رسيدن به حد نصاب كمال انساني و انسان كامل شدن اختصاص به انبيا يا امامان(ع) ندارد. اين راه به روي همگان باز است و استعداد كلي كمال در همه انسان هاي هست، ولي در عين حال وجود اختلاف در ظرفيتها و استعدادها و مايههاى درونى انسانها امرى غيرقابل انكار است كه علاوه بر قرآن كريم و روايات معصومين(ع)، مشاهده و تجربه نيز آن را تأييد مىكند.
قرآن كريم در مورد عموم انسانها مىفرمايد:
«و رفع بعضكم فوق بعض درجات ؛ و برخى از شما را بر برخى ديگر درجاتى برترى بخشيديم»
(انعام، آيه 165). در مورد پيامبران(ع) مىفرمايد:
«منهم من كلم الله و رفع بعضهم درجات ؛ خداوند با برخى از پيامبران(ع) گفتگو كرد و بعضى را درجاتى برترى بخشيد»
(بقره، آيه 253). مراد از ظرفيت همان سرمايههاى درونى و استعدادهاى مادى و معنوى نهفته در درون انسان است كه براساس حكمت الهى در انسانها مختلف است و ممكن نيست انسانها از نظر استعداد و هوش و فكر و ذوق و سليقه يكسان باشند. هر چند پارهاى از اختلافها و تفاوتها اكتسابى است و كوشش و تلاش انسان در ايجاد ظرفيتهاى گوناگون و امتيازها قابل ترديد نيست ولى در عين حال اين اختلاف در ظرفيتها و سرمايهها و استعدادهاى مادى و معنوى به طور تكوينى وجود دارد و عدالت به معناى قرار دادن هر چيزى در جايگاه مناسب و در خور آن ايجاب مىكند كه اين اختلاف وجود داشته باشد.
خداوند در قرآن مجيد مىفرمايد:
ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين؛ خداوند آدم(ع) و نوح(ع) و خاندان ابراهيم و عمران را بر جهانيان برگزيد(
آل عمران، آيه 33). اين انتخاب و گزينش از نظر تكوينى نيز ثابت است. يعنى خداوند آفرينش آنان را از آغاز، آفرينشى ممتاز قرار داد. اگرچه با داشتن اين امتياز، در انتخاب راه حق مجبور نبودند بلكه اين راه را با اراده و اختيار خود مىپيمودند ولى در عين حال اين آفرينش ويژه و ظرفيت گسترده آنها، زمينهساز رهبرى جامعه و هدايت انسانها گرديد و سپس با اطاعت و پيروى فرمان خداوند و جهاد در راه او و استقامت و صبر و تلاش در راه هدف والا و مقدس خود به امتيازاتى اكتسابى نيز دست يافتند كه در كنار امتيازات ذاتى و خداداد آنها، از آنها انسانهايى برجسته و برگزيده ساخت.
هر چند اين امتيازات ذاتى براى ايجاد سازمانى منظم و زمينهسازى براى رشد و تعالى بشر ضرروى و لازم است ولى مسؤولين بزرگ و همسنگ با آن امتيازها را به همراه دارد و ديگران كه از اين امتيازها بىبهرهاند مسؤوليت كمترى بر دوش دارند(
تفسير نمونه، ج 2، ذيل آيه 33 آل عمران). برخلاف مناصبى مانند نبوت و امامت كه امورى اختصاصى و ويژه مىباشند و ديگران نمىتوانند طمعى در دست يافتن به آنها داشته باشند رسيدن به كمال قرب و درجات والاى انسانى، امرى اختصاصى نمىباشد و رسيدن به قله كمال انسانى متناسب با ظرفيتهاى گوناگون براى همه انسانها امرى شدنى و قابل دسترسى است.
بهترين دليل بر امكان رسيدن به چنين پايه و درجهاى از كمال اين است كه خداوند متعال و پيامبران و اولياى پاك او با تعبيرهاى گوناگون و به مناسبتهاى مختلف، همه را به اين كمالات و رسيدن به اوج بندگى دعوت و تشويق كرده و آن را هدف اصلى و والاى آفرينش دانستهاند و اگر راه رسيدن به اين مرتبه از كمال و قرب بر انسان بسته بود و بال پرواز به قله قاف قُرب در انسان وجود نداشت اين همه دعوت و تشويق و تبليغ لغو و بيهوده بود.
چگونه ممكن است در شبانهروز چند بار در نمازهايمان بخوانيم:
اهدنا الصراط المستقيم * صراط الذين انعمت عليهم»؛
(حمد، آيه 5 و 6). يعنى خدايا ما را به راه راستى كه راه پيامبران و شهدا و صالحان و صديقان است راهنمايى كن، راه كسانى كه به قرب جانان راه يافتند و شاهد مقصود را در آغوش گرفتند ودر جوار محبوب آرميدند، ولى در عين پيمودن اين راه براى ما ناممكن و اين در سعادت بر ما بسته باشد؟
شكى نيست كه ما را بر خوان گستردهاى كه انواع غذاهاى روحانى و معنوى بر آن چيده شده دعوت كردهاند، سفره با بركتى كه همه نوع غذا متناسب با هر سليقه و اشتهايى را در بر دارد و اگر دستگاه گوارش و هاضمه انسان سالم و به دور از آفات باشد ممكن نيست از اين سفره خدايى محروم و گرسنه برخيزد. حال اگر دستگاه گوارش فردى بيمار و نارسا بود و نتوانست از اين خوان بىدريغ ربوبى بهرهاى ببرد، بايد خود را ملامت و سرزنش كند و گناه اين حرمان بر عهده خود اوست.
نكتهاى كه در اين ميان حايز اهميت فراوان و در خور توجه ويژه است اين است كه آنچه انسان را از رسيدن به مقام قرب و درجات عالى كمال باز مىدارد و رسيدن به آن قله رفيع را براى وى ناممكن مىسازد، نبود استعداد و يا كم بودن ظرفيت نيست بلكه وجود موانعى است كه بر سر راه او قرار دارد.
بالاترين وظيفه انسان و هدف از همه تلاشها و مجاهدتهاى او، كنار زدن خار و خاشاك گناه و غفلت و آلودگى از چهره تابناك فطرت پاك خدايى است و در واقع اين گرد و غبارهاى نشسته بر آينه صيقلى جان و روح انسان است كه مانع ديدن حقيقت و رسيدن به قله كمال مىباشد و بايد اين گرد و غبارها را فرو نشاند تا بتوان به جمال يار نظر كرد.
جمال يار ندارد نقاب و پرده ولى | غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد |
كمالات انسانى همان گنجهاى نهفته در خرابه وجود انسان است كه با كندن زمين دل و كنار زدن خاكها سر راه به جلوهگرى و نورافشانى مىپردازد و انسان را به جام جهاننمايى كه سالها در آرزوى آن بود و آن را از بيگانگان تمنا مىكرد مىرساند.
در حديثى از پيامبر(ص) مىخوانيم:
«لولا تكثير فى كلامكم و تمريج فى قلوبكم لرأيتم ما أرى و لسمعتم ما اسمع ؛ اگر سخنان زيادى و آشفتگى دلهاى شما نبود، آنچه را من مىديدم مىديديد و آنچه را مىشنيدم مىشنيديد»
(رساله لب اللباب، علامه حسينى طهرانى، ص 42، انتشارات حكمت). و باز در روايتى ديگر از پيامبر(ص) چنين آمده است:
«لولا ان الشياطين يحومون حول قلوب بنى آدم، لررأوا ملكوت السموات والارض؛ اگر شيطانها بر گرد حريم دلهاى فرزندان آدم(ع) گردش نمىكردند، باطن آسمانها و زمين را مىديدند»
(همان) هدف اصلى پيامبران الهى(ع) يادآورى عهد و پيمانى است كه انسان در لوح فطرتش با خداوند بسته و با بشارت و بيم و پند و اندرز خود وفاى به آن عهد ازلى ريشهدار را از بشر خواستهاند، چنانچه اميرمؤمنان(ع) در اين باره مىفرمايد:
«فبعث فيهم رسله و واتر اليهم انبياءه ليستأدوهم ميثاق فطرته و يذكّر و هم منسّى نعمته... و يثيروا لهم دفائن العقول ؛ خداوند پيامبرانش را پى در پى فرستاد تا از مردم وفاى به عهدى را كه در فطرتشان است بخواهند و نعمتهاى خدا را كه مورد غفلت و فراموشى قرار گرفته به يادشان بياورند و گنجينههاى نهفته در اعماق روح و جان انسانها را بيرون آورند و هويدا سازند»
(نهجالبلاغه، خطبه اول). سفارش به توبه و استغفار و تأكيد بر ياد خدا و ترغيب به عبادتهاى گوناگون همگى در راستاى همين زدودن موانع و برطرف كردن و يا كم رنگ كردن حجابهاى فطرت و هويدا نمودن و به فعليت رساندن استعدادهاى خدايى و كمالات پنهان در اعماق وجود انسان است:
ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست | تو خود حجاب خودى، حافظ از ميان برخيز |