جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
مرور
>
مرور کلید واژه ها
>
شناخت شناسی
مرتب سازی بر اساس
عنوان
نویسنده
جنس منبع
محل
ناشر
تاریخ تغییر
و به صورت
صعودی
نزولی
وتعداد نمایش
5
10
15
20
30
40
50
فرارداده در صفحه باشد
جستجو
خروجی
چاپ نتایج
Mods
Dublin Core
Marc
MarcIran
Pdf
اکسل
انتخاب همه
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
تعداد رکورد ها : 274
عنوان :
مقدمه، تعلیقه و ترجمه شش مقاله از کتاب فیلسوفان دین در قرن بیست و یکم
نویسنده:
حمید شاهآبادی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , حاشیه،پاورقی وتعلیق , ترجمه اثر
منابع دیجیتالی :
نسخه PDF
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
توصیف
,
ترجمه
,
شناخت شناسی
,
هنر و علوم انسانی
,
هنر و علوم انسانی
,
خدانشناسی
,
خدانشناسی
,
حاشیه نویسی
,
هنر و علوم انسانی
,
خدانشناسی
,
هنر و علوم انسانی
,
خدانشناسی
,
هنر و علوم انسانی
,
خدانشناسی
,
خدانشناسی
,
خدانشناسی
,
خدانشناسی
چکیده :
در قرن هفدهم، یکی از راهبردهای اساسی به معرفت دینی «الهیات طبیعی» بود که تأثیر آن به واسطه برخی انتقادها از جمله نقدهای هیوم و کانت رو به کاهش نهاد. در آستانه قرن بیست ویکم ، ریچارد سوئین برن، فیلسوف تحلیلی دین با نگاه به پیشینه الهیات طبیعی و با طرح نظریه احتمالات ریاضی به موضوع «خداباوری فلسفی» می پردازد. وی با استفاده از نظریه بایس و فرمول احتمالات، که نسبت احتمال بین قضایا را بررسی و تعیین می کند، این گونه درصدد نتیجه گیری است که احتمال قضیه خدا وجود دارد بیش از نقیض آن است. از نظر وی هر پدیده ای که در عالم شاهد آن هستیم می تواند نظریه «خدا وجود دارد» را ثابت کند و اگر همه این گزاره های مشاهدتی را در نظر بگیریم احتمال وجود خدا بیش از عدم وجود خواهد بود. تأکید سویین برن در حوزه عوامل پیشینی این نظریه بر دو رکن استوار است: «بساطت نظریه» و «محتوای آن»، زیرا محتوای مشابه در چند نظریه، احتمال صدق را بالا می برد. «معرفت شناسی اصلاح شده»، موضوع فصل دیگری از نوشتار حاضر است که نیکلاس ولترستورف وپلنتینگا به تبیین و شرح و بسط آن پرداختهاند. رهیافتی که با موقفی معرفت شناسانه، تکیه بر سنت کالونی در مسیحیت دارد و استدلال می کند که اعتقاد به خدا امری طبیعی است و تار و پود وجود آدمی به آن سرشته شده است. از این منظر، اعتقاد به وجود خدا، یک اعتقاد و باور پایه و بنیادی است و چنین نیست که به صورت تبعی و فرعی از قراین و شواهد و دلایل دیگر برآمده باشد. وی معتقد است که فیلسوف مسیحی سنت معرفت شناسی اصلاح شده، از فلسفه دین، فلسفه ای را عرضه می کند که هدف آن دیدن تمام جوانب حیات انسانی و عقلانی در پرتو ایمان است. لذا دین را تابع آزمون موسوم به قرینه و بینه بی طرف قرار نمی دهد. بنابراین تمام توجه وی معطوف مباحثی پیرامون نقش واقعی عقل در ایمان یا نقش واقعی ایمان در عقل است. براساس این رویکرد، اصول ایمان نوعاً نیازمند تأیید تعقل و احتجاج نیست. البته این بدان معنا نیست که اصحاب معرفت شناسی اصلاح شده منکر مقتضیات عقلانیت هستند بلکه آنچه آنان انکار می کنند این ادعاست که معقول بودن باورهای دینی به ویژه باور به خدا در گروی ابتنای عقلانی آن ها باشد.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
بررسی تأثیر حقیقت نفس و رابطه آن با مسأله معرفت در فلسفه سهروردی
نویسنده:
کاظم هانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
نسخه PDF
وضعیت نشر :
ایرانداک,
کلیدواژههای اصلی :
نور الهی
,
علم حصولی
,
علم حضوری
,
شناخت شناسی
,
حکمت اشراق the School of Illumination
,
نفس انسان
,
هنر و علوم انسانی
,
سهروردی، یحیی بن حبش
,
سهروردی، یحییبن حبش
,
هنر و علوم انسانی
,
هنر و علوم انسانی
,
سهروردی، یحییبن حبش
,
هنر و علوم انسانی
چکیده :
اصل اساسی در معرفت شناسی اشراقی ، خودآگاهی است. از نظر سهروردی نفس انسانی یک نور مجرد می باشد که به دلیل نور بودنش ذات خود را بدون واسطه ادراک می کند و این علم به ذات مقدمه ای می شود برای اینکه سایر اشیاء و پدیده ها را نیز به نحو حضوری ادراک کند . پس تمام معارف ما حضوری می باشند . همچنین نفس انسانی از طریق مشاهده ی انوار بالاتر می تواند به معرفت دست یابد ، لذا نفس از طریق زهد و ریاضت می تواند خودش را به انوار بالاتر نزدیک کند .نکته ی مهم این است که این مشاهده و اشراق و ادراک حضوری در یک لحظه صورت می گیرد و امری زمان مند نیست ، لذا دیگر نیازی به برشمردن ذاتیات برای شناخت پدیده ها نیست و آنها به نحو حضوری شناخته می شوند . به همین خاطر است که سهروردی به نقد دیدگاه های فیلسوفان مشایی در باب شناخت ذاتیات و علم حصولی می پردازد و این امر را با توجه به حضور عنصر نور در فلسفه ی سهروردی می توان توجیه کرد .
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
ایمان و تحلیل فلسفی (تأثیر فلسفه تحلیلی بر فلسفه دین)
نویسنده:
فائزه برزگر تبریزی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
نسخه PDF
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
ایمان (فرجام شناسی)
,
متافیزیک
,
شناخت شناسی
,
تفسیر فلسفی
,
فلسفه دین
,
فلسفه اخلاق (عام)
,
فلسفه تحلیلی
,
هنر و علوم انسانی
,
هنر و علوم انسانی
,
ایمان
,
هنر و علوم انسانی
,
هنر و علوم انسانی
,
هنر و علوم انسانی
,
هنر و علوم انسانی
چکیده :
در این اثر پژوهشی، تأثیر فلسفۀ تحلیلی بر فلسفۀ دین با بررسی نظرات برخی از مهمترین فلاسفۀ دین معاصر، نظیر بازیل میچل، آلوین پلنتینگا و ریچارد سویین برن مورد بررسی قرار گرفته است.در نتیجه از نظر نگارنده، فلسفۀ دین معاصر اساساً تحلیلی بوده و بر همین اساس می توان آن را "فلسفۀ تحلیلی دین" نامید. این رویکرد توسط فلاسفۀ دین قرن بیستم و در واکنش به فضای فکری الحادگرایانه یا دست کم لا ادری گرایانۀ قرن بیستم پایه گذاری شده است.چالش های عمده ای وجود داشته اند که تلاش برای پاسخ به آنها نقش جدی در پیدایش این رویکرد داشته است. این چالش ها عبارتند از : معناداری گزاره های دینی، معقولیت گزاره های دینی و صدق و کذب گزاره های دینی.برای پاسخ به این چالش ها فلسفۀ تحلیلی با مهمترین شاخه هایش مثل فلسفۀ زبان، متافیزیک تحلیلی، فلسفۀ اخلاق و معرفت شناسی به کمک فلسفۀ دین آمده است. با پیگیری روند مذکور می توان سه مسیر اصلی را در این رویکرد شناسایی کرد: مسیر ویتگنشتاینی، مسیر فلسفۀ دین آکسفورد و مسیر معرفت شناسی اصلاح شده.در نهایت با وجود برخی اعتراض ها به امکان و مطلوبیت این رویکرد، به کار گیری فلسفۀ تحلیلی در فلسفۀ دین کارآمدی خود را ثابت کرده است.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
دنس اسکوتوس و تفکّر جدید غرب
نویسنده:
مهدی عباسزاده ولوجردی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
مسیحیت
,
01. خداشناسی (کلام)
,
شناخت شناسی
,
فلسفه قرون وسطی
,
علیت
,
خداشناسی(الهیات بالمعنی الاخص)
,
خداشناسی
,
هنر و علوم انسانی
,
ابن سینا، حسین بن عبدالله
,
ابن سینا، حسین بن عبدالله
,
دانزسکوتس، جان
,
ابن سینا، حسینبن عبدالله
,
مکتبهای فلسفی غرب
,
فلسفه قرون جدید
,
هنر و علوم انسانی
,
هنر و علوم انسانی
,
ابن سینا، حسین بن عبدالله
,
هنر و علوم انسانی
,
ابن سینا، حسین بن عبدالله
,
هنر و علوم انسانی
,
هنر و علوم انسانی
,
هنر و علوم انسانی
,
ابن سینا، حسین بن عبدالله
,
هنر و علوم انسانی
,
ابن سینا، حسین بن عبدالله
,
مکتبهای فلسفی غرب
,
مکتبهای فلسفی غرب
,
دانزسکوتس، جان
,
ابن سینا، حسینبن عبدالله
,
مکتبهای فلسفی غرب
,
فلسفه قرون جدید
,
هنر و علوم انسانی
,
دانزسکوتس، جان
,
ابن سینا، حسینبن عبدالله
,
مکتبهای فلسفی غرب
,
فلسفه قرون جدید
,
هنر و علوم انسانی
,
مکتبهای فلسفی غرب
,
دانزسکوتس، جان
,
فلسفه قرون جدید
چکیده :
الف. موضوع و هدف رساله:موضوع رساله، بررسی افکار یوهانس دنس اسکوتوس است. درباره آراء اسکوتوس تا کنون کار مستقلی در کشور انجام نشده است. هدف رساله جبران این نقیصه میباشد.ب. مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسشها و فرضیهها:در تنظیم رساله، به چهار دسته منابع و آثار رجوع و ارجاع شده است:1) آثار اصلی اسکوتوس که از زبان لاتینی به انگلیسی ترجمه شده است و از این میان بنابر جست وجوهای انجام شده در پایگاههای اینترنتی ناشران غربی عنوان چهارده اثر استقراء و از این تعداد، ده اثر یافت شد و مورد استفاده قرار گرفت. در این رساله، کمبود آثار اسکوتوس از طریق رجوع به متون دست دومی که مستقیماً به آثار اسکوتوس ارجاع دادهاند، جبران شده است. 2) آثاری به زبان انگلیسی که همه یا بخشی از آنها به تفکر اسکوتوس اختصاص یافته و عمدتاً توسط اسکوتوسشناسان متقدم و متأخر و برخی مورخان فلسفه مدرسی نگارش یافتهاست. 3) آثار ابنسینا به زبان عربی، به ویژه کتاب «الهیات شفاء» که توسط اسکوتوس مطالعه و بهرهگیری شده است. و 4) آثار اصلی فلاسفه جدید غرب به زبانهای انگلیسی و فارسی.چارچوب نظری رساله به این ترتیب است که ابتدا ترسیمی از وضعیت علمی ـ فرهنگی غرب در قرن سیزدهم میلادی به ویژه دانشگاههای مطرح اروپایی و جریانهای فکری و رویدادهای مهم و تبیین زندگینامه و معرفی اجمالی آثار اسکوتوس انجام شده است. سپس به تبیین آراء معرفتشناختی، وجودشناختی (مابعدالطبیعی)، کلامی (خداشناختی)، فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست و نیز بیان تأثیرپذیری اسکوتوس از ابنسینا از طریق ارجاع به متون اصلی این دو متفکر پرداخته شده است. پس از آن، حضور و نمود فکر اسکوتوس از زمان وی تا طلیعه تفکر جدید غرب، از طریق معرفی مکتب اسکوتوس، مکتب اصالت تسمیه، جریان رنسانس و نقد فلسفه مدرسی و اصلاحات دینی در سنّت پروتستان تبیین شده است. سپس حضور و نمود فکر اسکوتوس در آراء فلاسفه جدید غرب و تلقی ژیلسون از آن و نیز جهات کلی این حضور و نمود فکری مطرح و مشخصاً از جهات معرفتشناسی، حیث صوری و تمایز صوری، وجودشناسی، بحث کلیات و فردیت، نامتناهی و اصالت اراده اسکوتوس، در مقایسه با آراء متفکران جدید غرب، مشتمل بر بیکن، دکارت، لایب نیتس، کانت، شوپنهاور، نیچه، پِرس، هوسرل و هایدگر سخن به میان آورده شده است. در انتهای رساله، یک بررسی مقایسهای میان آراء اسکوتوس و ابنسینا در عرصههای یاد شده مطرح شده است.پرسشهای اصلی رساله بدین شرح است:آیا تفکر ابنسینا بر آراء فلسفی و کلامی اسکوتوس تأثیر داشته است؟نقدهای اصلی اسکوتوس بر فلاسفه و متکلمان قبلی در دو عالَم اسلامی و غربی کدام است؟نوآوری او در عرصههای مختلف فکری چیست؟آیا تلقی ژیلسون از تأثیر اسکوتوس بر تفکر جدید غرب صحیح است؟اسکوتوس در کدام جنبههای فکری، در تفکر بعدی، به ویژه فلسفه جدید غرب، حضور و نمود دارد؟فرضیه رساله، اثبات تأثیرپذیری فکری اسکوتوس از ابنسینا و حضور و نمود کاملاً آشکار افکار اسکوتوس در تفکرات بعدی به ویژه آراء فلاسفه جدید غرب است.پ. روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونهگیری و روشهای نمونهگیری، ابزار اندازهگیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری و تجریه و تحلیل دادهها:تعریف مفاهیم اصلی تفکر اسکوتوس:تمایز صوری: تمایزی است که ذهن در یک چیز، میان دو یا چند حیث صوری، تشخیص میدهد و حدّ واسط تمایز واقعی و تمایز ذهنی است.متعلّق طبیعی عقل: چیزی است که عقل در فرآیند طبیعی ادراک، به گونهای اولی و بالذات با آن مواجه میشود و میتواند آن را ادراک کند.معرفت شهودی: شناخت یک متعلّق یا عین یا شیء جزئی است تا آنجا که واقعاً وجود دارد و برای عقل، حاضر است.استعلایی: امری استعلایی است که در تحت مقولات عشر قرار نگیرد و اصطلاحاً فوقالمقوله باشد.تمایز وجهی: تمایزی است که در میان درجات شدت و ضعف یک چیز واحد و مشترک روی میدهد و این مسئله به خود طبیعت آن چیز باز میگردد، نه به برداشت ذهنی انسان.مفهوم اوّلی و مفهوم ثانی: مفهومی اولی است که میتواند مستقیماً بر واقعیت اِعمال شود و مفهوم ثانی در اثر تفکر درباره مفهوم اولی حاصل میشود.مشترک معنوی: لفظ کلی آنگاه که به یک معنا بر مصادیق و افراد آن حمل شود، مشترک معنوی است.طبیعت مشترک: همان کلی طبیعی است که هم در ذهن و هم در ضمن افراد خارجی یکامر کلی، حاضر است.اصل فردیّت: اصلی است که مبدأ جزئیت اشیاء جزئی واقعی است و با طبیعت مشترک، جمع میشود.معرفت طبیعی: معرفتی است که از حسّ آغاز شود و از طریق قوه خیال که صورت معقول را میسازد به عقل منتقل شود.معرفت فراطبیعی: معرفتی است که با ابزار طبیعی ادراک (حس، خیال و عقل) پدید نمیآید، بلکه دارای مبدأ فوقطبیعی است.مکتب اصالت اراده: اعتقاد به آزادی و استقلال اراده الهی از عقل الهی و اراده انسانی از عقل انسانی است.روش تحقیق، توصیفی تحلیلی تطبیقی است.جامعه مورد تحقیق: ــــــــنمونهگیری و روشهای نمونهگیری و ابزار اندازهگیری: ــــــــــــنحوه اجرای تحقیق: ابتدا مطالعات تفصیلی درباره موضوع رساله و با استفاده از آثار و متون مرجع انجام گرفت. در مرحله بعد، فیشبرداری در حد مورد نیاز انجام شد. سپس ضمن پردازش اطلاعات، ناظر به مطالعات تفصیلی و فیشبرداریهای انجام شده، تدوین و نگارش رساله آغاز و پس از پایان هر بخش، اصلاحات مورد نیاز اِعمال گردید.شیوه گردآوری دادهها کتابخانهای است.شیوه تجزیه و تحلیل دادهها تفکر و تأمل در آراء و نظریات اسکوتوس و متفکرانی است که بر تفکر او تأثیر داشتهاند و یا تفکر اسکوتوس در آراء آنها حضور و نمود دارد.ت. یافتههای تحقیق:تفکر اسکوتوس از آراء فلسفی ابنسینا کاملاً تأثیر پذیرفته است.اسکوتوس نقدهایی بر متفکران قبلی در عالَم شرق و غرب، و نوآوریهایی در موضوعات مهم فلسفی و کلامی و فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست دارد.تلقّی اتین ژیلسون از تأثیر اسکوتوس بر تفکر جدید غرب صحیح به نظر نمیرسد.اسکوتوس در جنبههای مهمّی، در تفکر بعدی اعمّ از مکتب اصالت تسمیه، جریان رنسانس و نقد فلسفه مدرسی، جریان اصلاحات دینی در سنّت پروتستان، و تفکر جدید غرب از بیکن تا هایدگر حضور و نمود کاملاً آشکاری دارد.ث. نتیجهگیری و پیشنهادها:نتایج رساله در قالب یافتههای تحقیق (بند قبل) بیان شد.پیشنهادها: مناسب است هر یک از موضوعات فصول رساله، در قالبی مجزّا تبدیل به یک تحقیق مستقل شود و بهگونهای تخصصی مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. همچنین مناسب است در تحقیقات بعدی در زمینه افکار اسکوتوس، به آثار اصلی او به زبان لاتینی رجوع و ارجاع شود.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
تحلیل مناسبتِ نظریه نسبیتِ اینشتاین و معرفتشناسیِ قرنِ بیستم
نویسنده:
امیر نعیمی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
نسخه PDF
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
جهان بینی
,
شناخت شناسی
,
مسایل جدید جهان شناسی
,
قرن بیستم
,
نسبیت عام
,
فضا و زمان
,
هنر و علوم انسانی
,
پیکربندی فضازمان
,
جهانبینی
,
نسبیت خاص
,
هنر و علوم انسانی
,
پیکربندی فضازمان
,
نسبیت خاص
چکیده :
نظریهی نسبیتِ اینشتاین برای بسیاری از اندیشمندانِ معاصر دستمایهی سنجشگریهای فلسفیِ متنوعی قرار گرفت. بخشِ عظیمی از این سنجشگریها به مواجهی نسبیت با فـلسفهی کانت مربوط مـیشود، مواجههای که توجهِ فیلسوفان و فیزیکدانانِ فراوانی را به خود جلب کرده است. رسالهی حاضر تلاشی است برای نمایاندنِ بخشی از مواجهی مذکور از طریقِ پیگیریِ نقدهایی که توسطِ کسانی مانندِ رایشنباخ، کارناپ، گودل، هایزنبرگ و خودِ اینشتاین، بر فلسفهی کانت وارد آمدند، کسانی که همگی نقطهی عزیمتِ خود را نسبیت قرار دادند و با تکیه بر آن به نقدِ فلسفهی کانت پرداختند. نقدهای مذکـور در این رسـاله جملگی صبغهی معرفتشناختی دارند و این مسأله بیارتباط نیست با محوریتِ معرفتشناسی در نظامِ فلسفیِ کانت. نظریهی نسبیت نه تنها در قیاس با فیزیکِ نیوتنی نگرشی نو به جهان است، بلکه این نگرشِ تازه با تجدیدِ نظر در شیوهی نگریستن به جهان نیز همراه است، و از همین جهت است که قابلیتِ مواجهه با فلسفهی کانت را پیدا میکند. هایزنبرگ نسبیت و فیزیکِ جدید را مستلزمِ تفسیری نو از امرِ پیشینیِ کانتی میداند و بر آن است که معنا و دامنهی کاربردپذیریِ امرِ پیشینی بایستی با نظر به تجربه تعیین شود. کارناپ با ابتنای بر نسبیت، تفکیک میانِ هندسهی فیزیکی و هندسهی ریاضی را میپذیرد و از این راه به نقدِ احکامِ ترکیبیِ پیشینیِ کانت میپردازد و این احکام را از درجهی اعتبار ساقط میداند. رایشنباخ نیز بر ناسازگاری میانِ نسبیت و فلسفهی کانت تأکید میکند و رفعِ این ناسازگاری را منوط به اعمالِ اصلاحاتی در فلسفهی کانت میداند؛ اینکه کانت بایستی دست از امرِ پیشینی بهعنوانِ مبنایی برای تشکیلِ اصولِ همیشه صادق بردارد و به این قناعت کند که امرِ پیشینی مقومِ مفهومِ عین است، هرچند این تقویمکنندگی نیز به یک طریقِ منحصربفرد صورت نمیگیرد. اینشتاین نقشِ مهمِ مقولاتِ فاهمه در فرایندِ شناخت را میپذیرد، اما بجای اینکه همچون کانت آنها را ساختارهای پیشین و متصلّبِ فاهمه بداند، از آفریده شدنِ این مقولات توسطِ ذهن سخن میگوید، آفرینشی که نتیجهی صرفِ ادراکاتِ حسی نیست، ولی اعتبارِ خود را مرهونِ همان ادراکات است. گودل در این میان وضعی خاص دارد. وی بر آن است که نظریهی نسبیت گواهی برای آموزههای کانت دربابِ مفاهیمِ زمان و مکان فراهم آورده است و از این جهت میتوان نسبیت را مؤیدِ فلسفهی کانت بهشمار آورد، بااینهمه او نیز معتقد است برای اینکه کانت بتواند با نسبیت و فیزیکِ جدید همراه شود لازم است از برخی مدعیاتِ خود عدول کند، مدعیاتی مبنی بر اینکه علومِ طبیعی میباید محدود به حدودی باشند که توسطِ صورِ پیشینیِ ادراک فراهم آمده است. مطابقِ رأیِ گودل، کانت برای اصلاحِ این مسأله بایستی دست از فرضِ ناشناختنی بودنِ شیءِفینفسه بردارد. درمجموع، انتقاداتِ مذکور در این نقطه موافق بهنظر میرسند که نظریهی نسبیت با امرِ پیشینی، آنچنانکه کانت آن را تعریف کرده بود، سازگار نیست، و هرچند نمیتوان نقشِِ آن را در فرایندِ شناخت نادیده گرفت، اما بهمنظورِ همراهی با نظریهی نسبیت باید آن را از نو تعریف کرد. محتوای کلِ رساله را از این منظر نیز میتوان نگریست که علومِ طبیعی چگونه و تا چه اندازه میتوانند ما را به تأمل دربابِ مفروضاتِ فلسفیمان وادار کنند.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
مفاهیم الهیاتی در مسیحیت
نویسنده:
جواد طاهری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
نسخه PDF
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
دین یهود
,
بدعت
,
تثلیث
,
شناخت شناسی
,
مفاهیم دینی
,
الهیات(کلام جدید)
,
ارتدوکس
,
هنر و علوم انسانی
,
آرای کلامی
,
هنر و علوم انسانی
,
آرای کلامی
,
جنبش مسیحیت
,
دین مسیحیت (دین الهی توحیدی تحریف شده)
چکیده :
اهمیت تبیین مفاهیم الهیاتی در مسیحیت به عنوان یکی از ادیان بزرگ جهان و همچنین لزوم بهره-گیری از آن در عرصۀ مطالعات تطبیقی در زمینۀ مفاهیم الهیاتی بر کسی پوشیده نیست. پایاننامۀ حاضر را شاید بتوان مدخلی دانست برای ورود به قلمرو مضامین الهیاتی. در فصل نخست این اثر یک بررسی اجمالی از تاریخ الهیات مسیحی با رعایت تقدم و تأخر زمانی بعمل آمده است و در هر کجا که با عاملی مواجه شدهام که باعث ایجاد برخی مفاهیم الهیاتی جدید شده و یا چرخشی در معنای مفاهیم پیشین به وجود آورده، در حد بضاعت علمی و مطالعاتی آنرا مختصراً شرح دادهام. در مقدمه، توضیحی در باب یونانیمآبی آمده که نشان میدهد کمی پیش از آغاز مسیحیت، یونانیمآبی سبب شد بسیاری از مفاهیم از فرهنگ و فلسفۀ یونانی به عالم یهود راه یابند و از آنجا راه خود را به سوی مسیحیت هموار ساخته و الهیات مسیحی را نیز دستخوش تغییر کنند چنانکه امروزه محققان بر این باورند که اناجیل به زبان یونانی به نگارش درآمدهاند.در فصل اول، توضیحی در باب متفکران مسیحی آمده است، از خود عیسی(ع) گرفته تا آباء کلیسا و پدران رسول و عالمان الهیات و غیره. علاوه بر این در باب شکلگیری مسیحیت رسمی، نگارش اناجیل، و آغاز راستکیشی مسیحی، اعتقادنامهها، مجادلات و شوراها نیز توضیحاتی را میتوان در آن یافت. برخی از مفاهیم و مضامین و اصطلاحات مهم هم توضیح داده شدهاند. به ترتیب تاریخی، برخی قرون میلادی را که احساس میشود اتفاقات الهیاتی مهمی در آنها رخ داده شرح دادهام. اشارهای به قرون وسطی و این امر که فلسفه را خادمۀ الهیات میدانستند شده و به مناسبت، در باب فِرَق انحرافی و آنچه مسیحیت راستکیش آنرا بدعت مینامد مباحثی مطرح شده است. پس از قرون وسطی نوبت به عصر نوزایی میرسد که به آن اشاره شده و نیز در باب نوزایی میسحی و نهضت اصلاح دینی مطالبی آمده است. بعد از دورۀ نوزایی عصر جدید آغاز میشود که در آن به فلاسفه و عالمان الهیاتی جدید و فرق الهیاتی نوظهور و نقش آنها در شکلگیری مباحث الهیاتی اشاره شده است. در انتهای این فصل کتابنامه آنرا آوردهام.در فصل دوم، کتاب «راهنمای اصطلاحات الهیاتی» نوشتۀ ون آستن هاروی از انگلیسی به فارسی ترجمه شده که در آن حدود 350 اصطلاح و مفهوم الهیاتی توضیح داده شده است. در آخر پایاننامه و در قسمت ضمیمه و پیوست شمار زیادی از اشخاص و عالمان الهیات را که در کتاب آقای هاروی بدون توضیح رها شده بودند معرفی کردم. بعد از اینها هم کتابنامه، واژهنامه و نمایه آمده است.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
معرفتشناسی و متافیزیک دینداری بایرون و شلی: تجربهگرایی لاک و هیوم در برابر ایدهآلیسم فیشته و شلینگ
نویسنده:
محمدرضا گلشنی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
نسخه PDF
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
متافیزیک
,
آرمان گرایی
,
شناخت شناسی
,
ادبیات انگلیسی
,
تجربه گرایی (مسائل جدید کلامی)
,
هنر و علوم انسانی
,
لاک ، جان
,
هنر و علوم انسانی
,
هیوم، دیوید
,
لاک، جان
,
تعصّب دینی
,
هیوم، دیوید
,
تعصّب دینی
,
هنر و علوم انسانی
,
لاک، جان
,
انگلس، فریدریش
,
بایرون، جورج گوردون بایرون
,
شلی، پرسی بیش
,
فیشته، یوهان گوتلیب
,
شلینگ (فیلسوف)
چکیده :
فردریش انگلس زمانی گفت «شلی، نابغه، پیامبر، شلی، و بایرون با نکته سنجی درخشانش و طنز گزنده اش بر جامعه حاضر ما بیشترین خواننده های خودرا در میان طبقه پرولتاریا یافته اند. طبقه بورژوا تنها نسخه های یا ابتر یا نسخه های خانوادگی که به تناسب اخلاقیات ریاکارانه ی روز سانسور شده اند یافته است.»(247) این نقطه نظر از دو جهت شاخص است چراکه این ستایش از جانب فیلسوفی بیان شده که عدم اهتمام او به مسائل ماورائی بر کسی پوشیده نیست. این یکی از دلایلی بود که این پایان نامه را برآن داشت تا در مورد معرفت شناسی و متافیزیک در مورد این دو شاعر به تحقیق بپردازد. البته امیید است تا این کار متفاوت از کارهایی که تا کنون در مورد این دو انجام شده به پایان برسانم. این پایان نامه بایرون و شلی در خلا مورد بررسی قرار نمی دهد بلکه چنین می پندارد که آنها حاصل برخورد دو مکتب فکری بزرگ که میراث دینی و فلسفی زندگی غرب را شکل داده اند، بوده اند. یکی از آن دو تجربه گرایی انگلیسی است که تقریباً می تواند گفت با بکن آغاز و در راسل به اوج خود رسید. دیگری ایدهآلیسم پساکانتی یا ایدهآلیسم آلمانیست. اوج شکوفایی تجربه گرایی انگلیسی که بنیانهای تفکر دینی را از طریق معرفت شناسی منهدم کرد در نیمه اول قرن هجدهم در آثار تجربه گرایان شاخصی چون جان لاک، جرج برکلی و دیوید هیوم به چشم می خورد. از میان این متفکرین آثار لاک و هیوم مد نظر نگارنده است. دهه آخر قرن هجدهم در آلمان دوره بلوای فلسفی بود. پس از اینکه کانت بنیان های داگماتیسم متافیزیک را از طریق کتاب "سنجش خرد ناب" به لرزه در آورد، متفکرین و دانشوران مختلف از زوایای گوناگون به او حمله کردند. از آنجا که به نظر می رسید او این رسالت را ناتمام گزارده بود، نیاز به یک تمام کننده احساس می شد. این بود که گروهی از متفکرین از جمله فیشته، شلینگ و هگل برخود دانستند که رسالت نا تمام وی را به انجام برسانند که بدان ها ایدآلیست های آلمانی نیز گفته می شود. از میان آنها فیشته و شلینگ مد نظر نگارنده هستند.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
ارتباط علم حصولی با علم حضوری
نویسنده:
فاطمه حسناتی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
نسخه PDF
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
دانش
,
شناخت
,
علم حصولی
,
علم حضوری
,
حکمت
,
شناخت شناسی
,
حکمت
,
شناخت
,
هنر و علوم انسانی
,
هنر و علوم انسانی
چکیده :
تقسیم علم به حضوری و حصولی از ابتکارات فلاسفه اسلامی است. اولینبار ابن سینا به این تقسیم اشاره کرد و پس از او شیخ اشراق به گونهای شفاف بر این تفکیک تصریح کرد و از آن بهره برد. و واژۀ « حضوری» را برای قسیم علم حصولی وضع نمود. طبق تعریف معروفی که از این دو علم ارائه میشود، علم حضوری علمی است بدون واسطه صورت حاکی و شناختی است که در آن واقعیت معلوم نزد عالم حاضر میشود امّا علم حصولی معرفتی است با واسطۀ صورت حاکی. از همین جاست که مهمترین تفاوت این دو علم، رخ مینماید: خطاناپذیریی علوم حضوری و خطاپذیری علوم حصولی که ناشی از وجود واسطه در این قسم از علوم است. بدینسان معرفت حضوری، معرفتی یقینی و صادق خواهد بود امّا شناخت حصولی نیازمند احراز صدق و اثبات مطابقت با واقع است. به دنبال این مباحث، این پرسش در ذهن شکل میگیرد که آیا رابطهای میان علوم حصولی و حضوری وجود دارد؟ و آیا میتوان شناختهای حصولی و خطاپذیر و غیر یقینی را بر معارف حضوری خطاناپذیر و یقینی مبتنی کرد و از این رهگذر، صدق و اعتبار علوم حصولی را تضمین نمود؟ مرحوم علامه طباطبایی(ره)، اولین کسی بود که به این رابطه تصریح نمود و بحث «ارجاع علوم حصولی بر حضوری» را مطرح ساخت. در این پژوهش پس از ذکر مقدماتی برآنیم تا معانی و تفاسیر مختلفی که از «ارجاع علوم حصولی به حضوری» ارائه شده را بیان کنیم و همه روابط ممکن میان علوم حصولی و حضوری را به تصویر بکشیم تا ابتنای علوم حصولی بر حضوری را فیالجمله اثبات نموده و گامی در مسیر حل مسئله «مطابقت» در علوم حصولی برداریم.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
تبیین مبانی معرفت شناختی حکمت متعالیه صدرایی و دلالت های تربیتی آن
نویسنده:
عبدالسعید محمدشفیعی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
نسخه PDF
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
علوم انسانی
,
علوم تربیتی
,
اصل
,
شناخت شناسی
,
تربیت
,
حکمت متعالیه
,
epistemology
,
philosophy
,
training
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
ملاصدرا شیرازی: صدرالمتألهین
چکیده :
چکیده ندارد.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
عنوان :
نیچه و زبان
نویسنده:
محمدعلی محمدی ارهانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
نسخه PDF
وضعیت نشر :
ایرانداک,
زبان :
فارسی
کلیدواژههای اصلی :
زبان
,
هستی شناسی(فلسفه)
,
نیچه
,
شناخت شناسی
,
پوچ گرایی
,
فلسفه زبان
,
زبان شناسی
,
نیچه، فریدریش ویلهلم
,
نیچه، فریدریش ویلهلم
چکیده :
الف: موضوع و طرح مسئله ( اهمیت موضوع و هدف ): با وجودی که اکثر ما نیچه را یکی از بزرگترین فلاسفۀ دوران اخیر میدانیم، شایان ذکر است که وی از آرای زبانشناختی در خور توجهی برخوردار بوده که بررسی آنها نیز به نوبۀ خود ضروری مینماید. نیچه برای همۀ جهانیان فیلسوفی بارز و معروف به حساب میآید حال آن که آرای او در آنچه بعدها وی را فیلسوف برمیشمارد، تحت تأثیر تحصیلات و رشتۀ تخصصیاش، یعنی زبانشناسی تاریخی، بوده است. نگارنده سعی بر آن دارد تا در رسالۀ حاضر، تأثیر پذیری نیچه را از رشتۀ تحصیلیاش معلوم کند و مشخص سازد تا چه حد و اندازههایی فیلسوفی چون نیچه در طرح مسائل فلسفیاش از نگاهخود به زبان بهره گرفته و تأثیر پذیرفته است.نیچه بیشتر در مقام یک فیلسوف مورد توجه قرار گرفته و کمتر به آرای زبانی و دید زبانشناختی وی در فلسفه پرداخته شدهاست. به اعتقاد نگارنده بررسی آرای زبانی نیچه و احتمالأ تأثیر آن در دیدگاه فلسفی وی ضروری به نظر میرسد. از آنجا که از این منظر به آرای نیچه پرداخته نشده و تاکنون، دست کم از آنچه نگارنده در اختیار داشته است، نوشتهای در دست نیست که معلوم کند زبانشناسی تا چه حد و اندازهای در نگاه فلسفی نیچه تأثیر گذار بوده است، به نظر میرسد پژوهشی در این زمینه، هر چند ناقص، میتواند از اهمیت خاص خود برخوردار باشد. ب: مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها:از آنجا که اکثر آثار نیچه به فارسی ترجمه شده است لذا مبنای کار بر اساس آثار او، نقدهای صورت گرفته از وی و همچنین کتابهای مرجعی چون مجموعه کتابهای راتلج و تاریخ فلسفه کاپلستون است. با توجه به موضوع تحقیق جمعآوری دادهها مستلزم شیوۀ کتابخانهای است. نگارنده با استخراج آرای زبانشناختی نیچه از میان متون انتشار یافته از وی، این آراء را طبقه بندی میکند و به دنبال آن است تا معلوم کند بینش وی نسبت به زبان و مطالعۀ زبان چه بوده و چگونه در آرای فلسفی او تأثیر گذاشته است. روش گردآوری مطالب، آنگونه که پیشتر گفته شد، کتابخانهای است و نگارنده از روش توصیفی ـ تحلیلی در طرح مسائل و یافتن پاسخ برای پرسشهای خود بهره میگیرد.پژوهش حاضر مبتنی بر دو پرسش اصلی است:الف. آرای زبانشناختی نیچه کدام است؟ب. آیا آنچه نیچه در قالب رشتۀ تخصصیاش، یعنی فیلولوژی، آموخته است بر آرای فلسفی وی تأثیر گذار بوده یا نه؟پرسش های فوق بر پایه دو فرض اصلی مطرح شده اند که عبارتند از: الف.نیچه در زمینه زبانشناسی نگرش خاص خود را داشته است. ب.آموختههای نیچه در قالب رشتۀ تخصصیاش بر دیدگاه فلسفی وی تأثیر گذار بوده است.در پژوهش حاضر سعی بر آن است تا با توجه به دو فرض بالا به پاسخی مناسب برای دو پرسش اصلی این رساله دست یافته شود.ت. یافته های تحقیق، نتیجه گیری و پیشنهادات: در تلاش برای تایید و بررسی فرض اول، در بخش دوم ازفصل چهارم با عنوان: منشأ زبان، ملاحظه گردید که نیچه همواره در آثار خود تضاد میان یک زبان « والا » و هنری را که از مصرف کردن روی نمیگرداند و زبان «گله » را که از سر احتیاج تولد یافته است نگاه میدارد. زبان اصلی -یعنی همان زبان احساسات و اصوات که نیچه آن را زبان جهانی مینامد- که با هر چه بیشتر انتزاعی شدن به زبان مفهومی تغییر یافت، باید به عنوان اسطورهای تفسیر شود که دارای اهمیتی سنخشناسانه است. از نگاه نیچه همواره و از پیش دو نوع زبان وجود داشته است: زبان "والا" و دیگری "زبان گله". نیچه برای زبان اصوات یا همان احساسات یک منشأ ذاتی قائل است. از چنین منظر بیولوژیکی به زبان، ساختارهای دستوری، نظیر تقسیم بندی فاعل و فعل، به عنوان صورتهای نظام یافتهای از مغز تلقی میشوند. وی همچنین دربارۀ تکوین زبان بر این باور است که زبان به یکباره بسط نیافته است؛ برعکس، زبان نتیجۀ نهایی ادوار و فواصل زمانی بینهایت طولانی است، و در اینجاست که آن را با مسئلۀ تکوین غرایز قیاس میکند. حال آنکه ریشۀ زبان مفهومی را در نیاز به ارتباط میبیند. وی همچنین معتقد است ملتهایی با فرهنگ و تجارب متفاوت ممکن است زبانهای متفاوتی نیز داشته باشند که درک آن برای دیگری دشوار می نماید.در بخش چهارم از فصل چهار، تلقی نیچه از استعاره نوعی دگردیسی و از میان رفتن فردانیت است. وی دیگر به مفهوم ارسطویی آن اعتقادی ندارد چرا که باور دارد ذات اشیاء رازآلود و مبهم است و "جنس" و "نوع" -که ارسطو از آنها در تعریف خود بهره میبرد- خود استعارههایی تمامأ انسانیاند. استعاره در نگاه نیچه: تغییر شکل، تغییر، مستی، رهایی از خود و دگردیسی (که تنها هنگامی میسر است که مرزبندیهای مشخص اجناس و انواع از میان برداشته شده باشند) و افزون بر آن تغییر شکلِ حقیقتِ هستی به زبانهای نمادین است.در بخش پنجم از این فصل تعریف نیچه از "کلمه"، "مفهوم" و "زبان" عنوان میشود. نیچه شکلگیری کلمه را حاصل دو استعاره- در قدم اول محرک عصبی به یک تصویر انتقال مییابد: نخستین استعاره. آنگاه، این تصویر نیز به نوبۀ خود، به صوت بدل میگردد: دومین استعاره- و شکلگیری مفهوم را در نتیجۀ استعاره سوم، انتقال از مشابه به همانند و از همگون به واحد، میداند و در اینجاست که وی نظریهای را که بر اساس آن نوعی پیوند "طبیعی" میان اشیاء و کلماتی خاص وجود دارد ( این نظریه در رسالۀ کراتیلوس افلاطون مطرح شده است) رد میکند؛ چرا که مفهوم با سه استعاره از ذات شیئ دور است. و سرانجام اینکه از دیدگاه نیچه "زبان دستگاهی است که همانندیهای دروغین میسازد. از این رو همۀ همانندیها، به ویژه آنهایی که از مفهوم پردازیها پدید میآیند، تصویرهای وهمی و روشناییهای دروغیناند". با توجه به استدلالات ذکر شده در رسالۀ حاضر، در مورد فرض دوم، در بخش هفتم از فصل چهارم که تحت عنوان نیچه و معرفت شناسی به تدوین درآمد، نشان داده شد که نقد و اعلام بیکفایتی مفاهیم از سوی نیچه یعنی خالی کردن زیر پای علم و فلسفه و زبان و به تبع آن خالی کردن زیر پای حقیقت. اما نیچه از این همه نمیهراسد و آماده مواجهه با پیامدهای احتمالی این نقادی است و بر فلسفه، علم، زبان و حقیقت – یعنی دستگاههایی که ابزار کارشان مفهوم است به یکسان حمله میبرد. اگر مفهوم حاصل یک استعاره یعنی اتصال غیر حقیقی با جهان است پس چگونه قادر است حقیقت علمی یا فلسفی یا زبانی را باز بتاباند یا اصلاً ابزار رسیدن به حقیقت باشد؟ در بخش هشتم از این فصل با عنوان متافیزیک زبان و هستی شناسی، نیچه هستی شناسی را با متافیزیک زبان، یعنی قائل شدن به یک فاعل ضروری برای یک فعل، مرتبط میداند و می-گوید خرد ما که نوعی متافیزیک زبان است از پیش فرض و باورِ به «من» حرکت میکند و هستی جهان را از آن استنتاج میکند که همان طور که قبلاً هم بیان کرده بود نوعی قیاس به نفس انسانی است. در همانجا نیچه حتی خاستگاه شاخة دیگری از متافیزیک، یعنی الهیات را هم به زبان و رابطة فعل و فاعل منتسب میکند. به گمان او این اعتقاد که در جمله هر فعل باید فاعلی داشته باشد به این اندیشه متافیزیکی منجر شده است که پس جهان به مثابه یک فعل و کنش باید آفریننده یا فاعلی داشته باشد. در همین رابطه است که میگوید: "میترسم از دست خدا خلاص نشویم زیرا هنوز دستور زبان را باور داریم" (نیچه، 1381 الف، ص47). همانطور که در بخشهای پیشین مرور کردیم، نیچه همۀ مفاهیمی که به یاریِ آنها شناخت و بازخوانیِ متن جهان را ممکن مینمود بیاعتبار کرد. در بخش نهم از این فصل، نیچه برای سیر و کاوش در واقعیت، وسیلهای دیگر پیشنهاد میکند که همانا "تفسیر" است. در این بخشنیز میتوان تأثیر زبانشناسی تاریخی را در رویکرد "چشم اندازنگری" نیچه در دریافت معنی وحقیقت جهان، و اعتمادی که وی به رشتۀ تخصصیاش، یعنی زبانشناسی تاریخی، دارد مشاهده کرد. در بخش دهم از فصل چهارم، ریشهشناسی نیچه از مفاهیم اخلاقی چون "راست" و "دروغ" و "نیک" و "بد" نشان داده شد و اینکه وی با بهرهگیری از دانش زبانشناختی خود دست به واژگون کردن این مفاهیم و ارزشگذاری مجدد آنها میزند.در بخش یازدهم معلوم گردیدکه نیچه منشأ پیدایش "عدالت" را با منشأ پیدایش "مفهوم" یکی میداند؛ یعنی همان فعالیت استعاری و از بین بردن فردانیتها. در بخش دوازدهم رابطۀ اسطوره شناسی نیچه و تأثیرپذیری وی از ریشه شناسی واژگانی چون "میتوس" و "لوگوس" و "آپولون" و "دیونوسیوس" عنوان گردید که در نظر نیچه، به ترتیب نمادهایی از منشأ "دانش همگانی"، "اصل فردانیت"، "ایدهآلیسم" و "رئالیسم" اند. و نهایتاً در بخش پایانی این فصل، امکان مرگ خدا در زبان، از دید نیچه مطرح شد؛ اینکه نیچه سعی دارد با دگرگون کردن نگرش خود به زبان و قواعد زبانی، کلیگرایی و جایگاه خداییِ حقیقت را به چالش بکشد. از تمامی آنچه بحث شد معلوم میگردد با وجودی که اکثر ما نیچه را یکی از بزرگترین فلاسفۀ دوران اخیر میدانیم، وی از آرای زبانشناختی در خور توجهی برخوردار بوده که به عنوان نمونه میتوان به مواردی از آن اشاره داشت: نیچه برای زبان اصوات یا همان احساسات یک منشأ ذاتی قائل است. از چنین منظر بیولوژیکی به زبان، ساختارهای دستوری، نظیر تقسیم بندی فاعل و فعل، به عنوان صورتهای نظام یافتهای از مغز تلقی میشوند. وی همچنین به تکوین زبان در فواصل زمانی بینهایت طولانی معتقد است و به زبان اصوات به عنوان یک زبان اصیل و آغازین باور دارد. نیچه در چنین گفت زرتشتخود نیز چنین مینویسد: "هر ملتی با زبان نیک و بد خویش سخن میگوید. از این جهت دو انسان که متعلق به دو فرهنگ متفاوتاند ممکن است سخنان یکدیگر را درک نکنند" (نیچه،1381: 72). یا در مقالۀ خود تحت عنوان دربارۀ حقیقت و دروغ به مفهوم غیراخلاقی ، نیچهدر خصوص اینکه کلمه چیست، میگوید ما در اینجا چندین استعاره داریم؛ یعنی ازتکانۀ عصبی به تصویر ذهنی جهش میکنیم و از این محتوای ذهنی به یک نام جهش میکنیم و این جهش یک شکاف پرنشدنی است و یک لفظ متعلق به حقیقت یک شی نیست (نیچه، 1389: 164-163). در همان جاست که نیچه نظریۀ افلاطون را –که بر اساس آن نوعی پیوند طبیعی میان اشیاء و کلماتی خاص برقرار شده- رد کرده میافزاید "هنگامی که زبانهای مختلف بشری کنار هم قرار میگیرند، آنگاه روشن میشود که نه پرسشِ حقیقت و نه پرسشِ بیانِ رسا ، هیچ یک ربطی به کلمات ندارند، که اگر جز این بود این همه زبانهای گوناگون وجود نمیداشت" (همان: 163).همچنین در ادامه و با بررسی مجدد آرای فلسفی نیچه معلوم گردید فیلسوفی چون نیچه تا حد قابل توجهی در طرح مسائل فلسفیاش از نگاه خود به زبان بهره گرفته و تأثیر پذیرفته است.
انتخاب :
مشخصات اثر
ثبت نظر
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
تعداد رکورد ها : 274
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت
×
ارسال نظر
نوع
توضیحات
آدرس پست الکترونیکی
کد امنیتی
*
*
با موفقیت به ثبت رسید