چکیده :
مقالة حاضر نقدی است بر خوانش صفایی (۱۴۰۰) از گلوسمشناسی یلمزلف بهمثابه «نقد عقل محض زبانی».
صفایی در خوانش انتقادی خود از کتاب تمهیدات، با ارجاع به انگارة شناختی کانت و چند رویکرد دیگر، نظریة زبان یلمزلف را پیشینی، غیرتجربی، محض، عقلگرا و متعالی میداند.
ما، پس از ارائة نکاتی دربارة نسبت تمهیدات با کلیت نظریة زبان و نیز اشارهای به چند مسئله پیرامون ترجمة فارسی اثر، موارد اصلی نقد صفایی را با رجوع به گسترة وسیعتری از آثار یلمزلف مورد سنجش قرار میدهیم.
با اتکا به انگارة معرفتشناختی کانتی، به این نتیجه میرسیم که معرفت این نظریه، برخلاف خوانش منتقد، «پسینی تحلیلی» است.
با بررسی مسئلة «درونماندگاری»، درمییابیم که اطلاق صفات «حلولی» و «متعالی» به این نظریه نادرست است.
در مورد «ساختار»، تصریح میکنیم که این نظریه «برساختی» است و در آن «ضرورت پیشینی» بر ساختار تحمیل نمیشود.
در کل، ما نظریة یلمزلف را از حیث روششناسی و معرفتشناسی تجربی، پسینی، استنتاجی، خوداندیش، برساختی، تجربهگرا و درونماندگار توصیف میکنیم و نتیجتاً، قراردادن آن در زمرة نظریههای «عینیتگرا»ی مورد نقد لیکاف را منتفی میدانیم.
سرانجام، با اشاره به امکان گفتگوی این نظریه با دیگر نظریههای زبانی (منجمله رویکردهای شناختی)، بر اهمیت امروزی آن در ساحت نظریهپردازی زبان تأکید میکنیم.
in his critical reading of the book prolegomena to a theory of language, safaie (2021), referring to a kantian epistemology and several other approaches, considers hjelmslev’s theory of language a priori, non-empirical, pure, rationalist, and transcendent.
in our study, after presenting the relationship between the prolegomena and the theory of language as a whole, as well as pointing out some issues regarding the persian translation of this book, we assess the main problems raised in safaie's critique by referring to a wider range of hjelmslev’s works.
looking from a kantian viewpoint, we conclude that the knowledge and propositions provided in this theory, are “analytical a posteriori”.
examining the problem of “immanence”, we find that “holuli” (“entering from outside”) and “transcendent” cannot be attributed to glossematics.
under the issue of “structure”, we state that this theory is “constructive” and that no “a priori necessity” is imposed on the structure.
in general, we describe hjelmslev’s theory of language in terms of methodology and epistemology as empirical, a posteriori, reflexive, deductive, constructivist, and immanent, and therefore we don’t agree with the idea of putting this theory among "objectivist" theories criticized by lakoff.
finally, by pointing to the possibility of dialogues with other linguistic theories (including cognitive approaches), we underline the potential importance of glossematics in the field of language theorization today.