جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 145
کنش دینی در پدیدارشناسی دین ماکس شلر
نویسنده:
حمیدرضا عرفانی فر؛ حسن قنبری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
فلسفۀ دین ماکس شلر در واقع پدیدارشناسی ذات‌نگرِ دین است. محور مباحث او دربارۀ دین مفهومی تحت عنوان «کنش دینی» است، که شلر آن را نوعی «دادگی» معرفی می‌کند، که در آن امر الوهی/قدسی داده می‌شود. او معتقد است «شخص» در کنش دینی با خدا ارتباط برقرار می‌کند، و تجربۀ این ارتباط منحصربه‌فرد و تحویل‌ناپذیر است. این کنش بداهتی دارد که متفاوت با بداهت مورد نظر در منطق است و از شهود پدیدارشناسانه مایه می‌گیرد. از نظر شلر، کنش دینی بُعدی بنیادین و ذاتی از ابعاد وجودی انسان است. او سه مشخصۀ ذاتی کنش دینی را برمی‌شمرد، که مختص به این کنش هستند، و عبارت‌اند از فراروی از جهان، پر شدن با امر الوهی، و لزوم پذیرش از جانب امر الوهی. به این منظور، ابتدا نگاهی به شناخت شهودی و نقش عاطفه در آن از نظر شلر می‌اندازیم. آنگاه پس از تبیین مفهوم کنش دینی و دادگی امر الوهی و مشخصات آن از نظر شلر، با بررسی و ارزیابی ویژگی‌های طرح‌شدۀ کنش دینی، به چند اشکال می‌رسیم: ارتباط کنش دینی با «خدا» - به مفهوم ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی - وضوح ندارد؛ ویژگیِ فراروی از جهان نیز مستلزم پذیرشِ پیشینیِ «فراجهان» است؛ و روش شلر در تعیین بُعد بنیادیِ انسان با وظیفۀ پدیدارشناسی فاصله‌ای پرناشدنی دارد.
صفحات :
از صفحه 157 تا 176
پدیدارشناسی، «راه» تفکر و تحقیق
نویسنده:
مرضیه پیراوی ونک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
تفکر که به‌عنوان وجه متمایزکننده بشر از سایر موجودات است، دلیل فرهنگی خواندن انسان نیز هست. تفکر نه صرفاً یک گام یا خطی بسته بلکه یک "راه" منسجم و یکپارچه و درعین‌حال پرفرازونشیب است. ضرورت "به راه درآمدن" تا در وجود طالب و محقق، نهادینه و خودانگیخته نشود نمی­تواند از روشنایی و پیامدهای عمیق آن بهره­مند شود. پدیدارشناسی در اصل "راه"ای برای اندیشیدن است، فراتر از آنکه در محدوده­ی یک مکتب فلسفی یا "روش" خلاصه شود. طریق پدیدارشناسی، تلاشی قاطعانه برای غنا بخشیدن به جهان تجربه آدمی است، جهانی که در آن وجوه مختلف پدیده­های هستی، یا کمتر موردتوجه قرار می­گیرند و یا در سایه رفته و به‌مرور برای ما از شکل افتاده‌اند. رسالت "راه" برای بازیابی و افشاگری وجوه دیگری از هر آن چیزی است که در جهان وجود دارد و ما نسبت به آن دچار غفلت شده‌ایم. در نوشته پیش رو نگارنده با دغدغه­ای هستی شناسانه و آشنایی با آسیب‌های موجود در حوزه تحقیق، به گام هایی از "راه" پدیدارشناسی برای نگریستن چند وجهی و جامع به پدیده ها در راستای وفادار ماندن به آنها می‌پردازد و از این رهگذر به تفاوت "روش" با "راه" با تکیه‌بر مبانی فکری پدیدارشناسی ورود پیدا می کند تا بتواند منتقد استفاده از عنوان "پدیدارشناسی" همچون یک زیور یا صرفا به مثابه توصیفی دلبخواهی باشد.
صفحات :
از صفحه 127 تا 144
تفسیر تفکر کنفوسیوسی با تمرکز بر پدیدارشناسی هایدگری با تاکید بر دلالت های تعیلم و تربیتی
نویسنده:
فلورا عسکری زاده ، احسان پویافر ، سیدجواد میری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله سعی شده تا بر اساس تفکر هایدگر یک راهِ شرقی؛ یعنی کتاب مکالمات، تفکرکنفوسیوس مورد واکاوی قرارگیرد. بنابراین چند موضوع محوری در اندیشه‌ی هر دو متفکر را برگزیده­ایم و با رویکرد پدیدارشناسانه به آنها می‌پردازیم. پدیدارشناسی-هرمنوتیکی هایدگری را برای رفتن به سوی "فهمِ هستیِ چیزها" و مجالِ بروز دادنِ به آنها در نظر گرفتیم، تا که "هستیِ" هستنده‌ها بتواند آشکار شود. با واکاوی چند مفهوم محوری در متن"مکالماتِ" کنفوسیوس نشان می‌دهیم که چه­گونه ارزش‌ها در اندیشه‌ی کنفوسیوسی به مثابه‌ی یک راه شرقی، به دستگاه اخلاقی تبدیل شده­اند و لذا هستی هستنده­ها محصور به هستیِ اخلاقی آنها شده (به این معنا که سیستم اخلاقی مشخص و معینی در جای هستی قرار گرفته و لذا امر انتیکی به جای انتولولوژی­اش نشسته است) و توانش، زیست جهان و موقعیت‌های متکثر را به مخاطره انداخته و گشودگی­های انتولوژیکی را از میان برداشته است. و نهایتاً در حیطه‌ی تعیلم و تربیت سبب شده، گشودگی و راه‌های دیگرگونه مجال بروز نیابند و راه‌های گونه‌گون و نو فروبسته شوند.
صفحات :
از صفحه 119 تا 139
نسبت علم و تکنولوژی در پساپدیدارشناسی
نویسنده:
وحید طائب نیا
نوع منبع :
نمایه مقاله
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
پسا-پدیدارشناسی را می‌توان نسخۀ پراگماتیستی سنت پدیدارشناسی هوسرل و هایدگر دانست. اندیشمندان این جریان سعی خود را در جهت تطبیق روش پدیدارشناسی در قلمرو مطالعات انضمامی علم و تکنولوژی متمرکز ساخته‌اند تا تصویری از نحوۀ درآمیختگی انسان و جهان‌ با علم و تکنولوژی را به نمایش گذارند. درین مسیر، نقش تکنولوژی به مثابه مصنوعات و ابزارها در شکل‌گیری چارچوب معرفتی انسان معاصر در قالب علم تجربی، مورد مطالعه قرار گرفته است. همچنین تقوّم علم پسا-گالیله‌ای به مصنوعات تکنیکی و نیز تأمین واقعگرایی آن از رهگذر حضور ابزار در متن کنش آزمایشگاهی از موضوعات مطرح شده در پساپدیدارشناسی است. از آنجا که پسا-پدیدارشناسی در عین استفاده از فلسفه‌ورزی متقدم و متأخر هایدگر درباب نسبت علم و تکنولوژی، نقد عمل‌گرایانۀ رویکرد متأخر وی را نیز هدف قرار داده، باید پرسید که تا چه میزان این چرخش عمل‌گرایانه ظرفیت حل معضلات نظری و رفع مشکلات عملی علم و تکنولوژی در جهان معاصر را داراست
صفحات :
از صفحه 118 تا 139
پدیدارشناسی؛ تنها روش هرمنوتیک فلسفی و نقد آن
نویسنده:
مسعود فیاضی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هستی­ شناسی بنیادین هایدگر مبنای فلسفی هرمنوتیک فلسفی گادامر است. روش هایدگر در فلسفه بنیادین و در نتیجه روش گادامر در هرمنوتیک فلسفی- به تصریح خودشان- تنها پدیدارشناسی وجودی است. از این جهت در هرمنوتیک فلسفی مفاهیمی همچون حقیقت، وجود، فهم، معنا، جهان و... با رویکردی پدیدارشناختی بازتعریف شده­اند و از این جهت استعمال این واژگان در این هرمنوتیک و فلسفه با استعمالشان در دیگر هرمنوتیک‏ها و فلسفه­هایی که روششان پدیدارشناسی نیست، کاملاً متفاوت است. اما نکته اینجاست که پدیدارشناسی وجودی دچار نقدهای بنیادینی است که آن نقدها سبب می­شود هم هستی­شناسی بنیادین هایدگر و هم هرمنوتیک فلسفی گادامر دچار بحران جدی شود؛ زیرا پدیدارشناسی از اساس ایجاد شد تا تطابق عین و ذهن را حل کند؛ ولی عملاً ناکام ماند و با بازتعریف‏هایی که از مفاهیم بنیادی کرد، تنها صورت مسئله را پاک نمود و در نتیجه نمی­تواند نقطه تکیه­گاهی مناسب برای هرمنوتیک فلسفی فراهم کند. دیگر اینکه پدیدارشناسی به دلیل اینکه نهایتاً مبتنی بر فرد است و دایره تأثیر آن تنها در خصوص ظهوراتی است که برای مفسر ایجاد می­شود، به نسبی­گرایی و حتی ایدئالیسم منجر می­شود.
صفحات :
از صفحه 37 تا 65
تفسیر از آن خویش کنندۀ اخلاق نیکوماخوس به مثابۀ راهبر پدیدارشناسی هرمنوتیک هایدگر جوان
نویسنده:
جمال سامع، محمد جواد صافیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ارسطو از فلاسفه تأثیرگذار بر روی تفکر هایدگر جوان است. هدف مقاله حاضر روشن کردن بخشی از این تأثیرگذاری است. هایدگر در خلال سال‌های ۱۹۲۲-1926 عمیقا به فلسفه ارسطو می‌اندیشد. اخلاق نیکوماخوس اثری از ارسطو است که بیش از سایر آثار، مورد توجه هایدگر قرار گرفته است. برای درک مواجهه هایدگر در این سالها با تفکر ارسطو بر روی سه اثر مهم این دوره « پدیدارشناسی در ارتباط با ارسطو» به سال ۱۹۲۲، «مفاهیم بنیادین ارسطو » به سال ۱۹۲۴ و « افلاطون: محاوره سوفسیت» متمرکز می‌شویم. استدلال مقاله این است که تفسیر هایدگر از ارسطو در این سالها در زمرۀ اولین تلاش‌ها و تمرین‌های روش‌شناسی خاص وی، پدیدارشناسی هرمنوتیک است. به طوری‌که می‌توان بالیدن پدیدارشناسی هرمنوتیک و بسیاری از مفاهیم بنیادین اندیشه هایدگر در هستی و زمان مانند تخریب پدیدارشناسی، پروا، وجدان را حاصل تأمل هایدگر بر روی اندیشه های ارسطو در خلال این سال‌ها دانست. سه گام اصلی این مقاله برای روشن کردن تفسیر از آن خویش کننده اخلاق نیکوماخوس عبارتند از پرداختن به حقیقت، بررسی مواجهه پدیدارشناسانه هایدگر با اخلاق نیکوماخوس و بررسی تخنه به مثابه افق آشکارگی تکنولوژی. در هر یک از این سه گام سعی می‌کنیم تأثیر تفکر ارسطو بر هایدگر را بررسی کنیم.
صفحات :
از صفحه 7 تا 31
خوانش دریدا از مفهوم اکنون در پدیدارشناسی هوسرل
نویسنده:
حوریه باکویی کتریمی، محمود صوفیانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
خوانش دریدا از مفهوم «اکنون» در بستر انتقادهایی که به آن وارد می­سازد آشکار می­شود؛ انتقادهایی که با پیش­فرض انکار متافیزیک حضور همراه است. وی با قرار دادن پدیدارشناسی در ذیل متافیزیک حضور آن را جزو همان سنت رایج فلسفه غربی قلمداد می­کند و راه حل رهایی فلسفه­ خود را از این چارچوب متداول، توجه به جنبه مقابل حضور یعنی، غیریت می­داند. دریدا بر این اساس که اکنون نشان­دهنده حضور است آن را نقد می­کند. نقد اصلی وی به اکنون براساس دو امکان به ظاهر ناسازگار در این مفهوم شکل می­گیرد. این دو امکان عبارتند از: اکنون منبسط، اکنون در حالت پیوستگی با یادسپاری و پیش­نگری و دیگری اکنون به­مثابه نقطه منشاء با خصلت آغازین بودنش. در این نوشتار می­کوشیم تا ضمن بیان انتقادها به منظور فهم خوانش دریدا، با اشاره به حد بودن انطباع اولیه و ساختار سه­پایه­ای اکنون پاسخی برای آن عرضه ­داریم. بر اساس حد بودن انطباع اولیه و در نتیجه عدم استقلال آن از طرفین حد، تلقی آن به صورت نقطه منشاء منتفی می­گردد و ادراک یک عین، ادراکی دارای دیرند خواهد بود. ساختار سه پایه­ای اکنون، پیوستاری متقابل از انطباعات اولیه و یادسپاری و پیش­نگری را فراهم می­سازد که بر پایه­ی آن هیچ انطباع اولیه­ای به تنهایی (به صورت نقطه منشاء) و بدون در نظر گرفتن این پیوستگی قابل درک نیست.
صفحات :
از صفحه 19 تا 38
پدیدارشناسی زمان و فضای مثالی در حکمت متعالیه و فيزيک نسبيت
نویسنده:
نفیسه مصطفوی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
بر اساس تصور رایج، تحولات در نظریه‌های علمی و فیزیکی در مواضع فلسفی تأثیر گذار بوده و اما در برخی مسائل، فلسفه پیشگام بوده است. یکی از موارد تقدم فلسفه بر علم، بحث حرکت جوهری و نتایج آن است. ملاصدرا (سده15م) حركت جوهري در درون اشیاء را در زمانی به اثبات رساند که هنوز آشکار سازها اتم و ذرات زیر اتم را آشکار نکرده و انواع اتم و تبدیل آن‌ها به یکدیگر در فیزیک کوانتوم به اثبات نرسيده بود. صدرا، با اثبات حركت جوهري نتيجه گرفت كه زمان، موجود مستقلي نيست، بلكه وجودش در حركت است و هريك از اشياء با حركت جوهري خود، زمان مخصوص به خود دارند. از آنجایی که هدف حکمت متعالیه و فلسفه بیان کمّی نبود در همین جا متوقف ماند. بیش از چهار سده گذشت تا ساختار فیزیک کلاسیک مبنی بر زمان و مکان مطلق فروپاشید و در فیزیک نسبیت، نسبت زمان و ابعاد با سرعت حرکت محاسبه شد. این پژوهش، از دستاوردهای فیزیک نسبیت در ادامه بحث زمان و ابعاد در عالم مثال استفاده کرده و از انبساط زمان و انقباض ابعاد (انقباض لورنتس) در متحرک‌های سریع، برای تبیین کندی زمان در عالم مثال و انبساط ابعاد زمینی برای موجودات مثالی بهره جسته است و نتایج آن را همسو با منابع نقلی و روایی یافته است.
صفحات :
از صفحه 189 تا 205
مرلوپونتی و گردش دیالکتیکی پدیدارشناسی
نویسنده:
مهدی قنبری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ارزیابی جایگاه خاص مرلوپونتی در جنبش پدیدارشناسی به واسطه ایضاح نقش «دیالکتیک» در پی­ریزی مبانی پدیدارشناسی توسط او ممکن می­گردد. در این مقاله می­کوشیم با روشن ساختن دریافت مرلوپونتی از «دیالکتیک» نشان دهیم که چگونه وی به واسطه این عنصر، پدیدارشناسی را بر مبنایی جدید استوار می­کند. مرلوپونتی جنبش پدیدارشناسی زمان خود را دچار چندپارگی­ها و تعارضاتی در مبنا و روش می­دید و می­کوشید تا با اتخاذ رویکردی دیالکتیکی این تعارضات را مرتفع سازد. تنها به کمک «تفکر دیالکتیکی» می­توان پدیدارشناسی را به مثابه یک «پژوهش فلسفی» پایه­گذاری کرد. پس از مرلوپونتی، نه قلمرو پژوهش فلسفی صرفاً بر پایه «آگاهی محض» مشخص می­گردد و نه روش آن با «توصیف محض». در هم آمیختگی و «دست­اندازی» آگاهی و جهان، از یک سو، و توصیف و تبیین از سوی دیگر، اجازه نمی­دهد که پژوهش پدیدارشناختی را بر پایه ایدۀ «جوهریت» یک قلمرو محدود و محصور پی­گیری کنیم.
صفحات :
از صفحه 147 تا 168
پدیدارشناسی افسردگی بیماران نجات‌یافته از سرطان و راهیابی به فلسفه‌درمانی به عنوان رویکردی مراقبتی
نویسنده:
بهناز صادق زاده اسکوئی، محمود صوفیانی، عصمت مهرابی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
سرطان یکی از دلایل اصلی مرگ و میر در دنیاست. ویژگی مقاومت به درمان و پیشرفت سریع آن یکی از دلایل بالا بودن میزان مرگ و میر ناشی از آن است. مبتلایان پس از شنیدن خبر ابتلا به این بیماری به شدت روحیه خود را از دست می­دهند که خود این مسئله در روند درمان تاثیر منفی دارد، اما آنچه که در زندگی چنین بیمارانی قابل تامل به نظر می‌رسد عارضه افسردگی حتی پس از درمان کامل بیماری است. پس از شنیدن خبر ابتلا به این بیماری صعب العلاج، علاوه بر خود فرد، خانواده و اطرافیان وی نیز دچار تشویش و نگرانی می‌شوند و تا پایان دوره درمان از بیمار حمایت همه جانبه می­کنند غافل از اینکه چنین حمایت ناگهانی و در اکثر موارد نابجا می­تواند اثرات زیانباری را در پی داشته باشد. ما در این مقاله خواهیم کوشید از منظر فلسفه پزشکی، روان­شناسی، و فلسفه به مثابه درمان و مراقبت، وضعیت بحرانی این بیماران بهبود یافته را مورد واکاوی پدیدارشناسانه و توصیفی قرار دهیم تا راه برای آگاهی از وضعیت بنیادین و وجودی چنین بیمارانی گشوده شود زیرا ناسازگاری و یأس بعد از بیماری رابطه اساسی با این وضعیت وجودی بنیادین دارد.
صفحات :
از صفحه 139 تا 158
  • تعداد رکورد ها : 145