جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
نویسنده:
رضا صمیم؛ فرهاد سلیمان‌نژاد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
برخی از مفسرین ایرانیِ نیچه، با تفسیری افراطی، اندیشۀ او را بدیل عرفان ایرانی تعبیر کرده‌اند. چنین تفسیری از بیخ و بن خطا و نافیِ مبانی هستی‌شناختی، ارزشی، و اخلاقیِ نیچه است. اندیشۀ نیچه نه از انگاره‌های عرفانی، بلکه از ارزش‌های حماسی آبستن است. برای فهم او باید از قهرمانان ایلیاد هومر و شاهنامۀ فردوسی چون آخیلس و رستم استمداد جست نه عرفایی چون شبلی و حلاج. علت این سوء فهم، ناتوانیِ مفسرین ایرانی در تشخیص حد فارغ میان عرفان و حماسه است. نسبت میان حماسه و عرفان، مغایرت است نه مشابهت. ممکن است جهان‌بینیِ عرفانی شباهت‌هایی با جهان‌بینیِ حماسی داشته باشد؛ لکن این شباهت‌ها صرفاً صوری است و در بنیان‌های هستی‌شناختی، معرفتی، و اخلاقی، حماسه ناقض عرفان است. با گشاده‌ستی و اِعمال رواداریِ بسیار، می‌توان عرفان را بدیل شقی از حماسه انگاشت که به تأسی از شاهرخ مسکوب آن را «حماسۀ منفی» می‌نامیم. همچنین اندیشۀ نیچه بیش و پیش از آنکه از سرچشمه‌های فرهنگ ایرانی سیراب شده باشد، از منابع فرهنگ یونانی آبشخور گرفته است. استمداد نمادین نیچه از شخصیت زرتشت نیز نمی‌تواند برهان محکمی برای دفاع از دعاویِ این‌چنینی باشد. ضمن اینکه فهم نیچه از زرتشتی‌گری بسیار مغشوش و مغلوط است. الغرض! با تقید به اصل عقلانیت در تفسیر، و نیز با تأکید بر اصولی چون خودبنیادی، اصالت اراده، ذم بی‌کنشی، و آری‌گویی به زندگی، فلسفۀ نیچه را می‌توان تقلایی فلسفی برای باززاییِ فرهنگ حماسی در افق زمانه و فرهنگ مدرن به‌شمار آورد.
صفحات :
از صفحه 273 تا 302
نوع منبع :
مقاله , مدخل مفاهیم(دانشنامه مفاهیم) , کتابخانه عمومی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
ارسطو در آثار منطقی خود، علاوه بر گزاره، مفهوم پیشگذارده را مطرح می‌کند و در تحلیلات اولی آن را بر اساس ایجاب و سلب تعریف می‌کند. دو مسالۀ مهم دربارۀ پیشگذارده از دیدگاه ارسطو مطرح است: تفسیرِ تعریفِ آن و رابطۀ آن با گزاره. در این مقاله ابتدا سه تفسیرِ، از جمله تفسیرِ اسکندر افرودیسی و تفسیر کلاسیک، در این زمینه تقریر و نقد می‌شود. و از آنجا که ارسطو به رابطۀ تناقض با پیشگذارده اشاره می‌کند، ابتدا تعریفِ تناقض از دیدگاه ارسطو بررسی می‌شود و سپس رابطۀ تناقض و پیشگذارده مورد بررسی قرار می‌گیرد. سرانجام تفسیر پیشنهادی از پیشگذارده مطرح می‌شود: پیشگذارده گزاره‌ای است که رابطۀ آن با تناقض مورد توجه قرار گرفته است و توجه به این رابطه‌ به معنای پذیرش قاعدۀ تناقض است که بنیاد هر گونه استنتاجی است. معنای لغوی پیشگذارده هم با این تفسیر سازگار است: پیشگذارده پیش گذاشتن یکی از دو طرف تناقض است. و از این رو پیشگذاردۀ جدلی دو صورت دارد: پرسش از مخاطب و فرض در استنتاج جدلی.
صفحات :
از صفحه 327 تا 351
نویسنده:
محمدمهدی اردبیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
سورن کی‌یرکه‌گور متفکر تاثیرگذار دانمارکی را به عنوان پدر اگزیستانسیالیسم، منتقد بزرگ فلسفۀ هگل و مدافع پرشور ایمان می‌شناسند. دربارۀ اندیشۀ وی تاکنون آثار متعددی منتشر شده است. مقالۀ حاضر اما در تلاش است تا اندیشه‌های کی‌یرکه‌گور را در پرتو ضدیتش با نظام هگلی بازخوانی کند و در نتیجه، با برجسته کردن وجوه اختلاف کی‌یرکه‌گور و هگل خواهد کوشید تا کی‌یرکه‌گور را به عنوان یکی از نظام‌ستیزترین متفکران تاریخ در قالب نظامی مفهومی عرضه کند و نهایتا با اشاره به برخی انتقادات و تعارضات درونی اندیشۀ وی نشان دهد که انتقادات وی علیه هگل به چه معنا ناوارد است؟ اگر بپذیریم که یک متفکر را پیش از هر چیز باید در پرتو نفی و نزد دشمنانش بازشناخت، آنگاه می‌توان از این ایده دفاع کرد که کی‌یرکه‌گور را به دقیق‌ترین نحو تنها می‌توان در بستر زمانه‌اش و در رابطۀ خصمانه‌اش با هگل بازشناخت. این بررسی نقادانه البته کارکردی معکوس نیز دارد و به فهم وجوهی از خود اندیشۀ هگل نیز که هدف حملۀ جریانات انتقادیِ نیمۀ دوم قرن نوزدهم میلادی بود، یاری خواهد رساند.
صفحات :
از صفحه 23 تا 43
نویسنده:
مهدی اسدی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
دشوارۀ واقعیت سلبی این است که گرچه وجود صدق‌ساز، نفس‌الامر و متعلق گزارۀ ایجابی صادقی چون «تهران پایتخت ایران است» در خارج هیچ مشکلی ندارد، وجود متعلق گزارۀ سلبی صادقی چون «تهران پایتخت ایرلند نیست» در خارج بسیار مشکل‌ساز و خلاف شهوده بوده و در واقع نوعی ثبوت معتزلی است. از آن‌جا که ویتگنشتاین از اندیشمندانی است که برخلاف پندار رایج، بسیار درگیر مسائل عدمی بوده است و به مهم‌ترین مسألۀ آن، یعنی همین دشوارۀ واقعیت سلبی، نیز راه‌حلی پیش‌نهاده‌است، این نوشتار نخست اشاره‌ای به راه‌حل‌های او به مطلق مسائل عدمی دارد و سپس، با دفع نقدهای دیگران، به‌روش عقلی به بررسی انتقادی راه‌حل خاص او به واقعیت سلبی می‌پردازد مبنی بر این‌که: این مجموع(Gesamtheit) واقعیت‌های ایجابی است که یک واقعیت‌ سلبی را نیز مشخص می‌کند.
صفحات :
از صفحه 45 تا 74
نویسنده:
یاشار صدرحقیقی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله مفهوم «ایجابیت» Positivity)) و سیر تحول آن نزد هگل طی دوره‌های ابتدایی فعالیت نظری‌اش (دورۀ موسوم به دورۀ برن 96-1793 و دوره موسوم به دورۀ فرانکفورت 1800-1797) مورد بررسی قرار گرفته است. تحول مفهوم «ایجابیت» به مثابه حاکمیت نظامی ناقض آزادی اصیل، متضمن گذار هگل از ادبیات صرفاً مذهبی در دوره برن به ادبیاتی مشخصاً سیاسی در دورۀ فرانکفورت است. در همین راستا، هگل در دورۀ فرانکفورت در مقایسه با دورۀ برن، پیش‌زمینۀ اجتماعی وسیع‌تر و شامل عناصر اقتصادی و سیاسی بیش‌تری را مورد توجه قرار می‌دهد.این مقاله درصدد است که با اتکاء بر متن نوشته‌های هگل، ضمن تبیین مفهوم ایجابیت در هر دو دوره نشان دهد که در نهایت هگل موفق نشده است که طریقی برای رفع ایجابیت در دوره‌های مزبور ارائه دهد.
صفحات :
از صفحه 253 تا 271
نویسنده:
محمود نوالی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این مقاله در جستجوی منشأ اصلی کلیه رفتارهای آدمی است. هدف مقاله پاسخ دادن به این سؤال است که سبب ایجاد ارزش‌ها و ضدارزش‌ها، خلق تصوّرات جدید، معنی‌دهی‌ها و نگرش‌های انسانی چیست؟ همچنین سبب فعالیت یا سکون انسان از کجا سرچشمه می‌گیرد. ظاهراً با وجود تنوع رفتارها و کنش‌های گوناگون انسانی یک خاستگاه فطری برای آن‌ها متصور است که در هر محیطی در اساس و منشأ هر رفتاری حضور دارد و آن صیانت نفس می‌باشد. البته صیانت نفس یک اصل عامّ و شامل در نزد همه جانداران است و مخصوص انسان نیست. ولی آن‌چه خاص انسان است کیفیّت صیانت نفس اوست که بسیار متنوع، متغیر و شامل احوال ضد و نقیض می‌باشد. ما منشأ این کیفیّت صیانت نفس را با اصطلاح «من»1 بیان می‌کنیم و می‌توانیم بگوییم اصلی‌ترین انگیزه انسانی برای هر فعالیت و هر امساکی همان «من» است. «من» همه جا و هر لحظه با ماست و مترصّد به دست آوردن احوال و اوضاعی است که از دیدگاه وی به بقای محترمانه و ارتقاء من کمک می‌کند. در واقع من، بنا بر ارزش‌ها و تفسیرهای خود، خالق هر نوع شادی و اندوه است و همواره جویای خیر و گریزان از شر می‌باشد. جان چه باشد؟ باخبر از خیر و شرّ / شاد از احسان و گریان از ضرر (بیت 6/ 148: مثنوی نیکلسن) بنابراین «من» دائماً حضور فعالی دارد و در هیچ لحظه‌ای از توجّه به حفظ برتری خود غافل نمی‌ماند، همچنین در هر لحظه‌ای مواظب است تا لطمه و زیانی به «من» وارد نشود. بنابراین شادی و اندوه هر کسی وابسته به چگونگی تعبیرات «من» در برابر حوادث و رفتار اشخاص و خودش است. البته همة این تعبیرات و نگرش‌ها در متن اجتماع، تاریخ و فرهنگ تحقّق می‌یابد و چون جهان ما فی‌نفسه در حال تحوّل و حدوث امکانات تازه است بدان جهت مصادیق نیک و بد، خیر و شر، زشت و زیبا و حق و باطل در نظر «من»های خودمان و من‌های2 گوناگون دیگر از جمله منِ اجتماعی دائماً در حال دگرگونی می‌باشد. باری حبّ و بغض و دوستی و دشمنی هر کسی نسبت به خودش و نسبت به اطرافیان، اشخاص، نهادها، کشورها و فرهنگ‌ها با معیارها و نگرش‌های «من» زاده می‌شوند. بدین جهات است که ما «من» را به عنوان اصلی‌ترین انگیزة رفتارهای انسانی مطرح می‌کنیم. کلیدواژه ها
صفحات :
از صفحه 379 تا 407
نویسنده:
مرتضی نوری
نوع منبع :
مقاله , مطالعه تطبیقی
منابع دیجیتالی :
چکیده :
مکتب جماعت‌گرایی یکی از منتقدان اصلی نظریۀ اخلاقی ـ سیاسیِ لیبرالیسم به شمار می‌آید. طبق نظر بنیان‌گذاران این مکتب، لیبرالیسم تصویری از هویتِ انسان را پیش‌فرض می‌گیرد که حق پیوندهای جمعی در آن ادا نمی‌شود. لیبرالیسم با تأکیدِ نادرست بر اولویتِ عدالت از منظری فردگرایانه، تکالیفِ دگرخواهانه و تعهداتِ جمعیِ به‌ارث‌رسیده از سنت و تاریخ را، که نقشی قوام‌بخش در هویتِ فرد ایفا می‌کنند، نادیده می‌گیرد و به غلبۀ شخصیت‌هایی میان‌مایه، خودخواه، و بیگانه با ارزش‌های جمعی دامن می‌زند. در این مقاله می‌کوشم این انتقادها را به اختصار شرح دهم و سپس از منظرِ یکی از مدافعانِ لیبرالیسم، یعنی ریچارد رورتی، آن‌ها را پاسخ دهم. رورتی این سخنِ جماعت‌گرایان را می‌پذیرد که اجتماع نقشی قوام‌بخش در شکل‌گیریِ هویتِ فرد ایفا می‌کند، اما نقدهای آنان را بر قطبِ پراگماتیستیِ لیبرالیسمِ معاصر وارد نمی‌داند و می‌کوشد نشان دهد لیبرالیسمِ سیاسی سدۀ بیستم، که بهترین صورت‌بندیِ خود را در آثارِ جان دیویی و جان رالز پیدا می‌کند، به دلیلِ سازگاری با تاریخ‌گرایی و قوم‌مداری، برخلافِ لیبرالیسمِ فلسفیِ فیلسوفانِ روشنگری، از انتقادهای جماعت‌گرایان مصون است.
صفحات :
از صفحه 409 تا 444
نویسنده:
سعید زیباکلام
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در این مقاله تلاش ‌شده سؤالات ذیل مورد بحث و تأمل قرار گیرد: آیا استدلال‌های اقامه‌شده و اقامه‌نشده دارای ماهیتی، جوهری، و یا ذاتی فراتاریخی و جهانشمول هستند و بر سر آن هم اجماع تام و تمامی همواره وجود داشته و خواهد داشت؟ چرا بسیاری از استدلال‌های تاریخ فلسفه که زمانی متقاعدکننده بودند قدرت خود را از دست داده‌اند؟ هنگامی که ما می‌گوییم «من با این استدلال شما قانع(یا متقاعد) شدم» آیا مراد این است که استدلال شما ـــ یعنی دلایلی که شما اقامه کرده‌اید ـــ دارای ممیزاتی است که هر کس در هر عصری و با هر فرهنگی آنها را بشنود یا بخواند قانع(یا متقاعد) می‌شود؟ آیا ما باید از قانع‌کنندگی(یا ترغیب‌کنندگی) استدلال‌ها و میزان آن پرسش کنیم؟ چرا در طول تاریخ طولانی نظریه‌سازی‌ها و اخذ مواضع فلسفی، و در طول تاریخ نه چندان طولانی علوم اجتماعی، هیچ موضوعی را نمی‌توان یافت که برای آن استدلال(هایی) شده باشد و آن استدلال(ها) تمام مخاطبان خود را قانع و یا حتی ترغیب کرده باشد؟ چرا تقریباً به تعداد فیلسوفانی که دربارة مثال استدلال تأمل و نظریه‌سازی کرده‌اند با مثال‌های متنوع و متفاوت از استدلال مواجه می‌شویم؟ آیا استدلال‌ها برای نیل به مهم‌ترین و جالب‌ترین معرفت‌ها ضروری‌اند؟
صفحات :
از صفحه 163 تا 172