جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
  • تعداد رکورد ها : 15
نویسنده:
علیرضا رجایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
الگوهای اخلاقی اموری تغییرپذیر و در واقع تاریخی هستند و به طور خاص در عصر تجدد که گفته اند «هر آنچه ثابت و پایدار است، دود خواهد شد و به هوا خواهد رفت»، این تحول اجتناب ناپذیر است.برخلاف تصور اولیه، اخلاق پدیده ای پیچیده است و همان قدر که درگیر مسائل اجتماعی و تاریخی است، به همان میزان هم با مسائل فلسفه و سیاست ارتباط دارد.کلیت نظام اخلاقی در تمدن های بزرگ تقریبا ثابت و دست نخورده باقی مانده و آنچه دستخوش تحولات بزرگ شده، مصادیق اخلاقی بوده که بیش از هر چیز، دریافت های بشر در قرون جدید از مفهوم آزادی، آن را تحت تأثیر قرار داده است. افزوده شدن آزادی به الگوی اجتماعی اخلاق، به ما کمک کرده است تا اشکال گوناگون و پیچیده تبعیض را شناسایی و برای امحای آن ها تلاش کنیم و این به معنی بسط مفهوم عدالت نیز بوده است.آنچه ما تحت عنوان اخلاق می شناسیم به معنای دقیق کلمه شاید در برخی از ذهن ها و گروه های انسانی «پیشا تاریخی» وجود نداشته باشد و به همین جهت هنگامی که برخی رفتارهای عمومی آن ها ازجمله بی اعتنایی به «حرمت نفس» را در آن ها می بینیم، آن را زندگی اجتماعی غیراخلاقی نام می گذاریم؛ ولی اغلب توجه نداریم که در چنان اجتماعاتی اصولا مفهوم اخلاق به شکلی که ما می فهمیم بلاموضوع و بنیان ها و الگوهای زندگی جمعی متفاوت بوده است.
نویسنده:
حسین دباغ
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دستگیری از «دیگری» نه تنها نوید آغاز یک تمدن را می دهد که باید آن را از مقومات و حتی شرایط ضروری پیدایش یک تمدن اخلاقی دانست. از تمدن، اجتماع، فرهنگ و دین گرفته تا سیاست، علم و...، زمانی اخلاقی و تحمل پذیر می شوند که به دیگری بیندیشند و هویت دیگری را در تخیل آورند. اما این دیگری چه خصوصیاتی دارد که برای اخلاقی کردن یک جامعه باید به حساب آید؟در مطالعه ای که پژوهشگران انسان شناسی فرهنگی دانشگاه آکسفورد درخصوص اصول اخلاقی 60 فرهنگ و اجتماع گوناگون انجام داده اند به این نکته دست یافته اند که اصول مشترک اخلاقی میان آن ها کمک به دیگری و احترام به دیگری است.دیگری اندیشیِ اخلاقی، خود را در سیاست هم نشان می دهد. سیاست اخلاقی بدین ترتیب سیاستی است که در آن دیگریِ غیرخودی به رسمیت شناخته شده و دعوت به همکاری می شود. یک دولت اخلاقی «تمام» شهروندان خود را به رسمیت می شناسد و اجازه مشارکت به همه آنان می دهد.یک جامعه و جهان اخلاقی جامعه و جهانی مشارکتی است. با تعامل و همکاری با یکدیگر می توانیم از خودمحوری و خودپرستی که ام ال م ص ائب و ام ال رذائل اخلاقی است فاصله بگیریم.
نویسنده:
شهریار دبیرزاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مباحثه درباره اخلاق همیشه در جوامع جاری و ساری است؛ اما در برهه های خاص از تاریخ به دلایلی مفهوم اخلاق از حوزه دنج فلسفه خارج می شود و به عرصه اجتماع می آید.با رویکرد هرمنوتیک همروانه پل ریکور، در شرایط امروز پاسخ های بهتری را درباره چالش های اخلاقی می توانیم رصد کنیم.جامعه امروز ایران در دهه های اخیر درگیر چالش ها یا پارادوکس های بسیاری شده که گاها این چالش ها تا مرز تبدیل شدن به یک بحران فراگیر پیش رفته و جامعه را درگیر خویش کرده است؛ گسست ها و گسل هایی که بعضاً در برخی حوزه ها بسیار بنیادین محسوب می شوند و فقط محصول تحولات زمانه کنونی نیستند، بلکه در شرایط امروزین جامعه، مجدداً فعال شده اند.آیا ساختارها برای انسان ساخته شده اند یا اینکه انسان ها در خدمت نهادها و ساختارها درآمده اند؟ به نظر می رسد این نقطه ثقل اختلاف های اندیشه های گوناگون و مکاتب فکری مختلف پیرامون اخلاق است.جامعه ایران به لحاظ اخلاقی و در گستره حوزه عمومی جامعه نجیب و آرام است و حتی در بدترین شرایط در درخواست های خود نیز بسیار حداقلی و دچار خودبسندگی است. اما آنچه چالش اخلاقی در جامعه ما را پررنگ کرده، وجود بحران اخلاقی در ساخت های سیاسی و اقتصادی است.
نویسنده:
امیر تاکی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
آرمان شهر، افقی است که از رنج ها و آلام انسان می کاهد و بر شادی و فرحش می افزاید. اما مسیر حرکت انسان ها در طول تاریخ به گونه ای بوده است که به سادگی نمی توانند به این آرزوی دیرینه، لباس تحقق بخشند. جامعه اخلاقی، همان جامعه ای است که علاوه بر رعایت اصول و قواعد زیست بشری، با ذات تکامل جوی بشری هم هم خوان و همراه هست. جامعه اخلاقی انسان ها را همان گونه که هستند و در قامت واقعیت ها می شناسد و نیازهای آنان را مبتنی بر عقل، علم و شناخت دقیق انسان پاسخ می دهد. جامعه اخلاقی فرصتی است که حرمت انسان بودن را پاس می دارد و شرافت انسانی را شکوفا می سازد. در چنین جامعه ای نه تنها علیه جهان هستی و عصیان علیه مواهب آن، تحریمی صورت نمی گیرد که بسترهای لازم برای بهره مندی عزت مدار از آن ها را نیز تدارک می بیند. جامعه ای را که از مفاهیم اساسی چون آزادی، عدالت، دموکراسی، حقوق بشر، حق تعیین سرنوشت، رفاه، امنیت، آرامش و... گریزان باشد، نمی توانیم اخلاقی بدانیم. زیست متعالی انسان ها، نیازمند رعایت قوانین و اصول واقعی است؛ بنا بر این شناخت، مگر می شود جامعه ای اخلاقی شود، اما آزادی در آن جامعه به قهقرا رفته باشد، عدالت و مخصوصا عدالت اجتماعی رخت بربسته باشد، افراد جامعه از حضور و مشارکت و ایفای نقش خود سر باز زنند یا واهمه داشته باشند، سیاست منجلاب اخلاق شده باشد، حقوق افراد پایمال شود، محیط زیست رو به نابودی رفته باشد، آرمان ها بی رنگ و سجایای اخلاقی مذموم شده باشند؟ مدیریت جامعه جای شعارهای رنگارنگ و فریبنده نیست. زندگی جمعی، همانند سایر عناصر این جهان هستی تابع علت ها و عوامل است و کار علم پی بردن و تحلیل این عوامل است.
نویسنده:
مصاحبه شونده: محمدتقی فاضل میبدی ، مصاحبه کننده: امیر تاکی
نوع منبع :
مقاله , مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
چکیده :
دین غالبا مقوله ای ارزشی است؛ البته جنبه و روش هم دارد. دین آمده است تا انسان را به یک جامعه سعادتمند و نجات یافته برساند. اگر بخواهیم دین را بر اساس بینش قرآنی معنا کنیم، این مفهوم در سه مقوله قرار می گیرد: ایمان، انفاق و ارتباط با مردم و عبادات.دین هم جنبه های ارزشی دارد و هم جنبه های روشی. روشی یعنی چه؟ دین می خواهد مردم جامعه در رفاه باشند، به محیط زیست توجّه شود، مردم از بهداشت برخوردار باشند، مردم گرسنه نباشند، سرقت نباشد، بی عفتی نباشد و...؛ امّا با چه روشی باید پیش رفت و جامعه را ساخت تا این معضلاتی که مخل آسایش و کرامت بشر است، وجود نداشته باشد. دین روشش را به عقل واگذار می کند.اگر جامعه ای فقط وحیانی شد و عقل برچیده شد آن جامعه به جایی نمی رسد. همچنین اگر یک جامعه فقط عقلانی شد و پدیده وحی را کنار گذاشت کامیاب نمی شود.نسبت دین و اخلاق، عموم و خصوص من وجه است. ممکن است در برخی حدود با هم یکسان باشند یا نباشند؛ زیرا مسئله اخلاق در عرف هر جامعه ای وجود دارد، چه پیامبری باشد و چه نباشد. هیچ گاه اخلاق لزوما یک پدیده وحیانی نیست. در هر جامعه ای زشتی و زیبایی وجود دارد، باید و نباید و حسن و قبح وجود دارد. غالب حسن و قبح ها عقلی، فطری و عرفی است.یک وقت دین می گوید «اُعبد الله»: خدا را بپرستید. عبادت خداوند اخلاقی نیست یا اینکه می گوید ایمان به غیب داشته باشید این هم اخلاقی نیست، بلکه پیامی وحیانی است. یک وقت دین می گوید به پدر و مادرتان نیکویی کنید، خون کسی را به ناحق نریزید، به مال مردم تجاوز نکنید؛ این ها پیام هایی اخلاقی است که در قرآن آمده و انبیا هم گفته اند.من بر این باورم که امروزه در جوامع دینی مثل کشورهای منطقه و ایران، بیشتر مردم که مرتکب کار زشت نمی شوند به این خاطر است که می گویند خداوند در قرآن و حدیث حرام کرده و برای من وعده عذاب داده است. اگر عذاب های خداوند و آیات قرآن را برداریم و بگوییم دیگر نه قیامتی هست، نه خدایی و نه آیه قرآنی هست، من نمی دانم این جامعه اخلاقی تر می شود یا بی اخلاق تر. این مسئله برای من روشن نیست.
نوع منبع :
مقاله , مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اخلاق انتزاعی در واقع یک سری اصول را از ما می خواهد که ما این اصول را اجرا کنیم؛ ولی در مقام عمل بنا بر دلایل گوناگون، این اصول قابلیت اجرا ندارد و متأسفانه معلمان اخلاق توجهی به این ندارند که این اصول در دنیای واقعی و در درون زمینه اجتماعی مختلف اساسا قابلیت اجرا ندارند. این اخلاق انتزاعی ربطی به جهان واقعی انسان ها ندارد و اتفاقا به نظر می رسد فرهنگ آرمانی، یعنی فرهنگی که انسان ها در مقام گفت وگو و سخن آن را قبول دارند و روی آن تأکید می کنند، مرتبط با همین اخلاق انتزاعی است.اگر اخلاق زمینه مند وجود داشته باشد، می تواند اصول خودش را داشته باشد؛ یعنی فرد در درون زمینه فرد مجهز به منطق اخلاقی باشد که بتواند در آن موقعیت بر اساس آن اصول اخلاقی عام مرتبط با زمینه عمل کند. همه چیز منتهی به تصویر شخصیتی او نشود، بلکه ما بتوانیم بر اساس موقعیت های مختلف حرف بزنیم و بر اساس اصول اخلاقی عام بحث کنیم.اخلاق زمینه مند می تواند راهنما باشد و زمینه های نوعی را مشخص می کند و اصولی را ارائه می دهد و تو را رها نمی کند که هر کاری دوست داری انجام دهی. اتفاقا جزئی تر به این مسائل می پردازد. اساسا اصول اخلاقی که آدمی همیشه به آن پایبند باشد وجود ندارد و غلط است.ما باید اصول اخلاقی را به صورت سلسله مراتبی ببینیم. برعکس آن چیزی که در باب اصول اخلاقی به موازات هم مطرح می کنند. اصول اخلاقی مطرح شده موازی هم هستند و من بر این نقد جدی دارم؛ زیرا اصول اخلاقی باید سلسله مراتبی باشند؛ یعنی شما اصول اخلاقی ای داشته باشی که بر اصول اخلاقی دیگر سوار بوده و حاکم بر آن ها باشند.
نویسنده:
مصاحبه شونده:حسین هوشمند، مصاحبه کننده: امیر تاکی
نوع منبع :
مقاله , مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از دیدگاه رالز، ماهیت افراد بیشتر محصول جامعه است تا تعیین کننده آن. نظام اجتماعی همواره بر خواسته ها و ترجیحات افراد تأثیرات عمیق و پایدار می گذارد؛ بنابراین باید بین نظام های اجتماعی، بر اساس نیازهایی که آن ها تأمین می کنند، دست به انتخاب بزنیم.مفهوم عدالت آن چنان که جان رالز می گوید، مهم ترین فضیلت نهادهای اساسی جامعه است. اگر دولت ها از هر فضیلتی برخوردار باشند، اما از فضیلت عدالت برخوردار نباشند، مشروعیت ندارند.نظریه «عدالت به منزله انصاف» رالز از یک سو تفسیری لیبرالی در باره عدالت اجتماعی است، زیرا این نظریه به حداکثر آزادی های اساسی افراد اولویت می دهد؛ همچنین این نظریه بر بازار مبتنی بر رقابت آزاد، در مقابل بازار مبتنی بر کنترل دولت، تأکید می کند. از سوی دیگر، این نظریه برابری طلب است؛ زیرا علاوه بر حفظ و تأمین آزادی های اساسی برابر و برابری منصفانه فرصت ها، متضمن بیشینه کردن منافع محروم ترین افراد جامعه است.تأکید بر اخلاق فردی نمی تواند کثیری از مسائل و چالش های اجتماعی را که در دنیای مدرن پدید آمده اند، حل وفصل کند؛ ازاین رو، بر خلاف نظریه های اخلاقی مذکور، جان رالز در نظریه عدالتش، پروژه فکری اش را به جای ارزیابی اخلاقی رفتار و منش افراد به ارزیابی اخلاقی نهادهای اساسی جامعه تغییر می دهد. تمرکز و تأکید او بر عدالت اجتماعی از این بصیرت نشئت می گیرد که دانش اخلاق (ethics)، به طور روزافزون از تبیین جنبه های مهم اخلاقی جوامع مدرن ناتوان است.فقر و بیکاری ازجمله بحران های اجتماعی هستند که نتایج اخلاقی ویرانگری به بار می آورند. این ها مسائلی هستند که با اتکا به اخلاق فردی، چه اخلاق فردی کانتی و چه اخلاق فردی ارسطویی، ما قادر به حل وفصل آن ها نیستیم؛ چون این مدل های اخلاقی، حداکثر افراد را به صدقه دادن دعوت می کنند، از ما می خواهند که از وظایف اخلاقی معمولی پا را فراتر بگذاریم و به ایثار و فداکاری اقدام کنیم؛ مثلا به انفاق و صدقه دست بزنیم. اما، صدقه یا نیکوکاری نمی تواند بحران های عظیم اجتماعی (نابرابری، فقر و بیکاری) را حل کند؛ زیرا افراد و انجمن های نیکوکاری، زمینه ها و بستر تاریخی فقر و بی عدالتی را مورد پرسش قرار نمی دهند.نظریه عدالت رالز، می خواهد بین آزادی و برابری آشتی برقرار کند. او برای این مقصود دو اصل را مفروض می گیرد: اصل اول، موسوم به اصل آزادی های اساسی برابر است؛ یعنی همه شهروندان باید از یک سلسله آزادی ها و حقوق اساسی برابر برخوردار باشند؛ مانند آزادی دینی یا آزادی وجدان، آزادی مشارکت سیاسی و حق مالکیت خصوصی؛ اصل دوم می گوید که همه افراد جامعه باید از فرصت های منصفانه برابر در زندگی برخوردار باشند.
نویسنده:
مصاحبه شونده: مقصود فراستخواه ، مصاحبه کننده: امیر تاکی
نوع منبع :
مقاله , مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
چکیده :
جامعه ایدئولوژیک جامعه ای است که تحت حاکمیت یک ایدئولوژی حکومتی مستقر حاکم است که هم بر ایدئولوژی های دیگر و هم بر زندگی جامعه سیطره دارد. چون اگر ما وارد بحث ایدئولوژی شویم، موضوعات دیگر از منظر معرفت شناسی و همین طور جامعه شناسی معرفت، بحث جداگانه ای است. تصور من بر این است که مسئله ما آن نیست که در جامعه، ایدئولوژی هایی وجود دارد، چه بسا در جامعه ایدئولوژی هایی وجود داشته باشد اما جامعه اخلاقی باشد.یک مدل از اخلاق، نصیحت است ethics of advice. بر اساس این مدل، جامعه از افراد تشکیل شده است و اگر تک تک افراد را اندرز بدهیم، جامعه اخلاقی می شود. هرچه افراد اخلاقی شوند و تعداد افراد اخلاقی افزایش پیدا کند از مجموع جمع جبری افراد، جامعه اخلاقی به وجود می آید. مدل دوم، مدل محتسبی یا «ethics of inspector» است. مدل محتسبی یعنی اخلاق محتسبانه، یعنی محتسبی باشد. مدل محتسبی شیوه ای است که در آن حکومت متولی اخلاق می شود و در پی تغییر اخلاق مردم طبق معیارهای مورد نظر خود است.در مقابل مدل محتسبان و نصیحت، مدل رضایت بخشی که وجود دارد، شیوه اخلاق امکان ساز و توانمندساز است. این شیوه اخلاق تسهیلگر است به جای مدل اخلاق قضاوتگر. در این مدل به جای قضاوت کردن، برای اخلاقی شدن جامعه باید تسهیلگری، امکان سازی و توانمندسازی کنیم؛ یعنی امکان هایی را برای جامعه به وجود آوریم تا جامعه اخلاقی شود.بخت اخلاقی مفهوم جدیدی است که سال های گذشته و اخیر در حوزه مباحث اخلاقی مطرح شده است. یعنی یک انسان نوعی تا چه میزان بخت برای اخلاقی بودن دارد. بر اساس این مفهوم در برخی جوامع و شرایط مردم بخت اخلاقی شان بیشتر است و در برخی شرایط مردم بخت اخلاقی شان کمتر. این مدل بر گزاره های روشن و آزموده شده ای استوار است. این مدل می گوید کاری کنید تا شرایط و امکان اخلاقی بودن بالا برود، تسهیلگر و حمایتگر باشید تا امید اخلاقی بودن و بخت اخلاقی بودن مردم بالا برود.در جامعه اخلاقی مدنظر من دو نیرو وجود دارد: یکی بازدارنده ها یعنی عواملی که اجازه نمی دهند جامعه اخلاقی شود، مانند شکاف بین دولت و ملت، اختلاف طبقاتی، دولت سالاری و...؛ نیروی دیگر، مشوق ها و عوامل پیش برنده است، یعنی عواملی که می تواند جامعه را به سمت اخلاقی بودن پیش ببرد، مانند عدالت اجتماعی، شفافیت، فعالیت جامعه مدنی، افزایش سرمایه های انسانی و مشروعیت دولت.اولین قدمی که می تواند دومینوی غیراخلاقی ما را تا حدی تعدیل کند رفع شکاف بین دولت و ملت است. دولت باید قبل از اینکه همه چیز فرو بریزد، نوعی آشتی ملی و نوعی رفراندوم برگزار کند. این اقدام یک نوع امید و مشارکت جاری می کند و امکان های بعدی را به وجود می آورد که مشارکت اجتماعی، حقوق اجتماعی و نهادهای مدنی بالا برود.
نویسنده:
مصاحبه شونده: عماد افروغ ، مصاحبه کننده: امیر تاکی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
بسیاری از نظریه پردازان معاصر اخلاق بر این باورند که آن قدر ما به وجوه وجودی اخلاق بی اعتنا بوده ایم و آن قدر اخلاق را از زندگی خود دور کرده ایم که اگر بعضا بحث اخلاق مطرح شود، بلافاصله ذهن ما به سوی یک امر آرمانی سوق داده می شود و امر آرمانی را هم امری انتزاعی تفسیر و تعبیر می کنیم، در حالی که کاملا وجودی هستند. منتها ما از یک نگرش وجودی غافل شده ایم و اسیر پاره پاره های مختلفی از جمله مدرنیته و پست مدرنیته شده ایم که وقتی بحثی از یک حقیقت وجودی یا اخلاق به میان می آید، برچسبی آرمانی به آن ها می زنیم. در حالی که اخلاق همین جاست و وجود دارد.اگر ما ریشه ها و پایه های وجودی برای اخلاق قائل باشیم، جامعه آرمانی همان جامعه اخلاقی است؛ البته با این تفسیر که آرمان ها خیالی نیستند.شما نمی توانید نامی از بشر ببرید بدون اینکه برای او حیث وجودی و نیازهای واقعی قائل نشوید. آزادی، عدالت و اخلاق و معنویت جزو نیازهای واقعی بشر هستند. آنچه که به آن آرمان می گوییم، مرتبط با وجود بشر است. منظور از وجود بشر، ذات بشر است و منظور از ذات بشر هم یک ذات منبسط است که شامل وجه فردی، طبیعی، گروهی و اجتماعی می شود.ما دو زبان داریم: یکی زبان دلیل یا باید و نبایدها و دیگری زبان علیت یا تأثیر و تأثرات. انسان های خاص تحت هر شرایطی با همان زبان بایدونباید خاص خود عمل می کنند. اما انسان های معمولی تحت تأثیر روابط متقابل علّی هم هستند.واقعیت این است که مردم ذیل اخلاقی بودن یا اخلاقی نبودن حکمرانان عمل می کنند. این یک واقعیت است هرچند مطلوب نیست. چون واقعیت است باید به آن توجه داشت که اگر حکمرانان اخلاقی باشند، جامعه نیز اخلاقی می شود.
نویسنده:
مصاحبه شونده: ناصر مهدوی ، مصاحبه کننده: امیر تاکی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در نظام های ایدئولوژیک حقیقت وارونه می شود و در اختیار قدرت قرار می گیرد. حقیقت آن چیزی نیست که در جریان زندگی پیش می رود؛ بلکه آن چیزی است که قدرت می پندارد. در مقابل، جامعه ای داریم که به آن جامعه اخلاقی می گوییم؛ یعنی جامعه ای که به شهروندانش فرصت می دهد قدرت آزادی، قدرت خلاقیت، قدرت مبارزه و حتی فرصت شکست داشته باشند.در جامعه ایدئولوژیک تقریبا نباید انتظار داشته باشیم که آن جامعه خودش اخلاقی باشد و امکان بروز، ظهور و رشد اخلاقی زیستن را به مجموعه خودش و افرادی که تحت سلطه آن قدرت هستند، بدهد.جامعه ایدئولوژیک؛ یکسانی، غریزی بودن و گله وار زندگی کردن را می خواهد. در سیستمی که افراد گله وار زندگی می کنند، دیگر نمی توانند اخلاقی شوند؛ لذا می بینید هر کسی ممکن است دست به تخلف بزند.جامعه اخلاقی دو ویژگی و معنا دارد: یکی اینکه، فرم اخلاقی و دوم اینکه، محتوای اخلاقی دارد. در اینجا فرم یا همان ساختار شفاف است.ما سه نوع تئوری اخلاقی داریم: یکی، اخلاق فضیلت است؛ یعنی آنجایی که امکان بلوغ و رشد عاطفی انسانی فراهم می شود؛ به طوری که انسان ها می توانند عواطف و احساسات خودشان را به درستی کنترل و از بروز یک احساس منفی جلوگیری کنند و از درونشان احساسات مثبت و سازنده بروز دهند.وقتی جامعه اخلاقی باشد، امکان محتوا را باید به شهروندانش بسپارد؛ یعنی محتوا باید انتخاب کند وقتی می خواهد اخلاقی رفتار کند، آیا صرفا با قالب هایی که عقل تعیین می کند، همراه می شود یا قالب هایی که دیگری تعیین می کند.در اخلاق فضیلت فقط، فعل نیکو نیست، بلکه فاعل نیکو می شود. کانت با اینکه می گوید ما آزاد هستیم و آزادی اساس و مبنای اخلاقی زندگی کردن است، اما بیشتر به دنبال این است که به فعل ما انضباط ببخشد. در اینجا عقل به فعل ما فرم و جهت می دهد.
  • تعداد رکورد ها : 15