه‌ای جاودانگی انسان در مکتب اگزیستانسیالیسم الهی و حکمت متعالیه با تأکید بر آرای یاسپرس و کی یرکگارد
نویسنده:
نویسنده:منصور کریمی علویجه؛ استاد راهنما:عباس ایزدپناه,سیداحمدرضا شاهرخی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
پرسش هر انسانی که‌اندکی آشنایی با اطراف خود پیدا می‌کند و از لوازم زندگی کنونی سر در می‌آورد، این است که آیا پس از مرگ بدن باقی هست یا مرگ، پایان وجود اوست؟و اگر باقی هستیم کیفیت زندگی بعدی ما به چه نحوی است؟ اگر چند پرسش حساس در زندگی آدمی وجود داشته باشد، این پرسش یکی از برجسته ترین آن پرسش ها است. شاهد این سخن آن است که پرسش مذکور نه در دوره‌ای خاص از تاریخ محصور شده و نه در مرز خاصی از جغرافیا محدود گشته است. باورمندان به ادیان توحیدی به نغمه‌های جاودانگی انبیای خویش گوش فرا می‌دهند و بدان دل می‌سپارند و ایمان دارند. این ادیان وقتی کسی را مؤمن تلقی می‌کنند که به جاودانگی و رستاخیز باور داشته باشد. دیگر ادیان هم هر یک به نوعی به زندگی پس از مرگ قائل هستند.آنچه در پی می‌آید، تلاشی است که متفکران عرصه کلام و فلسفه در ارزیابی زندگی پس از مرگ و کیفیت آن بر فرض وجود، ارائه کرده‌اند. درست است که مؤمنان، به دلیل وحی، که بالاترین حجت و شاهد است، به زندگی پس از مرگ و جاودانگی انسان ایمان دارند ، اما متفکران مؤمن کوشیده‌اند تا در باب چگونگی و کیفیت آن به تأمل پبردازند. مسلّماً این تلاش در حد بشری است و از این رو در طول تاریخ با تغییرات و دگرگونیها و پیشرفتهایی قرین بوده است. پرسشهای فراوانی در این باره پیش رو قرار دارند که همگام با پیشرفتها در عرصه‌های دیگر به پاسخ نزدیک می شوند و هم زمینه‌ساز پرسشهای عمیقتر می‌گردند. هر پاسخی به پرسش یاد شده، متوقف بر دو مساله دقیق فلسفی است.مساله اول به این مطلی بر میگرددکه بدن ما آیا فقط این جسم مادی است یا اینکه یک بعد غیر مادی هم دارد و اگر بعد غیر مادی هم دارد، چه رابطه ای بین ساحت مادی و ساخت غیر مادی وجود دارد؟ این مساله از مهمترین مسائل در مور هویت انسان به شمار می‌آید، زیرا نه فقط تحقیق در مورد مساله «بقای فرد پس از مرگ جسمانی» بر موضوع یاد شده مبتنی است، بلکه بحثهای دیگر فلسفه ذهن همچون هویت شخصی و نقش ذهن در رفتارانسان نیز بر آن تکیه دارد. ماحصل این مساله در مبحث ما به دو پرسش منجر می شود:اول اینکه «حقیقت انسان چیست؟». که به مساله هویت شخصی معروف است.و سوال دیگر اینکه اگر قرار باشد که هویت انسان از دوساحت مادی و مجرد تشکیل شده باشد بر چه اساسی می‌توان گفت که فرد خاصی که در عالم دیگر وجود خواهد داشت همان فردی است که در این جهان به سر برده است تا بتوان از طریق ملاک این همانی اثبات کرد که انسان در عوالم مختلف همواره یک هویت دارد و لذا در تمام عوالم همواره زنده و جاویدان است.تحقیق پیش رو در صدد بررسی آرا و نظرات فیلسوفان و متفکران دو نحله ی فلسفی با دو خاستگاه و ریشه تاریخی متفاوت درباره موضوع حیات جاودانه انسان می باشد.نحله و مکتب اول ،مکتبی شرقی و برخواسته از متن شریعت وتعقل و عرفان اسلامی است که معروف به حکمت صدرایی و حکمت متعالیه می باشد و نحله و مکتب دوم برخواسته از جهان غرب بعد از جنگ جهانی دوم و بر گرفته از تعقل و اوضاع اجتماعی و روانی جامعه آن دوران یعنی مکتب اگزیستانسیالیسم است.
  • تعداد رکورد ها : 1780