در تفسير نمونه از برخي تفاسير مثل ابوالفتوح رازي، ج 12، ص 96 چنين نقل مي کند: پيامبر اکرم (ص) به کوه حراء رفته بود: جبرئيل آمد و گفت: اي محمد بخوان! پيامبر (ص) فرمود: من قرائت کننده نيستم. جبرئيل او را در آغوش گرفت و فشرد و بار ديگر گفت: بخوان. پيامبر (ص) همان جواب را تکرار کرد. با دوم نيز جبرئيل اين کار را کرد و همان جواب را شنيد و در سومين بار گفت: «
اقراء باسم ربک الذي خلق ...» و همين معنا را بسياري از مفسران شيعه و سني با شاخ و برگ بيشتري که بعضي قابل قبول نيست نقل کرده اند
(تفسير نمونه، ج 27، ص 153) بنابراين مساله فشار دادن پيامبر توسط جبرئيل در منابع شيعه نيز امده است. معناي فشار دادن پيامبر، باسواد شدن پيامبر نبوده است.
يكى از ويژگىهاى پيامبر اسلام(ص) آن است كه او امّى بوده است. منبع اين مطلب در درجه اول خود قرآن است. در آيات 157 و 158 سوره اعراف، پيامبر با صفت امّى (النبىّ الاُمّى) وصف شده است. منبع بعدى تاريخ است. مورّخان، مسلمانان و حتى غير مسلمانان، ادّعا نكردهاند كه آن حضرت در دوران خردسالى، نوجوانى يا جوانى و پيرى نزد معلّم و آموزگارى خواندن يا نوشتن آموخته است. به عنوان نمونه ويل دورانت در تاريخ تمدّن مىگويد: «ظاهرا هيچ كس در اين فكر نبود كه وى [رسول اكرم(ص)] را نوشتن و خواندن آموزد... معلوم نيست كه محمد(ص) شخصا چيزى نوشته باشد. پس از نيل به مقام پيامبرى كاتب مخصوص داشت، معذلك، معروفترين و بليغترين كتاب زبان عربى به زبان وى جارى شد و دقايق امور را بهتر از مردم تعليم ديده مىشناخت.»،
(ج 4، عصر ايمان، بخش اول، ص 207)2. واژه امّى، مركب از ام و ى [ياء] نسبت است. چند ديدگاه در ميان مفسران و انديشمندان اسلامى در مورد اين تركيب وجود دارد براى نمونه:
1.2. شخصى كه امى گفته مىشود به «امت عرب» منسوب است و از صفات بارز و عمومى عرب در آن روزگار آن بوده كه خواندن و نوشتن نمىدانستهاند. از پيامبر نقل شده است كه «ما امت امى هستيم كه نمىنويسيم».
(تفسير كبير فخررازى، ذيل آيه 157 سوره اعراف)2.2. مراد از ام، مادر باشد كه در اين صورت، انتساب به حالت مادر زادى است كه با آن حالت انسان خواندن و نوشتن نمىداند. اين ديدگاه اكثريت است. احتمالات ديگرى نيز ذكر شده است.
(ر.ك: استاد مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 4، ص 229 - 232)همه اين ديدگاهها بر اين نكته وفاق دارند كه واژه امّى بر پيامبر به اين معنى اطلاق شده است كه پيامبر اسلام درس ناخوانده و مكتب ناديده بوده و نزد هيچ آموزگارى زانوى تلمّذ نزده است. قرآن در سوره عنكبوت، آيه 48، به صراحت اين مطلب را ذكر كرده است: «
و ما كنت تتلوا من قبله من كتاب و لا تخطه بيمينك اذا لارتاب المبطلون؛ و تو هيچ كتابى را پيش از اين نمىخواندى و با دست [راست] خود [كتابى] نمىنوشتى، و گرنه باطل انديشان قطعا به شك مىافتادند.»، [ترجمه فولادوند].
علامه طباطبايى در تفسير الميزان، ذيل همين آيه نخواندن و ننوشتن پيامبر را به امى بودن او برگرداندهاند.
به اين ترتيب، امّى بودن پيامبر به معنى آن كه خواندن و نوشتن را نزد كسى ياد نگرفته و بر همان حالت مادر زادى تا زمان بعثت باقى بوده مسلّم است. نظامر در شعر زير، امّى را به همين معنا آورده است.
احمد مرسل كه خرد خاك اوست هر دو جهان بسته فتراك اوست
اُمّى گويا به زبان فصيح از الف آدم و ميم مسيح
همچو الف راست به عهد وفا اول و آخر شده بر انبيا
3. بايد توجه داشت كه امّى بودن به معنى بى سواد بودن و جهل نيست. اين امر در مورد هر كسى امكان دارد، يعنى ممكن است كسى سواد خواندن و نوشتن نداشته باشد اما سينه او گنجينه اسرار و حكمتهاى عقلى و الهى باشد. مؤمنان، زاهدان و عارفانى بودهاند كه گرچه سواد كلاسيك نداشتهاند، اما توان تشخيص حق از باطل [= فرقان] كه سرچشمه حكمت است را داشتهاند. قرآن مىفرمايد: هر كس تقوا بورزد ما قدرت تشخيص حق از باطل را مىدهيم. در حديث نيز آمده است كه هر كس چهل روز را براى خداوند، اخلاص بورزد، سرچشمههاى حكمت از قلب او بر زبانش جارى مىگردد. يكى از دلايل چلّه نشينى همين مطلب است. روشن است كه اين امر اختصاصى به آنان كه سواد خواندن و نوشتن دارند، ندارد. پيامبر اسلام با آن كه امّى بود، بر اثر تقوى به چنان شرح صدر و ظرفيّتى دست يافت كه توانست طرف خطاب مستقيم خداوند قرار گرفته و از طريق وحى، به آستانه حقيقت واصل گرديد و كتابى بىمانند همچون قرآن را براى بشر به ارمغان آورد و تمدّنى عظيم را بر بنياد آن استوار ساخت و آموزگار بزرگ انسانها گرديد. تعبير خواجه حافظ در اين مورد بسيار نغز و گوياست:
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئلهآموز صد مدرّس شد
4. اعجاز، عامّترين راه شناخت پيامبران است. براى پى بردن به راستى ادّعاى پيامبران واقع شدن معجزه به دست آنان، يك راه عمومى است.
(كشف المراد، مؤسسه اعلمى، ص 377)«و علما گفتهاند كه معجزه هر پيغمبرى از جنس كمالى و فضيلتى بوده كه در زمان آن پيغمبر، درجه كمال داشته؛ چنان كه در زمان موسى - على نبيّنا و عليه السلام - چون ساحران بسيار بودند و علم سحر به مرتبهاى رسيده بود كه در هيچ زمانى نبود، لهذا معجزه موسى و منقلب شدن عصا، به صورت حيّه [= اژدها] و فرو بردن جميع اسباب و ادوات سحر ساحران را، شبيه بود به سحر آن ساحران،....، و چون آن ساحران در كمال مهارت در علم ساحرى بودند، دانستند كه عمل موسى اگر چه شبيه سحر است؛ اما نه
سحر است؛ بلكه كارى است الهى و خارج از طاقت بشرى؛ لهذا همه به سجده در افتاده ايمان آوردند.
(گوهر مراد، فيّاض لاهيجى، تصحيح زين العابدين قربانى، ص 385)5. پيامبر اسلام داراى معجزات فراوانى همانند سلام كردن سنگ بر او، تسبيح كردن سنگريزه در كف دست او، و جوشيدن آب از دستان او و سير كردن عده زيادى از مردم با غذايى اندك و غير اينها.
(ر.ك كشف المراد، ص 380، نيز گوهر مراد، ص 388)اما مهمترين معجزه پيامبر اسلام، قرآن است. قرآن معجزهاى است از نوع سخن كه اساسا با معجزات ديگر تفاوت دارد. همان طور كه پيش از اين ذكر شد از باب تناسب معجزه با فضيلت و كمال زمان پيامبر، معجزه پيامبر اسلام نيز داراى اين ويژگى بود. كتب تاريخى آوردهاند كه در دوران عرب جاهلى (مقارن با ظهور پيامبر اسلام) بازار شعر و شاعرى بسيار پررونق و مايه افتخار بوده است. هنگامى كه در ميان يك قبيله شاعر ماهرى وجود داشت... او را در بازارهايى كه هر ساله در آن گرد مىآمدند [= كنگره يا انجمن ادبى] آورده و يا در هنگامه حج، خانه كعبه حاضر مىكردند، تا همه قبايل و عشاير گرد آمده، شعر او را بشنوند، آنها اين را يك افتخار و شرافت محسوب مىكردند،
(به نقل از سيره رسول خدا، رسول جعفريان، ج 1، ص 140) اين نشانه اهتمام اعراب جاهلى به ادبيّات است.
بنابراين به تناسب چنين اوضاع و احوالى، پيامبر اثرى را ارائه كرد كه نه تنها اعراب آن زمان، بلكه، همه اديبان و دانشمندان روزگاران بعدى در برابر بزرگى و شكوه ادبى آن، كه هم در ظاهر بود و هم در محتوا و باطن سر تعظيم فرود آوردند.
آن چه بر لطف اين كار مىافزود آن بود كه كسى اين اثر را ارائه كرد كه خود امّى و درس نخوانده بود و در نخستين آياتى كه به گوش مردم آن زمان در مكّه رساند در باب خواندن، آفريدن، دانستن و داناياندن بود. و در آيات ديگر نيز فراخوانى به تعقل، تفكر و تأمل بود. از اين گذشته در اين كتاب معجزه آسا به قلم، ابزار دانش، سوگند ياد شده بود «ن و القلم و ما يسطرون، نون، سوگند به قلم و آن چه مىنويسد».
(قلم، آيه 1)6. حال اگر پيامبر اسلام امّى نبود، به او اين اتّهام را مىزدند كه چون درس خوانده و با سواد است، كتابهايى نزد خود دارد و آن چه مىآورد با استفاده از آن كتابهاست. خود قرآن كريم همين مطلب را به وضوح بيان كرده است. در آيه 48 سوره عنكبوت كه پيشتر آن را نقل كرديم، آمده است كه: «و تو هيچ كتابى را پيش از اين نمىخواندى و با دست [راست ]خود [كتابى] نمىنوشتى و گرنه باطل انديشان قطعا به شك مىافتادند.»
علامه طباطبايى در ذيل همين آيه توضيح مىدهند كه اگر چنان بود كه پيامبر خواندن و نوشتن مىدانست، باطل انديشان در قرآن ترديد روا مىداشتند اما از آن جا كه پيامبر خواندن و نوشتن نمىدانست و آنان او را بر همين وضع و حال مىشناختند، جاى شك و ترديدى براى آنان باقى نمىنماند، (ج 16، ص 139) مرحوم مطهرى نيز به همين مطلب اشاره كردهاند.
(ر.ك: مجموعه آثار، ج 3، ص 205 - 206)بدين ترتيب ارتباط امّى بودن پيامبر اسلام با ارائه معجزهاى همچون قرآن روشن مىشود. البته بايد توجه داشت كه امى بودن تنها در مورد پيامبر اسلام ذكر شده و نه پيامبران ديگر. افزون بر اين امّى بودن پيامبر اسلام ارتباطى با اصل وحى يا امانتدارى او ندارد.
7. در مورد بخش دوم سؤال
1. ممكن است فردى امّى بتواند متنى را از پيش خود ارائه كند، اما متنى با ويژگىهاى قرآن را هرگز نمىتواند ارائه كند. قرآن متنى است كه با وجود مبارزهطلبى [= تحدّى] و وجود انگيزه براى مخالفان، هيچ كسى حتّى عالمان نيز نتوانستهاند همانندى براى آن عرضه كنند.
2. قرآن داراى ويژگىهايى است كه از فردى دانشمند، تا چه رسد به شخصى امّى و درس نخوانده، آوردن همتايى براى آن ميسّر نيست. به پارهاى از اين ويژگىها اشاره مىشود:
1ـ به لحاظ زيبايىها، آراستگىهاى ظاهرى و ادبى و استوارى مانندى ندارد و با اين حال نه شعر است و نه نثر. آهنگين است و آهنگ بردار و با اين وجود از ساختار كلام آهنگين پيروى نمىكند. ژرفترين و لطيفترين معانى را در عباراتى ساده و بى تكلّف بيان كرده است. هم ظاهرى زيبا دارد و هم باطنى ژرف، چنان كه از على(ع) نقل شده است كه فرمود: «
ظاهره انيق و باطنه عميق»؛
(نهجالبلاغه، خطبه 18) خود پيامبر كه آورنده قرآن است و على(ع) كه در آفرينش سخن اديبانه كمنظير است و در همه عمر با قرآن مأنوس بوده است.
وقتى سخنى از خود [غير از قرآن] مىگويند در سطح قرآن نبوده و با آن متفاوتند. استاد مرحوم مطهرى مىگويد: «عجيب اين است كه كلام خود پيغمبر كه قرآن بر زبان او جارى شده است، با قرآن متفاوت است. از رسول اكرم سخنان زيادى به صورت خطبه، دعا، كلمات قصار و حديث باقى مانده است و در اوجه فصاحت است، امّا به هيچ وجه رنگ و بوى قرآن ندارد. اين خود مىرساند كه قران و سخنان فكرى پيغمبر از دو منبع جداگانه است.»
(مجموعه آثار، ج 2، ص 215) بحث در باب شاهكارهاى ادبى قرآن در اين مختصر نمىگنجد، در اين زمينه كتابهاى زيادى به زبانهاى عربى، فارسى و غير اينها نگاشته شده است،
(ر.ك: اعجاز قرآن و بلاغت محمد، مصطفى صادق رافعى، عبدالحسين ابن الدين؛ قرآن در اسلام، سيد محمدحسين طباطبايى، مبانى هنرى قصههاى قرآن، سيدابوالقاسم حسينى و...)2. به لحاظ معنى و محتوا قرآن بسيار عظيم و عميق است و در اين جا به پارهاى از موضوعات اساسى طرح شده در قرآن اشاره مىشود:
1. خداوند، ذات و صفات (سلبى و ايجابى) او
2. معاد، رستاخيز، حشر و برزخ
3. پيامبران به عنوان هاديان بشر به سوى زندگى سعادتمندانه در دنيا و آخرت.
4. خلقت آسمانها، زمين، كوهها، درياها، گياهان، حيوانات، ابر، باد، باران، تگرگ، شهابها و غير اينها.
5. احتجاجها و استدلالها در مورد خدا، قيامت، پيامبران و غير اينها و پارهاى خبرهاى غيبى ضمن اين احتجاجات.
6. تاريخ و قصص به عنوان آزمايشگاهى انسانى و لابراتوارى كه صدق دعوت پيامبران را روشن مىكند، و عواقب نيك مردمى كه بر سنن انبيا رفتهاند و عاقبت بد تكذيب كنندگان آنها.
7. تقوا، پارسايى و تزكيه نفس.
8. اخلاق خوب فردى از قبيل شجاعت، استقامت، صبر، عدالت، احسان، محبت ذكر خدا، محبّت خدا، شكر خدا، توكّل به خدا، تعقّل و تفكر، علم و آگاهى و...
9. اخلاق اجتماعى از قبيل اتحاد، تواصى (توصيه متقابل) بر حق و بر صبر، تعاون بر برّ و تقوا و...
10. احكام از قبيل نماز، روزه، زكات، خمس، حج، جهاد، بيع، رهن، اجاره، هبه، نكاح، حقوق زن و شوهر، حقوق والدين و فرزندان، طلاق، لعان، ظهار، وصيت، ارث، قصاص، دين، قضا، شهادت، حَلف (قسم)، ثروت، مالكيت، حكومت، شورا، حق فقرا، حق اجتماع و... .
(شهيد مطهرى، مجموعه آثار، ج 2، ص 218 - 220؛ براى تفصيل بيشتر به همين منبع و نيز ج 4، ص 531 - 614 رجوع شود.)بنابراين كتابى با چنين ويژگىهاى منحصر به فرد معجزه است و يك شخص امّى عادى و حتى شخص دانشمندى نتوانسته و نمىتوانند همانندى براى آن بياورد.
ضمنا براي تماس با آقاي قرائتي مي توانيد به سايت ايشان رجوع کنيد:
http://qaraati.net/