جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 174
بررسی تاریخی خاندان پیامبران در قرآن و مقایسه آن با عهدین
نویسنده:
سیدروح‌اله شفیعی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در ادیان ابراهیمی، پیامبران به‌عنوان آفریدگانی زمینی که دارندگان پیام‌های آسمانی هستند، جایگاهی بسیار والا دارند؛ گرچه سر بر آستان آسمان می‌سایند، امّا گام بر زمین می‌زنند، و با زمینیان می‌زیند. هم‌ازاین‌روی؛ چون همه‌ی زمینیان، در مردمان پیرامون خود، کسانی دارند که با ایشان در پیوند بستگی و خویشاوندی هستند. از همینجا، زمینه‌ی پیدایش چنین پژوهشی فراهم می‌گردد. از سویی، به‌عنوان یک مسلمان، می‌دانم که؛ در آیین اسلام و به‌نزد مسلمانان، خاندان پیامبر(ص) از جایگاه بسیار بالایی برخوردارند، و از سوی دیگر، می‌دانم که؛ اسلام یکی از سه دین ابراهیمی است؛ سه دینی که پیوندهای نزدیکی با هم دارند، و با همه‌ی ناهمگونی‌های کوچک و بزرگ، در بسیاری از آموزه‌های بنیادین، هم‌سانی‌های معنی‌دار بسیاری نیز دارند. پرسش از کشیده‌شدن یا نشدن دامنه‌ی این هم‌سانی‌ها به مفهوم و مصداق خاندان پیامبران ابراهیمی، و این‌که آیا چنین جایگاه و کارکردی، ویژه‌ی دین اسلام است یا امری مشترک میان ادیان ابراهیمی است؟، زمینه‌ی پیدایش این پژوهش است.ب: مبانی نظری(شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری، پرسش‌ها و فرضیه‌ها): برپایه‌ی آموزه‌های متون محوری ادیان ابراهیمی؛ از دیدگاه مصداقی، چه نسبتی میان خاندان پیامبران برقرار است؟ آیا ادیان ابراهیمی، بر مصداق‌های خاندان پیامبران، اشتراک دارند؟ آیا این سه دین، به کسانی‌که با پیامبران پیوند خویشاوندی دارند، به یک گونه می‌نگرند؟ کدام گونه از گونه‌های پیوندهای خویشاوندی با پیامبران، از اهمّیت بیشتری برخوردار است؟ از دیدگاه مفهومی، آیا خاندان پیامبران دارای کارکرد(ها) و جایگاه ویژه‌ای هستند؟ اگر آری؛ این جایگاه و کارکرد(ها) چیست؟ آیا با جایگاه و کارکرد خود پیامبران، همانند است؟ درباره‌ی این مفهوم، چه نسبتی میان خاندان پیامبران برقرار است؟ آیا خاندان همه‌ی پیامبران، از این ویژگی‌ها و کارکردها برخوردار هستند؟ آیا می‌توان برپایه‌ی آموزه‌های قرآن و کتاب‌مقدّس، به کارکرد(ها) و جایگاه ویژه‌ی مشترکی میان خاندان پیامبران ادیان ابراهیمی باور داشت؟ هم‌سانی‌ها و ناهم‌سانی‌ها چیست؟ آیا در ساختار دستگاه اندیشه‌ی این ادیان، ریشه دارند؟ آیا این ویژگی‌ها و کارکردها، تنها به خاندان پیامبران اختصاص دارد، یا دیگران نیز از آنها برخوردار هستند؟ آیا می‌توان از این رهگذر، گزاره‌های تازه‌ای درباره‌ی مبانی و نسبت‌های آموزه‌های بنیادین ادیان ابراهیمی، به‌دست داد؟ پیش‌پندار من در این پژوهش، مشترک‌دانستن مفهوم و مصداق خاندان پیامبران، در کتاب‌مقدّس و قرآن است. به‌دیگر سخن، در آغاز چنین می‌پندارم که؛ خاندان پیامبران در قرآن و کتاب‌مقدّس، از پیوندی نزدیک برخوردار هستند، و این مفهوم، در میان ادیان ابراهیمی مشترک است. همچنین، می‌پندارم که خاندان پیامبران در دستگاه اندیشه‌ی ادیان ابراهیمی، دارای جایگاه و کارکردهای ویژه‌ای هستند، و جایگاه و کارکردهای پیامبران و خاندان آنان، از نسبت‌های معنی‌داری برخوردار است. نیز، می‌پندارم که؛ خاندان همه‌ی پیامبران، از چنین ویژگی‌ها و کارکردهایی برخوردار هستند؛ امّا دیگران را از ویژگی‌ها و کارکردهای اختصاصی خاندان پیامبران، بی‌بهره می‌پندارم. تلاش می‌کنم برپایه‌ی روش‌هایی که در بخش‌های آینده بازگو خواهم نمود، فرضیه‌ی خود را سنجیده، و آن را به‌سامان کنم.پ: روش تحقیق(شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه‌ی مورد تحقیق، نمونه‌گیری و روش‌های نمونه‌گیری،‌ ابزار اندازه‌گیری، نحوه‌ی اجرای آن، شیوه‌ی گردآوری و تجزیه و تحلیل داده‌ها): این پژوهش، پس از معرّفی روش‌های تاریخی و تطبیقی، و الگوی نشانه‌شناختی بینامتنیت(Intertextuality)، به بررسی تطبیقی خاندان پیامبران در قرآن و عهدین می‌پردازد. در قرآن و کتاب‌مقدّس، به تعبیرهایی برمی‌خوریم که؛ از ترکیب دو واژه‌ای پدید می‌آیند، که یکی نشانگر نام یک پیامبر، و دیگری نشانگر گونه‌ای پیوند خویشاوندی است. خاندان پیامبران، یکی از بخش‌های برجسته‌ی گزارش‌های تاریخی کتاب‌مقدّس؛ به‌ویژه عهد قدیم را، پدید می‌آورد. این گزارش‌ها، گستره‌ی پهناوری از گونه‌های پیوندهای خویشاوندی را دربرمی‌گیرند. بازتاب بخش‌هایی از این گزارش‌ها، در عهد جدید هم دیده می‌شود. قرآن نیز، بی‌آن‌که در بسیاری از نمونه‌ها همچون کتاب‌مقدّس؛ به بازگویی جزییات بپردازد، بر این حقیقت که؛ پیامبران نیز همچون دیگر انسان‌ها؛ دارای همسر و فرزند بوده‌اند، تأکید می‌کند.ت: یافته‌های تحقیق: ابراهیم(ع)، برجسته‌ترین پدر باواسطه‌ی پیامبران است. قرآن و کتاب‌مقدّس، دست‌کم در شش نمونه(یعقوب(ع)، داود(ع)، سلیمان(ع)، زکریّا(ع)، یحیی(ع) و عیسی(ع))، به او به‌عنوان پدر باواسطه‌ی پیامبران، اشاره می‌کنند. چنین پیوندی، در میان پیامبران پیشاابراهیمی و پیامبران ویژه‌ی قرآن، دیده نمی‌شود.قرآن و کتاب‌مقدّس، در بیشتر نمونه‌ها، از پدران بی‌واسطه‌ی پیامبران ابراهیمی، چهره‌ی نیکویی به‌دست می‌دهند. برجسته‌ترین نمونه‌ی منفی پدر بی‌واسطه‌ی پیامبران، پدر ابراهیم(ع) است. قرآن و کتاب‌مقدّس، او را بت‌پرست می‌دانند. بدین‌ترتیب، ابراهیم(ع)، نمونه‌ی والای ایستادگی دربرابر پندارهای نادرست پدران(بت‌پرستی)، و آغاز یک راه نو(یگانه‌پرستی) است. بااین‌همه؛ دستگاه اندیشه‌ی اسلامی تلاش می‌کند، تا پدر ابراهیم(ع) را برکنار از این گناه، به‌شمار آورد. اوج پیوند پدر بی‌واسطه‌ی پیامبران در کتاب‌مقدّس و قرآن، از ابراهیم(ع) تا یوسف(ع) دیده می‌شود. در این نمونه، با چهار نسل پیاپی از پدران و پسرانی برخورد می‌کنیم که همگی پیامبر هستند. چنین فشردگی‌ای هرگز تکرار نمی‌شود. بااین‌همه؛ نمی‌توان این نمونه را به‌معنی انتقال کارکردهای پیامبرانه از پدر به پسر، دانست. زیرا گرچه کتاب‌مقدّس و قرآن، از کارکردهای معرفتی و مسئولیتی ابراهیم(ع) سخن می‌گویند؛ امّا نشانه‌ای از کارکردهای مسئولیتی پیامبرانه‌ی اسحاق(ع) و یعقوب(ع)، در آنها دیده نمی‌شود. یوسف(ع) نیز در کتاب‌مقدّس و قرآن، از کارکردهای معرفتی و مسئولیتی پیامبرانه، برخوردار نیست. دیگر پیوند پدر-پسر میان دو پیامبر، در نمونه‌ی داود(ع) و سلیمان(ع) دیده می‌شود. این پیوند، در عهد قدیم و قرآن، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ امّا عهد جدید چندان به سلیمان نمی‌پردازد، و برای نشان‌دادن مسیحابودن عیسی(ع)، بر پیوند باواسطه‌ی او با داود(ع)، تأکید می‌نماید. زکریّا(ع) نیز در جایگاه پدر یحیی(ع)، چهره‌ی مثبتی در عهد جدید و قرآن دارد. هرچند؛ عهد جدید، بیشتر به الیزابت؛ و قرآن بیشتر به زکریّا(ع) می‌پردازند.کتاب‌مقدّس و قرآن، چندان به مادران پیامبران نمی‌پردازند. بااین‌همه؛ مادران پیامبران، همواره از چهره‌ی مثبتی برخوردارند. برای نمونه؛ قرآن، آمرزش‌خواهی نوح(ع) برای مادر خود را گزارش می‌کند. مادران پیامبران، ازبرای زاییدن آنان(الیزابت و مریم(س))، و تلاش برای زنده‌نگهداشتن آنان(یوکابد)، ستوده می‌شوند. بااین‌همه؛ نمی‌توان این کارکردهای همگانی را، برخوردار از معنی ویژه‌ی الاهیاتی به‌شمار آورد. امّا عهد قدیم، دست‌کم در سه نمونه(سارا، ربه‌کا و بت‌شبع)؛ نقش سرنوشت‌ساز رساندن کارکردهای پدران پیامبران به یکی از فرزندان‌شان را، برای آنان برمی‌شمارد. در نمونه‌ی راحیل و یوسف(ع) نیز، فرزندِ همسرِ دوست‌داشتنی یک پیامبر(یعقوب(ع))، از دیگر فرزندان او، برتر می‌شود. گرچه عهد جدید، برجستگی ویژه‌ای را برای مریم(س) برنمی‌شمارد. امّا دستگاه اندیشه‌ی مسیحی، رفته‌رفته جایگاه او را بالاتر می‌برد؛ کارکردهای عیسی(ع) را به او نیز گسترش می‌دهد، و حتّا در برخی خوانش‌ها؛ او را مادر خدا به‌شمار می‌آورد. قرآن، مریم(س) را بنده‌ی برگزیده‌ی خدا، و برترین زن جهان می‌خواند، امّا روا نمی‌دارد که؛ ویژگی‌های مانند دوشیزه‌زایی، زمینه‌ی پدیدآمدن پندارهای فراانسانی درباره‌ی او را فراهم آورند.برادران و خواهران پیامبران، از گونه‌های نه‌چندان مهمّ پیوندهای خویشاوندی آنان به‌شمار می‌روند. تنها پیوند برادری باواسطه با پیامبران، در نمونه‌ی یوسف(ع) و دیگر پسران یعقوب(ع) دیده می‌شود، که می‌توان آن را از گونه‌های کم‌یاب به‌شمار آورد. در این نمونه؛ برادران باواسطه‌ی یوسف(ع)، از آن روی که بر برادر خویش رشک می‌برند، از چهره‌ی مثبتی برخوردار نیستند. برادران بی‌واسطه‌ی عیسی(ع) نیز چهره‌ی چندان مثبتی ندارند، و در میان آنان؛ تنها یعقوب، به او ایمان می‌آورد، و از رسولان برجسته‌ی او می‌شود. بااین‌همه؛ یعقوب، از جانشینی عیسی(ع) بهره‌ای ندارد، و کارکرد معرفتی او نیز، به‌اندازه‌ی دیگر رسولان است. تنها نمونه‌ی مثبت پیوند برادری با پیامبران، میان موسی(ع) و هارون(ع) دیده می‌شود. در این نمونه؛ هارون(ع)، از برخی کارکردهای مسئولیتی و معرفتی، و همه‌ی کارکرد کهانتی موسی(ع) برخوردار می‌شود، و در یک موقعیّت(رفتن موسی(ع) به بالای کوه سینا)، نیز جانشین او می‌گردد. خواهر بی‌واسطه نیز، از دیگر گونه‌های کم‌یاب پیوندهای خویشاوندی پیامبران است، و تنها در نمونه‌ی مریم-موسی(ع) دیده می‌شود. این گونه، از اهمّیت چندانی برخوردار نیست.همسران پیامبران پیشاابراهیمی در قرآن و کتاب‌مقدّس، چهره‌ی چندان نیکویی ندارند. آنان به گناه آلوده می‌شوند، و ازبرای آن کیفر می‌شوند. کتاب‌مقدّس، بار گناه آدم(ع) را به‌دوش حوّا می‌افکند، امّا قرآن چنین دیدگاهی را نمی‌پذیرد. چهره‌ی همسران پیامبران ابراهیمی، روشن و نیکوست؛ امّا کمبود بزرگی مانند نازایی، ویژگی برجسته‌ترین چهره‌های آنها(سارا، ربه‌کا، راحیل، الیزابت) است. کتاب‌مقدّس، کمبود فرزندنداشتن پیامبران را، به‌گردن همسران آنان می‌اندازد. گویی خودِ پیامبران، هرگز نابارور نبوده‌اند. همچنین، عهد قدیم از همسران غیراسرائیلی پیامبران ابراهیمی(هاجر، همسران سلیمان(ع))، چهره‌ای منفی به‌دست می‌دهد.فرزندان بی‌واسطه‌ی پیامبران، در کتاب‌مقدّس و قرآن، از جایگاه الاهیاتی ویژه‌ای برخوردار هستند. در این میان؛ فرزندان بی‌واسطه‌ی پسر، همواره اهمّیت بیشتری نسبت به دختران دارند. برای نمونه؛ دختران آدم(ع)، لوط(ع) و یعقوب(ع)، اهمّیت چندانی ندارند. امّا این همه‌ی سخن نیست. گناه و چالش‌های درون‌خاندانی، دو ویژگی برجسته‌ی فرزندان بی‌واسطه‌ی پیامبران است. پسر آدم(ع)(قابیل) بر پسر دیگر او(هابیل) رشک می‌برد، با او می‌ستیزد، و دست خود را به خون او می‌آلاید. یکی از پسران نوح(ع)(حام/کنعان) گناه می‌کند و تباه و روسیاه می‌شود. چالش‌هایی میان پسران ابراهیم(ع)(بر سر وراثت)، و پسران اسحاق(ع)(بر سر برکت) درمی‌گیرد. پسران یعقوب(ع) نیز، بر برادرشان؛ یوسف(ع)، رشک می‌برند، و تلاش می‌کنند جان او را بگیرند، و با سرنوشت او بازی کنند. ازسوی دیگر؛ در برخی نمونه‌ها(ابراهیم(ع)، اسحاق(ع) و زکریّا(ع))، پیامبران، سال‌ها بی‌فرزند زندگی می‌کنند؛ امّا سرانجام خدا آنان را بارور، زنان‌شان را زایا و فرزندان‌شان را فراوان و نیکوکار می‌کند، و شگفت آن‌که؛ از این رهگذر، ادیانی پدید می‌آیند، که تا به امروز نیز، در طول و عرض تاریخ و جغرافیا، ادامه دارند. گویی فرزندان بی‌واسطه‌ی پیامبران، بازتاب آفاقی و انفسی، و آیینه‌ی تمام‌نمای ستیز همواره‌ی نیکی و بدی در درون و برون آدمی هستند. امّا خدا، همواره به‌یاری فرزندان نیکوکار پیامبران می‌شتابد، و آنان را بر فرزندان گنه‌کار پیامبران، پیروز می‌گرداند. بدین‌ترتیب، از نگاه ادیان ابراهیمی؛ چیرگی فرجامین جهان، با نیروهای نیکی و راستی است.فرزندان باواسطه‌ی پیامبران، یکی از برجسته‌ترین گونه‌های پیوندهای خویشاوندی آنان هستند. مهمّ‌ترین ویژگی این پیوند، امکان استمرار تاریخی، و گسترش آن به همه‌ی پیروان پیامبران است. قرآن و کتاب‌مقدّس، پیوند فرزند باواسطه با دو شخصیّت را، بسیار ارزش‌مند می‌دانند؛ ابراهیم(ع) و یعقوب(ع). عبرانیان و اعراب، همگی فرزندان باواسطه‌ی ابراهیم(ع) هستند. عهد جدید و قرآن تلاش می‌کنند، تا نسبت عیسی(ع) و محمد(ع) را به ابراهیم(ع) برسانند، و آنان را فرزندان باواسطه‌ی او بدانند. یهودیان، خود را فرزندان باواسطه‌ی یعقوب(ع) می‌دانند؛ نگاهی که در آموزه‌ی پیوند خویشاوندی ویژه‌ی آنان با خدا، و برتری نژادی آنان، ریشه دارد. عهد جدید و قرآن، این گونه پیوند را(چه با ابراهیم(ع) و چه با یعقوب(ع)) به‌خودی‌خود ارزش‌مند نمی‌دانند. عهد جدید، عیسی(ع) را فرزند باواسطه‌ی داود(ع) نیز می‌داند، امّا قرآن دراین‌باره خاموش است. در نمونه‌ی موسی(ع)، اهمّیت فرزندان باواسطه بیشتر روشن می‌شود. زیرا او از این گونه‌ی پیوندهای خویشاوندی، برخوردار نیست، و جایگاه کهانت موروثی او، به فرزندان و نوادگان هارون(ع) بخشیده می‌شود.برجسته‌ترین بازتاب پیوند فرزند مجازی با پیامبران، در چارچوب آموزه‌ی گناه نخستین؛ به خوانش دستگاه اندیشه‌ی مسیحی از پیوند انسان‌ها با آدم(ع)، و انتقال موروثی گناه او به فرزندان مجازی‌اش، بازمی‌گردد. قرآن، هرگز چنین آموزه‌ای را نمی‌پذیرد، و در دستگاه اندیشه‌ی یهودی نیز چنین دیدگاهی به‌چشم نمی‌خورد.پیوند برادران مجازی، در پیامبران ابراهیمی دیده نمی‌شود. این گونه پیوند خویشاوندی، تنها در میان پیامبران پیشاابراهیمی و پیامبران ویژه‌ی قرآن، دیده می‌شود. عهد قدیم، پیوند برادری مجازی با پیامبران را به‌کار نمی‌برد، و حتّا در برخی نمونه‌ها(لوط(ع))، آن را انکار می‌کند. این رویکرد، یکی از روشن‌ترین بازتاب‌های آموزه‌ی پیوند خویشاوندی ویژه‌ی خدا با نژاد یهود، و برتری نژادی آنان است. عهد جدید، پیروان و شاگردان عیسی(ع) را، برادران مجازی او می‌خواند، و این گونه پیوند را ارزش‌مند به‌شمار می‌آورد. قرآن، از چنین پیوندی سخن به‌میان نمی‌آورد. بااین‌همه؛ پیوند برادری مجازی، در پیامبران ویژه‌ی قرآن، بسیار پررنگ است، و در هر سه نمونه(هود(ع)، صالح(ع)، شعیب(ع)) دیده می‌شود. از گزارش‌های قرآنی چنین برمی‌آید که؛ برادران مجازی پیامبران، نماد مردم هم‌روزگار آنان هستند؛ مردمی که پیامبران، آنان را به‌سوی راه خدا و دست‌کشیدن از گناه، فرامی‌خوانند. بدین‌ترتیب؛ قرآن، این گونه از پیوند خویشاوندی با پیامبران را، به‌معنی هم‌دینی و پیروی از آنان نمی‌داند، و به ارزش الاهیاتی آن، اشاره نمی‌کند.پیوند خاندان مجازی، ویژه‌ی پیامبران ابراهیمی(ابراهیم(ع)، یعقوب(ع) و داود(ع)) است. عهد قدیم، بنی‌اسرائیل را خاندان مجازی پیامبران می‌داند. عهد جدید و قرآن، چنین نگاهی را نمی‌پذیرند، و تنها پیروان راستین پیامبران را، به‌عنوان خاندان مجازی آنان، می‌پذیرند. قرآن، بر به‌دست‌دادن چهره‌ای نیکو از خاندان مجازی این پیامبران، و فراخواندن آنان به‌سوی ایمان، نیکوکاری و شکرگزاری به‌درگاه الاهی، تأکید می‌کند، و همواره عنصر ایمان و نیکوکاری را بخش جداناشدنی چنین پیوندی، می‌داند. بدین‌ترتیب؛ قرآن، همه‌ی پیروان راستین ادیان ابراهیمی و فرزندان و نوادگان نیکوکار ابراهیم(ع) را، گذشته از نقش‌های خانوادگی(همسر، فرزند، ...)، جنسیّت، و نسبت، به‌عنوان اعضای خاندان او، می‌ستاید.پیوند خویشاوندی خاندان حقیقی پیامبران، تنها در نمونه‌های پیامبران پیشاابراهیمی، موسی(ع) و هارون(ع)، و نیز در پیامبران ویژه‌ی قرآن، دیده می‌شود. خاندان حقیقی موسی(ع)، جایگاه ویژه‌ای در کتاب‌مقدّس و قرآن ندارند. خاندان حقیقی هارون(ع) در کتاب‌مقدّس، ازبرای کارکرد کهانتی اهمّیت می‌یابند. قرآن، چنین کارکردی را نمی‌پذیرد؛ پس خاندان حقیقی هارون(ع) در قرآن، ارزش چندانی ندارد. قرآن، پسر گناه‌کار نوح(ع) را نیز از خاندان حقیقی او جدا می‌کند. بدین‌ترتیب، قرآن؛ نیکوکاران خانواده و پیروان پیامبران غیرابراهیمی را خاندان حقیقی آنان می‌داند. کتاب‌مقدّس و قرآن، پیوستن به خاندان حقیقی پیامبران را؛ آرمانی بلند و انجامی ارزش‌مند به‌شمار می‌آورند، که رستگاری و نیک‌فرجامی را به‌ارمغان می‌آورد. قرآن، همواره در کنار نزدیک‌ترین اعضای خانواده(همسر و فرزندان بی‌واسطه)؛ پیروان پیامبران را نیز، از خاندان ایشان، به‌شمار می‌آورد، و بدین‌ترتیب؛ پیوستن حقیقی مومنان به خاندان آنها را می‌پذیرد.عهد قدیم، پیوند ویژه‌ی خدا-انسان را در چارچوب آموزه‌ی برتری نژادی یهود، و عهد جدید آن را در چارچوب دو آموزه‌ی پسر خدا بودن عیسی(ع) و جانشینی کلیسا به‌جای اسرائیل، نشان می‌دهد. اهمّیت خاندان پیامبران در دستگاه اندیشه‌ی یهودی و مسیحی، در همین راستاست. امّا قرآن، چنین آموزه‌هایی را نمی‌پذیرد، و تلاش می‌کند تا چهره‌ای خردورزانه و نیک، از مفهوم خاندان پیامبران به‌دست دهد. بااین‌همه؛ قرآن، این مفهوم را، به‌خودی‌خود ارزش‌مند نمی‌داند. رویکرد قرآن درباره‌ی پیامبران ویژه‌ی خود(هود(ع)، صالح(ع)، شعیب(ع))، بهترین گواه این مدّعاست. اشاره‌نکردن قرآن به خاندان اسماعیل(ع) نیز می‌تواند نشانگر همین گرایش باشد.برآیند بررسی‌های این پژوهش نشان می‌دهد؛ نقش‌های اعضای خاندان پیامبران در نسبت با آنان، از شخصیّت جداگانه‌ی آنان مهمّ‌تر است. به‌دیگر سخن؛ یک فرد می‌تواند در یک جایگاه و پیوند با پیامبران، چهره‌ای برجسته و ارزش‌مند داشته باشد؛ امّا همان فرد در جایگاه و پیوند دیگری، از چنین چهره‌ای برخوردار نباشد. برای نمونه؛ بااین‌که یوکابد، هم مادر هارون(ع) و هم مادر موسی(ع) است؛ امّا تنها ازبرا‌ی تلاش برای نجات جان موسی(ع) است، که ستوده می‌شود. فرزندان یعقوب(ع)، همان برادران یوسف(ع) هستند، امّا در جایگاه فرزندان یعقوب(ع)؛ چهره‌ای مثبت، و در جایگاه برادران یوسف(ع)؛ چهره‌ای منفی دارند.آیا خاندان پیامبران در کتاب‌مقدّس و قرآن، همواره ارزش‌مند هستند؟ آیا خاندان همه‌ی پیامبران، جایگاه و کارکردهای برجسته‌ای دارند؟ آیا با بالارفتن جایگاه یک پیامبر، جایگاه خاندان او هم بالا می‌رود؟ پاسخ این پژوهش به این پرسش‌ها، منفی است. زیرا در برخی نمونه‌ها(ادریس(ع)، ایّوب(ع) و الیاس(ع) و الیسع(ع) و یونس(ع))؛ کتاب‌مقدّس و قرآن، هیچ گزارشی از خاندان پیامبران به‌دست نمی‌دهند. رویکرد قرآن به پیامبران ویژه‌ی خود(هود(ع)، صالح(ع) و شعیب(ع)) نیز همین‌گونه است. از همه‌ی اینها فراتر؛ نمونه‌ی موسی(ع) است. بااین‌که او، در دستگاه ادیان ابراهیمی، از جایگاهی بلند و اهمّیتی فراوان برخوردار است، به‌گونه‌ای که الگوی پیامبران و آینه‌ی تمام‌نمای پدیده‌ی پیامبری به‌شمار می‌رود؛ امّا خاندان او هرگز از جایگاه و کارکردهای برجسته‌ای، برخوردار نیستند. گزارش‌های کتاب‌مقدّس و قرآن درباره‌ی خاندان موسی(ع)، بسیار کوتاه و گذراست. کارکرد مسئولیتی او، به یوشع می‌رسد؛ کسی که از خاندان او نیست. همچنین، بخش کوچکی از کارکرد معرفتی او؛ در چارچوب کهانت خاندانی، به الیعزر؛ فرزند هارون(ع)، می‌رسد. همچنین، نمونه‌های موسی(ع) و الیاس(ع) نشان می‌دهند؛ ممکن است پیامبری از جایگاه بسیار بلندی برخوردار باشد؛ امّا خاندان او دارای اهمّیت چندانی نباشند، و حتّا هرگز از آنان یاد نشود.آیا همواره جایگاه و کارکردهای پیامبران به خاندان ایشان منتقل می‌شود؟ پاسخ منفی است. انتقال جایگاه و کارکردهای پیامبران به خاندان‌شان، پدیده‌ای است که تنها در میان پیامبران ابراهیمی دیده می‌شود. برای نمونه؛ برکت الاهی ابراهیم(ع)، به خاندان او منتقل می‌شود، و کارکردهای مسئولیتی(پادشاهی) و معرفتی(دانش الاهی) داود(ع)، به سلیمان(ع) می‌رسد. امّا کارکرد مسئولیتی(رهبری) موسی(ع)، به اعضای خاندان‌اش منتقل نمی‌شود. جایگاه پیامبرانه‌ی الیاس(ع) به الیسع(ع) می‌رسد؛ کسی که از خاندان الیاس(ع) نیست. بااین‌همه؛ در بیشتر نمونه‌ها، انتقال بخش‌هایی از جایگاه و کارکردهای پیامبران به خاندان خود؛ به‌ویژه فرزندان(پسران) بی‌واسطه، دیده می‌شود. راستای بردار انتقال جایگاه و کارکردهای پیامبران، همواره ازسوی نسل گذشته(پدران) به‌سوی نسل آینده(پسران) است. تنها نمونه‌ی خلاف، در انتقال معکوس جایگاه و کارکردهای عیسی(ع) به مریم(س)، دیده می‌شود. عهد جدید، کارکرد مسئولیتی عیسی(ع) را به کسی واگذار نمی‌کند، امّا دستگاه اندیشه‌ی مسیحی، مریم(س) را نیز از شفاعت برخوردار می‌داند. کارکرد معرفتی عیسی(ع)، به پتروس می‌رسد؛ کسی که از خاندان او نیست. این کارکرد، به سرپرستان کلیساهای مسیحی منتقل می‌شود، و تا به امروز نیز ادامه می‌یابد.ث: نتیجه‌گیری و پیشنهادات: خاندان پیامبران، بخش مشترک بسیار مهمّی از متون‌مقدّس ادیان ابراهیمی را پدید می‌آورند. در همین راستا پیشنهاد می‌نماید؛ با پذیرش روش به‌کارگرفته‌شده در این پژوهش؛ 1) به مقایسه‌ی موضوع پژوهش با متون قدّس دیگر ادیان؛ به‌ویژه اوستا و بازتاب آن در دستگاه اندیشه‌ی زردشتی پرداخته شود، 2) به بررسی و پردازش داده‌های قرآنی و حدیثی پیرامون خاندان پیامبر اسلام(ص)، پرداخته شود.
بررسی مقایسه‌ای نظام‌های عرفانی قدیس فرانسیس آسیزی و شیخ نجم‌الدین کبری
نویسنده:
زهره جعفری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
در هر نظام عرفانی مولفه‌های مشترک وجود دارد. نظام عرفانی قدیس فرانسیس آسیزی (2/1181-1226 م.) و شیخ نجم‌الدین کبری (540-618ق.) به دلیل معاصر بودن یکی در مسیحیت و دیگری در اسلام مورد تحقیق قرارگرفته است. شیو? عرفانی فرانسیس آسیزی به دلیل پای‌بند بودن به فقر مطلق چهر‌ه‌ای کاملاً متفاوت با فرقه‌های دیگر موجود در رهبانیت مسیحی ارائه داده است. او موسس فرقه فرانسیسیان است وی پیرو آیین کاتولیک بوده و مولفه‌های عرفانی آن فقر، اطاعت و تجرد است. ولی اصلی‌تری مولفه نزد فرانسیس آسیزی عشق است. از سویی شیخ نجم‌الدین کبری در دور? خود و در میان هم‌مسلکانش عالمی صاحب حال و مکاشفه و مشاهده مقام، تجلی و سائر در ملکوت و لاهوت بوده است و او را سرسلسل? کبرویّه می‌شمرند. شیخ در اصول طریقت تألیفات و آثار ارزنده‌ای دارد و عارفی مبارز به شمار می‌رود او معتقد است که سالک با تمسک جستن به قوانین قرآنی و گفتار پیامبر و ائمه، مأمور وظیفه‌شناسی است که باید امر، آمر را تا واپسین دم زندگی به کار برد تا بعد از طی مراحل شریعت و طریقت لیاقت درک مقام شهود را پیدا کند. پس از بررسی شرح حال این عارف بزرگوار در مقایسه این دو نظام عرفانی این نتیجه حاصل است که غایت این هر دو نظام عرفانی رسیدن به توحید است. ولی راه‌های رسیدن به خدا هم زیاد است و هم متفاوت.واژه‌های کلیدی: قدیس فرانسیس آسیزی، شیخ نجم‌الدین کبری، عشق، فقر، نظام عرفانی، نفس، شیطان، کرامات
بررسی تطبیقی سیمای داوود (ع) و سلیمان (ع) در عهدین و روایات فریقین
نویسنده:
ابوالفضل چاووشی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کتاب مقدّس، برخی انبیاء را در زمره پادشاهان قرار داده است. از این رومباحثی چون وحی، معجزه،و عصمت را در مورد آنان مطرح نکرده است داوود و سلیمان از جمله این انبیاءاند که ازمنظر کتاب مقدّس نه معصوم اند و نه هیچ یک از شرایط پیامبران را در دارا هستند در مقابل قرآن کریم آنان را در زمره انبیاء قرار داده که در عین نبوّت ،از مقام پادشاهی در دنیا را برخوردار بودند در عین حال برخی از تفاسیر شیعه واهل سنّت با وجود اختلافاتی که در خود دارند در مواردی از کتاب مقدّس بی بهره نبوده اند.و به غلو و بزرگ نمایی در حوادث این دو داستان پرداخته اند. از همین رو اغلب این داستان ها را از وجه حقیقی آن خارج نموده و این دو نبی را متّهم به گناهانی نموده اند. لذاائمه شیعیان با تفاسیری که از منبع وحی الهی نشات گرفتهلغزش های مفسّرانی را که اغلب با رأی خود و یا با بهره گیری از نظریات اهل کتاب به تفسیر قرآن پرداخته اند را آشکار می سازندو از سوی دیگر مطالب غثّ و سمین کتاب مقدّس را به ما می نمایانند.این پایان نامه که به روش کتابخانه ای و با استفاده از منابع و مصادر شیعه و سنّی و کتاب مقدّس و قرآن کریم تدوین شده کوشیده تا حدودی با مقایسه داستان این دو پیامبر ،در این منابع پیوندی منطقی بین منابع مذکور ایجاد نمود و دیدگاه های هریک از پدیدآورندگان این داستان ها را درباره مفهوم عصمت بازشناسی کند.نتایج بدست آمده حاکی از آن است که داوود و سلیمان اگرچه مقام نبوّت را همراه پادشاهی داشته اند اما پادشاهی آن دو موجب طغیان آن ها نگشته است این در حالی است که کتاب مقدّس، آن ها را پادشاه معرّفی نموده و لذا صدور گناهان از جانب آن ها جایز خواهد بود. علاوه بر این، تعاریف هریک از فرقه های اعتقادی شیعه و سنّی از مفهوم عصمت که مهم ترین ویژگی انبیاء را تشکیل می دهد بر باورهای آنان از داود و سلیمان تأثیر داشته است. به عبارت دیگر هرچه قدر مفهوم عصمت در دیدگاه ناقلان این داستان ها گسترده تر باشد به همان میزان بر شناخت آن ها از داود و سلیمان به عنوان چهره ای معصوم تأثیر خواهد داشت.بنابراین آن گونه که از کتاب مقدّس بر می آید داود وسلیمان نه تنها مومن و موحّد نبوده اند بلکه هر دو در آواخر عمراز پرستش خدا روی گردان شده آن هم خدایی که جسمیّت داشته ونیازمند مأوایی برای خود بوده است گذشته از این روایات اهل سنت اتهام بت سازی و جادوگری را به سلیمان و نسبت زنای محصنه را به داود داده است لذا تنها در دیدگاه شیعیان این دو نبی معصوم اند.
بررسی تطبیقی اسباب‌النزول از مجمع‌البیان و سایر تفاسیر (سوره بقره)
نویسنده:
زهره پناهیان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
با توجه به جایگاه ویژه اسباب النزول در تفسیر مجمع البیان، توجه این پژوهش به بخش النزول این تفسیر گرانقدر معطوف شده است. بدین صورت که روایات اسباب ‌النزول سوره بقره از تفسیر مجمع البیان انتخاب و با روایات اسباب ‌النّزول همین آیات از تفاسیر مختلف شیعه و اهل سنت مقایسه و سپس با توجه به ملاک‌هایی مشخص، روایات صحیح و سازگار با ظاهر و سیاق آیات و روایات و عقل و ... انتخاب شده است. در این راستا پژوهش حاضر بحث‌های مهمی را در خود جای داده است. بعد از بیان کلیات به معرفی شخصیت مفسر بزرگوار، طبرسی و آثار علمی و تفاسیر ایشان عموماً و تفسیر مجمع‌البیان خصوصاً پرداخته، سپس به مقدمات علم اسباب ‌النزول تحت عنوان گذری بر اسباب ‌نزول، ملاک‌های تشخیص روایات صحیح اسباب‌النزول و ملاک‌های طبرسی در نقد، تحلیل و ترجیح روایات سبب نزول و نهایتاً به بررسی مقایسه‌ای روایات اسباب‌ نزول سوره بقره از تفاسیر روایی شیعه و اهل‌سنت که هدف اصلی این پژوهش می‌باشد، پرداخته است و پس از بررسی تطبیقی سعی شده است که به روایات صحیح ذیل آیات دست یابد.
بررسی اسرائیلیات در تفسیر قرآن با تأکید بر دیدگاه علامه عسگری و آیت‌الله معرفت
نویسنده:
صدیقه رنجبر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اسرائيليات، ‌نوعي از افسانه‌ها و داستان‌هاي باطلي است كه از فرهنگ‌هاي ديگر، به خصوص قوم يهود وارد تفاسير اسلامي اعم از شيعه و سني گرديده است. در اين رساله كيفيت و كميت اسرائيليات در تفاسير با تأكيد بر ديدگاه‌هاي علاّمه عسكري و علاّمه معرفت بررسي گرديد و در طي تحقيقات كتابخانه‌اي انجام شده پيرامون اين موضوع، اثبات شده كه اسرائيليات از زمان صحابه آغاز شد و در زمان تابعين رواج يافت. در ابتداي تدوين تفسير به سبب بي‌توجهي برخي از مفسران در سلسله و سند حديث و نيز عدم بررسي در محتواي احاديث بخش كثيري از اسرائيليات وارد حوزه تفاسير گرديد. مهم‌ترين عواملي كه زمينه‌ي گسترش اسرائيليات گرديد از نظر علاّمه عسگري ممنوعيت نگارش و نقل حديث بود. ايشان ريشه‌ي بسياري از گرفتاري‌هاي مسلمانان و به خصوص شيعيان را از اين رهگذر مي‌دانند. نه فقط ريشه‌ي ظهور و رواج اسرائيليات! علاّمه معرفت نيز علاوه بر اين عامل، عوامل ديگري مانند برداشت غلط از حدیثِ «حدّثوا عن بنی اسرائیل و لا حَرج»، مختصرگويي قرآن و تفصيل‌‌گويي عهدين، ضعف فرهنگي اعراب، كينه‌ي يهود، همراهي دستگاه خلافت با قصه‌سرايان و... را از عوامل بروز اين مسأله مي‌دانند و هشت نفر ذيل را نيز جزء چهره‌هاي بارز در ترويج اسرائيليات مي‌دانند: عبدالله بن سلام، كعب الاحبار، تميم داري،‌ وهب بن منبه، محمد بن كعب قرظي، عبدالله بن عمروعاص، ابوهريره و ابن جريجِ رومي كه در اين ميان، ابن جريج را از اين تهمت مبري مي‌سازند. اما اهل سنت نظري متفاوت دارند، از جمله دكتر ذهبي برخلاف نظر علاّمه معرفت، ابن جريج و ابن عباس را از راويان اصلي اسرائیلیات مي‌دانند. اسرائيليات به انواع گوناگوني تقسيم شده است كه هر يك از آن‌ها داراي حكمي ويژه است. علاّمه معرفت روايات اسرائيلي را به دو دسته شفاهي منقولات كعب الاحبار و ابن منبه و ابن سلام و نيز منقولات كتبي يا آنچه در كتب عهدين وجود دارد تقسيم كرده است و درباره‌ي حكم جواز نقل اسرائيليات معتقد است كه علي رغم نظر ذهبي و اكثر مفسران اهل سنت، مراجعه به اهل كتاب جايز نيست و بلكه به دليل آياتي از قرآن مجيد مانند 109،79،75 و غيره از سوره بقره به شدت هم مذموم است. ميزان اثرپذيري تفاسير از روايات اسرائيلي نيز متفاوت است. علاّمه معرفت معتقد است تفسير طبري و سيوطي پايه و اساس انتشار و پخش اسرائيليات در كتب تفسيري متأخرين است. و از ميان تفاسير، تنها تفسير الميزان علاّمه طباطبائي است كه از نقل اسرائيليات احتراز جسته و در مواردي اندك نيز پس از ذكر آنها به نقد و ردشان پرداخته است. و علاّمه عسگري معتقدند كه در اصل فرهنگ يهودي كعب الاحبار از كتب تفسيري مكتب خلفا به پاره‌اي از كتب تفسيري مكتب اهل‌بيت(علیهم‌السلام) نفوذ كرده است. و متأسفانه در اين برهه از زمان كه مستشرقان در پي سياه‌نمايي قرآن كريم و فرهنگ اسلامي مي‌باشند وجود چنين احاديثي دستاويز محکمی براي آنان خواهد بود كه به وسيله آن مي‌توانند ضربه محكمي به اسلام وارد سازند. ايجاد و القای شبهات گوناگون يكي از بزرگ‌ترين دستاوردهاي آنان در سال‌هاي اخير بوده است. به نظر مي‌رسد اولين گام در راه حذف اين اباطيل اين است كه اول، منافذِ ورود آن را شناسايي و به طرق مختلف مسدود كنيم و ديگر اين‌كه هر يك از محققان كه تفحصي در اين‌باره دارد، به درج راه‌كاري خاص بپردازد. باشد كه مجموع اين نظرات باعث پالایش تفاسير و نيز فرهنگ اسلامي ما از اين اباطيل گردند.
بررسی فقهی احکام فقیر، معسر و مسکین و مقایسه آنها در فقه امامیه و اهل سنت
نویسنده:
طیبه یوسفی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تعریف فقیر، مسکین و معسر در فقه امامیه و اهل سنت مختلف است و اختلاف در تعریف، سبب اختلاف در احکام شده است. از آنجا که در جامعه گروهی فقیر، مسکین و یا معسر هستند و از طرفی جامعه مسلمان متشکل از شیعه و سنی است، بنابراین لازم است احکام آن‌ها را در فقه امامیه و اهل‌سنت مورد بحث قرار داد. با روش کتابخانه‌ای به توصیف و تحلیل ادله موجود در کتاب‌های شیعه و اهل‌سنت درباره وظایف فقیر، مسکین و معسر پرداخته شد. سعی بر این بود که به چند سوال اصلی پاسخ داده شود به فقیر، مسکین ومعسر به علت ناتوانی مالی چه تکالیفی تخفیف داده شده است و چه تکالیفی برعهده آنها باقی است و ساقط نمی‌شود در مقابل اینها توانگران چه وظیفه‌ای دارند. و بعد از بررسی، بدست آمد که فقیر، مسکین ومعسر اگرچه تنگ‌دست هستند؛ ولی به انجام کفاره و دفاع موظفند؛ چرا که اینها احکامی هستند که بر همه مسلمانان واجبند، مگر اینکه در شرایط خاص ساقط شوند. وظایفی مانند زکات، خمس و حج که شرط وجوب آ‌نها داشتن مال است از این گروه ساقط است. توانگران با پرداخت خمس و زکات و ... به تنگ‌دستان کمک می‌کنند. اینها همه باعث به وجود آمدن جامعه‌ای ایده‌آل و بدون اختلاف طبقاتی می‌شود.
نقش اسوه‌ها در تربیت اخلاقی با تاکید بر نمونه‌های قرآنی
نویسنده:
راضیه صفای مهر
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تربیت اخلاقی اسوه مدار که شالوده آن بر محاکات و اقتباس و الگوپردازی استوار است، از موثرترین روش ها و مقوله های تربیتی در حوزه اخلاق به شمار می آید و شامل تربیت فکری، عاطفی و رفتاری نیز می شود. و اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان نیز درباره این مقوله ی تربیتی آراء و نظریات قابل توجهی دارند. مبانی این تربیت علاوه بر مبانی عام از جمله امکان تغییرپذیری اخلاق و تأثیر نیت در فعل اخلاقی و ... دارای مبانی خاص دیگری نظیر کمال جویی و کمال خواهی، تلاش برای ارضای میل لذت جویی، مقبولیت اجتماعی و ... است. این نوع تربیت دارای مزایای فراوانی نظیر عینیت، کاهش خطا، تحرک بخشی و ... می باشد. این مقوله تربیتی علاوه بر آسیب‌های عام آسیب های ویژه ای نظیر الگوگیری مطلق از آباء و اجداد اسوه گیری غیر عاقلانه از باطل و ... می باشد. از اقسام روش های بیانی و عملی و قلبی در تربیت اخلاقی اسوه گرا می توان بهره جست. قرآن کریم نیز به این روش اهتمام ویژه ای دارد و ضمن بیان اقسام اسوه های فردی و اجتماعی با عناوین مشیر یا اعلام شخصیه از بین انبیاء و اولیاء به معرفی الگوهایی می پردازد. این پایان نامه به روش کتابخانه ای و تحلیلی تهیه شده است.
بررسی و تجزیه و تحلیل اهداف اجتماعی انبیاء از نگاه علامه طباطبایی و سیدمحمود طالقانی
نویسنده:
مولود امیدی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بررسی نظرات علامه طباطبایی و سید محمود طالقانی در بحث اهداف اجتماعی انبیا، محور اصلی این پژوهش است. برای رسیدن به این هدف زیرمجموعه‌هایی تنظیم شده است: اصلاح ساختار عقیدتی در اجتماع که در آن توحید به عنوان اوّلین و اصلی‌ترین هدف انبیاء اشاره شده است، اصلاح ساختار اخلاق فردی و اجتماعی که در آن به اخلاق فردی و زیرشاخه‌های آن و اخلاق اجتماعی و زیر شاخه‌های آن اشاره گردید و همچنین اصلاح ساختار اقتصادی به عنوان یکی دیگر از اهداف انبیاء در اجتماع بیان گردیده است. از جمله نتایج به‌دست‌آمده این پژوهش آن است که انبیاء می‌توانند با روش‌هایی که از جانب خداوند متعال برای انسان آورده‌اند جهانی بسازند که در آن همه چیز حول محور پرستش خدای یگانه و رضایت او باشد و انسان‌ها در این جهان به آرامش در کنار یکدیگر به زندگی پرداخته و در نهایت به سعادت ابدی دست پیدا کنند. در این پژوهش از منابع تفسیری و کلامی استفاده شده است. چنان‌که تکیه بیشتر، بر مطالب علامه طباطیایی در تفسیر المیزان و آیت‌الله طالقانی در پرتوی از قرآن است.
راه کارهای جلوگیری از گسست خانواده بر مبنای اخلاق قرآنی و روایی
نویسنده:
طیبه میرابی‌زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
از مهمترین اهداف در زندگی مشترک رسیدن انسان به جایگاه حقیقی وی یعنی مقام خلیفه الهی و میل به سعادت ابدی و رضوان الهی است . بدیهی است برای تحصیل نتیجه مطلوب در تاثیر گذاری پیام الهی که توسط پیامبران در قالب آیات و روایت بدست انسان رسیده است توجه به توانایی و سطح درک و شناخت انسان ضروری است. لذا در این پژوهش محقق جهت جلوگیری از گسست خانواده بر مبنای اخلاق قرآنی و روایی و با توجه به جایگاه خانواده در اسلام ، تفاوت های موجود میان زن و مرد و شناخت آنها ، ارتباط والدین با فرزندان و عواملی که ایجاد گسست در خانواده می کنند سعی بر این دارد که با ارائه راهکارهایی در جهت تقویت این نهاد مقدس قدمی بردارد
رابطه اخلاق و عبادت در نگرش اسلامی
نویسنده:
اعظم پروانه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
تحقیق حاضر به بررسی رابطه اخلاق و عبادت در نگرش اسلامی می پردازد. از آنجایی که اخلاق و عبادت از لوازم تکامل انسان هستند ما باید هم اخلاق و هم عبادت و رابطه بین آنها را بدانیم تا بتوانیم به کمال برسیم. همچنین با شناخت اخلاقیات متناسب با هر یک از عبادات روح ما در عبادت لطیف تر شود و در اخلاق ما تاثیر بگذارد و ما را به اخلاق الهی مهذب کند. کمال نهایی انسان قرب به خدای متعال است و راه تقرب به خداوند عبادت می باشد. تحقق این هدف نیز جز در پرتو اعتقادتوحیدی ،تهذیب نفس و فضائل والای اخلاقی میسر نمی باشد. تعریف اخلاق و عبادت، تاثیر عبادت بر اخلاق، تاثیر اخلاق بر عبادت محورهایی هستند که در این تحقیق به آنها پرداخته شد. سوال اصلی در این تحقیق این است که رابطه اخلاق و عبادت چیست.بر اساس نتایج به دست آمده عبادات در تربیت اخلاقی و شکوفائی و ایجاد فضائل اخلاقی در انسان نقش دارند. عبادات بدون همراه شدن با فضائل اخلاقی به هیچ وجه مقبول در گاه الهی واقع نمی شوند و موجب تقرب انسان به خداوند نیستند. همچنین فضائل اخلاقی باعث روح بخشی و تحقق کامل عبادات اعم از واجب و مستحب می شود و رذائل اخلاقی در فرد موجب فاصله گرفتن او از قرب به خداوند است . عبادات همراه با رذائل اخلاقی مقبول درگاه الهی واقع نمی شوند. انسانی که آلوده به رذائل اخلاقی باشد نمی تواند در مدار عبادت قرار گیرد. چرا که هدف اصلی از تشریع عبادات این است که انسان از جسمانیت به روحانیت و از کوری به هدایت و از بعد به قرب برگردد. بنابراین هرچه عبادت افزون تر و خالص تر شود فضائل اخلاقی در انسان بیشتر متجلی می شود. عبادت باعث می شود انسان بیشتر به یاد خدا باشد و هرچه انسان بیشتر به یاد خدا باشد بیشتر پای بند به اخلاق می شود. بنابراین اخلاق و عبادت در اسلام مکمل یکدیگرند و هریک در دیگری موثر و از دیگری متاثر است و تعامل این دو باعث تکامل انسان می شود.
  • تعداد رکورد ها : 174