جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1494
مقایسه رشد اخلاقی از دیدگاه علامه طباطبایی و کولبرگ
نویسنده:
نصراله درویشی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
اخلاق یکی از اساسی­ترین مسائل مورد توجه انسان­ها در طول تاریخ بوده و مراحل، شیوه­ها و اهداف دستیابی آن همواره مورد بحث و دقت نظر قرار گرفته است؛ رشداخلاقی از جمله مسائلی است که در روانشناسی از آن بحث به میان آمده و روانشناسان در صدد بررسی رشد انسان در جنبه­هایی از شناخت، رفتار و عواطف که به کمال انسان در زندگی منجر شده و تنها با افعال اختیاری او مرتبط بوده، می­باشند و در این زمینه دیدگاه‌های متفاوتی ارائه شده است که دیدگاه رشد اخلاقی کولبرگ از جمله مهم‌ترین نظرات در این زمینه بوده و سالیان زیادی است که مورد توجه قرار گرفته و براساس آن عمل می­شود. کولبرگ رشد اخلاقی در افراد را بر اساس شناخت و قضاوتی که افراد در مورد رفتارهای اخلاقی دارند، به سه سطح پیش قراردادی؛ قراردادی و فراقراردای تقسیم کرده که هر کدام از این سطوح، خود دارای دو دوره می­باشند و معتقد است که ورود به مرحله بعدی بدون طی کردن مراحل قبل امکان پذیر نبوده و غالب مردم از سطح دوم تجاوز نمی­کنند و تنها بخش بسیار اندک و شاید هیچ کس به آخرین مرحله رشد اخلاقی دست نیابد،از سویی واکاوی اندیشه‌های علامه طباطبایی پیرامون این موضوع حاکی از آن است که ایشان رشد اخلاقی در انسان‌ها را با توجه به مسلک و مبنایی که در مورد اخلاق پذیرفته­اند در سه مرحله منفعتیابی اجتماعی، منفعت یابی اخروی و رشد توحیدی می‌داند؛بررسی و تطبیق ایندو دیدگاه حاکی از آن است که نظر ارائه شده توسط کولبرگ، رشد اخلاقی انسان را محدود به اخلاق اجتماعی کرده و به نقش رضایت خداوند به عنوان محور عالم هستی توجهی ننموده است، چرا که به نظر علامه طباطبایی، عالی­ترین مرتبه و مرحله رشد اخلاقی، مرحله­ای است که فرد بدون در نظر گرفتن منافع مادی دنیوی و حتی منافع معنوی اخروی، تنها به خاطر رضایت و خشنودی خداوند، اقدام به رفتاری نماید.
صفحات :
از صفحه 125 تا 150
سنجش «برهان صدیقین» علامه طباطبایی در آینه نقد و پاسخ
نویسنده:
حجت طباطبایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سیر تکاملی براهین اثبات واجب تعالی در فلسفه اسلامی، با برهان صدیقین به اوج خود رسیده است. در مواجهه‏ای فلسفی با مفهوم واجب تعالی، بیش از هر چیز به مبنایی هستی‏شناسانه نیاز است که حق تعالی را از همان آغاز بحث و به‏طورمستقیم بنیاد و اصل «وجود» لحاظ کند. در فلسفه اسلامی، برهان علامه طباطبایی به این معنا دست یافته است. او مستقیماً از «واقعیت» آغاز می‏کند و به وجوب آن می‏رسد؛ اما ابداع وی که او را از دیگر فیلسوفان صدرایی در اینجا متمایز می‏کند، آن است که وجود را به‏گونه‏ای مطرح می‏سازد که به مسئله‏ای صرفاً متافیزیکی تبدیل نشود و مشروط به اثبات اصالت وجود و وحدت وجود نباشد. آغاز کار علامه، گزاره «واقعیت هست» است که نقطه آغازین اندیشیدن شمرده می‏شود. این گزاره مرز میان سفسطه و فلسفه است. او با آوردن واژه «واقعیت»، سخن را به مرحله‏ای آغازین، یعنی پیش‏تر از نزاع مشهور میان اصالت وجود و ماهیت می‌کشاند؛ چراکه این واقعیت، واقعیتی پیشافیزیکی است که در برخی زبان‏ها از آن به «فراگیرنده» تعبیر کرده‏اند و هر اندیشه‏ای ناگزیر از پذیرش آن است و شرط رئالیست بودن فیلسوف و پیش‏شرط هر گفت‏وگویی است. در نتیجه، اصل واقعیت (واجب بالذات) با نفس هستی و واقعیت معادل گرفته می‏شود. بداهت و اولی بودن مقدمات برهان و نیز نزدیک‏تر بودن تقریر علامه به ملاک صدیقین به‏عنوان اولین مسئله فلسفی، منشأ پاسخ‏گویی به برخی از نقدهای حاضر در این نوشتار شده است.
صفحات :
از صفحه 103 تا 132
جایگاه یقین در ایمان از منظر علامه طباطبایی
نویسنده:
محمدرضا علم هدایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
وظیفه اولیه هر دینداری که با الفبای تدین و دینداری آشناست، ایمان به خداوند و سائر اموری است که او ایمان به آنها را طلب نموده است. این امر ضرورت شناخت حقیقت ایمان را به همراه دارد. از طرف دیگر اولین سؤالی که توجه به حقیقت ایمان در پی دارد، سؤال از جایگاه معرفت و شناخت، در ایمان است. آیا اساسا ایمان با معرفت قابل جمع است؟ اگر چنین است آیا معرفت در تحقق آن ضرورتی هم دارد؟ اگر ضرورت دارد، چه نوع معرفتی شرط لازم ایمان است؟ مرحوم علامه گرچه مسأله رابطه بین ایمان و یقین را به طور مستقل مورد بررسی قرار نداده ولی بررسی آثار وی ما را به نتایجی در این زمینه می‎رساند. در یک کلام می‎توان گفت نظر علامه در این رابطه با نوعی ابهام مواجه است ولی قدر متیقن این است که از منظر وی، ایمان با نوعی احتمال خلاف قابل جمع است و در تحقق ایمان وجود یقین ضروری نمی‎نماید.
صفحات :
از صفحه 5 تا 28
تفسیر نوین معرفت شناختی و هستی شناختی از نفس الامر بر مبنای دیدگاه علامه طباطبایی
نویسنده:
عسکری سلیمانی امیری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
صدق یکی از مباحث فلسفی، منطقی و معرفت‌شناختی است که احکام معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی مهمی دارد. در بُعد معرفت‌شناختی مبناگرایان معتقد هستند صدق، مطابقت قضیه با واقع است. اما مسئلۀ مهم در بُعد معرفت‌شناختی، کیفیت احراز صدق و در بُعد هستی‌شناختی، بررسی حقیقت صدق است. در این مقاله نشان داده‌ایم، در بُعد معرفت‌شناختی، صدق نظریات وابسته به قواعد استنتاج و درستی مبادی برهان، بالاخص اولیات است؛ زیرا سایر بدیهیات نیز بر اولیات ابتنا دارند. اما اولیات بدیهی‌الصدق هستند و در عین حال بر اساس اصل امتناع تناقض صدقشان آشکارسازی می‌شود. بر این اساس نتیجه گرفته‌ایم که صدق اصل امتناع تناقض آشکار‌ترین صدقی است که نیاز به آشکارسازی ندارد و در حقیقت به این نتیجه رسیدیم که صدق در بُعد هستی‌شناختی به معنای مطابقت است و مطابقت به این معنا می‌باشد که هرگاه قضیه بر فرض محال از ذهن به خارج منتقل شود، عین واقع خواهد بود و اگر واقع بر فرض محال به ذهن انتقال یابد، همان قضیه خواهد بود. نفس الامر به معنای عام، مطابق قضیه است که بر اساس اصالت وجود عقل در دو مرحله به اضطرار آن را اعتبار می‌کند.
صفحات :
از صفحه 37 تا 61
علاّمه طباطبائی: معرفت‌شناسی مبناگرا (به انگلیسی
نویسنده:
یحیی صولتی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علاّمه طباطبائی در معرفت‌شناسی خویش، توجّه و التفات خاصّی نسبت به «بدیهیّات» نشان می‌دهد. وی در این زمینه با تأکید بر «تصدیقات بدیهی» و نقش مبنایی آنها در ساختار معرفت، به ارائه مبناگرایی خویش می‌پردازد. خطاناپذیری «تصدیقات اوّلی» و اهمیّت آنها در معرفت‌شناسی علاّمه طباطبائی سبب شده است تا دیدگاه وی را به صورت «مبناگرایی خطاناپذیر» آشکار نماید. بی‌شک مسئله «شناخت یقینی» و ارزش معرفت‌بخشی آن در معرفت‌شناسی علاّمه طباطبائی، جولانگاه اصلی وی در انتخاب این نوع از مبناگرایی بوده است. تسلسل‌ناپذیری «تصدیقات نظری»، به عنوان مهم‌ترین دلیلی است که علاّمه طباطبائی در اثبات دیدگاه مبناگرایانه خویش، بدان تمسّک می‌جوید. وی در این زمینه، رابطه «تصدیقات نظری» با «تصدیقات بدیهی» را بر اساس رابطه توالد مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهد. این در حالی است که چنین رابطه‌ای را بین «تصدیقات بدیهی» و «اصل امتناع تناقض» منتفی می‌داند. در معرفت‌شناسی علاّمه طباطبائی، «اصل امتناع تناقض»، نه به عنوان یک «باور پایه»، بلکه به عنوان «اُمّ‌القضایا» و مهم‌ترین پشتوانة فکری و منطقی حاکم بر اندیشه بشر لحاظ می‌گردد که بدون توجّه به آن، اساس هر گونه آگاهی و تفکّری نیز منتفی خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 85 تا 98
انتساب هدایت و اضلال به خدا در قرآن از دیدگاه علاّمه طباطبائی و فخر رازی
نویسنده:
محمد شعبانپور؛ طیبه یزدان مدد
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
علاّمه طباطبائی هدایت را به دو قِسم هدایت اوّلی و هدایت ثانی تقسیم می‌کند. وی هدایت اوّل را به انسان و هدایت دوم را به خدا منتسب نموده است و با تبیینی که درباره هر یک انجام می‌دهد، هیچ یک از آنها را خارج از اراده الهی قلمداد نمی‌کند و در عین حال، نقش اختیار انسان را در هر یک به‌وضوح نمایان می‌نماید. در باب اضلال الهی نیز باید گفت که وی اضلال منتسب به خداوند را اضلال مجازاتی دانسته است و به شیوه‌ای آن را به خدا نسبت می‌دهد که در عین حال که اراده خداوند در آن وجود دارد، نقش اختیار بشر نیز در آن غیرقابل انکار است. فخر رازی نیز با استفاده از دلائل عقلی و نقلی، هدایت و اضلال الهی را تنها مستند به خداوند کرده است و فعل او معرّفی می‌کند، بدون اینکه در این میان، نقشی برای اختیار انسان قائل شود.
صفحات :
از صفحه 99 تا 120
وجود نفس قبل از بدن و حدوث جسمانی آن از منظرعلامه طباطبایی و صدرالمتالهین
نویسنده:
حسن بطحایی گلپایگانی
نوع منبع :
مطالعه تطبیقی , نمایه مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نحوه وجود نفس قبل از بدن و حدوث جسمانی آن از مباحث کلامی و فلسفی است. سوال این است که علامه طباطبایی نحوه وجود نفس قبل از بدن و حدوث جسمانی آن را چگونه تقریر کرده و چه شباهت و یا تفاوتی با دیدگاه ملاصدرا دارد؟ علامه طباطبایی نفس قبل از بدن را به نحو وجود جمعی و ملکوتی اثبات کرده در حالی که ملاصدرا از نفس قبل از بدن به عنوان وجود عقلی نفس در مراتب علل عالیه یاد کرده است. همچنین در بحث انسان در دنیا، علامه حدوث نفس در بدن را به معنای تبدیل نشئه مادی بدن به نفسانی دانسته و حدوث جسمانی نفس را اثبات کرده است. صرف‌نظر از برخی اختلاف‌ها، می‌توان گفت نتیجه تفسیر علامه از آیات مربوط به مراتب آفرینش انسان و نفخ روح در بدن، در مورد کیفیت حدوث نفس، مشابه همان تبیینی است که ملاصدرا بر اساس مبانی حکمت متعالیه از حدوث نفس کرده است، و از منظر هر دو حکیم، نفس، تمام بدن و محصول بدن مادی است؛ با این تفاوت که ملاصدرا بر اساس مبانی حکمت متعالیه، و علامه با پذیرش همان مبانی و با توجه به دلایل وحیانی آن را تقریر کرده است.
صفحات :
از صفحه 71 تا 86
ساخت شکنی شبکه مفهومی ایمان نزد علامه طباطبایی در تفسیر المیزان
نویسنده:
اعظم پویا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
سید محمد حسین طباطبایی یکی از برجسته ترین مفسران معاصر قرآن است.آن چه تفسیر او را از قرآن واجد اهمیت بیش تر می سازد شخصیت چند بعدی اوست. او با وجود تبحر در کلام، فلسفه، فقه، اصول و عرفان اسلامی شیوه ای یکسر متفاوت در تفسیر قرآن را بر می گزیند؛ شیوه تفسیر قرآن به قرآن. نوشته حاضر می کوشد به واکاوی مفاهیم موجود در شبکه مفهمومی ایمان نزد علامه بپردازد و از این رهگذر تصویری سازوار از آن مفاهیم به دست دهد و خلل های موجود در ارائه آن تصویر سازوار را باز نمایاند. عرضه تعریفی از ایمان از منظر علامه و جست و جوی مفاهیم این تعریف در تفسیر المیزان، موضوعی است که در جستار آن را محل توجه خود قرار داده ایم.
صفحات :
از صفحه 5 تا 25
چگونگی امکان معرفت از دیدگاه علامه طباطبایی و کانت
نویسنده:
محمد محمدی نیا؛ استاد راهنما:محمدعلی عبدالهی؛ استاد مشاور:قاسمعلی کوچانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
شاید بتوان گفت مهمترین چالش در فلسفه مساله‌ی معرفت باشد؛ کمتر متفکری هم‌چون جناب علامه‌ی طباطبایی و کانت (هر یک در سنتی که بدان تعلق دارند)، با این مساله مواجهه‌ی جدی و مستقل داشته باشد. مساله‌ی اصلی کانت – که در این پژوهش مورد بررسی تطبیقی با علامه قرار گرفته- مدلل کردن معرفت پیشینی است. بخش اول پژوهش به دو مساله سازوکار حصول معرفت و اعتبار و عینیت آن می پردازد. در بخش دیگر، توان مقاومت تبیین‌ها در برابر شکاکیت ارزیابی می شود. با توجه به منابع منتشر شده، تاکنون پژوهش مستقلی در زمینه «چگونگی امکان معرفت» در دستگاه معرفتی علامه و به تبع آن، مقایسه تطبیقی آن با کانت انجام نشده است. بر اساس این مطالعه، کانت و علامه طباطبایی در پذیرش اصل امکان معرفت به عنوان امری بدیهی و مسلم اشتراک نظر دارند و تبیین چگونگی حصول آن و موضعشان در باب منشا معرفت این دو متفکر را از یکدیگر فاصله می‌بخشد. در کانون هر دو نظام معرفت‌شناسی باور به نقش اساسی «من» قرار می گیرد. کانت «من استعلایی» را شرط سائر شرط های شناخت می‌انگارد و از این جهت با دیدگاه علامه شباهت می‌یابد که دانش حصولی را به حضور معلومات نزد «من» برمی‌گرداند. اما بر خلاف کانت که من استعلایی را به وجود منطقی فرومی‌کاهد، جنبه وجودشناختی من در دستگاه فکری علامه، تفاوتی آشکار دارد. چنین به نظر می‌رسد که نظام فلسفی علامه ، در مقایسه با کانت، از توان مقاومت بالاتری در برابر تردیدهای شکاکانه برخوردارست. کانت با اعلام حکم قطعی ناشناختگی نومن، بر چالش عینیت و اثبات جهان خارج افزود.در مقابل، در نظام فلسفی علامه، تشکیک مراتب وجود، مساله قوه و فعل و تجرد علم، از سرفصل های مشخص برای تبیین موفق جهان خارج و حل مساله عینیت آگاهی دانسته می‌شوند.
تبیین و نقد دیدگاه دی زد. فیلیپس در زبان دین با تاکید بر منتقدان معاصر غربی و علامه طباطبایی
نویسنده:
شهاب شهیدی ؛استاد راهنما :منصور نصیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
چکیده بحث معناداری زبان دین از زمان ظهور پوزیتیویسم منطقی در حلقه وین مطرح شد. آنها گفتند که گزاره‌های معنادار باید قابلیت آزمایش و تجربه‌پذیری داشته باشند، از این رو گزاره‌های الهیاتی چون فاقد چنین معیاری بودند، بی‌معنا تلقی شدند. یکی از رویکردهای مطرح شده در واکنش به نظریه پوزیتیویستها، رویکرد غیرشناختی بود. دی. زد. فیلیپس نیز چنین رویکردی را برگزید. از نظر وی گزاره‌های دینی را نباید مدعیاتی ناظر به واقع تلقی کرد. انسان دارای ساحتهای گوناگونی از قبیل علم، فلسفه، هنر، سیاست و دین بوده و هر ساحتی معیار معناداری خاص خود را دارد و نباید با معیار علم و فلسفه به سراغ ارزیابی گزاره‌های دینی رفت. وی دیدگاه غیرشناختی را در ابعاد مختلف دین همچون وجود خدا، دعا و جاودانگی اعمال نموده و معتقد است که خداوند را نمی‌توان امری خارجی دانست بلکه وی تصویری است که دینداران نزد خود دارند. دعا نیز به معنی مداخله امر الوهی در امور طبیعی نبوده و اساساً چنین برداشتی از دعا، خرافی است. جاودانگی نیز حیات پس از مرگ نیست بلکه صرفاً امری است برای ارزیابی زندگی اخلاقی افراد. تلقی غیرشناختی فیلیپس مورد نقدهایی از سوی متفکران معاصر غربی قرار گرفته است. به عنوان مثال این رویکرد بر خلاف مدعای خود، معنی را به گزاره‌های دینی تحمیل می‌کند و هرگز توصیفی از آن ارائه نمی‌دهد. در ضمن با رجوع به زندگی دینداران آشکار می‌شود که آنها خدا را موجودی خارجی دانسته و وی را خالق عالم می‌دانند و اساساً پرستش و برقراری ارتباط با موجودی که هیچ واقعیتی ندارد امری غیرممکن به نظر می‌رسد. همچنین تفسیر فیلیپس از دعا مستلزم آن است که اکثر دینداران در زمره مردمان خرافی قرار بگیرند. در این رساله علاوه بر بررسی و نقد فیلیپس به بررسی آرای علامه طباطبایی نیز پرداخته می‌شود. وی با معیار پوزیتیویسم مخالف بوده و گزاره‌های دینی را معنادار می‌داند و قائل است که عقل و فلسفه می‌تواند تأیید کننده آموزه‌های دینی باشد. واژگان کلیدی: فیلیپس، علامه طباطبایی، پوزیتیویسم منطقی، زبان دین، گرامر دینی، خدا، دعا، جاودانگی، قرآن.
  • تعداد رکورد ها : 1494