عوامل تقويت اراده | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
عوامل تقويت اراده
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
عوامل تقويت اراده
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
تقویت اراده
,
خودسازی و سلوک
,
اراده
سوال:
من به شناخت كاملي از دين اسلام رسيدم و اون رو كامل ترين دين مي دانم و اعمال ان را قبول دارم فقط براي انجام ان ها تنبلي مي كنم . بايد چه كار كنم؟
پاسخ تفصیلی:
دوست گرامي. مشكل شما در عمل به دين و خودسازي ضعف اراده است. انسان با اراده قوي انسان مي شود و خودسازي قسمت عمده اش تقويت اراده است. هدف نهايي خودسازي و سلوک معرفت شهودي خداوند است ولي رسيدن به اين مقام از طريق قوت اراده ممکن مي شود. براي اينکه با موضوع اراده به صورت کامل آشنا شويد به مطالب زير با دقت توجه کنيد. موفق باشيد.اگر چه هدف نهايي خودسازي و سلوک، معرفت شهودي خداي متعال است، ولي رسيدن به اين هدف جز از طريق اراده قوي امکان پذير نيست. در مباحث نظري آمده است که معيار اصلي انسانيت انسان اراده است، به همين خاطر موضوع اراده براي انسان اهميت ويژه اي دارد. اهل معرفت وقتي مي خواهند انسان را تعريف کنند مي گويند انسان مظهر اراده خداوند است. يعني عاملي که انسان را از ساير مخلوقات و حيوانات ممتاز مي سازد اراده است. به لحاظ منطقي هم فصل مميز انسان اراده است. ساير حيوانات نيز کم و بيش مظهر صفات خداوند هستند، اما تنها انسان است که مظهر اراده خداوندي است.
کارهاي خداوند ارادي است، يعني کاملا از روي عقل و حکمت و مصلحت است، خداي متعال تحت فشار هيچ نيرويي تصميم نمي گيرد و عمل نمي کند، انسان نيز مظهر چنين اراده اي است، يعني مي تواند در مقابل اميال غريزي خود بايستد و تنها به فرمان عقل عمل و زندگي کند، اما ساير حيوانات چنين اراده اي ندارند و کاملا تسليم اميال غريزي هستند.
از اين منظر انسان با اراده کسي است که جلوي اميال غريزي که به صورت افراطي به او فشار مي آورند تا از حد تعادل خارج شود و رفتار غير انساني داشته باشد، مي ايستد و رفتارش را مستند به علم و آگاهي و حجت انجام مي دهد. انسان با اراده کسي است که هم مي خواهد که بر اساس عقل و فطرت عمل کند و هم مي تواند و در مبارزه با نفس پيروز مي شود و تحت اسارت غريزه زندگي نمي کند. انسان با اراده اسير اميال نيست و بر اساس عقل و منطق و دين تصميم مي گيرد و عمل مي کند. انسان با اراده کسي است که سعي مي کند اراده اش فاني در اراده خدا باشد و به وظايف الهي خود جامه عمل بپوشاند.
اگر انسان اراده اش فاني در اراده خدا شد، آنگاه قوت مي گيرد و رفتارهاي خارق عادت از او سر مي زند. تمام کارهاي خارق عادت که از اولياي الهي سر زده است از انواع معجزات و کرامات همه محصول قوت اراده ايشان بوده است. در حقيقت اراده انسان کامل است که اين کارها را انجام مي دهد.
در اين راستا انسان کامل کسي است که اراده در او به فعليت رسيده و داراي اراده انساني شده باشد. اراده انساني يعني اراده اي که مظهر اراده خدا است، البته کسي که اراده اش فاني در اراده خداوند شده باشد، حتما مظهر علم و قدرت او نيز خواهد شد، چون فناي في الله علت رسيدن به قدرت و علم است. در نتيجه مي توان گفت: انسان کامل مظهر علم و قدرت و اراده خداوند است.
انسان کامل کسي است که از مرتبه بشريت صعود کرده و انسانيت در او شکوفا شده باشد، شکوفايي انسانيت به شکوفايي صفت اراده در او است. بالاترين مقام انسان، مقام ولايت تکويني است که تصرف در ماده کائنات است و اين تصرف معلول قوت اراده انسان مي باشد. در حديث قدسي هست که عبدي اطعني اجعلک مثلي. بنده من مرا اطاعت کن تو را مانند خود قرار مي دهم. انا اقول لشيء کن فيکون. من به چيزي مي گويم باش موجود مي شود، اجعلک تقول لشيء کن فيکون. تو هم در اثر عبادت من به چيزي بگويي باش موجود مي شود.
در فصوص محي الدين عربي فص اسحاقي آمده است: العارف يخلق بهمته ما يکون له وجود من خارج محل الهمه. عارف با اراده اش مي تواند به خلق اشياء بپردازد، البته باذن الهي اين کارها را انجام مي دهد، اما هر چه باشد محصول قوت اراده عارف و سالک است. چيستي اراده و اختيار:
اگر ما بخواهيم تصور درستي از اراده داشته باشيم، لازم است انسان با اراده را بشناسيم. اراده يعني خواستن و توانستن، از نظر اخلاقي کسي با اراده است که مي خواهد از مرتبه بشريت به مرتبه انسانيت و قرب به خداوند عروج کند و در اين راه تمام انتخاب ها و عملکردش بر اساس بينش و دانش و مطابق فطرت است نه ميل و غرايز حيواني و بشري.
به طور کلي انسان داراي دو هويت بشري و انساني است. هويت بشري يعني زندگي و عملکردن بر اساس ميل و غريزه، يعني وقتي گرسنه شد، غذا مي خورد و هنگامي که خوابش گرفت مي خوابد و هر وقت دوست داشت سخن مي گويد و هر چيزي که دلش خواست مي بيند و مي شنود و مانند آن.
اما کسي که در مسير خودسازي انساني است و هويت انساني اش شکوفا شده است اينطور نيست که هر وقت ميلش کشيد اين کارها را انجام دهد، انسان هاي واقعي بر اساس عقل و منطق و بينش و دانش خود تصميم مي گيرند و عمل مي کنند، گاهي انسان گرسنه است اما عقل و دين به او مي گويند، الان نبايد بخوري مانند زماني که روزه است و مشغول انجام اطاعت الهي است يا غذايي که جلوي او گذاشته اند شبهه ناک است و مانند آن. خوب طبيعت و هويت بشري او اقتضا مي کند که غذا بخورد اما هويت انساني او به او مي گويد: باشد در عين حال که گرسنه اي نبايد غذا بخوري و آب بنوشي، بايد صبر کني.
انسان واقعي هر زمان که ميلش بکشد نمي خوابد و سخن نمي گويد، به هر کجا که دلش بخواهد نگاه نمي کند و هر سخني را گوش نمي دهد، هر کتابي را نمي خواند، هر جا که دلش بخواهد نمي رود و با هر کسي دوست نمي شود، او همه اين کارها را بر اساس انتخاب و اختيار انجام مي دهد، از تسلط و حکومت غريزه آزاد است، آزادانه و آگاهانه تصميم مي گيرد و عمل مي کند، اما کسي که خودسازي نکرده و مانند اغلب آدميان، بشر است، تحت حکومت نفس و شهوت و غضب تصميم مي گيرد و عمل مي کند. او تابع ميل است، هر وقت ميلش بکشد، کار مي کند و هر وقت ميل نداشته باشد، بر خلاف عقل عمل مي کند، هر چيزي را که دوست داشته باشد مي خورد و کاري ندارد که حلال است يا حرام. با هر کسي که دلش بخواهد رابطه برقرار مي کند و دوست مي شود و کاري ندارد که بر صراط مستقيم است يا نه و مانند آن. تابع هواي نفس است و اصلا تمام زندگي اش نفساني است.
از نظر منطقي جنس حيوان انواعي دارد، يک نوع آن شير است و يک نوع آن فيل است و يک نوع هم اسب و شتر است و يک نوع آن هم بشر است. بشريت نوعي از حيوانيت است. امروز اکثر مردم دنيا بشري زندگي مي کنند و تابع هواي نفس خود و اسير غرايز هستند، انسان در اين دنيا نيامده است تا زندگي بشري را تجربه کند، براي شکوفا شدن حيوانيت به دنيا نيامده است، براي اين آمده تا انسان شود، تا از بشريت ارتقا پيدا کند و انسانيت يابد.
تفاوت عمده بشر و انسان در اراده داشتن و نداشتن است. بشر يعني کسي که از خودش اراده انساني ندارد و مانند ساير حيوانات تحت حکومت شهوت و غضب زندگي مي کند، غربي هاي سکولار و ليبرال امروزه اينطوري زندگي مي کنند، در فرهنگ آن ها نفس حاکم است و غريزه فرمان مي دهد، عقلي هم که آنها از آن دم مي زنند، عقل ابزاري است که در اختيار نفس است. اما انسان واقعي يعني کسي که اراده آزاد دارد، يعني کسي که آگاهي دارد و بر اساس آگاهي و آزادي تصميم مي گيرد و زندگي خود را با اختيار به پيش مي برد.
اسلام از انسان مي خواهد که انسان شود و اراده قوي داشته باشد و زندگي اش را انساني کند. احکام نوراني اسلام انسان ساز است، يعني اراده انساني را احيا مي کند. تمام دين و آموزه هاي عقلاني و وحياني آن براي اين است که انسانيت و اراده انساني را شکوفا نمايد و آدمي را از بشريت و حيوانيت نجات دهد.
اصولا خودسازي براي همين است، براي اين است که انسان اراده پيدا کند، از مرتبه بشريت ارتقا پيدا کند و به مقام انسانيت برسد. تمام دستورات ديني چه احکامي و چه اخلاقي براي اين است که انسان تربيت کند، تمام انبياي الهي آمده اند تا انسانيت انسان را آشکار کنند، تا آدمي را از حيوانيت و بشريت نجات دهند.
کمال انسان به اين است که انسان واقعي شود. بيشتر مردم دنيا فقط صورت انساني دارند، حقيقت آنها از انسانيت تهي است. اين همه جرم و جنايت و جنگ و خون ريزي که انجام مي شود و در طول تاريخ اتفاق افتاده است، حاصل اميال و هويت بشري انسان است، وگرنه انسان واقعي که مجرم و جنايت کار نمي شود. کسي که تابع عقل و فطرت است، جنگ و خون ريزي به راه نمي اندازد، ماموريت انسان در اين دنيا اين است که از طريق عمل به آموزه هاي ديني و اسلامي انسان شود. يعني علاوه بر صورت انساني، صيرت انساني پيدا کند.
جهاد اکبر، يعني در درون انسان يک نبرد دائمي ميان هويت بشري و هويت انساني انسان هميشه درگير است. همواره اين دو در تضاد و کشمکش هستند، انسان مي خواهد تابع عقل و منطق و فطرت خود باشد اما بشريت و حيوانيت او را وادار مي کند تا از هواي نفس و شهوت و غضب و غريزه پيروي کند. انسان واقعي کسي است که در اين جهاد اکبر پيروز شود و بر نفس خود غلبه نمايد و از عقل و منطق تبعيت کند. انساني که در مسير کمال است، صاحب اراده است، صاحب اختيار است، اما اکثر مردم اينطور نيستد، اراده ندارند، اختيار ندارند و اسير غرايز خود هستند. قدرتي براي مبارزه با نفس ندارند و شکست خوردگان جهاد اکبراند. خودسازي و تزکيه نفس، به انسان کمک مي کند تا اراده پيدا کند، و از اسارت نفس رها شود و زندگي انساني داشته باشد.
قدرت واقعي انسان در قوت اراده ظاهر مي شود. کسي که اراده قوي و تاثير گذار دارد، انسان بزرگي است و صاحبان اراده هاي ضعيف کوچک و حقير هستند. همت که اوج اقتدار عارف است، همان قوت اراده است که در او ظاهر مي شود. ولايت تکويني و اقتدار عملي و قدرت تسلط به طبيعت و کرامت که در اولياي الهي ظهور مي کند، همه از شئونات اراده انساني است.
مرتاضان هندي از طريق قدرت اراده مي توانند کارهاي خارق عادت انجام دهند. آنها با انجام کارهاي سخت و رياضت هاي دشوار اراده خود را قوي مي کنند و توانايي تسلط بر طبيعت را پيدا مي نمايند. البته اين راه مشروع نيست و راه مشروع آن اين است که انسان از طريق عمل به شريعت و ياري طريقت اسلامي به اين قدرت دست يابد.
انسان مظهر علم و قدرت و اراده خداوند است و همين مظهريت است که او را از ساير موجودات و جان داران ممتاز مي سازد و انسان کامل کسي است که مظهر فعلي اراده الهي شده باشد. کمال انسان به شکوفايي اراده الهي در او است.
انسان داراي قدرت هاي عجيب نهفته اي است . آدميت نه به ثروت است ، نه به زيبايي ، نه منزل ، نه ماشين ، اين موجود دوپا ، يک شخصيت طبيعي دارد ، همراه با يک دنيا امکانات بالقوه که در وجودش نهفته است . اگر اين امکانات به ظهور برسد ، ارزشش و مقامش از فرشتگان نيز فراتر مي رود و به آن جا مي رسد که در وهم نايد . به تعبير زيباي علي (ع) ، اتزعم انک جرم صغير- و فيک انطوي العالم الاکبر. اي انسان گمان نکن که جرم کوچکي هستي ، در تو جهاني بزرگ نهاده شده است .
ظهور اين امکانات روحي و معنوي بستگي به اراده ي خود انسان دارد و اراده مجري آن چيزي است که عقل آن را صحيح مي داند . به راستي اگر انسان « چه بايد کرد » را بداند ، اما به داناييش عمل نکند ، هرگز به مطلوبش نايل خواهد شد؟ . همانطور که اگر در کشوري مترقي ترين قوانين از طرف مجلس قانونگذاري به تصويب برسد، اما اين قوانين در حد مکتوبات و نوشته ها باقي بماند ، هرگز هيچ امري در آن مملکت اصلاح نخواهد شد و آن جامعه هيچ گاه به سعادت نخواهد رسيد . همانگونه که دولت مجري قانون در يک کشور است، اراده نيز در کشور وجود انسان مجري فرمان عقل است . با نيروي اراده است که فرد مي تواند به اهدافش دست يابد ، وگرنه همواره انسان در هاله اي از گمان و وهم به سر خواهد برد ؛ دقيقا مانند کسي که دوست دارد قهرمان شود، ولي براي رسيدن به آن هيچ تلاشي نمي کند و تنها به اين که در خيال ، خود را قهرمان ببيند ، اکتفا مي کند ، چنين آدمي لذت قدرت را هيچ گاه درک نخواهد کرد .
اراده ، قوه و نيرويي است وابسته به عقل ، بر خلاف تمايلات که وابسته به طبيعت انسان مي باشد . ميل ، جاذبه اي است که انسان را به سوي نيازهايش مي کشاند و هر اندازه که شديدتر باشد ، اختيار از انسان بيشتر سلب مي شود ، مانند ميل به غذا ، چاي ، سيگار و … در اينجا انسان در اختيار نيرويي بيروني از خود است . هر قدر ميل ها در انسان شديدتر باشد ، آزادي او محدودتر و اسارتش افزونتر خواهد شد . در حالي که اراده به عکس يک نيروي دروني است و موجب رها شدن از هر چيز خارجي که قصد تملک و اسارت انسان را دارد، مي باشد .
انسان با اراده، خودش را از تأثير نيروهاي خارجي ، آزاد و مستقل مي کند . هر قدر اراده ، قويتر باشد ، دايره ي اختيار انسان وسيع تر است، هنگامي که هوس ها و خواهش ها به انسان فشار مي آورد و عقل حکم خلافي صادر مي کند ، اين اراده است که هوس ها را پس مي زند و به حکم عقل عمل مي کند ، اينجاست که وقتي « عقده هاي هيجاني مثل غرائز جنسي ، ترس ، جاه طلبي تحت اطاعت و انقياد اراده درمي آيند نفس به تدريج قوي تر مي گردد .قوت و کمال روح انسان به قوت اراده است. پس داشتن اراده به انسان قدرت مي دهد . آدم با اراده ، با قدرت است چون تحت نفوذ محرکات يا عقده ها قرار نمي گيرد و خود شخصا- راه صحيح را برمي گزيند . نقل شده که روزي حضرت رسول (ص) از راهي در مدينه ديدند ، در حالي که سنگي را به علامت وزنه برداري برمي داشتند و هر يک به ديگري افتخار مي کرد که وزنه بزرگتري را برداشته است پيامبر اکرم ص ايستادند و فرمودند که آيا دلتان مي خواهد که من داور اين مسابقه باشم . همه خوشحال شدند و پذيرفتند . فرمودند بسيار خوب ، اما احتياجي نيست که سنگ برداريد . سنگ برنداشته من برايتان معيار مي دهم که کدام يک از شما قوي تر هستيد .
فرمود : آن کسي که نفسش او را ترغيب کند به سوي يک گناهي و ميل گناهي در او باشد، ولي در مقابل آن ميل گناه ايستادگي کند، او از همه قوي تر است .
البته اين داستان ، قدرت عضلات را نفي نمي کند ، و در جاي خودش خوب است ، اما بالاتر از قدرت عضلاني قدرت اراده است. قدرت اراده اين است که انسان در مقابل خواسته هاي نفسش ايستادگي و مقاومت بکند .
از نظر اسلام گناهکار ، داراي شخصيتي ضعيف ، زبون ، کم جنبه ، و ناتوان است، ولي آن کس که اطاعت خدا را برگزيده چون صاحب اراده است و به منبع قدرت متکي است ، داراي قوت و استقامت فوق العاده اي مي باشد و اين قدرت فوق العاده است که موجب مي گردد تا انسان در مسير گناه قدم نگذارد .
معيار انسانيت، تسلط انسان است بر خود، بر نفس خود، بر اعصاب خود، بر غرائز خود، بر شهوات خود، به طوري که هر کاري که از انسان صادر مي شود بحکم عقل و اراده باشد نه به حکم ميل. فرق است ميان ميل و اراده. ميل در انسان يک کشش است، يک جاذبه است، جنبه بيروني دارد يعني رابطه اي است بين انسان و شيئي خارجي که آن شيء انسان را به سوي خودش مي کشد، مثل آدم گرسنه که ميل به غذا دارد، اين ميل يک جاذبه است که انسان را به طرف خود مي کشد، يا مثلا تمايل جنسي يک جاذبه است، يک ميل است که انسان را بسوي خود مي کشد. حتي خواب هم همينطور است، خواب انسان را بسوي خودش مي کشاند، انسان به سوي آن حالتي که نامش خواب است کشيده مي شود. ميل به جاه و مقام، شهوت جاه و مقام، انسان را به سوي خودش مي کشاند و امثال اينها.
ولي اراده بيشتر جنبه دروني دارد. بر عکس ميل است، انسان را از کشش اميال آزاد مي کند. يعني اميال را در اختيار انسان قرار ميدهد. هر طور که اراده مي کند، کار مي کند نه هر طور که ميلش بکشد. تابع تصميم و فکر بودن غير از تابع ميل بودن است. اين، نوعي تسلط بر اميال است. اگر توجه کرده باشيد، علماي اخلاق، اخلاقيون قديم ما بيشتر تکيه شان روي مسئله اراده بوده است. اراده حاکم بر ميل هاي انسان. مي گفتند معيار و ميزان انسانيت، اراده است.
حيوان، موجودي است تابع جبر غريزه که همان ميل ها باشد ولي انسان موجودي است که مي تواند به حکم اراده و به حکم اختيار از جبر غريزه آزاد باشد، مي تواند اراده بکند که بر ضد ميل خودش رفتار و عمل بکند. پس آن کسي انسان است که بر خودش مسلط باشد و به هر اندازه که انسان بر خودش مسلط نباشد، از انسانيت بدور است. درباره تسلط بر نفس اماره در اسلام تأکيد فراوان شده است.مبادي و ارکان اراده:
1- شناخت دقيق عمل و آثار و فوايد آن:
هر چه عقل انسان قويتر باشد ارادة انسان هم قويتر ميشود. صاحب نظران يكي از راههاي تقويت عقل را تفكر ميدانند. مهمترين عاملي كه اراده بر آن استوار است شناخت و آگاهي است. فعل ارادي هم عملي است كه علم در تحقق آن نقش و دخالت دارد البته آن بخش از اعمالي كه براي انجام دادن به تفكر نيازمند باشد.[3]بر خلاف عادات و ملكات كه نيازمند به تفكر نيستند. با توجه به اين تعريف، براي اين كه انسان عملي انجام دهد، بايد نسبت به آن، شناخت داشته باشد كه پس از علم و آگاهي (شناخت) انگيزه به وجود ميآيد و شور و شوق منجر به انجام عمل مي شود.
شناخت هدف و آگاه بودن از اين كه مي خواهيم چه كاري را انجام دهيم و چه آثار و فوايدي براي ما دارد، خود باعث جرقه اي مي شود براي ميل به انجام. به دليل اين كه هر عمل اختياري از نوعي گرايش دروني و ميل نشأت ميگيرد و در زندگي بسيار تجربه شده است كه هر چه عمل شناخته شده تر و دلخواه تر باشد اراده و حركت هم نسبت به آن بيشتر است (ميل ـ ميل شديد ـ اراده و حركت). جزوة ذكر (رهكارهاي عملي براي تقويت اراده، محمد نوري، قم: مديريت تربيتي مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني ـ رحمت الله عليه ـ ،قم: صفحه 2 به بعد.
در اين جا اين سؤال جاي طرح دارد كه چه كار كنيم ميل و علاقة مان افزايش يابد؟ در پاسخ بايد به نقش «بالا بردن سطح آگاهي» اشاره نمود. هر چه انسان به خود، شغل و وظايف فردي و اجتماعي خويش، آگاه تر باش، و منافع آن را بداند، نسبت به آن ها ميل و رغبت پيدا مي کند. البته براي شناخت و آگاهي هم مراحلي وجود دارد. مثلاً تذكر، موعظه، تجربه و مشاهده همة اين موارد موجب مي شود كه ما نسبت به موضوعي توجه بيشري پيدا كنيم و همين توجه آگاهي ما را زيادتر مي كند. (همان)
بنابراين مي توان از موانع ضعف اراده را جهل و شك و حتي عدم توجه به موضوع مورد نظر دانست. موقعي كه ما اطلاعات كمي نسبت به موضوع داشته باشيم توجه و تمركز كمتري خواهيم داشت كه منجر به پراكندي افكار و در نتيجه از اين شاخه به آن شاخه پريدن خواهد شد.
2- شوق موکد يا احساس قوي:
براي اينکه علم به عمل تبديل شود يک عامل بسيار مهم بايد وجود داشته باشد و آن احساس است. احساس هم دو جهت دارد. يکي احساس علاقه شديد و ديگري احساس ترس شديد . البته جاي احساس در قلب است، اگر علم و باور وارد قلب شود و به احساس علاقه شديد يا ترس شديد تبديل شود، آنگاه است که اين علم به عمل تبديل مي شود و انگيزه عمل را پيدا مي کند. آنگاه خود عمل نيز بر روي احساس اثر دارد و آن را تقويت مي کند، بنابراين علم و عمل هر دو روي احساس تاثير مثبت دارند و هر چه احساس قوي تر باشد انگيزه انسان براي تقويت علم و عمل هم قوي تر خواهد بود و آدمي در يک چرخه علم و احساس و عمل قرار مي گيرد. اين چرخه هر چه پيش برود اراده انسان را تقويت خواهد کرد. راهکار تقويت اراده اين است که ا نسان اولا علمش را نسبت به يک موضوع عملي افزايش دهد به نحوي که انگيزه اوليه را براي عمل پيدا کند و بعد به همان مقداري که احساس و انگيزه دارد، عمل کند، اين فرايند باعث مي شود که انگيزه اش براي تحصيل علم و عمل بيشتر شود و در نتيجه اراده اش بيشتر تقويت مي شود و در عمل موفق تر خواهد بود.
حال چرا برخي علم دارند ولي عمل نمي کنند. جوابش اين است که اولا علم آنها به گونه اي نيست که در آنها علاقه شديد يا ترس شديد ايجاد کند و از اين جهت ناقص است و ثانيا آنها به همان ميزان که مي دانند و انگيزه دارند عمل نمي کنند و مثلا تنبلي مي کنند. اگر به همان ميزان عمل کنند انگيزه شان قوي تر مي شود و عملکردشان نيز تقويت خواهد شد. البته تنبلي و راحت طلبي و مانند آن هم ممکن است وجود داشته باشد که نقش مانع را بازي مي کنند.
3- مرحله تصميم و سپس اقدام:
دو مرحلة قبل نقش مقدمهاي را براي مرحلة نهايي ايفا ميکردند. در مرحلة اول علم تصوري و در مرحلة دوم علم تصديقي حاصل شد. پس از حصول علم تصديقي چون هدف شناخته ميشود، انگيزة کار تقويت شده و سپس اين انگيزه با ميل و گرايش پيوند پيدا ميکند و شوق به فعل پديد ميآيد و به دنبال آن اراده برانگيخته ميشود. در پي اراده عضلات بدن به منظور انجام فعل به حرکت در ميآيند.
اين مرحله مهمترين نقش را دارد. چون تصميمات گرفته شده، در اين مرحله به اجرا در ميآيد و اگر اين مرحله تحقق پيدا نکند، دو مرحلة قبل بياثر است. بنابراين بايد پس از اخذ تصميم بلافاصله نسبت به اجراي آن اقدام شود. همچنانکه خداوند به پيامبر گرامى اسلام دستور ميدهد که هرگاه تصميم جدي بر انجام کاري اتخاذ کردى، با توکل به نيروي لايزال الهي هدف خود را با قاطعيت تمام دنبال کن: )... فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکّلْ عَلَي اللّهِ...(آل عمران 159)عوامل قوت اراده:
در مسير زندگي و خودسازي بسياري از افراد با ناتوانايي هاي فراواني مواجه مي شوند، به اين معنا كه مي خواهند كارهاي فراواني را انجام دهند، ولي عملا موفق نمي شوند، اين موارد همگي معلول ضعف اراده است. در مقابل رمز موفقيت انسان هاي بزرگ، در تمام عرصه هاي زندگي در قوت اراده آنها نهفته است.
هر كس به اندازه نيروي اراده اش پيشرفت مي كند و مي تواند در مسير تكامل و سعادت خود گام بردارد. انسان هاي با اراده، هم در زندگي شخصي خود موفق عمل مي كنند و هم در جامعه به عنوان يك فرد تاثير گذار و موفق مطرح مي شوند. در حالي كه انسان هاي بي اراده، افرادي ناتوان، عقب مانده، بي تحرك، شكست خورده، نااميد و ناموفق ظاهر مي شوند و عملا نمي توانند در زندگي و محيط اطراف خود تاثير مثبت بگذارند.
براي تقويت اين نيرو دو راه پيشنهاد شده است . گروهي گفته اند بايد جسم و غريزه را سرکوب کرد تا عقل و اراده قوت گيرد و بر آن پيروز شود، اين روش مخالف فطرت بوده و اسلام آن را نمي پذيرد . اين روش مانند اين است که کسي براي پيروز شدن بر حريف به جاي تقويت خود، حريف را تضعيف نمايد، غلبه بر ضعيف که اهميت ندارد ، هنر آن است که در مقابل حريف نيرومند ، خود را قوي کنيم و مردانه او را از ميدان بدر ببريم .از نظر اسلام غرايز بايد در حد طبيعي خود باقي بماند و انسان با قدرت عقل و اراده خود آنها را کنترل و مهار کند، منتهي تقويت چنين اراده اي برنامه مي خواهد.
راه هاي تقويت اراده عبارتند از:
1- هدفداري:
پوچي و بي هدف بودن در زندگي اراده را تضعيف مي کند و آدمي را بي خاصيت مي سازد، بنابراين هدف و انگيزه داشتن از عوامل تقويت اراده است بهترين انگيزه اي که باعث تقويت اراده انسان مي شود رضايت خدا و محبت خدا است. اگر انسان کارش را براي بدست آوردن رضايت خدا انجام دهد و هدف اش رضايت الهي باشد و اين رضايت مندي برايش مهم جلوه کند، اراده اي قوي براي کار و عمل خواهد داشت. البته انگيزه رضايت مندي يک انگيزه حد اقلي است براي مومن و بالاتر از اين انگيزه کسب محبت خدا است. بدست آورد محبت خداوند بالاترين انگيزه اي است که انسان را براي عمل و عبوديت آماده و با نشاط مي کند.
هدف است كه اراده را تقويت مي كند و تمام غرايز آدمي را به هم مربوط مي سازد و دسته جمعي و با هماهنگي مخصوص رهبري مي كند . بدون هدف ، آدمي در هرج و مرج رواني و اثرات برخورد غرايز دروني اسير مي شود . داشتن هدف سبب مي شود كه شخصيت آدمي با استحكام كامل به سوي مقصد مخصوص رهسپار شود .
هرقدر اهداف محدود باشد ، اراده نيز محدود مي شود و هر اندازه هدف ها و همت ها متعالي و بزرگ باشد ، اراده ها نيز متعالي تر و بلندتر خواهد بود .
امام خميني در اين باره سخن جالبي دارند : مردان بزرگ كه داراي سطح فكر وسيعي مي باشند هيچ گاه مأيوس نگرديده و به وضع فعلي خود نمي انديشند و براي پيشبرد هدف خويش در هر شرايطي كه باشند طرح و نقشه مي كشند …
اراده نيروي محرکه انسان به سوي هدف است. لذا هر چه هدف انسان در نظرش مهم و روشن باشد، بيشتر مصمم ميشود که به سوي آن حرکت کند. هدف مهم آن است که مورد علاقه فرد باشد و نيازهاي فردي، اجتماعي و معنوي فرد توسط آن ارضاء گردد. هدف روشن آن است که مراحل رسيدن به آن، سودمنديها، مشکلات و پيامدهاي آن براي انسان روشن باشد. يکي از مسائلي که به روشن بودن هدف کمک ميکند، مشخص بودن راه رسيدن و ابزار رسيدن به آن است.
گاهي فوائد و ضرورت کاري براي فرد روشن نيست. در اين صورت نبايد انتظار داشت که او دست به اقدام زند و يا اگر شروع به کار نموده، در انجام آن تداوم داشته باشد. به عنوان مثال اگر در مورد ضررهاي سيگار و بيماريهاي ناشي از آن و فوائد سلامتي و ... فرد سيگاري اطلاعت مفيدي داده نشود، نمي توان اراده او را براي ترک سيگار جزم نمود. دليل خيلي اهمالكاريها و سستي هاي ما ناشي از عدم شناخت است. نمي دانيم عبادت كردن يا تحصيل كردن چه فايده اي دارد؟ حال يا جاهل هستيم به آن موضوع يا شك و ترديد داريم.
براي تقويت اراده، بايد در زندگي خود هدف داشته باشيم و براي رسيدن به آن برنامهريزي کنيم. انسان بدون هدف، دچار هرج و مرج و پوچي ميشود. هدف، باعث تحريک قوا و تهييج انسان ميشود و به رفتار شخص، جهت و نيرو ميدهد، هر چه اهداف بلندتر و متعاليتر باشد، در شخصيت انسان، بهتر تأثير ميگذارد؛ از اين رو:
اولاً هدف کلي خلقت خود را خوب بشناسيد و هر روز و هر شب حرکتهاي خود را با آن هدف بسنجيد و هر روز مقدار راه باقي مانده را بررسي کنيد. همين که انسان بداند هدف بسيار مقدس و بلند و ارزشمندي دارد، خود به خود براي انجام کارهاي بزرگ تحريک ميشود.
ثانياً براي زندگي خود، اهداف کوتاه مدت، متوسط و بلند مدت تعريف کنيد. براي هر سال و هر ماه و هر هفته و هر روز خود هدف داشته باشيد و براي رسيدن به آنها برنامهريزي کنيد که در تقويت اراده تأثير بسزايي دارد.
ثالثاهدف، بايد شفاف، معقول، قابل دست يابي، بدون افراط و تفريط، مطابق توان و استعداد خود و واقع بينانه باشد نه بلندپروازانه و خارج از تواناييهاي شخص. در غير اين صورت، وقتي انسان با مشکلات و موانع سختي روبهرو شود، نااميد و دلسرد مي شود و از ادامه كار منصرف مي شود.2- مبارزه با عادت ها:
از عوامل ديگر تقويت اراده ، مبارزه با عادت هاست . علي (ع) مي فرمايد : با غلبه کردن بر عادت ها مي توان به مقالات والا دست يافت . » البته نبايد به همه عادت ها به يک چشم نگريست و عادت هايي که ايجاد رکود نمي کنند ، جنبه منفي نخواهند داشت . چنانچه بسياري از صفات و فضايل آدمي از طريق عادت ايجاد مي شود . مثلا هرکس به طور طبيعي اندکي شجاعت دارد ، اما براي پيدا کردن يک حالت فوق العاده قوت قلب ، بايد آنقدر با خطرات مواجه شود و تمرين کند تا در موقع لزوم دچار ترس نگردد . ولي عادت هايي که به جاي تقويت عقل و اراده باعث اسارت آنها مي شوند ، از محدوده مالکيت انسان بر خودش مي کاهند ، مانند عادت به پرخوري و پرخوابي و پرگويي که راهي جز مبارزه با آنها نمي توان يافت . از جمله اين عادت ها مي توان ، اعتياد به مواد مخدر استفاده از نوع خاصي از غذا و … نام برد که همه و همه جز اسارت ، ثمره ي ديگري ندارند . مبارزه کردن با همين عادت هاي به ظاهر جزيي ، تأثير بسزايي در تقويت اراده دارد . يکي از راه هاي مبارزه ترک دائمي مي باشد . هرکس با کمي تأمل مقدار زيادي از اين عادت هاي زيانبار را در خود خواهد يافت و براي از ميان بردنش تنها احتياج به عزم راسخ و اراده است . راه ديگر مبارزه با عادت ها ، واگذار نکردن کارهاي خود به ديگران است . تا حد ممکن کارهايي را که به ما مربوط مي شود ، خود انجام دهيم . به عنوان نمونه وقتي سر سفره نشسته ايد و نياز به آب داريد ، به جاي آن که به برادر ، خواهر يا مادر بگوييد آب برايم بياور ، خودتان بلند شويد . اگر نياز به پول داريد سعي کنيد از طريق انجام کارهايي که در حد توانتان است آن مقدار پول را تهيه کنيد که مزاحم و سربار ديگران نباشيد .
يکي از شاگردان امام درباره خصوصيت ايشان خاطره جالبي را نقل کرده اند : امام مقيد است تا آنجا که امکان دارد کار خود را بر ديگري تحميل نکند ، کار خود را خودش انجام دهد . در نجف گاهي اتفاق مي افتاد که امام روي پشت بام متوجه مي شد که چراغ آشپزخانه يا دستشويي روشن مانده ، به خانم و ديگران را در پشت بام بودند دستور نمي داد که بروند چراغ را خاموش کنند خود راه مي افتاد و سه طبقه را در تاريکي پايين مي آمد ، چراغ را خاموش مي کرد و بازمي گشت . گاهي قلم و يا کاغذ مي خواست که در اتاق طبقه دوم منزل بود به هيچ کسي حتي فرزندانش دستور نمي داد که براي او کاغذ و قلم بياورند . خودش برمي خاست از پله ها بالا مي رفت و يک ورق کاغذ و يک قلم برمي داشت و بازمي گشت .3- تلقين:
تلقين به نفس از جمله عوامل مهم ديگر در تقويت اراده است . امام در اين زمينه مي فرمايند :اين خطر بزرگي براي انسان است که خودش را قبول نداشته باشد . بلکه به عکس ما بايد باورمان بشود که چيزي هستيم ، اگر اعتقاد پيدا کرديم که مي توانيم هر کاري را انجام دهيم ، توانا مي شويم . به تعبير ديگر وقتي اين احساس پيدا شد ، در يک ملتي که من خودم بايد هر چيز مي خواهم تهيه کنم ، ديگران به من نمي دهند . اين احساس اگر پيدا شد مغزها راه مي افتد ، خود باوري ، انسان را توانا مي کند . يکي از دانشمندان مي گويد : تا وقتي فکر مي کنيد که نمي توانيد و داراي ظرفيت نيستيد ، احتمال موفقيت کم است ، اگر درخشان ترين شايستگي ها را داشته باشيد خاموشش مي کنيد . برعکس يک فردي که از حيث هوش و قابليت متوسط است ولي به خودش اطمينان کامل دارد ، موفق خواهد شد . او موفق مي شود زيرا عدم موفقيت ديگران در ارکان اراده او تزلزلي ايجاد نمي کند ، به همين دليل با استفاده از تجربيات خود ، شروع به کار مي کند . يقين داشته باشيد که اين شخص خيلي زودتر و بهتر از آنچه تصور مي کرديد کامياب مي شود . براي اين که جرأت پيدا کرده ، شک و ترديد را از خود دور سازيد ؛ صحبت هاي ديگران را با گوش و هوش بشنويد و به بسط و استقرار جرأت خود ادامه دهيد . به کساني که داراي اين صفت گرانبها هستند بنگريد و تجزيه و تحليل کنيد . حتي در جستجوي آن ابتکاري جسورانه از خود نشان دهيد و کاري را در پيش گيريد که اجراي تصميماتي را ايجاد کند و هنگامي که به امتحان مي پردازيد اين تلقين را به ياد بياوريد : « من مي توانم و مي خواهم
4- مقاومت و پشت کار:
عامل مهم ديگر در تقويت اراده پي گيري در کارها است . اگر با خود قرار مي گذاريد ، کاري را که تمام مسايل پيرامون آن را سنجيده و به اثرات مثبتش در زندگي واقف شده ايد ، انجام دهيد به طور مستمر در راه تحققش تلاش کنيد . مثلا – اگر با خود عهد کرده ايد ، صبح ها نيم ساعت ورزش کنيد ، حتما – اين کار را انجام دهيد . توجه داشته باشيد که رسيدن به هدف ها ، محتاج زمان است ، بنابراين يک ساعت و يا چند روز براي دست يابي به آنها کافي نخواهد بود . در اين راه تلاش و فعاليت مستمر ، مهم است
5- عبادت و معنويت
عبادت و معنويت اولين و مهمترين راه تقويت اراده است. زماني که فرد نماز ميخواند، ذکر خدا ميگويد، قرآن ميخواند، دعا ميخواند، در مراسم دعاهاي جمعي شرکت ميکند، يک گام بزرگ در جهت تقويت اراده بر داشته است. بنابراين هر چه ارتباط معنوي با خدا بيشتر گردد، اراده فرد قويتر ميگردد. دليل مسأله کاملا روشن است. زيرا عبادت و معنويت هوا و هوس را از بين ميبرد. هوا و هوس بزرگترين دشمن اراده انسان است. به همين دليل زماني که فرد يک نماز با حال ميخواند، بعد از نماز هر کار مهمي را که اراده کند، ميتواند انجام دهد.
6- انجام کارهاي ارادي
عوامل فوق همه جنبه نظري داشتند. اما نظريه تا زماني که به عمل منتهي نشود، نتيجه عملي دربر نخواهد داشت. لذا مهمترين عامل در تقويت اراده انجام کارهاي ارادي و تمرين دائمي و مستمر است. داشتن هدف روشن، تعقل، معنويت و تلقين همگي به اين معناست که فرد آدرس مقصد خود را ميداند و توشه سفر را نيز به همراه دارد. اما هيچ مسافري تنها با داشتن آدرس و خرج سفر به مقصد نرسيده است. رسيدن به مقصد علاوه بر موارد فوق نياز به اين دارد که فرد دست به عمل بزند، از جاي خود حرکت کند، مسير را شروع و کند و ادامه دهد. و در مسير راه از خرج سفر که همان معنويت، تفکر و تلقين است استفاده کند. و از اموري که فرد را مقصد دور ميکند مثل هوا و هوس، شهوتراني، و ديگر موانعي که در ابتدا ذکر شد، دوري گزيند.
مسائل روحي نيز مانند قواي بدن، با تکرار و تمرين قوت مييابد و با ترک و انجام ندادنها، تنبلي و سستي ايجاد ميشود. همانطور که قوي شدن جسم به تمرينهاي منظم و مداوم و حساب شده جسمي و ورزش نياز دارد، نفس و اراده هم با تکرار و تمرين، قوي ميشود.
اگر کارهايي را که ميتوانيم و اراده انجام آن را داريم به طور مداوم انجام دهيم، قوت اراده پيدا ميکنيم و اراده و توان کارهايي که قبلاً نميتوانستيم انجام دهيم در ما پديد ميآيد. حضرت امير عليهالسلام اين نکته اساسي را چنين بيان ميکند: «من يعْمَلْ يزدَدْ قوةً»( غررالحکم، ص 152.)؛ «هر کس عمل کند، قوت او زياد ميشود»، «من يقَصِّر في العمل يزدد فرَةً»( همان، ص 158.)، «هر کس در عمل کوتاهي کند، سستي او افزون شود».
در برنامهريزي خود، کارهايي را که راحتتر است در اولويت قرار دهيد. ترجيحاً کارهايي را که زود بازده است انتخاب کنيد و هر روز تکرار کنيد. بعد از مدتي، کارهاي بهتر و بالاتر و بيشتر را هدف گذاري کنيد؛ براي مثال، سعي کنيد اغلب اوقات با وضو باشيد. هر روز مقدار مشخصي قرآن بخوانيد و مطالعه کنيد.
به خصوص انجام تکاليف ديني مثل نماز اول وقت، رعايت آداب و مستحبات، روزههاي مستحبي در حد امکان، در تقويت اراده بسيار مؤثر است، هرگاه صداي اذان را شنيديد، حتماً نماز را بر امور ديگر مقدم بداريد. با اين کار، بعد از مدت کوتاهي، اراده شما قوي ميشود.
قرآن کريم ميفرمايد: «وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»( سوره بقره: 45.)؛ مستحباتي را که در حد توان شماست انتخاب کنيد و به انجام آنها مقيد شويد؛ براي مثال قبل از خوردن غذا، دستهاي خود را بشوييد. اول هر کار بسم الله بگوييد و مسواک بزنيد و …7- انجام وظايف الهى:
يکى از عوامل مهم تقويت اراده، انجام وظايف الهى و حاضر دانستن خداوند در همه صحنههاى زندگى است. نماز را اوّل وقت خواندن، مقررّات الهى را رعايت نمودن، دوري از گناه، هر کدام مهمترين عامل تقويت اراده به شمار مىآيد. کسى که روزه مىگيرد، با تمام هوسها و رذايل اخلاقى مبارزه مىکند. کسى که به عبادت خداوند مىپردازد، آرامش روانى پيدا مىکند. آرامش روانى مؤثرترين عامل تقويت اراده است.
راه تقويت اراده از اين منظر, حاکم ساختن اراده و خواست الهي بر اراده و خواست خود است. انسان در طول زندگي خود با انجام دستورات ديني همواره در مسير تقويت اراده قدم برداشته و اين مساله را تمرين مي نمايد .
لذا بهترين راهکار عملي تقويت اراده, انجام وظايف ديني اعم از عمل به واجبات و ترک حرام است. به خصوص ترک گناه در اين زمينه بسيار موثر است. بعد از انجام واجبات و ترک حرام، انجام مستحبات مانند روزه گرفتن و انجام نوافل و ترک مکروهات تاثير نهايي بر اراده انسان خواهد داشت.
تقويت اراده همان مقام فنايي است که عارف و سالک در پي آن است و از اين منظر حتي مي توان گفت: تمام سلوک عرفاني چيزي جز حرکت در مسير اراده و تقويت اراده نيست. سالک با تقويت اراده به جايي مي رسد که اراده او مظهر اراده خداي متعال مي شود و به مقام همت و کن فيکون مي رسد و قادر مي شود که کارهاي خارق العاده انجام دهد و کرامت از او ظهور مي کند.8- بهرهگيرى از سرگذشت انسانهاى با اراده:
خواندن سرگذشت انسانهاى با اراده، عامل تعيين کنندهاى در تقويت اراده است. خواندن زندگينامه انسانهاى با اراده موجب مىشود که آدمي در برابر عواملى که موجب ضعف اراده مىشود، مقاومت نموده و عوامل تقويت اراده را تجربه کند، مثلاً يکى از عوامل موفقيت «پشتکار» است.
علامه امينى (ره) صاحب کتاب ارزشمند الغدير جهت تدوين اين کتاب به کشورهاى مختلف سفر کرد. يکى از سفرهاى وى به هندوستان حدود شش ماه طول کشيد. پس از بازگشت از هند پرسيدند: هواى هندوستان چگونه بود؟ وى پس از اندکى تفکر پاسخ داد: به دليل اين که همواره سرگرم مطالعه بودم، نفهميدم هواى آن جا در اين مدّت چگونه بود!
مفسر کبير قرآن، علامه طباطبايى، نمونهاى از افراد با اراده و مصمم است. او در پنج سالگى مادر و در نه سالگى، پدرشان را از دست مىدهند و راه معاش ايشان و برادرشان از کودکى، منحصر به زمين زراعتى در قريه شادآباد تبريز بوده است.
علامه طباطبايى به علت تنگدستى ناچار مىشود از نجف اشرف به ايران مراجعت نمايند و ده سال در همان قريه به کشاورزى اشتغال ورزند.( علامه حسينى تهرانى، ص تابان، ص 39.) با اين وصف ايشان با تلاش پيگير توانست تفسيرى به رشته تحرير درآورد که به جامعيت آن، تفسيرى يافت نمىشود.
در کتاب رمز پيروزى مردان بزرگ از آيتالله جعفر سبحانى و سيماى فرزانگان از رضا مختارى داستانهاى زيادى از بزرگان نقل شده است.9- مثبت انديشي
يکي از موانع شکلگيري ارادههاي بزرگ، روحيه يأس و نااميدي و توجه بيش از حد به مشکلات و کمتوجهي به داشتهها و تواناييها است، خداوند با قدرت بيانتهاي خود، فرموده است: «هر کس بر من توکل کند، او را کفايت ميکنم»( سوره طلاق: ۳٫) و نيز: «ما انسانها را در رسيدن به مقاصد خود ياري ميکنيم»( سوره اسراء: ۲۰)، همچنين فرموده است: «من نزد گمان بنده مؤمن به خود هستم، اگر او به من خوش گمان باشد که کمکش ميکنم؛ پس يارياش ميکنم و اگر او گمانش اين باشد که کمکش نميکنم، پس من هم او را رها ميکنم»( کافي، کليني، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ۱۳۶۵ ش، ج ۲، ص ۷۲٫)٫
با وجود قدرت و لطف بيمنتهاي خداوند و حقايقي که عرض شد، جا دارد انسانها عينک سياه به چشم نزنند و به موفقيت خود اميدوار باشند و خداوند و همه خلقت را پشتيبان خود بدانند.10- رعايت نظم و انضباط
نفس آدمي، راحت طلب و قالب گريز و خواهان بيقيدي است. هر چه انسان بتواند نفس را در قالب و محدودههاي معقول مورد تأييد عقل و شرع قرار دهد، کم کم نفس قوت مييابد. حضرت نبي اکرم صلي الله عليه وآله و سلم ميفرمايد: «الشديد من غلب نفسه»؛ «قوي، کسي است که بر نفس خود غلبه کند»، لذا براي هر روز خود برنامه منظم و جامع و کاملي داشته باشيد. نيازهاي متعدد خود را در نظر بگيريد و در برنامه خود براي پاسخ گويي به آنها برنامه داشته باشيد.11- جلوگيري از افراط در تأمين نيازها
يکي از اموري که اراده انسان را ضعيف کرده و سستي و تنبلي را بر انسان غالب ميکند، زيادهروي در تأمين نيازها است. پرخوابي، پرخوري، زيادهروي در شهوات هر چند حلال باشد، نشست و برخاستهاي طولاني و بيفايده، استفاده زياد از رسانهها و … همه اينها آدمي را سست و غافل کرده و جديت را از انسان دور ميکند؛ لذا با جلوگيري از اين امور، موانع موفقيت خود را برطرف کنيد.
حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد: «لَا تَجْتَمِعُ عَزِيمَةٌ وَ وَلِيمَةٌ مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْيوْمِ وَ أَمْحَى الظُّلَمَ لِتَذَاکِيرِ الْهِمَمِ»( نهج البلاغه، ص ۳۵۸، کلام ۲۴۱)؛ «عزم و تصميم براي رسيدن به کمالات، با سورچراني و راحتطلبي سازگار نيست، چه بسيار خوابهايي که تصميمات روز را بر هم ميزند و چه بسيار تاريکيهايي که ياد همتهاي بلند را از خاطرهها زدوده است».12- رفاقت با انسانهاي با اراده و مصمم
انسان، ناخودآگاه از افرادي که با آنها رفاقت و همنشيني دارد، رنگ ميپذيرد؛ لذا هر چه دوستان و همنشينان ما افراد با اراده، منظم، معقول، جدي و مصمم باشند، ما هم به همين حالات نزديک ميشويم. از طرف ديگر، اگر همنشينان و دوستان ما اهل بطالت و اتلاف وقت، سستي و بيبرنامگي باشند، ناخودآگاه ما هم به همين خصلتها دچار ميشويم.
حضرت رسول اکرم صلي الله عليه وآله وسلم ميفرمايد: «المرء علي دين خليله و قرينه»( کافي، ج ۲، ص ۳۷۵)؛ «انسان، بر دين و مرام دوستان و نزديکانش است».
13- ورزش و فعاليت جسمي مناسب
همان گونه که قبلاً اشاره کرديم، نفس انسان به دنبال راحتي است. هر چيزي که باعث شود انسان مقداري سختي بکشد و نفس را به تحمل وادارد، باعث قوت نفس و اراده ميشود. فعاليت ورزشي مناسبي که موجب عرق ريختن و تحرک شود در اين راستا تأثير بسزايي دارد. پس از کم تحرکي و گوشهنشيني پرهيز کنيد و حتماً ساعتي را در روز به ورزش و فعاليت جسمي حتي در حد پيادهروي ساده بپردازيد. بهترين نوع ورزش که تأثير بهتري در تقويت اراده دارد، کوهنوردي است که طي آن، در هر قدمي که انسان برميدارد و بالاتر ميرود، ارادهاش تقويت ميشود.
14- نماز شب و تهجّد بهترين طريق تقويت اراده است
پيامبر اکرم«صلي الله عليه و آله و سلم» براي انجام مأموريت بسيار مهم خود، نيازمند ارادهاي قوي و قاطعيت در گفتار بودند. بنابراين خداوند متعال در آيهاي ديگر ميفرمايد: «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيلِ هِي أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلاً»؛ يعني اگر ارادۀ قوي و تقويت اراده ميخواهي تا در کار خود موفّق باشي، اگر ميخواهي اين راه پرمشقّت و سختي که در پيش داري، تو را از پا در نياورد، نماز شب و تهجّد بهترين طريق تقويت اراده است.عوامل ضعف اراده:
1. توجه بيش از حد به اميال نفساني
توجه به نيازهاي جسمي و روحي، امري لازم است و بدون آن، مشکلات فراواني گريبانگير انسان ميشود؛ اما مهم، رعايت کردن حد و اندازه پاسخگويي است. اگر پاسخگويي به نيازها، فراتر از نياز واقعي باشد، باعث آفتهاي فراواني ميشود که ضعيف شدن اراده انسان، از آن جمله است. اميرالمؤمنين عليه السلام ميفرمايد: هر کس هواي نفسش قوي شود، عزم و ارادهاش ضعيف خواهد شد.1
خواب، نياز آدمي است؛ اما خواب بيش از اندازه، دين و دنياي آدمي را خراب ميکند2 و باعث از دست رفتن اموري ميشود که در طول روز، امکان جبران آنها نيست.3
خوراک و طعام نياز انسان است؛ اما زيادهروي در استفاده از خوراکيها و نوشيدنيها، باعث ضررهاي زيادي ميشود. رسول خدا صلي الله عليه و آله ميفرمايد: إِياکُمْ وَ فُضُولَ المَطْعَمِ فَإِنَّهُ يسُمُّ الْقَلْبَ بِالْفَضْلَه وَ يبْطِئُ بِالْجَوَارِحِ عَنِ الطَّاعَه وَ يصِمُّ الْهِمَمَ عَنْ سِمَاعِ الْمَوْعِظَه؛4
از خوردن بيش از حد بپرهيزيد که آن، دل را سخت ميکند و اعضاي بدن را در اطاعت خدا تنبل ميکند و گوش همتها را از شنيدن پند و اندرز، کر مينمايد.
اطاعت از شهوات، آدمي را مانند اسيري ميکند که پيوسته بي چون و چرا به دنبالش ميدود.5 از طرفي، رشد و تعالي و قوت اراده انسان در اين است که با شهوت خود مخالفت کند.6
اگر ميخواهيم دچار ضعف اراده نشويم، بايد در پاسخگويي به نيازها و اميال، حد اعتدال را رعايت نموده و با زيادهخواهيهاي نفس، مخالفت کنيم، تا از آفات فراوان آن -از جمله ضعيف شدن اراده- در امان بمانيم.
2. کم کاري
کارها از نظر سختي و آساني متفاوتند، از طرفي اراده نيز داراي درجات متعدد است. هيچ انساني را نميتوان يافت که براي هيچ کار خيري اراده نداشته باشد. هر يک از ما براي انجام برخي کارها ارادهاي داريم که همان، ميتواند نقطه شروع تقويت اراده باشد. هر اندازه به آنچه ميتوانيم و آن را اراده داريم، عمل کنيم، اراده ما براي کارهايي که تا به حال نميتوانستهايم، تقويت ميشود. حضرت علي عليه السلام ميفرمايد: من يعمل يزدد قوه. من يقصر في العمل يزدد فتره؛7 هر کس عمل کند، قوت او زيادتر ميشود و هر کس در عمل، کوتاهي کند، سستي و تنبلي او فزوني مييابد.
پس يکي از عوامل ضعيف کننده اراده، کوتاهي در اموري است که توان انجام آن را داريم. از همين سستيها است که ناتواني و تنبلي و کسالت در وجود ما نهادينه ميشود8 و غم و اندوه را به ارمغان ميآورد.9
از کارهاي کوچک شروع کنيد و بر انجام آنها مداومت داشته باشيد، تا به کارهاي بزرگ موفق شويد. چنانچه در روايات اهلبيت عليهم السلام بر اين نکته تأکيد شده است.10
3. موسيقي
از نظر فقهي، موسيقي مطرب با شرايط خاص خود حرام است و آثار مخرب فراواني دارد؛ ولي درباره موسيقي مجاز نيز لازم به يادآوري است که انس با اين نوع موسيقي، باعث پرورش قوه خيال ميشود و خيالبافي در شخص، جايگزين واقعگرايي و تعقل ميشود و از طرفي موجب تضعيف اراده ميشود.
امام خميني قدس سره ميفرمايد: استاد معظم ما -دام ظله- ميفرمودند: «بيشتر از هرچه، گوش کردن به تغنيات [=موسيقيها و صداهاي غنايي] سلب اراده و عزم از انسان ميکند».11
موسيقي از اموري است که ممکن است بر حسب طبع، خوشايند باشد؛ ولي مطمئناً انسان را از جديت بيرون ميکند و به يک مطلب هزل ميکشاند. جواني که عادت کرد چند ساعت را در روز با موسيقي باشد، از مسايل زندگي و از مسايل جدي به طور کلي غافل ميشود و به آن، معتاد ميگردد.12
امير مؤمنان علي عليه السلام ميفرمايد: مؤمن از لهو [مانند موسيقي] به دور است و با جديت و تلاش، همراه ميباشد.13
کسي که به بازيها اشتياق فراوان داشته باشد و به لهو و سرگرميها [مانند موسيقي] حرص داشته باشد، هيچگاه تعقل نخواهد کرد.14
دانشمند معروف، الکسيس کارل در کتاب راه و رسم زندگي چنين مينويسد: راديو و سينما و ورزشهاي نامناسب، روحيه فرزندان را فلج ميکنند. تجربه نيز ثابت کرده است اشخاصي که زياد سرگرم موسيقي هستند، اغلب افراد بياراده و مسامحهکار و در مقام تعقل و تفکر، راکد و ضعيف هستند و پيشرفت چشمگيري در زندگي ندارند.
4. محيط نامناسب
گاهي انسان با افرادي همنشين است که همه اهل هوي، هوس، خوشگذراني، سستي و تنبلي هستند. مجالست با چنين افرادي، قطعاً انسان را سست، تنبل و بياراده ميکند.
با کساني رفاقت کنيد که داراي هدف، برنامه و جديت هستند و تلاش و فعاليت روزانه قابل قبولي دارند. با کساني نشست و برخاست کنيد که براي وقت خود و شما ارزش قائل هستند و از شما، موفقتر باشند، تا در شما هم انگيزه و اراده قوي بيافرينند.
حواريون از حضرت عيسي عليه السلام پرسيدند: «با چه کسي نشست و برخاست کنيم؟» فرمود: با کسي که ديدنش شما را به ياد خدا بيندازد و گفتارش بر علم شما بيفزايد و رفتار و عملش شما را به آخرت ترغيب کند.15
يکي از مصاديق ديگر محيط نامناسب محيطي است که در آن به شما «نتوانستن» را تلقين ميکنند. دائماً به شما با روشهاي مختلف گوشزد ميکنند که نميتواني و تواناييهاي شما را ناديده ميگيرند و به شما فرصت و جرأت بروز تواناييهايتان را نميدهند. از اين محيطها هم بايد پرهيز کرد.
5. تلقينهاي منفي
از عوامل مؤثر ديگر در تضعيف اراده، تلقين به نفس است که «اراده من ضعيف است. من ناتوان و کوچک هستم». با توجه به مباحث قبل، به اين نتيجه ميرسيم که ما بياراده نيستيم؛ بلکه اراده انجام برخي کارها را داريم و اراده انجام برخي امور را نداريم، پس هرگز نگوييد: من ضعف اراده دارم.
يکي از وظايف پدران، مادران و اوليا و معلمان، القاي روحيه «توانستن» به فرزندان و آيندهسازان است. چه جفايي به فرزندان خود ميکنند، پدر و مادراني که اجازه کوچکترين خودنمايي و تحرک و جسارت را به فرزندان خود نميدهند؛ هر گاه که فرزند ميخواهد کاري بکند و خودي نشان دهد، چه بسا با دلسوزي نابجا اجازه انجام آن کار را نميدهند. بايد به فرزندانمان انجام کارهايي را که در حد توان آنها است، اجازه بدهيم؛ هرچند هزينه و خسارت احتمالي هم داشته باشد. با اين کار، اعتماد به نفس، جرأت و جسارت مثبت و اراده در فرزندانمان تقويت ميشود.
اگر «من ميتوانم» را به طور معقول در وجود فرزندانمان نهادينه کنيم، يکي از بهترين گنجينهها را به آنها ارمغان دادهايم.
6. کم همتي
يکي از عواملي که اراده انسان را ضعيف ميکند، کم همتي است. انسانهاي کم همت، انگيزهاي براي کار و تلاش و فعاليت ندارند و ارادهشان تحريک نميشود. حضرت علي عليه السلام ميفرمايد: هيچ چيز به اندازه همت، انسان را بلند نميکند و هيچ چيز هم به اندازه شهوت راني، او را خوار و پست نمينمايد.16 شجاعت افراد، به اندازه همت ايشان است.17
وجود اهداف و مقاصد ارزشمند و بلند، اراده انسان را تحريک ميکند و زندگي او را جهت ميدهد؛ پس سعي کنيد در زندگي خود، اهداف معنوي، علمي، اجتماعي و خانوادگي متعدد، منتهي در يک راستا داشته باشيد.
7. آرمان گرايي افراطي
يکي از عواملي که در رشد انسان تأثير بسزايي دارد، نگاه به افقهاي بلند و آرمانگرايي و راضي نبودن به وضع فعلي است. انسانهايي که به وضع معنوي و روحي و علمي خود قانع هستند و آرماني را دنبال نميکنند، هميشه ايستا و راکد هستند و چه بسا به عقب هم برگردند.
اما اگر همين آرمان گرايي، شکل افراطي به خود بگيرد و انسان، افقهايي را در نظر بگيرد که از توان او خارج است و در راستاي آن حرکت کند، موجب شکست و احساس ناتواني و باعث احساس ضعف اراده ميشود. پس آرمانگرايي معقول و متناسب با ظرفيت و توان، مفيد و سازنده است.
پس حتماً آرماني را در نظر داشته باشيد؛ اما آن آرمان بايد متناسب با توان و ظرفيت و قابل دسترسي باشد و براي رسيدن به آن آرمان و هدف برنامهريزي داشته باشيد، به عنوان مثال اهداف کلان را به اهداف کوچکتر و جزئي تبديل کنيد و رسيدن به آن هدف کلان را چند مرحلهاي کنيد. با رسيدن به هر مرحله، احساس پيروزي را به خود هديه دهيد، تا در نهايت، به آن هدف کلان برسيد؛ مثلاً اگر در نظر داريد به کمال معنوي برسيد و هر لحظه به ياد حق تعالي باشيد تلاش براي رسيدن به آن را در چند مرحله تعريف کنيد، مانند نماز اول وقت، انس روزانه با قرآن، خواندن نماز شب و گفتن برخي اذکار که در روايات وارد شده است، تا کم کم به آن هدف بلند برسيد.
8. ترس و نبود اعتماد به نفس
از عوامل مهم ديگر، تضعيف کننده اراده، ترس و نبود اعتماد به نفس در افراد است. ترس از شکست، ترس از سرزنش و تحقير ديگران، ترس از ضرر و... عواملي هستند که جرأت و جسارت و در نهايت، اراده را از انسان سلب ميکنند.
درمان اين مشکل بزرگ، خلوص نيت است. اگر کاري را که ميکنيد، براي خدا باشد و با بررسي و مشورت و تدبير لازم، همراه باشد، مهم نيست که موفق ميشويد يا نه. اگر شکست هم بخوريد، خداوند، شما را به سبب سعي و تلاشتان پيروز محسوب ميکند؛ همانگونه که درباره مجتهد و اجتهاد ميفرمايند: مجتهد، اگر در اجتهادش درست عمل کرد، دو اجر دارد و اگر ناخودآگاه اشتباه کرد، يک اجر دارد.18
حضرت علي عليه السلامهم ميفرمايد: لَا تَخَافُوا فِي اللهِ لَوْمَه لَائِمٍ يکْفِکُمْ مَنْ أَرَادَکُمْ وَ بَغَي عَلَيکُمْ؛19
در راه خدا از ملامت و سرزنش ديگران نترسيد که خداوند شما را برابر کساني که اذيت شما را قصد دارند، کفايت خواهد نمود.
در نظر داشته باشيد که ترس، يک عيب و کاستي20 و آفت است21 و منشأ آن، سوء ظن به خداوند است22 و از عجز نفس و ضعف يقين سرچشمه ميگيرد.23
در طرف مقابل، اصل و ريشه قوت قلب و شجاعت، توکل بر خداوند متعال است.24
پس براي خدا و با توکل بر قدرت بيانتهاي او و فقط براي انجام وظيفه، قدم برداريد و هرگونه ترس و دلهره را به خود راه ندهيد.
9. عدم پاسخگويي صحيح به غرائز
يکي از مواقعي که افراد از ضعف اراده خود ناله سر ميدهند، هنگام رويارويي با غرائز و شهوات – به ويژه شهوت جنسي- است. هنگامي که اين شير خفته سر بر ميآورد، بسياري احساس ميکنند ديگر اراده و قدرت رويارويي با آن را ندارند؛ در حالي که بايد ديد آيا واقعاً سرکشي و طغيان و ويرانگري لازمه غريزه است يا اينکه خود ما هستيم که با عملکرد غلط يا پاسخ ندادن به موقع و صحيح و شرعي به غرائز، آن را آماده سرکشي ميکنيم.
وقتي تنها به سبب قانع نبودن به حداقلها، ازدواج را به تأخير مياندازيم و زمينه پاسخگويي صحيح به اين نياز را فراهم نميسازيم، زمينه را براي چيره شدن غريزه و سرکشيهاي او فراهم ميسازيم؛ در حالي که مؤمن واقعي بيش از اينکه فراهم بودن همه امکانات و برپايي جشنهاي آنچناني برايش مهم باشد، دوري از معصيت برايش مهم است؛ لذا با حداقل امکانات به راهِ حلال و شرعي کنترل غريزه پناه ميبرد و خود را از اين پرتگاه نجات ميدهد.
حضرت علي عليه السلام ميفرمايد: غَالِبِ الشَّهْوَه قَبْلَ قُوَّه ضَرَاوَتِهَا فَإِنَّهَا إِنْ قَوِيتْ مَلَکَتْکَ وَ اسْتَفَادَتْکَ وَ لَمْ تَقْدِرْ عَلَي مُقَاوَمَتِهَا؛25
قبل از اينکه عادت شهوت، قوت يابد، بر او غلبه کن؛ چرا که اگر او قوي شد، مالک تو و گريبانگير تو ميشود و تو نميتواني برابر او مقاومت کني.
10. شکستهاي پيشين
انسان در انجام هر کار، اگر موفق شود، اميد و نشاط و احساس توانايي در او تقويت ميشود؛ اما اگر به هر دليل در آن کار، موفق نگردد، نااميدي و کسالت و احساس ضعف اراده به او دست ميدهد.
يکي از عوامل ضعيف شدن ارادهها شکستهاي پي در پي پيشين است. با هر شکست، احساس ناتواني و ضعف اراده در انسان تقويت ميشود و نااميدي به انسان هجوم ميآورد که به فرموده حضرت علي عليه السلام بزرگترين بلاها26 و منشأ تفريط و کمکاري ميباشد؛27 در حالي که اگر اين قاعده طلايي را در نظر داشته باشيم که «ما مأمور به وظيفهايم نه به دست آوردن نتيجه» ديگر شکست، معنا نخواهد داشت و همه کارها به اين دليل که انجام وظيفه بوده پيروزي است.
اگر هم در فعاليتهاي قبلي کوتاهي بوده با استغفار و توبه، رفع خواهد شد؛ چرا که خداوند تبديل کننده سيئات به حسنات است. مهم نيست که شما شکست خوردهايد. مهم آن است که تنبل و بيکار نبودهايد و تلاش و کوشش کردهايد و کارتان هم بينتيجه نبوده است و حداقل براي شما تجارب مهمي را در پي داشته است. پس دست از تلاش برنداريد و با مشورت و فکر و تدبير درست، به دنبال فعاليت جديد باشيد و فقط به انجام وظيفه فکر کنيد، مطمئن باشيد شما هم مثل ديگران توانايي و استعدادهايي داريد که اگر آنها را شناختيد و در راستاي آنها قدم برداشتيد، حتماً پيروز خواهيد شد.
11. ضعفهاي جسماني
يکي ديگر از دلائل ضعف اراده، ضعف جسم است. در نظر داشته باشيد که عقل سالم و روحيه قوي و نشاط کاري و انرژي لازم براي انجام کارها در بدن سالم و قوي نهفته است.28 اگر جسم انسان ضعيف و کم تحرک باشد، احساس ناتواني و ضعف در روحيه انسان زياد ميشود. حکما فرمودهاند: اگر برخي اخلاط مانند بلغم در خون انسان زياد شود، موجب احساس رخوت و سستي و ضعف اراده ميشود؛ لذا لازم است به بعد جسمي نيز توجه ويژه شود و در همين راستا به فعاليت بدني، ورزش و تغذيه مناسب اهميت بدهيد.
از جمله ورزشهايي که در تقويت جسم و همچنين تقويت اراده نقش بسزايي دارد کوهنوردي است. اينکه شما مقصد بلندي مانند قله کوهي را در نظر بگيريد و براي فتح آن سختي بکشيد و بدنتان را به زحمت بيندازيد و آن را فتح کنيد، در تقويت اراده شما بسيار مؤثر است. يکي از بزرگان اخلاق ميفرمود:
با هر قدمي که در دامنه کوهي بر ميداريد، اراده شما درجه و ذرهاي قوي ميشود.
با اميد به اينکه توانسته باشيم راهنمايي لازم را به شما خواننده گرامي هديه کنيم، کلام را با اين جمله حکيمانه خاتمه مي دهيم که: «خواستن، توانستن است».
پي نوشت ها:
1. غررالحکم، عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، قم، دفتر تبليغات، 1366 ش، ح 7959.
2. ابي عبدالله7 قال: «کَثْرَه النَّوْمِ مَذْهَبَه لِلدِّينِ وَ الدُّنْيا»( کافي، کليني، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1365 ش، ج 5، ص 84).
3. قال علي عليه السلام: «من کثر في ليله نومه فاته من العمل ما لا يستدرکه في يومه» (غررالحکم، ح 7386).
4. بحارالانوار، علامه مجلسي2، مؤسسه الوفاء بيروت، 1404 ق، ج 69، ص 199.
5. قال علي عليه السلام: «عبد الشهوه أسير لا ينفک أسره» (غررالحکم، ح 6967).
6. قال علي عليه السلام: «الرُّشْدُ فِي خِلَافِ الشَّهْوَه» (بحارالانوار، ج 75، ص 53، ح 87).
7. غررالحکم، ح 2802 و 3008.
8. قال علي عليه السلام: «مِنَ التَّوَانِي يتَوَلَّدُ الْکَسَلُ» (غررالحکم، ح 10621).
9. قال علي عليه السلام: «مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِي بِالْهَم» (نهج البلاغه، حکمت 121).
10. ر.ک: ثواب الاعمال، ج 1، ص 62؛ تحف العقول، ص 17.
11. چهل حديث امام خميني1، ص 60.
12. صحيفه نور، ج 8، ص 198.
13.غررالحکم، ص 89.
14. مستدرکالوسائل، ج 13، ص 220.
15. کافي، ج 1، ص 39.
16. قال علي عليه السلام: «ما رفع امرأ کهمته و لا وضعه کشهوته» (غررالحکم، ح 6968).
17. قال علي عليه السلام: «شجاعه الرجل علي قدر همته» (غررالحکم، ح 10267).
18. عن النبي6: «من اجتهد فأصاب فله أجران و من أخطأ فله أجر واحد» (صراط المستقيم، علي بن يونس نباطي بياضي، نجف،کتابخانه حيدريه، 1384 ق، ج 3، ص 236).
19. بحارالانوار، ج 75، ص 99.
20. الامام علي عليه السلام: «الْجُبْنُ مَنْقَصَه» (نهج البلاغه، حکمت 3).
21. الامام علي عليه السلام: «الجبن آفه» (غررالحکم، ح 7673).
22. الامام علي عليه السلام: «الجبن و الحرص و البخل غرائز سوء يجمعها سوء الظن بالله سبحانه» (غررالحکم، ح 6514).
23. الامام علي عليه السلام: «شده الجبن من عجز النفس و ضعف اليقين» (غررالحکم، ح 5662).
24. الامام علي عليه السلام: «أصل قوه القلب التوکل علي الله» (غررالحکم، ص 197).
25. غررالحکم، ح 4884.
26. حضرت علي عليه السلام: «أعظَمُ البَلاءِ انقِطاعُ الرَّجاءِ» (غررالحکم، ص83).
27. حضرت علي عليه السلام: «في القُنوطِ التَّفريطُ» (بحارالأنوار، ج ٧٧، ص ٢١١).
28. بديهي است که مقصود از ضعف جسم، ضعف قواي جسمي است و منظور، نقص عضو نيست؛ لذا چه بسيار افرادي که دچار نقص عضو هستند ولي جسم قوي دارند و از اراده قوي نيز برخوردار هستند و موفقيتهاي چشمگيري نيز دارند.
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://akhlagh.porsemani.ir/content/%D8%B9%D9%88%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%AA%D9%82%D9%88%D9%8A%D8%AA-%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D9%87
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های اخلاق و عرفان سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت