سوال:
اولين موجودي که خدا خلق کرد چه کسي بود؟ اولين مکاني که خدا خلق کرد کجا بود؟ اصولا قبل از اينکه کسي يا چيزي يا مکاني خلق نشده بود اوضاع به چه شکلي بود؟ اگر بگوييم سياهي و ظلمت بود خب آن تاريکي از کجا بود اگر روشنايي و سفيدي آن از کجا بود اگر هيچي نبود خود آن هيچي از کجا بود؟ فقط خدا بود و خدا بود کجا بود؟
پاسخ تفصیلی:
خداوند قديم ذاتى است، به اين معنا كه «هستى عين ذات اوست و در وجود خود به هيچ چيز نياز ندارد». و جهان بر اساس ديدگاه فلاسفه قديم زمانى است؛ يعنى، مسبوق به عدم زمانى نيست، ولى حدوث ذاتى دارد، به اين معنا كه چون در ذات خود ممكن الوجود است، نيازمند آفريننده و هستى بخش مىباشد و خداوند آن را از ازل آفريده است.بنابراين مانعى ندارد كه خدا و جهان هر دو ازلى باشند؛ ليكن خداوند ازلى ذاتى و ناوابسته به ديگرى است، اما جهان ازلى زمانى و وابسته و متعلق به وجود خداست. نمي توان زماني را تصور كرد كه خداوند متعال در آن زمان خلقي نداشته باشد; يعني , هر زماني را كه تصور بكنيم , خداوند در آن زمان مخلوقي داشته است ; زيرا خداوند متعال دائم الفيض است و هميشه بايد فيض داشته باشد. پس نمي توان زماني را فرض كرد كه خداوند بوده ; ولي فيضي نداشته است . صدرالمتألهين در اسفار مي فرمايد: ((فالفيض من عندالله باق دائم و العالم متبدل زائل في كل حين و انما بقاؤه بتوارد الامثال ...; فيض از طرف خداوند متعال دائمي و باقي است )), (اسفار اربعه , صدرالمتائلمين , ج 7, ص 328). در شرح نهايه الحكمه در ذيل اين جمله اسفار آمده است : ((و الحاصل انه سلم ان مقتضي وجوب الوجود من جميع الجهات و دوام فيضه سبحانه عدم تناهي سلسله الحوادث من حيث البداء)), (شرح نهايه الحكمه , مصباح يزدي , ج 2, ص 404).
خلاصه اين كه ملاصدرا قبول كرده كه مقتضاي واجب الوجود بودن خداوند از جميع جهات و دائم الفيض بودن او, اين است كه سلسله حوادث از حيث ابتدا متناهي نباشد)); يعني , نمي توانيم زماني را تصور كنيم خداوند در آن زمان خلقي نداشته است . پس فيض و خلق الهي , در آن زمان هم بوده است و سلسله حوادث از نظر زماني بي آغاز است ; يعني , مسبوق به عدم در زمان نيست . جابر بن يزيد گويد: از امام باقر(ع ) درباره معناي آيه ((افعيينا بالخلق الاول بل هم في لبس من خلق جديد)), (ق , آيه 15) پرسيدم . آن حضرت فرمود: ((يا جابر تأويل ذلك ان الله عزوجل اذا افني هذا الخلق و هذا العالم و سكن اهل الجنه الجنه و اهل النار النار جدد الله عالما غير هذا العالم و جدد خلقا من غير فحوله ولا اناث يعبدونه و يوحدونه ; اي جابر! تأويل آيه اين است كه خداي عزوجل چون آفريدگان و اين جهان را فاني نمود و بهشتيان را در بهشت و دوزخيان را در دوزخ جاي داد ; جهاني از نو مي آفريند كه غير اين عالم است و خلقي را بدون پدر و مادر مي آفريند كه او را عبادت كنند و موحد باشند)). بعد مي فرمايد: (( لعلك تري ان الله انما خلق هذا العالم الواحد و تري ان الله لم يخلق بشرا غيركم . بلي والله لقد خلق الله الف الف عالم و الف و الف آدم انت في آخر تلك العوالم و اولئك الآدميين ; شايد تو مي پنداري خداوند فقط همين يك جهان را آفريده است ؟ و معتقدي كه خداي عزوجل به جز شما بشري را نيافريده است ؟ به خدا قسم ! همانا خداي - تبارك و تعالي - هزار هزار (يك ميليون ) عالم و هزار هزار آدم آفريده است و تو در آخر آن جهان ها و آن آدميان مي باشي )), (التوحيد, صدوق , ص 277 - الميزان , علامه طباطبايي , ج 18, ص 356) اما اولين آفريده بر اساس روايات نور پيامبر و به تعبير عرفا حقيقت محمديه و به تعبير فلاسفه عقل اول است كه همه اينها بيانات مختلف يك حقيقت است.