جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
نویسنده:
مریم اسمعلی‌پور ، علی محمدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
کاشان: دانشگاه کاشان,
چکیده :
از دیدگاه کارل‌گوستاو یونگ، انسان‌ها علاوه بر ضمیر ناخودآگاه شخصی یا فردی، بخش مشترک دیگری به نام ناخودآگاه جمعی یا فرافردی دارند. محتویات این بخش از روح و ذهن را کهن‌الگو‌ها تشکیل می‌دهند. یکی از این کهن‌الگو‌ها که نزدیک‌ترین چهره به ناخودآگاه شخصی و خودآگاهی‌ست، «سایه» نام دارد. کهن الگوی سایه، قسمت منفی و حیوانی، غریزی، زشت، نفرت‌‌انگیز و ناپسند آدمی‌ست. چیزی است که همه انسان‌ها مایل‌اند آن را از دیگران مخفی کنند. در این مقاله، پس از نگاهی کوتاه به مکتب روانکاوی یونگ، به تحلیل و تشریح کهن‌الگوی سایه پرداخته شده است و با در نظر گرفتن دو نقش مثبت و منفی برای سایه، چنانکه یونگ در نظریاتش تحلیل کرده است، در آغاز واژگان و در مرحله بعد مفاهیم و مفردات مربوط به این شاخصه در زبان مولانا و سرانجام، رمزهایی که در غزلیّات شمس آمده و با این کهن‌الگو قابل تطبیق است، بررسی شده است. با توجه به شواهد و نتایج حاضر در متن، جنبه منفی سایه با واژگانی چون گرگ، روح حیوانی و... ، مفاهیمی مانند «وجود نداشتن جان بی سایه»، «جان کژ اندیشه و یا بد اندیشه» و رمزهایی همچون نفس، دزد، فرعون، سگ، اشتر کین‌دار و غول نمایان شده است. در پایان، بخش کوتاهی به وجه مثبتی که شناخت این کهن‌الگو به دنبال دارد، در غزلیّات، اختصاص داده شده است. بارزترین ویژگی سایه در این مورد، خودشناسی و خداشناسی است.
صفحات :
از صفحه 5 تا 28
نویسنده:
سهراب سحابی ، سیده فاطمه زارع حسینی
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
علی صفایی حائری، روحانی و متفکر معاصر شیعی، و اکهارت تُله (Eckhart Tolle)، از صاحب‌نظران مسیحی معنویت در عصر حاضر، در مقام دو اندیشمند پرآوازه دربارۀ زمینه‌های سلوک عرفانی و چگونگی رفع موانع رشد انسان، آراء و دیدگاه‌هایی خاص ابراز کرده‌اند. مقایسۀ اندیشۀ این دو شخصیت دربارۀ زمینه‌های سلوک عرفانی که به دو فرهنگ دینی، فضای فکری، اقلیم جغرافیایی و زبانی متفاوت تعلق دارند، موضوع اصلی این پژوهش است. با اتخاذ رویکردی مقایسه‌ای، پدیدارشناسانه و فارغ از جانبداری، و از طریق مراجعه به نوشته‌ها و اظهارات ایشان می‌توان به جست‌وجو، کشف و تبیین دیدگاه‌ها و مقایسۀ آن‌ها پرداخت و به نتایجی قابل اعتنا رسید. فرض بر این است که اگرچه این دو در طرح پیش‌فرض‌ها نقاط مشترک کمتری دارند، در تشخیص منبع اصلی اختلال در زندگی بشر دارای اتفاق نظرند و در ارائۀ راه‌حل هم به نتایجی مشابه رسیده‌اند. طبق نتایج به‌دست‌آمده، به نظر می‌رسد که علی صفایی حائری در تبیین اندیشه‌اش به‌دلیل بسندگی به گزاره‌های شیعی دچار کلی‌گویی شده و منظومۀ فکری او که شامل طرح جامعی از دین می‌شود، با مؤلفه‌هایی چون استناد، اصالت، هماهنگی و ارتباط، و ارائۀ الگویی منحصربه‌فرد در تاریخ ادیان با تناقض درونی همراه است، حال آنکه اکهارت تُله به راهکارهایی دقیق، بسیار ساده و مؤثر و فارغ از هر فرهنگ و اقلیم خاص دست یافته است.
صفحات :
از صفحه 195 تا 216
نویسنده:
اسماعیل بیوکافی ، فاضلی
نوع منبع :
مطالعه تطبیقی , نمایه مقاله
چکیده :
سامان‌بخشی به روابط میان انسان‌ها یکی از کارویژه‌های اخلاق است و نظریه«اخلاق مراقبت» به دلیل توجه محوری به تعاملات انسانی و ارزشگذاری عناصری چون همدردی، همدلی، خیرخواهی و شفقت در آن یکی از کارآمدترین نظریه‌های اخلاقی برای ایفای این نقش است. اخلاق فتوت متصوفه نیز هر چند فاعل اخلاقی را در گستره وسیع‌تری از تعاملات انسانی می‌بیند، اما ایفای کامل مسئولیت وی در تعامل با دیگران را یک پایه مهم از سلوک اخلاقی او می‌داند. بر این اساس و با توجه به اشتراکاتی که این دو نظریه اخلاقی در اصول و معیارهای اخلاقی حاکم بر مناسبات انسانی دارند، این انگاره که دو نظریه مذکور از دیدگاه مشترکی به شکل بایسته روابط انسان‌ها می‌نگرند تقویت می‌شود.برای بررسی انگاره بیان‌شده، ضمن بررسی این دو نظریه و تبیین نوع نگاه آنها نسبت به هنجارهای حاکم بر مناسبات انسانی، به بیان شباهت‌ها و تفاوت‌های آنها در حوزه مذکور پرداخته شده است. به نظر نگارنده، هر چند تفاوت‌های این دو بیشتر از شباهت آنها به نظر می‌رسد، اما توجه به جایگاه محوری عنصر «مراقبت» در اخلاق مراقبت می‌تواند نتیجه‌ای متفاوت را پیش روی ما نهد؛ زیرا بسامد واژگانی همچون «شفقت»، «احسان»، «سخاوت»، «خدمت به دیگران»، «ایثار» و «گذشت» در بیان شروط صاحب‌نظران اخلاق فتوت برای فردی که بخواهد به اصول این نظریه اخلاقی درحوزه تعاملات انسانی پایبند باشد، می‌تواند دلیلی بر این ادعا قلمداد شودکه در اخلاق فتوت نیز ارزش‌های مراقبتی در سامان‌بخشی به روابط انسانی بازنمایی می‌شوند و بر همین اساس این دو نظام اخلاقی در حوزه تعامل با دیگران به همگرایی می‌رسند.
نویسنده:
تقی پورنامداریان ، نگین مژگانی
نوع منبع :
نمایه مقاله
چکیده :
«سرّ سماع» مفهومی عرفانی است که به حسّ برانگیختگی روح در مواجهه با موسیقی اطلاق می‌شود. به‌باور صوفیان، روح در حین استماع موسیقی با تداعی خطاب اَلَست به نوعی آگاهی مبهم نسبت به مبدأ وجودی خود نائل می‌شود و بدین ترتیب آمادۀ کشف و شهود می‌گردد. می‌توان این مفهوم عرفانی را بیان دیگری از نظریۀ «سماع طبیعی» در فلسفۀ فیثاغورسیان و افلاطونیان پنداشت که بر اساس آن، جهان ما با موسیقی حاصل از گردش نفوس افلاک به وجود آمده و ازاین‌رو، تناسب موسیقایی برای روح آدمی تداعی‌گر عالم روحانی و برانگیزانندۀ نوعی حسّ نوستالژی در برابر آن است. این نظریه پس از راهیابی به فلسفه و حکمت اسلامی، به‌ویژه آرای اخوان‌الصّفا، توسط عرفا اقتباس و با مفاهیم قرآنی آمیخته گردید. عرفای مسلمان به‌ویژه نوای دل‌انگیز خطاب الست در صحنۀ ازل را جایگزین موسیقی زیبایی می‌سازند که بر اساس نظریۀ سماع طبیعی سرچشمۀ هستی بود. همچنین مفهوم سرّ سماع و سماع طبیعی با مفهوم «بازی آزاد قوّۀ خیال و فاهمه» در زیبایی‌شناسی کانت قابل ‌انطباق‌اند که به احساس برانگیختگی در برابر زیبایی هنری و حالتی اطلاق می‌شود که در آن ذهن می‌کوشد تا با گسترش شبکه‌های تداعی، تناسب‌های بی‌سابقه را ادراک کند. این نوشتار نشان می‌دهد که چگونه تداعی زیبایی‌شناسانه در فلسفۀ الهیاتی و عرفان اسلامی خوانشی نو می‌یابد.
نویسنده:
ندا سادات مصطفوی ، رضا روحانی ، رضا شجری
نوع منبع :
نمایه مقاله
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
مولوی با اینکه سنی‌مذهب است، در ابیات و حکایت‌های متعددی به ستایش اهل‌بیت عصمت و خصوصاً حضرت علی(ع) ‌پرداخته و جنبه‌هایی از عشق و محبت به این خاندان والا را در اشعارش منعکس کرده‌ است. اعتقاد و ارادت مولوی به حضرت علی(ع) مانند بسیاری دیگر از عقاید و دیدگاه‌های وی از سوی منتقدان مثنوی و عرفان با نقد و انکار همراه شده است. منتقدان، ابیات و حکایت‌هایی از مثنوی را که نشانگر محبت خالصانۀ مولوی به حضرت علی(ع) است، با خوانش مغرضانه و به ‌میان ‌آوردن مواضع درون‌دینی و معیارهای مذهبی خود، تفسیر و نقد کرده‌اند. در نوشتار حاضر با رویکردی تحلیلی ـ انتقادی و با استفاده از شیوه‌های علمی تحلیل متن و استناد، نقدهای واردشده به این ابیات مولوی بررسی شده است. هدف از این ارزیابی، معرفی منتقدان مثنوی در عصر حاضر و بررسی انتقادی نقدهای آنان بر حکایت‌ها و ابیات مرتبط مثنوی با حضرت علی(ع) است تا از این رهگذر، شناختی روشن و حقیقی‌تر از اعتقاد و اندیشۀ مولوی حاصل شود. بر اساس بررسی‌های انجام‌گرفته، چنین برداشت می‌شود که مولوی در نقل حکایت «خدو انداختن خصم بر روی علی(ع)» از اتهام تصرف و تاریخ‌سازی مبراست؛ در واقع مولوی این حکایت را مطابق روایت کتاب‌های معارف و کیمیای سعادت سروده و برخلاف نقد و نظر منتقدان، انگیزۀ وی از سرودن این حکایت، تعلیم اندیشه‌های عرفانی است و نه تاریخ‌سازی و غرض‌ورزی با شیعه؛ همچنین در نقدِ نقدهای وارد بر تفسیر مولوی از حدیث غدیر با استناد و استشهاد به قراین مختلف ثابت می‌شود که مولوی حدیث ولایت را تقریباً موافق با اعتقاد شیعیان تفسیر کرده است.
نویسنده:
مصطفی گرجی
نوع منبع :
مطالعه تطبیقی , نمایه مقاله
چکیده :
زندگی به مثابه فرایند تکامل و با توجه به دو ساحت باورها و عواطف- احساسات در نگاه اندیشمندان به اشکال مختلف بازنموده شده است. در این میان ایماژهایِ برساخته از زندگی و معنایِ آن در لایه هایِ مختلف، یکی از نکاتِ برجسته در متون است که در قالب تصویرهای هنری و کلان استعاره ها مفصل بندی می شود. از سویی دیگر در میان مجموعه متفکران، مولوی و کازنتزاکیس دو شخصیت کم نظیری هستند که با وجود تمایزهای معرفتی و گفتمانی از یک سو و تاریخی و جغرافیایی از سویی دیگر مفهوم زندگی را در قالب استعاره/ ایماژهای هنری تصویر سازی کرده اند. در این مقاله، نویسنده سعی می کند این مساله را با توجه به چارچوب نظری انواع «ایماژهای زندگی» از منظر «رابرت سالامون» در مهم ترین آثار این دو متفکر بررسی کند. سالامون در این مبحث شانزده ایماژ از مهم ترین ایماژهای زندگی را شناسایی کرده که مهم ترین این موارد زندگی به مثابه بازی، داستان، غمنامه، کمدی، ماجرا، ماموریت است. این نوع طرز تلقی نسبت به زندگی در آثار این دو تصویرسازی شده است که از بنیان هایِ معرفتی مشترک با وجود همه افتراق ها حکایت دارد. یکی از نکات مهم در تحلیل یافته ها اِشعار هردو به ایماژ ویژه ای است که در دستگاه فکری این دو به صورت برجسته مفصل بندی شده و آن «زندگی به مثابه سوءتفاهم» است. نویسنده ضمن بررسی مجموعه ایماژهای مشترک با تاکید بر ایماژ اخیر، اندیشه این دو متفکر را از منظر ارزش و کارکرد زندگی تحلیل کرده است.
نویسنده:
سیده زهرا موسوی بایگی ، سید محمد موسوی ، سید عباس حکیم زاده خرد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسئلۀ ایمان و سعادت حاصل از آن، که یکی از پراهمیت‌ترین مسائل الهیاتی است، فروعات متعددی را به‌دنبال دارد. یکی از مباحثی که ذیل مسئلۀ ایمان می‌توان مطرح کرد، بررسی گسترۀ نجات بر اساس وسعت دایرۀ رحمت الهی و یکی از بهترین مصادیق قابل تأمل در این باب، مسئلۀ «ایمان و سعادت فرعون» است. ابن‌عربی، عارف بزرگ مسلمان بر این باور است که فرعون در آخرین لحظات عمرش، ایمان خود را آشکار کرد و سرانجام رستگار شد. دیدگاه او دراین‌باره که مستلزم نوعی کثرت‌گرایی در نجات است، واکنش‌های مختلفی را به‌دنبال داشته است. برخی شارحان وی، از باور ابن‌عربی دفاع کرده، برخی او را نقد کرده و برخی دیگر تلاش کرده‌اند با استمداد و استناد به عبارات کوتاهی از فتوحات اثبات کنند شیخ، فرعون را مستحق بهشت نمی‌داند. پژوهش حاضر که به روش توصیفی‌تحلیلی و با رویکرد انتقادی نگاشته شده، می‌کوشد بدین پرسش پاسخ دهد که آیا ادله و نیز مبنای نظری ابن‌عربی، ایمان فرعون را ثابت می‌کند؟ نتیجۀ تحقیق نشان می‌دهد که اگرچه بیشتر انتقاداتی که بر ادلۀ ابن‌عربی وارد شده ناتمام است، بر اساس مبانی ابن‌عربی نمی‌توان فرعون را از اهل سعادت دانست، زیرا او به‌رغم شناخت حق، در مقابل پروردگار استکبار ورزید.
صفحات :
از صفحه 299 تا 322
نویسنده:
نازله خجسته اهری ، علی رمضانی ، نرگس اصغری گوار
نوع منبع :
مطالعه تطبیقی , نمایه مقاله
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
موضوع خلع بدن، از موضوعات برجسته در عرفان اسلامی است که در عرفان عاشقانه مطرح شده، اما پیشینۀ آن قبل از متون عرفانی در آثار ابن‌سینا دیده می‌شود. ابن‌سینا اولین فیلسوفی است که با براهین عقلی، تجرد نفس را تأکید کرده و به‌طور مشخص در آثارش در مورد خلع بدن بحث کرده است. در این مقاله با مطالعۀ کتابخانه‌ای و روش تحقیق توصیفی‌تحلیلی، موضوع خلع بدن و مؤلفه‌های آن در آثار ابن‌سینا با آثار برجستۀ متون عرفان اسلامی بررسی شده و سعی بر این است به سؤال اصلی تحقیق که بررسی تطبیقی موضوع خلع بدن و بیان اشتراکات فکری ابن‌سینا با آثار عارفان است، پاسخ داده شود. نتایج تحقیق نشان می‌دهد در مؤلفه‌های «شایستگان خلع بدن»، «شرایط خلع بدن»، «تعابیر و تمثیلات خلع بدن» و «مصادیق تجربۀ خلع بدن» در فلسفه و عرفان مشابهت وجود دارد و قبل از متون صوفیه در آثار ابن‌سینا آمده است. ابن‌سینا در اواخر عمر با گرایش به عرفان، به عروج روح و خلع بدن تأکید کرده و به‌صورت مشخص و معیّن، نظریۀ خلع بدن را ارائه داده است. طبق اندیشه‌های وی، عارفان گروهی هستند که می‌توانند به خلع بدن نائل آیند و برخی کرامت‌ها، نمونۀ تجربه‌های عارفانۀ خلع بدن است، ریاضت، تهذیب نفس و مرگ ارادی از شرایط و عوامل خلع بدن است و در مقابل آن، گرایش به لذت‌های شهوانی و مادیات مانع تجرد روح می‌شود. تعبیر نضو جلباب (درآوردن لباس)، تمثیل مرغ و قفس در رسالة الطیر و قصیدۀ عینیه، تعابیر ابن‌سینا برای توصیف خلع بدن است که بعد از وی در متون عرفانی تکرار شده است. تنها وجه تفاوت در مقایسۀ تطبیقی آثار ابن‌سینا و متون عرفانی در این است که ابن‌سینا با براهین عقلی از خلع بدن سخن گفته ولی در عرفان، عقل فلسفی در برابر عشق کنار گذاشته شده است.
نویسنده:
یزدان محمدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
خواستن، زاییدۀ نیاز و در بطن خود آبستنِ توجه به عامل برآورندۀ نیاز است. و زندگی روزمرۀ آدمی همراهِ بسیاری از نیازمندی‌هاست. از نظر ابن‌عربی توجه انسان به خداوند و ابراز نیازمندی به او حقیقت دعا را تشکیل می‌دهد و اجابت قطعی دعا در آیات و روایات تنها ناظر به این مقدار است‌ که مقوّم ماهیت دعاست. اما اجابتِ خواستۀ داعی که پس از این توجه بیان می‌شود، بیرون از حقیقت دعا و مشروط است. دو شرط اساسی اجابت این است ‌که به‌مقتضای مصلحت داعی و مطابق قضا و قدر الهی باشد. ابن‌عربی با توجه به حقیقت دعا و محوریت این دو عامل در خواستۀ بیرون از ماهیت دعا، اجابت را به لبّیکی، اجابت عین، اجابت بدل و اجابت بطیء و سریع تقسیم کرده است. در نظام عرفانی ابن‌عربی، دعا رشتۀ اتصال نمود و بود، تأمین‌کنندۀ آرامش دنیوی و سبب دریافت فیوضات از منبع فیض است. و از جمله شرایط اجابت، توجه تام به خداوند، طهارت ظاهر و باطن، اضطرار، توسل و انقیاد در برابر اوست. ابن‌عربی بر پایۀ فهم عمیق از دین و دست یافتن به مراتب شهود عرفانی، به‌خوبی از حقایق مربوط به دعا پرده برداشته است. در این مقاله پس از تحلیل آراء او دربارۀ ماهیت دعا و اقسام آن، حقیقت و اقسام اجابت، آداب و شرایط اجابت به این‌دست سؤالات پاسخ داده‌ایم که با وجود وعدۀ اجابت قطعی از سوی خداوند آیا دعایی هست که اجابت نشود؟ چرا برخی دعاها اجابت نمی‌شوند؟ دلیل اجابت عاجل و آجل دعاها چیست؟ دعاکننده چه و چگونه بخواهد تا خواسته‌اش قرین اجابت باشد؟
صفحات :
از صفحه 271 تا 298
نویسنده:
حسین ایمانیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در برخورد با پدیده‌ها و موضوع‌هایی که در متون کهن پارسی و عربی آمده است، همواره احساس می‌شود که برخی از پدیده‌ها، ریشه در سنّت و آیینی کهن‌تر داشته و گذشتگان ما آن‌ها را بی‌پرده یا درپَرده بازتاب داده‌اند. برخی از رفتارهای اجتماعی انسان، به‌ویژه هنرمندان و ادیبان نیز ریشه در سنّتی کهن داشته و پیروی از این سنّت بوده که آن‌ها را به انجام یا بازتولیدش وادار کرده است، بدون اینکه دلیلی منطقی در پس آن وجود داشته باشد. یکی از رفتارهایی که میان برخی دانشمندان مسلمان در سده‌های نخستین و میانۀ هجری و به‌ویژه میان صوفیان حوزۀ جغرافیایی ایران و عراق گسترش داشته، دست‌ شستن از کاغذ و قلم و بلکه شستن و سوزاندن و اندر خاک ‌کردن نوشته‌های خود بوده است. هرچند آن‌ها گاه به انگیزه‌های خود اشاره کرده‌اند، ولی می‌توان پنداشت که چنین رفتاری گونه‌ای خردگریزیِ دیوانه‌وار و غرق‌ شدنِ چشم‌بسته در یکی از سنت‌های تصوف و اصلِ وحدتِ وجودی و فنای فی ‌الله بوده که مایۀ از میان‌ رفتن بخشی از تاریخ نگارش اسلامی شده است. در جستار پیش رو، نخست گزارش‌هایی چند از کتاب‌شویی و کتاب‌سوزی صوفیانِ سده‌های نخستین و میانۀ هجری آورده شده، سپس ریشه‌ها و انگیزه‌های این رفتار بررسی شده است. گزارش‌های موجود نشان می‌دهد که صوفیان به‌هنگام دگرگونی روحی و گاه محدثان به‌هنگام گرایش به تصوف، نوشته‌های خود را شسته یا سوزانده و پنداشته‌اند که این نوشته‌ها مانع دیدن حق و رسیدن به ‌اوست. این رفتار یا برگرفته از سنّتی غیراسلامی و کهن میان هنرمندان گذشته بوده یا ریشه در آموزۀ صوفیانی داشته که علم و کتاب را حجاب راه خود در سیروسلوک روحانی پنداشته‌اند. بنابراین چنین رسم یا رفتاری که بیشتر در سده‌های سوم و چهارم هجری و به‌ویژه میان صوفیان مکتب بغداد گسترش داشته، به یک ‌اندازه سرچشمه‌یافته از سنّت‌های غیراسلامی و سنّتی در عرفان اسلامی است.
صفحات :
از صفحه 35 تا 66