چکیده :
رابطه تاریخی جنگ در ایجاد دولت-ملتهای سرزمینی کاملا شناخته شده است اما جنگ از لحاظ عرفی و عملی چه نقشی در ایجاد رابطه شهروندی در دوران دموکراسی مدرن دارد؟ اگرچه تئوریهای معاصر شهروندی و حقوق بشر همانطور که نشان داده اند قانونا محدودیت بر تجاوز، ضمیمه قلمرو اشغال شده، اخراج، انحصارطلبی و یا نقض حقوق بنیادین را نمی پذیرند، به آسانی نقشی قانونی و ایجابی برای جنگ قائل نیستند.
ارزیابی تجربی از عملکرد دولتها، از جمله تفسیر تعهدات قانونی بین المللی، نشان میدهد که جنگ در شکل گیری رابطه شهروندی نقشی تحول آمیز و مهمی دارد و حقوق بین الملل و هنجارها نیز به طور ضمنی این را قبول میکنند.
گفتمانهای حاکم بر رابطه شهروندی در سنتهای لیبرال و بین المللی، بر فرد به عنوان نمونه بررسی و حقوق افراد علیه دولتها تمرکز میکنند.
در همین حال، نحوه ایجاد رابطه شهروندی (به چه کسی داده شود و یا از چه کسی گرفته شود و چه ویژگیهایی برای شهروندی قائل باید شد)، رابطه عمیقی با مسائل امنیتی و هویتی دارد.
رابطه شهروندی چه به صورت پیش فرض و چه به صورت مفهومی هویتی مشترک در میان شهروندان ایجاد میکند.
همچنین رابطه شهروندی همانگونه که متضمن حقوقی برای شهروندان میباشد، دربردارنده تعهداتی برای شهروندان نیز میباشد.
در این مبحث بیان میشود که با توجه به ارزیابی جایگاه قانونی و اخلاقی نقش شهروندی، اگر بنا بر ضرورت نقش شهروندی تایید نشد، باید در راستای دستیابی به یک درک کامل از نحوه ارتباط صلح، جنگ و حقوق شناسایی شود.
ممکن است چنین پنداشته شود که حقوق بشر جهانی است اما محتوای حقوق بشر و اجرای آن معمولا از طریق دولتها اجرا میشود در نتیجه با توجه به اثرات جنگ، درک اینکه دولتها چگونه صلاحیت تعیین حدود حقوق شهروندی را کسب میکنند برای فهم گسترة اصلی حقوق بشر به عنوان یک امر خطیر حقوقی و یک تجربه واقعی بسیار مهم است
این مقاله محدودیتهای رسمی جنگ را به عنوان ابزاری که میتواند رابطه شهروندی را تحت تاثیر قرار دهد بررسی خواهد کرد، سپس شواهد اثر ادامه جنگ را از طریق ابزارهایی مانند تمایز بین شهروندان و ساکنان بیگانه، اخراج بیگانگان، جذب جریانهای پناهندگان و تغییرات مرزی مورد بررسی میکند، پس از آن بحثی را مبنی بر نحوه تعامل بین اثرات واقعی جنگ و دکترین حقوقی (از قبیل تعریف انتخابی و تفسیر جنگها ...
و تغییرات جمعیتی جدید که توسط معاهدات صلح ایجاد شدهاند) مطرح میکند.
مقاله مفاهیم مشارکت، وفاداری و خیانت، شواهد و پیامدهای تبلیغات جنگی، قوانین و مقررات حاکم بر انتقال سرزمینهای دارای جمعیت بین حاکمیتها، انگیزههایی که قوانین جنگ برای شناسایی افراد توسط دولتها ایجاد میکنند و سازش در برنامههای صلحآمیز مبتنی بر تغییرات جمعیتی ناشی از جنگ را بررسی میکند.
مواردی که در این مقاله مورد بررسی قرار خواهند گرفت شامل تغییرات در وضعیت شهروندی پس از جنگهای یوگسلاوی سابق، تقسیم بندی الجزایر، حل و فصل اختلافات پس از جنگ اروپا و بحث در مورد حدود حقوق شهروندی در اسرائیل و سرزمینهای فلسطینی میشود.
war’s historical relationship to the creation of territorial nation-states is well known, but what empirical and normative role does war play in creating the citizen in a modern democracy? although contemporary theories of citizenship and human rights do not readily acknowledge a legitimate, generative function for war – as evidenced by restrictions on aggression, annexation of occupied territory, expulsions, denationalization, or derogation of fundamental rights – an empirical assessment of state practice, including the interpretation of international legal obligations, suggests that war plays a powerfully transformative role in the construction of citizenship, and that international law and norms implicitly accept this.
dominant discourses on citizenship in the liberal and cosmopolitan traditions focus on the individual as the unit of analysis and normative concern, and on his rights against the state.
at the same time, the choice of how to construct citizenship – to whom to grant it or from whom to withhold it, and what content to give citizenship – is closely linked to questions of security and identity: citizenship either presupposes or purports to create some measure of common identity among citizens, and implies obligations as well as rights.
this chapter argues that, in assessing legal and moral positions, this role – if not necessarily approved – must be accounted for to achieve a fuller understanding of how peace, war and rights are related.
human rights may be conceptualized as universal, but their application and specific content are often mediated through the state, and therefore understanding how states retain the ability to define the contours of citizenship, including through the effects of war, is critical to an understanding of the actual scope of human rights as a legal enterprise and a lived experience.
the article will examine the formal limits placed on war as an instrument that could affect citizenship; then it will examine the evidence for war’s continued effect (through means such as differentiation between citizens and alien residents, expulsion of aliens, assimilation of refugee flows, and border changes); then it will advance an argument about how the factual effects of war interact with legal doctrine (such as through selective definition and interpretation of wars, perfection of wartime changes in peace treaties, and novel demographic changes introduced by peace treaties).
the article considers the concepts of participation, loyalty, and treason; the evidence and implications of wartime propaganda; the rules and practice governing transfer of populated territory between sovereigns; the incentives that the laws of war create for individuals’ identification with the state; and the accommodation in peace plans of demographic change wrought by war.
principal reference is made to changes in citizenship status following the wars of the former yugoslavia, the algerian decolonization, the postwar settlement of europe, and to the debates about the contours of citizenship in israel and the palestinian territories.