جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > فلسفه غرب > 1402- دوره 2- شماره 4
  • تعداد رکورد ها : 6
نویسنده:
خداکرم کهن ، احمد هاشمی ، عباس قلتاش ، علی اصغر ماشین چی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این پژوهش با هدف تبیین ابعاد و مؤلفه‌های معرفت‌شناسی انسان و دلالت‌های تربیتی آن بر اساس اندیشه و آراء امانوئل کانت انجام شده است. در پژوهش، برای گردآوری اطلاعات از تحلیل محتوای کیفی و الگوی استقرایی مایرینگ استفاده شد. یافته‌های پژوهش نشان داد که در مورد معرفت‌شناسی انسان و استلزامات تربیتی آن، کانت بر مؤلفه‌های زیر تأکید دارد: نقش آگاهی، حواس، تجربه و فاهمه به‌عنوان منابع شناخت، توجه به ظرفیت تغییرپذیری انسان‌ها برای بهبود و تغییر وضع جامعه، نقش تجارب نسل‌های متوالی در تربیت انسان‌ها، شکل‌دهی عادات به‌طور تدریجی (نه دفعی)، حذف پاداش و تنبیه در تربیت و عدم اعتقاد بدان‌ها، اعتقاد به آزادی و طبیعت یکسان انسان‌ها و مخالفت با نخبه پروری و استثمار انسان‌ها، عدم نقش ارزش‌ها در امر تربیت، و مسئول دانستن انسان در مسیر تربیت خویش. نگرش کانتی به فلسفة تعلیم‌وتربیت، نگاهی مبتنی بر عمل به وظیفه است که نوعاً امری برخاسته از سرشت عقل عملی و وجدان پاک انسانی است؛ او به جایگاه رفیع تربیت و اینکه انسان‌ها دارای ظرفیت و استعداد تربیت شدن هستند، اعتقاد دارد. البته نگاه کانت ‏به انسان، نگاهی انسان‌مدارانه و غیردینی است؛ او انسان را موجودی ارزشى و دینى به‌حساب نمی‌آورد و بنابراین، جهت‌گیری تربیتی وی را نیز نمی‌توان در قالب رویکردهای ارزشی تفسیر کرد.
صفحات :
از صفحه 53 تا 72
نویسنده:
محمدرضا بیات ، رسول سالارکریمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ارائة تعریفی قابل دفاع از معجزه، یکی از مسائل اساسی در الهیات ادیان و فلسفة دین تحلیلی بوده است. در این مقاله، با نگاهی به تعاریف فیلسوفان و الاهیدانان مسیحی و مسلمان، با تفکیک مقام تعریف معجزه از تبیین آن، با ارزیابی تعاریف گوناگون از معجزه با تکیه بر ملاک‌های نگاه واقع‌رایانه/ ناواقع‌گرایانه، تفکیک تعاریف حدی و رسمی، سادگی، سازگاری با معرفت‌های پس‌زمینه‌ای، نشان داده شده که اولاً، تعاریف واقع‌گرایانه بر تعاریف ناواقع‌گرایانه ترجیح دارند و با نگاه مؤمنان سازگارند. ثانیاً، اگرچه تعاریف حدی بر رسمی ترجیح دارند، ولی هیچ‌کدام تعریف حدی تامی از معجزه ارائه نکرده‌اند و در مجموع، میتوان گفت مؤلفة خرق عادت در تعاریف الاهیدان و فیلسوفان مسیحی و مسلمان، و نقض قوانین طبیعت در تعریف هیوم، تعریفی ناقص ارائه کرده‌اند که از این حیث، بر دیگر تعاریف ترجیح دارند. ثالثاً، طبق ملاک سادگی، تعاریف تفاوت زیادی با همدیگر ندارند، زیرا هر یک از جنبه‌های گوناگون، از سادگی برخوردارند. رابعاً، طبق ملاک سازگاری با معرفت‌های پس‌زمینه‌ای، تعریف هیوم با معرفت‌های پس‌زمینه‌ای در دورة معاصر سازگار است. بنابراین، اگرچه با تکیه ملاک‌های فوق، می‌توان تعریف هیوم را ترجیح داد، اما اشکال تعریف وی این‌است که هیچ‌گاه به قوانین طبیعت دسترسی نیست و تنها از راه نظریه‌های علمی می‌توان بدان‌ها دست یافت و نظریه‌های علمی هم همواره در حال تغییرند. بنابراین، بنظر می‌رسد نتوان تعریفی از معجزه ارائه داد که بتوان به‌مدد آن، به سرشت معجزه دست یافت و همان‌طور که قرآن توصیه کرده است، باید معجزات را به‌مثابه آیات و نشانه‌های خداوند نگریست.
صفحات :
از صفحه 1 تا 16
نویسنده:
پیام جهاندار لاشکی ، مجید ملّایوسفی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مفهوم اراده در نظام فلسفی شوپنهاور را می‌توان برآیند ژرف‌اندیشی وی در باب مفهوم شیء ‌فی‌نفسه در نظام فلسفی کانت قلمداد کرد؛ مفهومی که به‌رغم جایگاه برجسته‌اش در روش استعلایی کانت، تبیینی بایسته از آن ارائه نگردید. اگرچه شوپنهاور با پرسش از چیستی/چه‌بودی حقیقت موجود در پس‌پشت این عالم، درون‌مایه و نهاد هر پدیدار موجود در جهان تصور را که به‌واسطۀ اصل دلیل کافی و صورت‌های چهارگانه‌اش دریافته، به مفهوم اراده گره می‌زند، اما با فراروی از گسترۀ جهان تصور و با آشکار شدن اراده به‌مثابه شیء فی‌نفسه و فهم این اراده به‌واسطۀ کالبد، اراده‌ورزی‌های پیاپی در پدیدارها و در ظرف حیات (که ویژگی بنیادین اراده است) خود را به‌نمایش می‌گذارد که از یک‌سو به تقلایی همواره ادامه‌دار و زایش رنج پایدار، و از سویی دیگر به لذت ناپایدار می‌‌انجامد. در نتیجة چنین نگرشی، از وجود نوعی بدبینی در این جهان پرده برداشته می‌شود که می‌توان آن را به‌مثابه وجه تراژیک و مصیبت‌بار زندگی در نظر‌ گرفت. در نوشتار پیش رو تلاش می‌کنیم آشکار سازیم که شوپنهاور با ارائۀ چه مقدماتی، رنج را امری ایجابی و پایدار، و در دیگر سو، لذت را امری سلبی و ناپایدار شمرده است. در این‌صورت، آیا می‌توان رنج را به‌مثابه قسمی شرط‌مقدم برای دست‌یابی به هرگونه لذت به‌شمار آورد؟ برآیند مفاهیم یادشده چگونه به نگرش بدبینانه در عالم منتج می‌گردد؟
صفحات :
از صفحه 35 تا 52
نویسنده:
رضا ماحوزی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در دهه‌های اخیر ادبیات فلسفی و اجتماعی مفصلی پیرامون مسئولیت اجتماعی دانشگاه در جهان و ایران تولید شده است. بر اساس برخی از همین داده‌ها، دانشگاه دولت‌محور ایران، به‌ویژه در دهه‌های اخیر، در معرض این اتهام بوده که بیش از آن که آکادمی در معنایی راستین باشد، بنگاه دولتی صدور مدرک بوده و درنتیجه، خدمتی مستقیم به جامعة محلی و ملی خود نکرده و مسئولیتی در قبال آنها نداشته است. آنچه در این میان پرسیده نشده این‌است که آیا چنین دانشگاهی در اتخاذ مشی خود در قبال جامعه، از آزادی و استقلال لازم برخوردار بوده است یا نه؟ واقعیت آن‌است که دانشگاه نامستقل ما از آغاز، جامعه را از معبر دولت و به‌نحو غیرمستقیم، دیده و گاه پشتیبانی کرده است. راه‌حل‌های دولت نیز در این‌باره عمدتاً ذیل مرکزگرایی و از معبر بروکراسی دولتی ارائه و اِعمال شده است. این نوشتار با رویکردی فلسفی‌ـ‌اجتماعی، تلاش دارد با تعریف و تبیین واسطه‌ای به‌نام «خیریه‌های آموزش عالی» در میانة دانشگاه و دولت و جامعه، نشان دهد که چگونه می‌توان ضمن تبیین یکی از ارکان استقلال دانشگاه از دولت و جامعه، و استقرار آکادمی بر منطق مستقل کنشگری علمی خویش، از ظرفیت وجودی این خیریه‌ها برای نیل به دو رکن بنیادی دانشگاه، یعنی استقلال و مسئولیت اجتماعی آن در قبال جامعه و متقابلاً‌، مسئولیت جامعه در قبال دانشگاه، استفاده کرد. این راه‌حل، الگویی از مدیریت دانش و دانشگاه را پیشنهاد می‌دهد که بر اساس آن، دولت می‌تواند از بسیاری از تکالیف پیشین خود در قبال دانشگاه، آزاد شود. در پایان این نوشتار نیز چند راهکار به‌منظور اجرایی‌سازی این ایده در ایران پیشنهاد می‌شود.
صفحات :
از صفحه 73 تا 94
نویسنده:
میلاد نوری یالقوزآغاجی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هراکلیتوس و دیگر یونانیان، هستی را عرصۀ ستیز می دانستند و زندگی را با کشاکش نیروها می فهمیدند. معادل یونانی «ستیز»، واژة «پولموس» (πόλεμος) است که با واژگان «پاللو» (πάλλω) به‌معنای «نظم می‌بخشم»، «پلِمیتسو» (πελεμίζω) به‌معنای «می‌لرزم» و «پساللو» (ψάλλω) به‌معنای «می‌نوازم»، هم‌ریشه است. بنابراین، زندگی در یونانی‌ترین معنای آن، چیزی جز تقلایی همراه با ترس و لرز برای متعادل کردن نیروها در راستای وصول به هماهنگی نیست. این معنا در ذات خود، با مفهوم «فرونِیسیس» (φρόνησις) پیوند دارد که به‌معنای موقعیت‌نگری و گزینش بهترین کاری است که می‌توان در کشاکش نیروها انجام داد. این همان چیزی است که آدمی را به‌خوبی خاصّ وی یا «آرتِی» (ἀρετή) می‌رساند. آرِتی از «آرِتائو» (ἀρετάω) به‌معنای مناسب و به‌جا بودن است. آن نیرویی که در کار و کنش آدمی، این به‌جابودگی و تناسب را برقرار می‌سازد، همان چیزی است که از آن به تدبیر زیست انسانی یا فرونِیسیس تعبیر می‌شود. در این میان، ارسطو نیز به‌پیروی از سنت یونانی، باور دارد که فرونیسیس اساس عدالت یا «دیکایوسونِی» (δικαιοσύνη) است که بنیاد تمام خوبی‌هاست و فرد یا جامعه را به نیک‌بختی یا «ائودایمونیا» (εὐδαιμονία) رهنمون می‌شود.
صفحات :
از صفحه 95 تا 110
نویسنده:
مینا جزایری ، جهانگیر معینی علمداری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دو بازوی نظری کریستوا، نشانه‌شناسی و روان‌کاوی هستند؛ نشانه‌شناسی درک اینکه معنا چگونه ساخته می‌شود را میسر می‌سازد و روان‌کاوی فرایند شکل‌گیری سوبژکتیویته را روشن می‌کند. کریستوا با ادغام این‌دو رویکرد نظری، دیدگاهی منحصر به‌فرد در مورد رابطة بین امر روانی و امر سیاسی ارائه داده است. این نوشتار برای پاسخ‌گویی به این پرسش اصلی است که در اندیشة کریستوا، پیوندهای مهمی که بین امر روانی و امر سیاسی برقرار می‌شود، در کجاست؟ در این مقاله این فرض مطرح می‌شود که مهم‌ترین سهم کریستوا در نظریة سیاسی، پژوهش در مورد سوبژکتیویته است. کریستوا با بررسی پیوند بین سوبژکتیویته و جامعه، مفروضات اصلی نظریة قرارداد اجتماعی که عبارت است از فردیت پیشاسیاسی را به چالش می‌کشد و با وام گرفتن از نظریه‌های فروید در توضیح چگونگی شکل‌گیری سوبژکتیویته بر روند شکنندة حرکت از مرحلة اولیة تمایز (تمایز میان خود و دیگری)، بر کسب هویت‌های اجتماعی و سیاسی تأکید می‌کند. مفهوم «کورای نشانه‌ای» به‌عنوان منشأ سرپیچی، نشان‌دهندة محیط پایدار اولیه است که سوبژکتیویته در آن ظهور می‌کند. کریستوا استدلال می‌کند که توهم سرشار بودن در این مرحله باید از بین برود تا منجر به آشکار شدن پوچی شود. از دست دادن این فضای محصور و ظهور تهی‌بودگی به‌مثابه یک پیش‌نیاز برای رشد خود و هویت اجتماعی عمل می‌کند. درنهایت، تحلیل کریستوا از مفهوم سرپیچی، نشان می‌دهد که چگونه تجربة درونی موجود سخن‌گو، امر سیاسی را شکل می‌دهد. آراء کریستوا اهمیت سرپیچی درونی در زیر سؤال بردن هنجارهای غالب و تصور امکانات جدید به‌صورت فردی و جمعی را برجسته می‌سازد.
صفحات :
از صفحه 17 تا 34
  • تعداد رکورد ها : 6