جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
  • تعداد رکورد ها : 697
نویسنده:
حسین مصباحیان
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
این‌ مقاله تلاش کرده است تا از طریق برقراری گفتگویی مفروض بین هانا آرنت و امانوئل لویناس نشان دهد که جوهر سیاست را باید در فراسوی «سیاست واقعی» و‌ کارگزار آن یعنی دولت جستجو کرد و چون چنین است، سیاست را باید نیازمند بازاندیشی ریشه‌ای، رادیکال و جدی دانست. این بازاندیشی ولی هم‌ باید از طریق گشودن ساخت سیاست برای مهیا ساختن آن جهت ظهور امکانات جدید صورت پذیرد، هم از طریق ساخت­گشایی اخلاق و تعمیق و توسعه آن از سطح فردی و نصیحت‌الملوکی به سطح «من در ما»ی معاصر و هم از طریق باز تفسیر رابطه سیاست و اخلاق که پیشاپیش در فرایند داوری ساخت‌گشایانه قرار گرفته­اند و مهیای برقراری رابطه­ای شده ­اند که خادم و مخدوم ندارد. در نتیجه چنین تاملات همزمانی، احتمالا مبانی آنچه در این مقاله سیاست اخلاقی خوانده شده است، می‌تواند در حد کلیات روشن گردد. مقاله بدین ترتیب، بر پایه خطوطی که بیان شد، سه پرسش دیرین را بار دیگر به میدان می‌آورد: سیاست چیست؟ اخلاق چیست؟ سیاست اخلاقی چیست؟ پرسش اول را مقاله بر پایه آراء آرنت و برجسته ساختن مفاهیمی مانند کثرت به جای وحدت، حوزه عمومی به جای حوزه خصوصی و صلح به جای جنگ پیش برده است؛ پرسش دوم را با تکیه بر فلسفه ورزی لویناس پیرامون اخلاق و تاکید بر مفاهیمی مانند تقدم فهم بر شناخت، تقدم دیگری بر من و تقدم فرد بر سرزمین سامان داده است و در نهایت پرسش سوم را از طریق برقراری نوعی نسبت بین آراء دو متفکر مذکور و مفاهیم مشترکی مانند مسئولیت در قبال دیگری، تقدم منافع انسانی بر منافع ملی و مفهوم جدیدی از دولت صورت­بندی کرده است.
نویسنده:
فرهاد برندک ، فریدون بابایی اقدم ، حسن محمودزاده
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
با ظهور آنچه که انقلاب فلسفی خوانده شده ‌است، روشن ‌است که بدون رویه‌ها و مسائل اندیشه­ای لازم، هر علمی صرفاً تداوم جهان پذیرفته‌شده در وضعیت فعلی است، و نقش اصلی خود به عنوان عمل انتقادی را در برابر عمل علمی انکار می‌کند. ما در این‌جا مسئله انسان (محوری) را در فلسفه مدرن و فلسفه شهر گرد هم می‌آوریم. ما در اینجا این اصطلاح را ابتدائاً در فلسفه مدرن بررسی و سپس برای تدقیق یا باز تفسیر آن در فلسفه شهر، به تحلیل آثار دست اول در جهت تعریف شهر انسان‌محور مدرن می‌پردازیم. لذا سوال اصلی پژوهش این‌گونه مطرح می‌گردد که شهر انسان‌محور در فلسفه مدرن چیست؟ مطابق نتایج، همانطور که کانت، طرح انسانی‌کردن علم را با جدا کردن انسان از ساحت غیرمادی شناخت انجام می‌دهد؛ شهرسازان مدرنیست نیز طرح انسانی‌کردن شهر یا همان شهر انسان‌محور را با جدا کردن آن از ساحت و ‌جهان اصلی‌ا‌‌ش انجام می‌دهند. طرح استعلائی شهرسازان مدرنیست با شناخت پسینی، آنچه برای انسان در شهر مناسب بوده را دریافت و سپس به صورت یکسان در امر پیشینی یعنی جهانشمول و محض در یک امر کلی برای تمام انسان‌ها و تمام‌ شهرها اعمال می‌کند. این در حالی‌ست که فهم انسان در شرایط یکسان، ما را به این نکته می‌رساند که انگار هیچ انسانی وجود ندارد؛ چرا که مشخصه‌های شخصیتی، فرهنگ و تجربه زیستی انسان قربانی ویژگی‌های انتزاعی و کلی می‌گردد و این همان انسانی کردن شهر مدرن با حذف انسان از شهر می‌باشد.
صفحات :
از صفحه 338 تا 363
نویسنده:
سید مسعود آذرفام
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
یکی از مفاهیم بنیادین فلسفه که تاریخی به درازای تاریخ فلسفه دارد مفهوم جوهر است. اگرچه این مفهوم در طی قرون متمادی دستخوش تحولات ژرفی شد و لایه‌های مختلفی به خود گرفت، به دلیل پیوند وثیقش با عقل عرفی هرگز اهمیت و معنای خود را از دست نداد. از آنجا که موطن مفهوم جوهر یونان باستان و فلسفۀ یونانی است، جستار حاضر بر آن است که نخست تاریخ تحلیلی تکوین این مفهوم در یونان باستان را روایت کند؛ سپس سیر تطور آن را در دل قرون‌وسطای مسیحی و اسلامی پی بگیرد؛ و نهایتاً بقایای آن را در فلسفۀ مدرن مورد بررسی قرار دهد. باری هدف این جستار صرفاً روایتی تاریخ فلسفه‌ای نیست، بلکه هدف ثانویۀ آن قرار دادن مفهوم جوهر ذیل پرتوی انتقادی و روایت نقدهای بنیادین وارد به این مفهوم است. از این رو به مهم‌ترین نقدهای این مفهوم، که عمدتاً توسط فیلسوفان انگلیسی وارد شدند، نیز خواهیم پرداخت و نتیجه خواهیم گرفت که این مفهوم برای اینکه حضوری مشروع در فلسفه داشته باشد باید به بازصورت‌بندی‌ای بنیادین تن بدهد.
صفحات :
از صفحه 614 تا 633
نویسنده:
حمیده بهمن پور ، مرتضی حاج حسینی ، غلامرضا زکیانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
منطق ارسطو، قدیمی‌ترین ساختار نظام‌مند استدلالی، همواره در کانون توجه بوده است. پیرامون قیاس و رابطه فی‌مابین مقدمات و نتیجه بیش از سایر موضوعات در طول قرن‌ها بحث و جدل شکل گرفته است. در قرن بیستم پس از گسترش منطق کلاسیک، مجالی دست داد تا قیاس و به ویژه رابطه‌ بین مقدمات و نتیجه با دقت نظر بیشتری در چهارچوب مبانی منطق جدید مورد ارزیابی قرار گیرند. در نیمه قرن بیستم ژان لوکاسیاویچ تقریر شرطی-استلزامی از قیاس را در چهارچوب نظام اصل موضوعی ارائه کرد. بنا بر نظر لوکاسیاویچ بهترین تبین از قیاس، تعبیر آن به تک گزاره‌ای شرطی متشکل از دو مقدمه عطف شده در جایگاه مقدم و نتیجه در جایگاه تالی است. بیست سال بعد، تیموتی اسمایلی و جان کرکوران مستقل از یکدیگر به نقد دیدگاه لوکاسیاویچ پرداختند. بنا بر نظر این دو منطق‌دان قیاس استنتاج است و می‌بایست در چهارچوب نظام استنتاجی و به ویژه استنتاج طبیعی ارزیابی شود. در دهه هشتاد، پل ثام، تبین سومی از قیاس به نام استلزام سه‌تایی را معرفی کرد. بنا بر نظر ثام قیاس گزاره‌ای شرطی بدون مقدم عطفی است. در این مقاله سعی بر آن است پس از معرفی اجمالی هر یک از سه نظریه، به بررسی تلقی استلزامی و استنتاجی و نسبت بین این دو رویکرد با قیاس ارسطویی پرداخته شود.
صفحات :
از صفحه 20 تا 46
نویسنده:
احمد عبادی ، محمدمهدی عموسلطانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هدف علم، تبیین واقعیت و جهان است و هدف فلسفه نیز هستی‌شناسی. دیدگاه‌های فلسفی بر نظریات علمی و نظریات علمی بر نحوه جهان‌بینی و هستی‌شناسی تأثیر مستقیم داشته است. از اوایل قرن بیستم هیمنۀ جریان علمیِ فروکاهش‌گرایی بر علومی چون منطق و فلسفه و روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و حتی الهیات و دین‌شناسی تأثیر گذاشته است. از طرفی جریان نوخاستۀ نوخاسته‌گرایی در تقابل با فروکاهش‌گرایی در اواخر قرن بیستم باز رویش یافت. صحت‌سنجیِ فلسفی و تحلیلیِ این دو دیدگاهِ ظاهراً متقابل موجب ارتقای سطح روش‌ها و رویکردهای علمی و نیز نظریات فلسفی خصوصاً در فلسفه‌های مضافی چون فلسفه دین، فلسفه روان‌شناسی و فلسفه جامعه‌شناسی می‌شود. روش فروکاهش‌گرایی تلاش می‌کند هماهنگ با وحدت هستی، وحدت علوم را محقق سازد، نظریه‌های زائد علوم را حذف کند و با انسجام نظریات، امکان توجیه قوی‌تری را فراهم سازد. در طرف مقابل، جریان نوخاسته‌گرا کثرت سلسله مراتبیِ موجودات عالم را مستلزم طبقه‌بندی علوم می‌داند. هر سطح و طبقه‌ای قوانین و مفاهیم غیرقابل فروکاهشی دارد. فروکاهش‌گرایی در تبیین کثرت حقایق وجودی فروکاهش‌ناپذیر فرومی‌ماند؛ اما نوخاسته‌گرایی با چهارچوب نظری خود علاوه بر تبیین پیوستار و وحدت هستی، کثرت سلسله‌مراتبیِ واقعیت را نیز تبیین می‌کند. فروکاهش صرفاً گامی ضروری برای فهم و کشف علیّتِ پایین به بالا، به‌عنوان یکی از مفاهیم نظری نوخاسته‌گرایی، مورد استفاده قرار می‌گیرد و تا حدودی علت ارتباط لایه‌های وجودی را تبیین می‌کند. ولی راهبردی موفق در شناخت و تبیین لایه‌های متکثر وجود و طبقات علوم نیست. فروکاهش‌گرایی با نگاه پیشینی به واقعیت، مبتلا به داوری و ترجیح فردی می‌شود ولی در نوخاسته‌گرایی، واقعیت و هستی‌شناسی است که به روش‌شناسی و معرفت‌شناسی تعیّن و تشخص می‌دهد.
صفحات :
از صفحه 89 تا 111
نویسنده:
محمد اصلانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
کانت در نظریه‏ معرفتش، روشی انحصاری برای حصول«علم» ارائه می‏کند: «علم = اطلاق مقولات بر داده‏ های شهود حسی». محصول اطلاق مقولات بر داده ‏های شهود حسی، قضایای تألیفی پیشینی است؛ قضایایی که ملاک انحصاری کانت در تشخیص علم ‏اند. کانت مدعی است: فقط و فقط علومِ واجد قضایای تألیفی پیشینی، که الزاماً واجد «داده‏ های شهود حسی» هستند، علم ‏اند و قضایایی که فاقد «داده ‏های شهود حسی» باشند، علم ‏نمایی بیش نیستند. او با همین استدلال «مابعدالطبیعه» را از جَرگه‏ علم بیرون راند. بر این اساس تلاش این مقاله بر آن است تا خودِ نظریه‏ معرفت کانت را با این ملاک بسنجد که آیا واجد قضایای تألیفی پیشینی هست یا نه؟ به عبارت دقیق‏تر: آیا قضایایی که کانت از طریق آنها نظریه‏ معرفت خود را تبیین نموده، واجدِ «داده‏ های شهود حسی» هستند یا نه؟ اگر واجد این داده‏ها باشند، علم‏ اند وگرنه، نه. بررسی‏های صورت گرفته در این مقاله، که بر قضایای مهم و کلیدی کانت در «حسیات استعلایی» و «تحلیل استعلایی» متمرکز است، نشان می‏دهد: این قضایا که مُعَرّف و مُبَیّن اساس نظریه‏ معرفت کانت می‏باشند، فاقد «داده ‏های شهود حسی­ اند» و علم نیستند. بنابراین: «نظریه‏ معرفت کانت» قادر به اخذ اعتبارنامه‏ مورد نظر خودش نمی‏ باشد و وفق نظر خودِ کانت یک علم معتبر نیست.
صفحات :
از صفحه 299 تا 319
نویسنده:
عباس یزدانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
آیا تبیین‌های خداناباورانه می‌توانند جهان و انسان را تبیین کنند؟ آیا استدلال‌های قیاسی خداباورانه می‌توانند تبیین معقولی از جهان ارائه نمایند؟ بسیاری از فیلسوفان دین معاصر براین باورند که استدلال‌های قیاسی بر اثبات وجود خدا نامعتبرند، چون یا از نظر صورت قیاسی، نامعتبرند یا مبتنی بر یک یا چند مقدمه کاذب یا غیریقینی هستند. از این رو، به استدلالات غیرقیاسی در باب وجود خدا روی آوردند. هدف این نوشتار بررسی و ارزیابی یکی از این استدلال‌های جالب توجه جدید، یعنی استدلال استقرائی سوئینبرن است. روش این تحقیق کتابخانه‌ای و استدلالی است که از طریق مطالعه، بررسی و تحلیل ذهنی مفاهیم، گزاره‌ها و استدلال‌ها انجام می‌گیرد. ادعای سوئینبرن این است که تبیین‌های انسان‌انگارانه و ماده‌انگارانه نمی‌توانند جهان و انسان را تبیین کنند. در مقابل، وی سه استدلال از وجود جهان، وجود قوانین علمی و قوانین فرایند تکامل؛ برای وجود خدا به عنوان سه استدلال استقرائی تأییدی استفاده می‌کند و از انباشت آنها خداباوری را به عنوان استنتاج بهترین تبیین نتیجه می‌گیرد. نتیجه چنین استدلالاتی این است که خداباوری می‌تواند بهترین تبیین نهایی جهان باشد. همچنین نشان داده خواهد شد که این‌گونه استدلال‌ها با چالش‌های کمتری مواجه بوده و می‌توانند احتمال وجود خدا را به مراتب افزایش دهند.
صفحات :
از صفحه 468 تا 488
نویسنده:
سروش صابری ، علی کرباسی‌ زاده اصفهانی
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
میان کانت و کیرکگور در حوزه‌های گوناگون شناخت، اخلاق، ایمان و هنر می‌توان مطالعه‌ای مقایسه‌‌ای انجام داد. در این مقاله به مقایسه‌ی آرای این دو فیلسوف در مبحث معرفت‌شناسی می‌پردازیم. بنیاد اساسی اشتراک هر دو در زمینه‌ی شناخت، باور ایشان به گسست میان نظر و عمل است که مبنای نگاهشان به شناخت انسانی را شکل می‌دهد. در این جا نشان داده می‌شود که معرفت‌شناسی کانت، بستری را ایجاد کرده است که در آن نظر کیرکگور درباره‌ی گسست وجود و اندیشه شکل گرفته است و همین نگاه باعث می‌شود تا هر دو معتقد به محدودیت شناخت انسان باشند. در ادامه مشخص می‌شود که کیرکگور به پیروی از کانت وجود را متمایز از ماهیت می‌داند. در آخر نشان می‌دهیم که ستیز کانت با براهین سنتی اثبات وجود خداوند، زمینه‌ای را ایجاد کرد تا کیرکگور مخالفت خود با خداشناسی استدلالی را بر آن بنا کند و آن‌ برهان‌ها را برای یک مومن ناکارآمد بداند.
صفحات :
از صفحه 132 تا 152
نویسنده:
مسعود پیروتی اقدم ، سید جلال هاشمی ، سید منصور مرعشی ، مسعود صفایی مقدم
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
هدف اصلی این پژوهش بررسی تحلیلی مفهوم بیلدونگ مورد نظر هردر می‌باشد که با مبنا قراردادن آن بتوان برای نظام تعلیم و تربیت مؤلفه‌های مفهومی نوینی ارائه داد. هردر با عنایت به تاریخ و فرهنگ غایتی را برای انسان‌ها ترسیم می‌کند که این غایت در پرتو فرهنگ‌ها و کثرت اقوام و ملل به نقطه مشترکی می‌رسد و معنا می‌یابد و آن، مفهوم انسانیت است. این پژوهش با روش تحلیل مفهومی به تبیین مفهوم بیلدونگ، فرهنگ و انسانیت پرداخته و انسانیت را به‌عنوان غایت تربیت و مفهوم فرهنگ و عناصر آن را به‌عنوان راهی برای رسیدن به این غایت دانسته و در‌نهایت با نظر به مفهوم بیلدونگ به استنتاج مفاهیم اساسی تربیت می‌پردازد. نتیجه‌ پژوهش حاضر مبتنی بر این نکته است که مفهوم بیلدونگ در شکل‌گیری تعلیم و تربیتی انسانی، فرافرهنگی، جامع و هماهنگ نقشی اساسی دارد؛ به‌گونه‌ای که انسانیت در اندیشه‌ هردر هدف متعالی خلقت انسان به‌طور‌کلی و تعلیم و تربیت است و مفاهیم فرهنگ و بیلدونگ ما را در رسیدن به کمال مطلوب انسانی یاری می‌رسانند. فرهنگ در اندیشه‌ هردر هم بافت و زمینه و هم محتوای تربیت است؛ به این معنا که فرهنگ در جایگاه بافت و زمینه، تاریخ و نظریه‌ تربیت است و در جایگاه محتوا، همان بیلدونگ است که وی آن را پرورش فرهنگی می‌داند. بنابراین نوعی رابطه‌ دیالکتیکی می‌توان میان مفاهیم فرهنگ، بیلدونگ و غایت تربیت یعنی انسانیت یافت؛ به‌گونه‌ای که یکی بدون حضور دیگری امکان‌پذیر نمی‌گردد. در‌نهایت مفاهیم اساسی تربیت که بر اساس مفهوم بیلدونگ و مؤلفه‌های آن استنتاج گردید، شامل تعلیم و تربیت آزادی بنیاد، تعلیم و تربیت تاریخمند، تعلیم و تربیت فرافرهنگی، تعلیم و تربیت پیشرفت‌گرا و تعلیم و تربیت زیبایی‌شناسانه است.
صفحات :
از صفحه 176 تا 198
نویسنده:
توحید هادی نژاد ، مهدی بهنیافر
نوع منبع :
مقاله
منابع دیجیتالی :
چکیده :
رویکرد «کارکردگرا» رویکردی معیار در دهه‎های اخیر در فلسفة ذهن و علوم ‎شناختی است که با الهام از علوم کامپیوتر و در مقابل انتقادهای وارد بر نظریات پیشین شکل گرفت و مغز را سامانه پردازشگری می‌داند که داده‎های حاصل از اشیاء و رویدادها را دریافت و به‌ کمک مفاهیم پیشینیِ ذهن انسان، آنها را در قالب علائم و نمادهایی با کارکرد بازنمایانه ترجمه و ذخیره می‌کند؛ اما این رویکرد به ‌لحاظ فلسفی با مشکلاتی همچون توجیه معناداری مفاهیم روبه‌روست. این مقاله با نگاهی تحلیلی می‌کوشد رویکرد «بدن‌مند» را به ‌عنوان رویکردی جایگزین ناظر به حل این مشکلات ارائه کند. نگاه بدن‌مند، مشکلات کارکردگرایی را ناشی از نگاه ماشین‎وار، منفعل و فرمان‌بَرِ آن به بدن می‌داند و به‌جای آن، ذهن بدن‌مند را با سه جزء معرفی می‌کند: 1. سامانه «ادراکی-حرکتی» که به ‌نوعی حضور مابازائی از اشیای خارجی را در ذهن معنادار می‌سازد؛ 2. سامانه «مفهوم‎سازی» که اطلاعات حاصل از سامانه ادراکی-حرکتی را به هم مرتبط و متحد می‌سازد. 3. فرایند «ساخت استعاره»‌هایی که حاصل سامانه مفهوم‎سازی هستند و در زبان روزمره، فرازبان و مفاهیم ریاضی به ‌وفور دیده می‎شوند. این سه فرایند شناختی ذهن ما اغلب ناآگاهانه‌اند. نشان داده‌ایم که نگاه بدن‌مند به ذهن، آن را به مغز فرو نمی‌کاهد، بدن را صرفاً سخت‌افزاری فرمان‌بر و مغز را فرمانده و پردازشگر داده‎های ادراکی نمی‌بیند و مفاهیم را هم نه بازنمایی‎های نمادین از جهان بلکه شبیه‎سازهایی ذهنی از کیفیات حاصل از «تعامل بدن با جهان» می‌بیند. انسان (با تمام جنبه‎های وجودی‎اش) موجودی «در جهان» است و به ‌عنوان «بخشی از جهان» با پیرامون خود در تعامل است و شکل‌گیری هر معنایی در ذهن محصول همین تعامل است.
صفحات :
از صفحه 153 تا 175
  • تعداد رکورد ها : 697