جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
  • تعداد رکورد ها : 21
نویسنده:
بهروز الیاسی ، محمدجواد صافیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هنراندیشی محصول دورۀ دوم اندیشۀ هیدگر است که در آن رویداد‌‌اندیشی بر هستی‌شناسی بنیادین سیطره می‌یابد. در بادی امر به نظر می‌آید که از نقش ویژۀ دازاین در هنراندیشی کاسته شده است؛ اما به واقع می‌توان گفت وجود و دازاین برای هیدگر دو رویِ یک سکّه‌اند. هر جا که اندیشیدن به وجود ممکن است دازاین نیز به شکلی ناگزیر حضور می‌یابد و اهمیت هنر برای هیدگر از آن روست که هنر، حقیقتِ وجود را به آشکارگی می‌آورد. در این مطالعه تلاش می‌شود نقش‌های متفاوت دا-زاین در هنراندیشی به دید آید. نقش دا-زاین از آن رو اهمیت می‌یابد که به عنوانِ گذرگاه هنر اجازه می‌دهد رویدادِ هنر روی بدهد و از خلال آن، خودِ وجود زبان‌آور شود. سپس جایگاه دا-زاینِ هنرمند و شاعر (آفریننده)، مخاطب یا نگاه‌دار، بررسی می‌شود. پس از طرح پرسش از شیوۀ بودن دا-زاین در هنراندیشی به نقش‌های مختلف دا-زاین به عنوان هنرمند، مخاطب و نگاه‌دار پرداخته می‌شود. دا-زاین در هنراندیشی اگرچه نیوشای "وجود" و قابلی بدونِ فعلیت است اما مسئولیت‌پذیری و پروا سبب می‌شود بارِ امانتِ وجود را بر دوش بکشد، پیش‌آمدِ حوالت یک ملّت (قوم) از طریقِ او شکل می‌گیرد. از این وجهۀ نظر پس از ابداع و سرودن، دازاین نابود نمی‌گردد بلکه در کسوت مخاطب و نگاه‌دار، موردِ خطابِ وجود قرار می‌گیرد و در نهایت به این پرسش پاسخ داده می‌شود که چه چیزی سبب تحول در اندیشۀ هیدگر شده و او را به سوی هنر‌اندیشی جذب کرده است.
صفحات :
از صفحه 45 تا 63
نویسنده:
نسترن بالین‌پرست ، حسن فتح‌زاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این جستار با بررسی انواع مفروض رابطه اخلاق و سیاست، مسأله تقلیل‌پذیری امر سیاسی به اخلاق کلاسیک را مورد بازبینی قرار می‌دهد. از این‌رو پس از کاویدن معرفت‌شناسی کلاسیک، به نقد پیش‌فرض‌های آن می‌پردازد. سپس به این نتیجه می‌رسد که هرچند اندیشه مدرن معرفت‌شناسی را دیگرگون ساخته است اما در رهانیدن اخلاق از پیش‌فرض‌های ناب‌گرایانه به جا مانده از دوران متافیزیکی ناکام مانده است. چراکه معرفت‌شناسی مدرن با تاریخی دانستن مفاهیم ـ از جمله اخلاق و سیاست ـ از ناب‌گرایی و اصول مطلق فاصله گرفته است. درحالی‌که اخلاق کلاسیک در جست‌وجوی امری ناب هم‌چنان به دنبال فهرستی از خوب و بدهای از پیش‌تعیین‌شده می‌گردد. در این میان ماکیاولی از اولین کسانی است که لزوم بازنگری در نظام ارزش‌ها و منطبق ساختن اخلاق با معرفت‌شناسی مدرن را تشخیص داد. وی ادعا می‌کند که اخلاق جدید، نه تنها قابل فروکاستن به چند اصل ازپیش‌موجود نیست، بلکه به عنوان یک برساخت تاریخی، خودش را در موقعیت‌های مختلف بازتولید می‌کند. در واقع دستیابی به این اخلاق جدید، در سایه پذیرش شر و سازگاری با طبع زمانه ممکن می‌گردد. به این ترتیب سیاست نیز فرصتی می‌یابد تا به هدف اصلی خود یعنی کمینه کردن خشونت بپردازد. پژوهش حاضر ایده «اخلاق در سیاست» را به عنوان اخلاق خاص سیاست‌ورزی مدرن معرفی می‌کند.
صفحات :
از صفحه 89 تا 108
نویسنده:
محسن بهلولی فسخودی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مطابق دیدگاه‌ چامسکی بخش اصلی دانش زبانی ما به لحاظ ژنتیکی معین شده است. بنابراین قوه زبان ذاتی بوده و این دانش ناآگاهانه یا ضمنی (tacit) در بنیان توانایی ما برای سخن گفتن نهفته است. به باور او کاربرد زبان ناشی از نوعی دانش ضمنی است که کاربر عادی زبان برخلاف زبان شناس نه به آن دسترسی آگاهانه دارد و نه قادر است در صورت لزوم آن را برای دیگری بیان کند. هدف این مقاله تحلیل ماهیت ضمنی زبان در فلسفه چامسکی است. این پژوهش با رویکرد پژوهش کیفی و با روش تحلیل مفهومی به واکاوی مفهوم زبان ضمنی و ارتباط آن با سایر مولفه‌های اصلی نگرش چامسکیایی درخصوص زبان از جمله توانش زبانی، زبان‌شناسی زایشی، دستور جهانی و برهان فقر محرک پرداخته است. با توجه به سه نقد اصلی بر دانش ضمنی زبانی،‌ توانش ضمنی زبانی و قاعده ضمنی زبانی، ادعای دسترسی ضمنی به ذخیره‌ای از قواعد زبانی در فلسفه چامسکی به خوبی تبیین نشده و به لحاظ تجربی نیز قابل اثبات نیست. بنابراین هنگامی این دانش معتبر است که مبتنی بر نوعی دانش صریح زبانی از دستور زبان و قواعد باشد که به شکل گزاره بیان شده و از سوی کاربر زبان قابل تشخیص و تایید باشد.
صفحات :
از صفحه 109 تا 125
نویسنده:
مسعود افشار ، مصطفی تقوی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در هنگام دیدن یک شیء یا وضعیت قابل مشاهده، کدام یک از خصوصیات آن را مستقیما حس می­کنیم؟ به طور متعارف ویژگی­های محسوس (sensible) اشیا را در لیست مشخص و محدودی قرار می‌دهند. این ویژگی­ها برای حس بینایی با اندکی اختلاف نظر شامل رنگ، شکل، شفافیت، نسبت­های مکانی و حرکت اشیا است. بر این اساس، چیستی اشیا یا روابط میان آنها مستقیما حس نمی‌شود، بلکه ذهن با دخل و تصرف در کیفیات حسی، آنها را تجربه می‌کند. این تلقی از ادراک حسی که تنها ویژگی‌های سطح پایین (low-level)، بصورت حسی تجربه می‌شوند، اخیرا به طور موثری در فلسفه و علوم شناختی مورد بازبینی قرار گرفته است. در این مقاله تمرکز ما بر تجربه حسی ویژگی‌های نوعی اشیا و روش تقابل پدیداری در اثبات آن خواهد بود. استدلال خواهیم کرد که اگر تجربه بصری نوع طبیعی (natural kind)ممکن باشد، برخی از نظریه­های ادراک حسی غیرقابل دفاع خواهند شد. پس از آن روش تقابل پدیداری (the method of phenomenal contrast) را به عنوان یک الگوی عمومی استنتاج معرفی می‌کنیم که هرگاه کسی بخواهد از پدیدار شناسی تجربه، مطلبی درباره محتوای تجربه استنتاج کند، باید از آن تبعیت کند. بنابراین برخلاف تصور منتقدین، این روش نه تنها در مقابل برخی از روش­های تجربی تعیین محتوا قرار نمی‌گیرد بلکه منطق آنها را روشن می­کند. در نهایت استدلال سوزانا سیگل به نفع تجربه بصری انواع طبیعی، که در چارچوب همین الگوی استنتاجی ارائه شده را از طریق پاسخ به مهمترین انتقادات آن، تقویت خواهیم کرد و بر این اساس به نفع تجربه بصری انواع طبیعی داوری می‌کنیم.
صفحات :
از صفحه 25 تا 43
نویسنده:
محسن باقرزاده مشکی باف ، محسن حبیبی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هگل در نخستین بخش از کتاب پدیدارشناسی روح، ادعاهای مهمی از یقین حسی را مورد نقد قرار داده است که دارای اهمیت استراتژیک در کل فرایند کتاب خویش است. یقین حسی مدعی است که شناختی تکین و جزئی از ابژه‌ بلاواسطه خود دارد؛ و از ادعای خود در سه‌گام و از طریق سه پناهگاهِ ابژه محض، سوژه محض و شهود محض دفاع می‌کند. با توجه به متن پدیدارشناسی روح، سعی به توضیح و تفسیر این مبحث شده است که چگونه هگل با استفاده از این چند اصطلاح کلیدی فلسفه‌ خویش (که برای نخستین بار در بطن بخش یقین حسی مطرح‌شده و تا پایان کتاب نقش محوری ایفا می‌کنند)، یعنی وساطت، تلاقی سوژه و ابژه، صورت معقول کلیت در امر جزئی و همچنین قدرت نفی، می‌تواند به درون ادعاهای یقین حسی نفوذ کند و آن‌ها را به تناقض درونی دچار کند و نشان دهد که یقین حسی در طی مراحل خویش بااینکه به دنبال اثبات امر تکین بوده، با این وجود در تمام تلاش‌های خود، به‌واقع، به اثبات امر کلی نزدیک می‌شده است.
صفحات :
از صفحه 57 تا 87
نویسنده:
مرضیه پیراوی ونک
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
تفکر که به‌عنوان وجه متمایزکننده بشر از سایر موجودات است، دلیل فرهنگی خواندن انسان نیز هست. تفکر نه صرفاً یک گام یا خطی بسته بلکه یک "راه" منسجم و یکپارچه و درعین‌حال پرفرازونشیب است. ضرورت "به راه درآمدن" تا در وجود طالب و محقق، نهادینه و خودانگیخته نشود نمی­تواند از روشنایی و پیامدهای عمیق آن بهره­مند شود. پدیدارشناسی در اصل "راه"ای برای اندیشیدن است، فراتر از آنکه در محدوده­ی یک مکتب فلسفی یا "روش" خلاصه شود. طریق پدیدارشناسی، تلاشی قاطعانه برای غنا بخشیدن به جهان تجربه آدمی است، جهانی که در آن وجوه مختلف پدیده­های هستی، یا کمتر موردتوجه قرار می­گیرند و یا در سایه رفته و به‌مرور برای ما از شکل افتاده‌اند. رسالت "راه" برای بازیابی و افشاگری وجوه دیگری از هر آن چیزی است که در جهان وجود دارد و ما نسبت به آن دچار غفلت شده‌ایم. در نوشته پیش رو نگارنده با دغدغه­ای هستی شناسانه و آشنایی با آسیب‌های موجود در حوزه تحقیق، به گام هایی از "راه" پدیدارشناسی برای نگریستن چند وجهی و جامع به پدیده ها در راستای وفادار ماندن به آنها می‌پردازد و از این رهگذر به تفاوت "روش" با "راه" با تکیه‌بر مبانی فکری پدیدارشناسی ورود پیدا می کند تا بتواند منتقد استفاده از عنوان "پدیدارشناسی" همچون یک زیور یا صرفا به مثابه توصیفی دلبخواهی باشد.
صفحات :
از صفحه 127 تا 144
نویسنده:
مینو حجت
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از نقدهایی که فایده‌نگری را با چالش مهمی مواجه ساخته است نقدی است از جانب برنارد ویلیامز بر این اساس که فایده‌نگری، در جهتِ تحصیلِ خیرِ بیشتر، افراد را از علایق و طرح‌های شخصی‌شان بیگانه می‌سازد. به اعتقاد او، فایده‌نگری با تکیه بر مسؤولیت سلبی که از ذاتیات پیامدنگری است، که صرفا به وضع امورِ موجود در عالم می‌اندیشد، مستلزم آن است که شخص از نگرش‌ها و طرح‌هایی که هویت او را می‌سازند بیگانه شود، و صداقت‌اش را، که به لحاظ اخلاقی بسیار مهم است، از دست بدهد. این مقاله به تحلیل و بازنگری نقد ویلیامز نسبت به مسؤولیت سلبی می‌پردازد، و نشان می‌دهد که مسؤولیت سلبی تنها اقتضاءِ پیامدنگری نیست، بلکه اقتضاء تعقیب یک طرح و برنامه‌ی شخصی هم می‌تواند باشد؛ و ربط آن را با تهدیدِ صداقت از چند جهت مورد تردید قرار می‌دهد. همچنین مبنایی را که برآن اساس ویلیامز فایده‌نگری را موجب بیگانگی ما از احساسات اخلاقی‌مان می‌داند زیر سؤال می‌برد. سپس، با طرح بعضی اعتراضات به نگرش ویلیامز و پاسخ به آنها، به بحث در بارة اهمیتِ صداقت و جایگاه آن به لحاظ اخلاقی می‌پردازد؛ ودر آخر، لزوم سازگار شدنِ دیدگاه اخلاقی با طرح‌های عمیق شخصی به منظور حفظ صداقت را بررسی می‌کند.
صفحات :
از صفحه 169 تا 191
نویسنده:
غلامرضا صائبی؛ سعید اسلامی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
افلاطون این سئوال را اساسی می­دانست که کدام دولت بهتر وکدام نظم منصفانه­تر و چه کسی صلاحیت حکومت بر مردم را دارد؟ از نظر افلاطون، عدالت می­بایست در درون فرد و درون جامعه تحقق یابد. عدالت در شهر در سلسله مراتب طبیعی و تقسیم کار یافت می­گردد. عدالت در نفس آن هنگام صورت می­گیرد که هر جزء از نفس مشغول به کار خویش باشد تا هماهنگی نفس پدیدار آید. افلاطون حکومت را هنری می­داند که حاکم باید نفع کسانی را که تحت حاکمیت قرار دارند را ملاحظه نماید و با در نظر داشتن میانه­روی و هماهنگی از افراط و تفریط دوری کند. افلاطون دولت را مانند بدن انسان دارای سه بخش تصور می­کند که در آن به جای سر و سینه و شکم، حکمرانان و پاسداران و زحمت­کشان وجود دارند. آنگونه که آدم سالم و هماهنگ تعادل و تناسب به خرج می­دهد، نشانه دولت بافضیلت نیز این است که هر کسی جایگاه خود را بداند. این مقاله بدنبال تبیین مبانی نظریه عدالت افلاطونی بر پایه رساله­ی جمهوری و ایرادات مترتب بر آن بوده و دنبال ارایه پاسخی مطلوب به این پرسش است که از منظر افلاطون آیا عدالت، فضیلت است؟
صفحات :
از صفحه 279 تا 298
نویسنده:
حسین خدادادی؛ احمد عسگری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از مسائلی که در کلام مسیحی بحثهای دامنه‌داری را موجب شده، تبیین نحوة رابطة میان دو قلمرو اگزیستانس (جهان اسفل) و ذات (جهان برتر) است. پاسخ به این مسئله از آن جهت که می‌تواند راه‌حلی برای معضل بی‌معنایی و نهیلیسم ارائه دهد، حائز اهمیت است. معنای از دست رفتة جهان باید از راه تعامل میان خدا و جهان اگزیستانس به آن بازگردانده شود و از این رو رابطة دیالکتیکی میان این دو قلمرو ظاهراً از هم جدا افتاده می‌تواند در عین حال دو کارکرد معنابخشی و نجات را ایفا کند. بر اساس پیشنهاد کارل بارت، فاصله‌ای که جهان را از قلمرو الهی جدا کرده با تکیه بر عقل و قوای بشری قابل عبور نیست و لاجرم باید خود خدا با ارادة مطلقش وارد عمل شده و جهان را نجات دهد. در مقابل پل تیلیش معتقد است که همان نظامی که خلقت را موجب شده، از دل خود امکانات نجات را نیز ارائه می‌کند و این دو نمی‌توانند بی‌ارتباط باشند. بدین ترتیب برای نجات لازم نیست که نظام خلقت نقض شده و معنا از فراسوی جهان به آن افاضه شود. با پذیرش اینکه جهان بطور کامل تهی از معنا نیست می‌توان از جنبة مثبت به آن «آری» گفت هر چند ضرورت «نه» گفتن به ابهامات و تضادهای جهان هبوط‌یافته همچنان وجود دارد. در این مقاله ضمن بررسی نظریة بارت و نقدهای تیلیش بر آن، نشان خواهیم داد که تیلیش چگونه ایدة «آری‌گویی» نیچه را برای ارائة دیالکتیکی ایجابی به کار می‌گیرد.
صفحات :
از صفحه 193 تا 216
نویسنده:
فرحناز شکارچی؛ محمدرضا شمشیری؛ هاشم گلستانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مساله نفس از دیرباز توجه اندیشمندان مختلف را به خود معطوف داشته وموجب پیدایش عقاید گوناگون درباره آن شده است. این پژوهش در قسمت نخست به بیان نظرات فارابی و‌‌ ابن‌سینا در مورد «تعریف» پرداخته و سپس انتقادات سهروردی بر فلسفه مشائی را در این زمینه بیان نموده ودر پایان به بیان دیدگاه سهروردی می‌پردازد. زیرا شناخت نفس و مظاهر و تجلیّات آن اساس و مایه شناخت موجودات به شمار می‌رود. بعنوان ضرورت انجام می‌توان گفت نفس ما به چه طریقی به شناخت می‌رسد؟ مشایین قائل به شناخت اشیاء از طریق مشخص کردن حد ورسم آنها می‌باشند. سهروردی دیدگاه آنها را مورد نقد قرارداده واینگونه تعریف‌ها را نادرست می‌داند و دیدگاه تازه‌ای برمبنای هستی‌شناسی خود که مبتنی بر نور است ارائه می‌دهد.به اعتقاد وی نفس بدلیل نور بودنش نزد خود، ظاهر است ونور هر چقدر که نورانیتش بیشتر باشدخود آگاهی بالاتری دارد.او روشهای استدلالی وعلم حصولی را برای بدست آوردن معرفت کافی ندانسته وشناخت شهودی را لازمه آن می‌داندو با برابر دانستن نفس با نور به بیان دیدگاه‌‌های خودش می‌پردازد.
صفحات :
از صفحه 261 تا 278
  • تعداد رکورد ها : 21