جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 380
مفهوم پادشاهی خدا در اندیشه هگل و مارکس [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Martin Hans Rumscheidt
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : کتابهای درسی تاریخ معمولاً تاریخ ثبت شده را به سه، گاهی چهار دوره تقسیم می کنند: دوران باستان (حدود 1000 قبل از میلاد تا حدود 500 پس از میلاد، پایان امپراتوری روم)، قرون وسطی (حدود 500 تا حدود 1500 پس از میلاد)، و دوران مدرن (از اصلاحات به بعد). گاهی از انقلاب فرانسه برای مشخص کردن آغاز دوره چهارم، یعنی دوره تاریخ معاصر، استفاده می شود. مزایا یا معایب این طبقه‌بندی هرچه باشد، استفاده از آن برای ما راحت است، زیرا به خوبی با تقسیم‌بندی که می‌خواهیم در تاریخ اندیشه انجام دهیم، منطبق است. پایان قرون وسطی و آغاز دوران جدید شاهد ظهور نیرویی بود که مفهوم آن نقش مهمی در الهیات چهل سال اخیر داشته است.
ماهیت خدا در نوشته های نیکلاس بردیایف [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Frederick William Sass
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : نیکلاس بردیایف در سال 1874 در کیف، مهد فرهنگ مسیحی روسیه به دنیا آمد. او از فرزندان یک خانواده اشرافی بود، اما در حین تحصیل در کیف، تحت تأثیر نوشته‌های کانت و هگل قرار گرفت. در حالی که خود هگل از سیستم خود نتایج محافظه کارانه می گرفت، کارل مارکس نتایج انقلابی می گرفت و بردیایف جوان از مارکس و کمونیست های اولیه پیروی می کرد. او که به دلیل این تمایلات مارکسیستی از دانشگاه اخراج شد، خود را در تبعید در شمال در همراهی با برخی از بنیانگذاران کمونیسم روسیه دید.
توصیفات انگیزشی مارکسیستی [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Jesse Sean Summers
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : دلیل خوبی وجود دارد که فکر کنیم نوشته‌های مارکس حاوی یک نظریه اخلاقی هنجاری صریح نیست. با این وجود، خواننده معمولی مارکس را باید ببخشید که فکر می کند ارائه او از سرمایه داری قطعاً بی طرف نیست و معتقد است که فراخوان های او برای انقلاب باید دقیقاً بر اساس چنین نظریه هنجاری باشد. من پیشنهاد می‌کنم که این برداشت نادرست از مارکس توضیحی دارد که نشان می‌دهد هیچ نظریه هنجاری زیربنای نوشته‌های مارکس وجود ندارد، اما استدلال می‌کند که موضعی ارزیابی‌کننده وجود دارد که او از آن می‌نویسد. این موقعیت ارزشی حاوی ارزش‌هایی است، عمدتاً به شکل آنچه من «اصطلاحات ارزشیابی غلیظ» می‌نامم، اما نه هنجارها. این موضع ارزیابی است که به راحتی با یک نظریه هنجاری اشتباه گرفته می شود و بدین ترتیب خوانش نادرست را توضیح می دهد. علاوه بر این، این موضع ارزشی بیش از آنکه تجویزی باشد، توصیفی است، بنابراین مارکس در این که موضع او توصیفی است موجه است. در حالی که توصیف ها ممکن است به وضوح حاوی هنجارها نباشند - ظاهراً چنین مواردی قانون هیوم را در برابر استنتاج یک "باید" از "است" نقض می کند - آنها باید مقادیر مجاز باشند. در واقع، اگر توصیفات ممکن است شامل مقادیر نباشند، حتی قادر به توصیف واقعیات نیز نخواهند بود. بنابراین، مارکس ممکن است موضع ارزیابی خود را حفظ کند بدون اینکه مجبور شود کار خود را به عنوان یک کار تجویزی دوباره توصیف کند. در نهایت، پیوند نزدیکی بین ارزش‌ها و انگیزه وجود دارد، و این توضیح می‌دهد که چرا مارکس در فراخوان انقلابی‌اش موجه است. او ممکن است به وضوح نتواند از این موضع حمایت کند که باید انقلاب کرد، اما می‌تواند از موضع ارزیابی خود دلیل قوی انگیزه‌ای برای انقلاب ارائه دهد، بدون اینکه از قلمرو توصیفی واقعی خارج شود.
سیاست چرخش زبانی: تحلیل ویتگنشتاینی و نقد نقش زبان در نظریه سیاسی معاصر
نویسنده:
Edward Charles Fisher
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه به بررسی پیامدهای ناشی از پذیرش مفاهیم خاصی از زبان در نظریه سیاسی و اجتماعی معاصر می پردازد. همچنین تأثیری که این امر بر برخی از گزارش‌های تأثیرگذار ارائه‌شده از پدیده‌های سیاسی عینی مانند تاچریسم داشته است را بررسی می‌کند. هدف اصلی این مطالعه، تثبیت مجدد ماهیت اجتماعی غیرقابل تقلیل زبان است، بُعدی حیاتی که، استدلال می‌شود، در صورت‌بندی‌های پساساختارگرایانه و پست مدرنیستی معاصر رابطه زبان/سیاست گم شده است. بخش 1 موضوع اصلی پایان نامه را با بررسی نقشی که برخی استعاره های مولد غالب از حوزه زبان شناسی در تضعیف مفهوم زبان به عنوان یک پدیده واقعاً اجتماعی و سیاسی ایفا کرده اند، در زمینه قرار می دهد. این شامل بررسی مفاهیم سیاسی است که از تصاحب پساساختارگرایانه و پست مدرنیستی میراث نظری سوسور ناشی می شود. به ویژه، اصرار بر مفهوم «نظام» زبان و ماهیت «اختیارانه» رابطه بین دال و مدلول. برخلاف دیدگاه‌های پساساختارگرا و پست مدرنیستی، یک برداشت ویتگنشتاینی از زبان در بخش دوم ارائه شده است که زبان را نه در قالب‌های صرفاً نشانه‌شناختی به‌عنوان ساختاری خودمختار و کاملاً نامعین، بلکه به‌عنوان شبکه‌ای اجتماعی از زبان‌ها و قواعد حاکم می‌نگرد. فعالیت های عملی؛ مفهومی که در مفهوم «شکل زندگی» ویتگنشتاین گنجانده شده است. در جریان این، نقدی درونی از مفهوم پساساختارگرا/پسامدرنیستی از زبان با تمرکز بر نوشته‌های لیوتار و رورتی توسعه می‌یابد که هر دو ادعای وفاداری به دیدگاه ویتگنشتاینی دارند، اما استدلال می‌شود که ناکامی‌های اصلی آنها ناشی می‌شود. از یک جهان شمول ناموجه مفاهیمی مانند «تفاوت»، ماهیت «خودسرانه» دال/رابطه مدلول، و «اقتضایی» زبان. در مقابل، خطی از استدلال از طریق نوشته‌های بعدی ویتگنشتاین توسعه می‌یابد که کاربردهای متنوع و نهفته در جامعه را از زبان باز می‌گرداند، که یکی از آن‌ها نشان دادن حالات امور در جهان سیاسی-اجتماعی است. استدلال می‌شود که همه این‌ها شباهت‌های مهمی را بین دیدگاه ویتگنشتاینی در مورد رابطه زبان/سیاست و دیدگاه‌های نویسندگان دیگر درباره این موضوع مانند ارسطو، مارکس و بوردیو نشان می‌دهد.
از تزهای فویرباخ تا فلسفه پراکسیس: مارکس، گرامشی، فلسفه و سیاست [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Aaron Jacob Bernstein
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در سال‌های اخیر، ادبیات فزاینده‌ای در مورد برداشت گرامشی از فلسفه پراکسیس، و به‌ویژه محوریت مارکس در درون آن وجود داشته است. با این حال، این با مطالعات جدی در مورد نحوه ارتباط رویکرد خود مارکس به فلسفه با بازسازی فلسفی گرامشی از اولی همراه نبوده است. این مطالعه هم تفسیر مجدد فلسفی گرامشی از مارکس و هم درک خود مارکس از فلسفه را بررسی می کند. من استدلال می کنم که علیرغم وجود شباهت هایی بین آنها، این دو متفکر در نهایت مفاهیم متفاوتی از فلسفه دارند. من نتیجه می‌گیرم که گرامشی هم در روش تحلیل انتقادی فلسفه و هم در شیوه‌ای که در آن دانش را به عنوان سیاست درک می‌کرد، فراتر از مارکس رفت.
چه عرفان‌ها یی می‌آیند: تشکیل اتحادیه‌های کامل‌تر از پراگماتیسم تا پسا انسان‌گرایی
نویسنده:
Chad Pevateaux
نوع منبع :
رساله تحصیلی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : در آغاز قرن بیستم، پس از جنگ داخلی آمریکا، اما قبل از جنگ‌های جهانی، ویلیام جیمز و دیگران از حکمت سنت‌های دینی جهان، به‌ویژه «زبان‌های عرفانی ناگفته» استفاده کردند تا مقوله مدرن عرفان را بسازند. بخشی برای ایجاد یک هسته مشترک که مردم تقسیم شده به امید تشکیل یک اتحادیه کامل تر هم از نظر مذهبی و هم از نظر سیاسی، حول آن جمع شوند. بیش از صد سال بعد، نظریه پردازان پست مدرن به ناآگاهی در قلب ارزشمندترین دانش ما از خود و جهانمان به عنوان منبعی روی می آورند تا تهدیدی برای کمک به تلاش های ما برای احترام به دیگران. پایان نامه من چنین تخصیص های اخیر ناگفته های باستانی را مورد بررسی قرار می دهد، اما فراتر از صرفاً زبانی و منطقی است و از طریق مقایسه آنچه که من شیوه های عرفانی و دنیوی لغو می نامم، مانند مشارکت عملگرایانه جیمز در یک جهان کثرت گرا، به تجزیه و تحلیل تجسم و جا افتاده می پردازد (فصل 1). تجسم ارتدکس و هترودکس، شرقی و غربی ارتعاشات کیهانی از عرفان باستان، از طریق الهیات عرفانی مسیحی، تا شعر آلن گینزبرگ (فصل 2). اشتیاق به معنای زندگی بیشتر در دینداری آمریکایی آفریقایی تبار که توسط هاوارد تورمن، لنگستون هیوز و سوجورنر تروث ارائه شده است (فصل 3). و نظریه پردازی دموکراتیک از فمینیست ها تا پستانسان گرایان (فصل 4). با برخوردهای خلاقانه متفکران ظاهراً متفاوت که با این وجود پویایی های مشابهی در پذیرش اعمال «معنوی اما نه مذهبی» دارند، من در پی آن هستم که بحث های عرفانی را از طریق توسعه منابع برای درک و تغییر پویایی ستم مانند جنسیت، نژاد، طبقه، گونه ها به جلو ببرم. و دیگر مسائل مربوط به تفاوت تجسم یافته است. با استفاده از ژاک دریدا به‌عنوان چهره‌ای پل، من با آنچه که من آن را نادرست خواندن زبانی از ساختارشکنی می‌نامم مقابله می‌کنم تا از مشارکت آگاهانه‌تر در یک حالت تجسم یافته تجربه یک آسیب‌پذیری مولد که کاملاً جهانی است، دفاع کنم. با درک مجدد، تناهی تجسم یافته ممکن است منابعی را برای ارتقای عدالت با متحد شدن حول نوع دیگری از هسته مشترک فراهم کند - هسته مشترک بدون هسته مشترک. بنابراین، نامعین بودن ممکن است به معنای جرأت ناشناختن خود و دیگران از طریق مشارکت در رازی فراتر از تقسیم‌بندی‌های واضح باشد - ذاتی و متعالی، مادی و غیر مادی، مرد و زن، انسان و حیوان.
آدورنو، هگل و خاستگاه های فلسفی نظریه اجتماعی کلاسیک [پایان نامه انگلیسی]
نویسنده:
Brian Wayne Fuller
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : ادعای اصلی پایان نامه من این است که کار تئودور آدورنو چارچوب ارزشمندی برای ارزیابی مجدد میراث فلسفی نظریه اجتماعی کلاسیک ارائه می دهد. نوشته‌های انتقادی فلسفی، جامعه‌شناختی و فرهنگی آدورنو در تعامل مداوم او با فلسفه ایده‌آلیسم آلمانی، و به‌ویژه با هگل، شامل بازاندیشی انتقادی درباره رابطه بین سوژه و ابژه، و بین فرد و جامعه است. من دو دلیل اصلی را برای اثبات ادعای خود بیان می کنم. اول این که کار آدورنو باید در چارچوب فلسفه کانت و هگل درک شود. به ویژه، نشان می‌دهم که نقد هگل از فلسفه کانتی، درک خود آدورنو از کار فلسفه و نظریه اجتماعی انتقادی را ساختار می‌دهد. در بخش اول پایان نامه، محتوای معرفت شناسی کانتی و نقد هگل را مرور می کنم (فصل 2). سپس نشان می‌دهم که رویه فلسفی انتقادی آدورنو مبتنی بر خوانش او از کانت و هگل است (فصل 3). دومین بحث اصلی من این است که تلاش آدورنو برای بیان نقدی بر نظریه اجتماعی کلاسیک به دلیل تعهدات فلسفی او با مشکل مواجه شده است. از طریق کنار هم قرار دادن نقد مارکس از فلسفه عملی هگل با نقد خود آدورنو از هگل (فصل 4)، نشان می دهم که تعهد آدورنو به منفی بودن دیالکتیک مستلزم برداشتی از نظریه اجتماعی است که به اندازه کافی به پیامدهای دگرگونی ماتریالیستی آن توجه نکرده است. کار آدورنو بر تقلیل هگل تکیه دارد که همچنان مشکل ساز و ناشناخته باقی مانده است. در مرحله بعد، من از خوانش تعهدات فلسفی خود دورکیم، از دریچه ایده آلیسم آلمانی، استفاده می کنم تا نشان دهم که نقد درونی آدورنو از دورکیم، آپوریایی را بازتولید می کند که به دنبال نجات آن است (فصل 5). در پایان پایان نامه (فصل 6)، من بحثی درباره موضوعات و مشکلات رایج تفسیر انتقادی-فلسفی آدورنو از نظریه اجتماعی کلاسیک به کار می برم تا بازنگری و تجدید میراث هگلی آن را پیشنهاد کنم.
فویرباخ در متن: ارزیابی مجدد فلسفی
نویسنده:
Joseph Penlong Nietlong
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : بین سال‌های 1828 و 1872، لودویگ آندریاس فویرباخ مجموعه‌ای از آثار منتشر کرد که او را در کانون بحث‌های فلسفی و کلامی زمان خود قرار داد. فردریک انگلس نوشت که «شوق عمومی بود؛ همه ما به یکباره فوئرباخی شدیم» ریچارد واگنر از او به عنوان «نماینده ایده‌آل رهایی رادیکال فرد از غوطه ور شدن تصورات پذیرفته شده» استقبال کرد. کارل مارکس تمام تلاش خود را کرد تا ایده‌های خود را نقد، فرمول‌بندی مجدد و اتخاذ کند. بینش‌های فوئرباخ جذب و دگرگون شده است، [نه تنها در آثار] مارکس، [بلکه در آثار] فروید، دیویی و لوکاچ. "نقد رادیکال فوئرباخ از دین با شور و اشتیاق تقریباً ناشایست توسط خود الهیات رادیکال پذیرفته شده است، به عنوان راهی برای نجات خدا برای بشریت و نجات دین از بی ربطی کامل به این جهان. سنگ محک رابطه خود با دیگران. روانشناسی وجودی و روانپزشکی راجرز، لینگ و دیگران نظریه و درمان ضمنی روانشناسی فوئرباخی را تکرار و تشریح کرده بودند. دوره میانی اهمیت فویرباخ را پنهان کرده است. وقتی اصلاً از او نام برده می‌شود، عمدتاً به شکلی آشکار، به‌عنوان یک پله‌ی صرف، یا به‌عنوان پلی از هگل به مارکس است. از نظر فوئرباخ، خدا و حقیقت، ابژه های ادعایی فلسفه و دین، ابژه های واقعی فلسفه و دین نیستند. در عوض، وقتی رمزگشایی و نقاب زدایی شود، هدف واقعی هر دو، انسان است. از آنجایی که انسان ذاتاً اجتماعی است، تحقق این محتوای انسان‌شناختی به طور طبیعی به تحقق نیازهای گروه اجتماعی مربوط می‌شود که آزادی و تحقق آن‌ها به منزله حذف منابع بیگانگی دینی تلقی می‌شود. هدف این پایان نامه ارائه دیدگاهی کاملاً تازه از فویرباخ است که اساساً بدیع و متفاوت از شیوه معمول به تصویر کشیده شدن این متفکر قدردانی شده است. این پایان نامه استدلال خواهد کرد که در هسته اندیشه فویرباخ دو موضوع یا دغدغه اصلی وجود دارد: اولی معرفت شناختی و دومی، هستی شناختی. منظور من از اولین نگرانی، آن چیزی است که می‌توان از نوشته‌های او استخراج کرد و آن را به‌عنوان طرح کلی یک نظریه معرفت به‌دست آورد. نگرانی دوم یا هستی‌شناختی به نظریه هستی فویرباخ اشاره دارد که در آن او درک معمول از رابطه بین هستی و اندیشه، ذهن و واقعیت را وارونه می‌کند، بنابراین یک رشته اصلی از تفکر مدرن را آشکار می‌کند: اصل ایمان گرایی. در وهله اول، فویرباخ در اکثر موارد از هگل پیروی می کند که معتقد است رابطه سوژه متفکر با ابژه مناسبش ممکن است اگر و تنها در صورتی که سوژه و ابژه (دانش) از یک ماهیت باشند.
خلق جامعه به مثابه یک اثر هنری: به سوی یک منطق تخیلی دربه کنش در "نقد عقل دیالکتیک" سارتر
نویسنده:
Austin Hayden Smidt
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : نقد عقل دیالکتیکی ژان پل سارتر عموماً به عنوان اثری از هستی شناسی اجتماعی و/یا نظریه اجتماعی هنجاری خوانده می شود. پروژه حاضر پیشنهاد می کند که بهتر است به CDR به عنوان یک تحقیق اکتشافی، به عنوان یک تحقیق رسمی و منطقی در ساختارهای رسمی ابتدایی تاریخ نگرش شود. هنگامی که هرمنوتیک هستی‌شناختی و هنجاری به سمت قرائت هیپومنطقی هماهنگ می‌شود، CDR به متن اولیه نظریه انتقادی تبدیل می‌شود که می‌تواند به نظریه‌پردازان آینده هم در تحلیل شرایط مادی و هم در پیشنهاد مسیرهایی برای پراکسیس رهایی‌بخش کمک کند. این پایان نامه به دو بخش تقسیم می شود. بخش اول تحلیلی از ساختارهای رسمی و منطقی کلیدی در نقد عقل دیالکتیکی ژان پل سارتر است. قابل فهم بودن آنها نتیجه خوانش تازه از متنی است که یا نسبتاً نادیده گرفته شده یا به روشی خاص و از پیش تعریف شده خوانده شده است. این خوانش از طریق یک رویکرد تفسیری به چالش کشیده می شود، در حالی که با چهره های کلیدی رویکرد تفسیری استاندارد نیز درگیر می شود. هدف این نیست که مفسران قبلی را لکه دار کنیم، زیرا این کار به شدت مدیون آنهاست، بلکه پیشنهاد اصلاحی جزئی است که غنای پنهان این متن را قادر می سازد آشکار شود. در پایان بخش اول، حالت‌های مختلف «گروه‌های عملی» با ارزش رسمی، منطقی و اکتشافی آن‌ها درک خواهند شد. این به ما امکان می‌دهد نظریه‌ای درباره یک گرایش منطقی بسازیم که «منطق تخیلی کنش» نامیده می‌شود که در برابر کنترل سلطه‌جویانه سریال مقاومت می‌کند. بخش دوم این مفاهیم را با کارهای اولیه سارتر در مورد تخیل پیوند می‌دهد و راه‌های بیشتری را پیشنهاد می‌کند که از طریق آن‌ها می‌توان چنین ازدواجی را با تحلیل گرایش‌های منتخب از گرایش‌های اخیر در فلسفه قاره‌ای تقویت کرد. نتیجه این است که درک تازه‌ای از «منطق زنده کنش» در نقد عقل دیالکتیکی به‌عنوان «منطق تخیلی کنش» پدیدار می‌شود، که به موجب آن تخیل به لحظه‌ای نهفته و نهفته از خود پراکسیس در تضاد فعال خلاقانه دائمی تبدیل می‌شود. شرایط سریال با گنجاندن تخیل در منطق عمل زنده سارتر، دو نتیجه به دست می آید: 1) با توضیح بیشتر منطق روابط قدرت پویا که زندگی اجتماعی را تشکیل می دهند، مجموعه ای قوی تر از ابزارهای تحلیلی پدیدار می شوند که با آن نظریه اجتماعی و سیاسی جدید می تواند توسعه یابد. و 2) با نظریه‌پردازی روش‌هایی که از طریق آنها می‌توان چنین منطقی را در دگرگونی دائمی زندگی به کار گرفت، یک تفکر خلاقانه، آینده‌نگر و اتوپیک ایجاد می‌شود.
نانسی و هگل: فلسفه اجتماع، انفراد و هستی ارتباطی
نویسنده:
Leda Richarda Walnut Channer
نوع منبع :
رساله تحصیلی , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ترجمه ماشینی : این پایان نامه ادعای نانسی را در مقاله "عشق شکسته" توسعه می دهد که می توان عناصر فلسفه حق هگل و پدیدارشناسی روح را به دلیل شرح هایی که در مورد هستی رابطه ای ارائه می دهند، خواند، علیرغم اینکه برای نانسی ساختار دیالکتیکی من استدلال خواهم کرد که برای نانسی، موقعیت هایی که هگل آنها را خودآگاهی و دولت می نامد به ترتیب به عنوان تکینگی و اجتماع بهتر درک می شوند، که هر دو روابطی هستند که باید تجربه شوند نه کارهایی که باید به دست آیند، و علاوه بر این، همان رابطه هستند، همان وضعیت هستی من استدلال خواهم کرد که پروژه یکسان سازی دیالکتیکی هگل را می توان به عنوان پروژه ای دید که می کوشد این هستی غیرقابل ارائه چندگانه مشکل ساز را به هویتی منفرد تبدیل کند که حضور دارد. در حالی که پژوهش حاضر نانسی مشغله نانسی را با فلسفه هگل تایید می کند، همانطور که دو کتاب نانسی در مورد هگل نشان می دهد، در حال حاضر هیچ مطالعه ای در ادبیات ثانویه در مورد دریافت نانسی از فلسفه هگل به طور کلی وجود ندارد، چه رسد به تمرکز خاص بر اجتماع و هستی اجتماعی. بنابراین، این پایان نامه به دنبال ارائه مسیری از دریافت نانسی از فلسفه هگل است، که هر دو آثار نانسی در مورد هگل، اظهار نظر گمانه زنی و بی قراری منفی و دو اثر شناخته شده را که به طور خاص با جامعه و هستی اجتماعی مرتبط هستند، یعنی The Inoperative را پوشش می دهد. اجتماع و مفرد بودن جمع. بعلاوه، در پی آن خواهد بود که دریافت نانسی از هگل را در مقابل پس‌زمینه‌ای از دریافت‌های مارکس، دریافت‌های مختلف فرانسه در قرن بیستم و نیز گزیده‌ای از آن‌هایی که از سنت تحلیلی هستند، قرار دهد. در پایان، پس از خواندن مقاله نانسی، "غافلگیری رویداد"، من استدلال می کنم که هگل آنچه را که نانسی خود "حادثه" بودن موقعیت های اجتماع و تکینگی می نامد از دست می دهد، در نتیجه او به نمونه های تفکیک شده می رسد یا لحظه ها به جای حرکتی که او آرزویش را دارد. در نهایت، من استدلال خواهم کرد که پاسخ نانسی به مشکل تلاش برای حفظ رویداد-بودگی رویداد، برانگیختن موقعیت جدایی و پیوند همزمان، یا گذاشتن نام خاص خود، تعجب، به آن است.
  • تعداد رکورد ها : 380