ايمان در قرآن وروايات تفاوت ندارد ,در قرآن کريم کلياتي در مورد ايمان ومومن آمده که تفصيل آن را روايات بيان نموده اند. موصوف ايمان که مومن است شيعه ناميده شده نه خود صفت ايمان, مومن کامل, شيعه است که مرحله بالاتر از اسلام و تسليم است.
مفاهيمي مانند ايمان از ناب ترين مقولات انساني اند که به زندگي آدمي حلاوت مي بخشند. جوهره ايمان بيشتر به حوزه دين ارتباط دارد و از ديرباز پژوهشگران کلامي و فلسفي در فرهنگ اسلام و مسيحيت به پروهش و کاوش در زمينه ايمان پرداخته اند .
مفهوم ايمان:ايمان از باب «افعال» (آمن، يؤمن، ايمانا) و از ماده اَمن، به معناي ايمن گردانيدن است، ولي در معاني گرويدن، باورداشتن، روي کردن و اعتماد ورزيدن استعمال مي شود. با توجه به ماده و موارد استعمال اين واژه در تعريف آن مي توان گفت: ايمان باورداشتني است که باعث گرويدن شخص به يک امت مي شود و او را از خطرات کفر، نفاق و گمراهي ايمن مي بخشد.
حقيقت و ارکان ايمان:در مورد حقيقت ايمان و ارکان آن ميان متکلمان، حکيمان و عالمان اسلامي اختلاف نظر وجود دارد. از مجموعه آرائي که در اين باب ارائه شده است، آشکار مي شود که برخي از ايشان ايمان را بسيط و داراي يک جزء مي شمارند و برخي ديگر آن را مرکب انگاشته واجزاي دوگانه و يا چند گانه اي براي آن قائل هستند.
گروه اول معتقداند: ايمان صرف اعتقاد قلبي است و عمل به جوارح و اقرار به زبان از شرايط آن است و نه جزء آن. ايشان به دو دليل استناد نموده اند.
اول اين که، جايگاه ايمان قلب و جان آدمي است؛ زيرا در قرآن کريم آمده است: «
قالت الاعراب آمنا ... و لما يدخل الايمان في قلوبکم؛ در قلب هاي ايشان ايمان نگاشته شده است وهرگز ايمان به قلب هاي ايشان راه نيافته است»
(حجرات، آيه 14).دليل دوم اين است که قرآن کريم در 52 مورد بعد از ايمان عمل صالح را ذکر نموده است «
الدين آمنوا و عملوا الصالحات» اين بدين معنا است که عمل غير از ايمان است؛ زيرا اگر جزء آن بود به لحاظ ادبي آوردن و تکرار آن صحيح نبود.
گروه دوم بر اين اعتقادند که ايمان اعم از اعتقاد، اقرار زباني و عمل صالح است و در حقيقت داراي سه جزء است. مرحوم علامه مجلسي معتقد است، عمل جزء ايمان است و لذا بابي را تحت عنوان «ان العمل جزء الايمان» در بحارالانوار گشوده است و در آن روايات فراواني را با همين مضمون جمع آوري نموده است. از جمله از حضرت رضا(ع) نقل نموده که: «
الايمان عقد بالقلب، لفظ باللسان، عمل بالجوارح، لايکون الايمان الا هکذا؛ ايمان پيوندي است قلبي، گفتاري است با زبان وعمل با اعضاء بدن است. ايمان نيست مگر بدين صورت»
(بحارالانوار، ج 69). در روايت ديگري از حضرت اميرالمؤمنين(ع) آمده است: «ايمان تصديق قلبي، اقرار زباني و عمل بدني است».
نظريه ديگري هم در زمينه ايمان وجود دارد و آن قول مشهور عالمان ديني است مبني بر اين که ايمان صرف اعتقاد قلبي است وامور ديگر همچون اقرار به زبان و همچنين التزام عملي نسبت به احکام دين، شرط لازم آن و رعايت اخلاق دين، شرط کمال آن است.
در فرهنگ قرآن کريم هر جا سخن از «ايمان» آورده شده در کنارش «عمل صالح» نيز ذکر گرديده است به گونه اي که گويي ايمان و عمل دو امر جداناپذير در رشد و تعالي انسان هستند و به راستي هم چنين است، زيرا ايمان و عمل صالح مکمل يکديگراند و تأثير متقابل بر هم دارند. ايمان اگر در اعماق جان نفوذ کند، حتما شعاع آن در اعمال انسان ظاهر مي شود و عمل را صالح خواهد نمود. ايمان چراغ پرفروغي است که در قلب انسان روشن مي شود و آثاري در چشم، گوش، زبان و دست و پاي او آشکار مي گردد. اصولا ايمان همچون ريشه است و عمل صالح ثمره و ميوه آن، وجود ميوه شيرين دليل بر سلامت ريشه است و وجود ريشه سالم سبب پرورش ميوه هاي مفيد.
اميرالمؤمنين علي(ع) در اين زمينه فرموده است: «
فبالايمان يستدل علي الصالحات و بالصالحات يستدل علي الايمان؛ به وسيله ايمان به اعمال شايسته استدلال مي شود و به سبب اعمال صالح مي توان بر وجود ايمان استدلال نمود».
(بحارالانوار، ج 32، ص 240). متعلق ايمان:در زمينه آنچه که ايمان به آن تعلق مي گيرد نيز ميان عالمان و متکلمان اسلامي اختلاف نظر وجود دارد. اهل سنت اعتقاد به توحيد، نبوت و معاد را براي ايمان داشتن کافي مي دانند، ولي شيعه دو اصل عدل و امامت را نيز بر آن مي افزايد. از نظر شيعيان ايمان مرتبه بالاتري از اسلام است. انسان با اعتقاد به سه اصل توحيد، نبوت و معاد، مسلمان مي شود و از کفر و الحاد نجات مي يابد؛ ولي نجات کامل در گرو ايمان است و مؤمن واقعي به کسي اطلاق مي شود که به دو اصل عدالت و امامت چهارده معصوم(ع) باور عميق و قلبي داشته باشد. باور داشتني که به محبت عميق و پيروي عملي از آنها بيانجامد.
امامت از ديدگاه شيعه ادامه همان وظايف نبوت است. پيامبر اکرم(ص) هم دين را تبيين مي نمود و هم با تشکيل حکومت، احکام و قوانين اجتماعي آن را در جامعه جاري مي ساخت. امام معصوم(ع) نيز همين دو وظيفه را پس از پيامبر بر عهده دارد. امام نيز موظف است دين را تفسير نموده و به عنوان حاکم اسلامي آن را در جامعه اجراء نمايد، بنابراين مقام امامت مقامي است که در کنار نبوت مطرح است و ادامه همان است، از آن رو اگر کسي معتقد باشد که اعتقاد به نبوت از اصول دين است، نمي تواند موضوع امامت را يک امر فرعي و از فروعات احکام فقهي قلمداد نمايد و اين اشتباهي بوده است که اهل سنت مرتکب شده اند
(الهيات، ج 4، ص 9).اصالت عمل:بحث ارزش عمل و ضرورت عملي ساختن باورهاي ديني و اخلاقي با بحث اصالت عمل متفاوت است. اصالت عمل ديدگاه مادي افراطي اي است که پراکسيس ها و پراگماتيست ها در مورد عمل انسان مطرح نموده اند.
اينها معتقداند که انسان يعني عمل و عمل است که ملاک حقيقت است و هويت حقيقي انسان را شکل مي دهد. آنها هيچگونه اصالتي براي انديشه، بنيت، ايمان و عشق و توجهات معنوي در ساخت هويت انسان قائل نيستند. پراگماتيست ها معتقدند هر عملي صرفا با اين دليل که براي ما نافع است و سود و ثمره دارد، داراي ارزش اخلاقي و حقيقي است چه از روي ايمان باشد يا نباشد و چه با نيت صحيح انجام شود و يا نشود؛ ولي از نظر اسلام به انگيزه، نيت و هدف عمل همانند خود عمل توجه شده است. درست است که عمل سازنده انسان است ولي عمل برخاسته از روي ايمان، نيت خالص الهي و انگيزه سالم؛ زيرا در اين مکتب آنچه حائز اهميت است در درجه اول آثاري است که عمل بر نفس انسان مي گذارد و نه صرفا سود مادي و فايده هاي خارجي و بيروني آن، بنابراين اسلام براي عمل ارزش فراوان قايل است؛ ولي عملي را سودمند و با ارزش مي داند که تأثير مثبت بر نفس انسان مي گذارد؛ يعني عملي که داراي حسن فاعلي و فعلي باشد، حسن فاعلي؛ يعني عملي که برخاسته از ايمان و نيت خالص است و حسن فعلي؛ يعني عملي که مطابق با شريعت مي باشد.
ايمان از ديدگاه رواياتدر كلام معصومين(ع) دهها و صدها حديث درباره ايمان وجود دارد كه هر يك گوشهاي از سيماي اين امر ارزشمند پرده برميگيرد. غوص در بيكرانه احاديث، محقق را به عمق درياي ايمان ميبرد و او را مات و مبهوت وامينهد. تعداد مسائل اعتقادي، اخلاقي و عرفاني در احاديث كه درباره ايمان وارد شده است، به اندازهاي است كه هر تشنهاي را سيراب و هر آفت زدهاي را مداوا ميكند؛ كافي است انسان خود را در جهت نسيم روحافزاي آن جواهر درخشان قرار دهد.
جوامع روايي، به خصوص مآخذ و منابع روايي شيعه، آكنده از كلمات و سخنان ارزندهاي است كه هريك اطلاعي جديد و جنبهاي پنهان از ايمان را آشكار ميكند؛ اگر احاديث باب ايمان را گردآوري كنيم، ميتوانيم آنها را در دهها عنوان دسته بندي كنيم. در اينجا به برخي از اهم عناوين و احاديث اشاره كرده، اين مختصر را به آنها مزين ميكنيم.
1. اهميت ايمان و عظمت مؤمندر روايات تعابيري در شأن و اهميت ايمان و تعظيم مومن وارد شده است كه در برابر آنها انسان فقط ميتواند اظهار شگفتي كند. به اين چند حديث توجه كنيد:
الف. «
قال الصادق(ع): المؤمن اعظم حرمه من الكعبه؛ حرمت مؤمن از حرمت كعبه بيشتر است».
(بحار، ج 68، ص 16)ب. «
عن النبي(ص): ان الله جل ثنائه يقول و عزتي و جلالي ما خلقت من خلقي خلقا احب الي من عبدي المؤمن...؛ از پيامبر (ص) است كه خداوند فرمود: به عزت و جلالم قسم! هيچ كس را خلق نكردم كه نزد من از بنده مؤمن محبوبتر باشد ... ».
(بحار، ج 71، ص 158)ج. «
روي عن الصادق(ع): المؤمنة اعزّ من المؤمن و المؤمن اعزّ من الكبريت الاحمر، فمن راي منكم الكبريت الاحمر؟؛ از امام صادق(ع) روايت شده است: زن مؤمن از مرد مؤمن عزيزتر است و مرد مؤمن از كبريت احمر عزيزتر؛ پس چه كسي از شما كبريت احمر را ديده است؟»
(اصول كافي، ج 2، ص 242)در قرآن كريم آياتي است كه عدد بندگان راستين را اندك ميداند؛ «
قليل من عبادي الشكور؛ از بندگان من عده اندكي شكرگزارند»
(سبا / 13)؛ «
و ما امن معه الاقليل؛ و گرويدگان به نوح عده قليلي بيش نبودند».
(هود / 40)كمي مؤمنان در اين احاديث به خوبي بيان شده است و به همين نسبت، ارزشمندي ايمان و حساسيت بسيار زياد آن پوشيده نميماند؛ اگر ايمان عزت دنيا و آخرت است؛ اگر مؤمن عزيزترين خلق خدا روي زمين است؛ و اگر مومن حرمتي بيش از كعبه دارد، پس ايمان و عظمت مؤمن و حقارت كافر حد و حصري نخواهد داشت. ايمان راهي است كه انسان با آن به امنيت ميرسد، زيرا اصولاً ايمان امنيت است و جسم و جان انسان، تنها با ايمان حيات ميگيرد و نزد حق عظيم و مكرم ميگردد.
2. آثار و علايم ايماندر روايات ما بيشترين حجم به آثار و علايم ايمان اختصاص يافته است. بيشك ايمان، از خود ثمراتي برجاي مينهد؛ حاصل ايمان، گاهي امور دروني است و گاهي بيروني؛ هر دو قسم، گاهي در دنيا به ظهور ميرسد و گاهي صحنه افشاي آن آخرت است.
از سوي ديگر، آثار يك شيء گاه آن شيء، را از مشابهاتش ممتاز و متمايز ميسازد و گاه ما را با ماهيت آن آشنا ساخته، بر آن دلالت واضحي ميكند؛ «
الآثار تدل علي المؤثر»؛ بنابراين، درنگ و تأمل در اين زمينه، شايسته و سزاوار است؛ ضمن آنكه ميتوانيم تصوير ذهني خود را از ايمان ديني در فرهنگ قرآني اصلاح كنيم، و اگر كاستي و نقصي در برداشت ما از ايمان وجود دارد، تصحيح كنيم.
دستهاي از روايات، تحت عنوان «حقيقة الايمان» قرار دارد كه در واقع به بيان آثار و علايم ايمان اشاره دارد:
«
روي عن علي(ع): ان من حقيقه الايمان ان تؤثر الحق و ان ضرّك علي الباطل و ان نفعك؛ از حضرت علي(ع) نقل شده است كه فرمود: حقيقت ايمان آن است كه حق را بر باطل ترجيح دهي، هرچند مضر باشد و باطل را ترجيح ندهي، هرچند براي تو نفعي داشته باشد».
(بحار، ج 7، ص 107)براساس اين حديث شريف، همه زمينهها و ابعاد مختلف زندگي، ملاحظه حق و حقيقت است. اين امر در عين سختي، از علايم و آثار ايمان شمرده شده است. براي هر فرد انساني در روزها، هفتهها، ماهها، سالها و طول عمرش، صدها و هزاران مسئله اتفاق ميافتد كه بايد تصميم بگيرد و خود انتخاب كند؛ ملاك انتخاب و گزينش چيست؟ اين حديث بسيار ارزشمند، ملاك اراده و تصميم را حق و رجحان حقيقت بر باطل شمرده است.
در حديث ديگري، با بسط بيشتر، به آثار و علايم ايمان اشاره شده است:
«
عن النبي(ص): ثلاث من حقائق الايمان.. الانفاق من الاقتار و انصاف الناس من نفسك و بذل العلم للمتعلم؛ پيامبر (ص) فرمود: سه چيز حقيقت ايمان است...؛ انفاق به هنگام تنگدستي، برابر داشتن خود با مردم، و انتشار علم».
(كنز العمال، ج 1، ص 40)كسي كه به خدا و روز قيامت مؤمن است، هر هستي و نعمتي را عطيه الهي ميداند؛ از اين رو، همه آن را براي خود نميخواهد و اضافه بر نياز خود و زندگي خانوادگياش را در راههاي خداپسندانه هزينه ميكند. او همچنين همواره به خود گمان بد دارد و در هيچ موردي تمام حق را به خود نميدهد و ديگران را هم صاحب حق ميداند. اين نگاه انصاف در عمل را به او هديه ميكند. فرد مؤمن نيز علمي را كه هديه الهي است، نشر داده، در اختيار ديگران و علاقهمندان قرار ميدهد.
«
قال الصادق(ع): لقي رسول الله(ص) يوما حارثه... فقال له: كيف اصبحت يا حارثه؟؛ امام صادق(ع) فرمود: روزي رسول خدا(ص) حارثه را ملاقات فرمود. از او سؤال كرد: چگونه هستي؟»، «
قال يا رسول الله(ص): مؤمنا حقا، قال: ان لكل ايمان حقيقه فما حقيقه ايمانك؟؛ پاسخ داد: مؤمن حقيقي هستم. پيامبر فرمود: هر ايماني حقيقتي دارد، حقيقت ايمان تو چيست؟»، «
قال: عزفت نفسي عن الدنيا و اسحرت ليلي و افلمئت نهاري؛ گفت: نفسم از دنيا بيزار است و شبها بيدار و روزها تشنهام [روزهام]».
(معاني الاخبار، ص 180)به طور كلي آثار و حقايق ايمان دو دستهاند: برخي بيرونياند؛ نظير انفاق يا نشر علم، و برخي در درون انسان تحقق مييابند. آثار دسته دوم، گرچه خود علايمي در بيرون دارند، حقيقتشان در درون انسان متجلي ميشود.
در اين حديث شريف به يكي از بلندترين حقايق و علايم ايمان، يعني زهد اشاره شده است. زهد و بيرغبتي به دنيا خواب را از چشم انسان ميربايد و روزها و شبهاي او را سرشار از نسيم روحافزاي ياد حق ميكند.
«
قال علي(ع): لايصدق ايمان عبد حتي يكون بما في يدالله اوثق منه بما في يده؛ حضرت علي(ع) فرمود: بنده در ايمان صادق نيست؛ مگر آنكه به آنچه نزد خداست، بيشتر اطمينان داشته باشد تا آنچه نزد خود او است».
(بحار، ج 103، ص 37)اميرمؤمنان(ع) در اين سخن بلند، به توكل كه از علايم و اقران ايمان است، اشاره فرمود. براي هر انسان در طول زندگي، بارها و بارها اتفاق ميافتد كه اموري به صورت كامل در اختيار او است؛ از اين رو، به اين امور اعتماد و اطمينان كامل كرده است، ولي به ناگاه كلاً نابود شده يا از اختيار انسان كامل خارج شده است. اين گونه حوادث عبرتآموز براي ما پيامي دارند و آن اينكه زمام امور دنيا به دست خداست و چون او اراده كرده است، در اختيار بندگان قرار گرفته است؛ لذا بايد اصالتا به او دل بست و بر او توكل كرد و اين از خصايص مهم ايمان ديني است.
اگر تيغ عالم بجنبد ز جاي | نبرّد رگي تا نخواهد خداي |
عن علي(ع): «
لايذوق المرء من حقيقة الايمان حتي يكون فيه ثلاث خصال: الفقه في الدين و الصبر علي المصائب و حسن التقدير في المعاش؛ حضرت علي(ع) فرمود: انسان حقيقت ايمان را نميچشد، مگر آنكه سه ويژگي در او باشد: تفقه در دين، صبر بر مصايب، و تقدير و تدبير نيكو در امر معاش».
(بحار، ج 71، ص 85)ايمان سه ويژگي را به همراه خود ميآورد: اول تيزبيني در امور ديني؛ به عبارت ديگر، شخص مؤمن، هم دين و مسائل ديني ـ اعم از اعتقادي و امور عملي ـ را خوب ميشناسد، و هم در تشخيص مسائلي كه در حيات فردي يا جمعي او رخ ميدهد و تطبيق آنها بر امور ديني، بينا و بصير است.
دوم، بر مشكلات و مصائب صبور است؛ يعني ناگواريها و دشواريهاي زندگي را هدفدار ميبيند. مشكلات يا براي تكامل انسان است و يا كاهش بار گناه را به دنبال دارد.
سوم، مؤمن عاقل است و در معاش خود حساب و كتاب دارد و براي امور زندگي با برنامه است؛ نه اينكه به روزمرّگي و آنچه پيش آيد خوش آيد، مبتلا باشد. براساس اين حديث، نه تنها مؤمن داراي تقدير و برنامه است، بلكه داراي حسن تقدير و تدبير است. نكته جالب توجه در اين حديث تعبير، «ذوق ايمان» است كه به اين نكته اشاره دارد كه ايمان چشيدني و يافتني است و چنان طعم لذتبخشي دارد كه هر كه آن را بچشد، سراپا از شهد شيرين ايمان و حلاوت طعم آن سرمست و هوشيار ميشود.
«
عن النبي(ص): من كان اكثر همّه نيل الشهوات نزع من قلبه حلاوة الايمان؛ پيامبر(ص) فرمود: كسي كه بيشترين همت او نيل به شهوات باشد، خداوند لذت و شيريني ايمان را از قلب او ميبرد».
(تنبيه الخواطر، ص 357)هرچند انسان مجاز به سركوب شهوات خود به طور كامل نيست، ولي نيل به شهوات نبايد تمام همّ انسان باشد و همه وجود او را فرا بگيرد؛ در اين صورت ايمان از قلب او بيرون رفته است. مؤمن به آن دسته از غرايز تن ميدهد كه ناخشنودي خدا را در پي نداشته باشد؛ بنابراين، همّ او رضايت حق است. او از مشتهباتي كه با خواست الهي ناسازگار است، چشم ميپوشد و صبر پيشه ميكند.
«
قال الصادق(ع): ستةٌ لاتكون في مؤمن: العسر و النكد و الحسد و اللجاجه و الكذب و البغي؛ امام صادق (ع) فرمود: شش امر در مؤمن نيست: تنگدستي و تيرهروزي و حسادت و لجاجت و دروغ و طغيان».
(بحار، ج 78، ص 262)مؤمن مشربي نرم و برخوردي ملايم دارد؛ «
عن النبي(ص): المؤمنون هينون لينون؛ پيامبر(ص) فرمود: مؤمنان آسان گير و نرمخو هستند».
(بحار، ج 78، ص 334)ديگر آنكه مؤمن از حسادت و لجاجت و دروغگويي برّي است. او همچنين به هيجانهاي كاذب مبتلا نميشود؛ يعني در زندگي خود، همواره به اصل اعتدال پايبند است.
احاديث در اين زمينه بسيار فراوان، و فوق العاده جالب و روح بخش است. در پايان، كلام را به بيان نوراني اميرمؤمنان(ع) متبرك ميكنيم: «
المؤمن بشره في وجهه و حزنه في قلبه اوسع شي، صدرا و اذل شيء نفسا يكره الرفعه و يشنأ السمعه طويل غمّه بعيد همته كثير صمته مشغول وقته شكور صبور مغمور بفكرته ضنين بخلّته سهل الخليقه لين العريكه نفسه اصلب من العتلد و هو اذل من العبد»؛
(بحار، ج 69، ص 417 و نهجالبلاغه حكمت 333)3. ايمان و اسلامدر روايات، به صراحت ايمان از اسلام متمايز شده است؛ اسلام با اقرار زباني حاصل ميشود، ولي ايمان امري دروني، اقراري قلبي و پذيرش از روي صدق و اخلاص است. اسلام نوعي مصونيت و امنيت ظاهري را به ارمغان ميآورد، اما دل، تنها با ايمان به آرامش و سكون ميرسد. اسلام امر نكاح وارث و دم را سامان ميدهد و ايمان عمل مؤمنانه و مؤمنانه زيستن را ميآموزد. ايمان با اسلام مشاركت دارد، ولي اسلام ايمان را به شركت نميخواند؛ البته لازم به ذكر است كه اين اولين مرتبه اسلام است، والاّ اسلام خود مراتبي دارد كه برخي از آن شامل ايمان قلبي هم ميشود.
در ميان جوامع روايي، احاديثي وجود دارد كه به اصطلاح نخست ناظرند؛ يعني اسلام را در اقرار زباني خلاصه كرده، ايمان را به قلب ارجاع ميدهند؛ «
قال علي(ع): قالي لي رسول الله(ص) يا علي اكتب؟ فقلت ما اكتب فقال: اكتب بسم الله الرحمن الرحيم، الايمان ما وقّر في القلوب و صدقته الاعمال و الاسلام ماجري علي اللسان و حلّت به المناكحه؛ حضرت علي(ع) فرمود كه پيامبر(ص) به من امر كرد: اي علي(ع) بنويس. عرض كردم: چه بنويسم؟ پيامبر(ص) فرمود: بنويس به نام خداوند بخشنده مهربان؛ ايمان چيزي است كه در قلب جاي گيرد و آن را وقار ميبخشد و عمل به آن تصديق ميكند. اسلام چيزي است كه به زبان جاري ميشود و موجب جواز امر نكاح است».
(تحف العقول، ص 218 و بحار، ج 50، ص 208)همين معنا در حديث ديگري به روشني بيشتري اظهار شده است؛ آنجا كه امام باقر(ع) فرمودند: «
الايمان ما كان في القلب و الاسلام ما عليه التناكح و التوارث و حقنت به الدماء و الايمان يشرك الاسلام و الاسلام لا يشرك الايمان؛ امام باقر(ع) فرمود: ايمان امري قلبي است، و اسلام منشأ جواز امر نكاح وارث و حفظ دم است؛ پس ايمان با اسلام مشاركت دارد، ولي اسلام با ايمان مشاركت ندارد».
(بحار، ج 87، ص 177)از اين گروه احاديث برميآيد كه اولاً در اين اصطلاح، ايمان از اسلام جدا و منفك است؛ اسلام تنها اقرار زباني و جاري كردن شهادتين بر زبان است، در حالي كه ايمان علاوه بر اين، نيازمند خضوع و باور قلبي است. ثانيا روشن ميگردد كه جايگاه ايمان قلب است و اين همان چيزي است كه قرآن آن را بيان فرموده است: «
قالت الاعراب امنا قل لم تؤمنوا ولكن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان في قلوبكم؛ اعراب گفتند: «ما ايمان آورديم» به آنها بگو: «شما كه ايمانتان به قلب وارد نشده، هنوز ايمان نياورديد؛ بگوييد اسلام آوردم».
(حجرات / 14)4. ايمان و عمليكي ديگر از مطالبي كه در روايات درباره ايمان مطرح شده است، اين مسئله است كه ايمان با عمل همراه است و هيچ يك بدون ديگري مطلوب نيست. در روايات، ايمان مقبول شمرده شده است كه با عمل همراه باشد و نيز عملي نافع تلقي شده است كه از ايمان برخيزد؛ بنابراين، ايمان به تنهايي مكفي نيست؛ چنان كه عمل نيز بدون ايمان نافع نخواهد بود.
«
روي عن النبي(ص): الايمان و العمل اخوان شريكان في قرن لايقبل... احدهما الا بصاحبه؛ پيامبر(ص) اكرم فرمود: ايمان و عمل دو برادر و دو شريك و نزديك يكديگرند كه يكي بدون ديگري قبول نميشود».
(كنز العمال، ج 1، ص 59)«
قال النبي(ص): لايقبل ايمان بلاعمل و لاعمل بلا ايمان؛ پيامبر(ص) فرمود: ايمان بدون عمل، و عمل بدون ايمان پذيرفته نيست».
(كنز العمال، ج 1، ص 68)ذيل عنوان «آثار و علايم ايمان»، احاديثي ذكر شد و احاديث فراوان ديگري وجود دارد كه همه بر اين مسئله تكيه دارند كه ايمان يك سلسله آثار عملي را به دنبال دارد. اگر ايمان به حد نصاب برسد، قطعا محصولاتي عملي را به دنبال خواهد داشت و اصولاً شخص مؤمن به گونه ديگري زندگي ميكند و روش و منش و رفتار او ايماني است. حضور عمل در صحنه ايمان تا بدان اندازه مهم بوده است كه در برخي روايات، منكران ارتباط عمل با ايمان لعن شدهاند؛ پيامبر اكرم(ص) در حديثي فرمودند: «
لعنت المرجئه علي لسان سبعين نبيا الذين يقولون الايمان قول بلا عمل؛ پيامبر(ص) فرمود: هفتاد پيامبر، مرجئه را كه ميگويند ايمان قول بدون عمل است، لعنت كردهاند».
(كنز العمال، ص 637)بنابراين، عمل به اندازه ايمان و ايمان به اندازه عمل، از اهميت خاصي برخوردار است؛ به همين دليل، ايمان هرگز از عمل جدايي نميپذيرد.
اگر برخي نحلهها و اقوام، در مراحلي از حيات خود، عمل و شريعت را لازم نميبينند و قائلند كه عمل چون نردباني است كه هرگاه انسان به بالاي آن رسيد، ديگر نيازي به آن نيست، قولي شبيه قول مرجئه دارند. آنچه كلمه طيب ايمان را رشد ميدهد و آنچه تا لحظه آخر، انسان را بر صراط مستقيم ايمان نگاه ميدارد، عمل صالح است: «
اليه يصعد الكلم الطيب و العمل الصالح يرفعه؛ يعني كلمه نيكوي توحيد به سوي خدا بالا ميرود و عمل صالح به آن رفعت ميبخشد».
(فاطر / 10)5. درجات ايماناز ديگر نكاتي كه در اخبار و احاديث بر آن تأكيد شده اين است كه ايمان استعداد افزايش و كاهش دارد. در روايتي آمده است كه هرگاه در قلبي ايمان جاي گيرد، نقطهاي نوراني به دنبال خواهد داشت؛ هرچه ايمان افزايش يابد آن نقطه سفيد و نوراني نيز ميگسترد تا هرگاه ايمان كامل شد، سفيدي و درخشندگي آن تمام قلب را فرا ميگيرد.
«
عن علي(ع): ان الايمان يبدو لمظة بيضاء في القلب فكلما ازداد الايمان عظما ازداد البياض فاذا استكمل الايمان ابيض القلب كله؛ حضرت علي(ع) فرمود: هرگاه ايمان در قلب وارد شود، نقطهاي نوراني در آن پديد ميآيد؛ هرچه ايمان زياد ميشود، آن نقطه گسترش مييابد و آنگاه كه ايمان كامل شد، نور تمام قلب را فرا ميگيرد».
(كنز العمال، خطبه 1734)دستهاي از روايات تحت عنوان «افضل الايمان» بيان شده است؛ اگر برخي امور به عنوان افضل ايمان معرفي شده است، طبعا بدين معناست كه ايمان درجاتي خواهد داشت كه افضل آن، امور مذكور در اين روايات است؛ براي مثال رسول گرامي اسلام فرمودند: «
افضل الايمان الصبر و السماحة؛ بالاترين درجه ايمان صبر و گذشت است».
(كنز العمال، خطبه 74)همچنين ايشان در حديث ديگري ميفرمايند: «
افضل الايمان ان تعلم ان الله معك حيث ما كنت؛ بالاترين درجه ايمان اين است كه حضور حق را در هر حال كه باشي درك كني».
(كنز العمال، خطبه 66)اگر ايمان ذومراتب است، مؤمنان هم داراي درجاتي خواهند بود و آن كه در ايمان كاملتر است، به خدا نزديكتر خواهد بود.
اين بود مختصري از آنچه در بحر روايات، در باب ايمان آمده است. مباحث فراوان ديگري در اخبار و احاديث معصومين (ع) وجود دارد كه ذكر و تحليل آنها به مجالي ديگر نياز دارد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، كد: 2/100130371)