در یک جواب کوتاه باید گفت: خواندن نماز شب و سعی در ترک گناه قطعا موجب خشنودی خداست و آثار مادی و معنوی زیادی را دارد. اما بهتر است که در پاسخ به اين سؤال، ویژگیهای یک جوان ایدهآل را بررسی کنیم:
يكى از نامههاى مفصّل نهجالبلاغه، نامهى حضرت على(ع) به فرزندش امام حسن مجتبى(ع) است. مراجعه به اين نامه براى كشف بسيارى از مسائل جوانان و نوجوانان ما را كفايت مىكند. و اين نامه به عنوان عالىترين سند تربيتى قشر نوجوان و جوان به حساب مىآيد. چون شكل و محتوايى مفصّل دارد و مجموعهى گرانقدرى است كه شايد تا حال چندان هم به آن توجه نشده است. جامعيت و ارزشمندى اين نامه را مىتوان با توجه به چند نكته احراز نمود و سپس به كار گرفت.
- اول آن كه خود حضرت در مقدّمه نامه خطاب به امام حسن(ع) مىفرمايد: من هر آن چه براى تو لازم است، در اين جا آوردهام و گزيدهاى از حاصل تجارب خودم را كه تو را بىنياز مىكند از اين كه دوباره آنها را تجربه نمايى، همه آنها را براى تو آوردهام.
- دوم آن كه شكل و قالب اين نامه، منحصر به فرد است، چرا كه به صورت وصيت نامه از سوى حضرت به عنوان پدر براى فرزند خويش نگاشته شده است و طبعاً شامل مهمترين رهنمودهايى است كه براى يك جوان مورد نياز است.
- نكته سوم به نحوهى دستهبندى محتواى اين نامه نورانى برمىگردد كه آن چنان در بخشهاى گوناگون تقسيم شده است كه جوانب متعدد بحث درباره نسل جوان را شامل مىشود.
تحقيق و پژوهش كامل را به خود شما واگذار مىكنيم اين نامه را به خوبى بررسى كنيد. پيامهاى آنها را استخراج نموده و در دفترى ثبت كنيد. البته اين كار را به تدريج انجام دهيد و در هر مرحله به عمل نيز بكوشيد. انشاءالله حشر و نشر شما با اين وصيتنامه زياد شود.5 فرازآن چنین است:
1-انسان و حوادث روزگار: از پدرى فانى كه اعتراف به گذشت زمان دارد... به فرزند آرزومند و آزمند چيزى كه به دست نمىآيد. روندهى راهى كه به نيستى ختم مىشود... پس از ستايش پروردگار همانا گذشت عمر و روى آوردن به آخرت، مرا از ياد غير خودم بازداشته و تمام توجه مرا به آخرت كشانده است...
2ـ مراحل خودسازى؛... پيوسته به ياد خدا باش، دلت را با ياد خدا زنده كن... هواى نفس را با بىاعتنايى به حرام بميران، جانت را با يقين نيرومند كن... و با ياد مرگ آرام كن.... در ديار مردگان گذر كن و بينديش كه آنها چه كردند؟
3ـ در اخلاق اجتماعى به نيكىها امر كن و خود نيكوكار باش. در اين فراز امير مؤمنان(ع) از تساهل و تسامح پرهيز مىدهد. در ديدگاه آن حضرت همهى اقشار جامعه نسبت به هم مسؤوليت كامل دارند. با دست و زبان بدىها را انكار كن و بكوش تا از بدكاران دور باشى... شناخت خود را درباره دين به كمال برسان، خودت را به استقامت كردن در برابر مشكلات عادت بده، كه شكيبايى در راه حق عادتى پسنديده است...
4ـ در تربيت تو شتاب كردم، پيش از آن كه دل تو سخت شود و عقل تو به چيز ديگرى مشغول شود...
5ـ در آغاز تربيت، تصميم گرفتم تا كتاب خداى توانا و بزرگ را همراه با تفسير آيات به تو بياموزيم، و شريعت اسلام و احكام آن را از حلال و حرام، به تو تعليم دهم و به چيز ديگرى نپردازم.(نهج البلاغه، نامه 31).
بنابر این:
الف) انتخاب استادى اخلاقى و تربيتى براى جوان ضرورى است. شخصى كه جوان با او تفاهم داشته باشد. چون يكى از مقدمات ضرورى تهذيب و تربيت، انتخاب استاد راه يا «راهبر» است(
الگوى مناسبى كه براى شروع كار مىتوانيم پيشنهاد بدهيم اين است كه از كتاب شريف «شرح چهل حديث» امام راحل(ره) استفاده نمائيد.
ب) عامل بعدى دوست است. دوست خوب در تربيت نوجوان و جوان تأثير خوب دارد و دوست بد تأثير بد، به قول سعدى:
تو اول بگو با كيان زيستى(يا با كيان دوستى) | پس از آن بگويم كه تو كيستى |
ج) شاخصه بعدى خودسازى تفكّر است. ممكن است انسان از پدر و مادر بد يا خوب، اساتيد خوب يا بد، جامعه بد يا خوب، دوستان بد يا خوب و... برخوردار باشد. ولى وقتى بالغ و عاقل شد بايد خودش فكر كند و خودش را بسازد. «آرزو» و «خيال» دو عامل غفلت و تباهى جوان است كه بايد از اين دو براى تهذيب نفس بهره گرفت.
لطافت روحي جوان زمينه بسيار مناسبي براي ارتباط با خداوند و انس با او است و چون هنوز حب دنيا و وابستگي به لذت هاي مادي در دل جوان رسوخ نكرده، در اين سنين راحت تر مي تواند خود را از دوستي دنيا تخليه نمايد و به جاي آن حب الهي را جايگزين كند. فرصت جواني:
جواني بهترين فرصت براي سازندگي و پيمودن مسير کمال است، زيرا در اين سن انسان در اوج قدرت بدني و رواني است و براي خودسازي به اين قدرت نياز دارد. فلسفه اصلي وجود قدرت در دوران جواني صرف آن در جهت خودسازي و توانمند سازي روح است. انسان به هر مقدار كه از اين دوران فاصله مي گيرد، اگر در مسير خودسازي باشد، انرژي جسماني اش صرف قوت روح مي شود و در نتيجه آن اگر چه از قدرت جسماني اش كاسته مي شود، ولي روحش قوي و توانا مي گردد. ولي اگر در اين مسير نباشد، نيروهايش را از دست مي دهد، بدون اينكه چيزي در خور عمر بيابد و در نتيجه احساس خسارت و ضرر خواهد كرد. قرآن كريم در سوره عصر در اين باره مي فرمايد: «ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات؛ بدرستي كه انسان در خسارت و زيان كاري است مگر كساني كه در مسير ايمان و عمل(خودسازي) قرار دارند.» بنابراين بهترين راه صرف نيروي جواني در مسير خودسازي است و دوران جواني سکوي پرش به قله کمال و کليد رسيدن به سعادت جاودانه است.
در اين مرحله هنوز شخصيت انسان به طور کامل شکل نگرفته و صفات و خصلت هاي ناپسند و عادات زشت هنوز در عمق روح ريشه نکرده است، لذا مي توان با هزينه و زحمت کمتري در جهت رفع آنها و جايگزين کردن فضيلت ها و اخلاق پسنديده اقدام کرد. كاري كه در سنين بالاتر به دليل ملکه شدن صفات و ثبوت عادت ها بسيار سخت و دشوار خواهد بود. مولوي اين موضوع را به زيبايي و در قالب تشبيه بيان کرده است:
تو که مي گويي که فردا، اين بدان که به هر روزي که مي آيد زمان
آن درخت بد، جوان تر مي شود وين کَننده، پير و مضطر مي شود
خار بن در قوت و برخاستن خارکَن در سستي و در کاستن
او جوان تر مي شود تو پيرتر زود باش و روزگار خود مبربا وجود اين واقعيت آشکار، متأسفانه غالبا فرصت ارزشمند جواني به رايگان از دست مي رود و زماني انسان متوجه اين خسران مي گردد که کار از کار گذشته و فرصتي براي جبران باقي نمانده است. يك جوان اگر در مسير كسب آگاهي و تجربه عملي نباشد، به علت فقدان اين تجارب و شناخت ها، در عالم بي خبري و تخيل هاي غير واقعي به سر مي برد و شايد براي خود عالمي تصور کند که جز احساسات غير واقعي و افکار غير منطقي و دور از حقيقت، چيزي در آن وجود ندارد.احساسات دوران جواني:
ناآگاهي ها و سوار شدن بر موج احساسات و عواطف ناپايدار در سنين جواني، موجب مي گردد که سرمايه هاي بي بديل اين دوران از دست برود و انسان در نيمه راه کمال از قافله سعادت و معنويت باز بماند. از طرف ديگر فوران ميل هاي غريزي در پرتو قدرت و قوت جسمي، او را تحت تأثير قرار مي دهد و به دنبال همين اميال به حرکت در مي آورد و بدين ترتيب دوران جواني را که بهترين فرصت براي تکامل فکري و روحي است، بدون هيچ حاصل و نتيجه اي، پشت سر مي گذارد.
اگر در اين فرصت مغتنم و گرانقدر، قدرت جسمي و روحي و سرمايه هاي فراوان و طراوت و شادابي جواني، با رشد عقلي و همراه گردد و انسان پيش از دست رفتن اين دوران بي همتا، از اهميت و ارزش آن آگاه شود، مي تواند بهره کامل خود را از آن بگيرد و از اين امکانات خداداد و سرشار در جهت تکامل و رشد معنوي خود استفاده شاياني ببرد.
بايد کاري کرد که وقتي غروب خورشيد عمر را به نظاره مي نشينيم و دفتر دوران گذشته را ورق مي زنيم، وجودمان سرشار از لذت و احساس سعادت و پيروزي شود و هيچ گونه تأسف و احساس زيان و خساراتي نسبت به گذشته و به ويژه دوران جواني خود نداشته باشيم، نکند که در واپسين عمر در يابيم که جام زندگي از اول خالي بوده و ما از اين جام جز باده خيال ننوشيده ايم.توصيه به جوانان:
امام خميني قدس سره در توصيه اي به جوانان فرموده: شما تا جوان هستيد مي توانيد كاري انجام دهيد، تا نيرو و اراده جواني داريد مي توانيد هواهاي نفساني، مشتهيات دنيايي و خواسته هاي حيواني را از خود دور سازيد؛ ولي اگر در جواني به فكر اصلاح و ساختن خود نباشيد ديگر در پيري كار از كار گذشته است. تا جوانيد كاري كنيد. نگذاريد پير و فرسوده شويد. قلب جوان لطيف و ملكوتي است و انگيزه هاي فساد در آن ضعيف مي باشد؛ ليكن هر چه سن بالا رود ريشه گناه در قلب قوي تر و محكم تر مي گردد تا جايي كه كندن آن از دل ممكن نيست.[1] فرصت جواني در روايات:
هدايتگران بشريت و راهنمايان انسان به سوي كمال نيز در رواياتي كه از آنها نقل شده، تاكيد فراواني بر انجام خودسازي در دوره جواني دارند.
از پيامبر اكرم(ص)نقل شده كه فرمود: «من تعلم العلم في شبابه كان بمنزله الرسم في الحجر و من تعلم و هو كبير كان بمنزله الكتاب علي وجه الماء؛ كسي كه در جواني بياموزد (علم او) همچون نقش زده بر سنگ (ماندگار) است و كسي كه در حالي كه پير است بياموزد (علم او) همچون نوشته بر آب است.»[2]
همچنين آن حضرت فرمود: «اوصيكم بالشبان خيراً فانهم ارق افئدة ان الله بعثني بشيراً و نذيراً فحالفني الشبان و خالفني الشيوخ. ثم قرأ: «فطال عليهم الامد فقست قلوبهم؛ شما را به نيكي درباره جوانان سفارش مي كنم، زيرا آنان قلب نرمتري دارند. خداوند مرا به پيامبري برانگيخت تا مردم را نويد و انذار دهم پس جوانان با من پيمان بستند، ولي پيران با من مخالفت كردند. سپس اين آيه را قرائت فرمود: زمان طولاني بر آنها گذشت و دلهايشان سخت گرديد.»
اين روايت به نرمي دل جوانان تأكيد مي كند، هر چه قلب نرمتر باشد، پذيرش ايمان سهل تر است.
از امام صادق(ع) روايت شده است: «من قرا القرآن و هو شاب مومن اختلط القرآن بلحمه و دمه؛ كسي كه قرآن را در جواني قرائت كند، قرآن با گوشت و خون او آميخته مي شود.»[3]
اين تأثير ناشي از آمادگي روحي و صفاي دل جوان است. اميرالمؤمنين (ع) خطاب به فرزند خود مي فرمايند:
«و انما قلب الحدث كالارض الخاليه ما القي فيها من شيء قبلته. فبادرتك بالادب قبل ان يقسو قلبك و يشتغل لُبُّك؛ و دل جوان همچون زمين ناكشته است، هرچه در آن كشت كنند بپذيرد، پس به ادب آموختنت پرداختم پيش از آنكه دلت سخت شود و خردت سرگرم چيزهاي ديگر شود.»[4]پي نوشت ها:
[1]- مبارزه با نفس يا جهاد اكبر، ص 85.
[2]- سفينة البحار، ماده شبب.
[3]- الحياة، ج 2، ص 164.
[4]- نهجالبلاغه، الرسائل، 31.