جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
نویسنده:
علیرضا دُرّی نوگورانی، رضا اکبری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
توجه به آثار مختلف الیزابت فریکر درباره توجیه مبتنی بر گواهی نشان می‌دهد، او با پذیرش جهان‌بینی مبتنی بر فهم مشترک و معرفی نمونه‌الگوی گواهی شرایط سه‌گانه‌ای را با رویکرد درون‌گرایانه برای موجه‌بودن باورهای مبتنی بر گواهی برای بزرگسالان لازم می‌داند. این سه شرط عبارتند از: باور موجه شنونده به تحقق کنش گفتاری گفتن در گواهی، باور موجه به صداقت و صلاحیت گوینده. بعلاوه، فریکر بر اساس تحلیل کنش‌گفتاری گفتن معتقد است در گفته گوینده باید مخاطبی قصد شده وجود داشته باشد، گوینده باید دست‌کم به‌ظاهر، گزاره‌ای را به زبان آورد که به آن معرفت دارد و نیز احتمال دهد شنونده نسبت به آن گزاره جاهل‌ است. او در برخورد با کودکان گواهی را منبع معرفت‌بخش قلمداد می‌کند؛ مگر اینکه در بزرگسالی قرینه مثبتی علیه آن بیابند. مقاله حاضر کوشیده است نظریه فریکر را با روشی تحلیلی طرح و بررسی کند. نظریة او در هر دو بخش تعریف گواهی و توجیه و معرفت مبتنی بر گواهی با نقدهایی مواجه است. به عنوان نمونه در بخش تعریف به نظر می‌رسد فریکر برخی مصادیق گواهی را در نظر نمی‌گیرد و در نهایت با طرح نمونه‌الگو تصویری مبهم از گواهی به‌دست می‌دهد. در بخش توجیه و معرفت، برخورد دوگانه او با معرفت در دوره رشد و معرفت در دوره بلوغ، از یک سو، منجر به نتیجه‌ای خلافِ شهود می‌شود و از سوی دیگر با تصویری واحد از توجیه و معرفت سازگار نیست.
صفحات :
از صفحه 147 تا 168
نویسنده:
مجید پروانه پور، سعید بینای مطلق
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
جستار حاضر تلاشی است برای نشان دادن چند پیوند احتمالی میان نحوه­ تفکر دلوز و شیوه­ کار هنرمندان مدرن و پست­مدرن. این قیاس در بستر ضد افلاطونگرایی دلوزی تعریف و تبیین می­شود تا ببینیم که آیا می­توان نسبتی برقرار کرد میان تلاش دلوز برای ضدیت با افلاطون­گرایی، خواست او مبنی بر ایجاد یک شیوه­ تفکر جدید، و آنچه هنرمندان مدرن در عمل انجام داده­اند یا خیر؟ در این مسیر پس از تعریف بعضی مفاهیم و نشان دادن اهمیت و کارکرد آنها در هنر مدرن، سعی خواهیم کرد رد پای همان مفاهیم را در اندیشه­ دلوزی نیز بیابیم. سپس ضدیت دلوز با افلاطون­گرایی را با تکیه بر مفهوم وانموده یا سیمولاکروم تبیین خواهیم کرد و به انتقاد بدیو به افلاطون­گرایی دلوز نیز به طور مختصر جواب خواهیم داد. در نهایت نیز نشان خواهیم داد که دلوز با تکیه بر این ضدیت و در واقع با استفاده از فرایند­هایی فکری که متأثر از نوع مواجهه­ هنرمندان پست­مدرن با موضوع کار خویش است، راه سومی را برای اندیشیدن به دنیای پر از تصویر معرفی می­کند؛ راهی که نه رأی به بازگشت و ارتجاع می­دهد و نه همچون بودریار آدمی را یکسر در جهانی آخرالزمانی که از تصاویر آگنده است به حال خود وامی­نهد.
صفحات :
از صفحه 83 تا 101
نویسنده:
سجاد دهقان زاده، فاطمه احمدیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در تاریخ اندیشۀ هند، فلسفۀ چارواکه (لوکایاتا) تنها مکتبی است که با مبانی نظریِ ماتریالیستی، از رهگذرِ نفی ساحتِ ماوراء حسّ، یگانه واقعیت را ماده و تنها ادراک معتبر را ادراک حسّی می­داند. فلسفۀ اپیکوری، به ­ویژه به دلیلِ بیان جهان­ شناسی اتمیستی، ظاهراً شبیه ­ترین مکتب فکری به چارواکه است. پژوهش پیش­رو به روش مقایسه­ای-تحلیلی و به­منظورِ نشان­دادن فراگیری اندیشه­ های ماتریالیستی انجام گرفته است و یافته­ های آن نشان می­دهند که در نگرش ­های هستی­ شناختی مکتب اپیکوری و فلسفۀ چارواکه هم وجوه اشتراک و هم نقاط افتراق وجود دارند. در این دو مکتب، صرفاً ماده واقعیّت دارد، علل فاعلی و غایی جهان نفی می­شوند، وجود انسان تنها برمبنای بُعد مادی­اش تبیین شده و نیز هر گونه جوهر و هستی پس از مرگ یا آگاهیِ مجزا از بدن، انکار می­گردد. لکن در حالی­که وجود عناصر اولیه مادی و نشأتِ کثرات از آنها در چارواکه تبیینی حسی دارد، در مکتب اپیکوری از وجهی کاملاً عقلی برخوردار است. این دو فلسفه، دربارۀ شمار عناصر مادی تشکیل­دهندۀ عالم هستی، چیستی و انواع آنها، همچنین دربارۀ مشهود یا نامشهود بودن آنها تفاسیر متفاوتی را ارائه می­کنند. برخلاف چارواکه که به نفی خدایان و ارواح می­پردازد، اپیکوریسم خدایان و ارواح را ثمرۀ ترکیب اتم­های ویژه ­ای می­داند.
صفحات :
از صفحه 169 تا 193
نویسنده:
احمدعلی حیدری، علی عزیزیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
تعادل تراژیک در فلسفه هنر نیچه عبارت از جمع و تعادل بین امر دیونیزوسی و آپولونی است. امر دیونیزوسی نیرو و میل به یگانگی با امر خاستگاهی و آری­گویی به آن و امر آپولونی همین آری­گویی در قالب زندگی ا­ست. حرکت به سمت یکی شدن با اراده خاستگاهی به نحو دیونیزوسی در شعر حافظ و سنت عرفانی همان حالت سکر عارفانه است که با نماد می و ساقی معین می­شود. به نحو سنتی در عرفان حرکت به سمت یکی شدن با امر خاستگاهی و فنای در آن همواره ارزش مطلق است، اما امر تراژیک با این متفاوت است. امر تراژیک ضمن حفظ این میل، امر خاستگاهی را در تجلیات آن یعنی در طبیعت و زندگی و فردیت نیز جویا می­شود. تعادل تراژیک را باید آری­گویی به تمام ابعاد هستی دانست که این امر در شعر حافظ معادل «رضا» و حاصل «رندی» است. حافظ بر خلاف سنت عرفانی که یکسره سُکری یا صحوی یعنی در جهت فنای در خدا یا زهدِ ریایی یا آمیزه­ای بیروح از آنها قرار داشت راه حلی برای ماندن در عرصه­ تراژیک هستی ارائه داد تا نه در فنا، بلکه در رضا بر اساس «رندی»، از سرمستی حضور وجود بهره گیرد.
صفحات :
از صفحه 123 تا 146
نویسنده:
حسین کلباسی اشتری، بیتا نخعی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از مفاهیم مورد بحث در فرا اخلاق مفهوم خوبی است که در سیاق­ های اخلاقی بسیار به کار می­رود و نقش مهمی در صدور داوری اخلاقی دارد از فیلسوفانی که به این مفهوم پرداخت و آن را غیرقابل تقلیل به دیگر مفاهیم اخلاقی می­دانست، ویلیام دیوید راس است. با این حال پیشینیان وی از جمله کانت و مور هم در باب خوبی نظریه پردازی کرده­ اند که نظرات آن­ها بر او تأثیر داشته است. نوشتار حاضر در صدد است تا دیدگاه فرا اخلاقی او را در پرتو دو نظریه مور و کانت به روش تطبیقی و تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ­ای مورد مداقه قرار دهد که در چه مواردی راس از این دو فیلسوف تاثیر پذیرفته است و آیا می توان به رغم این تاثیرها نظر راس را دیدگاهی بدیع محسوب نمود. در نهایت تحقیق حاضر نتیجه­ گیری می­نماید راس علیرغم تأثیری که از پیشینیان پذیرفته سعی کرده تا مشکلات آن­ها را برطرف کند و با ترکیب نظرات کانت و مور و اضافه کردن عناصر دیگر به آن­­ها نظریه شخصیت خوب اخلاقی را ارائه نماید.
صفحات :
از صفحه 339 تا 360
نویسنده:
ناصر مومنی، رضا داوری اردکانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ادراک ارسطو از این همانی در سه شکل این همانی نوعی، جنسی و عددی خلاصه می­شود. شرط اساسی در مورد سخن گفتن درباره‌ هر نوع نسبت و حمل این است که هر شی خودش باشد و در بستر زمان و تغییرات لایتغیر باشد، لذا ما با وضع اصل این‌همانی به صورت شناخته شده و منطقی آن (الف=الف) روبرو هستیم. ارسطو با وضع منطق و برتری نهادن این همانی عددی بر سایر انواع این همانی زمینه­ ساز برداشتی خاص از عالم است. پس از ارسطو عالم ذهن و تفکر منطقی رفته رفته، عالم و تفکری غالب گردید. نقش اصل این همانی در این بین، متعیّن کردن و شکل بخشیدن به وجود منطقی است. با برتری این همانی عددی و در واقع قوام اصل این همانی به عنوان برابری هر چیزی با خودش، ماهیت مقولات دیگر نه به عنوان مقولات وجود، بلکه مقولاتی با ماهیتی ذهنی ـ منطقی محسوب می­شوند. در این پژوهش نشان داده می­شود که با ادراکی عددی از اصل این همانی و تعریف این همانی به برابر بودن هر چیز با خودش و عطف توجه به صرفا صورت منطقی این گزاره، ماهیت مقولات، ماهیتی ذهنی ـمنطقی می­گردد. گرچه در ارسطو مقولات، مقولات وجود هستند، اما تعریف و تسلط اصل این همانی به صورت الف=الف، باعث می­گردد تا توجه صرفا به صورت منطقی این اصل معطوف گردد و از بار و مایه هستی­ شناختی تهی گردد. لذا برداشت خاصی از اصل این همانی در طول تاریخ، منجر به شکل گرفتن ماهیت ذهنی ـ منطقی مقولات می­شود.
صفحات :
از صفحه 381 تا 394
نویسنده:
احمد حمداللهی اسکوئی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
کانت در مغالطه سوم از مغالطات عقل محض بر آن است که نشان دهد شناخت اینهمانی و شخصیت نفس امکان­پذیر نیست و استدلالی که مدعی اثبات اینهمانی و شخصیت نفس است، یک استدلال مغالطی است. اما سخنان و توضیحاتی که وی در این­باره ارائه کرده است، تا حدود زیادی پیچیده و مبهم است. در اینجا کوشیده­ایم اولاً با تأمل دقیق در این توضیحات و با عطف توجه به سایر آراء و دیدگاه­های اساسی کانت، تصویر نسبتاً دقیقی از دیدگاه وی در مورد این به اصطلاح مغالطه بدست دهیم؛ ثانیاً و در ضمن آن به نقد و ارزیابی این دیدگاه بپردازیم. تحلیل و بررسی دقیق توضیحات کانت نشان می­دهد وی از یک سو بر اینهمانی نفس به عنوان یک حقیقت تحلیلی و بطور پیشینی معتبر تصریح و تأکید می­کند، اما از سوی دیگر و در عین حال هدف اصلی و تمام تلاش او این است که نشان دهد اینهمانی تحلیلی و بطور پیشینی معتبرِ نفس یک اینهمانی عینی نیست و بر همین اساس با استناد به آن نمی­توان مدعی شناخت اینهمانی و شخصیت عینی نفس شد. حاصل ارزیابی ادعاهای اصلی کانت درباره مغالطه سوم این است که به دلیل تعارضات و ناسازگاری­هایی که میان این ادعاها با برخی از دیدگاهها و مبناهای اساسی فلسفه وی وجود دارد، وی نمی­تواند به نحو سازگار و منطقی شناخت اینهمانی و شخصیت عینی نفس را انکار نماید.
صفحات :
از صفحه 103 تا 121
نویسنده:
فریده آفرین
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مسئله این پژوهش پرسش از چیستی عملکرد و جایگاه نماد در مکانیسم شناخت کانتی است. در نمادگرایی کانتی نوع متفاوتی از تصور یا قاعده تأمل القا می‌شود که روی انواع مفاهیم اثر تازه‌ای می‌گذارد. برای اثبات کردن چنین ادعایی، پیشروی تحقیق با تکیه به برخی از جنبه‌های چارچوب نظری دلوز در درسگفتارهایش درباره کانت و به دو روش ایجابی و سلبی صورت گرفته است. در اولین مرحله به معرفی انواع روابط و تصورات یا حالت‌های ارایه بین انواع شهود و مفهوم می‌پردازیم. در این میان به دلیل قرابت­های معنای شاکله و نماد به توضیح شاکله‌سازی مبادرت می‌کنیم. در ادامه برای فهم ابعاد نماد به زیباشناسی و هنر تکیه می‌شود. در نتیجه چگونگی تکوین نماد با تأکید بر دو نوع نمادگرایی طبیعی و هنری روشن می‌گردد. به علاوه رابطه نمادین زیبایی و اخلاق در زیباشناسی کانت به بحث گذاشته می‌شود. نتیجه مطالعه بخش‌های مختلف مقاله نشان می‌دهد، نماد؛ نشانه، نمونه و شاکله نیست. نماد نوعی تصور یا حالت نمایش و قاعده‌ی تأمل است که از بن‌بست و ورای شاکله‌سازی در تفکر کانت زاده می‌شود. ایده‌های عقل، ایده‌های زیباشناختی و امر والا و هنر بازنمودی با واسطه نماد به توسع معنایی مفاهیم منجر می‌شوند و در مواردی مصادیق بیشتری از شهود اولیه به واسطه آنها فراخوانده می‌شود. نمادهای کانتی بنیاد مکانیسم شناخت را تشکیل نمی‌دهد به این دلیل که شاکله سازنده این بنیاد است. کانت به نقش نمادها با توجه به شاکله مفاهیم و بن‌بست شاکله‌سازی در شناخت پرداخته و در نمادگرایی طبیعی و هنری با تکیه به ایده زیباشناختی به نقش نمادها اشاره کرده است. در تفکر و زیباشناسی این فیلسوف نماد، نحوه‌ای از نمایشیا تصور است که بر اساس قاعده تأمل و اصل تقویم‌گر بر ابعاد اندیشیدن به انواع مفهوم می‌افزاید.
صفحات :
از صفحه 1 تا 24
نویسنده:
رضا ماحوزی، زهره سعیدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در نظریه اخلاق کانت با دو سطح فوق محسوس (معقول) و محسوس (قابل تحقق) از خیر اعلا روبرو هستیم. کانت در تمام آثار خود به این دو سطح اشاره کرده است، بی‌آنکه به تعارض و نزاع بنیادی موجود در هم ‌زمانی آن دو پرداخته باشد. مطابق با سطح نخست این مفهوم که اصطلاحاً به عنوان خوانش خداشناختی از مفهوم خیر اعلا شناخته شده است، مطابقت و هم‌سویی دو مؤلفه‌ خیر اعلا، یعنی سعادت و فضیلت، تنها به کمک خداوند و در جهانی دیگر حاصل می‌آید؛ موضوعی که علاوه ‌بر اصل موضوعه‌ خداوند، نیازمند دو اید‌ه معقول دیگر، یعنی بقاء نفس و اختیار نیز هست. از سوی دیگر، مطابق با سطح دوم این مفهوم که اصطلاحاً به‌ عنوان خوانش سکولار و سیاسی شناخته شده است، مطابقت مذکور به‌‌ مدد تلاش این‌جهانی خود انسان‌ها در قالب جامعه‌ مدنی حاصل می‌آید. این تعارض محتوایی، برخلاف دیدگاه برخی از محققان، ناظر به دو وجه مکمل در اندیشه‌ کانت است و با اصول کلی اندیشه نقدی وی مطابقت دارد. این نوشتار تلاش دارد، ضمن تشریح مواضع دوگانه‌ کانت دربار‌ه‌ خیر اعلا، نشان دهد چگونه در گستره کلی حرکت غایت‌مندانه‌ آدمی در طول تاریخ، هر یک از این دو وجه نیازمند دیگری است و بدون آن، وجه مکمل نمی‌تواند تبیین گردد.
صفحات :
از صفحه 361 تا 380