جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
  • تعداد رکورد ها : 19
نویسنده:
اسدالله فلاحی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
اثیرالدین ابهری در دورۀ دوم پژوهش‌های منطقی خود که شامل چندین رساله و کتاب است تنها منطق‌دان سینوی است که یکی از دو مهم‌ترین نوآوری ابن‌سینا یعنی قیاس اقترانی شرطی را عقیم و نامعتبر اعلام کرده است. بیان ابهری و دلایل او برای عقیم بودن قیاس اقترانی شرطی در این رساله‌ها و کتاب‌ها متعدد است و ریشه در اقسام گوناگون شرطی متصل لزومی و شرایط صدق و تطورات و تحولات آنها در این رساله‌ها و کتاب‌ها دارد. مهم‌ترین دلیل ابهری در انکار قیاس اقترانی شرطی توجه به فرض‌های گوناگون است که در روند اثبات این قیاس‌ها باید به کار گرفته شود. در این مقاله، با بررسی اختلاف‌ها و تحولات یاد شده به تجزیه و تحلیل دلیل اصلی ابهری می‌پردازیم. گزارش دیدگاه‌های منطق‌دانان پسین دربارۀ مدعا و دلایل ابهری و نیز داوری نهایی میان همۀ آنها موضوعی است که پژوهش دیگری را می‌طلبد.
صفحات :
از صفحه 271 تا 295
نویسنده:
محمدجواد صافیان اصفهانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پدیدار نزد کانت امری است که صرفاً از طریق ادراک حسی حاصل شده است و به عبارتی صرفاً معتبر به اعتبار فاعل شناسا است و با وجود نفس الامری هیچ گونه سنخیتی ندارد، زیرا ما از آن رو که شهودی جز شهود حسی نداریم راهی به شناسایی اشیاء فی­نفسه نداریم صرف نظر از ظهوری که برای ما دارند. پس اشیاء فی­نفسه قابل شناسایی نیست، ولی این پرسش باقی است که چه نسبتی بین شیء فی­نفسه و پدیدارها وجود دارد؟ آیا می‌توان بین این دو قائل به تباین بود و هیچ گونه سنخیتی بین آنها قائل نشد؟ پاسخ هیدگر به این پرسش‌ها چیست؟ وی به کمک تحلیل مفهوم پدیدار و شقوق مختلف ظهور داشتن، نظر کانت را غیر قابل پذیرش می‌شمارد. پرسش‌های مقاله حاضر این است که چه ضرورتی کانت را به تفکیک بین پدیدار و شیء فی­نفسه کشانده است؟ و این تفکیک منجر به چه نتایجی شده است؟ و تحلیل هیدگر از مفهوم پدیدار و مفاهیم همبسته‌ آن از قبیل ظهور و نشانه و... بر چه مبانی و پیش فرض هایی استوار است و چه نتایجی را به بار خواهد آورد؟ و بالاخره آن که وجوه اشتراک واختلاف نظر دو فیلسوف در این مسئله چیست؟
صفحات :
از صفحه 233 تا 246
نویسنده:
حسین کلباسی اشتری، بیتا نخعی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از مفاهیم مورد بحث در فرا اخلاق مفهوم خوبی است که در سیاق­ های اخلاقی بسیار به کار می­رود و نقش مهمی در صدور داوری اخلاقی دارد از فیلسوفانی که به این مفهوم پرداخت و آن را غیرقابل تقلیل به دیگر مفاهیم اخلاقی می­دانست، ویلیام دیوید راس است. با این حال پیشینیان وی از جمله کانت و مور هم در باب خوبی نظریه پردازی کرده­ اند که نظرات آن­ها بر او تأثیر داشته است. نوشتار حاضر در صدد است تا دیدگاه فرا اخلاقی او را در پرتو دو نظریه مور و کانت به روش تطبیقی و تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ­ای مورد مداقه قرار دهد که در چه مواردی راس از این دو فیلسوف تاثیر پذیرفته است و آیا می توان به رغم این تاثیرها نظر راس را دیدگاهی بدیع محسوب نمود. در نهایت تحقیق حاضر نتیجه­ گیری می­نماید راس علیرغم تأثیری که از پیشینیان پذیرفته سعی کرده تا مشکلات آن­ها را برطرف کند و با ترکیب نظرات کانت و مور و اضافه کردن عناصر دیگر به آن­­ها نظریه شخصیت خوب اخلاقی را ارائه نماید.
صفحات :
از صفحه 339 تا 360
نویسنده:
احمدعلی حیدری، علی عزیزیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
تعادل تراژیک در فلسفه هنر نیچه عبارت از جمع و تعادل بین امر دیونیزوسی و آپولونی است. امر دیونیزوسی نیرو و میل به یگانگی با امر خاستگاهی و آری­گویی به آن و امر آپولونی همین آری­گویی در قالب زندگی ا­ست. حرکت به سمت یکی شدن با اراده خاستگاهی به نحو دیونیزوسی در شعر حافظ و سنت عرفانی همان حالت سکر عارفانه است که با نماد می و ساقی معین می­شود. به نحو سنتی در عرفان حرکت به سمت یکی شدن با امر خاستگاهی و فنای در آن همواره ارزش مطلق است، اما امر تراژیک با این متفاوت است. امر تراژیک ضمن حفظ این میل، امر خاستگاهی را در تجلیات آن یعنی در طبیعت و زندگی و فردیت نیز جویا می­شود. تعادل تراژیک را باید آری­گویی به تمام ابعاد هستی دانست که این امر در شعر حافظ معادل «رضا» و حاصل «رندی» است. حافظ بر خلاف سنت عرفانی که یکسره سُکری یا صحوی یعنی در جهت فنای در خدا یا زهدِ ریایی یا آمیزه­ای بیروح از آنها قرار داشت راه حلی برای ماندن در عرصه­ تراژیک هستی ارائه داد تا نه در فنا، بلکه در رضا بر اساس «رندی»، از سرمستی حضور وجود بهره گیرد.
صفحات :
از صفحه 123 تا 146
نویسنده:
علی سلمانی، داوود میرزایی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
نیاز به استنتاج در نقد سوم ناشی از ادعای اعتبار کلی و ضروری حکمی است که ابژکتیو نیست، بلکه سوبژکتیو و شخصی است. کانت در بخش استنتاج نقد قوه حکم در صدد پاسخگویی به این مساله است که چگونه یک حکم شخصی می­تواند ضرورتاً برای همگان معتبر باشد؟ به عبارت دیگر حکم زیباشناسی که اساسا سوبژکتیو است چگونه می­تواند همانند احکام عینی ادعای اعتبار کلیت داشته باشد؟ عده­ای از مفسران کانتی با اعتقاد به عدم رضایت بخشی مباحث کانت در مورد استنتاج در بندهای رسمی بر آن شده­اند تا با پیوند دادن زیبایی با اخلاق مبنایی عینی و قابل سنجش برای حکم زیباشناختی فراهم سازند و از این طریق ادعای کلیت احکام زیباشناختی را تبیین نمایند. این مقاله ابتدا بر آن است تا ضمن بیان مباحث اصلی کانت در مورد استنتاج به بررسی قرائت­های مختلف تفسیر اخلاقی (از استنتاج) و نقد آن بپردازد. به نظر می­رسد که اعتقاد به دیدگاه اخلاقی در بحث از استنتاج با نقض خودآیینی حکم و در نتیجه مشروط نمودن احکام ذوقی همراه خواهد بود.
صفحات :
از صفحه 213 تا 232
نویسنده:
سجاد دهقان زاده، فاطمه احمدیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
در تاریخ اندیشۀ هند، فلسفۀ چارواکه (لوکایاتا) تنها مکتبی است که با مبانی نظریِ ماتریالیستی، از رهگذرِ نفی ساحتِ ماوراء حسّ، یگانه واقعیت را ماده و تنها ادراک معتبر را ادراک حسّی می­داند. فلسفۀ اپیکوری، به ­ویژه به دلیلِ بیان جهان­ شناسی اتمیستی، ظاهراً شبیه ­ترین مکتب فکری به چارواکه است. پژوهش پیش­رو به روش مقایسه­ای-تحلیلی و به­منظورِ نشان­دادن فراگیری اندیشه­ های ماتریالیستی انجام گرفته است و یافته­ های آن نشان می­دهند که در نگرش ­های هستی­ شناختی مکتب اپیکوری و فلسفۀ چارواکه هم وجوه اشتراک و هم نقاط افتراق وجود دارند. در این دو مکتب، صرفاً ماده واقعیّت دارد، علل فاعلی و غایی جهان نفی می­شوند، وجود انسان تنها برمبنای بُعد مادی­اش تبیین شده و نیز هر گونه جوهر و هستی پس از مرگ یا آگاهیِ مجزا از بدن، انکار می­گردد. لکن در حالی­که وجود عناصر اولیه مادی و نشأتِ کثرات از آنها در چارواکه تبیینی حسی دارد، در مکتب اپیکوری از وجهی کاملاً عقلی برخوردار است. این دو فلسفه، دربارۀ شمار عناصر مادی تشکیل­دهندۀ عالم هستی، چیستی و انواع آنها، همچنین دربارۀ مشهود یا نامشهود بودن آنها تفاسیر متفاوتی را ارائه می­کنند. برخلاف چارواکه که به نفی خدایان و ارواح می­پردازد، اپیکوریسم خدایان و ارواح را ثمرۀ ترکیب اتم­های ویژه ­ای می­داند.
صفحات :
از صفحه 169 تا 193
نویسنده:
ناصر مومنی، رضا داوری اردکانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ادراک ارسطو از این همانی در سه شکل این همانی نوعی، جنسی و عددی خلاصه می­شود. شرط اساسی در مورد سخن گفتن درباره‌ هر نوع نسبت و حمل این است که هر شی خودش باشد و در بستر زمان و تغییرات لایتغیر باشد، لذا ما با وضع اصل این‌همانی به صورت شناخته شده و منطقی آن (الف=الف) روبرو هستیم. ارسطو با وضع منطق و برتری نهادن این همانی عددی بر سایر انواع این همانی زمینه­ ساز برداشتی خاص از عالم است. پس از ارسطو عالم ذهن و تفکر منطقی رفته رفته، عالم و تفکری غالب گردید. نقش اصل این همانی در این بین، متعیّن کردن و شکل بخشیدن به وجود منطقی است. با برتری این همانی عددی و در واقع قوام اصل این همانی به عنوان برابری هر چیزی با خودش، ماهیت مقولات دیگر نه به عنوان مقولات وجود، بلکه مقولاتی با ماهیتی ذهنی ـ منطقی محسوب می­شوند. در این پژوهش نشان داده می­شود که با ادراکی عددی از اصل این همانی و تعریف این همانی به برابر بودن هر چیز با خودش و عطف توجه به صرفا صورت منطقی این گزاره، ماهیت مقولات، ماهیتی ذهنی ـمنطقی می­گردد. گرچه در ارسطو مقولات، مقولات وجود هستند، اما تعریف و تسلط اصل این همانی به صورت الف=الف، باعث می­گردد تا توجه صرفا به صورت منطقی این اصل معطوف گردد و از بار و مایه هستی­ شناختی تهی گردد. لذا برداشت خاصی از اصل این همانی در طول تاریخ، منجر به شکل گرفتن ماهیت ذهنی ـ منطقی مقولات می­شود.
صفحات :
از صفحه 381 تا 394
نویسنده:
حسن امیری آرا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
فلسفة زمان در قرن بیستم، در یک تقسیم‎‌بندی کلی، شاهد تقابل میان دو گروه از نظریه‏پردازان بوده است. نظریه‌پردازان A که به مدل پویای واقعیت باور دارند و نظریه‏پردازان B که به مدل ایستای واقعیت معتقدند. در گذر زمان مخصوصا پس از انتشار مقالة پرنفوذ پاتنم با عنوان «زمان و هندسة فیزیکی» در سال 1967، بحث از یکی از مشهورترین نظریات علمی قرن بیستم (نظریة نسبیت خاص) وارد مجادلات میان فلاسفة زمان شد. برخی فلاسفه استدلال کردند که این نظریه با مدل پویای واقعیت ناسازگار است. در واکنش، برخی طرفداران مدل پویای واقعیت تلاش کردند با اِعمال تغییراتی متافیزیکی در مدل پویا آن را با نظریة نسبیت خاص سازگار کنند. با این حال، مهمترین پیامد این راهکار کنار گذاشتن «واقعیت مطلق» است. از نظر منتقدین، سازگار کردن مدل پویا با نظریة نسبیت خاص هرچند امکان‎پذیر است، اما به هزینة از دست رفتن انگارة شهودی واقعیت و پذیرش انگاره‎ای غیرشهودی از آن است. در این مقاله تلاش می‎شود پس از بررسی این موضوع: چرا سازگار کردن مدل پویای واقعیت با نسبیت خاص مستلزم نسبی شدن مفهوم واقعیت است؟ استدلال شود که نسبی شدن واقعیت صرفاً غیرشهودی نیست، بلکه علاوه بر آن، واجد هزینه‎ای ناموجه و نیز متضمن نوعی ناسازگاری است.
صفحات :
از صفحه 53 تا 82
نویسنده:
علیرضا دُرّی نوگورانی، رضا اکبری
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
توجه به آثار مختلف الیزابت فریکر درباره توجیه مبتنی بر گواهی نشان می‌دهد، او با پذیرش جهان‌بینی مبتنی بر فهم مشترک و معرفی نمونه‌الگوی گواهی شرایط سه‌گانه‌ای را با رویکرد درون‌گرایانه برای موجه‌بودن باورهای مبتنی بر گواهی برای بزرگسالان لازم می‌داند. این سه شرط عبارتند از: باور موجه شنونده به تحقق کنش گفتاری گفتن در گواهی، باور موجه به صداقت و صلاحیت گوینده. بعلاوه، فریکر بر اساس تحلیل کنش‌گفتاری گفتن معتقد است در گفته گوینده باید مخاطبی قصد شده وجود داشته باشد، گوینده باید دست‌کم به‌ظاهر، گزاره‌ای را به زبان آورد که به آن معرفت دارد و نیز احتمال دهد شنونده نسبت به آن گزاره جاهل‌ است. او در برخورد با کودکان گواهی را منبع معرفت‌بخش قلمداد می‌کند؛ مگر اینکه در بزرگسالی قرینه مثبتی علیه آن بیابند. مقاله حاضر کوشیده است نظریه فریکر را با روشی تحلیلی طرح و بررسی کند. نظریة او در هر دو بخش تعریف گواهی و توجیه و معرفت مبتنی بر گواهی با نقدهایی مواجه است. به عنوان نمونه در بخش تعریف به نظر می‌رسد فریکر برخی مصادیق گواهی را در نظر نمی‌گیرد و در نهایت با طرح نمونه‌الگو تصویری مبهم از گواهی به‌دست می‌دهد. در بخش توجیه و معرفت، برخورد دوگانه او با معرفت در دوره رشد و معرفت در دوره بلوغ، از یک سو، منجر به نتیجه‌ای خلافِ شهود می‌شود و از سوی دیگر با تصویری واحد از توجیه و معرفت سازگار نیست.
صفحات :
از صفحه 147 تا 168
نویسنده:
سحر کاوندی، مریم احمدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
فرونسیس، واژه­ای بنیادین در سنت فلسفی یونان باستان است. این واژه را می توان اساس تفکر «حکیم-حاکم» در جمهوری و «قانون گذار – فیلسوف» افلاطون در قوانین دانست . اکثر فلاسفه و شارحان آثار ارسطو، استفاده روشمند از این واژه را به ارسطو نسبت داده­اند که به نظر می رسد این امر ناشی از شیوه بیان این دو فیلسوف باشد؛ گرچه مبهم بودن محاورات افلاطونی را نمی توان دلیلی بر اهمیت اندکِ فرونسیس در سنت فکری وی دانست. افلاطون در جمهوری جایگاه هستی ­شناسانه فرونسیس را ضمن توجه به قلمرو مثال خیر بررسی می­کند. فرونسیس در جمهوری، روشن­بینیِ حاصل از ادراکِ مثال خیر است. اما در قوانین - آخرین اثر افلاطون- فرونسیس دیگر تنها دارای منشأ الهی نیست، بلکه در معنای حزم­اندیشی و معرفت سیاسی، مکمل سوفیا وبالاترین هماهنگی بین عقل و میل در روح است. فرونسیس در قوانین عهده­دار ساخت قوانین فلسفی حکومتی و قضاوت­ های عملی از طریق تجربه و شورا است. از این طریق صاحبان فرونسیس می­توانند حکمت را با سیاست توأم نموده و بسیار بهتر از دیگران همه چیز را درک کرده و ببینند. بر این اساس سوفیا و فرونسیس افلاطون هرچند در قوانین واژگانی مترادف نیستند، ولی کاربرد مفهومی آن دو کاملاً وابسته به یکدیگر است؛ به گونه­ای که صاحب فرونسیس الزاماً دارای حکمت نظری - سوفیا در تفکر ارسطویی - است.
صفحات :
از صفحه 317 تا 337
  • تعداد رکورد ها : 19