جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 32
مقایسه اخلاق شهروند جهانی کانت و مدینه فاضله فارابی
نویسنده:
روح‌اله طراوت
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
پرسش اصلی ما در این رساله پاسخ به این مسأله است که آیا از دل نظام فلسفی و اخلاقی کانت و فارابی می‌توان عناصری را برای دست‌یابی به اخلاق شهروند جهانی یافت؟در عالم فلسفه، اعم از فلسفه کلاسیک یونان و مکاتب فلسفی پس از آن، مفاهیم«جهان وطن‌گرایی» و «اخلاق شهروند جهانی» همواره متناسب با فضای فکری متفکران آن عصر مورد ارزیابی قرار می‌گرفته است. کانت نیز به سه طریق، که ملازم با یکدیگر هستند، به مبحث اخلاق شهروند جهانی و جهان وطن‌گرایی پرداخته است.او در روش نخست اصول اساسی نیل به اخلاق جهانی، که نشأت گرفته از قوانین اخلاقی او می‌باشد، را ارائه و سپس با توجه سومین اصل بنیادهای مابعدالطبیعۀ اخلاق، هر فرد انسانی را موظف به نوع خاصی از قانون‌گذاری می‌کند که برای یک شهروند جهانی در گسترۀ غایات طبیعی به منزلۀ قوانین تخطی‌ناپذیر اخلاق به شمار رود. در روش دوم، او تکالیف و وظایف حقوقی ـ اخلاقی شهروندان را مشخص و سپس به بحث پیرامون ایجاد نهادهایی که بتوانند افراد را به شهروندان جهانی در پناه یک صلح پایدار برسانند، می‌پردازد. کانت در روش سوم، با بسط نظریۀ دین عقلانی ـ اخلاقی خویش، حکومت دینی را ترسیم می‌نماید که در آن هر شهروند خود را در زیر بیرق خداوند و نهاد کلیسا احساس کرده و به همین جهت ساختار یک حکومت جهانی شکل می‌گیرد.در اندیشه‌های فارابی نیز به این نکته اشاره می‌شود که او چگونه براساس دیدگاه‌های شهروندان، مدینه‌ها را به فاضله و غیرفاضله تقسیم کرده است. براین اساس او برای مدینۀ فاضله نحوه‌ای از حکومت را قائل شده که در آن براساس معیارهایی، حکمرانی را انتخاب نموده و سپس هر کس به تناسب نسبت خود با این حکمران تکالیف و وظایفی را بر عهده می‌گیرد. به همین منوال او گستره‌ای از مدینه‌ها را مشخص کرده که در نهایت به شکل‌گیری مدینۀ فاضلۀ معموره منجر می‌شود و از همین روی شهروندان آن را شهروندان جهانی و اخلاق برآمده از آن را اخلاق شهروند جهانی می‌توان نام نهاد. در پایان پس از ارائۀ تمایزات اخلاق کانتی و مدینۀ فاضلۀ فارابی، این نتیجه‌ حاصل می‌شود که در دنیای کنونی و برای به‌دست آوردن اخلاق شهروند جهانی نه صرف اندیشه‌های کانت و فارابی که آراء دیگر فلاسفه نیز می‌بایست برای دست‌یابی به یک نظام واحد به طور واضح و متمایز مورد مداقّه قرار گیرند.
رابطه‌ی عین و ذهن از نظر کانت و صدرالمتالهین
نویسنده:
مجتبی تصدیقی شاهرضایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
یکی از عمیق‌ترین مسائلی که از دیرباز اندیشه انسان، به‌ویژه فیلسوفان را به چالش و تفلسف واداشته، چگونگی رابطه‌ی عین و ذهن، یعنی نسبت بین شناخت انسان و دنیای خارج است. متفکران شرق و غرب در طول تاریخ فلسفه مواضع مختلفی در قبال این مسأله اتخاذ نموده‌اند. این تحقیق به‌صورت مقایسه‌ای و تطبیقی درصدد بررسی دیدگاه دو فیلسوف برجسته‌ی شرق و غرب یعنی صدرالمتألهین و کانت در راه‌حل این معمای بزرگ است. کانت با پایه‌گذاری فلسفه‌ی نقادی خویش تمام تلاش فلسفی خود را صرف شناسایی حدود معرفت بشری نموده و با نوآوری‌های خود درزمینه‌ی معرفت‌شناسی و جدا نمودن عالم فی‌نفسه از جهان پدیدارها، راه جدیدی به سمت حل این مسأله گشوده است. وی معتقد است که علم و شناخت انسان تنها نمود و پدیداری از عالم عین را دریافت می‌کند و آدمی‌هرگز به وجود عینی و فی‎نفسه‎ی اشیاء دست نمی‌یابد. از طرفی صدرالمتألهین نیز بر پایه‌ی اصول هستی شناختی خود، یعنی اصالت وجود و تشکیکی بودن حقیقت آن و ابداعات خاصی که بر محوریت اتحاد عاقل و معقول مبتنی است، چگونگی این رابطه را به‌صورت وحدت ذهن و عین توجیه می‌نماید. وی معتقد است، علم و شناخت از سنخ هستی است، بنابراین عین و ذهن در واقع هریک مرتبه‌ای از هستی هستند. او راه شناخت اشیاء فی‌نفسه و وجود عینی را علم حضوری می‌داند.
مطالعه تطبیقی برهان هستی‌شناختی (وجودی) کانت و ملاصدرا درباره اثبات وجود خدا
نویسنده:
زهرا کوثری
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
وجود شناسیاز عمیق ترین مباحث در حوزه ی مابعدالطبیعه است و اساساً " وجود بماهو وجود " موضوع این علم محسوب می شود . این بحث که از آغاز عصر تفکر فلسفی از مهم ترین مباحث فلسفی شناخته می شد ، در دوره جدید در حوزه فکری غرب مورد بی توجهی فیلسوفان قرار گرفت و شاید بتوان گفت در دوره هایی به فراموشی سپرده شد ، در قرن هفدهم بدنبال بحث برهان وجودی دکارت ، فیلسوف بزرگ آلمان ایمانوئل کانت در پی نقادی برهان های عقلی ، استدلالی هم بر رد برهان وجودشناسی می آورد . در دوره های بعد از او برخی از نحله های جدید فلسفی در غرب مباحثی تحت این عنوان را مطرح می کنند .اما در قلمرو فلسفه اسلامی نه تنها بحث وجودشناسی در سیر تاریخ هرگز اصالت خود را از دست نداده ، بلکه هر دوره نسبت به دوره قبل پخته تر شده است .یکی از مشخصات فلسفه اسلامی بحث وجودشناسی است که با ابن سینا طرح ریزی شده و با آغاز تفکر حکمت متعالیه در فلسفه ی ملاصدرا با بحث اصالت وجود به اوج خود رسید . در این سیستم ، حقیقت هستی به گونه ای تفسیر شده که این حقیقت در عین وحدت دارای کثرت می باشد. همچنان که پدیده ای طبیعی افزایش و تکامل طبیعی می یابد بدون این که هویت عینی خود را از دست بدهد ، حقیقت هستی نیز یک واحد عینی و شخصی است که می تواند در تمام مراحل متفاوت خود گسترش یابد و از کثرات شدت و ضعف بهره مند باشد . بدون این که این کثرات هر چند که نامتناهی باشند ، به یگانگی و هویت شخصی و عینی آن آسیبی وارد سازند .در این پژوهش میان نظرات دو فیلسوف بزرگ از حوزه ی غرب و شرق در زمینه وجود بررسی تطبیقی شده است و سعی شده تا بعد از معرفی و شناسایی مختصر اندیشه های هر دو فیلسوف، تطبیقی اجمالی در این رابطه صورت پذیرد .
بررسی و تطبیق امکان در فلسفه اسلامی و فلسفه کانت
نویسنده:
ضیاء امیری
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
امکان در فلسفه اسلامی اطلاقات متعددی دارد بطوریکه هر اطلاقی واجد معنایی متمایز از سایر اطلاقات است . اما بین این اطلاقات (از نظر مفهومی و معنایی) اشتراک و افتراق وجود دارد. لذا این معانی را به دو دسته تقسیم کردیم، دسته‌ای بر اشیاء خارجی ناظر و دسته‌ای محدود به عالم ذهنند. امکان ذاتی که مرکب از دو ممکنه عامه است به لحاظ مفهومی قابل تطبیق با معنای امکان در فلسفه کانت است . ثمرات بحث امکان در فلسفه اسلامی بیشتر در مباحث علیت و مناط احتیاج شی به علت آشکار می‌گردد و در فلسفه کانت (امکان) از مفاهیم استعلایی فاهمه بوده که به ادراکات حسی ما از طریق شاکله استعلایی وحدت می‌بخشد. امکان بعنوان یک مقوله در برابر امتناع قرار دارد و با ممکنه عامه‌ایکه ضرورت امتناع را سلب می‌نماید (به لحاظ معنایی و مفهومی) تطبیق می‌کند و امکان در برابر مقوله وجوب (به لحاظ معنایی و مفهومی) با ممکنه عامه‌ایکه ضرورت وجوب را سلب می‌کند قابل تطبیق است . امکان در فلسفه اسلامی از معقولات ثانیه فلسفی و حاصل یکسری تعملات عقلانی و مقایسات ذهنی بین مفاهیم اولیه است . لذا مفاهیم اولیه و روابط آنها منشا تکون مفهوم امکانند. اما امکان در فلسفه کانت مقوله‌ای ما تقدم و استعلایی بوده از مفاهیم انتزاعی نیست بلکه نظیر ظرف و قالبی است که بدون مظروف خود ظهوری ندارد و این وجه تمایز عمدایست که بین امکان ذاتی در فلسفه اسلامی و امکان در فسلفه کانت وجود دارد. اما همانطور که مفاهیم اولیه در فلسفه اسلامی زمینه انتزاع مفاهیم ثانویه فلسفی‌اند ; ادراکات حسی در فسلفه کانت نیز زمینه‌ای جهت اندراجشان در ذیل مقولاتند.
الهیات پسامدرن: با تاکید بر الهیات پویشی
نویسنده:
مرضیه مردانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
هدف این رساله ان است که نوع نگرش دینی دوران پسامدرن را مورد بررسی قرار دهد. با توجه به اینکه الهیات دوره پسامدرن متآثر از دوره مدرن و ماقبل آن بوده است، لذا باید گذری به مدرنیته داشت تا نحوه رویکرد به دین متفکران این دوره و تآثیر گذاری اش بر دوره بعد از خودش بهتر آشکار گردد. به همین دلیل بخش آغازین این رساله به تعریف مدرنیته و معرفی فیلسوفان موسس مدرنیته همچون دکارت، هیوم و کانت اختصاص دارد. طی این بررسی معلوم می شود مهمترین عامل رویگردانی از دین در این عصر، پیشرفت روز افزون علم و تکنولوژی بشر بود. از یان رو علم و جایگاه آن در رابطه با دین به طور جداگانه مورد بررسی قرار می گیرند.با گذر زمان بویژه در پایان قرن نوزده، انتقاد از مدرنیته شدت می گیرد. چرا که با پیشرفت هر چه بیشتر علم، ناتواننی آن نیز بیشتر جلوه می کند و متفکران به این نتیجه می رسند که آنچه را که روزی جای دین را اشغال کرده بود و گمان می رفت می تواند تمام نیازهای بشر را برطرف کند اکنون خود مشکلاتی بیش از دین بوجود آورده است. از این رو متفکرانی چون نیچه، مارکس و بویژه هایدگر با نقد ساختار شکنانه خود از مدرنیته، زمینه را برای زیر سئوال بردن مدرنیته و آرمان هایش فراهم می کنند. به این ترتیب بخش دوم رساله آغاز می شود بعد از انتقاد از مدرنیته است که پسامدرن با رویکردهایش سر بر می آورد. در بخش دوم ابتدا تعریفی از واژه پسامدرن ارائه می شود سپس حوزه ها ی فکری این دوره مورد بررسی قرار می گیرد. مهمترین مکتبی که در این دوره متولد می شود مکتب پویشی است. وایتهد را بنیانگذار این مکتب دانسته اند. این مکتب فکری الهیات جدیدی را برای پسامدرن به ارمغان می آورد. وایتهد اگر چه خود الهیات نظام بند و هماهنگی را ارائه نکرده است، لیکن فلسفه پویشی وی توسط هارتشورن به صورت نظام بند و به صورت مکتب الهیات پویشی جلوه گر می شود. توصیفی که الهیات پویشی از خدا و رابطه ی او با جهان ارائه می دهد با دیدگاه سنتی مسیحی و فلسفه اسلامی تفاوت دارد. الهیات پویشی معتقد است خداوند به طور یک جانبه در امور عالم دخالت نمی کند. خلاقیت هم در خدا و هم در مخلوقات وجود دارد و بنابراین خداوند تنها عامل موثر در جهان قلمداد نمی شود. در الهیات پویشی فعالیت خداوند در طبیعت تآئید می شود ولی قدرت خداوند تعدیل یافته و در عوض، حلول خداوند در جریانات جهان مورد تآئید بیشتری قرار گرفته است.این دریافت از خداوند و جهان جلوه های دینی بسیاری را در خود گنجانده است؛ به عنوان نمونه مسیحیان کلاسیک با تعریفی که از خداوند ارائه می کنند قادر به پاسخگویی به مسئله شر نیستند ولی خدای اندیشه پویشی با این تفسیر از قدرت خداوند، جایی برای اعتراض علیه شرور باقی نمیگذارد. در دیدگاه پویشی هر موجود بالفعلی دست کم تا حدی توان خود آگاهی دارد. بنابران هرگز مجبور نیست آنچه را خداوند می خواهد ، انجام دهد بلکه همواره این قدرت را دارد که بین آنچه خدا می خواهد و امکانات بالفعلی که گذشته برایش فراهم کرده است، هذف خود را برگزیند
کرامت انسان در اخلاق اسلامی و اخلاق کانت
نویسنده:
زهرا رئیسی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
طبق باورهای دینیمانند مسیحیت و دین اسلام و اندیشه‌های غیر دینی از جمله لاک وکانت،انسان در نظام هستی دارای ارزشو ارجمندی منحصر به فردی است که از آن به "کرامت انسانی" یاد می‌شود .کانت از اصلاح"کرامت انسانی استفاده کرده و منشأ آن را در استعدادهای انسانی می‌داند، از جمله این که انسان با قو‌ه‌ی عقلانی خود به وضع قوانین اخلاقی می‌پردازد و با اراده‌ی خودبنیاد خویش،خود را مکلف به آن قوانین می‌کند.قانون اخلاقی که او نام می‌برد به"امر مطلق" مشهور است و از تقریرات آن"غایت فی نفسه" است که بیان می‌کند" با انسان به عنوان غایت فی‌نفسه رفتار کن نه وسیله‌ی صرف".انسان به عنوان هدف آفرینش محسوب می‌شود و همین نشانه‌ی کرامت اوست.از نظر کانت ارزش انسان ذاتی است و درونیو انسان به طور تکوینی از آن بهره‌مند است و همین امر باید مبنای رفتار ما قرار گیرد،این‌که به انسانیت و کرامت انسانی هر فرد احترام بگذاریم و با آن‌ها صرف نظر از موقعیت‌های اجتماعی و اعتقادی ،برابر رفتار کنیم. از نگاه ادیان آسمانی،ریشه‌یکرامت انسان به خداوند بازمی‌گردد.به تعبیر مسیحیان "خداوند انسان را به شکل و صورت خویش آفرید و به تعبیر قرآن کریم "خداوند از روح خویش در انسان دمید" و همین امر منشأ ارزش و جایگاه خاص انسان نسبت به سایر موجودات گردید. کرامت از نگاه دینی محصور به کرامت ذاتی نمی شود و آدمی می تواند با تقرب به خدا و پرهیزکاری بر آن بیفزاید و ارزش متعالی تری کسب کند و این ارزش، ارزش اکتسابی است. اما طبق سیره ی بزرگان دین ، آنچه که مبنای رفتاری ما با انسان ها باید قرار گیرد، همان کرامت ذاتی است که طبق آیه ی 70 سوره ی اسراء خداوند از بدو خلقت ، همه ی انسانها را مشمول آن نمود. با توجه به این مهم در صددیم به بررسی کرامت و اقسام آن از نگاه کانت و باور دینی اسلامی بپردازیم.
بررسی مفهوم آزادی در فلسفه عملی کانت
نویسنده:
زهرا زهانی زهان
نوع منبع :
رساله تحصیلی , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
یکی از بدیع‌ترین اندیشه‌های کانت نظریه‌ی او درباره آزادی است. پژوهش حاضر به بیان جایگاه این نظریه در اندیشه کانت می‌پردازد، اگر که کتاب نقادی عقل نظری را در مطالعه بگیریم خواهیم دید که او آزادی سلبی را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد. او می‌کوشد که در حوزه عقل عملی، آزادی، را به عنوان اصول موضوعه‌ی عقل عملی پیش فرض قرار دهد و از این رهگذر آزادی ایجابی را به بیان در می‌آورد.وی، آزادی و خودمختاری انسان را از رهگذر قانون اخلاقی پیش‌فرض می‌انگارد. در این جستار ابتدا در باب آزادی در فلسفه نظری کانت و سپس در خصوص آزادی در فلسفه عملی کانت پژوهش می‌شود؛ و سرانجام در باب نسبت آزادی در فلسفه‌ی اخلاق و حقوق ژرف‌کاوی می‌کند.
نسبت شناسی تفرد و حضور در تفکر غرب و اندیشه اسلامی با مطالعه موردی تطبیق اندیشه تربیتی کانت با حضرت امام خمینی (ره)
نویسنده:
محسن بهارناز
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
تفرد و حضور دو مفهوم پایه است که در یک بررسی فلسفی، افتراق و تمایز دو حوزه‌ی فلسفی غرب و اسلام را می‌نمایاند.اصالت فاعل شناسا، در تلقی سوبژکتیو غرب مدرن از بدو رنسانس، از دکارت با مفهوم «کوژیتو» تا امنویل کانت با مفهوم «من استعلایی» و تمییز میان «نومن و فنومن» به پدید آمدن بیش از پیش تلقی فلسفی «تفرد» انجامید. تفرد یا ایندیویژوآلیسم، ریشه‌ی «سوبژکتیویسم» دارد. سوبژکتیویسم، با دکارت و کانت، از حیث معرفت‌شناسی، کاملاً در اندیشه‌ی غرب پسارنسانس، نهادینه می‌شود.ادامه‌ی اصالت بخشی به سوژه یا سوبژکتیویسم، و لاجرم ایندیوژوآلیسم، به اصالت بشر یا امانیسم انجامید. اکنون دوره‌ی عبور از اصالت بشر به ماهو بشر، و نیل به اصالت خود یا «اگوئیسم» است.در تلقی امانیستی، حضور در نسبت با فردیت فرد انسان تعریف می‌شود: هنگامی که تلقی دکارتی – کانتی از اندیشیدن و حد دانستن اصالت یافت، حضور نیز مفهومی سوبژکتیویسم شد. در واقع حضور با فردیت و اصالت فرد تعریف شد.در اندیشه‌ی اسلامی، اصالت از آن خداست، یعنی یک تلقی «تئوئیستی». در این تلقی، فردیت انسان در نسبت با اصالت خدا تعریف می‌شود و تفرد انسان، در مولفه‌های «انسان مسئول»، «انسان مکلف»، «انسان محق» و «انسان پاسخگو» تبیین می‌گردد.در تلقی اسلامی از تفرد، فردیت انسان، در نسبت با وحدانیت خدا تبین می‌شود: توحید و وحدانیت برای انسان خداگرایی، مبین این است در عالم محضر یک خدای واحد است. فردیت هر یک از انسان‌ها در پیشگاه این خدا، فردیت مخلوق و بنده‌ی پاسخگوست.لذا، در خداگرایی، فردیت و تفرد، در محضر تعریف می‌شود؛ محضر خدا. اما در بشرگرایی و امانیسم، متاثر از سوبژکتیویسم، محضر در نسبت با تفرد سوژه تعریف می‌گردد. امام خمینی (ره)، این تقسیم‌بندی را در دو مفهوم «انانیت» و «الوهیت» می‌گنجاند. ایشان عالم را محضر خدا می‌دانتد و ادب حضور را که بخشی از راز نماز معرفی می‌کند، در «درک حضور»، سپس «حفظ حضور»، آنگاه «درک حدود»، و در نهایت «حفظ حدود» می‌شناسد.نسبت تفرد و حضور در اندیشه‌ی اسلامی، نسبتی کاملاً مفارق و مبتاین و متضاد است که هیچ همپوشانی یا انطباقی ندارد.
خودآئینی در فلسفه اخلاق کانت
نویسنده:
فاطمه پوردوست محمد تراتانی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کانت فیلسوف بزرگ مغرب زمین که در تحول فلسفه‌ی غرب سهم به سزایی داشته ، دارای آراء بسیار مهم و متفاوتی در زمینه‌ی عقل چه در حوزه‌ی نظری و چه در حوزه‌ی عملی است که می‌توان آن-ها را از بارزترین آرائی دانست که تا به حال در میان فیلسوفان مطرح شده است . فلسفه‌ی کانت به نوعی نشانگر کوششی است که عقل آدمی ‌برای شناسایی محدودیت‌های خویش در دو حوزه‌ی نام برده به کار می‌گیرد . فلسفه‌ی عملی کانت در مجموع شامل فلسفه‌ی اخلاق ، فلسفه‌ی حقوق ، انسان‌شناسی و فلسفه‌ی تاریخ است ، که کانت تمام این مضامین را در یک وحدت تألیفی گردآورده است . مفهوم خودآئینی و خودمختاری انسان مرکز ثقل این وحدت تألیفی را تشکیل می‌دهد و گوهر این مرکز ثقل ( خودآئینی ) عبارت است از مقام و شأن قانونگذاری که صرفاً مختص عقل بوده و نه هیچ چیز دیگر. عقل به اعتبار شأن عملی‌اش پایه‌ی اخلاق است و اخلاق عبارت است از انطباق رفتار با قانون عامِ کلیِ اراده‌ای که آزاد و خودآئین است . و شاید بهتر باشد بگوئیم که تمامی فلسفه‌ی اخلاق کانت مبتنی بر حضور خودآئین انسان در این جهان است و بس ، و همین خودآئینی محور اصلی تمام فلسفه‌ی اخلاق کانت است .
خدا در فلسفه کانت و هگل
نویسنده:
بهاره فکور یحیایی
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
ایرانداک,
چکیده :
کتاب «خدا در فلسفه جدید» که ترجمه دو فصل مهم آن پیش روی شماست، به شرح و نقد نظریه‌پردازی‌های فلسفی در مورد خدا در دوره جدید می‌پردازد که به دلیل محوریت کانت در تاریخ فلسفه و اهمیّت کتاب پدیدار‌شناسی روح هگل در دوره اوج نظریه‌ورزی پیرامون خدا، این دو فصل از کتاب را برای ترجمه انتخاب کردم و انگیزه اینکه کتاب جیمز کولینز را برای مطالعه «خدا در فلسفه کانت و هگل» برگزیدم، شهرت فلسفی وی در زمینه مسئله خدا بود ونیز اینکه کتاب آنقدر ضرورت داشته که فؤاد زکریا استاد فلسفه در قاهره آن را به زبان عربی ترجمه نموده است. و از آنجا که رشته تحصیلی‌ام در دوره کارشناسی ادبیات عرب بود، با تطبیق جملات انگلیسی و عربی به فهم نزدیکتری از متن انگلیسی دست یافتم.ب. مبانی نظری:در این رساله پس از ترجمه فصل ششم و هفتم کتاب خدا در فلسفه جدید نوشته جیمز کولینز، در بخشی جداگانه به شرح و تبیین مسئله خدا در فلسفه کانت و هگل به کمک منابع فارسی می‌پردازم.به منظور شرح نظریات کانت در باب خداوند به موضع وی نسبت به بنیان‌های خداباوری، انحلال الهیات طبیعی، تصوّر خدا، نسبت خدا و اخلاق و نیز افکار کانت پیرامون خدا در دوره اخیر زندگی‌اش توجه شده است.به قصد فهم مسئله «نسبت خدا و مطلق‌ هگلی» به شرح بیگانه‌گشتگی سه‌گانه، نسبت روح مطلق با فلسفه،صورتبندی دوبارهبراهین اثبات خدا، فلسفه تاریخ به مثابه تئودیسه و نیل به فلسفه از جانب دین از منظر هگل پرداخته شده است.پ. روش تحقیق :روش من در ترجمه در مرحله اول رجوع به کتب فارسی‌ای بود که پیرامون کانت و هگل نوشته شده بود تا با واژه‌های کلیدی و معادل آن در فلسفه این دو آشنا شوم .البته برای یافتن معادل های فارسی بسیاری از کلمات نیز از فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی که توسط ماری بریجانیان گردآوری شده است، بسیار کمک گرفتم. در پایان رساله واژه‌نامه‌ای را تهیه نمودم تا خواننده بداند که از معادل‌های پیشنهادی کدام یک را در این ترجمه انتخاب کرده‌ام. پس از نگارش بخش ترجمه برای توضیح و شرح بیشتر مطالب نویسنده، بخشی را به تبیین مسئله خدا در فلسفه کانت و هگل اختصاص داده‌ام که در آن از دیگر کتب و مقالات فلسفی بهره گرفته‌ام. علاوه بر این در همه صفحات نیز کلماتی را در پاورقی ذکر کرده‌ام تا اگر خواننده در مورد معادل آن تردید داشت بدون ارجاع به کتاب انگلیسی به راحتی بتواند آن را در پاورقی ملاحظه کند. ت. یافته‌های تحقیق :در مورد موضع کانت و هگل نسبت به مسئله خدا می‌توان گفت که کانت با نقد دلیل وجودی، فلسفه عقلی متعارف را مورد نقد قرار می‌دهد زیرا که دکارت، با بیان دلیل وجودی یکی از اصول موضوعه اصلی تمامی فلسفه را از عهد افلاطون تا عمر خود و حتی تا زمان کانت به صداقت بیان داشته است و آن این است که وجود و کمال مساوی یکدیگرند و واقعیات را درجاتی است که از آنچه کمال ناچیزی دارد و به سختی می‌توان گفت موجود است آغاز می‌شود و تا کامل‌ترین که اعلی مراتب وجود است، ادامه می‌یابد در تمامی فلسفه متعارف این سلسله مراتب برای تصور هست بودن افتراض شده است و وجود را درجاتی است و بنابراین، می‌توان گفت که خدا از هر موجودی که فرض شود موجودتر است.اگر کانت اعتبار دلیل وجودی را نفی کرده است، هگل نیز دلایل کانت را در رد آن دلیل نامعتبر شمرده است. به عقیده هگل، کانت به درستی وسعت دامنه شمول دلیل وجودی را ندیده است چه در واقع همین دلیل وجودی است که تمامی فلسفه متعارف و فلسفه هگل نیز به لحاظ اینکه می‌توان گفت بسط و گسترش همان دلیل وجودی در سیر تاریخ است، بر آن اتکاء دارد. خدا به نظر هگل، به وسیله کل جریان تاریخ به اثبات می‌رسد. زیرا همین جریان تاریخ سرانجام مانند نوعی شکفتگی به خدا منتهی می‌شود.ث. نتیجه‌گیری و پیشنهادات :در طول تاریخ فلسفه و کلام غرب پیرامون مسئله خدا برهان و نظریه‌ورزی‌های بسیاری ارائه شده است اما بسیاری از اهل فلسفه و کلام برآنند که آنها اتقان فلسفی و استحکام منطقی مطلوب را ندارند. این ادله غالباً به برهان جهان‌شناختی باز می‌گردد، که آن نیز نهایتاً بر نفی تسلسل مبتنی است و تنها قادر است وجود علت‌العلل را ثابت کند و نه خدای ادیان را که جامع صفات کمالی است. اگر این شبهه را قوی فرض کرده و یکایک ادله وجود خدا را خدشه‌دار بدانیم در این صورت باید گفت که خدشه در ماهیت دلیل است نه وجود مدلول چون وجود خدا حالت منتظره بین وجود و عدم نیست که تابع فلسفه و کلام بشری باشد.جای تأمل است که در ادیان مخصوصاً کتب آسمانی سه دین بزرگ یهودیت و مسیحیت و اسلام دلیلی از نوع براهین فلسفی و منطقی پیرامون خدا اقامه نشده است. در قرآن مجید آمده است: «افی الله شکٌ فاطر السموات و الارض» (ابراهیم، 10)اصولاً پیدا است که نگاه و زبان دینی با نگاه و زبان فلسفی تفاوت دارد. در عالم واقع و تجربه به ندرت می‌توان مؤمن و دینداری را یافت که با برهان فلسفی ایمان آورده باشد پس راه دین با آنکه از راه عقل جدا نیست ولی می‌توان گفت از راه عقل‌ورزی فلسفی جداستتمامی تاریخ، نوعی تکوین تصور خدا و تکوین توجه به مساوی بودن «کامل» و «واقع» است. در فلسفه هگل این کامل، برخلاف فلسفه افلاطون و دکارت در آغاز نمی‌آید بلکه در پایان ظاهر می‌شود. اما بدون شک این ظاهر امر است؛ زیرا از آنجا که این کامل ازلی و ابدی است، چون در پایان است باید در آغاز هم بوده باشد.کانت پس از نقض همه دلایلی که به وسیله عقل نظری اقامه شده، عقل عملی را جایگزین عقل نظری می‌کند و بدین ترتیب با جنبۀ جدیدی از تصور خدا مواجه می‌شویم که در آن خدا به عنوان اصل و مبنای اخلاق و اخلاقی بودن است. بدین وجه که چون ما در درون خود احساس تکلیف می‌کنیم در ما هم اختیار و هم یک نفس و هم یک غریزه به تعبیر کانتی وجود دارد. غریزه‌ای که می‌خواهد بالاخره روزی سعادت و فضیلت منطبق بر هم شوند و صاحب فضیلت سعادتمند گردد و چون آن روز فرا نمی‌رسد یا لااقل ضرورتاً در این دنیا فرا نمی‌رسد باید مقارنه سعادت و فضیلت در ورای دنیای ما یافت شود و این منوط بر تصور خداست. اما تصور خدا به عنوان یک اصل موضوع عقل عملی با واقعیت اعتقادی که در قلب مؤمن جلوه‌گر می‌شود مطابق و سازگار نیست زیرا آنچه که یک مؤمن می‌طلبد آن است که خدا بیش از یک اصل موضوع باشد ولو به معنای کانتی.
  • تعداد رکورد ها : 32