پاسخ تفصیلی:
طي الارض يكي از نشانه هاي رفتاري اقتدار ولايي اولياي خدا است. تا كسي به مقام ولايت تكويني نرسد و اقتدار ولايي در او شكوفا نشود، قدرت تصرف در طبيعت را ندارد و نمي تواند طي الارض و مانند آن را انجام دهد، بنابراين ريشه اينگونه رفتارهاي قدرتي در نيروي ولايت تكويني و احراز مقام خلافت الهي است و شايد بهتر بود سوال مي شد: چگونه مي توان به مقام ولايت رسيد و خليفه الله شد. اگر كسي خليفه خدا شود، آنگاه اينگونه حركت ها به راحتي از او صادر خواهد شد و مونه اي نخواهد داشت.
ولايت از ولي يلي به معناي دركنار بودن و رنگ گرفتن از خداوند است، بنابراين براي رسيدن به چنين مقامي بايد دانست كه ولايت نتيجه قرب انسان به خداوند است و بايد راه تقرب را طي نمود.
منتهي بايد توجه شود كه فرق است ميان انگيزه و نتيجه. ولايت و تصرفات تكويني نتيجه قرب انسان به خداوند است و انگيزه نيست.
انگيزه و هدف مومن در حركت به سمت خداوند قرب به او است و در صورتي كه موفق شود به خداوند نزديك شود، آنگاه در صورت وجود ظرفيت خاص، خداي متعال به او اقتدار ولايي خواهد داد و او نيز مظهر و مجلاي ولايت و قدرت خداوند خواهد شد.
توضيح بيشتر:
در يك كلام مي توان گفت: راه رسيدن به مقام ولايت، پيمودن راه قرب خداوند از طريق پرستش آگاهانه و عاشقانه او است.
اين مسير از دو راه امكان پذير است: 1- راه نظرى كه در علم و شعور نهفته است و تا زمانى كه انسان نسبت به چيزى شناخت پيدا نكند، آن را دوست نمىدارد و نمي تواند آگاهانه و عاشقانه به او نزديك شود. 2- راه عملى؛ عبوديت آگاهانه و عاشقانه خداوند و ترك محبت دنيا راه كلي عرفان و ولايت است. حضرت على(ع) نيز مىفرمايند: «اگر خدا را دوست مىداريد محبّت دنيا را از قلبهايتان خارج كنيد»، (ميزانالحكمه، ج2، ص 228، ر 3167).
عبدالرزاق كاشانى (شارح كتاب منازل السائرين) مىنويسد: «عشق و محبّت به محبوب اقتضا مىكند وصال را، و وصال ميسّر نمىشود مگر به بذل روح، و انس به جمال هم اقتضا مىكند كه قلب از التفات به غير او ممنوع شود. پس افراد محبّ وقتى در محبّت صادقاند كه قلبشان تعلق به محبوب داشته باشد»، (شرح منازل السائرين، ص 168). (براى مطالعه بيشتر ر.ك: محمدرضا كاشفى، آيين مهرورزى، صص 77 ـ 83).
خداوند شما را به جاده اي انداخته كه بسيار زيباست. بدانيد خداوند شما را دوست دارد و به دليل اين علاقه و دوستي، اين دغدغه را در شما به وجود آورده است. اما در يك كلام تمام راه عشق از معرفت آغاز مي شود. علم و دانش و شناخت در اين وادي حرف اول را مي زند. بدون آگاهي قدم از قدم نمي توان برداشت و اگر كسي بخواهد چنين كند بيشتر گمراه مي شود تا هدايت . هم عشق و محبت , شكوفه ي عقل و معرفت است و هم اطاعت و عبادت معبود عالم , نياز به دانش و بينش دارد. نياز راه عشق و پرستش به معرفت همان نياز حكمت و عرفان عملي به حكمت و عرفان نظري و نياز ايدئولوژي به جهان بيني است و يا نياز بنا, بر زيربنا. تا آدمي نداند, نمي تواند و كسي توانا بود كه دانا بود.
براي عاشق شدن بايد اول معشوق را شناخت , به هر مقدار كه معرفت انسان نسبت به معشوق بيشتر مي شود, عشق به وصال در او شعله ورتر مي گردد و به هر مقدار كه انسان عاشق وصال محبوب مي شود, به اطاعت , بندگي و تسليم در مقابل خواسته هاي محبوبش تن در مي دهد و فاني در اراده ي او مي گردد و به هر مقدار كه عاشق خودش را در معشوقش گم مي كند و از خودش و خواسته هايش دور مي شود, به محبوبش نزديك مي گردد و در مقام محبت او مي نشيند و بهر مقدار كه خداوند از بنده اش راضي مي شود, او را در مقام رضايت قرار مي دهد و مظهر و مجلاي صفات و كمالات خويش مي گرداند. چشمش چشم خدا مي شود و نگاه خدائي پيدا مي كند. گوشش گوش خدا مي شود و با گوش خدائي مي شنود و همچنين زبانش , دستش , پايش و تمام اعضاء و جوارحش , رنگ خدائي به خود مي گيرند و آن مي بيند و مي شنود و مي كند كه ديگران نه مي بينند و نه مي شنوند و نه مي توانند انجام دهند. به سه روايت در اين زمينه اشاره مي نمائيم : يك - »قال الصادق (ع ) العبوديه جوهره كنهها الربوبيه فمن فقد في العبوديه و جد في الربوبيه « عبوديت خداوند جوهري است كه باطنش ربوبيت و خدائي است پس كسي كه در عبوديت حق تعالي گم شود در مقام ربوبيت و خدائي است پس كسي كه در عبوديت حق تعالي گم شود در مقام ربوبيت يافت خواهد شد, (مصباح الشريعه , ص 5, باب اول در عبوديه ).
دو - روايت از امام صادق (ع ) است ايشان نقل نموده اند كه خداي عزوجل چنين فرموده است كه محبوبترين چيزهائي كه بندگان من بوسيله آنها به من نزديك مي شوند, انجام اعمالي است كه به ايشان واجب نموده ام و همچنين بنده به واسطه ي نوافل و مستحبات آنچنان به من نزديك مي شود كه محبوب من مي گردد و چون محبوب من شد, من گوش او مي شوم گوشي كه به وسيله آن مي شنود و چشم او مي شوم چشمي كه به آن مي بيند و زبان او مي شوم زباني كه با آن سخن مي گويد و همچنين دست او مي شوم دستي كه به وسيله آن مي گيرد. در اين صورت است كه اگر دعا كند اجابت مي كنم و اگر سؤال نمايد عطا مي كنم (مستجاب الدعوه مي شود), (وسايل الشيعه , ج 4, ص 72, باب 17).
سه - در روايت قدسي آمده است كه خداي تبارك و تعالي در برخي از كتابهائي كه به پيامبرانش وحي نموده است فرموده است : اي فرزند آدم , من زنده اي هستم كه هرگز نمي ميرم , اوامر مرا اطاعت كن تا تو را همچون خودم , زنده اي قرار دهم كه نمي ميرد. اي فرزند آدم , من به هر چه بگويم باش , موجود مي شود, اوامر مرا اطاعت كن , تو را همچون خودم صاحب اين قدرت مي نمايم كه به هر چه بگوئي باش و اراده كني , موجود شود, (مستدرك وسايل , ج 11, ص 258). بنابراين نبايد از طاعت , عبوديت و ياد خدا و انجام واجبات و ترك محرمات غفلت كرد.
پس ابتدا با كسب معرفت و شناخت بايد راه را باز كرد و ثانيا با انجام واجبات و ترك محرمات دل و قلب را صاف كرد.
سير و سلوك و تقرب به خداوند در طي زمان و تلاش فراوان امكان پذير مي شود و امكان ندارد ره چهل ساله را يك شبه رفت و به تعبير زيباي استاد بزرگوار حضرت آيت الله حسن زاده آملي روزي؛ روز به روز است. پس نبايد در سير و سلوك عجله به خرج داد و در عين حال امروز را به فردا سپرد. همين كه تصميم گرفته ايد كه از عادي بودن نجات پيدا كنيد, بسيار خوب است.
مي دانيد كه هدف دين بيان روش و هدايت انسان در مسير قرب الهي است و اين موضوع به گستره تمامي آموزه هاي ديني است ، بنابر اين امكان اين كه بخواهيم تمامي جزئيات برنامه سير و سلوك به سوي خداي تعالي را شرح دهيم، واقعا نيست، آنچه در ذيل، به عنوان پاسخ، خدمت شما ارسال مي شود، خلاصه و بيان كلي راه است، آشنايي با جزئيات راه را بايد در طي مطالعات فراوان و توسط اساتيد اخلاق و عرفان بيابيد. ما به سهم خود مي كوشيم تا در اين زمينه تا حدودي راه گشا باشيم.
سير و سلوك الي الله:
سير و سلوك انسان به سوي خداوند، مهمترين و اساسي ترين وظيفه يك مسلمان است كه با عزم و اراده اي استوار و كوششي پي گير انجام پذير است.
اهميت اين موضوع را مي توان از سوره «الشمس» همان آيه اي كه اشاره كرديد، فهميد كه خداوند پس از يازده قسم مي فرمايد رستگاري و خوشبختي فقط در سايه خودسازي حاصل مي شود.
براى اين منظور، اولين مرحله به تعبير اصحاب سيرو سلوك «يقظه و بيدارى از خواب غفلت و توجه به غافل بودن خويش» مىباشد. پس از آن مىبايست انسان عزم خود را جزم كرده و تصميم قاطع بگيرد كه هميشه تابع خواست خداوند بوده و همواره در صدد انجام تكاليف الهى باشد، چه در امورى عبادى و چه در امور اجتماعى و ديگر ابعاد زندگى. هر قدمى كه بر مىدارد و هر سخنى كه مىگويد و هر برنامهاى كه دارد نخست ببيند آيا رضاى خداوند در آن مىباشد يا نه والا از آن صرف نظر نمايد.
در حديثى آمده است: «كمال در اين است كه انسان خواستههايش را در مسير الهى قرار دهد و نيرويش را در جهت رضايت حضرتش صرف كند».
در اين مسير دو كوشش به طور موازي و همزمان انجام مي پذيرد:
الف) سلوك نظري: در اين راستا انسان بايد آگاهى و معارف خويش را با مطالعات دينى در بعد عقايد، اخلاق، احكام و دستورات الهى افزون سازد، تا با بصيرت و شناخت و آگاهى در راه خداوند قدم نهد و در صراط مستقيم گام بردارد. چه اين كه بدون آن انسان دچار قشرىگرى، درويشمآبى و صوفى مسلكى خواهد شد.
اصلي ترين آگاهي هايي كه انسان در اين مسير بدان نياز دارد چند چيز است:
1- شناخت ذات هستي به عنوان پديد آورنده و ظاهر كننده انسان و جهان.
2- شناخت انسان به عنوان كاملترين مظهر خداوند و پديده اي كه در او استعداد خلافت الهي نهاده شده است و جانشين خدا در زمين است.
3- شناخت رابطه ميان انسان با خداوند. اين رابطه بر اساس ظهور تعريف مي شود ، يعني انسان مظهر خدا است و كمال او هم در همين مظهريت و تقويت آن است . انسان به هر مقدار كه استعداد هاي الهي خويش را شكوفا مي نمايد، به خدا نزديك تر مي شود و به هر مقدار كه به خدا نزديك مي شود از كمال و سعادت بيشتري برخوردار خواهد شد.
4- رسيدن به قرب الهي و شكوفايي استعداد ها، تنها در ظرف عبوديت و پرستش امكان پذير است و در خارج از حوزه دين و عبوديت خداوند، چيزي جز فلاكت و شقاوت در انتظار انسان نيست. پرستش؛ يعني كارهايي كه انسان را به خدا نزديك و شبيه مي كند.
ب) سلوك عملى: سلوك عملي هم داراي مراحلي است:
الف) تحقق ظرف عبوديت كه خود داراي دو مرحله مي باشد.
1- قرب فرايض : در وهله سالك مي كوشد واجبات الهى را بدون اندك كم و كاست انجام دهد و از محرمات و معاصى با تمام وجود چشم پوشد.
2- قرب نوافل: در مرحله دوم كه مرحله بالاتري است سالك مي كوشد تا به مستحبات و نوافل بپردازد و از مكروهات دورى گزيند.
اين دو مرحله براي سالك بسيار مهم و اساسي است و نبايد نسبت به آنها اهمال كرد. اما روش كار اين است كه تمرين و ممارست كنيد و تمام تلاش خود را بكار بنديد و حتي المقدور خود را از گناهان دور كنيد و همه واجبات را - همان گونه كه در رساله هاي عمليه آمده است - انجام دهيد. اين كار تمرين مستمر مي خواهد و مدتي وقت شما را مي گيرد تا ملكه شما شود. اگر در ابتداي كار دچار مشكلي يا گناهي يا كاهلي شديد, غم به خود راه ندهيد و خود را به خدا بسپاريد و از شر شيطان و نفس به خدا پناه ببريد و با آب توبه خود را شستشو بدهيد تا خداوند شما را پاك كند و توكل خود را از دست ندهيد و نااميد نشويد. زيرا در اين مرحله شيطان همه تلاش خود را مي كند تا شما را از راه بدر كند و با القاء نااميدي و ناتواني شما را خسته كند. اما چنانكه گفتيم روزي روز به روز است و بايد حلاوت اتيان دستورات الهي و دوري گناه را به خود بچشانيد. مي توانيد برنامه چهل روزه و تمرينهاي چهل روزه براي خود بگذاريد. آنگاه كه در مرحله قرب نوافل به نتيجه مطلوب رسيد و نفس خود را بر آن آماده كرديد، به سراغ قرب نوافل برويد و همين روش را در آنجا پياده كنيد. در اين راه اهتمام به نمازهاي پنجگانه شبانه روز و نافله هاي آن به ويژه نافله شب و سحر خيزي حتي 10 تا 15 دقيقه به اذان صبح توصيه مي شود.
ب) در اين مرحله سالك مي كوشد تا خويش را از تمامى اوصاف رذيله دور سازد و خود را به زيور اخلاق حسنه وملكات فاضله بيارايد ، زيرا وجود صفات رزيله مانع تحقق ظرف عبوديت و قرب است و وجود صفات حسنه در اين زمينه به سالك كمك خواهد كرد. به طور مثال كسي كه داراي زيله بخل است ، در ظرف عبوديت قادر به انجام واجبات مالي و انفاق در راه خدا نيست و به عكس كسي كه جواد است اين فرايض و نوافل را به راحتي انجام مي دهد.
ج) همگام با ساير مراحل كار بزرگ ديگري كه بايد در دستور و برنامه سالك قراربگيرد مرحله آزاد سازي و كسب حريت است.
آزاد ساختن نفس از هر آنچه كه او را اسير خود ساخته و توان پيشرفت و سلوك را از او سلب نموده است ، آزادي او پر خوري ، پر خوابي، پر گويي ، لذت گرايي افراطي، اسارت ثروت ، قدرت ، شهرت، شهوت، عادت، دلبستگي هاي افراطي به امور دنيوي، وابستگي هاي افراطي به اشياء و افراد، مد گرايي، غرب گرايي و خلاصه هر چيزي كه به نحوي انسان را اسير مي سازد و امكان حركت در مسير عبوديت و قرب را از او سلب مي نمايد.
در اين مرحله لازم است از آنچه كه او را از خدا دور مىدارد، دورى گزيند و سراپاى وجود خويش و همه اعمال خود را الهى كند. حتى خواب و خوراك و لباس خويش را براى خدا وطبق آنچه او مىپسندد انجام دهد.
براى انجام اين امور دستور كلي كه سالك نياز دارد تنبه و بيدارى وتوجه و مراقبت دائمى نسبت به خود و افعال و احوال خويش و از همه مهمتر حضور قلب و توجه به معبود در نماز است. مرحوم علامه طباطبائي تأييد بسياري بر مشارطه و مراقبه و محاسبه دارند. به اين معني كه ابتداي صبح با خود شرط كنيد كه كارهايتان براي خدا باشد و در برنامه ريزي منظم برنامه زندگي معنوي خود را بريزيد و در وسط روز مراقب خود باشيد كه از جاده سلوك خارج نشويد و آخرت شب و پيش از خواب از خود حساب بكشيد كه تا چه حد بر اساس روش درست عمل كرده ايد.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: من اَخلَص للّه اربعين صباحا جرت ينابيع الحكمة من قلبه الى لسانه. مقصود از اين سخن آن است كه اگر كسى در چهل روز تمام رفتار و فعاليتها وانديشههايش را براى رضاى خدا و در راستاى خشنودى او انجام دهد و نه تنها هيچ گناهى انجام ندهد، بلكه هيچ سخنى و كارى بدون قصد قربت نداشته باشد، پاداشى كه خداوند به او عنايت مىكند آن است كه پردهها و حجابها را از مقابل ديده و گوش او بر خواهد داشت تا حقايقعالم را بشنود و ببيند، و هنگامى كه حقايق عالم و حكمتهاى خلقت را شناخت، قلب او آيينه حكمت الهى مىشود و آن حكمت همچون آب زلال كوثر بر زبان او جارى شده و ديگران را از عطش معنوى نجات خواهد داد.
آب كمجو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
تو به هر حالى كه باشى مى طلب آب مى جو دائما اى خشك لب
كان لب خشكت گواهى مىدهد كو به آخر بر سر منبع رسد
به طور كلي برخي از آداب و لوازم سلوك الي الله به طور اختصار در اين بيت بيان شده است:
صمت و جوع و سهر و عزلت وذكري به دوام ناتمامان جهان راكند اين پنج تمامكه به طور اختصار پيرامون آن توضيح مي دهيم:
1. صمت (سكوت) : مراد از آن نگهداري و حفظ و كنترل زبان از زياده روي و گفتار غير ضروري است . سالك بايد در گفتار به قدر ضرورت و اقل امكان اكتفا نمايد. و اين صمت در همه دوران سلوك در همه اوقات لازم است. در حديثي از حضرت صادق(ع) آمده است: «الصمت باب من ابواب الحكمه و انه دليل علي كل خير، يعني: سكوت دري از درهاي حكمت و راهنماي به هر خير و نيكي است.»
2. جوع (گرسنگي) و كم خوري: البته به اندازه اي كه باعث ضعف نگردد و احوال انسان را پريشان نسازد. حضرت صادق(ع) در حديثي مي فرمايد: «الجوع ادام المؤمن و غذاء الروح و طعام القلب؛ گرسنگي خورش مومن و غذاي قلب و روح او است» گرسنگي موجب سبكي و نورانيت نفس ميگردد و فكر در حال گرسنگي مي تواند به پرواز در آيد غذاي زياد نفس را ملول و خسته و سنگين مي كند و از سير در آسمان معرفت باز مي دارد.
3. سهر : منظور بيداري سحرگاهي و به پا خاستن براي عبادت پروردگار در نيمه شب است كه از موثرترين وسيله براي تقرب به پروردگار و وصول به رضاي حق است و همه بزرگان اهل كمال بر آن تأكيد داشته و آيات و روايات فراواني در اين باره داريم و برخي بزرگان رسيدن به كمال را بدون نماز شب و شب زنده داري ناممكن دانسته اند.
خداوند در باره بندگان خاص حق مي فرمايد: «كانواقليلا من الليل مايهجعون . و با لاسحار هم يستغفرون؛ مقدار كمي از شب مي خوابند و در دل شب و سحرگاه از پروردگار طلب غفران و آمرزش مي كنند» (ذاريات، آيه 17 و 18).
4. عزلت: هر چند اسلام ديني اجتماعي است و دستورات اجتماعي آن فراوان است و پيروانش را به ارتباط با يكديگر و تقويت آن سفارش فراوان نموده و در متن اسلام عزلت و گوشه نشيني و خلوت وجود ندارد ولي در حاشيه آن و به عنوان دارويي مسكن و وضعيتي موقت سفارش به عزلت شده است و منظور كناره گيري از غير اهل الله است كه در ابتدا به صورت كناره گيري ظاهري و فيزيكي است ولي در افرادي كه نفس قوي تري دارندمانند انبيا و اوليا و پيروان خاص آنها ، اين عزلت ، عزلت با قلب و روح است نه كناره گيري ظاهري و فيزيكي ، هر چند همه پيامبران در طول عمر خود دوره اي از عزلت و خلوت را به صورت چوپاني و انس با طبيعت و دوري از مردم گذرانده اند و هدف اين است كه نفس ضعيف با تفكر و تقويت معنوي خود ، بتواند در اجتماع حضور يابد و مردم را ارشاد نمايد و خود آلوده به آلودگي هاي اجتماع و انحرافات آن نگردد.
5. ذكر: منظور ياد پروردگار است كه يا به صورت ذكر لفظي است و يا ذكر قلبي و عمده توجه و ياد قلبي است و ذكر لفظي وسيله و مقدمه اي براي آن ذكر قلبي است.
از عواملي كه در سلوك داراي نقشي محوري و زيربنايي است «مراقبه» است كه مورد تأكيد قرآن كريم و روايات اهل بيت(ع) و بزرگان سلوك است و به منزله عمود خيمه سير و سلوك است. معناي مراقبه آن است كه سالك در همه احوال مراقب و مواظب باشد از آن چه وظيفه اوست تخطي نكند. البته مراقبه معناي عامي دارد و به اختلاف مقامات و درجات و منازل سالك تفاوت مي كند در ابتداي امر سلوك، مراقبه عبارت است از آن كه از آن چه به حال دين و دنياي او نفعي ندارد، اجتناب كند و سعي كند خلاف رضاي خداوند در گفتار و كردارش نباشد و به تدريج بالاتر مي رود تا آن جا كه گاهي مراد از مراقبه توجه به سكوت نفس و گاهي توجه به مراتب حقيقت اسماء و صفات كلي الهي مي باشد.
از نكات مهم در راه سلوك و آداب آن رعايت «رفق» و مدارا در سلوك است و اين از امور مهمي است كه بايد سالك الي الله آن را رعايت كند، چون غفلت و بي توجهي به آن سالك را از ترقي و سير باز مي دارد و گاهي به طور كلي از سفر ممنوع خواهد شد. سالك در ابتداي سفر در خود شور و شوق زايد الوصفي مي يابد و به دنبال آن سعي مي كند اعمال زياد و عبادات فراواني انجام دهد و بيشتر وقت خود را صرف عبادت و گريه و تضرع مي كند و به هر عملي دست مي زند و از هر كسي كلمه اي مي آموزد و از هر غذاي روحاني لقمه اي بر مي دارد. اين طرز عمل نه تنها سودمند نمي باشد بلكه زيانبار نيز مي باشد چون در اثر تحميل بار سنگين بر نفس، نفس عكس العمل نشان مي دهد و عقب مي زند و در نتيجه سالك از همه كارها باز مي ماند و ديگر در خود ميل و رغبتي براي انجام جزئي ترين كارهاي مستحبي پيدا نمي كند. بنابراين سالك نبايد فريب شوق اوليه خود را بخورد و بار سنگين بر دوش نفس بگذارد بلكه بايد با دورانديشي استعداد و ويژگي هاي روحي و وضع كار و شغل و ميزان ظرفيت خود را بسنجد و آن مقدار عمل و عبادت كه از استعداد او كمتر و كوچكتر است انتخاب كند و بر آن مداومت ورزد تا كاملا بهره روحي و معنوي خود را از آن عمل دريافت كند و وقتي مشغول عبادت است با آن كه هنوز ميل و رغبت دارد از عبادت دست بكشد تا هميشه خود را تشنه عبادت ببيند. در مورد خوراك و خواب بايد حد وسط و اعتدال را رعايت كرد به گونه اي كه هم شكم پرور و تنبل بار نيايد و هم باعث مريضي و بي حال و ضعف نشود و رعايت اعتدال در امر سلوك در همه امور شرط اساسي اين راه است.
از مسائل مهم در امر سلوك وجود مرشد و استاد راه است كه واقعا راه رفته و وارسته باشد و بتواند دست سالك را گرفته و منزل به منزل راه ببرد. از برخي بزرگان نقل شده كه اگر انسان نيمي از عمرش را صرف يافتن استادي مناسب و خبره نمايد ارزش دارد. البته شناخت استاد راه كار ساده اي نمي باشد و اين شناخت جز با مصاحبت و همراهي با او در آشكار و پنهان و اطمينان از او حاصل و عملكرد او حاصل نمي گردد. مدعيان كمال و عرفان فراوانند و همواره كساني كه از كمال و معنويت بهره اي ندارند براي باز كردن دكان و جلب منافع شخصي ادعاي ارشاد و راهنمايي سالكان و شيفتگان كمال را داشته اند و باعث گمراهي وانحراف جوانان پاك دل و طالب معنا شده اند و ظهور كرامات و خوارق عادات و خبر دادن از اموري غيبي و ساير كارهاي غير عادي دليل بر استاد بودن و راهنما بودن كسي نمي باشد. البته اگر دسترسي نداشتن به استادي شايسته و راه رفته معنايش محروم ماندن از كمال و معنويت نمي باشد بلكه مي توان با استفاده از راهنمايي ها و هدايت هاي قرآني و پيروي از دستورات پيشوايان ديني و دعا و تضرع و توسل به اهل بيت(ع) راه كمال را بپيماييم و با لبيك به نداي فطرت خداجو و رعايت تقوا و انجام واجبات و دوري از محرمات چراغ بندگي را در دل برفروزد و به مقام قرب الهي متناسب با ظرفيت خود برسد.
بايد توجه داشت پيمودن راه بندگي و قرب با فعاليت هاي اجتماعي و تحصيل و كار هيچ گونه منافاتي ندارد و اين از ويژگي هاي دين مبين و سعادت آفرين اسلام است كه بين اين گونه فعاليت ها و قرب حق هيچ منافاتي قائل نيست و اتفاقا راه كمال از همين كانال مي گذرد و اگر نيت خدمت به بندگان خدا و حل مشكلات آنها و پيشرفت ميهن اسلامي باشد، تحصيل و خدمت و كار عين خشنودي حق و عمل به دستورات او و موجب تسريع در رسيدن به كمال مي گردد.
يكي ديگر از كارهايي كه توصيه مي شود مطالعه كتابهاي مفيد در اين زمينه است:
1ـ كتابهاي استاد آيت الله حسن زاده آملي
2ـ چهل حديث امام خمينى (ره)
3ـ آداب الصلاه امام خمينى (ره)
4ـ نقطههاى آغاز در اخلاق اسلامى مهدوى كنى
5ـ رساله سيرو سلوك علامه بحر العلوم
6 - رساله لب اللباب در سير و سلوك اولي الالباب درس اخلاق علامه طباطبائي و نگارش علامه طهراني. كتاب رديف 5 و6 مكمل هم هستند و انتشارات حكمت در تهران آنها را منتشر كرده اند و دستور العمل مناسبي توسط دو تن از بزرگان عرفان براي راهيان كوي دوست نگارش داده اند كه مطالعه و تدبر در آن دو كتاب توصيه مي شود. اين دو كتاب مبتني بر روايت ذيل هستند كه خود منبع درجه يك براي سير و سلوك عارفان است.آري اگر اين دو كتاب را مطالعه كنيد، حقيقت مطلب بيشتر براي شما روشن مي شود.
7 - كتابهاي مرحوم ميرزا جواد ملكي به ويژه رساله لقاء الله ايشان كه انتشارات فيض آن را منتشر كرده است.
8 - كتابهاي استاد آيت الله جوادي آملي به ويژه اسرار عبادات و تفاسير موضعي ايشان
9 - كتابهاي استاد آيت الله محمد شجاعي به ويژه مقالات ايشان كه در سه جلد و در آداب سير و سلوك نگاشته شده و انتشارات سروش آنها را منتشر كرده است.
10 - حقايق ملامحسن فيض كاشاني و ترجمه ساعد خراساني
بجز اين كتابها، كتابهاي ديگري نيز است، مثل زندگي نامه بزرگان علماء و عرفاء كه در ما ايجاد شوق مي كند تذكر اين نكته نيز لازم است كه لازم نيست همه اين كتابها را با هم بخوانيد، بلكه بهتر است كه اين كار را نكنيد. توصيه مي شود كه ابتداء مقالات استاد شجاعي را مطالعه كنيد و آنگاه كتابهاي رديف 5 و 6 و بعد ديگر كتابها يي كه مناسب حال خود يافتيد. البته اگر استاد و راهنمايي پيدا كنيد كه در اين امر شما را كمك كند كه چه بهتر؛ وگرنه به ما نامه بنگاريد و تا حد مقدور شما را راهنمايي مي كنيم
منبع اصلی :
http://akhlagh.porsemani.ir/content/%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%85-%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AA%DA%A9%D9%88%DB%8C%D9%86%DB%8C
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های اخلاق و عرفان سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
,
کتابخانه عمومی