جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرور > مرور مجلات > معارف عقلی > 1391- دوره 7- شماره 23
  • تعداد رکورد ها : 2
نویسنده:
محمد علی اسماعیلی
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
بحث جبر و اختیار از مباحث بسیار مهمی است که در میان فلاسفه، متکلمان، اصولیون و روان‌شناسان مطرح است. در این میان، جبر فلسفی اهمیت ویژه‌ای دارد که غالبا فلاسفه به نفی آن می‌پردازند و متکلمان آن را به عنوان لازمه دیدگاههای فلاسفه، امری اجتناب‌ناپذیر می‌انگارند و مستلزم سلب اختیار می‌دانند. برخی از اصولیون همانند محقق نائینی&، محقق خویی& و شهید صدر& قاعدة ضرورت سابق را مختص علل موجب دانسته، آن را شامل علل مختار نمی‌دانند، و علت صدور افعال اختیاری از فاعلهای مختار را همان سلطنت نفس و اعمال قدرت می‌دانند.محقق خویی& با تفصیل بیشتری متعرض این مسئله شده‌ و با مختص دانستن قاعدة ضرورت سابق به علل موجب و نیز تفسیر اراده به شوق شدید در نگاه فلاسفه، در صدد بر آمده‌اند تا در عرض دیدگاه فلاسفه، دیدگاه سلطنت نفس را مطرح نموده و اختیار انسان را به اثبات برسانند. آنچه در این نوشتار می‌آید، تبیین و تحلیل جبر فلسفی و قانون سلطنت فاعل مختار با تکیه بر اندیشه‌های محقق خویی& است. "و هذا الشوق لیس بعلۀ تامۀ بالإضافۀ الی الأفعال الخارجیۀ، لأننا نری بالوجدان أن هناک ما یتخلل بین سائر افعالنا و حصول الشوق بأعلی مراتبه، و ذلک الوسیط هو الطلب او الاختیار (خویی، مصابیح الأصول: 186)؛ و این شوق علت تامة افعال خارجی نیست، زیرا ما بالوجدان می‌یابیم که چیزی بین شوق شدید و افعال ما واسطه می‌شود، که همان طلب و اختیار است همچنین می‌فرماید: و أما النقطة الثانیة و هی ان الفعل الاختیاری ما أوجده الإنسان باختیاره و إعمال قدرته فقد تبین وجهها علی ضوء ما حققناه فی النقطة الأولی من ان الإرادة مهما بلغت ذروتها من القوة لن تکون علة تامة للفعل، و علیه فبطبیعة الحال یستند وجود الفعل فی الخارج إلی امر آخر، و هذا الأمر هو إعمال القدرة و السلطنة المعبر عنهما بالاختیار (خویی، محاضرات فی اصول الفقه 1430: 1/403)؛ اما مطلب دوم اینکه فعل اختیاری فعلی است که انسان آن را با اختیار و اعمال قدرتش انجام دهد، استدلال بر این مطلب از مطلب اول روشن می‌گردد، زیرا اراده هر قدر که شدید هم باشد، علت تامة فعل نیست، و بنابراین وجود فعل در خارج به چیز دیگری مستند است که همان اعمال قدرت و سلطنت است که از آن به اختیار تعبیر می‌شود."
صفحات :
از صفحه 187 تا 230
نویسنده:
عبدالرئوف مصباح
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
عقل، به عنوان یک منبع معرفت و شناخت، در تاریخ الهیات مسیحی فراز و فرودهای زیادی را پشت سر گذاشته است. هر چند در تعالیم و سخنان حضرت مسیح موارد زیادی را می‌توان یافت که آن حضرت از براهین عقلی بهره جسته است، اما از روزگاران آغازین مسیحیت پولسی بعد از حضرت مسیح، به طور کلی چهار دوره را می‌توان برای تاریخ تطور عقل در الهیات مسیحی در نظر گرفت که عبارت‌اند از: دوره آباء، قرون وسطی، عصر رنسانس و عصر روشنگری، در تمام این دوره‌های مختلف، در الهیات مسیحی دو نگاه متفاوت نسبت به عقل به چشم می‌خورد. برخی متألهان از مقام عقل دفاع نموده و آن را ابزار خوبی برای پیشرفت دین تعریف نموده‌اند. در مقابل، گروه دیگری از متکلمان و الهی‌دانان مسیحی، با عقل‌گرایی در حوزة اعتقادات دینی به شدت مخالفت و آن را انکار کرده‌اند. از این‌رو، جایگاه عقل در قلمرو دین و الهیات؛ حالت ثبات نداشته، همواره بهره‌گیری از آن برای توضیح، تبیین و دفاع عقلانی از آموزه‌های دینی با مخالفت متفکران و متألهان مسیحی روبه‌رو بوده است، هر چند در هر مقطع زمانی خاصی موافقانی هم داشته است.از قرن هجدهم به بعد، جایگاه عقل به عنوان یک منبع مهم در الهیات مسیحی کاملا تثبیت می‌گردد، به گونه‌ای که آیین مسیحیت را عقلانیت می‌بخشد و دین رنگ عقلانی به خود می‌گیرد. این نزاع و تخاصم دیرینة عقل و وحی در اندیشة کلامی و الهیاتی مسیحیت، از قرن هجدهم به این سو، تا آنجا پیش می‌رود که به عقل، جایگاه برتری می‌دهد و دین را در حاشیه می‌راند، که در این فرایند، در میان عقل‌گرایان سه نوع نگاه و نگرش را نسبت به عقل شاهد هستیم که عبارت‌اند از: عقل‌گرایی حداکثری، عقل‌گرایی انتقادی و عقل‌گرایی معتدل. "حال در اینجا این پرسش به ذهن می‌آید: با قطع نظر از دیدگاهها و گرایشهای متفاوت متفکران و متکلمان مسیحی در طول تاریخ مسیحیت، آیا در سخنان و تعالیم حضرت مسیح که در اناجیل چهارگانة مسیحیان انعکاس یافته، عقل و خرد مورد بهره‌برداری قرار گرفته است یا خیر؟ آیا آن حضرت در تعالیم خویش از براهین عقلانی سود برده است یا نه؟ برای پاسخ به این پرسشها می‌توان گفت که خوش‌بختانه جواب مثبت است و با مراجعه به کتاب مقدس و عهد جدید، می‌بینیم که حضرت عیسی در موارد مختلف از برهان عقلی استفاده کرده و با بهره‌گیری از راهکار و رهیافت عقلانی اهداف الهی و وحیانی خویش را پیش برده است. وی منبع و خاستگاه الهیات مسیحی را کتاب مقدس می‌داند؛ از این‌رو تفسیر عقلانی و بهره‌گیری از فلسفه را در جهت تبیین آموزه‌ها و گزاره‌های دینی بر نمی‌تابد (مگ گراس، 1384: 40)، به گونه‌ای که چنین رویکردی را احمقانه تلقی می‌کند و کسانی را که از منظر و دریچة عقل، به دین بنگرند، بدعت‌گذار می‌داند و ارسطو را که راه بهره‌برداری از عقل و نیروی خرد و به کارگیری از برهان و استدلال عقلانی را برای انسانها هموار ساخته، سزاوار لعن و نفرین معرفی می‌کند: این بدعتها، تعلیمات بشری و شیطانی هستند و به وسیلة حکمت دنیوی که خداوند آن را حماقت نامید، برای گوشهایی که می‌خارد پدید آمده است. بدین‌سان است که می‌بینیم متکلمینی چون کلمنت اسکندرانی، در پرتو بهره‌گیری از همین هماهنگی و همسویی برخی آموزه‌های موجود در مکتب افلاطون و کتاب مقدس، اندیشة، کلامی و الهیاتی خویش را بر این تفکر فلسفی و عقلانی بنیان نهاد و بر امکان دفاع عقلانی از دین تأکید نمود و بهره‌گیری از عقل را در کنار کتاب مقدس به عنوان یکی از منابع معرفتی در ساحت الهیات معرفی کرد (توماس میشل،1387: 117؛ باغبانی و رسول‌زاده، 1384: 188)."
صفحات :
از صفحه 153 تا 186
  • تعداد رکورد ها : 2