كنجكاوى و علاقه به كشف مجهولات، خود يك امر فطرى به شمار مىآيد و بايد از آن در جهت صحيح استفاده كرد. به نظر مىرسد بهترين راه اين است كه اوّل پرسشهاى خود را دسته بندى كنيد و از همديگر جدا سازيد و هر كدام را در جايگاه خود قرار دهيد.
به عنوان مثال مىتوانيد اين گونه دسته بندى كنيد: 1- پرسشهاى اعتقادى. 2- پرسشهاى اخلاقى. 3- پرسشهاى مربوط به فروع دين مثل عبادتها و... . وقتى جايگاه هر كدام را مشخص كرديد براى پاسخ آن به افراد يا منابعى رجوع كنيد كه در زمينهى پرسش شما تعهد و تخصص لازم را دارند. البته مىتوانيد پرسشهاى خود را بتدريج با همين مركز در ميان گذاريد تا پاسخ مناسب برايتان ارسال گردد. ناگفته نماند، اين حالت روحى تنها براى شما پيش نيآمده است بلكه در سن جوانى براى بسيار از افراد پيش مىآيد، به ويژه براى كسانى كه داراى جولان فكرى و حساسيت بيشتر مىباشند روحيه پرسشگرى و مطالبات آنان فراوانتر است.
و اين نشانه نشاط روحى و پتانسيل بالا براى رشد علمى و معنوى و ايجاد تحول و نوگرايى مىباشد. اما بايد دانست، بسيارى از هجوم سؤالات و گريز افكار، از نمونههاى «شبهه در مقابل بديهى» است. يعنى مطالبى كه در طول تاريخ بزرگان وارسته به آن معتقد بودند و از جهات مختلف به اثبات رسيده است، امّا باز براى ما موجب سؤال مىشود، مانند «شك در وجود خداوند» و يا «لوزم احترام به پدر و مادر» كه بسيارى از اين گونه پرسشها، پس از گذر از دوران جوانى و تشكيل خانواده و تثبيت وضعيت شغلى، خود به خود رخت بر مىبندد، بنابراين از هجوم افكار گوناگون در دوران جوانى نگران نباشيد و بدانيد نسيم سحر خواهد وزيد و تاريكيها به روشنايى خواهد گراييد.و اما مساله هدف هستي:
قرآن و آفرينش جهان هستي
از نظر قرآن جهان آفرينش بيهوده خلق نشده است؛ بلكه تمامى اجزا و عناصر آن براى هدف و غرض مشخصى خلق شدهاند. در آيات زيادى از قرآن به هدفدارى آفرينش جهان و آدميان اشاره شده است؛ از جمله:
«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ. الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»؛
آل عمران (3)، آيه 190 - 191.؛ «مسلماً در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و رفت شب و روز، براى صاحبان عقل و انديشه آياتى است؛ كسانى كه خداوند را در حال ايستادن و نشستن و آن هنگام كه بر پهلو خوابيدهاند، به ياد مىآورند و در آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند [و مىگويند:] بارالها! اين [جهان] را بيهوده نيافريدهاى، منزّهى تو، ما را از عذاب آتش نگاهدار».
آيات فوق انسان را به انديشه وا مىدارد و مىفهماند كه مشاهده بدون انديشه و تفكر ره به جايى نمىبرد.
در آيهاى ديگر مىفرمايد:
«رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»؛
آيات متعدد ديگرى بر هدفمندى آفرينش تأكيد نموده از جمله: ص (38)، آيه 27 ؛ انبيا (21)، آيه 16 ؛ دخان (44)، آيه 38 ؛ نحل (16)، آيه 3 ؛ زمر (39)، آيه 5 ؛ انعام (6)، آيه 73 ؛ ابراهيم (14)، آيه 19 ؛ تغابن (64)، آيه 3 ؛ عنكبوت (29)، آيه 44 ؛ روم (30)، آيه 8.؛ «پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى، خلقت مناسب او را عطا كرد و آن گاه هدايت نمود».
در اين آيه به دو اصل اساسى اشاره شده است: نخست اينكه خداوند به هر موجودى آنچه را نياز داشته، عطا كرده است. ديگر آنكه هر موجودى، به گونهاى هدايت شده است كه از همه نيروهاى خود در پايندگى حيات استفاده كند و به هدف نهايى وجود خود نائل آيد.
هدفمندى آفرينش انسانقرآن بر هدفدارى خلقت انسان به طور ويژه تأكيد مىكند:
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ»؛
مؤمنون (23)، آيه 115.؛ «آيا پنداشتهايد كه شما را بيهوده آفريدهايم و به سوى ما بازگشت نمىكنيد؟»
«أَيَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدًى»؛
قيامت (75)، آيه .؛ «آيا انسان گمان مىكند، به حال خود رها شده است؟»
آيات فوق نشان مىدهد كه:
1. انسان بيهوده آفريده نشده و آفرينش او هدفدار است.
2. به حال خود واگذار نشده و همواره مورد هدايت، دستگيرى و نظارت خداوند است.
3. مقصد نهايى آفرينش انسان، مبدأ هستى و پروردگار جهانيان است.
آيات ديگرى از قرآن به نحو جزئى و تفصيلى پرده از رازهاى آفرينش برمىدارد؛ از جمله:
الف. علم و معرفت«اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً»؛
طلاق (65)، آيه 12.؛ «خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز نظير آن را آفريد. فرمان الهى در ميان آنها نازل مىشود، تابدانيد كه خداوند، بر هر چيزى توانا است و به همه موجودات احاطه علمى دارد».
در اين آيه آگاهى انسان از علم و قدرت مطلقه خداوند (معرفت پروردگار كه تشكيل دهنده بعد معرفتى كمال انسانى است) به عنوان هدف آفرينش معرفى شده است.
ب. آزمايش و امتحان«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛
ملك (67)، آيه 2.؛ «خداى سبحان، كسى است كه مرگ و حيات را رقم زد، تا شما را بيازمايد كدامينتان عمل شايستهترى داريد؟»
مراد از آزمون الهى كشف رازهاى پوشيده و ناپيدا نيست؛ بلكه منظور از آن، فراهم آوردن شرايط براى رشد استعدادها و شكوفاسازى آن است. چون انسان موجودى مختار است و كمال او اختيارى است، آزمون الهى در مورد انسان اين است كه همه شرايط گزينش راه نيك و بد را در اختيار او نهد تا استعدادهاى خود را به كمك آنها به فعليت برساند و راه درست را انتخاب كند.
ج. عبادت«ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»؛
ذاريات (51)، آيه 56.؛ «جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا عبادت كنند».
در اين آيه، هدف اصلى خلقت عبادت خداى سبحان بيان شده است. در رابطه با اينكه چرا عبادت الهى به عنوان هدف آفرينش ذكر شده توجه به چند نكته لازم است:
يكم. براساس جهان بينى قرآنى، هر حركت و عمل مثبتى كه با انگيزه تقرب به سوى خدا انجام گيرد، عبادت است و عبادت منحصر به مناسك خاصى چون دعا و نيايش نيست. همه فعاليتهاى علمى، اقتصادى، سياسى و... در صورتى كه هماهنگ با نظام ارزشى و انگيزههاى الهى باشد، عبادت است و انسان مىتواند در همه احوال - حتى خوردن و خوابيدن و مرگ و زندگى - يكپارچه خدايى و در جهت تكامل و تقرب به خدا قرار گيرد:
«قُلْ إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»؛
انعام (6)، آيه 162.. البته عبادت به معناى خاص آن؛ يعنى، نيايش و مناسك ويژه، جايگاه خاص و بسيار مهمى در دين دارد.
دوم. توجه به فلسفه عبادت داراى اهميت بسيارى است. اميرمؤمنان(عليه السلام) در اين باره مىفرمايد:
«فَاِنَّ اللَّهِ سُبحانَهُ و تَعالى خَلَقَ الْخَلقَ حينَ خَلَقَهُمْ غَنياً عَنْ طاعَتِهِم آمِناً مِنْ مَعْصيَتِهِم لأَنَّهُ لاتَضُرِّهُ معصيةُ مَنْ عَصاهُ و لا تَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ أَطاعَهُ»؛
نهج البلاغه، خطبه 194.؛ «خداوند سبحان مخلوقات را آفريد؛ در حالى كه از اطاعت آنها بىنياز و از معصيتشان در امان بود؛ زيرا نه نافرمانى گناهكاران به او زيان مىرساند و نه اطاعت مطيعان به او نفعى مىبخشد».
زعشق ناتمام ما، جمال يار مستغنى اس | به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روى زيبا را |
عبادت، آثار مثبت بسيارى در حيات اين جهانى و آن جهانى دارد
جهت آگاهى بيشتر در اين باره بنگريد: شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 6، مدخل عبادت، ج 4، مدخل نيايش، تهران: صدرا. و داراى حكمتهاى زيادى است؛ از جمله:
1. نيازى فطرى و مطلوبى ذاتى؛
2. راهى به سوى خوديابى و رهايى از پوچى؛
3. پرواز به فراخناى فرامادى هستى و گذر از تنگناى ماديت؛
4. كسب يقين؛
5. پيروزى روح بر بدن؛
6. سلامت و آرامش روان؛
7. ربوبيت و ولايت بر نفس و تسلط بر قواى نفسانى؛
8. تقرب به خدا؛
9. پشتوانه اخلاق و ايمان؛
10. پشتوانه قانون و اجتماع؛
11. پرورش نيكخواهى؛
12. تربيت و سازندگى و...
جهت آگاهى بيشتر بنگريد:
الف. حميدرضا شاكرين، دينشناسى و فرق و مذاهب، قم: معارف، 1386.
ب. همو، چلچراغ حكمت (فلسفه احكام و اجتهاد و تقليد)، تهران، كانون انديشه جوان..
د. رحمت الهى«وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ»؛
هود (11)، آيات 118 و 119.؛ «و اگر پروردگار تو مىخواست همه مردم را يك امت متشكل قرار مىداد؛ ولى آنان همواره مختلف هستند، مگر آنكه را پروردگارت رحم كند و براى همين آنان را آفريده است». با دقت در محتواى آيات ياد شده روشن مىشود كه بين اين اهداف، چندگانگى و تضادى وجود ندارد؛ بلكه بعضى از اهداف مقدماتى، برخى متوسط و بخشى نيز نهايى و نتيجه هستند. بنابراين براساس آيات قرآنى هدف آفرينش انسان، تجلّى رحمت الهى و قرار دادن انسان در جهت كمال و سعادت پايدار و جاودان است كه با گزينش اختيارى راه برتر و پيمودن طريق بندگى و عبوديت پروردگار به دست مىآيد.