جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 423
روح بخاری در فلسفه اسلامی و در حکمت معاصر
نویسنده:
محمد میری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی,
چکیده :
بخار برآمده از قسمت‌های لطیف اخلاط موجود در بدن را روح بخاری می‌گویند. روح بخاری، لطیف‌ترین جزء بدن جسمانی به‌شمار می‌آید و نقش واسطه‌گری میان نفس مجرد و بدن مادی را به عهده دارد. ابن‌سینا در تبیین روح بخاری و مباحث مربوط به آن، توضیحات مبسوطی دارد که پس از وی این توضیحات در کلمات شیخ اشراق و ملاصدرا نیز قابل پی‌گیری است. روح بخاری از آن جهت که به سلامت و یا مرض بدن انسانی مربوط می‌شود مورد توجه اطبای متقدم بوده و در طب قدیم از آن سخن به میان آمده است و در عین حال، از آن جهت که بر فرض قبول وجود آن،‌ می‌تواند نقش واسطه‌گری میان نفس و بدن را به عهده گیرد، مورد توجه فیلسوف قرار گرفته و در علم النفس، از آن بحث شده است. ابطال روح بخاری در پزشکی مدرن، خللی به علم النفس فلسفی وارد نمی‌سازد چون فیلسوف، روح بخاری را به عنوان اصل موضوعی از طب قدیم اخذ کرده است.
صفحات :
از صفحه 81 تا 99
نظریه مثل افلاطونی و سیر آن در فلسفه اسلامی
نویسنده:
حسین صابری ورزنه
نوع منبع :
مقاله , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: موسسه فرهنگی تحقیقاتی إسراء,
چکیده :
در این نوشتار به بررسی سیر نظریه مثل افلاطونی در آرای اندیشمندان اسلامی پرداخته شده است. نظریه مثل افلاطونی، از وجوه مختلف هستی‌شناسانه، معرفت‌شناسانه، علم‌النفسی، اخلاقی، زیبایی‌شناسانه و خداشناسانه اهمیت فراوانی دارد. از زمان افلاطون تا کنون، هم در میان فلاسفه اسلامی و هم در میان فلاسفه غربی، مسأله مثل افلاطونی، مورد بحث، تأیید و انتقاد فراوان واقع شده است. بررسی محتوایی ـ تاریخی دیدگاه‌های اندیشمندان اسلامی از جمله فارابی، ابن‌سینا، شیخ اشراق، محقق دوانی، میرداماد و ملاصدرا نشان می‌دهد که اولاً نظریه مثل افلاطونی نزد اندیشمندان مسلمان هم دچار جرح و تعدیل‌های بسیار و به برخی وجوه، پذیرفته شده و جنبه‌های اخلاقی و زیبایی‌شناسانه آن مورد نظر قرار نگرفته است؛ ثانیاً ادله آن‌ها در رد یا اثبات نظریه مثل ناتمام است؛ و ثالثاً فیلسوفان اشراقی (به معنای عام) و عرفان‌گرا رغبت بیش‌تری به پذیرش آن نشان داده‌اند.
صفحات :
از صفحه 97 تا 123
علم الهی از دیدگاه امام خمینی(ره)
نویسنده:
حسن نجاتی آتانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
در این پایان نامه به دیدگاه امام خمینی درباره علم ازلی حق تعالی پرداخته شده است. این مسئله از دیرباز مورد توجه اندیشمندان مسلمان بوده و هر یک از مکاتب فکری موجود در جهان اسلام با توجه به دیدگاهشان در باب علم و ادراک انسان، به نظریه پردازی در این حوزه پرداخته‌اند. از میان این مکاتب دیدگاههای 4 مکتب مطرح در جهان اسلام یعنی مکاتب منشاد، اشراق، متعالیه و عرفان نظری بیشتر مورد توجه و اقبال بوده است. امام خمینی پس از نقد و بررسی مکاتب فوق نظر خویش را ابراز نموده‌اند که عبارتست از علم اجمالی در عین کشف تفصیلی. بدین معنا که حق تعالی وقتی به ذات خود علم دارد در واقع به وجودات جمیع اشیاء عالم علم دارد زیرا خود افاضه کننده آن وجودات است.
بازاندیشی ‌و اعتبارسنجی ‌برهان ‌صدیقین‌ ابن سینا
نویسنده:
فهیمه نیکخواه
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
اثباتواجب الوجود و امكانو چگونگي شناخت او،از اهم مسائل فلسفه است.در ميان براهين متعددي كه براي اثبات واجب از سوي انديشمندان،مانند:برهان امكان و وجوب،برهان حركت،برهان حدوث و برهان نظم و … ارائه شده،برهان صديقينازبرا هينپرسابقهو مشهوربهشمار مي رود . درتاريخ فلسفه اسلامي ، اولين كسي كه اين برهان را ارائه داد،شيخ الرئيس ابن سينا بود و پس از اوفلاسفه ي بسياري به آن پرداختند و هر يك تلاش كردند تا تقرير ديگري از برهان صديقين ارائه دهند.دراين رساله ابتدا به ذكر انواع راه هاي رسيدن به خدا،فلسفهنامگذاريبرهانصديقينو سير تاريخياين برهان و مباحثي ديگر،تحتعنوان كليات پرداخته شد. سپس،ضمن تبيين مبادي براهين ابن سينا،از جملهمفهومامكان و وجوب،قانونعليتو امتناعدور و تسلسل،بهبيانتقريراتشيخ الرئيس در آثار مختلفش از جمله الشفا،النجا ه،المبدأو المعاد،الرسالهالعرشيه،التعليقات،دا نش نامهعلائي و الاشارات والتنبيهات پرداختيم . بعلاوه،با توجهبهاين كهابن سينا،عنوان " برهان صديقين " رادر كتاب" الاشارات والتنبيهات " مطرح كرده است،سعي شد ، باتبيين مراحل آن،تصوير روشن و واضحي از " برهان صديقين ابن سينا " ارائه گردد و بيانشود كه براهين اثبات واجبدر آثار شيخ الرئيس يكسير تكاملي را پيموده تا اين كه در نهايت در كتاب " الا شارات والتنبيهات " صورتتكامل يافته ي " برهان صديقين " را به خود گرفته است سپس به ذكر مباحثي تحت عنوان ويژگي هاي برهان صديقين پرداخته وملاك ومعيار برهان را مشخص كرديم . بادقت دربياناتابن سينادو ويژگي براي صديقين بودن برهان استخراج شد كه با وقوف براين مسئله، مي توانيم بهبازشناسيبرهان صديقين از غير صديقين بپردازيم . در خاتمه،حدودبيستو شش اشكال را كه بر برهان ا بن سينا مطرح شده بود ، جمع آوري نموده ونشان داده شد كه اين اشكالات بر برهان شيخ وارد نبوده و " برهان صديقين ابن سينا " همچنان جايگاه ممتاز و ويژه ي خود را دارد.
زمان در فلسفه ارسطو، ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی
نویسنده:
مرضیه سپهوند
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
زمان از پیچیده‌ترین مسائل فلسفی است به‌گونه‌ای که فیلسوفان، هرکدام تعریفی متفاوت از آن ارائه کرده‌اند. در این نوشتار سعی شده است «زمان» از دیدگاه سه فیلسوف بزرگ مشاء ارسطو، ابن‌سینا و خواجه‌نصیرالدین طوسی تبیین و بین نظریه‌های ایشان مقایسه شود. به رغم این‌که گروهی از معاصران ارسطو منکر وجود زمان بوده‌اند، وی زمان را به‌عنوان یک امر حقیقی، عینی، دارای ارتباط ناگسستنی با حرکت و درعین‌حال متمایز از حرکت پذیرفته است. معلم اول زمان را مربوط به امور طبیعی و مادی می‌داند؛ و امور نامتحرک را خارج از زمان تلقی می‌کند. وی زمان را «مقدار حرکت از حیث تقدّم و تأخر» تعریف کرده است. زمان از نظر وی یک امر عرضی غیر قار است که به‌تدریج موجود می‌شود. ارسطو «آن» را مرز مشترک و مای? وحدت هر دو قسم زمان یعنی گذشته و آینده می‌داند و «آن» را از بخش‌های زمان به‌حساب نمی‌آورد. شیخ‌الرئیس، به پیروی از معلم اول، زمان را مقدار حرکت به لحاظ تقدّم و تأخر می‌داند که اجزای آن در وجود قابل اجتماع نیست. وی براهین متعددی برای اثبات وجود زمان اقامه کرده است. ابن سینا در کتاب شفاء بحث زمان را در قسمت طبیعیات و مبتنی بر «حرکت» و «تقدم و تأخر» بیان کرده، اما در اشارات این بحث را در قسمت الهیات و از راه «حدوث و قدم» اثبات می‌کند. ابن‌سینا دلایل منکرین زمان را بیان کرده و به آن‌ها پاسخ داده و وجود زمان را از طریق ماهیت آن مستدل ساخته است. شیخ، مانند ارسطو، زمان را عین تجددمی‌داند که بدون حرکت موجود نبوده و قائم به آن است. خواجه نصیر، در شرح بر اشارات، مانند شیخ، وجود زمان را از راه «حدوث» اثبات کرده، زمان از نظر وی مقدار حرکت به لحاظ تقدّم و تأخری است که ذاتی زمان بوده و به‌صورت متصل و به تدریج حادث می‌شود. پس دیدگاه طوسی در بحث زمان به‌طور کامل شبیه نظریه شیخ است. آرای هر سه فیلسوف موردتحقیق دربحث زمان نزدیک به هم و در بسیاری موارد مشابه است، اختلاف بین آن‌ها بیشتر در نحو? استدلال و استفاده از تقریرهای متفاوت است. هر سه فیلسوف زمان را در طبیعیات و در رابطه با حرکت تعریف کرده‌اند. گردآوری مطالب این تحقیق به روش کتابخانه‌ای و روش پژوهش آن توصیفی تحلیلی است.
مقایسه آرای ارسطو و غزالی در باب رابطه میان فضیلت و سعادت
نویسنده:
لیلا شیرخانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پرسش مهم فیلسوفان باستان علاوه بر پرسش از ماهیت فضیلت وچگونگی حصول آن ، این بود که آیا فضایل برای انسان سودمندند؟یعنی آیا فضایل سعادت انسان را به دنبال دارند یا خیر؟پرسش آنها در واقع پرسش از ارتباط میان سعادت وفضیلت بود ، بدین معنی که آیا برای سعادت کسب فضایل امری واجب و گریز ناپذیراست یا خیر؟ ارسطو برای حصول سعادت کسب فضایل را تنها شرط لازم می دانست. وی به دو نوع فضیلت قائل بود : فضایل عقلانی و فضایل اخلاقی . فضایل عقلانی شامل حکمت نظری وحکمت عملی است وفضایل اخلاقی مشتمل بر فضایل اصلی چهارگانه حکمت ، شجاعت ، عفت وعدالت است که نیاز به هدایت عقل عملی دارد. ارسطو خیرنهایی و سعادت برای آدمی را به نوعی فعالیت نفس در انطباق با فضیلت می‌داند ، البته درانطباق با بهترین وکامل‌ترین فضیلت . به دیگر سخن ارسطو خیرکامل و اعلی را نوعی فعالیت نظری می‌داندکه درآن نفس در باب حقیقت به تامل می‌پردازد و این فعالیت بازنمودی از فعل الهی است . سعادت از دیدگاه ارسطو جز از راه کسب فضایل میسر نمی‌گردد . در واقع فضایل ارسطویی ریشه در عقل صرف‌دارند ، و ابزاری جهت دستیابی به یک زندگی خوش و شکوفندگی انسانی در این عالم هستند . غزالی علی رغم تاثیر پذیری اش از ارسطو ، در بحث از ماهیت فضیلت وسعادت و نیز ارتباط میان این دو از ارسطو فاصله گرفته است . تبیین غزالی در این خصوص برخلاف ارسطو مبتنی برعقل صرف نبوده و اساس آن را وحی و شریعت شکل می‌دهد . از این رو فضایل اخلاقی نزد غزالی منحصر به فضایل فلسفی نبوده و شامل فضایل دینی و صوفیانه نیز می‌شود . غزالی به نحوی متفاوت از ارسطو از فضایلی به نام فضایل توفیقی نام می برد . فضایل توفیقی متناظر با فضایل فلسفی به چهار فضیلت هدایت ، رشد ، تسدید وتایید الهی تقسیم می شوند . فضایل فلسفی و فضایل توفیقی ابزاری جهت دستیابی به سعادت هستند ، البته فضایل فلسفی مشروط به فضایل توفیقی می‌باشند . مفهوم سعادت در نظر غزالی مشتمل بر دو وجه سلبی و ایجابی است . وجه ایجابی به ماهیت واقعی سعادت مربوط می شود . مشخصه اصلی و اختلاف دیدگاه غزالی با ارسطودر ماهیت سعادت "خیراعلی" می باشد . سعادت از نظر ارسطو صرفاً دنیوی است حال آنکه از نظر غزالی سعادت اخروی عالیترین سطح سعادت می‌باشد ، حتی اگر غزالی برخی فضایل دنیوی را هم سعادت نام می‌نهد تنها از حیث نقشی است که در تحصیل سعادت اخروی ایفا می‌کنند . نوشتار حاضر به بررسی تشابهات وتمایزات موجود در تبیین ارسطو و غزالی از ماهیتفضیلت و سعادت و ارتباط این دو با یکدیگر می پردازد.
بررسی اصل سنخیت علت و معلول از دیدگاه مشاء اشراق و حکمت متعالیه
نویسنده:
جواد کوشککی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
اصل علیت که بر ‌این اساس شاهد وابستگی و ارتباط علت و معلول می‌باشیم بیانگر رابطه خاصی بین علت و معلول است که بر اساس آن هر علتی معلولی، و هر معلولی علتی ‌دارد ‌ولی یکی از فروعات اصل علیت سنخیت ‌علت ‌و معلول است که بر اساس آن از علت معین فقط معلول معین صادرمی‌شود و معلول معین فقط از علت معین صحت صدور دارد. سنخیت به این معنا در هر سه مکتب پذیرفته شده ولی سنخیت به معنای خاص، که بر پایه نسبت بین علت هستی بخش با معلول و هم چنین بر مبنای اصالت وجود و تشکیک وجود مطرح شده، در حکمت متعالیه از توجیه بهتری برخوردار است به طوری که مناسبت وجودی بین علت و معلول (سنخیت علت و معلول)، بدین صورت توجیه می شود که علت مرتبه کامله وجود معلول و معلول مرتبه نازله وجود علت محسوب می‌شود. در این نوشتار سعی بر بررسی اصل سنخیت علت و معلول از دیدگاه حکمت متعالیه، اشراقو مشاء می‌باشد.
بررسی نسبت میان واقعیت و وجود در اندیشه ابن سینا و ملاصدرا
نویسنده:
محمود حسن زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
بررسی نسبت واقعیت به وجود یکی از مباحث مهم در حوزه فلسفه است که به طور خاص در فلسفه الهی و به نحو اخص در فلسفه اسلامی مطرح است. موضوع اصلی این رساله "بررسی نسبت واقعیت به وجود از دیدگاه ملا صدرا و بو علی سینا" است که با استفاده از شیوه تحلیلی توصیفی، دیدگاه‎های سه مکتب مشّاء، اشراق و حکمت متعالیه بررسی شده است. تحقیقات نگارنده به این امر منتهی شده که دیدگاه‌های هر سه مکتب در نگاهی کلان، با هم قابل جمع است، و تفاوت آنها در نحوه نگرش به مسأله است. بوعلی- نماینده شاخص مکتب مشّاء- به عنوان یکی از پیروان اصالت وجودبا تبیینی که از علّیت و قواعد مترتب بر آن- علی الخصوص قاعده الواحد- دارد توانسته واقعیت و قوس نزول را بر همین اساس تبیین کند و به تبع آن، قایل به حقایق و وجودات متباین شود؛ به نحوی که هر موجودی دارای حقیقتی فی نفسه است که دارای منشاء خاص خود است. اما ملا صدرا- بانی مکتب حکمت متعالیه- با استناد به تشکیک وجود، کثرت عرضی را انکار، و کثرت طولی وجود را در ابتدا می‌پذیرد و به نحوی منکر رابطه علّیت در قوس نزول می شود. ایشان با پذیرش تشکیک در وجود در نهایت راهی جز پذیرش حقیقت شخصیه وجود ندارد و تنها حقیقت فی نفسه را برای واجب الوجود قایل می شود و تمام موجودات را مظاهر و تجلّیات اسماء و صفات واجب می‌داند. در نتیجه ایشان در خصوص مفهوم وجود قایل به اشتراک معنوی وجود می شود. مکتب اشراق توانسته قوس نزول را بر اساس دو رکن اساسی بنا کند که عبارتند از علّیت و تشکیک. از یک طرف متعلّق جعل و ایجاد می‌بایست اموری باشند که نه واجب باشند و نه ممتنع، بلکه ممکن باشند، و از طرف دیگر رابطه علّت و معلول را بر اساس اشراق نور و مشاهده تبیین می‌کند، که رابطه تشکیکی است.کلید واژه ها: واقعیت، وجود، فلسفه مشّاء، فلسفه اشراق، حکمت متعالیه، صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، ابن سینا، حسین بن عبدالله.
سعادت در حکمت اشراق و مشاء (مطالعه موردی افلاطون، ارسطو، فارابی، سهروردی)
نویسنده:
اکبر عروتی موفق
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
مسئله سعادت به عنوان يکي از مباحث اصلي اخلاق و فلسفة اخلاق، از بنيادي‌ترين و قديمي‌ترين مباحث فلسفي بشر است. تمامي انسان‌هاي صاحب انديشه پيوسته در جستجوي آن بوده و هستند. به همين جهت اکثر فلاسفه و انديشمندان در طول تاريخ سعي نموده‌اند تا در نظام فلسفي خود جايي براي بحث از آن باز نموده و ابعاد و زواياي مختلف آن را از ديدگاه خود مورد بررسي قرار دهند .در اين رساله ديدگاه حکمت اشراق و حکمت مشاء (افلاطون ،ارسطو ، فارابي و سهروردي) در باره سعادت در محدوده سئوالات پژوهشي ارائه شده در اين رساله يعني روش-شناسي بحث از سعادت، ماهيت سعادت، مؤلفه‌هاي دروني وعوامل بيروني سعادت و رابطه عوامل الاهياتي و متافيزيکي با سعادت، مورد بررسي قرار مي‌گيرد. سعادت در هر دو ديدگاه فعاليتي عقلي است اما در باره دخالت عناصر دبگر در چيستي سعادت و نيز در تفسيري که از فعاليت عقلي دارند، داراي اختلاف مي‌باشند.از نظرافلاطون سعادت آدمي در معرفت عقلي و لذت بدني و حسيبي ضرر ، مشروع و معتدل است. ارسطو يودايمونيا (سعادت) را با بهره‌گيري از برهان کارکرد، فعاليت اخلاقي و نظري(تأمل) مي‌داند. البته در باره تفسير نظريه ارسطو دو ديدگاه وجود دارد: جامع که دراين رساله از آن دفاع مي‌شود و غالب(عقل گرايانه)که در اين رساله رد مي‌شود.از نظر فارابي سعادت حقيقي، غايت نهايي انسان بوده و فضيلت‌هاي نظري، فکري، خلقي و صناعات عملي لازمة آن مي‌باشد. فارابي از ديدگاهي در باره سعادت دفاع مي‌کند که امروزه در فلسفة اخلاق معاصر به ديدگاه غايت جامع معروف است. از نگاه سهروردي سعادت حالت و وضعيت خوبي است که در نهايت انسان را به سوي بهشت جاوداني هدايت مي‌کند. از نظر او سعادت قصوي تشبه به مبادي عاليه است و از جمله نتايج آن اتصال عقلي به عالم علوي است.برخلاف ارسطوکه معتقد بود سعادت را در همين جهان بايد جست و جو کرد، از نظر فارابي و سهروردي سعادت قصوي در آخرت متحقق مي‌شود.
مقایسه دلالتهای تربیتی فلسفه مشاء و اشراق با تاکید بر آراء ابن سینا و سهروردی
نویسنده:
سمیه حسین زاده
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
چکیدهدر بحث هایی که امروزه درباره‌ی تعلیم و تربیت اسلامی در جریان است، توجه بسیار اندکی به دیدگاه‌های آن دسته از فیلسوفان و حکیمان مسلمان شده است که طی قرن ها، با نظر به پرسش‌های اساسی‌ای نظیر انسان کیست؟، سرشتش چیست؟، از کجا می‌آید؟ و به کجا می‌رود؟، در مورد غایت تعلیم و تربیت به تامل پرداخته‌اند. آن‌ها نوعی فلسفه‌ی تعلیم و تربیت عرضه کرده‌اند که، در عین وفادار ماندن به ماهیت انسان با نظر به ماهیت و کمال او، نقش زمینه و بستری را برای ایجاد نه فقط فلسفه‌ی اسلامی، بلکه علاوه بر آن برای ایجاد علم تجربی اسلامی ایفا کرد. دیدگاه‌های فیلسوفان اسلامی درباره‌ی تعلیم و تربیت نشان دهنده‌ی شاخه‌ی مهمی از درخت سنت عقلی اسلام است که در تعالیم قرآن و احادیث ریشه دارد. هیچ دغدغه‌ی جدی نسبت به تعلیم و تربیت اسلامی امروزه نمی‌تواند نسبت به این میراث هزار ساله بی‌توجه بماند و هیچ گزارش و شرحی از تعلیم و تربیت اسلامی که عمق، گستره، جامعیت و نیز ارزش و اهمیت عملی در خور توجه تصورات و دیدگاه‌های فیلسوفان اسلامی در باب تعلیم و تربیت را لحاظ نکند، نمی تواند کامل و جامع به شمار آید.این تحقیق به روش توصیفی سعی دارد آراء دو مکتب مشاء واشراق را مبتنی بر نظرات دومتفکر برجسته این دو مکتب یعنی ابن سینا و سهروردی در مورد این موضوعات ودلالتهای تربیتی آنها را ارایه دهد.
  • تعداد رکورد ها : 423