جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > پژوهش های معرفت شناختی > 1399- دوره 9- شماره 19
  • تعداد رکورد ها : 12
نویسنده:
امیر صمصامی ، جهانگیر مسعودی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هایدگر از جمله فیلسوفانی است که در فلسفة خود بیش‌ترین کوشش‌ها را در جهت گذار از طرح معرفت‌شناختی سوبژکتیویسم به انجام رسانده است. او مساعی خود در باب این مسئله را از وجوه گوناگونی ‌پی‌گیری کرده است. این مقاله اما به طور خاص درصدد است تا چگونگی گذار هایدگر از سوبژکتیویسم را از منظر «زبان» و در اندیشة متقدم و متأخر او بررسی کند. از همین‌رو، نخست مؤلفه‌های اصلی طرح سوبژکتیویستی شناخت را بررسی و تحلیل خواهیم کرد؛ سپس به کمک بصیرت‌هایی که هایدگر در آثار خود در مورد زبان به دست داده است، هم‌چون در نظر گرفتن زبان به عنوان یک اگزیستنسیال برای دازاین، بازتعریف مفاهیمی چون حقیقت به‌مثابه ناپوشیدگی و لوگوس به‌مثابه گفتار، و هم‌چنین تاکید بر نسبت میان زبان و وجود که به نحو تاریخی تعین می‌یابد، می‌کوشیم مدعای خود را موجه سازیم. مدعا آن است که طرح معرفت‌شناختی سوبژکتیویسم که شناخت را صرفاً بر اساس فعالیت محض سوبژکتیویته تبیین می‌کند و از وجه هرمنوتیک زبان و نقش آن در گشایش، انکشاف و شناخت‌پذیر کردن موجودات غفلت می‌ورزد نمی‌تواند تصویری درست از نحوة دسترسی انسان به جهان به دست دهد.
صفحات :
از صفحه 25 تا 43
نویسنده:
فاطمه میررحیمی ، محمد سعیدی مهر ،امید کریم زاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از نظریه های مطرح در وجودشناسی فلسفه اسلامی نظریه وجود ذهنی است. فیلسوفان مسلمان دلایل متعددی بر له این نظریه ارائه داده اند که عمدتاً بر پایه ادراک معدومات شکل گرفته است. در مباحث فلسفه ادراک حسی معاصر، نظریه های متفاوتی در تفسیر ادراک حسی عرضه شده که از این میان نظریه «داده های حسی» شباهتهای قابل توجهی با نظریه وجود ذهنی دارد. پاره ای ادله ارائه شده بر له نظریه داده های حسی بر مسأله خطای حسی استوار شده اند. در تقریر این ادله از اصولی همچون اصل پدیداری و اصل رابطه ای استفاده شده است. مسئله قابل طرح این است که چگونه می توان از این ادله، دلایل جدیدی را به نفع نظریه وجود ذهنی اقامه کرد؟ در مقاله حاضر پس از مروری فشرده بر این دو نظریه و بیان شباهتها و تفاوتهای آنها، ادله نظریه داده های حسی که بر مسأله خطای حسی استوارند تحلیل می شوند. در مرحله بعد دو استدلال جدید بر نظریه وجود ذهنی با بهره گیری از دو اصل «حضور» و «تضایف» ارائه خواهند شد. بر اساس اصل حضور، مدرَک برای مدرِک حاضر است (وجود دارد) و چون در موارد خطای حسی وجود خارجی مدرَک با ویژگیهای پدیدار شده منتفی است، وجود ذهنی آن ثابت می شود. مقتضای اصل تضایف نیز آن است که در موارد خطای حسی مدرَک با ویژگیهای پدیدار شده (به عنوان امر متضایف با مدرِک) از وجود بالفعل برخوردار است و چون در این موارد مدرَک با این ویژگیها در خارج نیست وجود ذهنی آن نتیجه خواهد شد.
صفحات :
از صفحه 7 تا 23
نویسنده:
پیام آقاسی ، عزیزالله افشار کرمانی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ملاصدرا و هگل هر دو ادراک حسّی را آغاز شناخت می دانند. با این تفاوت که ملاصدرا برای شناسایی، مراحل حسّی، خیالی و عقلی قائل است و ادراک کلی را پس از گذر از ادراک حسّی و خیالی ممکن می داند یعنی ادراک کلی، آخرین مرحلة شناخت است. ولی هگل از همان آغاز، شناسایی را به واسطة مفاهیمِ کلی می داند و تعارض میان جزئیت و کلیت در این ادراک را عامل ارتقاء ادراک به مرحلة بعدی می داند. مقایسة ادراک حسّی در ملاصدرا و هگل نشان می دهد که پذیرفتن مبانیِ مختلف در حوزه های منطق، طبیعت و انسان، چگونه می تواند شروع از نقطة واحد را به سرانجام های متفاوت برساند. ادراک حسّی در هگل سرآغاز کشف تضاد در فعالیت ادراکیِ آدمی است که این تضاد، در وحدت شناسایی و هستی پایان می یابد. اما پیشرفت آگاهی در فلسفة صدرا در ارتباط آدمی با واقعیت و گذر از مراتب پایین هستی به مراتب بالاتر و تعالی و بسط مرتبة وجودیِ آدمی است.
صفحات :
از صفحه 99 تا 115
نویسنده:
قدرت الله قربانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
رویکردهای مختلفی درباب معناشناسی اوصاف الهی وجود دارند که تلاش دارند به شیوه معناداری درباره خدا و اوصاف او سخن گویند. از جمله انها می‌توان به رویکردهای تشبیه انگاری، تنزیه انگاری، زبان نمادین، حمل تمثیلی، زبان کارکردی و حمل تشکیکی اشاره کرد. از میان آنها، رویکرد حمل تشکیکی قابلیت‌های بیشتری دارد. هریک از این رویکردها به سهم خود در شناخت اوصاف الهی کاربردی دارند، اما هیچ یک قادر نیست شناخت نسبتا کاملی از صفات پیچیده و متکثر الهی به ما ارائه دهند. رویکرد تلفیقی با استفاده از مزیت‌های رویکردهای مذکور و اجتناب از معایب آنها، تلاش دارد تا فهم نسبتا قابل قبولی از صفات الهی به دست دهد که امکان ارتباط و گفتگو با خدا نیز به طرز معناداری فراهم گردد. در واقع این رویکرد، تلاش می‌کند با نظر به تقسیم اوصاف الهی به مابعدالطبیعی و غیرمابعدالطبیعی (یعنی اوصاف مشترک با انسان)، و تقسیم نوع دوم به صفات اخلاقی و غیراخلاقی (مانند علم و قدرت) و همچنین با نظر به تقسیم صفات الهی به صفات ذاتی و فعلی و ثبوتی و سلبی، متناسب با هریک از این تقسیمات و مطابق میزان سطح دانایی انسانها و کارکردهای مختلف زبانی، درباره اوصاف الهی سخن گوید. چراکه فهم عوام، محققان و خواص از مردم از خدا و اوصاف او لزوما یکسان نیست که ضرورت بکارگیری روش تلفیقی را بیشتر می‌سازد.
صفحات :
از صفحه 81 تا 97
نویسنده:
سید محمد نقیب ، محمد اکوان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله به تبیین نگرش افلاطون در خصوص چگونگی شناخت مثال خیر از طریق فرایند دیالکتیک پرداخته شده است. روش نگارنده جهت رسیدن به این امر، تحلیل آثار افلاطون و مفسران او در خصوص چگونگی ارتباط دیالکتیک و مثال خیر و نقش دیالکتیک در فرایند معرفت‌شناختی انسان به مثال خیر بوده است. دستاورد تحقیق نشانگر آن است که از نظر افلاطون شناخت انسان دارای مراتبی است که با هر مرتبه‌ای از آن مرحله-ای متناظر از هستی را می‌شناسیم. مثال خیر منشأ هستی و معرفت و خود در فوق مراتب هستی و معرفت جای دارد. فلسفۀ افلاطون جست‌وجوی نفس حقیقت توسط عالی‌ترین مرتبۀ شناسایی انسان، یعنی عقل است که آن لمحه‌ای الهی از عالم حقیقت است و انسان توسط آن، عالم ایده‌ها و نهایتاً مثال خیر را مورد شناخت قرار می‌دهد و دیالکتیک، روش فلسفی او جهت درک این عوالم است که دارای دو وجه عقلانی- مفهومی و عقلانی– شهودی است. نگارنده در صدد است تا فرایند شناخت مثال خیر را بر اساس مبانی فلسفۀ افلاطون به‌گونه‌ای تبیین نماید که هم انسجام درونی و هم سیر منطقی داشته باشد.
صفحات :
از صفحه 65 تا 80
نویسنده:
سعیده گل محمدی ، شمس الملوک مصطفوی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
زیباشناسی، تلقی معرفت شناختی از زیبایی است و زیباشناسی پراگماتیستی را می توان نوعی از انواع زیباشناسی دانست که به عنوان یک معرفت درجه دوم از پایگاه شناخت فلسفی و با روشی پراگماتیستی به هنر و زیبایی می پردازد و درباره ویژگی های آن بحث می کند.از آن جا که مکتب پراگماتیسم در واکنش به فلسفه تحلیلی نضج گرفت،زیباشناسی پراگماتیستی هم در مقابل زیباشناسی تحلیلی معنا می یابد.کارگردگرایی،تجربه گرایی،وحدت انگاری،نسبیت بافتاری از ویژگی های خاص مکتب پراگماتیسم است که شاخه های مختلف پراگماتیسم در آن مشترک اند و زیباشناسی پراگماتیستی نیز با بهره گیری از همین ویژگی ها،در مقابل زیباشناسی تحلیلی شناخته و عرضه می شود.این مقاله تلاش می کند به یاری ریچارد شوسترمن و بر اساس تقابل اساسی پراگماتیسم و فلسفه تحلیلی، راه را به سمت کشف ویژگی های زیباشناسی پراگماتیستی بگشاید.و ضمن این کار، تلاش کند تا از میان فیلسوفان پراگماتیست مورد بحث،فیلسوفی که موفق ترین پرداخت معرفت شناختی را در این باب داشته است را به عنوان زیباشناس، در این حوزه معرفی کند.
صفحات :
از صفحه 157 تا 175
نویسنده:
مهران سینایی مقدم ، محمد رعایت جهرمی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سولیپسیسم، به مفهوم اینکه از لحاظ هستی‌شناختی تنها من هستی دارم و هستیِ جهانِ خارج فقط به مثابه موضوع و مضمون ذهن من، هستی دارد و هر آنچه شناخته می‌شود فقط به واسطه ذهنمندی من همچون تنها شناسنده، نگریسته می‌شود، مساله‌ای است که از دوران مبنا قرار گرفتن سوژه اندیشنده توسط دکارت و همچنین توجه به ذهن شناسنده توسط فلاسفه‌ای همچون بارکلی و کانت و سپس در ایده‌آلیسم آلمانی، اهمیت فراوانی داشته است. در نتیجه سولیپسیسم مساله‌ای فرعی در فلسفه نیست بلکه به طور اساسی در همین چارچوب، من به عنوان هستنده‌ای خودآگاه و شناسنده، منطبق بر نحوه هستومندی و به خاطر قالب‌ها و صورت‌های آگاهی‌ام، جهان و آگاهی و ذهنمندی دیگران را به طور سولیپسیستی می‌شناسم. این مساله نزد برخی فیلسوفان معاصر، آنچنان که شایسته است مورد توجه قرار نگرفته است. شوپنهاور و ویتگنشتاین به این موضوع در قالب بحث پیرامون نحوه شناخت من متافیزیکی و نیز محدوده و مرزهای جهان پرداخته‌اند. شوپنهاور بر اساس ایده‌آلیسمِ مبتنی بر فلسفه استعلایی کانت، معتقد است که هستی جهان منوط به ذهنی شناسنده است که جهان در آن بازنمود یافته است. این ذهن، خودش در قالب زمان و مکان و علیت نمی-گنجد. خود، شناسنده جهان است ولی نمی‌تواند خودش را بشناسد. ویتگنشتاین متقدم نیز در تراکتاتوس، تحت تاثیر شوپنهاور، بر اساس کاربردها و نقش زبان، مرزهای جهان و شناختِ من متافیزیکی را در بحث سولیپسیسم مورد توجه قرار داده و آن را در تجربیات اول شخص مانند درد و تجربه‌ عواطف نسبت به شناخت آن در دیگران به بحث گذاشته است.
صفحات :
از صفحه 195 تا 212
نویسنده:
فرخنده دیسناد ، سیدجلال هاشمی ، سیدمنصور مرعشی ، مسعود صفایی مقدم
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«فضایل فکری» ویژگی‌های پایدار نفس هستند که در دستیابی به معرفت به کار می‌آیند در رویکرد نوینِ معرفت‌شناسی فضیلت‌محور، بر ارزش معرفتی فضایل فکری بسیار تأکید شده است. معرفت‌شناسان فضیلت‌محور معتقدند که جایگاه شناختی یک باور ویژگی‌های معینی (فضایل فکری) از عامل است و در فرآیند معرفت تنها با کاربرد آن‌ها می‌توان به حقیقت دست یافت. با وجود این در بینِ نظریه‌پردازان آن در خصوص ماهیت عمومی فضایل فکری اختلاف‌نظر وجود دارد، به‌گونه‌ای که برخی، همچون سوسا آن را قوای معرفتی می‌دانندکه افراد در اثر کاربردِشان به نحو قابل‌اعتمادی می‌توانند باورهای صادق به دست آورند و برخی دیگر چون زگزبسکی آن‌ها را خصوصیات شخصیتی فکری دانسته که زیر مجموعه‌ای از فضایل اخلاقی‌اند. این مقاله درصدد است با رویکرد تحلیلی از منظر هر دو نگرش به ماهیت فضایل فکری بنگرد. در حالی که وثوق‌گرایان شناختی، فضایل فکری را نوعی توانایی‌های شناختی طبیعی تلقی می‌کنند؛ تحلیل‌ها نشان می‌دهند که تا جایی که مفهوم تحسین در تحلیل شناختی عامل‌ها ضروری است، و برخورداری از فضیلت و توسعۀ آن عمدتاً خارج از کنترل عامل شناختی است، نظریۀ فضیلت به عنوان مهارت، و فهم فضیلت‌ها به عنوان توانایی‌های شناختی طبیعی را بهتر که رد کنیم و بپذیریم رویکرد شخصیت‌محور با قائل شدن دو مؤلفۀ انگیزش و قابلیت اعتماد برای فضایل فکری و وجود فضیلت به‌عنوان یک ویژگی شخصیتی قابل تحسین که به میزان کافی تحت‌کنترل عامل شناختی است، تبیین مناسب‌تری از ماهیت فضایل فکری باشد.
صفحات :
از صفحه 213 تا 229
نویسنده:
مژگان محمدی ، مالک حسینی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسئله ذهن- بدن یکی از موضوعات پیچیده فلسفی است که به نظر متفکران، در صورت ارائه پاسخ کافی به این پرسش، بسیاری از موضوعات پیچیده و دشوار فلسفی حل خواهد شد و بشر به علم جامعی در باب ماهیت انسان دست خواهد یافت. علاوه بر مسائل وجودشناختی و علّی که در ذیل مسئله ذهن- بدن مطرح است، این مسئله از جنبه ذهنی با پرسش‌های مهمی نظیر چیستی هویت شخصی و ارتباط آن با بدن و مغز روبرو است. ناتوانی نظریات موجود در تبیین رابطه ویژگی‌های ذهنی و ویژگی‌های فیزیکی باعث شد برخی موضوع بازگشت به تفسیر ارسطویی از ذهن یا نفس به عنوان صورت بدن را مطرح کنند. علی‌رغم انتقادات فراوانی که به نظریه ارسطو شده، نحوه مواجهه وی با مسئله ذهن- بدن به گونه‌ای است که در پاسخگویی به مسائل چیستی پدیده‌های ذهنی و حالات فیزیکی وتبیین نحوه تعامل بدن و ذهن موفق‌تر از دیگر نظریات است. همچنین نظریات وی حاوی نقاط قوت فراوانی در حل مسئله هویت فردی است.
صفحات :
از صفحه 177 تا 194
نویسنده:
اعظم محسنی ، سید مسعود سیف ، علی فتح طاهری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مطالعات نشان می‌دهند که ارتباط اثر بخش پزشک و بیمار، موجب افزایش پیروی از روند درمانی و بهبود نتایج سلامت، افزایش رضایت‌مندی بیمار و پزشک، کاهش مدت اقامت در بیمارستان، کاهش هزینه‌های درمانی، کاهش خطا‌های پزشکی و دارویی و همچنین کاهش شکایات از پزشکان می‌گردد. عدم برقراری ارتباط مناسب بین پزشک و بیمار، نیز موجب درک نادرست، پیروی نکردن بیمار از دستورات پزشک، عدم رضایت و پیامد‌های نامطلوب دیگر می‌شود. نوع ارتباط بین بیمار و پزشک وابسته به شرایط همکاری و نیز باور‌های آنان نسبت به جایگاه مطلوب مسؤولیت و قدرت است. اگرچه فیلسوف قرن بیستم میلادی، مارتین بوبر مستقیماً چیزی در باب پزشکی ننگاشته است، اما «فلسفه‌ی گفتمانی» وی، بویژه تفکیکی که وی بین دو نحوه مواجهه‌ای که انسانها باهم می‌توانند داشته باشند، یعنی «نسبتِ من ـ آن»، که مستلزم وجود سوژه‌ای «فعال» و «تعیین کننده» در مقابل ابژه‌ی «منفعل» و «تعیین شونده» است و «رابطه‌ی من ـ تو»، که در آن هر دو طرف رابطه به نحو همزمان و به نحو یکسان فعال و منفعل هستند، بینش‌های ارزشمندی را در باب رابطه‌ی پزشک ـ بیمار ارائه می‌دهد.
صفحات :
از صفحه 137 تا 155
  • تعداد رکورد ها : 12