جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
  • تعداد رکورد ها : 697
نویسنده:
مرتضی مردیها
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
معمولاً تبیین علمی برابر با شناخت علل دانسته می‌شود. برخی به دلایلی در اینْ تردید روا داشته‌اند، با وجود این به‌نظر می‌رسد که هم در تأملات عقل سلیم و هم در بررسی عمیق و تخصصی شناخت، کماکان روال غالب به نفع این فتوا می‌دهد که ما به ‌ازای درک تبیینی اغلب همان تعلیل یا کاوش علل است، اما علت‌کاوی و علت‌یابی کار آسانی نیست. این مقاله در مقام تقویت این ایده است که مشکل اصلی تبیین علّی در دنیای علم بیشتر مشکلی عملیاتی ناشی از دشواری تشخیص شبکۀ علل است، نه خود اصل علیت و ارزش معرفت‌شناختی آن. دشواری اصلی تبیین علّی و پیش‌بینی‌بردار برآیند، یا تعیین برونداد و معلول نهایی، عمدتاً نهفته در کثرت، تنوع، همکنش، و دینامیزم علل و عوامل دخیل در یک فرایند علّی است، که شبکه‌ای می‌سازد که تشخیص و تفکیک و تجمیع و برآورد و محاسبه بردارهای مؤثر در آن اغلب دشوار و گاهی عملاً ناممکن می‌نماید. رشد کند علم (نه فناوری)، حضور نظریه‌های رقیب، نگاه احتمالاتی، و تبیین‌های موقت و مردد و کم توان در علم بیشتر به این دشواری آزمایشگاهی مربوط است تا به مشکل معرفت‌شناختی اصل علیت.
صفحات :
از صفحه 315 تا 333
نویسنده:
حسن امیری آرا
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
فلسفة زمان در قرن بیستم، در یک تقسیم‎‌بندی کلی، شاهد تقابل میان دو گروه از نظریه‏پردازان بوده است. نظریه‌پردازان A که به مدل پویای واقعیت باور دارند و نظریه‏پردازان B که به مدل ایستای واقعیت معتقدند. در گذر زمان مخصوصا پس از انتشار مقالة پرنفوذ پاتنم با عنوان «زمان و هندسة فیزیکی» در سال 1967، بحث از یکی از مشهورترین نظریات علمی قرن بیستم (نظریة نسبیت خاص) وارد مجادلات میان فلاسفة زمان شد. برخی فلاسفه استدلال کردند که این نظریه با مدل پویای واقعیت ناسازگار است. در واکنش، برخی طرفداران مدل پویای واقعیت تلاش کردند با اِعمال تغییراتی متافیزیکی در مدل پویا آن را با نظریة نسبیت خاص سازگار کنند. با این حال، مهمترین پیامد این راهکار کنار گذاشتن «واقعیت مطلق» است. از نظر منتقدین، سازگار کردن مدل پویا با نظریة نسبیت خاص هرچند امکان‎پذیر است، اما به هزینة از دست رفتن انگارة شهودی واقعیت و پذیرش انگاره‎ای غیرشهودی از آن است. در این مقاله تلاش می‎شود پس از بررسی این موضوع: چرا سازگار کردن مدل پویای واقعیت با نسبیت خاص مستلزم نسبی شدن مفهوم واقعیت است؟ استدلال شود که نسبی شدن واقعیت صرفاً غیرشهودی نیست، بلکه علاوه بر آن، واجد هزینه‎ای ناموجه و نیز متضمن نوعی ناسازگاری است.
صفحات :
از صفحه 53 تا 82
نویسنده:
مسعود امید، بهزاد حسن پور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
من استعلایی یکی از عناصر اصلی و بلکه اصل عالی در نظام فلسفی کانت است. یکی از شیوه ­های وررود به مسئله­ من استعلایی و تحلیل و بررسی آن در فلسفه ­کانت، نگاه سلبی به آن می­باشد، زیرا در برخی مواقع، نگاه یا رویکرد سلبی به مسائل می­تواند راهگشای نگاه ایجابی باشد. در این نوشتار نخستین گام سلبی مربوط به مقایسه منِ استعلایی کانت با دیگر نظریه­ ها در باب من از قبیل من متافیزیکی، من تجربی، من عرفانی، من فیزیولوژیک و من پراگماتیک است تا نشان داده شود که من استعلایی از نوع یا مشابهِ هیچ یک از موارد مذکور نیست. در مرحله ­ی بعدی در دومین گام سلبی به برخی از مهم­ترین ویژگی­های سلبی من استعلایی پرداخته شده است، از قبیل اینکه من استعلایی: 1- سوژه­ای تجربی نیست. 2- از سنخ مفهوم نیست. 3- از سنخ تصور نیست. 4- از سنخ شهود نیست. 5- از سنخ مقوله نیست. 6- فاقد محتواست. 7- فاقد جنبه­ آنتولوژیک و هستی­شناسانه است.
صفحات :
از صفحه 51 تا 70
نویسنده:
احسان نظری، مسعود سیف، محمدحسن حیدری، علی نقی باقرشاهی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
هایدگر متقدّم، در راستای تأسیس اُنتولوژی بنیادی، تا حدودی از بررسی فهم عامیانه‌ زمان چشم‌پوشی می‌کند و به تحلیل زمان‌مندی می‌پردازد. او معتقد است که فهم عامیانه زمان، تنزّل زمان جهانی و خود زمان جهانی، تنزّل زمان‌مندی است. هایدگر در هستی و زمان، زمان‌مندی را به «معنای اُنتولوژیک پروا» تعبیر میکند. در این‌جا، برای تحلیل زمان‌مندی در اندیشه‌ هایدگر، بر همین عبارت سه جزئی تکیه می‌شود. اُنتولوژیک در تقابل با اُنتیک قرار می‌گیرد. پژوهش اُنتیک، پژوهشی است که هستومند را چونان چیزی فرادست و متعیّن در نظر می‌گیرد، امّا در مقابل پژوهش اُنتولوژیک، معطوف است به چطور‌ـ‌هستن هستومندی که با افکندن خود بر امکان‌هایش، دائماً از خودش پیشی می‌جوید. معنا، آنی نیست که در انتهای کنش فهمیدن، آشکار گردد؛ بلکه آنی است که فهم‌پذیری هر چیز خودش را در آن حفظ می‌کند؛ یعنی شرط امکان فهم‌پذیری یک چیز است. پروا، دلالت می‌کند بر چیزی که به جنبه‌های ساختاری دازاین، کلیّت و وحدت می‌بخشد. پروا که معنای هستن دازاین است، ازطریق سه مؤلفه‌ اگزیستانس، واقع‌بودگی و سقوط‌کردگی تقویم می‌شود. زمان‌مندی، معنای اُنتولوژیک پروا است؛ یعنی شرط امکان فهم‌پذیری آن. هایدگر برای توضیح این سخن، دست به تحلیل اگزیستانس اصیل می‌زند. ساختار اُنتولوژیک اگزیستانس اصیل، «مصمّمیّت پیشی‌جوینده به ‌سوی مرگ» است. اگزیستانس مصمّمی که بر مرگ پیشی می‌جوید، خودش را در سه برون‌خویشی آینده‌سویی، بودگی، و حاضرساختن عیان می‌کند. هر یک از این سه برون‌خویشی، به ترتیب، بنیان و معنای یکی از مؤلفه‌های پروا است. درنتیجه، زمان‌مندی در وحدت‌اش، بنیان و معنای اُنتولوژیک کلّ پروا است.
صفحات :
از صفحه 375 تا 397
نویسنده:
محمدجواد صافیان اصفهانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
پدیدار نزد کانت امری است که صرفاً از طریق ادراک حسی حاصل شده است و به عبارتی صرفاً معتبر به اعتبار فاعل شناسا است و با وجود نفس الامری هیچ گونه سنخیتی ندارد، زیرا ما از آن رو که شهودی جز شهود حسی نداریم راهی به شناسایی اشیاء فی­نفسه نداریم صرف نظر از ظهوری که برای ما دارند. پس اشیاء فی­نفسه قابل شناسایی نیست، ولی این پرسش باقی است که چه نسبتی بین شیء فی­نفسه و پدیدارها وجود دارد؟ آیا می‌توان بین این دو قائل به تباین بود و هیچ گونه سنخیتی بین آنها قائل نشد؟ پاسخ هیدگر به این پرسش‌ها چیست؟ وی به کمک تحلیل مفهوم پدیدار و شقوق مختلف ظهور داشتن، نظر کانت را غیر قابل پذیرش می‌شمارد. پرسش‌های مقاله حاضر این است که چه ضرورتی کانت را به تفکیک بین پدیدار و شیء فی­نفسه کشانده است؟ و این تفکیک منجر به چه نتایجی شده است؟ و تحلیل هیدگر از مفهوم پدیدار و مفاهیم همبسته‌ آن از قبیل ظهور و نشانه و... بر چه مبانی و پیش فرض هایی استوار است و چه نتایجی را به بار خواهد آورد؟ و بالاخره آن که وجوه اشتراک واختلاف نظر دو فیلسوف در این مسئله چیست؟
صفحات :
از صفحه 233 تا 246
نویسنده:
احمد علی اکبر مسگری، آرش جمشیدپور
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
«نظریّۀ حکم» موضوعی است که در چارچوب طیف گسترده‌ای از حوزه‌های فلسفی قرار می‌گیرد. معرفت‌شناسی، منطق، معناشناسی و روان‌شناسی شناختی حوزه‌های فلسفی مهمّی هستند که با مباحث مربوط به «نظریّۀ حکم» ارتباط وثیقی دارند. یکی از مسائل مهم در کانت‌شناسی معاصر انگلیسی‌زبان، بحث از سرشت نظریّۀ حکم کانت است. تا دهۀ 1970، تصوّر خاصّی از نظریّۀ حکم کانت در میان مفسّران انگلیسی‌زبان رایج بود. امّا از دهۀ 1970، برخی از کانت‌شناسان به این نتیجه رسیدند که نظریّۀ حکم کانت را باید به نحو دیگری تفسیر و صورت‌بندی کرد. این تغییر نظرگاه به ظهور طیف گسترده‌ای از مباحث تفسیری ـ فلسفی در میان کانت‌شناسان دامن زده است. یکی از این مناقشات تفسیری بحث از نظریّۀ حکم کانت است. بنا به تفسیر برخی از کانت‌شناسان معاصر، در آثار کانت ردّ پای دو نظریّۀ حکم متعارض را می‌توان یافت که برخی مفسّران از آن‌ها به «نظریّۀ حمل صریح» و «نظریّۀ حمل ضمنی» تعبیر می‌کنند. در این مقاله، با نظر به تفاسیر برخی کانت‌شناسان، این دو نظریّۀ حمل را در مقابل هم قرار می‌دهیم و تفاوت‌های این دو نظریّه را روشن می‌کنیم. نتیجه‌گیری ما این است که نظریّۀ حکم ضمنی یا پنهان کانت با آثار او و با آرای فلسفی‌اش بیشتر سازگار است. اگر این نتیجه‌گیری درست باشد، باید برداشت‌مان از نظریّۀ حکم کانت را تغییر دهیم و نظریّۀ حکم مختار و اندیشیدۀ کانت را نه در صورت‌بندی‌های صریح وی در نقد عقل محض و تمهیدات، بلکه در نحوۀ استدلال‌های او بجوییم. گذشته از این، یکی از لوازم مهمّ «نظریّۀ حمل ضمنی» این است که اگر این نظریّه را نظریّۀ حکم مختار کانت بدانیم، باید مبحث شاکله‌سازی و ساختار منطقی ـ معناشناختی احکام ترکیبی پیشینی را به شکل متفاوتی تفسیر کنیم.
صفحات :
از صفحه 247 تا 270
نویسنده:
محمدمهدی اردبیلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
هرچند نخستین اندیشه‌ها دربارۀ فرهنگ به یونان باستان، و حتی شاید پیش از آن، بازمی‌گردد، اما آنچه امروز مشخصاً تحت عنوان مفهوم «فرهنگ» شناخته شده است، مفهومی مدرن است که بیشتر از نظر ورزی‌های متفکران آلمانی قرون 18 و 19 میلادی متاثر است. علی‌رغم اندیشه‌های روسو، دیدرو، ولتر، ویکو، لایب‌نیتس و دیگران می‌توان نشان داد که یوهان گُتفرید فُن هردر (1744-1803) نخستین متفکری است که برای فرهنگ جایگاه و معنایی متافیزیکی و فلسفی قایل شد. او حتی انسان را موجودی ذاتاً فرهنگی معرفی کرد و برای تحلیل نسبت انسان و فرهنگ، به لحاظ نظری، بر نقش و کارکرد زبان و تاریخ تاکید ورزید. با این همه، او کتاب یا متن مستقلی دربارۀ «فلسفۀ فرهنگ» یا حتی معنای فرهنگ ندارد. در نتیجه، مقالۀ حاضر می‌کوشد تا با بررسی مباحث و مطالب متنوع و پراکندۀ هردر دربارۀ زبان، انسان، تاریخ، سیاست و فرهنگ، چگونگی ظهور ضمنی نوعی «فلسفۀ فرهنگ» را در آثار وی ردیابی نماید و نهایتاً به تاثیر آن بر متفکران بعدی این حوزه، به‌ ویژه هگل، بپردازد. بر این اساس، مقالۀ حاضر صرف نظر از مقدمه‌ای کوتاه، دارای سه بخش اصلی است: اول) مبانی نظری اندیشۀ هردر و تاثیرپذیری او از اسلافش؛ دوم) استخراج نوعی فلسفۀ فرهنگ از بطن آثار هردر با تمرکز بر نقد روشنگری؛ و سوم) بررسی تاثیر هردر بر متفکران بعدی با تمرکز بر سیر تحول مفهوم فرهنگ.
صفحات :
از صفحه 1 تا 22
نویسنده:
وحید غلامی پورفرد
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
ابژه­های داستانی مانند «سیمرغ» و «رستم» یا «هملت» و «هلمز» همواره برای منطق ­دانان و نظریه­ پردازان‌‌ ادراک گرفتاری آفریده­ اند. ریشۀ گرفتاری در اینجا است که از سویی دربارۀ این ابژه ­ها می­اندیشیم یا دربارۀ آنها گزاره­ هایی صادق پیش می­نهیم و از سوی دیگر ناتوان­ایم از این که آنها را در جهان پیرامون خود بیابیم و نشان دهیم. بدینسان گروهی بر آن­ هستند که به هیچ رو چیزی همچون ابژه ­های داستانی در کار نیست و تنها فریبی زبانی ما را به پذیرش آنها وامی­دارد. با این همه گروهی دیگر، که خود را از پذیرش این ابژه ­ها ناگزیر می ­یابند، در پی آن بوده­ اند تا شیوۀ هستی آنها را بررسی کنند. اینان یا ابژه ­های داستانی را ابژه­ هایی انتزاعی و ایدئال شمرده ­اند یا ابژه ­هایی ممکن یا حتی ابژه ­هایی ناموجود. با این همه، کار هر دو گروه با گرفتاری­ هایی رویارو بوده ­است. در این میان، اینگاردن گره کار را در این می­بیند که هستی ­شناسان تاکنون یکی از نحوه­های ممکن هستی را نادیده­ گرفته ­اند. بدینسان، او به بازنگری در نحوه ­های هستی می­پردازد و از این رهگذر، هم برای ابژه ­های داستانی جایی باز می­کند هم برای آثار هنری و دیگر ابژه­های فرهنگی. او ابژه­ های داستانی را دارای نحوۀ هستی محضاً قصدی می­ شمرد. بدین معنا که هستی آنها، گرچه متعالی از آگاهی است، از جهات گوناگون به کنش ­های آگاهی وابسته ­است. در این نوشته نخست از نگرش ­های پیشین یاد می­کنیم و سپس رای اینگاردن را پیش می­نهیم.
صفحات :
از صفحه 231 تا 254
نویسنده:
قدرت الله قربانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
از لوازم منطقی اقبال به معیارهای عقلانیت گفتگوی سنت­های دینی، حداقل، دوری از نگرش انحصارگرایانه نسبت به سنت دینی خودی در مقام گفتگو است، زیرا لازمه مواجهه منطقی با واقعیات و حقایق ادیان دیگر، تقدس­زدایی از آموزه­ های سنت خودی، پذیرش امکان وجود برخی حقایق در آن سنت­ها و آمادگی عقلانی برای پذیرش حقایق محتمل آنها و امکان برخی خطاها یا کاستی­های سنت دینی خودی است. در مقابل انحصارگرایی دینی مهم­ترین مانع چنین اقدام متهورانه عقلانی است، زیرا پیش­ فرض مهم انحصارگرایی دینی، باور به انحصارِ حقانیت و نجات در سنت دینی خودی و محرومیت دیگر سنت­ها از آن است. چنین نگرشی پیروان سنت خودی را بی ­نیاز از شناخت عقلانی و واقع بینانه ادیان دیگر و مستغنی از گوش سپردن به حقایق آنها تربیت کرده و آنها را ترغیب می­کند تا با استفاده از روش­های نرم افزاری، مانند: مبلغین مذهبی، سخت افزاری، مانند: جهاد مقدس، پیروان ادیان دیگر را به عنوان کفار به حقیقت سنت دینی خود دعوت نمایند. بنابراین نگرش انحصارگرایی دینی، گوشی برای شنیدن حقایق و چشمی برای دیدن زیبایی ­های ادیان دیگر ندارد. پس از این منظر گفتگوی عقلانی و منطقی سنت­های دینی بسیار مشکل است. راه برون­رفت از این بحران، دست کشیدن از انحصارگرایی و اقدام به تقدس ­زدایی از آموزه ­های سنت دینی خودی و استقبال از حقایقی است که ممکن است در دیگر ادیان، هم سو یا درکنار سنت دینی خودی ما وجود داشته باشد.
صفحات :
از صفحه 273 تا 292
نویسنده:
مرتضی شجاری، حسن فتحی، زهرا گوزلی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
در نظام فکری توماس زیبایی امری متافیزیکی است. اتخاذ چنین رویکردی نسبت به زیبایی، لزوماً آن را با دیگر مفاهیم فلسفی­ـ­ ارزشی مرتبط می­سازد. می­توان گفت که در بستر تفکر یونانی و قرون وسطایی که غالباً تفکری مابعدالطبیعی است، فهم زیبایی جدای از خیر امری تقریباً غیرممکن است. دلیل این امر را شاید بتوان اینگونه تبیین کرد: زیبایی و خیر در این بستر فلسفی، عمدتاً به عنوان صفات عینی موجودات تلقی می­شوند. توماس نیز در این بستر تاریخی - فکری قرار دارد؛ به همین دلیل او نیز به عنوان فیلسوفی مابعدالطبیعی همچون پیشینیان خویش رویکرد مشابهی را نسبت به زیبایی اتخاذ کرد و این مفهوم را با وجود پیوند داد. از این­رو می­توان زیبایی را صفتی فرامقوله­ ای تلقی کرد که لزوماً با خیر در ارتباط است؛ زیرا صفات فرامقوله­ ای نه ­تنها با وجود، بلکه با یکدیگر نیز مرتبط هستند. زیبایی در فلسفۀ توماس، در عین حال که امری عینی است، با ادراک و با نفس شناسنده نیز مرتبط است و این ارتباط به نوبۀ خود، آن را با قوۀ دیگر نفس، یعنی با قوۀ شوقیه نیز مرتبط می­سازد. در پی این ارتباط است که قوۀ شوقیۀ نفس به واسطۀ قوۀ تعقل زیبایی را تصاحب کرده و اتحادی عینی و واقعی با آن می­یابد و در نتیجه به کمال و فعلیّت نهایی خویش می­رسد.
صفحات :
از صفحه 117 تا 138
  • تعداد رکورد ها : 697