جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 92
مقایسه وحدت وجود از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا
نویسنده:
امید نوبخت
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بی تردید یکی از مهمترین مسائلی که پیشینیان با آن مواجه بودند توجیه وحدت و کثرت هستی بود. سئوال اصلی آنان این بود که آیا در هستی کثرت حاکم است یا وحدت؟ اما اعتقادشان به وحدت تنها در حد یک شهود بسیار ساده بود. ابن عربی معروفترین عارف اسلامی معرفت شناسی نوینی را پایه گذاری نمود که مهمترین پیام آن واقعی دانستن وحدت هستی است. نگرش او در این باب، هستی شناسی خاص خود را نیز به همراه داشت.ملاصدرا با الهام از تعالیم ابن عربی به تکمیل پروژه او همت گمارد. بر این اساس با قائلشدن به اصالت وجود و وحدت وجود توفیقات گسترده ای را بدست آورد و این بدان معنا است که بسیاری از قواعد فلسفی را تغییر داد و برخی قواعد نوین نیز ارائه نمود. در این راستا باکنار هم نهادن مراتب و مظاهر وجود در سایه آن دو اصل، تفسیر نوینی از هستی ارائه نمود که خود آینه ای برای نمایش وحدت وجود می باشد. هنگامی که ملاصدرا تفسیر نوین خود را از علیت ارائه نمود، این مساله به اوج خود رسید و او را بیشتر از هر زمان دیگر به اندیشه های ابن عربی نزدیک نمود. چرا که از نظر این دو، این پرسش که آیا کثرت واقعی است یا وحدت؟ حاوی مغالطه ای است که ((ایهام انفصال)) نام دارد.اهمیت عملکرد ملاصدرا آن است که با وفاداری به زبان فلسفی و اصطلاحات رایج آن، توانسته است نظام فکری خاصی را ارائه دهد که ضمن سازگاری درونی، در طول عرفان نظری ابن عربی قرار گیرد و مکمل آن باشد. این مساله در سایه توجه به اصطلاحات بنیادین که در این مختصر آمده روشن تر می گردد.
معیار شناخت از نظر صدرالمتالهین و دکارت
نویسنده:
مهدی علی‌پور
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
معرفت، از مباحث اصلی تفکر فلسفی بوده واز قدیم مورد توجه فیلسوفان قرار گرفته است. در این مسیر از شروع تفکرعقلی تاکنون همه دانشمندان به نحوی نگرشی معرفتی درباره همه امور از جمله خدا، جهان، و انسان داشته اند. از جمله فیلسوفانی که به این مهم پرداخته اند و معرفت از مباحث عمده فلسفه آن ها به شمار می رود، صدرالمتالهین ودکارت هستند. در این تحقیق بیان معیار شناخت از نظرگاه صدرالمتالهین و دکارت مورد توجه قرار گرفته است. صدرالمتالهین قائل به امکان شناخت است ومعیار آن را در دوحوزه علم حصولی وحضوری بررسی می کند وبر این عقیده است که ما یک سری قضایا را به نحو بدیهی درک می کنیم ونیازی به شک در آن ها نیست، وی از آن جای که قائل به امکان شناخت است، مکانیزم آن را هم بیان می کند.صدرالمتالهین معیار شناخت در علم حضوری را بدیهی می داند ومعیار شناخت در علم حصولی را مطابقت با واقع مطرح می کند، هم چنین رنه دکارت هم قائل به امکان معرفت است ومعیار آن رادر دو حوزه علم حضوری وحصولی بررسی می کند وبر این عقیده است کهدر همه چیز باید شک کرد. دکارت معرفت خود را از شک شروع می کند وچون خداوند را اساس شناخت مطرح می کند(شهود) معیار قضایای فطری یا حضوری را وضوح وتمایز می داند، وهم چنین معیار شناخت در علم حصولی را مطابقت با واقع بیان می کند. مولف در این راستا به تبیین دقیق و موجز نظریه‌ی معیارشناخت صدرالمتالهین ودکارت در چهار فصل که عبارت اند از: فصل اول کلیات، فصل دوم شناخت ومعیار شناخت از نظر صدرالمتالهین، فصل سوم شناخت ومعیار شناخت از نظر دکارت، فصل چهارم تطبیق نظرات پرداخته است.
معرفت ‌نفس و بازتاب‌های اخلاقی آن از دیدگاه صدرالمتألهین
نویسنده:
عفت السادات خیاط نوری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
وجود انسان ترکیبی از نفس (وجودی غیرمادی) و بدن (وجودی مادی) است، بنابر دیدگاه ملاصدرا نفس اصیل است و حاکم بر بدن، مشخصه نفس انسان به عقل اوست، لذا هم قوام نفس به اوست و هم او عامل تمییز انسان از دیگر موجودات شده است. کارکرد عقل، شناخت و فهم است؛ انسان با داشتن عقل عملی، بدن را تدبیر و کنترل کرده تا زمینه مناسب برای ارتباط عقل نظری با عالم غیر مادی و ملکوت فراهمشود، حاصل این حرکت عقل، «حریت و آزادگی» در حیطه عقل عملی و«علم وحکمت» در حیطه عقل نظری خواهد بود و غایت این حرکت،رسیدن به خداوند با استقرار در عبودیت است.بدین طریق، معرفت نفس حرکتی است علمی – عملی که همه ارکان وجودی انسان از اندیشه و انگیزه و عمل را، تحت تأثیر قرار می دهد. انسان در نگرش دگر بارهبه جایگاه خویش، هستی و خداوند به معرفت نوینی دست می یازد، این دیدگاه یا معرفت جامع اخلاقی با توجه به وصف عدل خداوند در حیطه ذات و افعال الهی، در مرحله اول ناظر به حیطه شناختاری است که در صدد تعریفی حقیقی از خویشتن، هستی،مبدء، معاد و نحوه ارتباط آنها با محوریت انسان سالک است. در مرحله بعدی ناظر به تحولات درونی سالک در عرصه انگیزه و انگیزش هاست، گرایش به کمال مطلق و شوق به استکمال در گام های نخست، و جذبه ذات کمال مطلق در ادامه مسیر، انگیزه ای می شود تا سالک بر انگیخته شود و در انگیزشی با تمامی ظرفیت های وجودی اش حرکتی شورآفرین و مشتاق داشته باشد.حرکت انسان، ظرافت های خاص خودش را دارد و همواره آسیب هایی آن را تهدید می کند. برای تنظیم و حفاظت آن، شناخت مراحل راه ونحوه سلوک انسان به نظامی نیاز مند است،نظام تربیت اخلاقی عهده دار این مهم است تا نخست انسان خود را تربیت نماید و در سلامت از انحراف و سقوط به مقصد برسد، در مرحله دوم، انسان در مقابل موجودات و هدایت آنها بسمت کمال مسئولیت اخلاقی دارد، این شأن انسان کامل است که مراحل سلوک معرفتی را به همراه آنان در پیش گیرد و در یک حرکت جمعی جهان هستی را بسمت کمال مطلق رهسپار شوند.
زبان دین از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
وحیده فخار نوغانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
زبان دین که عبارت از سخن گفتن خدا با انسان و ظهور حقایق وحیانی در قالب‌های زبانی فهم‌پذیر بشری است، از مسائل مهم در حوزه دین‌پژوهی به‌شمار می‌رود. ظهور نظریه‌های جدید در حوزه معرفت‌شناسی و زبان‌شناسی، زمینه طرح پرسش‌های جدیدی را در حوزه زبان دین فراهم نموده است و بدیهی است که پاسخ به این پرسش‌ها در پرتو مبانی معرفت‌شناسی و زبان‌شناختی میسر خواهد بود. ملاصدرا از جمله اندیشمندانی است که نظام فکری او بستر مناسبی را برای طرح پرسش‌های زبان دین فراهم ساخته است. موضوع این رساله بررسی مسأله زبان دین در پنج محور اساسی «تعیین گونه زبان دین در میان مراتب و تنوعات زبانی»، «معناداری زبان دین»، «منطق فهم زبان دین»، «رابطه زبان دین و صدق» و «رابطه زبان دین با واقعیت» از دیدگاه ملاصدرا است. در این بررسی علاوه بر این‌که پرسش‌های یاد شده در پرتو نظام هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی ملاصدرا مورد بررسی قرار گرفته، سعی شده است تا به طور ضمنی به قابلیت‌های نظام فکری ملاصدرا در پاسخ‌گویی به این پرسش‌ها نیز اشاره شود.
موانع معرفت از دیدگاه ملاصدرا و فرانسیس بیکن
نویسنده:
فاطمه ترکاشوند
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
معرفت شناسی پایه و اساس هر نظام فلسفی یا نظام معرفتی است. یکی از پرسش های مهم پیش روی معرفت شناسان کنونی راه های دست یابی به معرفت و شناخت موانع آن می باشد. بحث درباره موانع معرفت جایگاه مهمی در فلسفه به خود اختصاص داده است که اوج آن در مکتب فلسفی «حکمت متعالیه» در اندیشه فیلسوف بزرگ، صدرالمتألهین شیرازی و هم چنین در اندیشه فلسفی فرانسیس بیکن تجلی یافته است. ملاصدرا اساس معرفت حقیقی را در ایمان به خدا و معرفت بی واسطه انسان به خدا می داند، و در این راه بر تجربه عرفانی تأکید می ـ کند. از نظر او معرفت نوعی یقین و ثمره نوری است و این معرفت نوری کلید اکثر معارف است. فرانسیس بیکن نیز با اعتقاد به شناخت طبیعت برای کسب معرفت الهی، خطاهای ذهنی و باورهای غلط را مانع مهمی در رسیدن به معرفت می داند. او در این زمینه چهار مانع و بت را معرفی می کند. نگارنده در پژوهش حاضر سعی نموده است تا با کنار هم نهادن دیدگاه دو فیلسوف شرق و غرب نشان دهد که چگونه دغدغه های مشترک به تلاش در توجه دادن به شناسایی معرفت و موانع آن انجامیده است.
آرای فلسفی فیض کاشانی در دو محور خداشناسی و انسان‌شناسی
نویسنده:
آرزو رضی زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
انسان در مسیر شناخت خویش در نهایت به شناخت غایت آفرینش یعنی خداوند نائل می شود. اگرچه تفاوتهایی میان فیض کاشانی و صدر المتألهین در برخی مسائل فلسفی و کلامی وجود دارد و به طور کلی نگاه فیض به فلسفه با ملاصدرا تا اندازه ای متفاوت است اما این تفاوتها از تأثیر عمیق این استاد بر فیض نمی کاهد. فیض شارح و محرر حکمت متعالیه و دیدگاههای صدرالمتألهین است این اثر بر آن است تا با بررسی مکتب فلسفی فیض کاشانی با روش تحلیل محتوا، پاسخی درخور در زمینهشناخت خدا و انسان بیابد. فیض خداوند را کامل بالذات و مبدأ هر کمالی می داند. فیض در رابطه با علم خداوند به ذاتش معتقد است ذات باری بسیط الحقیقه است یعنی از هر گونه ترکیب از ماده و عوارضش مبراست. همچنین باید اذعان کرد که وی حقیقت وجود را مطلق، بی نهایت و بسیط و فوق مقوله (فوق تجرد عقلی) می انگارد.بنابراین معتقد است هیچگونه ترکیبی در وی راه نیافته و چنین حقیقتی ماهیت ندارد و آنچه که ماهیت نداشته باشد، تحت هیچ مقوله ای قرار نمی گیرد.در مورد دیدگاه انسان شناسی فیض، باید گفت وی نفس انسانی را دو بعدی انگاشته و انسان را ترکیبی از نفس و بدن می داند و در زمینه ی ارتباط نفس و بدن، از ارتباط وثیق، عمیق، ذاتی و وجودی آن دو سخن می گوید. نیز وی عامل، مبدأ و منشأ تمامی کارهای آدمی را نفس برشمرده و براین اساس معتقد است قدرت و قوت و تصرف و تدبیر نفس در سراسر اعضاء و جوارح بدن جریان و سریان دارد. از دیدگاه او این حقیقت کاملاً مشهود است که تعلق نفس به بدن، ذاتی است. فیض، سیر تکاملی نفس را بر اساس حکمت متعالیه و با اعتقاد به اشتداد وجود، تفسیر و تحلیل می کند.
تأثیر عوامل غیر معرفتی در معرفت دینی از منظر صدرالمتألهین
نویسنده:
لیلا شایسته‎رخ
نوع منبع :
رساله تحصیلی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
معرفت، به معنای باور صادق موجّه و به تعبیر صدرالمتألّهین، صورت علمی حاکی از حقیقت خارجی و مطابق با آن است. معرفت دینی که از مباحث مهم معرفت‌شناسی به شمار می‌آید، معرفتی برگرفته از دین و در مورد دین است که از مسائل بنیادین این نوع از معرفت، مسأله مبدأ و معاد است. یکی از مباحث اساسی در حوزه معرفت دینی، سوال از تأثیر یا عدم تأثیر عوامل غیرمعرفتی در این نوع معرفت و چگونگی تأثیر آن عوامل، بر فرض وجود چنین عواملی است. آگاهی از این عوامل غیرمعرفتی و مکانیسم تأثیر آن‌ها بر شناخت انسان از دین و مسائل بنیادین آن، نقش به‌سزایی در دست-یابی به معرفت دینی صادق نیز در نیل انسان به کمال حقیقی خویش ایفا می‌کند.براساس آراء صدرا، این عوامل به دو قسم مفید یا موثر و منفی یا بازدارنده تقسیم می‌گردد. عوامل غیرمعرفتی موثر بر معرفت که از آن‌ها به فضائل و کمالات اخلاقی و عبادی یاد می‌شود، عبارتند از: تصفیه و جهاد با نفس، ریاضت، حسن خلق، تقوا، خوف و خشیّت، همراهی علم و عمل- عمل صالح، نماز، عبادت، طاعت و اخلاص.عوامل مذکور، باعث ایجاد و رشد و بالندگی معرفت می‌گردد و حجب میان نفس و حقیقت را برطرف نموده، قلب را مهیّای دریافت معارف حقّه می‌سازد. در مقابل، عوامل غیرمعرفتی منفی، که همان معاصی و رذائل اخلاقی است، نظیر گناه، جهل و غفلت، حبّ دنیا، عجب و کبر، حسد، کینه و عشق، پیروی از هوای نفس، ریا، شرک، نفاق، حبّ جاه و مقام، تقلید، حیا و کفر، آرزوهای طولانی و وسوسه، قلب را مکدّر می‌کند و در نتیجه، آن را از تابش نور معرفت محروم می‌گردانند؛ چرا که تنها قلب عاری از هرگونه آلودگی، قابلیّت دریافت نور معرفت را دارد.
بررسی تطبیقی مسأله شر از دیدگاه ابن‌عربی و ملاصدرا
نویسنده:
مجتبی صادقی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مطابق آموزه «وحدت وجودِ» ابن‌عربی، درعالم شری نیست و همه چیز زیباست؛ زیرا هستیتجلیِ زیبایِ مطلق (حق تعالی) است. ابن‌عربی آفرینش را مطابق حدیث «عشق» توصیف کرده که در این وصف، خداوندِ عاشق با تجلیاتِ ذاتی و اسمائی، خویشتن را به ظهور می‌رساند. اعیان ثابته (صور معقولات کلیه) علت صدور کثرات‌اند، مطابق این دیدگاه همه چیز زیباست و خلق در عین وحدت با حق قرار دارد و حق عین خلق است و جدای از خویشتن نیست تا متصف به شرور شود. ملاصدرا در مسأله شر تا حد زیادی متأثر از آرا و عقاید عرفانی ابن‌عربی است، اما در صدد ارائه فلسفی مکتب محیی‌الدین می‌باشد. وی مانند ابن‌عربی به عدمی بودن شرور تأکید داشته و تنها وجود را خیر تلقی می‌کند و حق تعالی را خیرمحض. پس هر دو حکیم شر را عدمی معرفی کرده‌اند. امر عدمی دیگر به جاعل یا خالق نیاز ندارد ازین رو؛ شبه «ثنویت» رد می‌شود. ملاصدرا نظام هستی را بهترین نظام و «احسن» دانسته و با دو رویکرد «پسینی» و «پیشینی» به اثبات آن نائل می‌آید. ابن‌عربی نیز بر احسن بودن عالم معتقد است اما دلیل عقلی ارائه نداده؛‌ زیرا اهل عرفان اولاً: مقام عقل را در برابر کشف و شهود ناچیز می‌دانند، در ثانی: قاعده علیت و اصل تشکیک وجود را قبول ندارند و از بحث «تجلی» و «ظهور» به جای «علت» و «معلول» بهره می‌گیرند. از نظر ایشان‌ محال است کسی عارف باشد و به احسن بودن نظام هستی اعتقاد نداشته باشد؛ چون عالم تجلی حق تعالی است و حق تعالی در غایت حسن و جمال است. ابن‌عربی و ملاصدرا علم و معرفت به خویشتن را اساس «خداشناسی» معرفی کرده‌اند و در مقابل جهل را زشت-ترین شرور، و دوزخ را به دوری از ذات خدایی خویش معنا کرده‌اند که درک این دوری و اسارت سبب عذاب می‌شود. هر دو متفکر شرور را نسبی، عدمی، بالعرض و لازم? عالم ماده و طبیعت دانسته‌اند و صدرا این شرور قلیل را، در مقابل خیرات کثیر،ناچیز و قابل اغماض معرفی می‌کند.
بررسی تطبیقی وجود سیال (حرکت  جوهری) از دیدگاه ابن‌سینا و ملاصدرا
نویسنده:
علی‌اکبر فتحی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
مسئله تغییر و حرکتدر عالم طبیعت ، از موضوعاتاساسی در فلسفه بوده است .ولی اهمیتآن با طرح نظریه حرکتجوهری که از سوی ملاصدرا ارائه شد، مضاعفگردید.مقایسه نظراتملاصدرا که مبتکر حرکتجوهری است ، با نظراتابن‌سینا که برجسته‌ترین چهره فلسفه ارسطویی است ، درباره حرکتو خصوصا حرکتجوهری، هدفاین تحقیق است .برای این منظور نظراتدو فیلسوفدر مهمترین آثار و تالیفاتفلسفی آنها، و هم چنین در تالیفاتشارحان و مفسران آثارشان، مورد بررسی قرار گرفته است .ابن‌سینا حرکترا از مقوله "آن ینفعل" می‌شناسد که از سنخ ماهیتو در زمره مقولاتعرضی است .او وقوع حرکترا نیز در چهار مقوله کم، کیف ، این و وضع میداند.از نظر ابن‌سینا وقوع حرکتدر جوهر محال استو برای این نظر دلایلی هم ارائه میکند.ملاصدرا ضمن قبول حرکتدر چهار مقوله ذکر شده، آن را تحتهیچ یکاز مقولاتندانسته و اصولا حرکترا از سنخ ماهیتنمی‌شناسد.او معتقد استکه حرکتنحوه‌ای از وجود است .علاوه بر این حرکتدر جوهر نیز واقع میشود.بلکه وجود جوهر طبیعی خود عین سیالیتاستاصولا حرکتیکپدیده "وجودی" استو "وجود جوهر طبیعی" استکه متغیر، متحرکو در سیلان دائمی است .اگر حرکتدر جوهر واقع نشود، در هیچیکاز اعراضکه هم معلول جوهر و هم تابع آن میباشند، حرکتی رخ نخواهد داد.ضمنا توجه به این که عوارض ، فقط علائم تشخصهستند، و نیز این که زمان بعد چهارم موجودی مادی است ، راههای دیگری برای اثباتسیال بودن وجود جوهر است .نتیجه این که بطور کلی تمام عالم طبیعت"وجودی سیال" و متحرکاستبلکه جهان طبیعی یکپارچه حرکت ، و عین حرکتاستکه به سوی هدفو غایتی متعالی در جریان و سیلان مدام میباشد.و با خروج از قوه و تبدیل استعداد به فعلیت ، مراحل تکامل را طی نموده و به هدفنهایی خود نزدیکمیشود.با تفسیر حرکتاز این دیدگاه معضلاتفلسفی و مسائل اساسی جهان‌بینی، نظیر خداشناسی، ربط متغیر به ثابت ، حدود عالم، حدوثجسمانی نفسو بقای روحانی آن، رابطه نفس و بدن، معاد جسمانی و بسیاری مسائل دیگر، تفسیر و پاسخی بسیار روشن، مستدل و دل‌انگیز می‌یابند.
مبانی نظری تربیت در اندیشه ملاصدرا
نویسنده:
معصومه حسینی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تربیت درست و اثرگذار انسان منوط به شناخت همه جانبه‌ی ابعاد وجودی اوست. بر همین اساس است که نظام های تربیتی درتدوین اصول، محتوا، روش هاو اهداف خود ، به اندیشه‌ی متفکرانی نیاز دارند که این امر را مدنظر داشته و در شناخت هرچه بهتر انسان و ابعاد وجودی اش کوشیده اند. صدرالمتألهین شیرازی نیز از جمله فیلسوفانی است که بخش عظیمی از نظام فلسفی خود را به انسان شناسی اختصاص داده است. از این رو به نظر می‌رسد اندیشه های او در باب انسان می‌تواند نقطه اتکایی برای نظام های تربیتی باشد .لذا در این تحقیق کوشیده ایم با بررسی مختصری از مبانی نظریاندیشه‌ی وی، به اصولی دست یابیم که ارتباط این مبانی با تربیت را نزدیک تر و کاربردی تر نماید.مبانی‌ای چون : اصالت وجود ، وحدت تشکیکی وجود، حرکت جوهری، اتحاد عالم ومعلوم و به ویژه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس . توجه و دقت نظر در این مبانی ما را به سوی اصولی رهنمون می‌شود که می توانند در امر تربیت اثر گذار باشند.این اصول که شامل: فطرت ، توحید، ایمان، ولایت، معاد و عقلانیت هستند، از دو لحاظ مورد توجه نظام های تربیتی خواهند بود؛ اول اینکه: پذیرش این اصول زمینه های اعتقادی و روحی روانی تربیت را فراهم می‌کنند و دوم اینکه نظام های تربیتی می‌توانند با توجه به اهدافی که صدرا برای زندگی انسان و به کمال رساندن او در نظر گرفته است ، اصول و روش های تربیتی خود را طراحی کنند.در واقع صدرا با توجه به دو مسئله‌ی مهم خودشناسی و خداشناسی -که در انسان شناسی خود سعادت انسان را منوط بدانها می‌داند- به این نیاز نظام های تربیتی پاسخ گفته است. از نظر صدرا احیای فطرت انسانی و بازگشت به اصل خویش گامی مؤثر در خودشناسی است که در کنار ایمان بهتوحید و معاد وبا بهره گیری از عقلانیت، انسان رابه غایت اصلی زندگی اش یعنی خداشناسی و قرب الی الله نزدیک می‌کند.به نظر می‌رسد همین مسئله می‌تواند، عاملتوجه هرچه بیشتر مربیان به این نظام فکری باشد؛ چراکه این نظام فکری نسبت به سایر نظام هایی که مبنای عمل عالمان تربیت قرار گرفته اند ،شناخت کامل تری از انسان ارائه داده است. نظام فلسفی تربیتی جان دیویی از جمله این نظام هااست که در مقایسه با مکتب فکری صدرا محدودیت ها و ضعف آن در رابطه با شناخت انسان ، و در نتیجه برنامه‌ها و روش های تربیتی ، قابل مشاهده است.
  • تعداد رکورد ها : 92