کتب پرسمان - دعا و توسل | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
کتب پرسمان - دعا و توسل
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
کتب پرسمان - دعا و توسل
ویرایش اثر
پاسخ تفصیلی:
دعا و توسّل
[شناسنامه كتاب]
پرسشها و پاسخها: دفتر چهاردهم- دعا و توسّل
تنظيم و نظارت: نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها
معاونت مطالعات راهبردى- اداره مشاوره و پاسخ
تدوين و تأليف: محمدرضا كاشفى- سيدمحمدكاظم روحانى
انتشارات: دفتر نشر معارف
تايپ و صفحهآرايى: طالب بخشايش
نوبت چاپ: دوم، پاييز 89
تيراژ: 000/ 10 جلد
شابك: 9- 197- 531- 964- 978
قيمت: 2000 تومان
«كليه حقوق براى ناشر محفوظ است»
مراكز پخش:
قم: معاونت مطالعات راهبردى نهاد، تلفن 2904440
قم: خيابان شهدا، كوچه 32، پلاك 3، تلفن و نمابر: 7744616
فروشگاه 1 قم: خ شهداء، روبهروى دفتر رهبرى، تلفن 7735451 نمابر 7742757
فروشگاه 2 تهران: خ انقلاب، چهار راه كالج، جنب بانك ملت، پ 715، تلفن 88911212 نمابر 88809386
نشانى اينترنت: ri. feraamerhsan. www پست الكترونيك: gro. namesrop@ ofni
مقدمه
پرسشگرى از آغاز آفرينش انسان، رخنمايى كرده؛ بر بال سبز خود، فرشتگان را نشانده؛ بر برگ زرد خود شيطان را افشانده و در اين ميان، مقام آدميت را نشان دادهاست. آفتاب كوفه چه زيبا فرموده است:
«مَن احسَنَ السؤال عَلِمَ» و «من عَلِمَ احسَنَ السؤال».
هم سؤال از علم خيزد هم جواب همچنانكه خار و گُل از خاك و آبآرى! هر كه سؤالهايش آسمانى است، دانش و بينش پاسخش خواهد بود. پويايى و پايايى «جامعه» و «فرهنگ»، در گرو پرسشهاى حقيقت طلبانه و پاسخهاى خِردورزانه است.
از افتخارات ايران اسلامى، آن است كه از سويى، سرشار از جوانانى پاك دل، كمال خواه و پرسشگر است و از ديگر سوى، مكتبى غنى دارد كه معارف بلند آن، گوارا نوش دلهاى عطشناك پرسشگر و دانشجو است.
اداره مشاوره و پاسخ معاونت مطالعات راهبردى نهاد، محفل انسى فراهم آورده است، تا ابر رحمتِ پرسشها را به «زمين اجابت» پذيرا باشد و نهال سبز دانش را بارور سازد. اگر بتوانيم سنگ صبور جوانان انديشمند و بالنده نسل انقلاب باشيم، به خود خواهيم باليد.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 12
اين اداره داراى هشت گروه علمى و تخصصى، به شرح زير است:
1. گروه تفسير، علوم قرآن و حديث شناسى؛ 5. گروه تربيتى و روان شناسى؛
2. گروه احكام و مسائل شرعى؛ 6. گروه انديشه سياسى؛
3. گروه فلسفه، كلام و دينپژوهى؛ 7. گروه فرهنگى، اجتماعى؛
4. گروه اخلاق و عرفان؛ 8. گروه تاريخ و سيره.
آنچه پيشرو داريد، بخشى از پرسشهاى دانشجويى درباره دعا و توسّل است كه از سوى پژوهشگران ارجمند، جناب حجتالاسلام محمدرضا كاشفى رحمه الله و سيد محمدكاظم روحانى، پاسخ داده شده است.
در پايان از حجج اسلام حميدرضا شاكرين، سيد هبةاللّه صدرالسادات و صالح قنادى كه در بازخوانى و ارزيابى متن حاضر تلاش نموده و نيز همه همكاران ارجمندى كه بزرگوارانه ما را در تهيه اين مجموعه يارى دادهاند، تشكر و قدردانى مىشود.
دوام توفيقات اين عزيزان را در جهت خدمت بيشتر به مكتب اهلبيت عليهم السلام و ارتقاى فرهنگ دينى جامعه- به خصوص دانشگاهيان- از خداوند متعال مسألت داريم.
پيشنهادها و انتقادهاى سازنده شما، راهنماى ما در ارائه شايسته و پربارِ مجموعههايى از اين دست خواهد بود.
اللَّه ولى التوفيق
معاون مطالعات راهبردى نهاد
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 15
بخش اول
دعاچيستى دعا
پرسش 1. چرا ما بايد دعا كنيم؟! از كجا مىتوانيم به مستند بودن كتابهاى دعا مطمئن شويم؟
در ابتدا بايد دانست كه دعا در لغت به معنى «خواندن» «1» درخواست انجام كار «2» و حاجت خواستن است. «3» اما در اصطلاح دينى به معناى روى آوردن به خداوند متعال و درخواست از او با حالت خضوع مىباشد. «4» به بيان ديگر دعا از ديدگاه شرع گفت و گو كردن با حق تعالى به نحو بيان توحيد و ثناى الهى يا درخواست بخشش و رحمت از او يا طلب بهره دنيايى است. «5» خداوند از طريق وحى، الهام و اشراق با انسان رابطه برقرار مىكند و آدمى از طريق نيايش و دعا به خداوند تقرب مىجويد. «6»
__________________________________________________
(1). لسان العرب، ج 14، ص 258.
(2). الفروق اللغوية، ص 534.
(3). لغت نامه دهخدا، ج 7، ص 9602.
(4). التحفة السنية، ص 25.
(5). المصباح المنير، صص 17- 16؛ لسان العرب، ج 14، ص 257.
(6). ميناگر عشق، ص 691.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 16
دعا از اساسىترين نيازهاى روحى است كه روانشناسان نيز آن را تأييد نمودهاند. «1» از اين رو، اسلام كه بر پايه فطرت بنا شده و آموزههاى آن فطرى است، بر اين مهم تأكيد فراوان كرده است. در موارد متعددى آيات قرآن به مطلوب بودن دعا توجه نموده و آن را همپايه عبادت تلقى كرده است. «2» خواندن خدا با خلوص نيت «3» خداى خويش را با گريه، زارى و در خلوت طلبيدن «4»، او را با ياد كردن نامهاى نيك خواندن «5» كمترين مواردى است كه قرآن به ضرورت و اهميت دعا اشاره نموده است. علاوه بر آن كه در 47 مورد آيات قرآنى به صورت دعا آمده است. «6» روايات نيز با تأسى به آيات قرآنى بر اين مهم تأكيد كرده است، جوهر و جان عبادت بودن «7» محبوبترين اعمال نزد خداوند «8»، سلاح اولياء «9»، سپر مؤمن «10»، كليد پيروزى و رستگارى «11»، بهترين وسيله براى تقرب به خداوند، كوشش در دعا كردن در زمانهاى گوناگون و ... «12».
__________________________________________________
(1). قرآن و روانشناسى، ص 360.
(2). نگا: مؤمن (23)، آيه 60؛ كافى، ج 2، ص 467.
(3). غافر (40)، آيه 14.
(4). اعراف (7)، آيه 55.
(5). همان، آيه 180.
(6). نگا: المصباح المنير، صص 99- 91.
(7). بحارالانوار، ج 907، ص 300.
(8). كافى، ج 2، ص 488.
(9). غررالحكم، ح 778.
(10). كافى، ج 2، ص 488.
(11). همان، ص 468.
(12). نگا: المصباح المنير، صص 19- 18.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 17
اى اخى دست از دعا كردن مدار با اجابت يا رد اويت چه كار؟ «1»اهميت، ضرورت و جايگاه دعا در زندگى فردى و اجتماعى، آداب دعا، شرايط دعا، موانع استجابت دعا، شيوههاى دعا، گونههاى دعا و ... عناوينى است كه در كتب روايى بدان پرداخته شده است. «2» انواع دعا
در يك نگاه كلى دعا به مأثور و غيرمأثور و يا منقول و غيرمنقول تقسيم مىشود؛ دعاى منقول يا ماثور، دعاهايى است كه از زبان معصوم عليه السلام صادر شده است و ديگران به تبعيت از آنان، مضامينى را هم زبان با معصوم زمزمه مىكنند، دعاى غيرمنقول يا غيرمأثور دعاهايى است كه بر زبان غيرمعصوم جارى است كه بسته به ميزان معرفت، ارادت و ابراز احساسات و تعيين موضع نسبت به خداوند متعال از سوى داعى متفاوت خواهد بود. «3» دعاهاى مأثور و منقول نيز از يك نگاه كلان به دعاى واقعى و دعاى تعليمى قابل تفكيك و تقسيم است. در دعاهاى واقعى معصومان عليهم السلام مىخواهند تنها خدا بشنود؛ اما دعاهاى تعليمى براى آن است كه پيروان اسلام بشنوند و با وظايف خويش آشنا گردند.
به بيان ديگر دعاهاى تعليمى منقول نه تنها كيفيت اظهار ارادت و چگونگى با خدا را مىآموزد بلكه متنى است براى شناخت و آگاهى از
__________________________________________________
(1). مثنوى، دفتر ششم، 2344
(2). نگا: كافى، ج 2، كتاب الدعا؛ ميزان الحكمة، ج 3، عنوان 160.
(3). نگا: ادب فناى مقربان، ص 37.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 18
منزلت خداوند متعال و معصومان و وظايف ما به عنوان پيروان اسلام [در اين خصوص در بخشهاى ديگر بيشتر سخن خواهيم گفت] به دليل جايگاه ويژه دعاهاى تعليمى مىتوان دعا در سنت را به عنوان يكى از منابع مهم دينشناسى تلقى كرد.
پيشينه دعا
از آنجا كه دعا پديدهاى فطرى است قدمتى به بلنداى حيات بشرى دارد و از اين رو از سوى تمام پيامبران و اديان آسمانى وجود داشته است، اما در اسلام دعا از خود قرآن آغاز شده و با ادعيه رسول خدا توسعه مىيابد.
اهلسنت در باب دعا تا همين اندازه اكتفا مىكند؛ اما در ميان شيعه، ائمه عليهم السلام دعاهاى بيشمارى را با الهام از قران و سيره نبوى براى ما به يادگار گذاشتهاند. نخستين مرحله در شيعه، دعاهاى رسيده از مولى الموحدين علىبن ابيطالب عليه السلام است! در اين ميان دعاى كميل و مناجات شعبانيه از وى مشهورتر است ولى دعاهاى منقول از ايشان در گذشته به طور پراكنده در كتابهاى دعا از جمله: مصباحالمتهجد، اقبالالاعمال، بلدالامين، فلاحالسائل ثبت شده است «1».
امامان ديگر نيز در مراحل بعد، ادامه دهنده اين حركت عارفانه بودهاند و ادعيه رسيده از آنان مانند دعاى عرفه، ادعيه صحيفه سجاديه، زيارت
__________________________________________________
(1). 1. دعاهاى امام در ستايش خداوند؛ 2. درخواستهاى امام؛ 3. دعاهاى امام در اوقات خاص؛ 4. دعاهاى امام هنگام انجام دادن كارها؛ 5. دعاها و نفرينهاى امام درباره اشخاص؛ 6. تعويذهاى قرآنى امام، (ر. ك: موحد ابطحى اصفهانى، سيد محمد باقر، الصحيفة العلوية).
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 19
جامعه كبيره و ساير دعاها و زيارات كه برخى از آن در كتاب مفاتيح الجنان در اختيار عموم قرار گرفته است. «1» از زمان امامان معصوم عليهم السلام، اصحاب آن بزرگواران در پى گرفتن ادعيه امامان بودهاند. آنان از آن حضرت درخواست دعا كرده و دعاهايى را كه به آنها تعليم داده مىشد، مىنگاشتند. «2» اما تدوين جدى كتاب دعا و زيارت پس از عصر غيبت آغاز شد و آثارى چون كتاب الدعا از كلينى، كاملالزيارات از ابن قولويه، كتاب الدعا و الزيارات از شيخصدوق، كتاب المزار از شيخ مفيد، مصباح المتهجد از شيخ طوسى و روضةالعابدين از كراجكى كه همگى اين بزرگواران متعلق به قرن سوم تا قرن پنجم مىباشند، تدوين گشت. «3» سيدبن طاووس (متوفى 665 ه. ق) در قرن هفتم نهضتى علمى در احياء ادعيه و زيارات بر پا كرد. «4» وى سراسر زندگى علمى خويش را وقف دعا و اخلاق كرده و تنها بخش اندكى از آن را به موضوعات ديگر از قبيل حديث، تاريخ و شرح حال اختصاص داده است. سيدبن طاووس در اين زمينه با جست و جوى كمسابقه در يك موضوع از مجموعه آنچه از ميراث مكتوب در اختيارش بوده، دعاها را استخراج كرده است. او آثار متعددى را در اين باب از خود به يادگار گذاشته است، همچون: الاقبال بالاعمال الحسنه
__________________________________________________
(1). فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام، صص 183- 176.
(2). تاريخ الطبرى، ج 15، ص IIVXXXL؛ رجال الطوسى، ص 507.
(3). الذريّعة، ج 8، ص 174.
(4). همان، ج 2، ص 265.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 20
فيما نذكره مما يعمل مرة فى السنة، مما راسبق فى الميدان الصدق، جمال الاسبوع فى كمالالعمل المشروع، منهج الدعوات و منهج الغايات و ... «1».
پس از سيدبن طاووس، ابن فهد حلى (م 841 ق) به سبك جديدى به تدوين مجدد آثار دعايى پرداخت. دو اثر مهم وى عبارتند از: البلد الامين و جنةالامان الواقية و جنة الايمان الباقيه. «2»تدوين كتاب دعا با استفاده از منابع علماى سلف از دوره صفوى تا عهد قاجار شتاب بيشترى گرفت؛ در اين دوره علاوه بر ترجمه بسيارى از متون دعايى و زيادى قرون پيشين، كتابهاى مستقلى نيز در اين موضوع نگاشته شد. كتابهايى چون ذخيرةالاعمال محمدباقر مراغى؛ رياض المؤمنين و حدائقالمتقين محمدتقى مجلسى، زادالعقبى ملامحسن كاشانى، زادالمعاد محمدباقر مجلسى، و مفتاح الفلاح شيخ بهايى، از جمله كتابهاى دعايى در اين دوره است. «3» در قرن معاصر چند كتاب دعا تدوين شده كه مشهورترين آنها مفتاحالجنان يا مفاتيح الجنان شيخ عباس قمى و مفتاح الجنات علامه سيدمحسن امين است. مصباح المنير آيةاللَّه مشكينى نيز با توجه به مستند كردن دعاها و ترجمه جالب و روان و نيز حروفچينى و صفحهآرايى چشمنواز از آثار برجسته دوران معاصر به شمار مىرود.
__________________________________________________
(1). مقالات تاريخى، ج 1، صص 379- 376.
(2). نگا: همان، صص 382- 379.
(3). نگا: همان، صص 390- 382.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 21
چند نكته
يكم. بيشتر كتابهاى دعا كه در ميان برادران اهلسنت تدوين شده، دعاهاى منقول از رسول خدا صلى الله عليه و آله است، قديمىترين اين آثار كتاب الادعية المروية عن الحضرة النبوية نوشته عبد الكريمبن محمد سمعانى است (م 562 ق) كه مورد استفاده ابن طاووس نيز قرار گرفته است. اما رياضالصالحين از نووى از رايجترين كتابهاى دعاى اهلسنت تاكنون به شمار مىرود كه شرحى با عنوان منهل الواردين فى شرح رياض الصالحين از صبحى صالح در آن چاپ شده است. «1» دوم. برخى از صوفيان خود به ساختن دعاها و اورادى پرداختهاند كه مستند به احاديث نبوى و علوى نيست مانند مجموعالدعوات مجموعهاى از اوراد و ادعيه ساخته شده توسط سيد على همدانى، محمدبن رسامة، اويس قرنى و ... يا كتاب صلوات الخادم الى المخدوم در شرح صلوات بر چهارده معصوم نوشته فضلاللهبن روزبهانى فنجى. «2» سوم. بسيارى از دعاها و زياراتى كه در كتب انديشمندان شيعى تدوين و گردآورى شده است مستند به احاديث منقول از معصومان عليهم السلام است و در اين خصوص تلاش بر آن بوده است تا سلسله ناقلان به آن بزرگواران ختم شود.
علماى شيعه كوشش كردهاند تا دعاها و زيارات وارده از طرف معصومان را با امانتدارى به خردورزان پس از خود تحويل دهند و در اين راه زحمات
__________________________________________________
(1). نگا: همان، صص 393- 391.
(2). نگا: همان، ص 393.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 22
و مشقتهاى فراوانى متحمل شدهاند. آنچه واضح است آنكه بسيارى از دعاها و زياراتى كه در دسترس ماست، مستند و متكى به دلايل محكم مىباشد. «1»
اثر دعا
پرسش 2. چگونه مىتوانيم در زندگى خود، آثار دعا را احساس كنيم؟
در فرهنگ دينى دعا داراى تأثيرات متعدد و فراوانى است كه به مهمترين آنها اشاره مىشود:
1. برآورده شدن خواستها
برآوردن دعا در خصوص خواستهاى مادى و معنوى آدمى يكى از اثرات مهم دعا به شمار مىرود. تأثير دعا در اين امر چندان چشمگير است كه رسول مكرم اسلام صلى الله عليه و آله بدان توصيه اكيد كردهاند «2» حتى به فرموده امام باقر عليه السلام حوائج كوچك و نيازهاى صغير را نيز با دعا از خداوند بخواهيد «3».
حضرت على عليه السلام نيز در وصيت خويش به فرزندش امام حسن مجتبى عليه السلام مىفرمايد: «پس حاجت خود بدو نمايى و آن چه در دلدارى پيش او بگشايى،
__________________________________________________
(1). در اين خصوص نگاه كنيد به: شفاء الصدور فى شرح زيارة العاشور، ابوالفضلبن ابىالقاسم همدانى؛ شرح دعاى صباح اثر مصطفىبن محمد هادى خويى (م 1252 ق)، شرح مناجات شعبانيه نوشته محمد محمدى گيلانى. شرح دعاى سحر امام خمينى (ره)، شرح دعاى صباح اثر مرحوم حكيم سبزوارى و ....
(2). نگا: بحارالانوار، ج 93، ص 295.
(3). همان، صص 303 و 346.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 23
و از گنجينههاى رحمت او آن را خواهى كه بخشيدنش از جز او نيايد:
از افزون مدت زندگانى و تندرستىها و فراوانى روزىها». «1» در فرهنگ دينى- ملّى نيز اين آموزه ترويج شده است كه از طريق نيايش، بسيارى از امور كه از راه طبيعى دست يافتنى نيست، محقق مىگردد.
چون شعيبى كو كه تا او از دعا بحر كشتى خاك سازد كوه را
از نياز و اعتقاد آن خليل گشت ممكن امر صعب و مستحيل
يا به دريوزه مقوقس از رسول سنگلاخى مزرعى شد بالاصول «2»2. بخشودگى گناه
بر اثر دعاى حقيقى و واقعى گناه انسان بخشوده مىشود چنانچه على عليه السلام فرمودند: «آن كه در دعا مخلص باشد از دست يابى به يكى از سه چيز محروم نخواهد شد: گناهى كه بخشيده شده باشد، خيرى كه پيش افتاده باشد يا شرى كه به تأخير افتد. «3» مضامين بسيارى از دعاها نيز كه در آن درخواست عفو و بخشش گناهان خواسته شده است مانند دعاى كميل، دعاى افتتاح، مناجات شعبانيه و ... حكايتگر اين حقيقت است كه يكى از اثرات مهم دعا، بخشودگى از گناه است. چنانكه رسول خدا صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «... هيچ دعايى بىاثر نمىماند و لااقل كفاره بعضى از گناهان واقع مىشود». «4»
__________________________________________________
(1). نهجالبلاغه، نامه 31.
(2). مثنوى، دفتر دوم، 1648- 1646
(3). شرح نهجالبلاغه، ابن ابىالحديد، ج 20، ص 276.
(4). مصباح المنير، ص 19.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 24
3. سكون و آرامش
دعا حالت انس و الفت روح و حصول آرامش و سكون براى جان آدمى به ارمغان مىآورد. در واقع، دعا بر اثر پالايش باطن صفاى قلب آورده و اندوههاى مزاحم را زدوده و بر اثر آن سكون و آرامش بر نفس انسان حاكم مىشود. از آنجا كه در دعا گويا آدمى مشتاق و دوست نزديك و هم راز خويش را يافته، از ديدارش خوشحال و از سخن گفتن با او لذت مىبرد مشكلاتش را با كمال اطمينان در ميان مىگذارد و پرده از رازهاى دل بر مىدارد و بر اثر آن به تزكيه نفس و سكون و آرامش چشمگيرى مىرسد مانند اين كه مىگويد: «يا شفيق، يا رفيق، يا ركنى الوثيق، يا جارى اللصيق» «1»؛ «اى مهرورزم اى دوست و رفيقم اى پشتيبان مورد اعتمادم اى همسايه وابسته به روحم».
يا در مناجات محبان مىخوانيم: «... من ذاالذى ذاق حلاوة المحبتك فدام منك بدلا، و من ذاالذى انس بقربك فاتبغى عنك حولا ...»؛ «خدايا! كيست آنكه شيرينى محبت تو را بچشد و ديگرى را به جاى تو برگزيند؟ و انس چه كسى از نزديكى تو محبوبتر است تا دورى تو را بجويم؟ ...».
ذكر حق، پاك است چون پاكى رسيد رخت بر بندد، برون آيد پليد
مىگريزد ضدها از ضدها شب گريزد چون برافروزد ضيا
چون در آيد نام پاك اندر دهان نى پليدى ماند و نى اندُهان «2»__________________________________________________
(1). نگا: همان، ص 21.
(2). مثنوى، دفتر سوم، 188- 186
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 25
4. تعليم معارف دينى
معصومان عليهم السلام به دليل آنكه تو جمال وحى يعنى قرآناند، همواره به تعليم و تربيت پيروان حق و بيان حق و معارف دين همت داشتند، از اين رو در قالب دعا و زيارت مأثوره مباحثى در توحيد و صفات الهى، نبوت و پيامبرشناسى، امامت و رهبرى، تاريخ زندگى خويش و بيان مظلوميتها و رنجهاى خويش، افشاى ستمهاى حاكمان جنايت پيشه، معارف اخلاقى و شيوههاى زندگى بيان كردهاند. بنابراين مىتوان با توجه به محتواى بسيارى از دعاها و زيارات، يكى از اثرات آن را تعليم معارف دينى تلقى كرد. شايد به جهت همين وجهه دعا باشد كه على عليه السلام مىفرمايد: «الدعاء مفاتيح الجنان و مقاليد الفلاح» «1»
؛ «دعا كليدهاى بهشت و گردنبند رستگارى است».
اين دعا هم بخشش و تعليم و تست گر نه در گلخن گلستان از چه رُستبه جهت اهميت موضوع و غفلت از آن، در اين مجال اندك كوشش مىكنيم تا شعارهاى كوتاهى از آن را فراروى خوانندگان قرار دهيم:
1- 4. خداشناسى؛ در متون دعايى مباحث گوناگونى از خداشناسى مطرح گشته است. اين مطالب در حدى است كه مىتوان كتابهاى متعددى پيرامون آن نگاشت. پرداختن به مسأله مهمى چون اسماء و صفات الهى در دعاهاى مختلف، مانند دعاى جوشن كبير كه خدا را با هزار اسم و صفت جلوه داده تا دعا كننده او را با هزار ديده تماشا كند و در اين راستا هم معرفتش بيشتر گردد و هم كوشش كند تا خويش را به آن صفات متصف گرداند.
__________________________________________________
(1). بحارالانوار، ج 93، ص 341.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 26
به بيان ديگر، دعاى چوشن كبير سفرهاى است كه مهمانان آن با هزار نوع غذاى توحيدى پذيرايى مىشوند. در اين دعاى شريف مسأله توحيد، قدم حدوث، علم خداوند متعال، اراده حضرت حق، قدرت و عموميتش و ...
به خوبى مطرح گشته است. «1» موضوع اثبات خدا به بهترين وجهى در دعاهاى گوناگون طرح شده است: از جمله در دعاى ابوحمزه ثمالى كه مىخوانى: «بك عرفتك و انت دللتنى عليك و دعوتنى اليك و لو لا انت لم ادرما انت»؛ «تو را به تو شناختم و تو مرا بر وجود خود دلالت فرمودى و به سوى خويشم خواندى، اگر تو نبودى، نمىدانستم كه چيستى».
يا در دعاى صباح اميرالمؤمنين عليه السلام: «يا من دل على ذاته بذاته و تنزه عن مجانسة مخلوقاته»؛ «اى خدايى كه هستى اش دليل هستى اوست و ذات پاكش منزه از جنسيت به مخلوقات اوست».
يا در دعاى عرفه امام حسين عليه السلام: «كيف يستدل عليك بما هو فى وجوده مفتقر اليك ايكون لغيرك من الظهور ما ليس لك حتى يكون هو المظهر لك متى غبت حتى تحتاج الى دليل يدل عليك و متى بعدت حتى تكون الآثار هى التى توصل اليك عميت عين لاتراك ...»؛ «چگونه من به آثارى كه در وجود خويش محتاج تواند بر وجودت استدلال كنم، آيا موجودى غيرتو ظهورى دارد كه از آن ظهور و پيدايى تو نيست تا او سبب پيدايى تو شود؟ تو كى از نظر پنهانى
__________________________________________________
(1). براى آگاهى بيشتر از محتواى اين دعاى عظيم القدر نگا: شرح الاسماء يا شرح دعاء الجوشن الكبير، ملاهادى سبزوارى، تحقيق دكتر نجفقلى حبيبى.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 27
تا به دليل و برهان محتاج باشى و كى از ما دور شدى تا آثار و مخلوقات ما را به تو نزديك سازد، كور باد چشمى كه تو را نمىبيند ...».
در دعاى صحيفه سجاديه از امام سجاد عليه السلام به مباحث مهمى در خداشناسى چون: توصيف ناپذيرى خداوند «1» عدم امكان رؤيت «2» فراتر از اوهام و ادراك بشر «3» نامحدود و غيرمتناهى بودن او «4» ازلى و ابدى بودن خداوند «5» و توحيد «6» به خوبى اشاره شده است.
2- 4. معصومشناسى؛ ادعيه و زيارات، معصومان و ائمه اطهار عليهم السلام را به خوبى با جلوههاى گوناگون معرفى كرده تا دعا كننده و زائر از دريچههاى مختلف آنان را تماشا كند و سپس آنان را الگو و اسوه خويش قرار دهد و با تأسى به آنها بر تعالى و تكامل خود دست يازد.
در دعاى ندبه به خوبى اوصاف گوناگون معصومان عليهم السلام را در حوزه عصمت، علم، منزلت و جايگاه واقعى انان مطرح شده «7» و آنگاه با بهترين بيان ولايت اميرالمؤمنين و فرزندان او را ارائه نموده است و سپس بعد از آنكه ائمه عليهم السلام را توصيف كرده: «صالح بعد صالح، و صادق بعد صادق، اين السبيل بعد السبيل؟ اين الخيرة بعد الخيرة؟ اين الشموس الطاعة؟ اين الاقمار المنيرة؟
__________________________________________________
(1). دعاى اول، 31 و 32.
(2). دعاى 5 و 32 و 47.
(3). دعاى 32 و 47.
(4). دعاى 32 و 46 و 47.
(5). دعاى اول و 32.
(6). دعاى اول و 32.
(7). فرازهاى نخست دعا.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 28
اين الانجم الزاهرة؟ عين اعلام الدين و قواعد العلم»؛ «پاكيزگان عالم يكى پس از ديگرى و راستگويان يكى پس از ديگرى؟ كجا رفتند آن راههاى فلاح و رستگارى؟ كجا رفتند آن نيكمردان يكى پس از ديگرى؟ كجا رفتند خورشيدهاى فروزان و ماههاى درخشان و ستارگان تابان؟ كجا رفتند نشانههاى دين و بنيانهاى معرفت؟»
امام زمان (عج) را با 31 وصف برجسته به ما معرفى نموده است، همچون:
بقيةاللَّه، قاطع ريشه ستمگر، منتظر، اميد ذخيره، احياگر دين، در هم كوبنده قدرت تجاوزگران، گرامى دارنده دوستان خدا، گرد آورنده كلمه تقوى و باب رحمت، مصلح پريشانىها و ....
زيارت جامعه كبيره نيز سفرهاى است كه مهمانان آن با انواع گوناگون غذاهاى امامشناسى مورد تكريم قرار مىگيرند. امام هادى عليه السلام در آغاز اين زيارت ائمه را با حدود 57 وصف، توصيف كرده است، اوصافى چون:
ميزبانان فرشتگان، محل هبوط وحى، سرچشمههاى رحمت، گنجينههاى علم، سفرهداران كرامت، رهبران الهى جامعه، سياستمداران بندگان، پايههاى آرامش زمين، درهاى ايمان، امناى الهى، امامان نور، نشانههاى تقوا و ... و آنگاه به خوبى شأن و جايگاه آنان را در جهان هستى برشمرده و چگونگى ارتباط با آنان را خاطر نشان ساخته است.
بىجهت نيست كه تاكنون بيش از 20 شرح بر اين زيارت نگاشته شده است. «1»
__________________________________________________
(1). براى آشنايى بيشتر با اين زيارت گران سنگ نگا: سيماى ائمه در شرح زيارت جامعه كبيره، على نظامى؛ ادب فناى مؤبان، آيةاللَّه جوادى آملى.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 29
3- 4. آموزههاى اخلاقى؛ از آنجا كه متخلق شدن به اخلاق الهى و خدايى شدن انسانها هدف رسالت انبياى الهى است «1» در ادعيه مأثوره به آموزههاى اخلاقى توجه ويژهاى شده است و محتواى دعاهاى منقول پر است از تعاليم اخلاقى، مثلًا در دعاى مكارمالاخلاق كه براى درخواست ايمان و صفات فاضله و اعمال صالحه مىباشد به آموزههاى گران سنگ اخلاقى چون:
بهترين نيت يا خلوص، بهترين عمل يا عمل صالح، عزت نفس، بندگى خداوند، دورى از عجب و فساد، ايجاد كار خير براى مردم، دگر دوستى يا بشر دوستى، دورى از فخر فروشى، حب و بغض، اصلاح خصلتهاى ناپسند، صله رحم و ... اشاره شده است «2» يا در دعايى كه از امام سجاد عليه السلام در صحيفه سجاديه «3» در خصوص پناه بردن به حق از اخلاق ناپسند نقل شده است بيش از 30 خلق و صفت رذيله مطرح گشته است مانند: حرص، غضب، حسد، شهوت رانى، غفلت، عصبيت، پيروى از هواى نفس، كوچك شمردن معصيت، تحقير تهيدستان، يارى ستمگران، آرزوهاى طولانى و ....
4- 4. آموزههاى عرفانى؛ در اين خصوص نيز دعاها و زيارات آدمى را مبهوت مىسازد. مطالبى كه در اين ساحت از معصومان عليهم السلام نقل شده است تنها براى اهلش قابل فهم و درك مىباشد، كسانى كه با رياضتهاى شرعى
__________________________________________________
(1). نگا: بحارالانوار، ج 58، ص 129 و نگا: حديد (57)، آيه 9؛ ابراهيم (14)، آيه 1.
(2). در خصوص آشنايى بيشتر با اين آموزهها نگا: شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق، محمدتقىفلسفى.
(3). دعاى هشتم.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 30
به مقامات بالا و والايى نايل آمده و در حد خويش قدرت دريافت حقايق يا مناجات پانزده گانه به خصوص مناجات مشتاقان، مريدان، محبان، ذاكران، عارفان و زاهدان. يا مانند دعاى اميرالمؤمنين عليه السلام در نيمه شعبان كه به مناجات شعبانيّه معروف است:
«الهى هب لى كمال الانقطاع اليك و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك، حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الى العدل الغظمة و تصير ارواحنا معلقة بعز قدسك»؛ « [خدايا! بريدن از همه چيز و گرويدن به سوى تو نهايت آرزوى من است!] چنين انقطاعى به من عطا فرمايى و ديگران دلهاى ما را به روشنى آن ديدگاه كه به سوى تو نظر كند چندان برافروز كه ديدگان دلها حجابهاى تو را پاره كند و به كان بزرگى بپيوندد و ارواح، به عزت قدس تو در آميخته گردد».
يا در دعاى ابوحمزه ثمالى مىخوانى:
«و لئن ادخلتنى النار لاخبرى اهل النار بحبى لك»؛ «و اگر به دوزخم فرستى، دوزخيان را از دوستى تو با خبر خواهم كرد».
و نيز: «اللهم انى اسئلك ان تملاء قلبى مبالك قضية منك و تصديقاً بكتابك و ايماناً بك و فرقا منك و شوق اليك يا ذوالجلال و الاكرام، حبب الى لقائك و احبب لقائى»؛ «خداوند از تو مىخواهم، دلم را از دوستى، هراس، عقيده و ايمان، اندوه جدايى و شوق ديدارت سرشار ساز. اى پروردگار بخشنده و بزرگوار! بگذار تا تو را ببينم و تو نيز ديدارم را پذيرا باش».
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 31
يا در دعاى كمل زمزمه مىكنى:
«الهى و سيدى و مولاى و ربى، صبرت على عذابك فكيف اصبر على فراقك»؛ «اى خداى من و اى سرور من و اى مولا و پروردگارم! گيرم بر عذابت شكيبايى كنم، اما چگونه با دورى تو بردبار باشم؟»
يا در دعاى عرفه اين جملهها را از زبان سيدالشهداء مىخوانيم:
«منك اطلب الوصول اليك و بك استدل عليك فاهدنى بنورك اليك و اقمنى بصدق العبوديد بين يديك»؛ «اى خدا از تو مىخواهم رسيدن به تو را، و مىخواهم تو خود دليل من به سوى خود باشى، پس مرا به نور خودت به خودت هدايت كن، و مرا به صدق عبوديت در پيشگاه خود ثابت نگهدار».
در اين فرازها به آموزههاى عرفانى چون: وصول، حب، لقاء، شوق، خشيت، صدق عبودى، بصيرت قلب، نور و ... به خوبى اشاره شده است.
5- 4. آموزههاى سياسى؛ دعاها و زيارات يكى از بهترين منابع روايى وقايع تاريخىاند و اين مسأله در خصوص سياست و حكومت برجستهتر است؛ در واقع اهلبيت عليهم السلام در قالب دعاها و زيارات حوادث تاريخى را براى ما به خوبى گزارش كرده و از ظلم و ستم بيدادگران و مظلوميت خويش پرده برداشتهاند.
در فرازهاى آغازى دعاى ندبه به مسأله ولايت على عليه السلام و حادثه غدير خم و جايگاه اهلبيت عليهم السلام پس از نبوت اشاره شده است كه يكى از مهمترين رخدادهاى صدر اسلام است. «1» يا دعاى چهاردهم صحيفه سجاديه كه
__________________________________________________
(1). «فلما انقضت ايامه اقام و سيد علىبنابيطالب ...».
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 32
امام زينالعابدين عليه السلام به خوبى و به وضوح ستمهاى دوران خويش را براى ما در قالب دعا واگويه كرده است. «1» يا در زيارت عاشورا كه از امام باقر عليه السلام است نقل شده است به روشنى ظلم ظالمان نسبت به امام حسين عليه السلام و ياران باوفايش مطرح گشته است «2».
6- 4. آموزههاى ديگر؛ در مقابل متون دعايى و زيارتى آموزههاى ديگرى چه در حوزه اعتقادات و چه در ساحت چگونه زيستن آمده است كه شمارش آنها ميسور نيست و تنها به پارهاى از اين موارد مختلف اشاره مىشود:
1- 6- 4. در دعايى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در نيمه شعبان مىخواندند، اين فراز آمده است: «و لا تجعل مصيبتنا فى ديننا»؛ «خداوندا! مصيبت ما را در دين ما قرارمده». اين نشانمىدهد كه اعظممصائب، مصيبت عقيدتىاست.
2- 6- 4. در دعاى مكارم الاخلاق امام سجاد عليه السلام مىفرمايد: «و لا ترفعنى فى الناس درجة الاحططتنى عند نفسى مثلها و لا تحدث لى عزاً ظاهراً الا احدئت لى ذلة باطنة عند نفسى بقدرها»؛ «و درجه و مرتبه مرا نزد مردم بلند مگردان مگر آنكه مرا به همان اندازه نزد خودم پست گردانى و عزتى آشكار برايم ايجاد مكن، مگر به همان اندازه در باطنم خاكسار سازى» اين فراز حكايتگر اين آموزه است كه بايد برون و درون آدمى متوازن باشد.
3- 6- 4. فرازهايى از دعاى ابوحمزه ثمالى چگونه زندگى كردن را
__________________________________________________
(1). «قد علمت يا الهى، ما نالنى من فلانبن فلان مما خطرت و انتهه منى مما حجرت عليه ...».
(2). «فلعن الله امة اسست اساس الظلم و الجور عليكم اهل البيت ... لعن الله آل زياد و آل مروان ... اللهم انى هذا تبركت به بنو اميه و ابن آكلة الاكباد اللعينبن اللعين ... و هذا يوم فرحت به آل زياد و آل مروان بقتلهم الحسين صلوات الله عليه».
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 33
بر آدمى مىآموزد، مثل اين فراز: «و اجعلنى ممن اطلت عمده و حسنت عمله و رضيت عند و اجتته حياة طيبة فى ادوم السرور و اسبغ الكرامة و اتم العيش»؛ «و مرا در زمره آن كسانى كه عمرى دراز و عملى نيكو دارند و نعمت خود را بر ايشان تمام كردهاى- از آن گروه كه خشنودى و زندگى نيكو و شادمانى پايدار و بخشايش بسيار و خوشى زندگى به ايشان ارزانى داشتهاى- قرار بده».
4- 6- 4. يا در برخى دعاها چگونه رسيدن به ديگران را مطرح مىسازد مثل فرازهايى از دعايى كه در ماه مبارك رمضان پس از نمازهاى واجب خوانده مىشود: «اللهم اغن كل فقير، اللهم اشبع كل جايع، اللهم اكس كل عريان، اللهم اقض دين كل مدين، اللهم فرج عن كل مكروب»؛ «بار خدايا! همه تهيدستان را بىنياز گردان، همه گرسنگان را سير ساز، همه برهنگان را سير ساز، وام همه وامداران را ادا كن، همه اندوهناكان را گشايش عنايت فرما».
معلوم است كه به دليل سنن و قوانين حاكم بر جهان مادى چنين مىشود كه فقر و تهيدستى، درماندگى ريشه كن شود ولى اين دعا مىخواهد به ما اين آموزه را تعليم مىدهد كه غمخوار فقيران و گرسنگان و برهنگان و وامداران و اندوهناكان باشيم و در پى رفع مشكلات آنان براييم و بىاعتنا از كنارشان نگذريم.
به هر روى يكى از اثرات دعا آن است كه به ما مىآموزند خداوند را چگونه بشناسيم، در پرتوى آن شناسايى چگونه با او سخن بگوييم و از او چه چيزهايى بخواهيم، مصالح دنيا و آخرت خويش را چگونه
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 34
تشخيص دهيم و روابط خود را با او و ديگر انسانها چگونه تنظيم كنيم.
اين جهان درياست و تن، ماهى و روح يونس محجوب از تور صبوح
كر مسبح باشد، از ماهى رهيد ور نه در وى هضم گشت و ناپديد «1»دعا و قضا و قدر الهى
پرسش 3. اگر قرار باشد با دعا به خواستههاى خود برسيم و سرنوشت ما تغيير يابد، چگونه با علم خدا و قضا و قدر الهى كه از قبل تعيين شده سازگار است؟
برخى مىپندارند دعا با اعتقاد به قضا و قدر الهى منافات دارد؛ يعنى با قبول اينكه هر چيزى با قضا و قدر الهى تعيين شده اثر دعا چه مىتواند باشد؟
به بيان ديگر، وقتى سلامتى و بيمارى، حيات و مرگ، فقر و غنا و ... از قبل تنظيم شده باشد ديگر دعا درخواست بىفايده است؛ زيرا دعا- يا با قضا و قدر الهى هماهنگ است- كه دعا تحصيل حاصل است- و يا هماهنگ نيست- كه در اين صورت دعا نمىتواند آن را تغيير دهد.
اما با توجه به معنى حقيقى و قضا و قدر الهى اين برداشت ناصواب است.
__________________________________________________
(1). مثنوى، دفتر دوم، 3141- 3140
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 35
توضيح اينكه تقدير يعنى ايجاد به اندازه، چيزى را به اندازه ايجاد كردن، يا اندازه براى چيزى قرار دادن، تقدير عينى خداوند عبارت است از تدبير مخلوقات به گونهاى كه پديدهها و اثار خاصى بر آنها مترتب گردد و اين طبعاً بر حسب قرب و بعد هر پديدهاى متفاوت خواهد بود، مثلًا تقدير نوع انسان اين است كه مبدأ زمانى خاصى تا سرآمد معينى در كره زمين زندگى كند و تقدير هر فردى اين است كه در مقطع زمانى محدود و از پدر و مادر معينى به وجود بيايد تقدير روزى و ساير شئون زندگى او افعال اختيارىاش عبارت است از فراهم شدن شرايط خاص براى هر يك از آنها، در واقع تقدير عينى خداوند؛ يعنى خداوند هر مخلوقى را با حدود و قيود و اندازه و شرايط، خصوصيات و توانهاى مخصوصى به وجود مىآورد.
بر همين اساس است كه در برخى روايات در تفسير قدر «هندسه» آمده است. «1» يعنى خداوند مكان براى تمامى موجودات هستى و ارتباط آنها با يكديگر هندسهاى را طراحى كرده است و در اين راستا ميان علتها و معلولها پيوند برقرار است. از اين رو، سير آفرينش انسان يار موجود ديگرى از بدو پيدايش تا مرگ سراسر برگرفته از اين هندسه است. «2» اما قضاء عينى خداوند يعنى انتساب تحقق عينى پديدهها به خداوند به بيان ديگر، مقتضاى قضاء عينى خداوند اين است كه وجود پديدهها را از آغاز پيدايش و رسيدن به مرحله نهايى را مستند به اراده او بشماريم.
__________________________________________________
(1). كافى، ج 1، ص 158.
(2). نگا: خداشناسى و فرجامشناسى، از همين قلم دفتر اول، صص 62- 61.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 36
بر اين اساس قضاء الهى يعنى حتميت بخشيدن به قدر و هندسه نظام هستى. «1» با توجه به تفسيرى كه از قضا و قدر الهى ارائه شده مىتوان گفت دعا به عنوان يكى از اجزاء نظام هستى و يكى از علل موجودات در اين هندسه [يعنى قدر] مىباشد. اما اين علت يعنى دعا علتى غيرطبيعى و مادى است؛ ولى در هندسه هستى چنين علت هايى پيوندى عميق و رابطهاى ژرف با موجودات دارند و در اين نظام تنها علل مادى دخيل نمىباشند؛ بلكه علل غيرمادى همچون دعا نقش آفرينند و خداوند متعال چنين نظامى و هندسهاى را امضاء و حتميت بخشيده است. [قضاء الهى] از اين رو، انسان با عمل ارادى، دعا را علتى غيرطبيعى در نظام هستى را دخالت داده و زمينه پديد آمدن پديدهاى را فراهم مىسازد يا در جايى دخالت كرده و روابط طبيعى پديدهها را به هم زده و در اين صورت مانع پديد آمدن پديدهاى مىشود.
مثلًا اگر به علل و عوامل طبيعى باران نبارد، دعا كه علتى غيرطبيعى است ولى در هندسه هستى دخيل است، وارد شده و زمينههاى طبيعى نزول باران را فراهم مىآورد. يا اگر قرار است به علل و عوامل طبيعى بلايى همچون سيل يا زمين لرزه در نقطهاى پديد آيد، دعا كه علتى غيرطبيعى است ولى در نظام هستى دخيل است، به كار افتاده و زنجيره ارتباط ميان آن علل و عوامل طبيعى را از ميان برده و در نتيجه مانع از وقوع بلا مىگردد. «2»
__________________________________________________
(1). همان، ص 65- 64.
(2). نگا: الميزان، ج 2، صص 42- 41.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 37
خداوند متعال هندسه و چنين علل و عوامل طبيعى و غيرطبيعى و رابطه ميان آنها را امضا و حتميت بخشيده است [قضاى الهى] و بنابراين دعا هيچ منافاتى با اين قضا و قدر الهى ندارد؛ بلكه به فرمايش استاد مطهرى (ره) دعا و استجابت دعا جزئى از قضا و قدر الهى است و نه خارج از آن تا بپنداريم دعا مانعى براى اين مهم به شمار مىرود. «1»
گر بناليدى و مستغفر شدى نور رفته از كرم، ظاهر شدى «2»گفتنى اينكه گاه در پارهاى موارد «دعا» قضاى الهى را تغيير مىدهد، يعنى دعا در اينجا ديگر به عنوان يكى از علل دخيل در نظام هستى و هندسه عالم وجود مسطمح نظر نمىباشد؛ بلكه به صورت يك عامل غيرطبيعى خارجى عمل كرده و قضاى الهى را تغيير مىدهد.
چنانكه امام كاظم عليه السلام فرمودند: «عليكم بالدعاء، فان الدعاء لله و الطلب اى الله يود البلاء و قد قدر و قضى و لم يبق الا امضاؤه فاذا دعى الله عزّ و جلّ و سئل صرف البلاء صرفة» «3»
؛ «بر شما باد دعا كردن زيرا دعا و درخواست از خدا بلايى را كه از مرحله و قدر گذشته و فقط امضاء آن [تأييد نهايى] باقى ماند، برمىگرداند».
يا على عليه السلام مىفرمايد: «و ان صبت عليهم المصائب لجؤوا الى الاستجارة بك، علما بان ازمة الامور بيدك و مصادرها عن قضائك» «4»
؛ «اگر مصيبتها بر آنان
__________________________________________________
(1). نگا: بيست گفتار، ص 235.
(2). مثنوى، دفتر دوم، 1642
(3). ميزان الحكمة، ج 4، ص 1649، ش 5546.
(4). نهجالبلاغه، خ 227.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 38
فرو ريزد، به تو پناه مىآورند، زيرا مىدانند زمام كارها به دست توست و از سرچشمه قضاى تو جارى است».
در اين صورت دعا در قضاى الهى تأثير مىگذارد نه در قدر الهى، يعنى در اين موارد، دعا تصميم و اراده خداوند را در حتميت يافتن امرى و امضا كردن به وقوع پيوستن پديدهاى عوض مىكند؛ زيرا تمام زمام كارها به دست خداوند است و با پناه آوردن اولياى الهى به خداوند در قالب دعا قضاى الهى دگرگون مىشود.
دعا و علم الهى
برخى مىپندارند كه دعا با علم الهى سازگارى ندارد، چون اگر خداوند مىداند مسألهاى به وقوع خواهد پيوست يا پديدهاى متحقق نخواهد شد، اگر با دعا اين رويداد و تغيير كند لازمهاش آن است كه علم خداوند جهل باشد بنابراين دعا با علم الهى منافات دارد.
پاسخ اين پندار روشن است، زيرا ما معتقديم كه خداوند مىداند كه مثلًا فلان پديده به دليل دعا كردن يا امور ديگرى محقق خواهد شد و فلان رويداد با دعا كردن به وقوع نخواهد پيوست. به بيان ديگر خداوند علم دارد كه پديده يا فعل و كارى با فعل ارادى دعاى انسان حتماً به وقوع خواهد پيوست و يا پديده يا فعل و كارى با فعل ارادى دعاى انسان محقق نخواهد شد.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 39
دعا و عمل
پرسش 4. اگر با دعا به خواستههايمان مىرسيم، چه نيازى به كار و تلاش هست؟!
برخى مىپندارند دعا مىتواند به جاى اسباب و علل طبيعى بنشيند و از اين رو بهتر است به جاى تلاش و كوشش در به دست آوردن امرى يا جلوگيرى از وقوع پديدهاى تنها دست بر دعا برداشت و كار را آسان كرد.
اما اين توهّم است، زيرا خداوند متعال نظام هستى را بر اساس قوانين و سننى قرار داده است كه نمىتوان بر خلاف آن حركت كرد.
خداوند سبحان قوانين هستى را به گونهاى وضع كرده كه علل و عوامل طبيعى در پديد آمدن امرى يا محقق نشدن پديدهاى دخيلاند و مجراى عادى امور از اين رهگذر است، بله گاه عواملى تكوينى و غيرطبيعى امور را دگرگون مىسازد ولى آن عامل يا عوامل نيز با سنن خاص و ويژه خود كه خداوند متعال مقرر داشته عمل مىكنند يعنى در مواردى خاص و زمينههاى مخصوص نه گتره، رها و بدون نظم و قانون. مثلًا دعا يك عامل تكوينى غيرطبيعى است كه تنها در شرايط ويژه و بر اساس سنن خويش عمل مىكند به صورتى كه قوانين عام علل و عوامل طبيعى تعطيل نشوند. بنابراين هر عاملى در جاى خويش محترم و مغتنم است و نمىتوان آن را با عامل ديگر تغيير داد. براى كسب درآمد و رزق زندگى بايد تلاش و كوشش كرد و در كنار آن دعا نيز كرد تا اين سعى به انجام رسد يا براى بهبودى بيمار بايد به طبيب
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 40
مراجعه كرد و از شيوههاى درمان او بهره گرفت، در كنار آن دعا نيز كرد تا دارو و شيوههاى درمان پاسخ صحيح و لازم خويش را بدهد.
در فرهنگ دينى، دعا و عمل در كنار يكديگر نتيجهبخشاند و دعا با پشتوانه عمل است كه به نتيجه مىرسد و عمل با همراهى دعا است كه به نتيجه مطلوب خويش دست مىيازد. چنانكه حضرت على عليه السلام مىفرمايد:
«الداعى بلا عمل كالرامى بلا وتر» «1»
؛ «آنكه بدون عمل دعا كند بسان كماندار بىزه است» يعنى همانطور كه رها شدن تير از كمان بدون زه به هدف نخواهد رسيد، دعاى بدون عمل نيز سرانجامى نخواهد داشت.
رواياتى كه از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و نيز امام صادق عليه السلام نقل شده است حكايتگر اين حقيقت است كه دعا بايد قرين با عمل شود. «كسانى كه دعايشان به اجابت نمىرسد ... دعاى كسى كه عليه مديونى دعا مىكند كه مالش را برده در حالى كه شاهدى بر او نگرفته است، و دعاى مردى كه همسرش را نفرين مىكند در حالى كه خداوند او را بر طلاق همسرش توانا كرده است و دعاى شخصى كه در خانه نشسته مىگويد: پروردگارا! به من روزى ده، در حالى كه براى طلب روزى از خانه خارج نمىشود». «2»
هين بجو كه ركن دولت جستن است هر گشادى در دل اندر بستن است
از همه كار جهان پرداخته كو و كو مىگو به حال، چون فاخته
نيك بنگر اندر اين اى محتجب كه دعا را بست حق بر استجب «3»__________________________________________________
(1). نهج البلاغه، ص 79.
(2). نگا: بحارالانوار، ج 47، ص 234؛ ميزان الحكمة، ج 4، ص 1677، ش 5701.
(3). مثنوى، دفتر سوم، 2304- 2302
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 41
دعا و مقام تسليم
پرسش 5. آيا دعا و درخواست هاى جديد از خدا با مقام رضا و تسليم در برابر اراده خدا منافات ندارد؟ از يك طرف شنيدهام كه حضرت ابراهيم عليه السلام حتى در ميدان آتش راضى بود و براى نجاتش دعا نمىكرد و از سوى ديگر به دعا خيلى سفارش شده اين دو چگونه سازگار است؟
البته بعضىها به همين دليل مخالف دعا بوده و دعا را مغاير مقام رضا و تسليم مىدانند چنانكه مولوى در اشعارى بدين مسأله و گروه اشاره كرده است:
بشنو اكنون قصه آن رهروان كه ندارند اعتراض در جهان
ز اولياء، اهلِ دعا خود ديگرند گه همى دوزند و گاهى مىدرند
قوم ديگر مىشناسم ز اولياء كه دهانْ شان بسته باشد از دعا
از رضا كه هست رامِ آن كِرام جستن دفع قضاشان شد حرام
در قضا، ذوقى همى بينند خاص كفرشان آيد طلب كردن خلاص «1»اما بايد دانست كه دعا منافى منازل و مقامات عرفانى خصوصاً مقام تسليم و رضا نيست؛ زيرا:
اولًا، رضاى بنده عبارت است از اقامت بر فرمانهاى او و كران نهادن به احكام خداوند متعال «2» و تسليم عبارت است استقبال قضا و تسليم
__________________________________________________
(1). مثنوى، دفتر سوم، 1882- 1818
(2). نگا: شرح بر مقامات اربعين، صص 95- 92.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 42
به مقدرات الهى است «1» در اين صورت آدمى بايد راضى به دعا و تسليم به آن باشد چون چنانكه در فرازهاى قبل گذشت «دعا» در هندسه نظام هستى و جز اركان قضا و قدر الهى است و خارج از آن نمىباشد، اگر انسان راضى به رضاى خدا و اوامر او و مقدرات اوست بايد به دعا نيز گردن نهد چون خداوند به دعا كردن امر فرموده و آن را در مقدرات خود ملحوظ داشته است.
ثانياً، مقام تسليم و رضا، در منازل چهل گانه و مراتب اربعين و تا رسيدن به اوج عرفان از منازل ابتدايى به شمار مىرود و از آنجا كه رسيدن به مراتب و مراحل برتر كارى بس دشوار، پيچيده و لغزان است بايد با دعا و تضرع از خداوند خواست تا سالك را به سلوك خويش موفق بدارد. از اين رو كسانى كه در مقام تسليم و رضا هستند از دعا براى سير مدارج عاليه بىنياز نخواهند بود.
ثالثاً، اميرالمؤمنين عليه السلام كه سر سلسله عارفان به شمار مىرود، هيچگاه خوى را از دعا بىنياز نمىديد، با آنكه در مقامات عاليه عرفان قرار داشت و از صفت عصمت برخوردار بود؛ اما تا آن حد دعا مىكرد كه اهلبيت عليهم السلام مىفرمودند: «كان اميرالمؤمنين رجلًا دعا» «2»
؛ «و على عليه السلام شخصى بود كه زياد دعامىكرد».
رابعاً، بنابر انچه اهل عرفان گفتهاند، دعا غيراز حكم و آدابى كه دارد،
__________________________________________________
(1). همان، ص 109.
(2). بحارالانوار، ج 93، ص 304.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 43
اسرارى هم دارد و آن عبارت است از اينكه داعى خود را در مشهد مدعوّ مىداند و آن مدعو را كه خداى سبحان است شاهد خويش مشاهده مىكند و با اين شهود پيوند ديگرى برقرار مىسازد «1»، به بيان ديگر دعا نسبت مستقيمى با معرفت شهودى دارد. آنگاه كه بنده مولاى خويش را در مقام جواد، قادر، عليم و حكيم، مشاهده مىكند و از طرفى خودش را عاجز، فقير و جاهل مىيابد، به او پناه مىبرد و از او كمك مىطلبد، از همين رو دعا ادب هميشگى انبياء، مرسلين و اولياء است. قرآن كريم حضرت ابراهيم عليه السلام را مقلب به «اوّاه» داشته است و اوّاه صفت فردى است كه زياد دعا و آه دارد. «2» بنابراين سالك در هر مقام و منزلتى حتى در مقام تسليم و رضا كه مراتب آغازين سلوك است بى نياز از دعا نمىباشد، بلكه با دعا سلوك خويش را كاملتر مىكند، علاوه بر آنكه مقامات گذشته خويش را با دعا تداوم مىبخشد.
يك نكته
البته بايد توجه داشت عارفان به دليل مراتب خاصى كه دارند دعا را در صرف سؤال جهت دفع بلا و جلب منفعت به كار نمىبرند؛ بلكه آن را مطلقِ توجه و تفرع و اتصال بنده به خالق تلقى مىكنند. به نظر مىرسد مخالفت برخى اولياء با دعا به جهت اول باشد نه دوم.
__________________________________________________
(1). نگا: اسرار عبادات، صص 54- 53.
(2). نگا: درآمدى بر سير و سلوك، ص 70.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 44
دعا و حكمت بالغه
پرسش 6. آيا دعا با اعتقاد به اينكه خداوند حكيم است و كارها را بر وفق مصلحت انجام مىدهد منافات ندارد؟!
در اين باره بايد دانست؛ دعا در چارچوب حكمت الهى است نه امرى خارج از آن تا با آن منافى باشد؛ يعنى دعا داراى مرز و حدود است چه از حيث آداب، چه از حيث محتوا و آنچه كه از خدا طلب مىكنيم، از اين رو به هر دعايى با هر ويژگى و هر محتوايى توصيه نشده است و نيز تأثيرگذارى دعا بدون حد و مرز نمىباشد. دعا بايد در چارچوب مصالح و مفاسد انسانى باشد؛ يعنى خواستن مصالحى كه خداوند مقرر فرموده و درخواست دورى از مفاسدى كه حضرت حق به ترك آن دستور دادهاند و اين يك سنت الهى است و دعا بايد با سنتهاى الهى [حكمت خداوند] هماهنگ باشد، چنانچه حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «ان كرم الله سبحانه لا ينقض حكمة فلذلك لا يقع الاجابة فى كل دعوة» «1»
؛ «كرم خداوند حكمتش را نقض نمىكند. به همين دليل است كه هر دعايى اجابت نمىشود».
اگر دعا بر خلاف حكمت بالغه الهى باشد نه تنها مؤثر نيست و به رشد آدمى كمك نمىكند؛ بلكه به نزول او مىانجامد و خشم خدا را مىانگيزد.
از خدا، غيرخدا را خواستن ظن افزونى است و كلى كاستن «2»__________________________________________________
(1). غررالحكم، ح 3478.
(2). مثنوى، دفتر پنجم، 773
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 45
مرز دعا
پرسش 7. آيا براى دعاها حد و مرزى هم هست يا هر چه خواستيم مىتوانيم دعا كنيم؟
دعا داراى مرزهاى تعريف شدهاى است و تنها در چارچوب همان مرزها اثر گذار خواهد بود و خارج از آن تأثيرى نخواهد داشت. از جمله مهمترين مرزها عبارتند از:
1. همخوانى با سنن و قوانين الهى؛ خداوند متعال عوالم هستى و موجودات را بر اساس قوانين و نظام خاصى آفريده است و تدبير امور طبق همان سنن است. از اين رو اگر كسى دعايى كند كه خلاف اين سنن و نظام باشد نبايد در انتظار تحقق آن باشد چنانكه حضرت على عليه السلام در پاسخ به پرسش صوحان عبدى كه سؤال نمود: كدام دعا بيراههتر است؟ امام فرمود: «دعاى كسى كه براى تحقق آن چه ناشدنى است دعا كند». «1» و نيز از ايشان نقل شده است كه:
من در دعا گفتم: خداوندا! مرا به هيچ يك از بندگانت نيازمند مساز. «2» 2. همخوانى با نظام تشريع؛ خداوند متعال براى انسان قوانينى را وضع كرده كه ما از آن به نظام تشريع ياد مىكنيم اين نظام همان بايدها و نبايدها و همان حسن و قبح و همان خوشايندها و به آيندها است. يكى از مرزهاى دعا همين قوانين تشريعى است. بر اين اساس آدمى نمىتواند از خداوند عمل قبيح يا برآيند و يا نبايدى را طلب كردن امور قبيح نهى شده است. «3»
__________________________________________________
(1). الامالى، ص 435.
(2). بحارالانوار، ج 93، ص 325.
(3). نگا: بحارالانوار، ج 47، ص 249.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 46
شرايط دعا
پرسش 8. درباره شرايط استجابت دعا برايم توضيح دهيد. خيلى وقتها دعا مىكنم ولى مستجاب نمىشود! چرا؟!
مقصود از شرايط دعا امورى است كه اجابت دعا منوط به تحقق آنهاست.
مهمترين شرايط عبارتند از:
1. معرفت؛ يكى از شرابط مهم و اساسى در دعا آن است كه آدمى بداند در برابر چه وجودى ايستاده است و از چه كسى طلب مىكند و با چه عظمتى سخن مىگويد و بداند كه چه مىگويد و چه مىخواهد بنابراين شناخت خدا و عظمت او و شناخت خود به عنوان مخلوق و محتاج و نيازمند محض و شناخت آنچه بر زبان جارى مىكند و مىخواهد از شرايط اصلى دعاست.
امام صادق عليه السلام علت عدم استجابت دعا را چنين مطرح فرموده است:
«لانكم تدعون من لا تعرفونه» «1»
؛ «شما كسى را مىخوانيد كه بدو معرفت نداريد».
و در روايت ديگرى مىفرمايد: «و لانكم تدعون من لا تعرفون و تسئلون ما لا تفهمونه» «2»
؛ «زيرا موجودى را مىخوانيد كه معرفت به او نداريد و تقاضا
__________________________________________________
(1). بحارالانوار، ج 93، ص 368.
(2). تفسير صافى، ج 1، ص 204.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 47
مىكنيد چيزى را كه نمىفهميد».
2. عمل صالح يا طاعت اوامر و نواهى الهى؛ دعا كننده علاوه بر معرفت بر آنچه كه مىداند نيز بايد عملى كند كه ما از آن به عمل صالح تعبير مىكنيم.
خداوند متعال در قرآن وعده داده است كه دعاى مؤمنان و انجام دهندگان عمل صالح و اجابت مىكند: «وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» «1»
و احاديث نيز بدين امر تأكيد كردهاند «2» از جمله خطبه قابل تدبر ذيل از امام على عليه السلام كه در پاسخ به اسباب عدم استجابت دعا فرمودند: «خدا را شناختيد، اما حقش را- چنانكه بر شما واجب كرده است- ادا نكرديد ...
به پيامبرش ايمان آورديد، اما با سنتش مخالفت كرديد و به شريعت او پاى بند نبوديد ... كتاب خدا را كه بر شما فرو فرستاده، خوانديد اما به آن عمل نكرديد و گفتيد: شنيديم و اطاعت كرديم اما مخالفت كرديد ... گفتيد كه از آتش مىترسيد. در حالى كه بدنتان را با گناهان به آتش مىسپاريد ... گفتيد دوستدار بهشتيد، در حالى كه هماره كارهايى انجام مىدهيد كه شما را از بهشت دور مىسازد ...» «3».
3. اخلاص؛ يعنى دعا كننده در هنگام دعا، تنها سبب را خداوند بداند و همه امور را بدست او تلقى كند، چنانكه خداوند متعال اخلاص در دعا را موجب استجابت دعا دانسته است «4» و از اين رو بدان دستور داده است «5»
__________________________________________________
(1). شورى (42) 26
(2). نگا: بحارالانوار، ج 93، ص 368، و 341.
(3). همان، ص 376.
(4). لقمان (31)، آيه 32.
(5). مؤمنون (23)، آيه 14
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 48
و نيز حضرت على عليه السلام در پند دهى به فرزندش فرمود: «و اخلص المسألة لربك فان بيده الخير و الشر» «1»
؛ «و در درخواست از پروردگار خالص باش كه خير و شر به دست اوست». «2» به عبارت ديگر: اگر انسان از خداوند چيزى طلب كند و بخواهد مطلوبش را مستجاب بيند، بايد اميدش را از غيرخدا قطع كند و تنها اميدش خدا باشد.
در اين باره امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «هرگاه كسى از شما بخواهد دعايى كند كه حتماً اجابت شود پس بايد از تمام مردم قطع اميد كند (قطع اسباب مادى) و براى او اميدى جز به خدا نباشد. در اين حال وقتى حق تعالى صدق اين معنا را از قلب سالك دريافت، هر دعايى را جز ه اعطا و اجابت پاسخ نمىدهد. «3»
هر كه را دل پاك شد از اعتدال آن دعايش مىرود تا ذوالجلال «4»4. حضور فكر و دل؛ در حالت دعا آدمى بايد فكرش حاضر باشد و مهمتر دل او نيز همين طور؛ يعنى داعى در هنگام دعا نبايد فكرش به امور ديگرى معطوف شود و در نتيجه دل و قلب او نيز در جاى ديگر باشد؛ بلكه تمامى فكر و قواى فكرى او و نيز تمامى قلب و دل و قواى آن در محضر پروردگار و آنچه كه به خدا مىگويد حاضر و هشيار باشد.
چنانكه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: «لا يقبل الله عز و جل دعاء قلب ساه» «5»
؛ «خداوند عز و جل دعاى دل غافل را نمىپذيرد.
__________________________________________________
(1). نهجالبلاغه، نامه 31.
(2). نگا: الميزان، ج 2، ص 36.
(3). به نقل از: درآمدى بر سير و سلوك، ص 75.
(4). مثنوى، دفتر سوم، 2305
(5). بحارالانوار، ج 77، ص 57.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 49
و نيز فرمود: «اعلموا ان الله لا يقبل دعاء عن قلب غافل» «1»
؛ «بدانيد كه خداوند دعا را از قلب و دل غافل و غيرحاضر مقبول نمىكند». روايات و احاديث در اين خصوص فراوان است. «2» بايد توجه داشت كسى كه فكر و دلش حاضر نيست تنها لقلقه زبان دارد و دعا فقط تكرار لفظ يا لقلقه لسان است.
گفت: فاش كن كه آن، كار تو نيست لايق انفاس و گفتار تو نيست
كآن نفس خواهد ز باران پاكتر وَز فرشته، در روش درّاكتر
عمرها بايست، تا دم پاك شد تا امين مخزن افلاك شد
خود گرفتى اين عصا در دستِ راست دست را دستان موسى از كجاست؟5. كسب حلال؛ يكى ديگر از شرايط استجابت دعا آن است كه داعى و دعاكننده بايد رزق خود را از راه حلال، طيب و طاهر به دست آورده باشد، انسانى كه گوشت و پوست و استخوانش از ارتزاق حرام رشد كرده باشد دعايش نامستجاب است. از همينرو، رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «درآمدت را پاك كن تا دعايت مستجاب شود؛ زيرا هرگاه لقمه حرامى به دهان خويش ببرد تا چهل روز از او دعايى پذيرفته نمىشود» «3».
و نيز امام صادق عليه السلام فرمودهاند: «هر كه شاد شود كه دعايش به اجابت رسد بايد كسب خود را پاك سازد». «4»
__________________________________________________
(1). همان، ص 173.
(2). نگا: الميزان، ج 2، ص 39.
(3). بحارالانوار، ج 93، ص 358.
(4). همان، ص 373.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 50
آداب دعا
از آداب دعا مىتوان به شرائط كافى دعا نيز ياد كرد؛ يعنى امورى كه موجب كمال دعا و رفعت مرتبه گشته و تأثيرگذارى و اثربخشى بيشتر مىشود. مهمترين اين آداب عبارتند از:
1. طهارت؛ كه عبارت است از وضو و غسل. على عليه السلام فرمودهاند: «اذ انزل بك امر عظيم فى دين او دنيا، فتوضاً و ارفع يديك» «1»
؛ «هرگاه كار بزرگ و دشوار دينى يا دنيايى روى آورد، وضو بگيرد و دستهايت را بلند كن».
2. آغاز با نام خدا؛ در ابتدا با «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» و ياد خدا دعا را شروع كنيم؛ چرا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: «دعايى كه اولش با بسم اللَّه الرحمن الرحيم آغاز شده باشد رد نمىشود». «2»
3. ستايش الهى؛ تمجيد و تحميد و ثناگويى خداوند متعال در آغاز دعا بيانگر ميزان معرفت داعى به حضرت حق است. از اين رو، امام صادق عليه السلام فرمودهاند: «هر دعايى كه قبلش تمجيد خداوند متعال نباشد به جايى نخواهد رسيد». «3» على عليه السلام نيز مىفرمايد: «درخواست پس از سايش است، پس در آغاز خدا را ستايش كنيد و آنگاه حاجتهاى خود را بخواهيد، خداوند عزّ و جلّ را پيش از بيان درخواستها مدح و ثنا كنيد» «4» بسيارى از دعاهايى كه
__________________________________________________
(1). بحارالانوار، ج 95، ص 159.
(2). همان، ج 93، ص 313.
(3). بحارالانوار، ج 93، ص 321.
(4). همان، ص 308.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 51
از معصومان عليهم السلام به دست ما رسيده است چنيناند و آغاز دعا با ثنا و ستايش الهى مىباشد.
4. صلوات؛ در فرهنگ دينى توصيه شده است تا با درود بر حضرت رسول صلى الله عليه و آله و اهلبيت عليهم السلام دعا آغاز شود و اين عمل موجب استجابت دعا خواهد شد. على عليه السلام در اين خصوص مىفرمايد: «هرگاه از خداوند سبحان حاجتى خواهى، با درود فرستادن بر پيامبر صلى الله عليه و آله سخن آغاز كن، آن گاه حاجتت را بخواه كه خداوند بزرگوارتر از آن است كه دو حاجت از او خواسته شود و يكى را اجابت و ديگرى را رد كند». «1»
5. شفاعت خواهى؛ براى استجابت دعا بايد از وسايلى و وسايطى استفاده كرد كه در نزد پروردگار قرب و منزلت دارند تا به جهت آنان خداوند متعال حوائج و نيازهاى مادى و معنوى را محقق سازد. در احاديث شريف توسل به امامان و قرآن موجب استجابت دعا تلقى شده است. «2»
6. اقرار به گناه؛ امام صادق عليه السلام مىفرمايد: در آغاز دعا مدح خداوند متعال سپس اقرار به گناه و آنگاه خواستن و طلب كردن «3»
7. تضرع و اظهار عجز؛ در احاديث قدسى خداوند متعال به انبياء خويش توصيه كرده كه هنگام دعا، او را تضرع و خشوع بخوانند «4» در آيات قرآنى نيز
__________________________________________________
(1). نهج حكمت، 361.
(2). بحارالانوار، ج 36، ص 232، و ج 78، ص 9.
(3). بحارالانوار، ج 93، ص 318.
(4). همان، ص 305، و ص 314.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 52
به قرين بودن دعا با ترس و خوف و تضرع، خشوع تأكيد شده است. «1» چنانكه على عليه السلام نيز فرمودهاند: «عليكم بمسألة ذل و خضوع و تملّق و خشوع» «2»
؛ «با حالت ذلت و فروتنى و ثناگويى و خشوع درخواست كنيد».
گريه بهترين نشان تضرع؛ اشك بهترين نماد بر تضرع و خشوع آدمى است و از اين رو، محبوب خداست. «3» و به همين جهت بهترين سلاح انسان وارسته دانسته شده است «4» و از همين حيث است كه اهلبيت عليهم السلام از چشم خشك و بدون اشك به خدا پناه مىبردند «5» و براى همين است كه براى گريه از خداوند طلب يارى مىكردند «6» و به همين دليل على عليه السلام مىفرمايد: «هنگام گريه را براى دعا مغتنم شماريد». «7»
پس دعاى خشك، هِل اى نيكبخت! كه فشاندِ دانه مىخواهد درخت
گر ندارى دانه، ايزد ز آن دعا بخشدت نخلى كه نعم ما سعى همچو مريم، درد بودش داندنى سبز كرد آن نخل را صاحب فنى8. دو ركعت نماز؛ امام صادق عليه السلام تأكيد فرمودهاند كه براى به دست آوردن حاجت دعا را با دو ركعت نماز قبل از آن قرين سازيد. «8»
__________________________________________________
(1). نگا: اعراف (7)، آيه 56- 5؛ انبياء (21)، آيه 90؛ مريم (19)، آيه 4
(2). بحارالانوار، ج 77، ص 341.
(3). اصول كافى، ج 4، ص 250.
(4). فرازى از دعاى كميل و سلاحهالبكاء.
(5). «و اعوذ بك من قلب لا يخشع و من عين لا تدمع» دعاى بعد از زيارت اميرالمؤمنين.
(6). «و اعنى بالبكاء على نفسى»، دعاى ابوحمزه ثمالى.
(7). بحارالانوار، ج 93، ص 336.
(8). بحارالانوار، ج 93، ص 314 و 316.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 53
9. بلند كردن دستها به سوى آسمان؛ در احاديث به بلند كردن دستها به سوى آسمان توصيه شده است و از روايات گوناگون به دست مىآيد كه معصومان عليهم السلام نيز هنگام دعا چنين مىكردند. «1» حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «هر كس از شما از نماز فارغ شد، دستانش را به سوى اسمان بلند كند و در دعا بكوشد». «2» اين حالت بنابر روايات نوعى اظهار بندگى است يا نوعى نماد اين حقيقت كه خويش را چون غريقى تلقى مىكند كه دست دراز كرده و به دامن رحمت الهى مىچسبد و به دامان پرمهرش چنگ مىزند تا حضرت حق او را از اين ورطه حولناك نجات دهد. «3»
10. كوچك نشمردن خواسته خود؛ دعا كننده براى آنكه خواستهاش به اجابت برسد، نبايد آنرا كوچكبشمارد، چنانكه اهل بيت عليهم السلام بر آنتأكيد فراوان كردهاند «4».
11. اصرار بر دعا؛ از آنجا كه نفس دعا در پيشگاه پروردگار متعال مطلوبيت و موضوعيت دارد، بايد بر آن مصر بود علاوه بر آنكه اين اصرار خود موجب اجابت نيز خواهد گشت.
حضرت على عليه السلام فرمودهاند: «هر كس در كوبيدن در [يعنى دعا كردن] پايدارى كند و در گشودن آن [يعنى اجابت دعا] اصرار كند، داخل خواهد شد [يعنى دعايش مستجاب مىگردد]. «5»
__________________________________________________
(1). بحارالانوار، ج 95، ص 214.
(2). تهذيب الاحكام، ج 2، ص 322.
(3). نگا: اصول كافى، ج 4، ص 249.
(4). بحارالانوار، ج 69، ص 274 و ج 93، ص 363.
(5). غررالحكم، ح 9160.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 54
12. انصاف در دعا؛ داعى نبايد خواستهها و نيازهاى خويش را بيش از حد قرار دهد؛ بلكه بايد انصاف را در اين جهت مراعات كرده و خواستههاى خويش را به صورت الاهم فى الاهم يا با اولويت بندى مطرح سازد، البته اين نه به جهت نغوذً بالله بخل حضرت حق باشد؛ بلكه ادب بنده چنين اقتضايى دارد كه خواستههاى خود را در حد اعتدال و انصاف مطرح سازد، چنانكه ائمه عليهم السلام به آن تأكيد كردهاند. «1» 13. اميد به اجابت؛ در هنگام دعا نبايد از استجابت آن نااميد بود؛ بلكه با حسن ظن به پروردگار عالميان و با اميد به تحقق آن نيازها را مطرح كرد، چنانكه معصومان عليهم السلام تأكيد فراوانى كردهاند تا دعا را با يقين به اجابت و حسن ظن به برآورده شدن آن مقرون سازيم. «2»
زمان و مكان دعا
پرسش 9. آيا براى دعا، زمان و مكان مخصوص هست و يا در هر وقت و هر طور خواستيم مىتوان دعا كرد؟
زمان دعا
هر چند دعا در هر وقتى مطلوب است ولى بر اساس روايات اوقات مخصوصى كه زمينه مناسبتر براى دعا كردن فراهم مىآورد معين شده است. از جمله: سحر و نيمه شب «3» هنگام تلاوت قرآن، هنگام اذان،
__________________________________________________
(1). بحارالانوار، ج 93، صص 303- 293؛ تنبيه الخواطر، ج 1، ص 302.
(2). نگا: بحارالانوار، ج 93، ص 305؛ نهجالبلاغه، نامه 31؛ كافى، ج 2، ص 473.
(3). كافى، ج 2، ص 8- 477.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 55
هنگام بارش باران، هنگامى كه دو لشگر اسلام و كفر در مقابل يكديگر قرار مىگيرند و گروهى آماده شهادت مىشوند، هنگامى كه ستمديدهاى صداى مظلوميتش بلند مىشود. «1» پس از اقامه نماز «2» هنگام غروب خورشيد و طلوع فجر «3».
دست اشكسته بر آورد دعا سوى اشكسته، برد فضل خدا «4»گفتنى اينكه؛ اولًا، برخى از دعاها نيز در وقت خاصى از سال بايد خوانده شود كه در كتب دعايى مشخص شده است. روز جمعه «5» و هنگام سجده «6».
ثانياً، حكمت برخى از اين اوقات به دليل تحقق قرب به پروردگار است، مثلًا هنگام اذان يا تلاوت قرآن، آدمى به خداوند نزديكتر است و از اين رو زمينه براى دعا و استجابت دعا فراهمتر مىباشد. بعضى از اين زمانها به دليل سكوت، آرامش و مغفول شده از امور دنيوى و تعلقات بستر مناسبى براى توجه خاص و ويژه به پروردگار است مانند سحرها، يا پارهاى از اين اوقات به دليل قرابت زمانى و مفات يا شهادت يا ولادت معصومان يا نزول قرآن [شب قدر] اهميت مىيابد و ....
__________________________________________________
(1). همان، 477.
(2). تهذيبالاحكام، ج 2، ص 322.
(3). بحارالانوار، ج 90، ص 343.
(4). مثنوى، دفتر پنجم، 493
(5). بحارالانوار، ج 90، ص 343.
(6). همان، 344.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 56
مكان دعا
خداوند در همه جا هست و به هر جا رو كنيم او در آنجا حاضر است «1» از اين رو نمىتوان دعا را به مكان مشخصى محدود ساخت، ولى در عين حال به دليل و ويژگىها و تقدسهايى كه برخى از مكانها دارند، دعا در آن مكانها توصيه و زمينه اجابت در آنها نزديكتر تلقى شده است مانند مسجد «2» يا مسجد كوفه «3» يا مكانهاى مقدسى چون مسجدالحرام، مسجدالنبى، مشاهد مشرفه و ... كه در كتب دعا به صورت مشخص آمده است.
دعا در جمع يا در تنهايى؟!
پرسش 10. من گاهى در تنهايى و خلوت، حضور قلب و حال بهترى براى دعا دارم، اما از سوى ديگر شنيدهام كه خداوند دعاها را در جمع بهتر مستجاب مىكند؛ كدام يك را انجام دهم؟
در پارهاى روايات بر دعا به صورت جمعى تأكيد شده است و برخى نيز آن را در زمره آداب دعا تلقى كردهاند «4».
در برخى احاديث و به توصيه برخى از اولياء الهى به دعا در تنهايى و خلوت توصيه شده است «5».
__________________________________________________
(1). بقره (2)، آيه 115
(2). نگا: ميزانالحكمة، ج 5، ص 2397، ش 8314
(3). كافى، ج 3، ص 492.
(4). نگا: كافى، ج 2، ص 487؛ بحارالانوار، ج 93، ص 341.
(5). ميزان الحكمة، ج 4، ص 1669، ص 565.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 57
اكنون چه بايد كرد در تنهايى دعا كرد يا در جمع؟
به نظر مىرسد در مواردى كه دعاى جمعى توصيه شده است، نظر به خواسته اجتماع و جمع بوده است يعنى براى برآورده شدن نيازهاى اجتماعى كه به جمع مربوط است نه فردى دعاهاى جمعى اثر بيشترى دارد و آدمى راحتتر مىتواند راز و نيازهاى مستور از ديگران را با خداى خويش در ميان گذارد علاوه بر آنكه از رذايل اخلاقى چون عجب و ريا مصون مىماند و مهمتر در خلوت تنهايى فقط خود را با قيوم خود خواهد ديد، يعنى با آن كه خالق اوست و مدبر و قوام بخش اوست او در اين خلوت در مىيابد كه فقط با جناب اوست و با او در ارتباط سخت است و در اين صورت در مىيابد هميشه در حال خلوت با حضرت او بوده و فقط وى با اوست و نه غير او «1» و در اين زمان بهتر مىتواند با خداى خويش ارتباط برقرار كرده و سخنان خويش را با او واگويه نمايد و هر چه در اين تنهايى بيشتر پيش رود به مقام فناى در حق بيشتر نزديك خواهد شد تا آنجا كه گويا دعاى او دعاى حق است.
آن دعاى بيخودان، خود ديگر است آن دعا زو نيست، گفتِ داور است
آن دعا حق مىكند، چون او فناست آن دعا و آن اجابت از خداست
واسطه مخلوق، نى اندر ميان بى خبر زآن لابه كردن جسم و جان «2»__________________________________________________
(1). «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ»، (حديد (57)، آيه 4).
(2). مثنوى، دفتر سوم، 21- 2219
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 58
دست به سوى آسمان
پرسش 11. چرا در هنگام دعا، بلند كردن دستها به سوى آسمان سفارش شده است؟ مگر خداوند همه جا نيست؟
برخى گمان مىكردهاند به دليل آنكه بلند كردن دستها به سوى آسمان موجب مكانمندى براى خداوند متعال مىشود بايد آن را ترك كرد ولى با توجه به حكمت بلند كردن دستها به سوى آسمان اين پندار مخدوش مىنمايد. به فرموده علامه طباطبايى حقيقت تمام عبادتهاى بدنى، فرود آوردن معناى باطنى به صورت مظاهر و آشكار ساختن حقايق فراتر از زمان در قالب جسمانيت است مانند: نماز، روزه و حج و امثال آن. اگر اين تنزيل نباشد عبادت بدنى بى معنى خواهد بود. دعا نيز چنين است دعا تمثيل توجه قلبى و درخواست باطنى است مانند درخواستى كه در ميان ما انسانها رايج است و مىبينيم كه فقير مستمند از شخص ثروتمند درخواست برآوردن حاجت مىكند و در اين حالت دست خويش را به سوى او مىگشايد و با ذلت بر آوردن خواهش خويش را مىطلبد، در دعا نيز دراز كردن دستها به سوى آسمان حقيقى نيست تا تلقى اين پندار شود كه گويا خدا در آسمان است؛ بلكهعملى نماديناست براىدرخواست موجودفرودست ازموجودى بالاتر. باطن دعا درخواست از حضرت حق است كه در ظاهر و در بعد جسمانى به صورت بلند كردن دست به سوى آسمان ظاهر گشته است. «1»
__________________________________________________
(1). نگا، الميزان، ج 2، ص 38.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 59
دليل بىاهميتى به دعا
پرسش 12. چرا بسيارى از مردم به دعا اهميت نمىدهند و تنها به هنگام گرفتارى مشكلات دست به دعا بر مىدارند؟
اگرچه برخى مردم هنگام گرفتارى به دعا مىپردازند و چون خلاصى يافتند دعا را فراموش مىكنند به گفته مولوى:
آن زمان خود، جملگان مؤمن شوند آن زمان خود، سركشان برسر دوند
آن زمان، زارى كنند و افتخار همو دزد و راهزن در زير دار «1»يا
وقت محنت گشتهاى الله گو چون كه محنت رفت، گويى: راه كواما حقيقت آن است كه «دعا» غريزى انسان و «خواستن» از خداوند فطرى بشر است؛ متأسفانه آدمى در هنگام رفاه و اسايش و آرامش توجهاش به اسباب و علل ميانى معطوف مىشود و از رب الارباب و سببالاسباب و علةالعلل يعنى خداوند متعال غافل مىگردد. در واقع در هنگام راحتطلبى و آسوده خواطرى به پروردگارش شرك مىورزد وى مىپندارد تنها علل و عوامل مادى و ميانى كارساز هستند و گويا خداوند متعال و علل غيرمادى نقشى در زندگى بشرى ندارند، به بيان ديگر در اين زمان تعلقات مادى و وابستگىهاى دنيوى حجابى بر حقيقت امر و خواسته فطرى و غريزى او مىشود و از اين رو به دعا بىاهميت گشته و از آن غفلت مىكند؛ اما همين كه
__________________________________________________
(1). مثنوى، دفتر ششم، 4700- 4699
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 60
مشكلى، سختى و نيازى پديدار گشت گويا آن حجابها و آن تعلقها و آن غفلتها كنار مىرود و انسان متوجه خداوند متعال مىگردد و او را مىخواند و از سوى او مدد مىجويد، اما مع الأسف همين كه در اين حالت دعا كرد و خداوند اجابت فرمود، دوباره وضعيت قبلى و غفلت او باز مىگردد و دعا را به كنارى مىنهد. «1» چنان كه قرآن به اين حقيقت تلخ اشاره كرده است:
«وَ إِذا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ» «2»
؛ «و چون موجى كوه آسا آنان را فراگيرد، خدا را با اخلاص در اين بخوانند و [لى] چون نجاتشان داد و به خشكى رساند، برخى از آنان ميانهرو هستند و نشانههاى ما را جز هر خائن ناسپاس انكار نمىكند».
بايد حجاب تعلقات و وابستگىهاى واهى خويش را كنار زنيم و با تذكار و بيدارى و هشيارى غفلت را از خويش دور سازيم تا در هر حال چه امنيت چه اضطرارى چه راحت چه ناراحت سخن گفتن با خدا و راز و نياز با او يعنى دعا را فراموش نكنيم. على عليه السلام معتقد است انسان همواره بايد به درگاه حق، دعا كند و چنان نباشد كه تنها در حال عافيت و سلامت او را بخوان: «آن كه به بلايى گرفتار آمده هر چند گرفتارىاش بزرگ باشد، از آن كس كه در عافيت و سلامت به سر برده و از بلا ايمنى ندارد،
__________________________________________________
(1). نگا: الميزان، ج 2، ص 34.
(2). لقمان (31)، آيه 32.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 61
به دعا كردن سزاوارتر نيست». «1»
چون در آيد نزع و مرگ، آهى كنى ذكر دلق و چارُق آن گاهى كنى
تا نمانى غرقِ موج و زشتيى كه نباشد از پناهى پشتيى
ياد نارى از سفينه راستين ننگارى در جارق و در پوستين
چون كه درمانى به غرقاب فن پس ظلمنا ورد سازى بر ولا ديو گويد: بنگريد اين خام را سر بريد اين مرغ بىهنگام را «2»موانع اجابت دعا
پرسش 13. منظور از موانع اجابت دعا چيست؟ آيا ما مىتوانيم آن موانع را از سر راه برداريم و يا اينكه در اختيار ما نيست؟
دعا زمانى اثرگذار است كه موانعى بر سر راه آن نباشد، اگر موانع بود، دعا تأثير خود را نخواهد داشت؛ مهمترين موانع اجابت دعا عبارتند از:
1. گناه؛ نافرمانى خداوند متعال مانع بزرگى بر سر راه اجابت دعاست و اين مسأله چندان اهميت دارد كه با تعابير گوناگونى خطر آن نسبت به دعا گوشزد شده است: حاجب دعا، حبس دعا، منع دعا، مانع اجابت، بسته كردن راه اجابت و ... «3»
__________________________________________________
(1). امالى، ص 237.
(2). مثنوى، دفتر پنجم، 71- 1967
(3). نگا: دعاى كميل؛ بحارالانوار، ج 91، ص 382 و ج 78، ص 72؛ عيونالحكم و المواعظ، ص 23؛ معانى الاخبار، صص 270 و 271.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 62
تو همى جنسى بوى آن حرام مىزند بر آسمان سبز فام
همراه انفاس زشتت مىشود تا به بوگيران گردون مىرود
بوى كبر و بوى حرص و بوى آز در سخن گفتن بيايد چون پياز
گر خورى سوگند: من كى خوردهام؟ از پياز و سير تقوى كردهام
آن دم سوگند، غمازى كند بر دماغ همنشينان بر زند
بس دعاها رد شود از بوىِ آن آن دلِ كر، مىنمايد در زبان
اخسئوا آيد جواب آن دعا چوب رد، باشد جزاى هر دَغا «1»2. ستم يا مظالم؛ حقوق مردم در فرهنگ دينى از جايگاه ويژهاى برخوردار است و از اين رو اگر كسى ظلمى و تعدى نسبت به اين حقوق چه فردى و چه اجتماعى روا دارد، دعايش مادامى كه اين ستم را جبران نكند مستجاب نخواهد گشت و در واقع اين ستم يكى از بزرگترين موانع استجابت دعايش خواهد بود. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «خداوند متعال به عيسىبن مريم وحى كرد كه بنىاسرائيل چنين ابلاغ كند ... من دعاى كسى را كه حتى ضايع شده از بندگانم را بر عهده دارد، اجابت نمىكنم». «2» 3. خلاف حكمت الهى؛ اگر خواسته و نيازى كه در دعا بر زبان جارى مىشود مخالف حكمت الهى باشد به اجابت نخواهد رسيد. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «خداوند كريم حكمت خويش را نقض نخواهد كرد. از اين رو هر دعايى مستجاب نمىگردد». «3»
__________________________________________________
(1). مثنوى، دفتر سوم، 70- 164
(2). بحارالانوار، ج 75، ص 311.
(3). ميزانالحكمة، ج 3، ص 259، ش 5619.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 63
4. ترك امر به معروف و نهى از منكر؛ اگر امر به معروف و نهى از منكر- كه يكى از مهمترين ابزارهاى نظارتى به شمار رفته و در اسلام از جايگاه ويژهاى برخوردار است- ترك شود و تنها براى ايمنسازى و سالم سازى جامعه اكتفا شود، چنين دعايى مستجاب نخواهد شد.
چنانكه على عليه السلام فرمودند: «امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه خداوند بدان را بر شما مسلط خواهد كرد، آن گاه است كه دعا مىكنيد، اما دعايتان مستجاب نمىشود». «1»
سبب رد دعا
پرسش 14. گاهى دعا كننده شرايط و آداب دعا را رعايت كرده و از موانع استجابت دعا نيز مصون است ولى در عين حال دعايش به اجابت نمىرسد، دليل آن چيست؟
به نظر مىرسد دو امر عمده سبب رد دعا مىشود:
الف. مصلحت
واضح است كه علم انسان محدود بوده و به همه جوانب امور خود آگاه نيست. از اين رو گاه مىپندارد امرى راى او مطلوب و مفيد است كه در واقع چنين نيست و گاه گمان مىكند امرى براى او مضر و مطلوب است كه در واقع بر عكس آن مىباشد. قرآن نيز اين امر را با لحنهاى گوناگون مطرح كرده است. «2»__________________________________________________
(1). نهجالبلاغه، نامه 47.
(2). از جمله نگا: بقره (2)، آيه 216؛ نساء (4)، آيه 19؛ كهف (18)، آيات 82- 60 و ...
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 64
دعا كننده گاه فكر مىكند خواسته و نيازى را كه به محضر خدا ارائه كرده و تقاضاى انجامش را داشته است به مصلحت اوست؛ ولى از آنجا كه خداوند عالم به همه امور است مىداند كه در واقع چنين نيست و از اين رو آن تقاضا و دعا را رد مىكند يا مىداند در زمان ديگرى اين نياز به نفع اوست و به اين جهت اجابت آن را به تأخير مىاندازد.
در اين كلام اميرالمؤمنين تأمل فرماييد: «بسا ممكن است اجابت دعا را به تأخير اندازد تا پاداش فزونترى بهره سائل شود و عطاى شخص اميدوار كاملتر شود. و بسا ممكن است درخواستى داشته باشى كه به تو ندهند و به جاى آن خيرى در اين دنيا يا آخرت به تو ببخشند، يا آن را با چيزى كه برايت بهتر است جابه جا كنند. بسا دنبال چيزى باشى كه اگر به تو داده شود نابودى دينت در آن باشد». «1» در حكايت ذيل نيز كه مولانا به خوبى اين مسأله را تبيين كرده است تدبر كن:
دزدكى از مارگيرى، مار بود زابلهى آن را غنيمت مىشمرد
وا رهيد آن مارگير از زخم مار مار، كشت آن دزد او را زار زار
مار گيرش ديد، پس بشناختش گفت: از جان، مارِ من پرداختش
در دعا مىخواستى جانم از او كش بيابم مار، بستانم از او
شكر حق را كآن دعا مردود شد من زيان پنداشتم، و آن سود شد
بس دعاها كآن زيان است و هلاك وز كرم مىنشنود يزدان پاك__________________________________________________
(1). نهجالبلاغه، نامه 31.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 65
ب. دوستدار تداوم دعا از سوى خداوند
گاه سبب رد يا تأخير در اجابت دعا بدان خاطر است كه خداوند دوست دارد كه حال لطيف و خوش دعا كننده همچنان بردوام باشد زيرا محبوبترين كارها نزد خداوند متعال در روى زمين دعاست «حب الاعمال عند الله تعالى على وجه الارض الدعا» «1».
و به فرمايش امام باقر عليه السلام: «ما من شىء افضل عند الله من الا سئل» «2»؛ «من هيچ چيز نزد خدا بهتر از درخواست كردن از او نيست».
امام صادق عليه السلام در روايتى مىفرمايد: «بنده هنگامى كه دعا مىكند، خداوند به دو فرشته مىگويد: دعايش را مستجاب كردم لكن او را در نيازش محبوس داريد [و اجابتش را به تأخير افكنيد] زيرا من دوست دارم كه صوتش را بشنوم». «3» اى بسا مخلص كه نالد در دعا تا رود خلوصش بر سما
تا رود بالايى اين سقف برين بوى مجمر از انين المذنبين
پس ملائك با خدا نالند راز كاى مجيب هر دعا! و اى مستجار!
بنده مؤمن تضرع مىكند او نمىداند به جز تو مستند
تو عطا بيگانگان را مىدهى از تو دارد آرزو هر مشتهى
حق بفرمايد: كه نه از خوارى اوست عين تأخير عطا، يارى اوست حاجت آوردش ز غفلت، سوى من آه كشيدش مو كشان در كوى من
گر برارم حاجتش، او وا رود هم در آن بازيچه، مستغرق شود__________________________________________________
(1). اصول كافى، ج 2، ص 467.
(2). وسائل الشيعة، ج 4، ص 1092.
(3). اصول كافى، ج 2، ص 489.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 66
گرچه مىنالد به جان يا مستجار دل شكسته، سينه خسته، گو: بزار
خوش همى آيد مرا آوازِ او وآن خدايا گفتن و آن رازِ او ***
بى مرادى مؤمنان از نيك و بد تو يقين مىدان كه بهر اين بود «1»دعاهاى مستجاب و نامستجاب
پرسش 15. چرا دعاى برخى از دعاكنندگان به اجابت مىرسد و دعاى گروه ديگرى مستجاب نمىشود؟
بايد دانست استجابت دعا و عدم استجابت آن دلايل متعددى دارد؛ اما با استفاده از روايات به برخى از مهمترين آنها اشاره مىكنيم:
الف. دعاى كسانى كه مستجاب مىشود
1. دعاى امام عادل براى رعيتش،
2. دعاى پدر نيكوكار براى فرزندش،
3. دعاى فرزند نيكوكار براى پدرش،
4. دعاى مظلوم «2»،
5. دعاى كودكان بىگناه «3»،
6. دعاى مؤمنى براى مؤمن ديگر «4»،
__________________________________________________
(1). مثنوى، دفتر ششم، 25- 4217 و 4237
(2). بحارالانوار، ج 77، ص 421.
(3). ميزان الحكمة، ج 4، ص 1676، ش 5698.
(4). بحارالانوار، ج 74، ص 72.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 67
7. قارى قرآن «1»،
8. دعاى فرد نيكوكار براى قومى كه سپاس احسانش را نداشتند «2»،
9. كسى كه در دعا از همه منقطع گرديده و تنها به خداوند اميد بسته است «3»،
10. فردى كه در عين دعا راضى به رضاى خداوند است. «4» ب. دعاى كسانى كه مستجاب نمىشود
1. مردى كه در خانه بنشيند و بگويد: خدايا روزى مرا برسان،
2. مردى كه زنش را نفرين كند در حالى كه توانايى بر طلاق او دارد،
3. دعاى مردى كه مال خود را بدون مدرك و شاهد به كسى وام دهد و بر عليه او دعا كند،
4. مردى كه مال و ثروت داشته باشد و آن را هدر دهد و از خدا طلب روزى كند،
5. نفرين دوستى در حق دوست ديگر «5»،
6. دعاى تارك امر به معروف و نهى از منكر در طلب خير و بهبودى وضعيت امت اسلامى «6».
__________________________________________________
(1). بحارالانوار، ج 93، ص 313.
(2). همان، ص 349.
(3). همان، ج 75، ص 107.
(4). همان، ج 43، ص 351.
(5). ميزانالحكمة، ج 4، ص 1677، ش 5701 و 5703.
(6). بحارالانوار، ج 93، ص 378.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 68
از خدا چه بخواهيم
پرسش 16. امامان بيشتر از خدا چه مىخواستند؟ آيا درباره مسائل روزمره و دنيايى هم دعا مىكردند؟!
با توجه به آموزههاى روايى و نيز محتويات دعاهاى معتبر مأثوره مىتوان گفت كه در مجموع مىتوان حوائج معنوى و دنيوى را با رعايت مرزهاى دعا از خداوند متعال طلب كرد چنانكه على عليه السلام فرموده است:
«بدان بدرستى كسى كه گنجينههاى پادشاهى دنيا و آخرت در دست اوست به تو اجازه داده تا او را بخوانى و اجابت تو را به عهده گرفته و فرمان داده كه از او درخواست كنى تا به تو عطا فرمايد و از او همت طلب كنى تا تو را رحمت آورد ... هرگاه او را بخوانى آوازت را بشنود ... پس [حال كه او را اينگونه شناختى] نيازت را به سوى او مىبرى و سفره دلت را نزد او مىگسترانى، از غمهايت به سوى او شكوه مىكنى و حل مشكلات را از او مىخواهى و بر كارهايت از او يارى مىجويى، و از گنجينههاى رحمتش چيزهايى را مىطلبى كه ديگران قدرت بخشيدنش را ندارند، چيزهايى چون فزونى عمر، سلامت بدن و گشايش روزى ...» «1».
شايد براى خيلىها خواستههاى معنوى جاى اشكال نباشد ولى در خصوص حوائج دنيوى برخى مىپندارند كه با روح دعا كه نزديكى
__________________________________________________
(1). نهجالبلاغه، نامه 31.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 69
به معنويات و دورى از امور دنيوى است ناسازگار مىباشد؛ اما چنين نيست، زيرا حوائج دنيوى مشروع كه آدمى را به معنويات نزديك مىسازد و زمينه را براى تعالى و رشد روح فراهم مىكند، هيچ اشكالى ندارد، دنيا هر چند پل و گذرگاه به آخرت است، ولى محل كشتزار و كاشتن بذر است و هر چقدر آدمى داراى طول عمر، وسعت رزق، روزى حلال، فرزندان و زن صالح و امكانات مشروع و نيز سلامت جسمى باشد كشت بهترى خواهد كرد و برداشتش در آخرت بيشتر خواهد بود. غير از آنكه اهلبيت عليهم السلام به وفور در دعاهاى گوناگون حوائج دنيوى خويش را كنار نيازهاى معنوى مطرح مىكردهاند و بدين سان به ما مىآموختند كه از خدا چه بخواهيم.
بايد از خدا بصيرت و بينش طلب كنيم تا بهتر با او سخن برانيم و دقيقتر بدانيم با او چه بگوييم.
بعد از اين ما ديده خواهيم از تو بس تا نپوشد بحر را خاشاك و خس «1»__________________________________________________
(1). مثنوى، دفتر ششم، 2311
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 70
حضور قلب و حال دعا
پرسش 17. قبلًا وقتى دعاى كميل يا نماز مىخواندم حال عجيبى داشتم؛ ولى اكنون در من تأثيرى ندارد؟ چه كنم؟
يكى از دلايل اصلى و عمدهاى كه ما از عبادات خويش- چه در قالب نماز و چه در شكل ديگر- بهره فراوان نمىبريم و گاه احساس مىكنيم در مقاطعى در ما مؤثر نيست؛ نبود «حضور قلب» يا نبود «فراغت قلب» است. اگر بكوشيم در عبادات خويش، خود را از اشتغالات افكار دنيايى، فارغ سازيم و دل را يكسره خالى و خالص براى عبادت و مناجات با حق تعالى كنيم؛ مطمئن باشيم كه هيچ گاه از انجام دادن اين اعمال، دلسرد نشده و همواره لذت معنوى ژرف و عميقى برايمان حاصل مىگردد.
مشكل اين است كه افكار متشتت و انديشههاى پراكنده را براى وقت عبادت ذخيره مىكنيم؛ همين كه «تكبيرةالاحرام» نماز، يا «بسماللَّه» دعاى كميل را مىگوييم، گويى در دكانى را باز كردهايم، يا دفتر محاسبات را گشودهايم، يا كتاب مطالعه را در مقابل قرار دادهايم و يا مشكلات زندگى را مدنظر گرفتهايم!!.
دل و قلب خويش را به امور ديگر مشغول مىداريم و از عمل به كلى غافل مىشويم! زمانى به خود مىآييم كه به حسب عادت، به سلام نماز يا عبارتهاى پايانى دعاى كميل رسيدهايم. به فرموده عارف واصل حضرت امام رحمه الله: «حقيقتاً اين عبادت فضاحت آور است و اين مناجات شرمانگيز». «1»__________________________________________________
(1). چهل حديث، 360.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 71
بايد بدانيم كه در حال عبادات و مناجات، با حضرت حق تكلم مىكنيم و در اين گفت و گو اگر توجهمان به غيراو باشد، پاسخى مثبت و مؤثر دريافت نخواهيم كرد.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «لاحب للرجل المؤمن منكم اذا قام فى صلاة فريضة ان يقبل بقلبه الى اللَّه و لا يشغل قلبه بامر الدنيا، فليس من عبد يقبل بقلبه فى صلاته الى اللَّه تعالى الا اقبل اللَّه اليه بوجهه و اقبل بقلوب المؤمنين اليه بالمحبة بعد حب اللَّه ايّاه» «1»
؛ «همانا من دوست مىدارم مرد مؤمنى را كه وقتى اقامه نماز واجب مىكند، قلبش را به سوى خداوند متوجه مىسازد و آن را مشغول امور دنيوى نمىكند. بندهاى نيست كه در نمازش با قلبش به سوى خدا توجه كند؛ مگر آنكه خداوند به وجهش به سوى او اقبال مىكند، و قلوب مؤمنان را با محبّت به سوى او متوجه كند، بعد از دوستى خداوند با او».
بايد توجه كرد كه اگر «فكر» و «دل» آدمى در جاى ديگر باشد، در حقيقت خود او همان جا است؛ نه نزد حضرت معبود. به عكس اگر «فكر» و «دل» او متوجه حق باشد، نزد او خواهد بود. بنابراين مشكل اساسى در عدم بهرهورى بايسته از عبادات و مناجات، عدم حضور دل و فكر انسان است.
ما با هر حركت قلبى و فكرى، حركتى ديدنى و يافتنى داريم كه براى ما صحنههايى مىسازد- ابتهاجآور و يا هلاكت بار- آن هم در محضر ربوبى كه در حال تكلم و مناجات با اوييم.
__________________________________________________
(1). وسائل الشيعه، ج 4، ص 686.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 72
چون رسيد اينجا سخن، لب ارببست چون رسيد اينجا قلم درهم شكست
لب ببند ار چه فصاحت دست داد دم مزن و اللَّه اعلم بالرشاد «1»براى رفع اين كاستى و مشكل، عمل به راه كارهاى زير مفيد است:
يكم. قبل از قيام به عبادت و ذكر و دعا؛ يعنى، آن هنگام كه انسان مىخواهد عبادت و مناجات را شروع كند، از خداى متعال با كمال تضرع، با فقر و مسكنت و با اصرار، بخواهد وى را به «حضور» موفق كند كه اصل مسأله عنايت او است. به هر روى بايد توجه كرد كه اگر خداوند، انسان را موفق و مؤيد بر اين امر نسازد، انسان از «حضور» برخوردار نخواهد شد.
دوم. بهتر است در مرحله نخست، از طريق تحصيل «حضور فكر»، به تحصيل «حضور دل» بپردازد؛ به اين صورت كه تصميم بگيرد «فكر» خويش را از همان وقت شروع به عبادت يا مناجات، از همه جا و همه چيز قطع كند و به خداى متعال و معناى آنچه در محضر او مىگويد، متوجه سازد.
در اثناى عبادات و دعا، هر وقت و هرجا، به هر بهانهاى و به هر علتى «فكر» وى، خواست به اين سو و آن سو برود، نگذارد و «فكر» خود را در حال حضور نگه دارد و به «حضور» ادامه دهد. اگر «فكر» او بر اثر غفلت به اين سو و آن سو رفت، فوراً متذكر شده و رشته فكر را قطع كند و به «حضور» برگردد.
بر اين تصميم در مقام عمل بايد كاملًا ملتزم بوده و مجاهدت كند و در آن هيچ سستى روا ندارد و خسته نشود. به هر صورت با «حضور فكرى»،
__________________________________________________
(1). مثنوىمعنوى، دفتر 4
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 73
«حضور دل» نيز محقق خواهد گشت و وقتى چنين شد، در عبادات و مناجات، تصميم بگيرد از همان ابتدا، فكر و دل را متوجه خداوند متعال سازد. «1»
حضور خاطر اگر در نماز معتبر است اميد ما به نماز نكرده بيشتر است «2»آموزههاى دعاى جوشن كبير و دعاى سحر
پرسش 18. چرا در ماه مبارك رمضان به دعاى سحر بسيار تأكيد شده و در شبهاىقدر به خواندن دعاى جوشنكبير خيلى تأكيد مىشود؟
مهمترين آموزههاى اين دو دعاى عظيمالقدر در ماه مبارك رمضان، معرفى اسماء حسنى الهى و نقش آن در نظام هستى است. تحليلى كوتاه از اسماء الهى ما را در فهم محتواى اين دو دعا مدد كار خواهد بود.
كل خلقت ظهورات است از اسما و صفات حق و اصلًا وجود جلوه حضرت حق مىباشد. اين وجود و هستى در واقع بلوات، مظاهر و مجالى صفات حقاند. از آن نظر كه اين چنين است كل وجود جلوه خداوند متعال بوده و اسماى الهى منشاء و سرچشمه عالم هستى مىباشد و به همين جهت اسماى حسناى الهى نقش زيادى و بسزايى در وجود دارند.
__________________________________________________
(1). نگا: مقالات، ج 3، ص 132- 134؛ چهل حديث، ص 361 و 362؛ راهيان كوى دوست، ص 83- 84.
(2). ابوسعيد ابوالخير
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 74
اگر در آيات قرآن و دعاهاى مأثوره دقت شود، در مىيابيم كه خداى متعال در مقام بيان خلق و تدبير آن، و در مقام بيان انحاء مختلف افاضات و همچنين در مقام بيان بازگشت وجود، و مرگ بعد از مر و شر و نشر و حساب و كتاب و جزاء و نظاير اينها به اسماى حسناى خويش اشاره فرموده: و هر امرى از امور را به خود به اسم خاصى از اسماء خود كه مناسب آن امر است نسبت مىدهد.
چند شاهد
1. «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ» «1»
؛ «خداى متعال خالق هر چيز است و اوست وكيل بر هر چيز» در اين آيه خلقت و ايجاد هر چيز را به خود با اسم «خالق» نسبت مىدهد. و به بيانى ديگر خداوند در اين آيه مىفرمايد، خدا به اسم «خالق» خود همه چيز را خلق مىكند.
2. «اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ» «2»
؛ «جز خداى متعال معبودى نيست، خدايى كه حى است، قيوم است و قوام همه وجود به اوست».
در اين آيه قوام همه وجود را به خود با اسم «قيوم» نسبت مىدهد و مىفرمايد خدا با اسم «قيوم» خود لحظه به لحظه مخلوق را قوام مىدهد و نگه مىدارد.
3. «قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ» «3»
؛ «اى پيامبر! بگو: آيا براى
__________________________________________________
(1). زمر (39)، آيه 62.
(2). بقره (2)، 255.
(3). انعام (6)، 164.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 75
خود غير از خداى متعال پروردگارى اتخاذ كنم، در حالى كه اوست پروردگار همه، خير و ربوبيت همه به دست اوست».
در اين آيه ربوبيت يعنى تدبير امر هر مخلوقى را به خود با اسم «رب» نسبت مىدهد و مىفرمايد خدا با اسم «رب» خود همه موجودات را ربوبيت مىكند.
4. «وَ مِنْ آياتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خاشِعَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْياها لَمُحْيِ الْمَوْتى إِنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» «1»
؛ «و از آيات الهى است اينكه زمين را خاشع مىبينى، و وقتى آب را بر آن فرود آورديم، به احتزاز مىآيد و نمو مىكند خدايى كه زمين را احيا كرد، مردهها را به خود با اسم «محيى» نسبت داده و مىفرمايد خدا با اسم محيى خويش زمين مرده و انسانهاى مرده و هر موجود مرده را احياء مىكند و زنده مىگرداند».
5. «لِيَجْزِيَ اللَّهُ كُلَّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ» «2»
؛ «تا خداى متعال جزا دهد به هر كس آنچه را كسب نموده است، خدا سريع الحساب است».
در اين آيه كه در خصوص روز قيامت است، حساب اعمال در آن روز را به خود با اسم «سريع الحساب» نسبت مىدهد و مىفرمايد: آنجا كه وقت حساب يعنى روز قيامت رسيد، خدا به اسم «سريع الحساب» خويش همه آنچه را كه انسان كسب كرده است، حساب خواهد كرد.
ملاحظه مىكنيد كه آيات گوناگون قران كه ما تنها بخشى از آن را مطرح
__________________________________________________
(1). فصلت (41)، آيه 39.
(2). ابراهيم (14)، آيه 51.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 76
ساختيم حكايتگر اين حقيقت است كه خداى متعال همه آنچه را كه در نظام وجود مىگذرد، با اسماء خود انجام مىدهد و هر امرى از امور را به اسم مناسب آن و از اين رو همه آثار اسماء خداست. در حقيقت آن كه وجود را تربيت مىكند يعنى حركت مىدهد، در مسير پيش مىبرد و تكميل مىسازد، اسماى خداوند است.
با اين توضيح مختصر روشن مىشود كه چرا دعاى جوشن كبير كه در حدود 1000 اسم از اسماء الهى در آن مطرح شده است داراى چنان جايگاهى است و نيز معلوم مىگردد كه چرا با اسماى الهى او را مىخوانيم و از او مدد مىجوييم، دعاكننده در اين دعا با هر اسمى از اسماى الهى آثار و بركات و جلوات همان اسم را از خداوند طلب مىكند و از او مىخواهد تا خداوند با همان اسم آن صفت را براى او پديدار سازد و با همان اسم او را به حضرت حق نزديك سازد. «1»
از خدا مىخواه تا زين نكتهها در نلغزى و رسى در منتها «2» ***
الحمدللَّه اولًا و آخراً و ظاهراً و باطناً
محمدرضا كاشفى- 1384
__________________________________________________
(1). در خصوص آشنايى با اسماء حسنى الهى نگا: اسماء حسنى، محمد شجاعى. موضوع كتاب.
(2). مثنوى، دفتر سوم
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 79
بخش دوم
شفاعتحقيقت شفاعت
پرسش 19. مفهوم واقعى شفاعت چيست؟ و اقسام آن كدام است؟
يك. تعريف شفاعت
«شفاعت» در لغت، به معناى وساطت و ميانجىگرى است. در گفتوگوهاى روزمره، به وساطت و ميانجىگرى شخص مورد اعتماد در نزد بزرگى- به منظور عفو مجرمى يا برآوردن حاجت كسى- شفاعت گفته مىشود.
اين معنا برآمده از ريشه لغوى اين كلمه است؛ زيرا شفاعت از ماده «شفع» به معناى زوج- در مقابل «وتر» به معناى فرد- گرفته شده است. «1» گويا شخصى كه متوسّل به شفيع مىشود، نيروى خود را به تنهايى براى رسيدن به مقصود كافى نمىبيند؛ بدين جهت نيروى شفيع و ميانجى را به آن ضميمه مىكند تا به مقصود خود نايل آيد.
در اصطلاح «شفاعت، واسطه شدن يك مخلوق، ميان خداوند و مخلوق ديگر، در رساندن خير يا دفع شر- خواه در دنيا و خواه در آخرت- است».
__________________________________________________
(1). المقاييس فى اللغة، ماده شفع، ج 3، ص 201؛ مفردات راغب اصفهانى، ماده شفع، ص 263؛ فيروزآبادى، قاموسالمحيط، ماده شفع، ج 3، ص 45.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 80
دو. جايگاه شفاعت
1. در بينش توحيدى، خداوند مبدأ هستى است و همه موجودات از او، وابسته به او و پرتو فيض الهىاند.
2. خداوند، عالم هستى را بر اساس «نظام اسباب و مسببات» بنيان نهاده است و تحقق هر پديده و پيدايش هر نوع اثرى در اين عالم، از طريق سبب و علّت خاصى صورت مىگيرد؛ يعنى، اراده حكيمانه او به تحقّق امور، از طريق اسباب معيّن، تعلق گرفته است.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «ابى اللّه ان يجرى الاشياء الّا بأسباب، فجعل لكل شىءٍ سبباً» «1»
؛ «خداوند ابا دارد از اينكه امور را جز از طريق اسباب فراهم آورد، پس براى هر چيزى سببى قرار داده است».
در نتيجه: عالم هستى- كه يكپارچه تجلّى فيض و عطاى خداوند است- مجموعهاى به هم پيوسته از اسباب و مسببها است.
خداوند فيض خود را- اعم از مادى و معنوى- از طريق سببها و علّتها اعطا مىكند و اينها واسطههاى فيض او است. «نقش اسباب و علل، وساطت در رسيدن فيض الهى به مخلوقات (شفاعت) است».
به تعبير ديگر «شفاعت»، همان سبب بودن و تأثيرگذارى اسباب بر طبق نظام حاكم بر عالم هستى است. در حقيقت، در نگرش توحيدى، فيض الهى وقتى به اسباب و واسطهها نسبت داده مىشود، «شفاعت» است.
__________________________________________________
(1). ميزان الحكمه، ح 8166، ج 3، ص 1231.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 81
سبب بودن جميع علّتها و اسباب طبيعى (همچون: سوزندگى آتش، روشنى و حرارت بخشيدن خورشيد، درخشندگى ماه) و نيز سببيّت و تأثيرگذارى علل معنوى (مانند: سبب بودن توبه و استغفار براى آمرزش گناهان و نقش پيامبران و كتابهاى آسمانى در جهت هدايت انسانها) همگى شفاعت ناميده مىشود. اين اسباب و علتهاى طبيعى و معنوى، شفيعان و واسطههاى فيض الهىاند.
سه. اقسام شفاعت
با توجه به تعريفى كه ارائه شد، شفاعت داراى سه قسم است:
1. شفاعت تكوينى؛ با توجه به نگرش توحيدى، اسباب و علل در اصل وجود و نيز در علّت بودن و تأثير گذاريشان، وابسته به «علة العلل» (خداوند) و واسطه فيض او به مخلوقاتاند. اين وساطت «شفاعت تكوينى» ناميده مىشود.
2. شفاعت رهبرى؛ يكى از معارف مربوط به اصل معاد، انگاره «تجسّم اعمال» است. بر اساس آيات و روايات، همان گونه كه باطن و حقيقت اعمال، افكار، اوصاف و اخلاق انسان به صورت حقيقتى عينى، در آخرت تجلّى مىكند؛ حقيقت روابط معنوى ميان انسانها نيز در آخرت به صورت ملكوتى خود، مجسم مىشود. وقتى شخصى، سبب هدايت يا گمراهى انسانى باشد، اين رابطه رهبرى و دنبالهروى در روز رستاخيز، مجسّم شده و «رهبر» پيرو خود را به دنبال خويش وارد بهشت يا جهنم مىكند.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 82
قرآن كريم مىفرمايد: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» «1»
؛ «روزى (رستاخير) كه هر گروهى را با رهبر و پيشوايشان فرا مىخوانيم».
و در مورد فرعون مىفرمايد: «يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ» «2»؛ «روز قيامت، پيشاپيش پيروانش حركت مىكند؛ پس آنان را وارد دوزخ مىكند».
مقصود از شفاعت رهبرى، جلوهگرى رابطه هدايت ميان امام و مأموم (رهبر و پيرو) است. امام همان گونه كه در دنيا، واسطه هدايت پيرو خويش است، در آخرت نيز واسطه ورود پيرو خويش به بهشت مىشود و او را با خود به آنجا وارد مىكند.
3. شفاعت مغفرت؛ مغفرت و آمرزش نيز همانند هر رحمت و فيض ديگرى، از طريق مجارى خاص و بر اساس نظام اسباب و مسببات به بندگان مىرسد؛ يعنى، خداوند امورى را به عنوان سببهاى آمرزش و بخشش قرار داده است. با توجه به تعريف شفاعت، نقش اين اسباب (واسطههاى فيض مغفرت)، شفاعت مغفرت ناميده مىشود.
يكى از اسبابى كه خداوند براى آمرزش قرار داده، درخواست اولياى الهى در آخرت است؛ يعنى، خدا، آنان را واسطه در رسيدن فيض بخشش و مغفرت، به بندگانى خاص قرار داده است. بدين جهت اولياى الهى، همانند ساير اسباب و علل، «شفيعان» ناميده مىشوند و به نقش وساطت آنان
__________________________________________________
(1). اسراء (17)، آيه 71.
(2). هود (11)، آيه 98.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 83
در رسيدن فيضِ «مغفرت و بخشش الهى» به بندگانى خاص، «شفاعت» مىگويند. در حقيقت شفاعت اولياى الهى در آخرت، يكى از مصاديق «شفاعت مغفرت» است.
شهيد مطهرى مىنويسد: «شفاعت «1»، همان مغفرت الهى است كه وقتى به خداوند نسبت داده مىشود، با نام «مغفرت» خوانده مىشود و هنگامى كه به وسايط و مجارى رحمت منسوب مىگردد، نام «شفاعت» به خود مىگيرد» «2».
در حقيقت، خداوند اراده كرده است بندگان خود را از رحمت مغفرت خويش بهرهمند سازد؛ لكن براى اعطاى آن، مانند ساير فيضهاى خويش، اسباب خاصى قرار داده و شرايطى قائل شده است.
بر اين اساس، خداوند، اولياى الهى را به عنوان شفيعان و واسطههاى فيض معين كرده تا آنان براى بندگانى كه در دنيا با اعمال خويش، شايستگى بهرهمندى از اين رحمت الهى را پيدا كردهاند، درخواست مغفرت كنند.
قرآن كريم فرموده است: «در آن روز شفاعت نمىكنند، مگر كسانى كه خداوند به آنان اذن دهد» «3» و «شفاعت نمىكنند مگر براى كسانى كه خداوند مىخواهد آنان را ببخشايد». «4» بنابراين، شفاعت اولياى الهى، چيزى جز فيض الهى و جلوهگرى خواست و اراده خداوند نيست.
__________________________________________________
(1). مقصود، شفاعت مغفرت است.
(2). مجموعه آثار، ج 1، ص 259.
(3). طه (20)، آيه 109.
(4). انبياء (21)، آيه 28.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 84
در حقيقت شفاعت، قانونى است كه خداوند واضع آن است. بر طبق اين قانون، اولياى الهى- كه از سوى خداوند به عنوان سببهاى فيض مغفرت نصب شدهاند- بر اساس شرايطى، براى عدهاى خاص از گنهكاران، درخواست مغفرت مىكنند؛ يعنى، آنان واسطه فيض مغفرت الهىاند.
توضيحات بايسته
يكم. اين بخشش و آمرزش، بىحساب و گزاف نيست؛ بلكه شامل حال بندگانى مىشود كه با عمل خود در دنيا، استحقاق آن را پيدا كردهاند.
دوم. قرار دادن اولياى الهى به عنوان اسباب و واسطههاى مغفرت، بر اساس حكمت و حساب است.
سوم. شفاعت، به معناى ضميمه شدن درخواست اولياى الهى با عمل و تلاش خود آدمى است. در حقيقت، شفاعت جزء علت و تمامكننده سبب است و به تنهايى مستقل در تأثير نيست «1»؛ بلكه تلاش و قابليت شفاعت شونده نيز مهم است.
چهارم. با توجه به اينكه معناى شفاعت در لغت، وساطت است، از توسّل به اولياى الهى نيز با عنوان شفاعت تعبير مىشود. پس مباحث مربوط به شفاعت اخروى، نبايد با شفاعت به معناى توسّل، خلط و اشتباه شود.
__________________________________________________
(1). سيد محمدحسين طباطبائى، تفسير الميزان، ج 1، ص 158.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 85
شفاعت در قرآن
پرسش 20. مقصود از آياتى كه به صراحت شفاعت را نفى مىكند، چيست؟ آيه «يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ» «1»
و آيه «ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ» «2»
چه مىگويد؟
اگر بخواهيم به نتيجهاى درست در مورد شفاعت از ديدگاه قرآن كريم برسيم، بايد مجموع آيات مربوط به آن را بررسى كنيم. استناد به بعضى آيات و ناديده گرفتن برخى ديگر، منجر به فهم نادرست و برداشت غيرقابل اعتماد است.
به عنوان مثال آيا درست است با استناد به آيه «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها» «3»
نقش ملك الموت (عزرائيل) را در قبض ارواح منكر شويم و آيه «قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِى وُكِّلَ بِكُمْ» «4»
را فراموش كنيم؟
مجموع آيات قرآن در زمينه شفاعت- به معناى واسطه شدن در رسيدن فيض الهى به مخلوقات- سه دسته است.
آيات شفاعت
دسته اوّل: آياتى كه شفاعت را فقط از آنِ خدا دانسته است: «قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُجَمِيعاً» «5»
؛ «بگو تمام شفاعت يكسره براى خدا است».
__________________________________________________
(1). بقره (2)، آيه 254.
(2). غافر (40)، آيه 18.
(3). «خداست كه جانها را هنگام مرگشان مىگيرد»: زمر (39)، آيه 42.
(4). «بگو: فرشته مرگ كه بر شما گماشته شده، جان شما را مىگيرد»: سجده (32)، آيه 11.
(5). زمر (39)، آيه 44.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 86
دسته دوّم: آياتى كه به كلى شفاعت را نفى مىكند: «يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ» «1».
دسته سوّم: آياتى كه شفاعت غيرخدا را، مشروط به اذن خدا مىداند:
«يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلًا» «2»
؛ «در آن روز شفاعت كسى سود نمىبخشد، مگر آن كس كه خداى رحمان به او اذن ذهد و سخن او را بپسندد».
شفاعت و توحيد افعالى
اگر مجموع اين آيات با هم در نظر گرفته شود، مفاد آن اثبات شفاعت و تبيين آن، بر اساس «توحيد افعالى» است.
بنابر توحيد افعالى، جهان هستى- با نظام علّت و معلولىاش- اثر و فعل خداوند و قائم به اراده و قدرت او است. همچنان كه اصل وجود و هستى علّتها و اسباب از خدا است؛ هرگونه سبب بودن و تأثيرگذارىشان نيز از او است.
در حقيقت، علتهاى مادى و معنوى، واسطههاى فيض الهىاند و فاعليت آنها، در طول فاعليت خداوند است. بر اين اساس قبض روح، كار ملك الموت است؛ اما در عين حال او واسطه است و بدون اراده و قدرت الهى كارى انجام نمىدهد و كار او به «اللَّه» نسبت داده مىشود.
__________________________________________________
(1). بقره (2)، آيه 254.
(2). طه (20)، آيه 109.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 87
آيات مربوط به شفاعت نيز، بيانگر سه نتيجه به دست آمده از توحيد افعالى است:
دسته اوّل، بيانگر اين است كه شفاعت يكسره و به تمامى متعلق به خدا است؛ چون شفاعتكنندهاى بدون اراده و مشيت خداوند، قدرت بر هيچ تأثيرى ندارد.
دسته دوم- به قرينه آيات دسته اول و سوم- نفى شفاعت به غيراذن خداوند و به صورت استقلالى است. مفاد آيات، اين است كه اسباب و وسايط با قطع نظر از اراده و مشيت الهى، هيچ گونه تأثيرى ندارند.
دسته سوم، اثباتكننده شفاعت براى غيرخدا و تأثير گذارى آنان به اذن و اراده و مشيت خداوند است.
شفاعت نزد شيعه و اهلسنت
پرسش 21. چگونه مىتوان ثابت كرد شفاعت اولياى الهى در آخرت حتمى است؟ در حالى كه آيات قرآن حداكثر تنها بر امكان شفاعت دلالت دارد؟
بسيارى از آيات، بر وقوع و تحقّق شفاعت- فراتر از امكان- دلالت دارند.
اين آيات نه تنها از وجود شافعان خبر مىدهد؛ بلكه مشخصات آنها را هم بيان مىكند: «يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلًا» «1»؛
__________________________________________________
(1). طه (20)، آيه 109.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 88
«در آن روز شفاعت سودى ندارد، مگر شفاعت كسى كه خداى رحمان به او اجازه داده و سخن او را پسنديده است».
به كار بردن فعل ماضى در اين آيه، در اصطلاح ادبى بر حتمى بودن وقوع شفاعت دلالت دارد.
آيه «لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى» «1»
شفاعت شوندگان را توصيف مىكند؛ يعنى، اصل وقوع شفاعت و وجود شفيعان امرى مسلم دانسته شده و به معرفى شفاعت شوندگان پرداخته است.
روايات متواتر از نبى اكرم صلى الله عليه و آله نيز بر وقوع و تحقق آن دلالت مىكند.
به همين جهت شفاعت اولياى الهى در روز رستاخيز، امرى قطعى و ثابت و مورد اتفاق مسلمين است.
يك. ديدگاه اهلسنت
1. فخر رازى؛ «امت اسلامى اتفاق نظر دارند كه پيامبر اسلام روز رستاخيز حق شفاعت دارد ... و معناى شفاعت پيامبر اين است كه گنهكاران را از عذاب دوزخ مىرهاند تا وارد آتش نشوند و آنها هم كه در آن مىسوزند، در پرتو شفاعت پيامبر از آتش دوزخ خارج شده، وارد بهشت مىشوند». «2»
2. علامه قوشجى (صاحب شرح تجريد)؛ «مسلمانان شفاعت را به عنوان يك اصل مسلم پذيرفتهاند و در باره آن اختلاف ندارند. «3»
__________________________________________________
(1). «شفاعت نمىكنند مگر براى كسى كه مورد پسند خداوند باشد»: انبياء (21)، آيه 28.
(2). تفسير مفاتيح الغيب، ج 3، ص 63، تفسير آيه 48 و يا 123 بقره.
(3). شرح تجريد، ص 501.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 89
3. ابن تيميه (از پايه گذاران فرقه وهابيت)؛ «شفاعت، با روايات متواتر و از طريق اجماع اثبات شده و كسانى كه پس از اقامه دليل، چنين موضوعى را انكار كنند، كافر مىشوند». «1» نمونه روايات اهلسنّت
از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نقل كردهاند: «ان شفاعتى يوم القيامه لاهل الكبائر من امتى» «2»
؛ «شفاعت من در روز قيامت براى كسانى از امتم خواهد بود كه مرتكب گناهان بزرگ شدهاند».
و نيز: «يشفع يوم القيامه الانبياء ثم العلماء ثم الشهداء» «3»
؛ «در روز قيامت پيامبران سپس عالمان و سپس شهيدان شفاعت مىكنند» و «يشفع النبيون و الملائكة و المؤمنون» «4»
؛ «پيامبران، فرشتگان و مؤمنان شفاعت مىكنند».
دو. ديدگاه شيعه
1. خواجه نصير طوسى؛ «عقيده به شفاعت از عقايد صحيح اسلامى است؛ خواه به منظور افزايش پاداش باشد و خواه براى اسقاط كيفر». «5» 2. علامه حلى رحمه الله؛ «علماى اسلام اتفاق نظر دارند كه پيامبر اسلام در روز رستاخيز حق شفاعت دارد». «6»
__________________________________________________
(1). الرسائل الكبرى، رساله استغاثه، ج 1، ص 481.
(2). مسند احمد بنحنبل، ج 3، ص 213؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1441.
(3). سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1443.
(4). صحيح بخارى، ج 9، ص 160؛ مسند احمد، ج 3، ص 94.
(5). شرح تجريد الاعتقاد، ص 262.
(6). كشف المراد، ص 262.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 90
نمونه روايات شيعه
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
«انى لأشفع يوم القيامة فاشفع و يشفع على، فيشفع اهل بيتى فيشفعون» «1»؛ «من در روز قيامت شفاعت مىكنم و على هم شفاعت مىكند و اهلبيت من نيز شفاعت مىكنند و پذيرفته مىشود».
حضرت على عليه السلام فرمود:
«ثلاثة يشفعون الى اللَّه عزوجل: فيشفعون الانبياء ثم العلماء ثم الشهداء» «2»؛ «سه دسته در پيشگاه خداوند شفاعت مىكنند و شفاعت آنان پذيرفته مىشود: پيامبران، دانشمندان دينى، شهدا».
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
«من انكر ثلاثة فليس من شيعتنا: المعراج و المسائلة فى القبر و الشفاعة» «3»؛ «هر كس سه چيز را انكار كند، از شيعيان ما نيست: معراج، سؤال قبر و شفاعت».
امام باقر عليه السلام نيز فرموده است: «مؤمنى كه از همه كمتر شفاعت مىكند، سى تن را شفاعت مىكند». «4»
__________________________________________________
(1). مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 15.
(2). صدوق، خصال، ص 624.
(3). صدوق، امالى، ص 177.
(4). كافى، ج 8، ص 101.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 91
پرسش 22. نظر اهلسنت و فرقه وهابيت در مورد شفاعت چيست؟ آيا آنان نيز به شفاعت معتقدند؟
شفاعت به صراحت در قرآن كريم و روايات فراوانى بيان شده و اصل شفاعت اولياى الهى در آخرت، مطلبى مسلّم و مورد قبول جميع مسلمين است. برخى از علماى اهلسنت، به تفصيل در مورد شفاعت سخن گفته و بر آن تأكيد كردهاند. «1» فرقه وهابيت نيز به شفاعت اولياى الهى در آخرت معتقدند و آن را از اصول مسلم اسلامى مىدانند.
محمدبن عبدالوهاب (مؤسس فرقه وهابى) مىنويسد: «طبق روايات اسلامى، پيامبر اسلام و نيز پيامبران ديگر و فرشتگان و اولياى الهى و كودكان در رستاخيز، شفاعت مىكنند» «2» و «از امور مسلّم در آخرت، شفاعت است و بر هر مسلمانى لازم است كه به شفاعت پيامبر و ديگر شفيعان ايمان داشته باشد» «3».
__________________________________________________
(1). صحيح مسلم، ج 1، ص 117 و 130 و ج 2، ص 22 و ج 7، ص 59؛ صحيح بخارى، ج 1، ص 36، 92، 119، 159 و ج 8، ص 83 و ج 9، ص 160، 170؛ مسند احمد بنحنبل، ج 1، ص 281، 301 و ج 2، صص 307، 426، 444، 518، 528 و ج 3، صص 5، 12، 20، 63، 79، 94، 213، 218، 325، 345، 354 و ج 4، صص 108، 131، 212 و ج 5، صص 143، 149، 257، 347 و ج 6، ص 428 و مصادر معتبر متعدد روايى ديگر همچون: سنن ترمذى، سنن دارمى، موطأ مالك، سنن ابى داوود، سنن نسائى، سنن ابن ماجه. در مورد بحثهاى كلامى رجوع كنيد به: امام فخر رازى، تفسير مفاتيح الغيب، ج 3، ص 63 و قاضى عياض، شرح صحيح مسلم، ج 2، ص 58 و علاء الدين علامه قوشجى، شرح تجريد، ص 501 و دكتر ناصر الجديع، الشفاعة عند اهل السنة و الرد على المخالفين فيها، ... (در اين زمينه ر. ك: آيت الله جعفر سبحانى، شفاعت در قلمرو عقل، قرآن و حديث، ص 21).
(2). الهدية السنية، الرسالة الثانية، ص 42؛ كشف الارتياب، ص 193.
(3). كشف الارتياب، ص 240.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 92
ابن تيميه (پايهگذار افكار وهابيان) مىنويسد: «تمام پيامبران و صديقين و غيرآنان، درباره گنهكاران شفاعت مىكنند تا معذّب نشوند و اگر وارد دوزخ شدهاند از آن بيرون آيند». «1» بنابراين شفاعت اخروى امرى مسلم و مورد اتفاق جميع فرقههاى مسلمين است. «2» اختلاف فرقه وهابيت با عموم مسلمين در اين است كه مىگويند: فقط بايد از خدا خواست كه شفاعت شفيعان را در حق ما بپذيرد و ما حق نداريم به طور مستقيم از خود شفيعان درخواست شفاعت كنيم و مثلًا نبى اكرم را مورد خطاب قرار دهيم و از او بخواهيم براى ما شفاعت كند! در حقيقت، وهابيان منكر توسّل به اولياى الهىاند.
شفاعت كنندگان
پرسش 23. بر اساس آيات و روايات، شفيعان چه كسانىاند؟
با توجه به مفهوم گسترده شفاعت، تمام اسباب و علّتهاى مادى و معنوى، شفيعان درگاه الهىاند؛ چون واسطه فيض خداوند به مخلوقات هستند.
__________________________________________________
(1). الرسائل الكبرى، ج 1، ص 407.
(2). هر چند دو فرقه معتزله و خوارج، كه اقليتى از اهلسنت هستند، در عين پذيرش اصل شفاعتاخروى، آن را منحصر در ترفيع درجات مؤمنان دانسته و شفاعت اخروى در مورد گنهكاران را قبول ندارند. اين ديدگاه از سوى ساير علماى اهلسنت مورد نقد و رد قرار گرفته است. ر. ك:
الف. قاضى عيّاض، شرح صحيح مسلم، ج 2، ص 58؛
ب. فخررازى، تفسير مفاتيح الغيب، ج 3، ص 63؛
پ. ابن تيميه، الرسائل الكبرى، ج 1، ص 481؛
ت. فتال نيشابورى، روضة الواعظين، ص 405.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 93
امّا در خصوص شفاعت مغفرت (شفاعتى كه نتيجه آن آمرزش گناهان است)، شفيعان درگاه الهى عبارتاند از:
1. توبه
قرآن كريم مىفرمايد: «وَ هُوَ الَّذِى يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ» «1»
؛ «و او است آن كه توبه را از بندگان خود مىپذيرد و از گناهان مىگذرد». در آيات متعددى از قرآن كريم، نقش توبه و استغفار در آمرزش و بخشش گناهان، بيان شده است. «2» بنابراين توبه از اسباب و علل رسيدن فيض مغفرت و بخشش الهى به بنده گنهكار و از شفيعان درگاه الهى است. از آنجا كه اثر توبه علاوه بر آخرت، در همين دنيا ظاهر شده و قبل از مرگ، سبب آمرزش گناهان مىشود، در روايات از آن به عنوان بهترين شفيع نام برده شده است.
امام على عليه السلام فرمود: «لا شفيع انجح من التوبه» «3»
؛ «هيچ شفيعى بهتر و كارآمدتر از توبه نيست»؛ چون در همين دنيا اثر مىكند و مكافات كار انسان، به قبر و قيامت كشيده نمىشود.
2. ايمان و عمل صالح
قرآن كريم مىفرمايد: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ» «4»
؛ «خداوند كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند،
__________________________________________________
(1). شورى (42)، آيه 25.
(2). مائده (5)، آيه 39؛ فرقان (25)، آيه 71؛ تحريم (66)، آيه 8؛ توبه (9)، آيه 104؛ نساء (4)، آيه 110؛ انفال (8)، آيه 33؛ مائده (5)، آيه 74.
(3). بحارالانوار، ج 8، ص 58، ح 75.
(4). مائده (5)، آيه 9.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 94
به آمرزش و پاداشى بزرگ وعده داده است». در آيات متعددى ايمان و عمل صالح، به عنوان سبب مغفرت و آمرزش دانسته شده است. «1» در روايات نيز از مصاديق عمل صالح- چون، روزه، اداى امانت، صداقت و راستگويى- به عنوان شفيعان درگاه الهى ياد شده است. «2» 3. قرآن كريم
كسانى كه در دنيا قرآن را دستور زندگى خود قرار داده و به آن عمل كردهاند، در روز رستاخيز از شفاعت آن بهرهمند خواهند شد. «3» امام على عليه السلام مىفرمايد: «در روز قيامت، قرآن براى هر كس شفاعت كند، پذيرفته مىشود». «4» 4. اولياى الهى
بر اساس رواياتى از شيعه و اهلسنت، ملائكه، انبيا، اوصياى پيامبران و امامان معصوم، عالمان و دانشمندان دينى، شهيدان و مؤمنان، در روز قيامت، شفيعان درگاه الهىاند.
در اين قسمت به ذكر چند نمونه از روايات بسنده مىكنيم:
رسول اكرم صلى الله عليه و آله: «سه گروه نزد خداوند شفاعت مىكنند و شفاعت آنها
__________________________________________________
(1). حج (22)، آيه 50؛ سبأ (34)، آيه 4؛ فاطر (35)، آيه 7؛ فتح (48)، آيه 29؛ هود (11)، آيه 11؛ يس (36)، آيه 11.
(2). ميزان الحكمه، ج 4، ص 1475، احاديث 9508 و 9511 و 9513؛ مسند احمد بنحنبل، ج 2، ص 256.
(3). سنن ترمذى، ج 4، ص 414، ح 2914؛ مسند ابن حنبل، ج 8، ص 273؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 78.
(4). نهج البلاغه، خطبه 176.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 95
پذيرفته مىشود: پيامبران، عالمان و شهيدان» «1».
و نيز: «در روز قيامت، من شفاعت مىكنم و شفاعتم پذيرفته مىشود و على شفاعت مىكند و شفاعتش پذيرفته مىشود و اهل بيتم شفاعت مىكنند و شفاعت شان پذيرفته مىشود». «2» امام صادق عليه السلام: «به خدا سوگند! ما در حق شيعيان گنهكارمان شفاعت مىكنيم». «3» و نيز: «در روز قيامت ... به عابد گفته مىشود: به بهشت برو و به عالم گفته مىشود: بايست و به سبب آنكه مردم را تربيت و ادب نيكو آموختى، براى آنان شفاعت كن». «4»
شرايط شفاعت شوندگان
پرسش 24. شرايط شفاعت چيست؟ چه كسانى در روز قيامت مورد شفاعت قرار مىگيرند و چه كسانى شفاعت شامل آنان نمىشود؟
شفاعت اولياى الهى در روز قيامت براى گنهكاران، بدون حساب نيست؛ بلكه متوقف بر شرايطى است كه در همين دنيا بايد آن را به دست آورد.
در آيات و روايات، براى هيچ فرد يا گروهى تضمين نشده است كه حتماً مورد شفاعت قرار مىگيرند؛ بلكه صفات و ويژگىهاى كلى كسانى كه
__________________________________________________
(1). ميزان الحكمه، ج 4، ص 1474؛ ج 6، ص 2794، ح 9502.
(2). همان، ج 4، ص 1475، ح 9505.
(3). بحار الانوار، ج 8، ص 37، ح 15.
(4). همان، ص 56.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 96
از اين نعمت بهرهمند و يا محروماند، بيان شده است. بر اساس آيات و روايات، شرايط شمول شفاعت نسبت به بنده گنهكار، عبارت است از:
يك. رضايت خداوند
1- 1. رضايت از شفيع؛ شفيعان واسطه فيض خدا هستند. به همين جهت شرط اصلى و اساسى شفاعت، اين است كه مورد رضايت و پسند خداوند باشد.
شفيعان كسانىاند كه خداوند آنان را براى اين كار پسنديده و به آنان اجازه شفاعت داده است.
قرآن كريم مىفرمايد: «در آن روز، شفاعت كسى سودمند نيست، مگر آن كسى كه خداى رحمان به او اجازه دهد». «1» 1- 2. رضايت از شفاعت شونده؛ شفاعت شوندگان بايد مورد رضايت و پسند خداوند باشند؛ يعنى، شفاعت در حق كسانى مؤثر خواهد بود كه در دنيا در مسير اطاعت، بندگى و رضايت خداوند قرار داشتند.
قرآن كريم مىفرمايد: «و [شفيعان] شفاعت نمىكنند، مگر براى كسى كه مورد رضايت و پسند خداوند باشد». «2» در حقيقت شفاعت تجلّى اراده و خواست خداوند، مبنى بر بخشش و آمرزش بندگانى است كه در دنيا عقيده و عملشان مورد رضايت خداوند بوده است؛ هرچند دچار خطا و لغزش نيز شدهاند. شفاعت، پاداشى در حق آنان است.
__________________________________________________
(1). طه (20)، آيه 109.
(2). انبياء (21)، آيه 28.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 97
دو. حفظ اصل ايمان
كسانى مورد شفاعت قرار مىگيرند كه به سبب گناهان، اصل ايمانشان به خطر نيفتاده باشد. به همين جهت، در منابع دينى آمده است: كافر، مشرك و منافق در روز قيامت مورد شفاعت قرار نمىگيرند.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است: «شفاعت براى ترديدكنندگان، مشركان و كافران نيست؛ بلكه براى مؤمنان يكتاپرست است». «1» سه. عمل به دستورات دينى
گنهكارانى مورد شفاعت قرار مىگيرند كه مطيع دستورات خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و اولياى دين باشند؛ يعنى، درست بر خلاف آنچه كه برخى گمان مىكنند كه وعده به شفاعت، موجب تشويق افراد به ارتكاب گناه و سرباز زدن از مسؤوليت مىشود! در منابع دينى شرط شفاعت، عمل به دستورات دين و اطاعت از خدا و رسول و امامان معصوم عليهم السلام ذكر شده است. كسى كه روش عملى او اطاعت از خدا و عمل به وظايف و مسؤوليتهاى دينى بوده؛ لكن گاهى هم دچار لغزش و خطا شده است، شايستگى دريافت رحمت الهى را در آخرت خواهد داشت.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «هركس دوست دارد شفاعت در مورد او سودمند واقع شود، بايد در صدد جلب رضايت خداوند برآيد. بدانيد هيچ كس رضايت خداوند را جلب نخواهد كرد؛ مگر با اطاعت از خدا
__________________________________________________
(1). ميزان الحكمه، ج 4، ص 1472، ح 9482.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 98
و پيامبر و اولياى الهى از آل محمد صلى الله عليه و آله». «1» اين روايت ضمن بيان شرط اساسى شفاعت (رضايت خداوند)، راه جلب خشنودى او را عمل به دستورات دين دانسته است.
از ديدگاه قرآن كريم، علت اينكه شفاعت به حال برخى از اهل دوزخ سودى نمىبخشد، عدم پايبندى آنان به احكام و وظايف دينى است: «از اهل دوزخ سؤال مىكنند: چه چيزى شما را جهنمى كرد؟ گويند: ما از نمازگزاران نبوديم و بينوا را اطعام نمىكرديم، و با اهل باطل، همراه و همصدا بوديم، و روز پاداش را دروغ مىانگاشتيم، تا اينكه مرگ ما فرا رسيد. پس شفاعت شافعان به حال آنان سودى نمىبخشد». «2» اهميت عمل به احكام و وظايف دينى، به حدى است كه در مواردى، حتى سبك شمردن و اهميت ندادن به آن، موجب محروميت از شفاعت مىشود.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است: «شفاعت من به كسى كه نمازش را سبك بشمارد، نمىرسد». «3» چهار. رابطه معنوى شفاعت شونده و شفيعان
كسانى مورد شفاعت قرار مىگيرند كه در دنيا ارتباط روحى و معنوى خاصى بين آنان و شافعان برقرار شده باشد. كسانى كه نسبت به اولياى الهى محبت و مودّت دارند و در دنيا تحت جذبه هدايتگرى آنان قرار گرفته
__________________________________________________
(1). بحار الانوار، ج 75، ص 220.
(2). مدثر (74)، آيات 48- 42.
(3). ميزان الحكمه، ج 4، ص 1472، ح 9485.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 99
و همفكر، هم عقيده و همراه ايشان بودهاند. به درجهاى از وحدت و سنخيت روحى با آنان رسيدهاند، در آخرت نيز مورد شفاعت آنان قرار مىگيرند.
در حقيقت، يكى از حكمتهايى كه سبب شده خداوند اولياى الهى را در روز رستاخيز، واسطه وشفيع در فيض مغفرت و بخشش خود، به اين افراد قرار دهد، همين رابطه معنوى و سنخيتى است كه در دنيا ميان آنان برقرار بوده است. در روايات گوناگونى بر محبت و دوستى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام تأكيد شده است «1»؛ زيرا اين محبت موجب تقويت رابطه معنوى و سنخيت روحى با آنان مىشود. وحدت و سنخيت دو روح، به يگانگى عقايد، اوصاف، روشها و عملها است. محبت حقيقى، محب را شيفته محبوب كرده و موجب همگونگى در عقايد، اخلاق و سليقهها مىشود. محبت و مودّت حقيقى نسبت به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام، از ارتكاب گناه مىكاهد و مانع از دلبستگىها و وابستگىهاى كاذب مىشود.
بر اين اساس «محبت اولياى الهى»، يكى از شرايط شفاعت آنان است تا در پرتو آن محبت، از مغفرت، رحمت و لطف الهى بهرهمند گردد. «2» در منابع دينى آمده است:
«عالم براى كسانى كه با هدايت او ره يافتهاند، شفاعت مىكند». «3» «امامان معصوم عليهم السلام براى شيعيان و پيروان خود شفاعت مىكنند». «4»
__________________________________________________
(1). بحارالانوار، ج 27، ص 158، ح 3؛ كنز العمال، ج 14، ص 399، ح 39057.
(2). ر. ك: محمد شجاعى، تجسم عمل و شفاعت، ص 106
(3). ميزان الحكمه، ج 4، ص 1475، ح 9506.
(4). همان، ح 9504 و 9505؛ بحارالانوار، ج 8، ص 43، ح 34، 42، 43 و ص 36 و 37.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 100
«كسانى كه حلقه ارتباط و اتصال به اولياى الهى را گسسته و ولايت امامان را نپذيرفتهاند، مورد شفاعت آنان قرار نمىگيرند». «1» به همين جهت در روايات آمده است: كسى كه ذريه و فرزندان رسول اكرم را آزار دهد، مورد شفاعت آن حضرت نخواهد بود: «به خدا سوگند! براى كسانى كه فرزندان و ذريهام را آزار كرده باشند، شفاعت نمىكنم» «2».
محرومان از شفاعت
كافران، دشمنان خاندان رسالت، آزاردهندگان فرزندان و ذريه رسول اكرم و كسانى كه رشته محبت و پيوند روحى با شفاعت كنندگان را در دنيا گسستهاند، مورد شفاعت آنان قرار نمىگيرند. منكران شفاعت و سبك شمارندگان نماز نيز از ديگر محرومان از شفاعتاند. رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «شفاعت من در روز قيامت حق است، پس كسى كه به آن ايمان نداشته باشد، مورد شفاعتم نخواهد بود» «3» و «شفاعت من براى گنهكاران است، مگر شرك و گناه ظلم». «4» امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «كسى كه نماز را سبك بشمارد، شفاعت ما هرگز شامل حالش نمىشود». «5»
__________________________________________________
(1). بحار الانوار، ج 8، ص 736، ح 9.
(2). امالى صدوق، ص 370؛ بحارالانوار، ج 93، ص 218، ح 4.
(3). ميزان الحكمه، ج 4، ص 1472، ح 9487؛ كنز العمال، ج 14، ص 399، ح 39059.
(4). ميزان الحكمه، ج 4، ص 1472، ح 9484.
(5). همان، ح 9486.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 101
فلسفه شفاعت
پرسش 25. شفاعت امامان چه ضرورت دارد؟ اصلًا چه نيازى به شفاعت هست؟ مگر خداوند نمىتواند به طور مستقيم بندگان خود را بيامرزد؟
يك. حكمت شفاعت
نخست بايد دانست از ويژگىهاى انسان آن است كه اگر نافرمانى كند، به طور طبيعى احساس جدايى مىكند؛ هر چند راه توبه باز است و به طور مستقيم مىتواند از خداوند آمرزش بخواهد. بسيارى از افراد از نافرمانى خود، شرمنده بوده و از توبه شكستن احساس نااميدى مىكنند؛ لذا از آنجا كه تمام افعال خداوند بر اساس حكمت و مصلحت استوار است، گشودن باب شفاعت به روى گنهكاران- با شرايط خاص- بر همين اساس است. بعضى از حكمتها در زمينه شفاعت عبارت است از:
1- 1. روزنه اميد
اعتقاد به شفاعت، پديد آورنده روزنه اميد در دل گنهكاران است.
به هر حال هر انسانى در طول زندگى خود، گرفتار گناهان و لغزشهايى مىشود. اعتقاد به شفاعت، سبب مىشود كه فرد گنهكار اميدوار باشد كه گناهان براى او سرنوشت قطعى و غيرقابل تغيير رقم نزده است و او مىتواند با جلب رضايت خداوند، از طريق اجتناب از گناه و عمل به دستورات او و همسنخ شدن با اولياى الهى، درِ رحمت و مغفرت الهى را تا روز قيامت
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 102
به روى خود باز نگه دارد و از شفاعت آنان بهرهمند گردد. اگر انسان گنهكار معتقد باشد كه گناهان گذشته او يا لغزشهاى احتمالى، براى او سرنوشت قطعى نامطلوبى پديد مىآورد و به هيچ وسيلهاى نمىتوان آن را تغيير داد؛ ممكن است دچار يأس و نااميدى شده و روز به روز بار گناه خود را سنگينتر كند و چنين بينديشد: ديگر چه سود كه نيمه باقى مانده عمرم را با رنج طاعت همراه سازم و از لذت گناهان چشم بپوشم.
شفاعت، درى از رحمت الهى است كه به سوى انسان گشوده شده تا او را از خطر يأس و نا اميدى، نجات دهد و به آينده اميدوار سازد.
1- 2. تشويق به انجام وظايف
نويد به شفاعت و قرار دادن شروطى براى آن، سبب مىشود انسان تلاش و سعى خود را در جهت تحصيل آنها به كار بندد؛ زيرا شفاعت تنها شامل حال كسانى مىشود كه در دنيا با انجام دادن وظايف و دستورات الهى، رشته پيوند خود را با خدا و اولياى الهى، محكم كنند؛ يعنى، بر خلاف گمان عدهاى- كه اعتقاد به شفاعت را موجب جرأت افراد بر گناه و سر باز زدن از مسؤوليت مىدانند- شفاعت عاملى انگيزاننده در جهت عمل به وظايف و ترك گناهان و ايجاد رابطه با خدا و اولياى الهى است.
1- 3. شفاعت پاداش صالحان
در بيان يكى از حكمتهاى شفاعت آمده است: «شفاعت هديه و جايزهاى است براى كسانى كه عقيده و عمل آنان در دنيا، مورد رضايت
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 103
خداوند بوده است». «1» اين سخن با توجه به شرايط شفاعت روشنتر مىشود؛ زيرا ميان كسى كه توشهاى جز مخالفت، عصيان و كفر نسبت به خداوند ندارد، فرق است با كسى كه سعى و تلاش او در جهت جلب رضايت خدا و حركت در مسير او بوده، لكن گاهى هم دچار خطا و لغزش شده است.
شفاعت هديه و جايزهاى به چنين انسانهايى است تا به سبب عقيده و عمل نيك آنها، لغزشها و گناهانشان بخشوده شود.
دو. حكمت وساطت اولياى خدا
گزينش بندگان صالح به عنوان سبب و واسطه فيض، بر اساس حكمت و مصالحى است:
2- 1. بزرگداشت اولياى الهى
برگزيدن اولياى الهى به عنوان واسطههاى فيض مغفرت، در حقيقت نوعى تكريم و تجليل از كسانى است كه تمام عمر خود را در مسير عبوديت و بندگى حضرت حق و جلب رضاى او به كار بستهاند. به همين جهت هر كس در درگاه الهى مقربتر باشد، از شفاعت بيشترى برخوردار خواهد بود.
همه مؤمنان، شهيدان، عالمان ربانى، اوصيا، ملائكه، امامان معصوم و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله شفاعت مىكنند؛ لكن ميزان شفاعتشان يكسان نيست.
امام باقر عليه السلام در مورد شفاعت مؤمنان مىفرمايد: «مؤمن به اندازه عمل
__________________________________________________
(1). بحار الانوار، ج 8، ص 40، ح 22 و 23.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 104
خود شفاعت مىكند: براى دو نفر، يا خانوادهاش و يا قومش». «1» پس تكريم اولياى الهى به ميزان درجه عبوديت و بندگى آنان است؛ هر اندازه شفيعان از مرتبه بالاترى از قرب برخوردار باشند، ميزان شفاعت و تكريم آنان بيشتر است.
2- 2. اثر سازنده در هدايت مردم
قرار دادن اسوههاى هدايت- پيامبران، اوصيا، عالمان و شهيدان- به عنوان شفيعان روز رستاخيز، موجب مىشود كه آنان هر چه بيشتر در كانون توجه و اقبال مردم قرار گيرند. مشروط كردن شفاعت به وجود رابطه معنوى و همسنخى عقيدتى و عملى ميان شفيعان و شفاعت شوندگان، موجب الگوگيرى از ايشان است و نقش تربيتى مهمى را در سعادت و رستگارى انسانها دارد.
در روايات نيز بر محبت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام و نقش آن در شفاعت، تأكيد شده است؛ زيرا محبت و پيوند عاطفى، سبب شيفتگى و همگونگى با آنان در عقايد و راه و روش عملى است.
2- 3. تجلى رابطه دنيوى
همان گونه كه اعمال در آخرت تجسّم مىيابد، روابط نيز مجسم خواهد شد. شفاعت اولياى الهى، در حقيقت جلوهگرى رابطه معنوى و همسنخى روحى شفيعان و شفاعت شوندگان است. اينان كسانىاند كه در زندگى
__________________________________________________
(1). ميزان الحكمه، ج 4، ص 1476، ح 9523.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 105
دنيوى، تحت جذبه هدايتگرى اولياى الهى قرار گرفته و با آنان در مسير اطاعت و بندگى خداوند، هم عقيده و همراه بوده و به درجهاى از همراهى و همرازى با آنان رسيدهاند.
مراحل شفاعت
پرسش 26. شفاعت اولياى الهى، در چه مرحلهاى از مراحل پس از مرگ، شامل حال گنهكاران مىشود؟
انسان از هنگام قبض روح، مراحل گوناگونى همچون: سكرات مرگ، عالم برزخ، گذرگاههاى روز قيامت و حسابرسى اعمال را در پيش دارد.
شفاعت اولياى الهى براى انسان گنهكار، داراى مراحل و مراتبى است.
اين شفاعت، بر اساس رابطه معنوى ميان شخص با اولياى الهى است.
هر اندازه اين رابطه بيشتر و قوىتر باشد، تأثير آن نيز بيشتر خواهد بود.
بر اين اساس گستره شمول شفاعت در حق گنهكاران متفاوت است. «1» ممكن است هنگام مرگ، باعث نجات از سختى سكرات مرگ باشد و يا كسانى در برزخ مورد شفاعت قرار گيرند. «2» برخى نيز بعد از طى مراحل گوناگون پس از مرگ و چشيدن سختىها و وحشت برزخ و موقفهاى قيامت، مورد مغفرت خداوند قرار گيرند و از دوزخى شدن نجات يابند.
__________________________________________________
(1). ر. ك: تجسم عمل و شفاعت، ص 115
(2). بحارالانوار، ج 27، ص 158، ح 3.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 106
همچنين برخى ديگر پس از دخول در جهنم و چشيدن عذاب، قابليت مغفرت و بخشش الهى را پيدا كنند و آنگاه با شفاعت از آتش دوزخ نجات يابند. «1» امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «اى شيعيان! به اتكاى شفاعت ما گناه نكنيد.
به خدا سوگند! شفاعت ما به مرتكب زنا نمىرسد؛ مگر پس از آنكه عذاب دردناك الهى و هول و ترس جنهم را بچشد». «2» و نيز: «كسانى كه [به واسطه گناهانشان] حد و كيفر الهى بر آنان لازم آمده، مسلمان فاسقاند و در جهنم هميشگى و ابدى نيستند؛ بلكه روزى از جهنم [به شفاعت] خارج مىشوند و شفاعت جايزه و پاداشى براى آنان است [به سبب ايمان و آن مقدار از عمل صالح كه انجام دادهاند]» «3».
امام باقر عليه السلام مىفرمايد: «گروهى از مردم در آتش مىسوزند و خوب كه گداخته شدند، شفاعت به سراغشان مىآيد». «4» در حقيقت گنهكارانى كه ايمان به خدا و پيوند معنوى با اولياى الهى را حفظ كردهاند، در برزخ، يا گذرگاههاى قيامت و يا در دوزخ، تا حدى به مجازات اعمال خود مىرسند و همين كيفرها، مقدمهاى بر پالايش از عوارض گناه آنان شده و قابليت مغفرت و بخشش الهى از طريق شفاعت را پيدا مىكنند.
__________________________________________________
(1). روايات اهلسنت: صحيح مسلم، ج 1، ص 117.
(2). كافى، ج 5، ص 476، ح 9؛ من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 31، ح 70.
(3). بحار الانوار، ج 8، ص 40، ح 22 و 23.
(4). ميزان الحكمه، ج 1، ص 475، ح 2940.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 107
شفاعت و رحمت خدا
پرسش 27. آيا لازمه اعتقاد به شفاعت، اين نيست كه رحمت شفيع بيشتر از رحمت خداوند است و اگر شفاعت نباشد، خداوند گنهكار را عذاب مىكند؟
شفاعت در حقيقت، همان مغفرت و رحمت الهى است كه از سوى او اعطا مىشود. او اراده كرده تا بنده گنهكارش را ببخشايد و بر اساس حكمت عالى خود، شفيعان را به عنوان سبب و واسطه تعيين كرده و از آنان خواسته است تا واسطه در مغفرت و بخشش گنهكاران باشند.
شفيعان، براى كسانى شفاعت و طلب بخشش مىكنند كه خداوند اراده كرده آنان را ببخشايد:
«لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى» «1»
؛ «شفاعت نمىكنند، مگر براى كسى كه او بپسندد».
در نتيجه، نه تنها رحمت شفيعان بيشتر و گستردهتر از رحمت الهى نيست؛ بلكه در اساس غيراز رحمت الهى، هيچ فيض و رحمتى نيست.
رحمت از جانب او است؛ لكن اراده حكيمانه الهى، بر اعطاى رحمت از طريق اسباب خاص است. بدين جهت خود او شفيعان را سبب اعطاى رحمت آمرزش قرار داده است. خداوند، پزشك و داروى خاص را، سبب شفاى
__________________________________________________
(1). انبياء (21)، آيه 28.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 108
بيمار قرار داده است و اين بدان معنا نيست كه رحمت پزشك يا تأثير دارو، بيشتر از رحمت و قدرت خداوند است؛ بلكه تأثيرگذارى، در دايره حكمت، رحمت و قدرت الهى است.
پس اين انگاره كه «اگر شفيعان شفاعت نكنند، خداوند گنهكار را عذاب مىكند»، كليت ندارد و شايد خداوند به گونه ديگرى- به تناسب لياقت وى- او را مشمول لطف و رحمت قرار دهد. از اين رو شفاعت به عنوان يكى از راههاى رحمت و بخشش خداوند است و منافاتى ندارد كه خداوند از راههاى ديگر نيز بندگان خويش را بيامرزد. البته اين انگاره به يك معنا صحيح است و آن توجه به نقش واسطههاى فيض الهى است و اينكه خداوند فيض خود را از طريق وسايط (اسباب) اعطا مىكند «1»؛ همچنان كه با وساطت پزشك و دارو، شفا و سلامتى بيمار حاصل مىشود. اما اگر مقصود اين باشد كه: خداوند منفعل از عمل شفيعان است و خواست و اراده او به بخشش تعلق نگرفته، سخن نادرستى است؛ چون وساطت شفيعان برخاسته از اراده خدا و تجلى آن است.
__________________________________________________
(1). «ابى اللَّه ان يجرى الامور الّاباسباب»: ميزان الحكمه، ج 3، ح 8166.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 109
شفاعت و گناهكار
پرسش 28. آيا اعتقاد به شفاعت، موجب جرأت افراد بر گناه و شانه خالى كردن از مسؤوليت نمىشود؟
شناخت حقيقت «شفاعت» و شرايط و ويژگىهاى آن، آشكار مىسازد كه اعتقاد به شفاعت، نه تنها موجب جرأت بر گناه و شانه خالى كردن از بار مسؤوليت نمىگردد؛ بلكه به عكس موجب ترغيب و تشويق به اجتناب از گناه و عمل به دستورات و وظايف دينى است. به همين جهت توجه به چند نكته بايسته است:
يكم. از آنجا كه شفاعت، منوط به تحقق شرايطى است، اعتقاد به شفاعت، انسان را بر مىانگيزد تا با به دست آوردن آنها، صلاحيت و قابليت «شفاعت شدن» را پيدا كند. از اين رو شفاعت تنها شامل حال كسانى مىشود كه از طريق ايمان و عمل و دورى از گناه، به درجهاى از همسنخى با شفيعان برسند.
نقش عمل به دستورات و وظايف دينى، در شمول شفاعت به حدى است كه در مواردى- حتى سبك شمردن و اهميت ندادن به برخى از احكام الهى- موجب محروم شدن از شفاعت مىشود. «1» در حقيقت اعتقاد به شفاعت، نه تنها موجب جرأت بر گناه نمىشود؛ بلكه عاملى سازنده در جهت ترغيب و تشويق به انجام دادن وظايف و اجتناب از گناهان است.
__________________________________________________
(1). ميزان الحكمه، ج 4، ص 1472، ح 9486؛ كافى، ج 3، ص 270.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 110
دوّم. با توجه به شرايط شفاعت، به هيچ فرد يا گروهى به طور مشخص در اين باره تضمين داده نشده است. لذا ترديد در شفاعت، سبب مىشود كه اشخاص و گروهها، همواره در حالت سازنده خوف و رجا بمانند.
«رجا» به باز بودن روزنه نجات و اينكه گناهان، سرنوشت قطعى و قابل تغيير براى او رقم نزده است و خوف از اينكه آيا شرايط شفاعت (مانند رضايت خداوند) را توانستهام تحصيل كنم يا نه. اين حالت مانع مىشود كه شخص با آسودگى و بىتفاوتى مرتكب گناه گردد و او را به سوى وظايف و اجتناب از گناه سوق مىدهد.
سوّم. يكى از ويژگىهاى مسأله شفاعت، ابهام آن از نظر زمان وقوع شفاعت است. با توجه به مرحلهها و گذرگاههاى گوناگون و طولانى پس از مرگ، شفاعت ممكن است پس از ديدن وحشتها و سختىهاى برزخ و گذرگاههاى قيامت، شامل حال بندگان شود و ممكن است حتى پس از تحمل مدتها عذاب، قابليت شفاعت پيدا شود. ابهام در زمان وقوع شفاعت نيز، عاملى در جهت بازدارندگى از ارتكاب گناه است. شفاعت حكم دارو و درمان را دارد؛ همان طور كه امكان درمان، هيچ عاقلى را تشويق به مبتلا كردن خود به بيمارى نمىكند؛ شفاعت نيز ترغيب به گرفتار شدن در دشوارىهاى گناه را نمىكند؛ بلكه تنها به گرفتاران، اميد بخشيده و راه نجات را نشان مىدهد.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 111
پرسش 29. اينكه با شفاعت، شخص گناهكارى بخشيده شود و با شخصى پاك و بدون گناه، در يك سطح قرار گيرد، آيا موجب تضييع حق انسان پاك و بىگناه نمىشود؟
يكم. اينكه با شفاعت، عدهاى بخشيده شده و مورد عفو الهى قرار گيرند، لازمهاش اين نيست كه با ساير بهشتيان و كسانى كه در دنيا پاك و بىگناه بودهاند، در يك درجه قرار گيرند. خود بهشتيان در يك سطح نيستند و بهشت الهى، داراى مراتب و درجات است. «1» امام على عليه السلام در وصف بهشت مىفرمايد:
«درجاتٌ متفاضلات و منازل متفاوتات» «2»
؛ «بهشت داراى درجاتى است كه بعضى بر ديگرى برترى دارد و داراى جايگاههايى است كه با يكديگر تفاوت دارند».
بنابراين كسانى كه در دنيا در اوج معرفت و خلوص، بدون گناه زيسته و پاك و مطهّر به منزل اخروى رحلت كردهاند، با گنهكارانى كه به سبب شفاعت مورد بخشش قرارگرفتهاند، در يك مرتبه و درجه قرار نمىگيرند.
دوّم. شفاعت شامل حال كسانى مىشود كه قابليت و استحقاق آن را، با تحصيل شروط آن به دست آوردهاند. چنين نيست كه همه افراد،
__________________________________________________
(1). ر. ك: ميزان الحكمه، ج 1، ص 431، احاديث 2601- 2612.
(2). همان، ح 2603.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 112
با شفاعت از دخول در دوزخ و جهنم نجات پيدا كنند. چه بسا عدهاى پس از دخول در جهنم و چشيدن عذاب، اين قابليت را پيدا كنند. «1» سوّم. اينكه خداوند، برخى از مجرمان را بر اساس لياقت آنان، مورد عفو و مغفرت خود قرار دهد، ضايع كردن حق كسى نيست؛ بلكه لطف به برخى از افراد است. آنچه موافق عدالت است، اينكه به كسى ظلم نشود و حق كسى ضايع نگردد، و اگر به كسى به طور قانونمند لطف شود، منافاتى با عدالت ندارد.
چهارم. همه كسانى كه شرايط شفاعت را به دست آوردهاند، از آن بهرهمند خواهند شد؛ چه آنان كه گنهكارند و چه آنان كه بىگناه و پاكاند. گنهكاران با شفاعت، مورد فيض مغفرت الهى قرار خواهند گرفت و غير آنان با شفاعت به درجات و مراتب بالاتر، ارتقا خواهند يافت.
__________________________________________________
(1). همان، ج 2، ح 2940.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 113
شفاعت و عدل الهى
پرسش 30. آيا شفاعت، عدالت خدا را زير سؤال نمىبرد و به زبان امروزى «پارتى بازى» نيست؟
بررسى همه جانبه و نگاه به تمام ابعاد مسأله شفاعت ما را به حقايقى رهنمون مىكند كه پاسخ سؤال را به خوبى تبيين مىكند. بدين جهت توجه به نكات ذيل، ضرورى و بايسته است:
يك. استحقاق شفاعت
شفاعت يكى از مظاهر رحمت گسترده الهى است و به اراده خدا و رضايت او، شفيعان اجازه شفاعت دارند؛ يعنى، بر خلاف پارتىبازى است كه شخص مجرم واسطهاى پيدا مىكند و از طريق پول و قدرت، او را وادار مىكند تا بر قاضى و حاكم تأثير بگذارد. در شفاعت، همه چيز تنها و تنها برخاسته از اراده حكيمانه خداوند است و او به شفيع اجازه مىدهد تا بر اساس اراده و خواست الهى، در مورد برخى بندگان- كه استحقاق عفو الهى را دارند- شفاعت كنند.
شفاعت اولياى الهى، بى حساب و گزاف نيست. تأمّل و درنگ در شرايط شفاعت و شفاعت شوندگان، آشكار مىسازد كه شفاعت در حقيقت، پاداش و جايزه الهى به كسانى است كه در دنيا اهل ايمان و عمل صالح بودهاند؛ يعنى، بر خلاف پارتىبازى- كه امرى ناروا و ناحق است و بر پايه استحقاق
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 114
افراد نيست- شفاعت بر مبناى استحقاق و قابليت افراد استوار است.
آنان اين قابليت را به واسطه عقيده و عمل خويش در دنيا، تحصيل كردهاند.
دو. قانون شفاعت
شفاعت قانونى حكيمانه و بر اساس رحمت و فضل الهى است و مقدم بر قانون كيفر و عذاب مجرمان است.
به عنوان مثال در قوانين كشورها، طبق يك ماده قانونى، كسى كه مرتكب جرم خاصى شود، بايد پنج سال زندانى بكشد و طبق ماده قانونى ديگر هر مجرمى كه واجد شرايط عفو باشد، قبل از تحمل دوره كامل حبس، مورد عفو قرار گرفته و آزاد مىشود.
عفو چنين مجرمى، نه تبعيض است و نه نقض قانون؛ بلكه بر اساس قانون ديگرى است كه مقدم و حاكم بر قانون اوليه كيفر مجرمان و برخاسته از قابليت شخص مجرم است.
سه. عدم تبعيض در شفاعت
خداوند با هيچ كس رابطه قوم و خويشى ندارد و بين بندگان در امكان بهرهمندى از قانون شفاعت، تبعيضى قائل نمىشود.
هر انسانى قادر است با تحصيل شرايط، از شفاعت بهرهمند شود و خود را در معرض بخشش و عفو اخروى قرار دهد؛ يعنى، شفاعت، قانونى عام و فراگير و با اعلام قبلى است؛ بر خلاف پارتىبازى كه به صورت گزينشى، فردى، غيرفراگير و نامبتنى بر پايه استحقاق است.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 115
پرسش 31. با توجه به اينكه قرآن، سنّتهاى الهى را ثابت و تغييرناپذير معرفى مىكند (سوره فاطر، آيه 43) آيا شفاعت با سنت الهى «كيفر مجرمان»، منافات ندارد؟
چنانكه كيفر و عذاب، تحت شرايط خاصى متوجه مجرمان مىشود و اين يك سنّت الهى است؛ آمرزش و بخشش برخاسته از رحمت گسترده الهى نيز، تحت ضابطه و شرايط خاصى، متوجه گنهكاران مىشود؛ يعنى، «كيفر» و «بخشش» دو قانون و سنت الهى هستند كه هر كدام با ضوابط و شرايط مخصوصى، در گستره خاص خود جارى مىشوند. از طرف ديگر رحمت خدا بر غضب او غلبه دارد؛ بنابراين سنت «رحمت» حاكم بر سنت و قانون «غضب» است. از اين رو با توجه به نوع جرمها، دو نوع قانون وضع شده است و مجرمان دو دستهاند:
1. كسانى كه عقيده و عمل آنان در دنيا به گونهاى است كه استحقاق بخشش و مغفرت الهى را دارند. اين گروه بر اساس سنت الهى و قانون شفاعت، مورد رحمت و مغفرت الهى قرار مىگيرند.
2. كسانى كه به واسطه شدت زشتى عقايد و اعمالشان، استحقاق مغفرت الهى را ندارند. اين گروه بر اساس سنت و قانون كيفر الهى، با غضب الهى و كيفر اخروى مواجه خواهند شد.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 116
شفاعت و نقش عمل
پرسش 32. آيا اعتقاد به شفاعت با آيه «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» درتناقض نيست؟
نخست بايد دانست سعى و تلاش آدمى، تنها به تلاشهاى ظاهرى و فعاليتهاى فيزيكى منحصر نيست؛ بلكه ارتباط معنوى و محبت به اولياى خدا نيز از اعمال بافضيلت شمرده شده است. علاوه بر اين شفاعت اولياى الهى، متوقف بر شرايطى است كه همگى بر عمل و استحقاق شفاعت شونده استوار است و كسانى كه در دنيا با سعى و تلاش خود، اين شرايط را تحصيل كردهاند، مشمول شفاعت خواهند شد.
در تعبير روايات، «شفاعت»، پاداش و هديه الهى به انسانهايى است كه عمل و عقيده آنان، مورد پسند و رضايت خداوند است. «1» اين پاداش بر اساس اصل قرآنى «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» «2»
، تنها به كسانى داده مىشود كه در دنيا، تلاش و سعى خود را در عمل به دستورات و وظايف الهى و رسيدن به مقام قرب او و نيز جلب رضايت او به كار گرفتهاند و با اولياى الهى، هم فكر، هم عقيده و همراه شدهاند. البته ممكن است گهگاهى دچار خطا و لغزش نيز شده باشند. در حقيقت اين افراد، به واسطه عمل خود در دنيا، استحقاق مغفرت الهى را در آخرت پيدا كردهاند.
__________________________________________________
(1). بحارالانوار، ج 8، ص 40، ح 22.
(2). نجم (53)، آيه 39.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 117
توجّه به بعضى آيات و روايات، نقش مهم عمل انسان را در بهرهمندى از شفاعت، بيشتر آشكار مىسازد:
1. قرآن كريم، عمل نكردن به وظايف و دستورات دينى را علت عدم بهرهمندى برخى اهل دوزخ از شفاعت مىداند: «از اهل جهنم سؤال مىشود:
چه چيزى شما را جهنمى كرد؟ گويند: از نمازگزاران نبوديم و بينوايان را اطعام نمىكرديم و با اهل باطل در هرزه فرو مىرفتيم. پس شفاعت شفيعان به حال آنان سودى نمىبخشد». «1» 2. امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «هر كس دوست دارد شفاعت شافعان در مورد او سودمند باشد، بايد رضايت خداوند را جلب كند و هيچ كس رضايت خدا را جلب نخواهد كرد، مگر با اطاعت از خدا، پيامبر و امامان معصوم». «2» 3. قرآن كريم مىفرمايد: «ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ» «3»
؛ «در روز قيامت براى ستمگران، دوست و شفاعت كنندهاى كه شفاعتش پذيرفته شود، وجود نخواهد داشت».
بنابراين نجات با شفاعت، بر اساس سعى و عمل به اضافه لطف و رحمت خداوند است.
در نتيجه، شفاعت نه تنها با آيه بالا در تناقض نيست؛ بلكه منطبق بر آن و مبتنى بر عمل انسان است.
__________________________________________________
(1). مدثر (74)، آيات 42- 46.
(2). بحارالانوار، ج 78، ص 220، ح 93.
(3). غافر (40)، آيه 18.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 118
شفاعت، نياز همگان
پرسش 33. از يك سو در روايات آمده كه همه مردم محتاج شفاعت پيامبر و امامان هستند و از سوى ديگر، طبق فرموده قرآن و روايات، تنها كسانى كه گناهكار نيستند و يا از گناه توبه كردهاند، اهلبهشت خواهند بود؛ چگونه اين دو با هم قابل جمع است؟
شفاعت پيامبر اكرم و ائمه معصومين عليهم السلام و وساطت آنان در رسيدن رحمت الهى به بندگان، دو گونه است:
يك. شفاعت در جهت آمرزش گنهكاران
اين شفاعت، مخصوص گنهكارانى است كه بدون توبه از دنيا رفتهاند.
اگر آنان از كسانى باشند كه شرايط شفاعت را در دنيا تحصيل كردهاند، در آخرت از طريق شفاعت اولياى الهى، مورد مغفرت و بخشش الهى قرار مىگيرند. بديهى است انسانهايى كه گناهكار نبوده و مطيع اوامر الهى بودهاند و نيز گنهكارانى كه در دنيا موفق به توبه و جبران گناه خود شدهاند، بدون چنين شفاعتى، اهل نجات و بهشت خواهند بود؛ بلكه بر اساس روايات، چنين انسانهايى (مؤمنان)، خود شفيع ديگران خواهند بود. «1» دو. شفاعت در جهت ترفيع درجات
دامنه اين شفاعت فراگير است؛ هم شامل گنهكاران مىشود و هم غيرگنهكاران؛ حتى پيامبران را هم در بر مىگيرد. «2» نتيجه آن، ترفيع درجه
__________________________________________________
(1). بحار الانوار، ج 8، ص 58، ح 75 و ص 37، ح 15؛ صحيح بخارى، ج 9، ص 159.
(2). ميزان الحكمه، ج 6، ص 2794، ح 9501.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 119
و رسيدن به مقامات بالاتر است. اين شفاعت- كه تجلّى همسنخى روحى و همگونى ميان شفيع و شفاعت شونده، در عقايد، اوصاف، گرايشها و عملكردها است- بدين صورت بروز مىكند كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم آنان را با خود به سوى مقام و رتبه بالاتر كشيده و در رسيدن به لقاى حق و مقام قرب يارى مىدهند. اين جذبه و كشش به سوى بالا، شامل گنهكاران و حتى اولياى الهى نيز مىشود؛ زيرا انسانها از لحاظ عدم دلبستگى و توجّه به غيرخدا و درجه خلوص و فناى فى الله، داراى درجات متفاوتاند و انسانهاى كامل (چهارده معصوم) در اوج درجه خلوص و فناى فى اللّه هستند.
بنابراين انسانها- هر چند پاك و بىگناه و اهل بهشت هم باشند- گرفتار درجهاى از تعلّقات غيرخدايى هستند. در قيامت، همين وابستگىهاى غيرالهى، مانع از رسيدن به درجات بالاتر است. در اينجا اثر آن وحدت و همسنخى روحى با انسانهاى كامل جلوهگر مىشود؛ بدين صورت كه كشش و جذبه خاص اولياى الهى، آنان را از كششهاى غيرالهى، رها كرده و با خود به سوى بالا مىكشد و موجب ترفيع در حالشان مىشود. «1» به همين جهت در روايات آمده است: همه انسانها نيازمند شفاعت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوماند. اين نياز عمومى و همگانى به منظور ترفيع درجات است و منافاتى با پاك بودن از گناه و بهشتى بودن ندارد.
__________________________________________________
(1). ر. ك: محمد شجاعى، تجسم عمل و شفاعت، ص 106.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 120
شفاعت و نماز
پرسش 34. مقصود از رواياتى كه مىگويد هركس ذرهاى ايمان داشته باشد با شفاعت نجات مىيابد، چيست و آيا با رواياتى كه مىگويد كسى كه نماز را سبك بشمارد، شفاعت نمىشود منافات ندارد؟
شفاعت گنهكاران، ممكن است در مراحل گوناگون پس از مرگ، صورت بگيرد:
1. برزخ،
2. مواقف قيامت،
3. پس از دخول در جهنم و مدتها تحمل عذاب دوزخ.
با توجّه به اين مراحل، روشن مىشود كه ميان آن دسته رواياتى كه شفاعت را در حق سبك شمرندگان نماز جارى نمىداند و يا مجازات زناكار را دخول در جهنم و تحمل عذابهاى آن مىداند؛ با دسته ديگرى از روايات كه ذرهاى از ايمان را موجب بهرهمندى از شفاعت مىداند، منافاتى وجود ندارد.
در حقيقت بر اساس دسته اول روايات، «1» شفاعت در مرحله اول و دوم، شامل حال سبك شمرندگان نماز، يا زناكاران نمىشود و چنين كسانى پس از دخول در جهنم و تحمل ساليان دراز عذاب دردناك، استحقاق و قابليت شفاعت را پيدا مىكنند و بالاخره با شفاعت نجات مىيابند.
__________________________________________________
(1). كافى، ج 5، ص 476، ح 9؛ من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 31، ح 70.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 121
امام باقر عليه السلام مىفرمايد: «گروهى از مردم در آتش جهنم مىسوزند تا اينكه گداخته مىشوند، آنگاه شفاعت نجاتشان مىدهد». «1» بنابراين بهرهمندى از شفاعت، بستگى به ميزان تحصيل شرايط آن (ايمان و عمل صالح) دارد. پس مقصود از نجات يافتن كسى كه ذرهاى ايمان در دل دارد، اين است كه بالاخره ايمان او سبب نجاتش خواهد شد؛ هر چند پس از تحمل ساليان دراز عذاب جهنم باشد. در مقابل، كسانى كه به طور كلى از ايمان محروماند و دين و عمل آنها مورد رضايت خداوند نيست (مشركان، كافران، ناصبيان و دشمنان رسول اكرم و خاندان او) محروم از شفاعت بوده و در عذاب جهنم جاودانه و هميشگى خواهند بود.
__________________________________________________
(1). ميزان الحكمه، ج 1، ص 475، ح 2940.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 125
بخش سوم
توسّلحقيقت توسّل
پرسش 35. مقصود از توسّل چيست؟ آيا دليل معتبرى از شيعه و سنى بر درستى آن وجود دارد؟
توسّل در لغت به معناى مدد جستن از وسيله براى نيل به مقصود است.
انسان براى رسيدن به مراد خويش، بايد به اسباب و واسطههاى فيض، متوسل شود. ايجاد مزرعهاى آباد، جز از طريق شخم زدن زمين و كاشتن نهال و دادن آب و كود به مقدار مشخص و زمان معيّن و ... امكانپذير نيست.
بر اين اساس، توسّل- به معناى استفاده از اسباب- لازمه زندگى انسان در جهانى است كه بر آن قانون اسباب و مسببات حاكم است.
مقصود از توسّل در اصطلاح مسلمانان، تمسّك جستن به اولياى الهى در درگاه خداوند، به منظور برآمدن نيازها است.
ريشه قرآنى توسّل
خداوند امورى را به عنوان اسباب و وسايل در جهت تقرب و نزديكى به درگاه خويش قرار داده و ما را به توسّل به آن امور، فرمان داده است:
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 126
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» «1»
؛ «اى مؤمنان! پرواى الهى داشته باشيد و به سوى او وسيله تحصيل كنيد».
با توجه به عدم تقييد كلمه «وسيله»، اطلاق آن، شامل هر چيزى مىشود كه صلاحيت نزديك كردن انسان به پيشگاه خداوند را دارد.
همان طور كه نماز، روزه، احسان به يتيم، دستگيرى از مستمندان، خدمت به خلق خدا و ... اسباب و وسايل تقرب به خداوند هستند؛ استمداد از پيامبران و اولياى الهى نيز وسيله تقرب به خداوند است. از اين رو هنگام دعا، خداوند را به حق بندگان صالح و آبرومند درگاه او، قسم مىدهيم و يا از اولياى الهى مىخواهيم كه براى ما در درگاه الهى دعا كنند.
با توجه به ريشه قرآنى توسّل، آيات و روايات فراوانى بر درستى و لزوم توسّل به اولياى الهى وجود دارد.
__________________________________________________
(1). مائده (5)، آيه 35.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 127
چرايى توسّل
پرسش 36. ضرورت و حكمت توسّل چيست؟ چرا در حالى كه خدا وجود دارد، به پيامبر و امام متوسل مىشويم؟
ضرورت توسّل
بدون شك آدمى براى تحصيل كمالات مادى و معنوى، به غيرخود؛ يعنى، خارج از محدوده وجودى خويش، نيازمند است. عالم هستى بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار شده و تمسّك به سببها و وسايل براى رسيدن به كمالات مادى و معنوى، لازمه اين نظام است.
بر همين اساس قرآن كريم، انسان را در جهت كسب كمالات معنوى و قرب به درگاه الهى، امر به توسّل به اسباب تقرب كرده است:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ» «1».
در روايات پيامبر اكرم و امامان معصوم عليهم السلام نيز بر لزوم توسّل به اولياى الهى هنگام دعا، تأكيد شده است؛ چنانكه در روايت نبوى مستند نزد شيعه و اهلسنت آمده است:
«كل دعاء محجوب حتّى يُصلّى على محمد و آل محمد» «2»
؛ «هر دعايى محجوب است تا اينكه بر محمد و آل محمد درود فرستاده شود».
__________________________________________________
(1). «اى مؤمنان پرواى الهى داشته باشيد و به سوى او وسيله تحصيل كنيد»: مائده (5)، آيه 35.
(2). ميزان الحكمه، ج 4، ص 1662، ح 10794؛ كنزالعمال، ح 2153؛ المعجم الاوسط، ج 1، ص 220.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 128
بنابراين همچنان كه اصل دعا از اسباب و وسيلههاى فيض است و مىتوان حاجت را به طور مستقيم از خداوند درخواست كرد؛ توسّل به اولياى الهى در هنگام دعا نيز از اسباب فيض و وسايل قرب به خداوند است.
حكمت توسّل
يكم. حكمت اعطاى اين نقش به بزرگان دين و اولياى الهى، جايگاه معنوى آنان است. همه موجودات عالم هستى، آيات و نشانههاى حضرت حقّاند. هر موجودى به اندازه وسعت وجودىاش، نشانگر اسما و صفات خداوند سبحان است. عالىترين و تابناكترين جلوه و ظهور حضرت حق، در آينه وجود انسان كامل (پيشوايان معصوم) محقق مىگردد. انسان كامل آينه تمام نماى اسما و صفات حضرت حق و جلوه و مظهر جلال و جمال پروردگار است. توسّل به انسان كامل، در حقيقت توجه به جلال و جمال خدا و توسّل به چشمه فيض او است.
دوّم. اولياى الهى انسانهايى از جنس خود ما هستند و به طور معمول خيلى راحتتر و زودتر مىتوان با آنان رابطه عاطفى، برقرار كرد.
سوّم. خداوند خواسته است اولياى خود را در كانون توجه و اقبال مردم قرار دهد. توجه به آنان، به عنوان انسانهاى كامل و برقرارى ارتباط عاطفى و معنوى با آنان، تأكيد بر حقانيت و اسوه بودن آنان است و موجب مىشود مردم با مراجعه به آنان و الگوگيرى از ايشان، به طريق هدايت و سعادت، دست يابند.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 129
چگونگى توسّل
پرسش 37. بهترين راه و روش براى توسّل به معصومان عليهم السلام چيست؟ آيا در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله نيز توسّل سابقه داشته است؟
توسّل داراى اقسامى است كه به بعضى از آنها اشاره مىشود:
يك. خواندن خدا به حق اولياى او
1- 1. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است: «خداوند عزوجل مىفرمايد: اى بندگان من! گرامىترين خلق و پرفضيلتترين آنان نزد من، محمد و برادرش على و امامان بعد از وى هستند. اينان «وسيله» ها به سوى من مىباشند. هر كس حاجتى دارد و نفعى را طالب است و يا دچار حادثهاى سخت و زيانبار گشته و برطرف شدن آن را مىخواهد، مرا به محمد و آل طاهرينش بخواند تا به نيكوترين وجه حاجت او را برآورم» «1».
1- 2. امام موسى كاظم عليه السلام مىفرمايد: «هرگاه حاجتى به درگاه خداوند داشتى، چنين بگو: «اللهم انى اسألك بحق محمد و على ...» «2»
؛ «خدايا! به حق محمد و على تو را مىخوانم، به درستى كه نزد تو شأن و منزلت والايى دارند. پس به حق اين منزلت و رتبه از تو مىخواهم بر محمد و آل محمد درود فرستى و حاجت مرا برآورده سازى».
__________________________________________________
(1). بحارالانوار، ج 94، ص 22، ح 20.
(2). همان، ج 94، ص 22، ح 19.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 130
1- 3. سمهودى از علماى اهل سنّت، در فصلى از كتاب خود تحت عنوان «توسّل زائر به رسول خدا و شفيع قرار دادن وى به پيشگاه خدا» مىنويسد:
«بدان كه استغاثه از پيامبر اكرم و جاه و منزلت او را به درگاه خداوند شفيع قرار دادن، كار انبيا و مرسلين و سيره صالحان پيشين بوده است؛ قبل از خلقت آن حضرت و بعد از آن، چه در حال حيات و چه بعد از رحلت، چه در عالم برزخ و چه در عرصه قيامت ...».
عمر بن خطاب مىگويد: «پس از اينكه آدم ابوالبشر مرتكب ترك اولى شد، در مقام توبه به پيشگاه خداوند عرضه داشت: «يا ربّ أسئلك بحق محمد صلى الله عليه و آله لمّا غفرت لى» «1»
؛ «پروردگارا به حق محمد صلى الله عليه و آله از تو مىخواهم كه مرا بيامرزى ...».
1- 4. توسّل عمر بن خطاب به عباس، در كتابها و مدارك معتبر اهلسنت آمده است: هرگاه قحطى و خشكسالى پيش مىآمد، عمر از طريق توسّل به عباس عموى پيامبر، طلب باران مىكرد و مىگفت: «هذا واللَّه الوسيلة الى اللَّه و المكان منه»؛ «به خدا سوگند! عباس وسيله به درگاه الهى و داراى قرب و منزلت نزد او است».
و «اللهم! انّا نتوسّل اليك بعمّ نبيّنا فاسقنا» «2»
؛ «خدايا! ما به وسيله عموى پيغمبرمان به تو روى مىآوريم، پس سيرابمان كن».
__________________________________________________
(1). مستدرك صحيحين، ج 2، ص 615.
(2). اسدالغابة، ج 3، ص 165.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 131
و يا مىگفت: «اللهم انّا نستسقيك بعمّ نبيّك و نستشفع اليك بشيبه» «1»
؛ «خدايا! ما به وسيله عموى پيامبرت از تو باران مىخواهيم و موى سفيد او را به درگاه تو شفيع مىآوريم».
1- 5. تعليم توسّل به اصحاب، عثمان بن حنيف مىگويد: روزى در محضر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بودم، حضرت به شخصى كه مشكل خود را به ايشان عرضه مىكرد، شيوه دعا و توسّل را چنين تعليم فرمود: برو وضو بساز و دو ركعت نماز به جا آور و پس از آن خداوند را با اين جملات بخوان:
«اللهم انى اسألك و اتوجه اليك بنبيّك نبى الرحمة يا محمد انّى اتوجّه بك الى ربّى فى حاجتى لتُقضى، اللهم شفّعه فىّ» «2»
؛ «بار خدايا! از تو درخواست مىكنم و به تو روى مىآورم به پيامبرت، پيامبر رحمت. اى محمد! من به حق تو به سوى خدايم روى آوردهام تا حاجتم برآورده شود. خدايا! پيامبرت را در مورد من شفيع قرار ده».
1- 6. توسّل پيامبر صلى الله عليه و آله به انبياى گذشته، انس بن مالك مىگويد: روزى كه فاطمه بنت اسد فوت كرد، پيامبر دستور داد قبرى را حفر كنند. آنگاه خود حضرت وارد قبر شد و در آن خوابيد و چنين دعا كرد:
«اللهم اغفر لامّى فاطمة بنت اسد، و وسّع عليها مدخلها، بحق نبيّك و الانبياء
__________________________________________________
(1). شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحديد، ج 7، ص 274؛ صحيح بخارى، ج 2، ص 16 و ج 4، ص 209؛ صحيح ابن خزيمه، ج 2، ص 338؛ صحيح ابن جبان، ج 7، ص 111.
(2). مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138؛ حاكم نيشابورى، مستدرك صحيحين، ج 1، ص 313؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 441، ح 1385؛ التاج الجامع (صحاح خمسه)، ج 1، ص 286؛ سمهودى، وفاء الوفاء، ج 4، ص 1373؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 229، ح 3649.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 132
الذين من قبلى» «1»
؛ «خدايا! مادرم فاطمه بنت اسد را بيامرز و جايگاه او را وسعت بخش، به حق پيامبرت و پيامبران قبل از من».
1- 7. توسّل امام حسين عليه السلام، امام حسين عليه السلام در دعاى معروف عرفه، چنين با خداوند مناجات مىكند: «اللهم انّا نتوجّه اليك فى هذه العشيّة التى شرفتها و عظّمتها بمحمد نبيّك و رسولك ...» «2»
؛ «بار خدايا! ما در اين شامگاه كه به آن شرف و عظمت بخشيدهاى، به وسيله محمد صلى الله عليه و آله پيامبرت و رسول و برگزيدهات، رو به درگاه تو مىآوريم».
دو. درخواست دعا از اولياى الهى
درخواست دعا همچنان كه از برادر و خواهر مؤمن امرى صحيح و پسنديده است، از اولياى الهى و آبرومندان درگاه او، به طريق اولى بجا و پسنديده است و ريشه قرآنى دارد.
فرزندان حضرت يعقوب، پس از پشيمانى از گناه خود و ظلمى كه نسبت به برادرشان يوسف روا داشته بودند، به يعقوب گفتند:
«يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ» «3»
؛ «اى پدر! براى گناهان ما طلب آمرزش كن كه ما خطاكار بوديم».
__________________________________________________
(1). وفاء الوفاء، ج 3، ص 898؛ كنزالعمال، ج 12، ص 148، ح 34425؛ المعجم الكبير، ج 24، ص 352.
(2). سيد بن طاووس، اقبال، ج 2، ص 85.
(3). يوسف (12)، آيه 97.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 133
قرآن كريم در حق رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً» «1»؛ «اگر آنان وقتى به خود ستم كردند، نزد تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند و تو براى آنان طلب آمرزش مىكردى، قطعاً خدا را توبهپذير مهربان مىيافتند».
سه. درخواست حاجت از اولياى الهى
گونه سوم توسّل اين است كه به طور مستقيم حاجت خود را از اولياى الهى طلب كنيم؛ مثلًا بگوييم: اى پيامبر رحمت! مريض ما را شفا بده؛ همانگونه كه صحابى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، خطاب به ايشان عرض كرد:
«اسألك مرافقتك فى الجنّه» «2»
؛ «از تو مىخواهم در بهشت همنشينت باشم».
__________________________________________________
(1). نساء (4)، آيه 64.
(2). صحيح مسلم، ج 2، ص 52؛ سنن ابى داوود، ج 1، ص 297، ح 2320؛ شرح نهج البلاغه ابنابىالحديد، ج 10، ص 207.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 134
قدرت اولياى الهى
پرسش 38. منشأ قدرت اولياى الهى چيست؟ آيا هنگامى كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام توسل مىجوييم، خودشان به طور مستقيم قدرت برآوردن حاجت ما را دارند يا تنها حاجت ما را به خدا مىگويند؟
درخواست مستقيم از اولياى الهى، به واسطه اعتقاد به ولايت تكوينى آنان است؛ يعنى، آنان متكى به اذن و اراده و قدرت الهى، مىتوانند در عالم تكوين تصرف كنند و- مثلًا- مريض را شفا دهند.
درستى اين نوع از توسّل به اولياى الهى، مبتنى بر ولايت تكوينى اولياى الهى است. قرآن كريم و روايات شيعه و سنى بر اعطاى چنين قدرتى به اولياى الهى دلالت دارد:
در قرآن آمده است: هنگامى كه بنىاسرائيل از حضرت موسى عليه السلام طلب آب كردند، وى با كوبيدن عصاى خود بر سنگ، دوازده چشمه آب از دل سنگ براى بنىاسرائيل روان ساخت. «1» حضرت عيسى، كور مادرزاد و مرض پيس را شفا مىداد و حتى مردگان را زنده مىكرد و از قبر بيرون مىآورد. «2»
__________________________________________________
(1). «وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى إِذِ اسْتَسْقاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ ...»: اعراف (7)، آيه 160.
(2). «وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنِي ...»: مائده (5)، آيه 110.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 135
يكى از اولياى الهى- كه از ياران حضرت سليمان بود- در كمتر از يك چشم به هم زدن، تخت بلقيس را از يمن نزد سليمان حاضر كرد. «1» يوسف عليه السلام پيراهن خود را به برادرانش داد و گفت: اين را ببريد و بر چهره پدرم بيفكنيد تا بينايىاش را باز يابد، و چون برادرانش به اين دستور عمل كردند، چشمان حضرت يعقوب شفا يافت. «2» از ديدگاه روايات، عثمان بن ابىالعاص- به واسطه تصرف تكوينى نبىاكرم صلى الله عليه و آله و دست نهادن بر سينه وى- موفق به حفظ قرآن و عدم فراموشى آن تا آخر عمر شد. «3» در جنگ خيبر نيز، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با تصرف تكوينى و ماليدن آب دهان مبارك خود بر چشمان على عليه السلام، چشم درد ايشان را شفا داد. «4» ولايت تكوينى پيامبران و اولياى الهى، از سوى خداوند است، از همينرو، درخواست حاجت از اولياى الهى همراه با اين اعتقاد است كه: آنان مستقل از اراده و نيروى الهى، توان هيچگونه تأثيرگذارى و تصرف در عالم را ندارند: «لا حول و لا قوة الا بالله». بنابراين چنين درخواستى، همراه با اين اعتقاد، هيچگونه منافاتى با توحيد و اعتقاد به اين مطلب ندارد كه: تنها مبدأ مؤثر در عالم هستى خداوند است.
__________________________________________________
(1). «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي ...»: نحل (16)، آيه 40.
(2). يوسف (12)، آيات 93 و 96.
(3). المعجم الكبير، طبرانى، ج 9، ص 47؛ مجمع الزوائد، ح هيثمى، ج 9، ص 3؛ سبل الهدى و الرشاد صالحى شامى، ج 6، ص 299؛ الغدير، ج 5، ص 145.
(4). صحيح مسلم، ج 7، ص 120.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 136
بله اين اعتقاد كه آنان مبدأ مستقل تأثير در عالم هستىاند، شرك در ربوبيت و درخواست با اين اعتقاد، عملى مشركانه است.
تقىالدين سبكى از علماى اهلسنت مىنويسد: «نوع سوم از توسّل اين است كه مقصود و حاجت، از رسول اكرم صلى الله عليه و آله طلب شود؛ زيرا او قادر بر سبب و واسطه شدن در برآمدن حاجات است». وى در ادامه پس از نقل روايت عثمانابىالعاص و برطرف شدن مشكل وى، با تصرف تكوينى پيامبر صلى الله عليه و آله «1»، مىنويسد: «تصرف پيامبر به اذن خدا و قدرت او و فعل او است؛ نه اينكه آن حضرت خالق و فاعل مستقل باشد» «2».
گستره توسّل
پرسش 39. به چه كسانى مىتوان توسّل نمود؟
انسان مىتواند به مقدسات و شعائر الهى همچون قرآن كريم، كعبه و ملائكه الهى توسّل جويد. همچنين مىتواند به بندگان مطيع و صالح خداوند متوسل شود؛ يعنى، همه كسانى كه به سبب به جاى آوردن حق عبوديت و بندگى، مقرب درگاه الهىاند؛ مانند: مؤمنان، عالمان، شهيدان، ملائكه الهى، انبيا، اوصيا و در يك كلام بندگان صالح. «اللهم انّى اسألك بحق عبادك الصالحين». از آنجا كه اوج بندگى و عبوديت و معرفت حضرت حق، در انبيا و
__________________________________________________
(1). روايت عثمان بن ابى العاص.
(2). تقى الدين سبكى، شفاء السقام فى زيارة خير الانام، ص 165.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 137
اوصياى آنان، جلوهگر است، توسّل به آنان و در رأس ايشان به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام اولويت دارد.
دعاى توسّل
پرسش 40. مدرك دعاى توسّل چيست؟ آيا چنين دعايى از نظر شرعى معتبر است؟
مفاد دعاى توسّل، دعا و درخواست حاجت از درگاه خداوند است؛ با اين ويژگى كه هنگام دعا، خدا را به حق اوليا و آبرومندان درگاهش قسم مىدهيم و از او مىخواهيم كه به حق آنان، حاجت و دعاى ما را برآورده سازد.
چنين درخواستى، نشانه مقام اولياى الهى نزد خداوند است و هيچگونه منافاتى با توحيد ندارد.
از نظر سندى دعاى توسّل در برخى منابع حديثى و دعا وارد شده است؛ مانند: البلد الامين «1»
و بحارالانوار «2»
. محمد بن بابويه آن را از ائمه معصومين عليهم السلام روايت كرده است. علاوه بر اين عباراتى همانند و همسبك با دعاى توسّل، در احاديث شيعه و سنى از نبى اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است؛ مانند حديث عثمان بن حنيف كه بر اساس آن پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خدا را با اين جملات بخوان:
«اللهم انى اسألك و اتوجه اليك بنبيّك نبى الرحمة يا محمد! انّى اتوجه بك الى ربّى فى حاجتى لتُقضى. اللهم شفّعه فىّ».
__________________________________________________
(1). كفعمى، ص 325.
(2). ج 102، ص 249- 247.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 138
شرايط توسّل
پرسش 41. چرا بعضى اوقات با دعا و يا توسّل به ائمه عليهم السلام، جواب مثبت نمىگيريم؟
توسّل به امامان معصوم عليهم السلام و دعا و درخواست از درگاه خداوند، هر چند سبب مىشود كه انسان به بعضى از خواستههاى خود نايل شود؛ امّا به معناى آن نيست كه هر خواستهاى با دعا و توسّل برآورده گردد؛ بلكه دعا و توسّل نيز امرى قانونمند است و شرايط و موانعى دارد؛ از جمله:
1. بايد با كمال اعتقاد و اخلاص در نيت صورت بگيرد؛ چرا كه عطاياى الهى به اندازه نيّت خالصانه، سرازير مىشود. حضرت على عليه السلام مىفرمايد:
«ان العطيّة على قدر النيّة» «1»
؛ «بخشش الهى به اندازه [اخلاص در] نيّت است».
2. خواسته و حاجت انسان، بايد معقول و مشروع باشد.
3. دعا و توسّل بايد در كنار به كارگيرى اسباب و عوامل طبيعى داراى نقش در برآمدن حاجت باشد.
4. از شرايط بسيار مهم و مؤثر در استجابت دعا و توسّل، ايمان و عمل صالح است. طبيعى است، كسى كه پيمان خويش را در برابر خداوند شكسته است؛ نبايد انتظار داشته باشد هر خواستهاى را به سرعت اجابت يافته ببيند.
5. گاهى زمان مناسب براى تحقق مطلوب و خواسته شخص، فرا نرسيده است. در چنين حالتى با طول كشيدن زمان اجابت، در شخص حالت انابه
__________________________________________________
(1). نهجالبلاغه، نامه 31.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 139
و تضرع به درگاه الهى ايجاد مىشود و رابطه معنوى و عاطفىاش با امامان عليهم السلام طول مىكشد و در نتيجه ارتباط او با خدا محكمتر مىشود.
در حقيقت، خود توفيق بر دعا و توسّل، اوج عبوديت و بندگى و نشانه لطف و عنايت حضرت حق به انسان است و الطاف و رحمتهاى بزرگترى را به دنبال دارد؛ مولانا سروده است:
آن يكى الله مىگفتى شبى تا كه شيرين مىشد از ذكرش لبى
گفت شيطان: آخر اى بسيار گو! اين همه «الله» را «لبيك» كو؟
مى نيايد يك جواب از پيش تخت چند «الله» مىزنى با روى سخت
او شكسته دل شد و بنهاد سر ديد در خواب او خضر اندر خضر
گفت: «هين» از ذكر چون واماندهاى چون پشيمانى از آن كش خواندهاى؟
گفت: لبيكم نمىآيد جواب زآن همى ترسم كه باشم ردّ باب
گفت: آن «الله» تو «لبيك» ماست و آن نياز و سوز و دردت پيكِ ماست
ترس و عشق تو كمند لطف ماست زير هر يا ربّ تو لبيكهاست «1»6. گاهى برآورده شدن حاجت شخص، به مصلحت و نفع وى نيست و صلاح او در عدم استجابت آن است: «عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» «2»
؛ «بسا چيزى را خوش نمىداريد و حال آنكه براى شما خوب است و بسا چيزى را دوست مىداريد و آن براى شما بد است؛ خدا مىداند و شما نمىدانيد».
__________________________________________________
(1). مثنوى، دفتر سوم
(2). بقره (2)، آيه 216.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 140
در چنين حالتى به ظاهر حاجت شخص برآورده نمىشود؛ امّا اين به نفع و صلاح او است و در واقع دعاى او- كه درخواست خير و مصلحت خود است- به گونهاى پنهان و ناآشكار برآورده مىشود.
در هر صورت خداوند، به جهت دعا و توسّل انسان، اجر عظيمى به او عطا مىكند و وى از نعمت ارتباط و تقرب به خدا و امامان عليهم السلام بهرهمند مىشود.
به هر حال انسان نبايد از دعا و توسّل مأيوس گردد؛ زيرا هيچگاه باب رحمت الهى به سوى كسى بسته نيست. چه حاجت برآورده شود و چه بنابر مصلحت شخص، در ظاهر برآورده نشود؛ چرا كه اين گونه بر نيامدن حاجت، در واقع برآمدنى پنهانى است. از طرفى خود دعا و توسلِ انسان، لبيك و اجابت الهى است.
توسل و توحيد
پرسش 42. با توجه به اينكه انسان خليفةاللَّه بر روى زمين است، پس چرا براى خواستههاى خود به پيامبر و امام متوسل شود؟
يكم. همه انسانها خليفه بالفعل خداوند بر روى زمين نيستند. خليفه خدا بودن؛ يعنى، مظهر و نشانگر صفات و اسماى الهى بودن. همه انسانها خليفه بالقوه هستند. هر اندازه كه در صراط مستقيم حركت كنند و كمالات انسانى را در خود ظاهر سازند و مظهر صفات و اسماى الهى شوند، به همان ميزان آن قوه را به فعليت رسانده و خليفه الهى و مظهر صفات و اسماى او خواهند بود.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 141
بر اين اساس، خلافت الهى داراى مراتب و درجات است. انسانهاى كامل در اوج قله خليفه اللهى، مظهر تام صفات و اسماى الهىاند. از اين رو توسّل به امامان معصوم، در واقع استمداد خليفه بالقوه و يا خليفه فروتر، از خليفه بالفعل و فراتر است.
دوّم. انسان در عالمى كه بر نظام اسباب و مسببات استوار است- حتى در عين بهرهمندى از اوج مقام خليفةاللهى- براى رسيدن به مقاصد خويش، نيازمند تمسّك به اسباب مادى و معنوى است. و چون خداوند دعا و توسّل را در همين نظام، از اسباب معنوى در جهت برآمدن حاجتها قرار داده است، بهرهمندى از مقام خليفةاللهى، هيچ منافاتى با توسّل ندارد.
به همين جهت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، علاوه بر توصيه ديگران به توسّل «1»، خود نيز براى استجابت دعا به پيامبران قبل از خويش، متوسّل مىشد:
«انس بن مالك مىگويد: روزى كه فاطمه بنت اسد فوت كرد، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور دادند قبر او را حفر كنند، آن گاه خود وارد قبر شد و در آن خوابيد و چنين دعا كرد: «اللهم اغفر لامّى فاطمة بنت اسد، و وسّع عليها مدخلها، بحق نبيّك و الانبياء الذين من قبلى» «2»
؛ «خدايا! به حق پيامبرت و پيامبران قبل از من، مادرم فاطمه بنت اسد را بيامرز و جايگاه او را وسعت بخش».
__________________________________________________
(1). سنن ابن ماجه، ج 1، ص 261؛ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138 و مستدرك صحيحين، ج 1، ص 313.
(2). وفاء الوفاء، ج 3، ص 898.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 142
پرسش 43. با توجه به آيه شريفه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»، استمداد از امامان عليهم السلام در شفاى ناخوشىها و ... چه معنايى دارد؟
معناى «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» در نظام اسباب و مسببات، اين است كه خدايا! فقط از تو كمك مىجوييم و اگر در چهارچوب اين نظام، به اسباب متوسّل مىشويم، اين عمل را جز استمداد و يارى جستن از تو نمىبينيم؛ زيرا به از تو، مؤثر و مدد دهندهاى در اين عالم نيست و لحظه لحظه وجود اسباب و اثربخشى آنها، به لطف و اراده و قدرت تو است. اسباب به لطف تو مؤثرند و مستقل و جدا از تو، هيچ نيستند و توان هيچ تأثيرى ندارند: «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم». در نتيجه «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» منافاتى با تمسّك به اسباب ندارد و به معناى عدم استفاده و استمداد از اسباب و واسطههاى فيض الهى نيست.
بنابراين، همانطور كه براى بلند كردن بار سنگينى از زمين، از ديگران كمك مىگيريد و يا براى درمان و شفا يافتن بيمار خود، از پزشك و دارو استمدادى كنيد و اين گونه امور را مخالف با «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» نمىدانيد؛ همينطور است توسّل به اولياى الهى.
افزون بر آن استمداد از امامان و اولياى الهى در مورد شفاى بيماران، به يكى از دو معنا است:
1. درخواست دعا از آنان؛ يعنى، در پيشگاه خدا دعا كنند و از او بخواهند كه بيمار ما را شفا دهد. همان گونه كه طبق تصريح آيات قرآن كريم، فرزندان حضرت يعقوب، نزد او آمدند و از وى طلب دعا كردند و خواستند براى
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 143
ايشان استغفار كند. «1» چنين چيزى هيچ گونه مغايرتى با توحيد در استعانت ندارد.
2. درخواست مستقيم از آنان، براى برآوردن حاجت؛ با توجه به ولايت تكوينى اولياى الهى، استمداد از آنان، مصداق تمسّك به اسباب و واسطههاى فيض الهى است و با توحيد منافاتى ندارد.
توسّل و شرك
پرسش 44. آيا توسّل به پيامبر و امامان عليهم السلام و حاجت خواستن از آنان، مؤثر دانستن غيرخدا و شرك نيست؟
پاسخ اين سؤال در ضمن چند نكته روشن مىشود:
يك. اقسام شرك
همچنان كه توحيد اقسامى دارد، در برابر آن شرك نيز داراى اقسامى است؛ از جمله:
1- 1. شرك ذاتى؛ يعنى، اعتقاد به دو، سه يا چند خدا. اما توحيد ذاتى؛ يعنى، اعتقاد به يگانگى ذات خداوند.
1- 2. شرك صفاتى؛ يعنى، اعتقاد به اينكه صفات خداوند زايد بر ذات او است. اما توحيد صفاتى؛ يعنى، اعتقاد به اينكه صفات خدا عين ذات او است.
__________________________________________________
(1). يوسف (12)، آيه 97.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 144
1- 3. شرك افعالى؛ يعنى، اعتقاد به آفرينندهاى براى هستى غيراز خداوند (شرك در خالقيت) و يا اعتقاد به موجودى كه در فاعليت و تأثيرگذارى، مستقل از اراده و قدرت خداوند باشد (شرك در ربوبيت).
1- 4. شرك در عبادت و پرستش؛ يعنى، پرستش غيرخدا، (مانند پرستش چوب، سنگ، ستاره و خورشيد). شناخت اين نوع شرك، متوقف بر روشن شدن مفهوم عبادت و پرستش است.
دو. عبادت و پرستش
«عبادت» نهايت ذلت و خضوع، در برابر كسى است كه اعتقاد به الوهيت او داشته باشيم و يا او را فاعل استقلالى و غيروابسته بدانيم. بنابراين عبادت دو ركن دارد:
1. نهايت ذلت و خضوع،
2. اعتقاد به الوهيت يا فاعليت استقلالى و نا وابسته.
هرگاه يكى از اين دو ركن، نباشد، ديگر مفهوم عبادت و پرستش صدق نمىكند. خداوند خود به فرشتگان فرمان داده است، در مقابل آدم سجده كنند:
«و ياد كن آنگاه كه فرشتگان را گفتيم: آدم را سجده كنيد». «1» و يا فرزندان را به نهايت خضوع و تذلل در برابر والدين دستور داده است:
«و بالهاى ذلت و خوارى را از روى مهربانى براى آن دو [پدر و مادر] بگستران» «2».
__________________________________________________
(1). بقره (2)، آيه 34.
(2). اسراء (17)، آيه 24.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 145
بديهى است، اين اعمال عبادت و پرستش غيرخدا محسوب نمىشود؛ و گرنه خدا امر به آن نمىكرد.
سه. توسّل و شرك
در توسّل، گاهى حاجت خود را از خدا مىخواهيم و هنگام دعا او را به حق اوليايش قسم مىدهيم كه حاجت ما را برآورده سازد. اين روش را پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تعليم فرمود و خود نيز بدان عمل مىكرد. «1» در چنين روشى هيچگونه احتمال شرك وجود ندارد.
در نوع دوم توسّل، خداوند را حاجت دهنده مىدانيم و از اولياى الهى مىخواهيم بر آمدن حاجت ما را از درگاه الهى درخواست كنند. در خواست دعا، نه تنها مؤثر دانستن غيرخدا نيست؛ بلكه اعتراف به اين مطلب است كه تنها حاجت دهنده و مؤثر در عالم هستى، او است.
در نوع سوم توسّل به طور مستقيم حاجت خود را از اولياى الهى طلب مىكنيم و اين نيز شرك نيست؛ زيرا تأثيرگذارى آنها، به صورت غيراستقلالى و وابسته به اراده و قدرت الهى است. اسباب و واسطههاى فيض همچنان كه در اصل وجود و بقاى خويش، وابسته و قائم به او هستند، در فاعليت و تأثيرگذارى نيز وابسته به اراده و قدرت خداوند مىباشند. بنابراين نه توحيد در ربوبيت به معناى انكار نقش اسباب است و نه اثبات نقش اسباب
__________________________________________________
(1). كنزالعمال، ج 12، ص 148، ح 34425؛ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 146
و واسطههاى فيض، منافى با توحيد ربوبى است. از اين رو، تمسّك به آنها، منافاتى با توحيد ربوبى ندارد.
بلى، اگر كسى اسباب و واسطههاى فيض را، فاعل مستقل از اراده و قدرت خدا بداند و يا معتقد به مبدأ مؤثرى در عالم هستى باشد كه خدا آن را سبب و واسطه فيض قرار نداده، دچار شرك گشته است.
بنابراين توسّل و حاجت خواستن از اولياى الهى، تمسّك به رابطههاى فيض الهى و اسبابى است كه فاعل بودن آنان وابسته به قدرت و اراده خداوند است. در نتيجه اين حاجت خواستن، شرك در ربوبيت نيست؛ همچنان كه تمسّك به ساير اسباب (مثل پزشك و دارو)، شرك در ربوبيت نيست. از سوى ديگر، چون كسى آنان را «خدا» و «اللَّه» نمىداند؛ بلكه تمام افتخار اولياى الهى اين است كه بنده و مخلوق او هستند، شرك در الوهيت (شرك در ذات) هم نيست.
با توجه به آنچه در تبيين مفهوم «عبادت» گذشت، شرك در عبادت و پرستش نيز نخواهد بود؛ چون عبادت، خضوع و خشوع همراه با اعتقاد به الوهيت يا ربوبيت معبود است. بنابراين هيچكدام از اقسام شرك، بر اين نوع از توسّل، صدق نمىكند.
بر خلاف پرستش بتها و شفاعتجويى مشركان كه خداوند درباره آنان مىفرمايد: «وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ» «1».
__________________________________________________
(1). يونس (10)، آيه 18.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 147
آيه شريفه، مشركان را به دو جهت، مورد سرزنش و توبيخ قرار داده است:
1. عبادت و پرستش بتها،
2. اعتقاد به وساطت بتها.
مشركان مكه، اعتقاد به الوهيت بتها نداشتند و آنها را «اللَّه» نمىدانستند؛ زيرا مىگفتند: «هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ». اما دچار شرك در ربوبيت بودند؛ يعنى، بتها را موجوداتى مىدانستند كه مستقل از اراده و قدرت خداوند، منشأ تأثير و جلب خير و دفع ضرراند. به همين جهت با قربانى كردن و خضوع و خشوع در برابر بتها، در صدد جلب رضايت آنها بودند.
در نتيجه عمل مشركان مكه از سه جهت مورد نكوهش است:
1. شرك در ربوبيت، 2. شرك در عبادت، 3. اعتقاد به ربوبيت و عبادت در برابر سنگ و چوبى كه با دست خود تراشيده بودند. تعبير «ما لا يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ» اشاره به شدّت پستى اين اعتقاد و عمل است.
در حالى كه توسّل به اولياى الهى، اعتقاد به وساطت كسانى است كه خداوند به آنان چنين منزلتى داده است. ما اولياى الهى را نه «اللَّه» مىدانيم و نه اعتقاد به ربوبيت و فاعليت استقلالى آنان داريم؛ بلكه به نظر ما، هر گونه فاعليت و تأثيرگذارى اسباب و واسطههاى فيض، وابسته به اذن، اراده و قدرت خداوند است.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 148
پرسش 45. آيا «يا على» و «يا حسين» گفتن هنگام انجام كارها و به طور كلى توسّل به اولياى الهى و درخواست حاجت از آنان، مصداق خواندن غيرخدا نيست كه به صراحت در قرآن كريم نهى شده است: «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»؟
مقصود از دعا و خواندن در آيه شريفه «أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً» «1»
هر نوع خواندن غيرخدا نيست؛ بلكه آن خواندنى است كه عبادت و پرستش غيرخدا و مصداق شرك در عبادت است.
در قرآن مواردى هست كه از عبادت و پرستش به «دعا و خواندن» تعبير شده است؛ از جمله: «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِى سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ» «2»
؛ «بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را، كسانى كه از عبادت من كبر مىورزند، به زودى و با خوارى وارد دوزخ مىگردند».
مقصود از خواندن در آيه «فَلا تَدْعُوا»، به قرينه «أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ» خواندن به نحو عبادت است كه اعتقاد به الوهيت يا ربوبيت، يكى از اركان آن است.
شاهد ديگر، كلمه «مع اللَّه» است كه نشان مىدهد مقصود از خواندن در آيه شريفه، خواندنى است كه در آن كسى همرتبه، هم شأن و شريك خداوند قرار داده شده است؛ نه هر گونه خواندن و درخواست كمك از كسى.
__________________________________________________
(1). جن (72)، آيه 18.
(2). غافر (40)، آيه 60.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 149
ذكر «يا على» و «يا حسين» و بردن نام اولياى الهى، كمك خواستن از آبرومندان درگاه الهى- به عنوان واسطههاى فيض او- است؛ از اين رو به يكى از انواع توسّل برمىگردد و روشن شد كه اين نوع توسّل، صحيح است و شرك در ربوبيت يا عبادت نيست.
توسّل و زيارت
پرسش 46. فلسفه بوسيدن ضريح امامان و تبرّك كردن اشياء چيست؟ وهابيان كنايه مىزنند كه ما شيعيان ضريح و سر در امامزادهها را مىبوسيم و يا اشيائى را متبرك به ضريح مىكنيم و اين كارها شرك و حرام است؟
پيامبران و امامان بدان جهت كه بندگان شايسته خداوند هستند، سزاوار احترام و محبت هستند.
احترام و ابراز ارادت به آنان، بدان جهت نيست كه براى آنان در مقابل خدا، مقام و ارزشى مستقل قائل باشيم؛ بلكه آنان مستقل از خدا هيچ ندارند و همه عظمت آنان و عشق و محبت ما به ايشان، ناشى از آن است كه آنان در اوج معرفت، بندگى و عبوديت حضرت حق قرار دارند و مورد عنايت خاص پروردگار مىباشند.
بوسيدن ضريح امامان عليهم السلام و اولياى الهى، برخاسته از عشق و محبت
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 150
نسبت به آنان است؛ همان گونه كه عاشق، هر چيزى را كه منتسب به معشوق است، مىبويد و مىبوسد و به سينه مىچسباند.
براى زائر امام معصوم عليه السلام، خود سنگ و چوب ارزشى ندارد. بوسيدن ضريح و در و ديوار حرم، از آن جهت است كه منسوب به محبوبش؛ يعنى، امام معصوم عليه السلام است.
به تصريح قرآن كريم، حضرت يعقوب، لباس يوسف را بر چشم خود نهاد و بينايى خود را باز يافت: «فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِيرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً قالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّى أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ» «1»
؛ «پس چون مژده رسان آمد، آن پيراهن را بر چهره او انداخت، پس بينا گرديد. گفت: آيا به شما نگفتم كه بىشك من از [عنايت] خدا چيزهايى مىدانم كه شما نمىدانيد؟».
تبرّك و استشفا به پيراهن يوسف، نمونهاى از تبرّك و استشفا به چيزى است كه به شكلى منسوب به اولياى الهى است.
بر اساس روايات معتبر نزد شيعه و سنى، اصحاب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هنگام وضو گرفتن ايشان، هجوم مىآوردند تا هر كسى قطرهاى از آب وضوى ايشان را به عنوان تبرّك برگيرد؛ به گونهاى كه نمىگذاشتند قطرهاى از آب وضوى پيامبر صلى الله عليه و آله بر زمين بريزد و اگر به كسى چيزى نمىرسيد، از رطوبت دست ديگرى استفاده مىكرد. «2» اگر تبرّك جستن به قطرات آب، شرك و حرام بود، وظيفه آن حضرت نهى و بازداشتن اصحاب از اين عمل بود.
__________________________________________________
(1). يوسف (12)، آيه 96.
(2). صحيح بخارى، ج 1، ص 33 و ج 7، ص 50؛ مسند احمد، ج 4، ص 329 و 330.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 151
سيره اصحاب، تبرّك جستن به ظرف غذاى پيامبر صلى الله عليه و آله، چاههايى كه آن حضرت از آن آب نوشيدهاند و ...- چه در زمان حيات ايشان و چه بعد از رحلت ايشان- بوده است. «1» بنابراين بوسيدن و تبرّك جستن، بدون اعتقاد به الوهيت يا ربوبيت (فاعليت استقلالى) شرك نيست. بر اساس داورى وهابيان- كه صرف بوسيدن و تبرّك جستن به آثار اولياى الهى شرك و حرام است- پيامبر اكرم و اصحابشان و نيز يعقوب نبى و همه انسانها- حتى خود وهابيان كه فرزندان خود را مىبوسند- مرتكب شرك و حرام شدهاند!!
پرسش 47. طبق آيه «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى» و آيه «ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْفِىالْقُبُورِ» مردگان نمىشنوند. بدين جهت، آيا سلام كردن وسخن گفتن با پيامبر و امامان كارى گزاف نيست؟
از ديدگاه اسلام مرگ به معناى نابودى و نيستى انسان نيست؛ بلكه انتقال حقيقت انسان (روح او)، از عالمى به عالم ديگر است. در آن عالم، حيات انسان به گونهاى ديگر ادامه مىيابد تا هنگامى كه روز رستاخيز و معاد فرا رسد.
__________________________________________________
(1). صحيح بخارى، ج 3، ص 35؛ كتاب المغازى؛ فضائل اصحاب النبى، باب مناقب على بن ابيطالب؛ صحيح مسلم، كتاب الجهاد السير، ح 132؛ صحيح مسلم، كتاب الحج، ح 323 و 326؛ مسند احمد، ج 5، ص 68.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 152
قرآن كريم درباره مرگ، كلمه «توفى» را به كار برده «1» كه به معناى «گرفتن به تمام و كمال» است. از ديدگاه قرآن، در هنگام مرگ، فرشته الهى انسان را با تمام واقعيت و هويتش تحويل مىگيرد و از اين عالم به عالم ديگر منتقل مىكند. بنابراين در فرهنگ قرآن آنچه كه تمام هويت انسان را تشكيل مىدهد، روح او است. فرشته الهى بدن انسان را به جايى منتقل نمىكند.
بدن در همين دنيا مانده و به تدريج از بين رفته و تبديل به خاك مىگردد.
اما انسان با تمام هويتش پس از مرگ باقى مىماند.
قرآن، حيات انسان را در فاصله ميان مرگ تا روز رستاخيز، «برزخ» ناميده است. برزخ به معناى فاصله ميان دو چيز است: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» «2»
؛ «و پس از مرگ فرا روى ايشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند». از طرف ديگر عالم برزخ مكانى گسسته از اين عالم نيست؛ بلكه محيط بر اين جهان است. نسبت عالم برزخ به اين جهان، شبيه نسبت اين جهان به عالم جنين است. همانطور كه جهان فراجنينى بر جنين احاله دارد، جهان برزخ نيز عالمى فرامادى و محيط بر جهان ماده است. هويت فرامادى عالم برزخ، به گونهاى است كه ادراكات در آن بسيار قوىتر از اين جهان است؛ زيرا احاطه بر عالم ماده دارد و اين ادراكات بدون وساطت ابزارهاى مادى صورت مىگيرد.
__________________________________________________
(1). سجده (32)، آيه 11.
(2). مؤمنون (23)، آيه 100.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 153
از ديدگاه قرآن، مرگ فنا و نابودى نيست؛ بلكه انسان با تمام هويت و واقعيتش پس از مرگ، به حيات خود در برزخ ادامه مىدهد.
در اينجا اين سؤال رخ مىنمايد كه: آيا مىتوان با پيامبران و اولياى الهى از دنيا رفته، سخن گفت و به آنان سلام كرد؟ و آيا آنان سخنان ما را مىشنوند؟
درك درست حيات برزخى و آيات قرآن و روايات، به روشنى بر امكان سخن گفتن با مردگان معمولى و اينكه آنان سخن ما را مىشنوند و به ما پاسخ مىدهند، دلالت دارد.
1. قوم حضرت صالح، پس از آنكه شترى را كه معجزه او بود، پى كردند و از دستور خداوند سرپيچى نمودند، مورد عذاب الهى قرار گرفته و با زلزلهاى هلاك شدند. قرآن درباره گفتوگوى حضرت صالح با ايشان پس از هلاكتشان چنين مىگويد: «فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِى دارِهِمْ جاثِمِينَ. فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالَةَ رَبِّى وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ لكِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ» «1»
؛ «پس زلزلهاى آنان را فرا گرفت و در خانههاى خويش بىجان افتادند، آنگاه صالح از آنان روى گردانيد و گفت: اى قوم من! پيام خداوند را به شما رساندم، اما شما ناصحان را دوست نمىداريد».
2. در روايات شيعه و سنى آمده است: پس از آنكه جنگ بدر، با كشته شدن هفتاد تن از قريش و اسير شدن هفتاد نفر از آنان، به نفع مسلمانان به پايان رسيد، رسول اكرم صلى الله عليه و آله دستور داد تا كشتههاى مشركان را در چاهى بريزند.
سپس آن حضرت يكايك كشتگان را به نام صدا زد و خطاب به آنان فرمود:
__________________________________________________
(1). اعراف (7)، آيه 78 و 79.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 154
آيا آنچه را كه پروردگارتان وعده داده بود، حق و پابرجا يافتيد. من آنچه را كه پروردگارم وعده كرده بود، حق و حقيقت يافتم.
در اين هنگام بعضى از اصحاب به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: آيا مردگان را صدا مىزنيد؟ آن حضرت فرمود: شما از آنان شنواتر نيستيد، آنان مىشنوند؛ لكن قدرت بر جواب ندارند. «1» 3. در روايات آمده است: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در آخرين روزهاى زندگىشان، نيمه شب همراه برخى از صحابه خود، رهسپار قبرستان بقيع شد و پس از ورود به بقيع، با آرميدگان در آنجا چنين گفت: «سلام بر شما كه در جايگاه افراد با ايمان قرار گرفتهايد! شما بر ما سبقت جستهايد و ما هم به زودى به شما مىپيونديم». «2» 4. در روايات اهلسنت آمده است: «بنده وقتى در قبرش نهاده و ترك شد و دوستانش رفتند، هنوز آن مرده صداى كوبيده شدن كفش آنها را مىشنود كه دو فرشته خدا، براى سؤال از او مىآيند ...» «3».
5. رسول اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد: «اذا مرّ الرجل بقبر اخيه يعرفه، فسلم عليه رد عليه السلام و عرفه و اذا مرّ بقبر لا يعرفه فسلم عليه رد عليه السلام» «4»
؛
__________________________________________________
(1). بحارالانوار، ج 19، ص 346؛ صحيح بخارى، ج 5، ص 77؛ صحيح مسلم، ج 8، ص 163؛ سنن نسائى، ج 4، ص 110.
(2). مفيد، ارشاد، ج 1، ص 181؛ مناقب آل ابىطالب، ج 1، ص 201؛ سنن ترمذى، ج 2، ص 258، ح 1059؛ شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحديد، ج 10، ص 183 و ....
(3). صحيح بخارى، ج 2، ص 92 و 102.
(4). كنز العمال، ج 15، ص 646، ح 42556؛ احياء العلوم، ج 4، ص 474؛ الفقه على المذاهب الاربع، ج 1، ص 387.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 155
«وقتى كسى از كنار قبر برادر دينى خود كه مىشناسد، بگذرد و بر او سلام كند، مرده سلام او را پاسخ مىدهد و او را مىشناسد و اگر از كنار قبرى بگذرد و صاحب آن را نشناسد و سلام كند، مرده سلام او را پاسخ مىدهد».
6. در روايات شيعه و سنى آمده است: رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «هيچ كسى نيست كه بر من سلام كند، مگر آنكه خداوند سلام او را به روح من مىرساند و من پاسخ او را مىگويم» «1».
7. يكى از آداب و مستحبات دفن، تلقين ميت است كه مورد اتفاق فقهاى شيعه و سنى است و روايات فراوانى در مورد آن وارد شده است. «2» اين دستور دليل ديگرى بر شنيدن مردگان در مواردى است كه خداوند اراده كرده است.
با توجه به اين دلايل، روشن مىشود كه بر اساس اراده الهى، حتى مردگان معمولى، زائر خود را مىشناسند و سخن او را مىشنوند و سلام او را پاسخ مىدهند. از ديدگاه قرآن، مرگ به معناى نيستى و نابودى نيست؛ بلكه انسان با تمام هويتش به حيات خود ادامه مىدهد. بر اين اساس سلام كردن و سخن گفتن با اولياى الهى- كه در مرتبه اعلاى وجودى و قرب حضرت حق قرار دارند- نه تنها امرى گزاف نيست؛ بلكه امرى شايسته و بجا است.
بر همين اساس در اذن دخول مشاهد اولياى الهى مىخوانيم:
__________________________________________________
(1). سنن ابى داوود، ج 1، ص 453، ح 2041؛ مسند احمد بن حنبل، ج 7، ص 527.
(2). الفقه على المذاهب الاربعه، ج 1، ص 387؛ صحيح بخارى، ج 2، ص 631، ح 1 و 2؛ سيوطى، الجامع الصغير، ص 210 و ...
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 156
«و اعلم انّ رسولك و خلفائك عليهم السلام احياء عندك يرزقون يرون مقامى و يسمعون كلامى و يردّون سلامى ...» «1»
؛ «خدايا! مىدانم كه رسول و خليفههاى تو- كه سلام و درود بر آنان باد- زندهاند و نزد تو روزى مىخورند. ايستادنم را مىبينند و سخنم را مىشنوند و سلامم را جواب مىدهند ...».
سيره اصحاب رسول اكرم صلى الله عليه و آله و تابعين و جميع مسلمانان- اعم از شيعه و سنى- پس از رحلت آن حضرت، بر استغاثه و استمداد از روح مطهر ايشان بوده است. «2» سمهودى از علماى اهلسنت مىنويسد:
«توسّل به نبى اكرم صلى الله عليه و آله ممكن است بعد از وفات ايشان باشد؛ به اين معنا كه از آن حضرت طلب دعا كنيم، همچنان كه در زمان حياتش از او درخواست دعا مىشد. اين نوع از توسّل در روايت بيهقى از مالك الدار و نيز ابن ابىشيبه با سند صحيح، آمده است: مردم در زمان عمر بن خطاب گرفتار قحطى و خشكسالى شدند. در آن زمان يكى از صحابه رسول خدا «3» كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و چنين گفت: «يا رسول اللّه! استسق اللّه لامتك فانهم قد هلكوا»؛ «اى رسول خدا! از خداوند براى امّتت طلب باران كن كه هلاك شدند ...».
__________________________________________________
(1). مفاتيح الجنان، ص 529.
(2). ر. ك: الف. ابن جوزى، الوفاء فى فضائل المصطفى، باب طلب شفا از قبر نبى اكرم؛
ب. وفاء الوفاء لاخبار دارالمصطفى، ج 2، ص 413.
(3). بيهقى و ابن ابى شيبه آن صحابى را «بلال بن حرث» معرفى كردهاند: الدعوةالاسلامية، ج 2، ص 207، پاورقى 1.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 157
محل شاهد، درخواست دعا از نبى اكرم بعد از وفات ايشان است و اينكه دعاى حضرت بعد از رحلتشان امكان دارد و ايشان، عالم به درخواست كسى است كه از ايشان طلب دعا مىكند ... «1».
در آيات «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى» و «ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِى الْقُبُورِ» كافران مرده دل، به مردگان تشبيه شدهاند؛ زيرا مرده به حسب ظاهر نمىشنود و نمىبيند؛ زيرا مجارى ادراك حسى (چون چشم و گوش) ندارد. كافر معاند نيز چشم حق بين و گوش حق شنو ندارد؛ از اين رو پيام اصلى آيه نكوهش كافران و تشبيه آنان به مردگان است؛ يعنى، اى پيامبر! تو قدرت بر هدايت كافران ندارى و نمىتوانى سخن حق را به آنان بفهمانى.
پرسش 48. اگر همانطور كه خدا را در هر مكانى صداى ما را مىشنود، ائمه عليهم السلام هم مىشنوند؛ پس فرق خدا با بنده چيست؟
يكم. فرق خدا با اولياى الهى (پيامبر و ائمه)، در اين است كه او خالق است و آنان مخلوق و بنده او هستند. غيرخداوند- حتى در عالىترين مرتبه وجودى- وابسته به خداوند است و تمام كمالات و تأثيرگذارىاش از اراده الهى سرچشمه مىگيرد. بر همين اساس در بعضى از زيارتها مىخوانيم:
«لافرق بينك و بينها الا انهم عبادك و خلقك فتقها و رتقها بيدك، بدؤها
__________________________________________________
(1). وفاءالوفاء سمهودى، ج 4، ص 1374؛ الدعوة الاسلامية، ج 2، ص 207.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 158
منك و عودها اليك» «1»
؛ «فرقى بين تو و آنان نيست؛ جز اينكه آنان بنده و مخلوق تواند و امورشان به دست تو است. آغاز و انجامشان به سوى تو است و ...».
دوّم. صفات خداوند- از جمله شنيدن كه كنايه از علم او است- ذاتى و فعلى استقلالى است؛ ولى علم امامان اعطايى از سوى خدا است و آنان به اذن و اراده و قدرت او مىشنوند. شنيدن آنان با خواست خدا و متكى به اراده و قدرت او است.
بنابراين هيچ منعى ندارد كه همان گونه كه خداوند صداى ما را مىشنود و از حاجتهاى ما آگاه است، امامان معصوم نيز- كه مخلوق و بنده اويند- صداى ما را بشنوند. اين امر منافاتى با عبوديت و مخلوق بودن آنان ندارد.
__________________________________________________
(1). مفاتيح الجنان، دعاى هر روز ماه رجب.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 159
كليدواژهها
بخش اول- دعا
چيستى دعا 15
انواع دعا 17
پيشينه دعا 18
اثر دعا 22
برآورده شدن خواستها 22
بخشودگى گناه 23
سكون و آرامش 24
تعليم معارف دينى 25
دعا و قضا و قدر الهى 34
دعا و علم الهى 38
دعا و عمل 39
دعا و مقام تسليم 41
دعا و حكمت بالغه 44
مرز دعا 45
همخوانى با سنن و قوانين الهى 45
همخوانى با نظام تشريع 45
شرايط دعا 46
معرفت 46
عمل صالح يا طاعت اوامر الهى 47
اخلاص 47
حضور فكر و دل 48
كسب حلال 49
آداب دعا 50
طهارت 50
آغاز با نام خدا 50
ستايش الهى 50
صلوات 51
شفاعت خواهى 51
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 160
اقرار به گناه 51
تضرع و اظهار عجز 51
گريه بهترين نشان تضرع 52
دو ركعت نماز 52
بلندكردندستها بهسوىآسمان 53
كوچك نشمردن خواسته خود 53
اصرار بر دعا 53
انصاف در دعا 54
اميد به اجابت 54
زمان و مكان دعا 54
زمان دعا 54
مكان دعا 56
دعا در جمع يا در تنهايى؟! 56
دست به سوى آسمان 58
دليل بىاهميتى به دعا 59
موانع اجابت دعا 61
گناه 61
ستم يا مظالم 62
خلاف حكمت الهى 62
ترك امر بهمعروف و نهىاز منكر 63
سبب رد دعا 63
مصلحت 63
دوستدارتداوم دعاازسوى خداوند 65
دعاهاى مستجاب و نامستجاب 66
دعاى كسانىكه مستجاب مىشود 66
دعاىكسانى كهمستجاب نمىشود 67
از خدا چه بخواهيم 68
حضور قلب و حال دعا 70
آموزههاى دعاى جوشن كبير 73
بخش دوم- شفاعت
حقيقت شفاعت 79
تعريف شفاعت 79
جايگاه شفاعت 80
اقسام شفاعت 81
شفاعت تكوينى 81
شفاعت رهبرى 81
شفاعت مغفرت 82
شفاعت در قرآن 85
آيات شفاعت 85
شفاعت و توحيد افعالى 86
شفاعت نزد شيعه و اهلسنت 87
ديدگاه اهلسنت 88
فخر رازى 88
علامه قوشجى 88
ابن تيميه 89
نمونه روايات اهلسنّت 89
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 161
ديدگاه شيعه 89
خواجه نصير طوسى 89
علامه حلى 89
نمونه روايات شيعه 90
شفاعت كنندگان 92
توبه 93
ايمان و عمل صالح 93
قرآن كريم 94
اولياى الهى 94
شرايط شفاعت شوندگان 95
رضايت خداوند 96
رضايت از شفيع 96
رضايت از شفاعت شونده 96
حفظ اصل ايمان 97
عمل به دستورات دينى 97
رابطهمعنوى شفاعتشونده وشفيعان 98
محرومان از شفاعت 100
فلسفه شفاعت 101
حكمت شفاعت 101
روزنه اميد 101
تشويق به انجام وظايف 102
شفاعت پاداش صالحان 102
حكمت وساطت اولياى خدا 103
بزرگداشت اولياى الهى 103
اثر سازنده درهدايتمردم 104
تجلى رابطه دنيوى 104
مراحل شفاعت 105
شفاعت و رحمت خدا 107
شفاعت و گناهكار 109
شفاعت و عدل الهى 113
استحقاق شفاعت 113
قانون شفاعت 114
عدم تبعيض در شفاعت 114
شفاعت و نقش عمل 116
شفاعت، نياز همگان 118
شفاعتدر جهتآمرزش گنهكاران 118
شفاعت در جهت ترفيع درجات 118
شفاعت و نماز 120
بخش سوم- توسّل
حقيقت توسّل 125
ريشه قرآنى توسّل 125
چرايى توسّل 127
ضرورت توسّل 127
حكمت توسّل 128
چگونگى توسّل 129
خواندن خدا به حق اولياى او 129
درخواست دعا از اولياى الهى 132
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 162
درخواست حاجتاز اولياى الهى 133
قدرت اولياى الهى 134
گستره توسّل 136
دعاى توسّل 137
شرايط توسّل 138
توسل و توحيد 140
توسّل و شرك 143
اقسام شرك 143
عبادت و پرستش 144
توسّل و شرك 145
توسّل و زيارت 149
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 163
كتابنامه
1. قرآن كريم.
2. نهج البلاغه.
3. احساء علوم الدين، ابوحامد محمدبن محمد غزالى، مقدمه دكتر بدوى طباثه، قاهره، دار احياء الكتب العربية.
4. ادب فناى مقربان، عبدالله جوادى آملى، دوم، قم، اسراء، 1381 ش.
5. ارشاد، دار المفيد، بيروت، 1413 ه. ق.
6. استحفة السنية، محسن فيض كاشانى، مشهد، كتابخانه آستان قدس رضوى.
7. ابن اثير، اسد الغابه، دار الكتب العلميه.
8. اسرار عبادات، عبد الله جوادى آملى، دوم، تهران، انتشارات الزهراء، 1369 ش.
9. اسماء حسنى، محمد شجاعى. اول، تهران، سروش 1383 ش.
10. اصول كافى، محمدبن يعقوب كلينى، با ترجمه و شرح سيد هاشم رسولى، بىتا، بىجا، بىتا.
11. اصول كافى، محمدبن يعقوب كلينى، تهران انتشارات علمية الاسلاميه.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 164
12. اقبال، ابن طاووس، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، قم، 1414 ه. ق.
13. اقبال الاعمال، سيدبن طاووس حلى حسنى، قم، مكتب الاعلام الاسلامى، 1416 ق.
14. الامالى، ابوجعفر محمدبن حسن شيخ طوسى، بيروت، دارالشفافة، 1414 ق.
15. الامالى، محمدبن علىبن بابويه (شيخ صدوق) تهران. موسسه بعثت، 1417 ق.
16. الخصال، محمدبن علىبن بابويه (شيخ صدوق) قم، مؤسسه نشر اسلامى.
17. الذريعة الى تصانيف، آقا بزرگ تهرانى، تهران، المكتبة الاسلامية، بى تا.
18. الشفاعة، ابى عبدالرحمن الوارعى، چ 3، مؤسسة الريان، بيروت، 1420 ه. ق.
19. الشفاعة عند اهل السنة، ناصر الجديع، چ 1، دار اطلس للنشر و التوزيع، رياض، 1417 ه. ق.
20. الفروق اللغوية، ابوهلال عسگرى، قم، مؤسسه نشر اسلامى، 1412 ق.
21. القاموس المحيط، مجد الدين فيروز آبادى، دار المعرفة، بيروت.
22. المصباح المنير، على مشكينى اردبيلى. قم: الهادى. بهار 1364 ش.
23. المعجم الاوسط، طبرانى، بيروت: دارالحرمين، 1415 ه. ق.
24. المعجم الكبير، طبرانى، قاهره: مكتبة ابن تيميه.
25. الميزان، سيد محمد حسين طباطبايى، دوم، بيروت، موسسة الاعلمى للمطبوعات، 1972 م. 1392 ق.
26. الميزان فى تفسير القرآن، محمدحسين طباطبائى، چ 2، اسماعيليان، 1394 ه. ق.
27. الوفاء باحول المصطفى، ابن جوزى، چ 1، دار الكتب العلميه، 1408 ه. ق.
28. بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1403 ق.
29. بيست گفتار، مرتضى مطهرى، پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1359 ش.
30. تاريخ الامم و الرسل، و الملوك، محمدبن حرير الطبرى، بيروت، مؤسسة الاعلى المطبوعات، 1983 م.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 165
31. تجسم عمل و شفاعت، محمد شجاعى، مقدمه و تدوين محمدرضا كاشفى، مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر، تهران.
32. تفسير الصافى، محسن فيض كاشانى، تهران، انتشارات اسلامية.
33. تنبيه الخواطر، ابوالحسن ورام، بيروت، مؤسسه الاعلمى المطبوعات.
34. توسّل، سيد محمد ضياءآبادى، چ 3، بنياد بعثت، تهران، 1375 ه. ش.
35. تهذيب الاحكام، محمدبن حسن طوسى، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1365 ش.
36. خداشناسى و فرجامشناسى، [دفتر اول]، محمد رضا كاشفى، سوم، قم، دفتر نشر معارف 1383 ش.
37. دانشنامه امام على عليه السلام، مجتبى تهرانى، زير نظر على اكبر رشاد، اول، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 1380 ش.
38. درآمدى بر سير و سلوك، مجتبى تهرانى، زير نظر على اكبر رشاد، اول، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 1375 ش.
39. سنن ابن ماجه، دار الفكر، بيروت.
40. سنن ابى داود، دار الفكر، بيروت، 1401 ه. ق.
41. سنن ترمذى، دارالفكر، بيروت، 1402 ه. ق.
42. سنن نسائى، دارالفكر، بيروت، 1348 ه. ق.
43. سيماى ائمه عليهم السلام در شرح زيارت جامعه كبيره، على نظامى، اول، قم، نشر مرتضى، 1374 ش.
44. شرح بر مقامات اربعين، سيد محمد دامادى، دوم، تهران، دانشگاه تهران، 1375 ش.
45. شرح غررالحكم و درر الكلم، جمال الدين خوانسارى، انتشارات دانشگاه تهران.
46. شرح گلشن راز، شيخ محمد لاهيجى، تصحيح و مقدمه كيوان سميعى، تهران:
كتابفروشى محمودى، 1337 ش.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 166
47. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد معتزلى، چ 2، دار احياء التراث العربى، بيروت، 1386 ه. ق.
48. شرح و تفسير دعاى مكارم الاخلاق، محمد تقى فلسفى، تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامى.
49. شفاعت در قلمرو عقل و قرآن و حديث، جعفر سبحانى، چ 1، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1354 ه. ش.
50. شفاء السقام فى زيارة خيرالانام، تقى الدين سبكى، چ 1، دار الجيل، بيروت، 1411 ه. ق.
51. شواهد الحق فى الاستغاثة بسيد الحق، شيخ يوسف شبهانى، دارالفكر، بيروت، 1410 ه. ق.
52. صحيح ابن جبان، مؤسسة الرسالة، 1414 ه. ق.
53. صحيح ابن حزيمه، المكتب الاسلامى، 1412 ه. ق.
54. صحيح بخارى، دار الفكر، بيروت، 1410 ه. ق.
55. صحيح مسلم، دار الفكر، بيروت.
56. عيون الحكم و المواعظ، علىبن محمد الواسطى الليتى، قم، دارالحديث، 1376 ش.
57. غرر الحكم و درر الكلم، عبد الواحد آمدى، تهران: دفتر نشر و فرهنگ اسلامى.
58. فرهنگ سخنان امام حسين عليه السلام، محمد دشتى، دوم، قم: مؤسسه فرهنگى تحقيقاتى اميرالمؤمنين عليه السلام، 1381 ش.
59. اصول كافى، محمد بن يعقوب كلينى، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، 1411 ه. ق.
60. كنز العمال، متقى هندى، بيروت: مؤسسة الرسالة، 1409 ه. ق.
61. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، بيروت: مؤسسة الاعلمى للمطبوعات.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 167
62. شرح الاسماء يا شرح دعا الجوشن الكبير، ملا هادى سبزوارى، تحقيق دكتر نجفقلى حبيبى، دانشگاه تهران، 1372 ش.
63. لسان العرب، ابن منظور، بيروت: داراحياء التراث العربى، 1405 ق.
64. لغت نامه دهخدا، على اكبر دهخدا، دانشگاه تهران، 1372 ش.
65. مثنوى معنوى، جلال الدين مولوى، تصحيح رينولدالين نيكلسون، تهران، مولى.
66. مجموعه آثار، مرتضى مطهرى، چ 8، انتشارات صدرا، تهران، 1378 ه. ش.
67. مستدرك صحيحين، حاكم نيشابورى، دار الفكر، بيروت، 1348 ه. ق.
68. مسند، احمد بن حنبل، دار صادر، بيروت.
69. معانى الاخبار، محمدبن علىبن الحسينبن بابويه (شيخ صدوق) بيروت، دارالمعرفة، 1399 ق.
70. معجم مقاييس اللغة، احمد بن فارس، چ 1، دار احياء الكتب العربيه، قاهره.
71. مفردات، راغب اصفهانى، المكتبة المرتضويه، تهران.
72. مقالات تاريخى، رسول جعفريان، اول، قم، دفتر نشر الهادى، 1375 ش.
73. مناقب آل ابىطالب، ابن شهر آشوب، المطبعة الحيدريه، نجف، 1376 ه. ق.
74. من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، چ 2، دار الاضواء، بيروت، 1413 ه. ق.
75. ميزان الحكمه، محمدى رىشهرى، چ 2، مؤسسه دارالحديث.
76. ميناگر عشق، كريم زمانى، دوم، تهران: نشر نى، 1383 ش.
77. وسائل الشيعة، محمدبن حسن حر عاملى، تهران: كتابفروشى اسلامى، 1414 ق.
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 168
معرفى مجموعه كتب پرسشها و پاسخهاى دانشجويى اداره مشاوره و پاسخ
ارتباط با ما و طرح سؤال: gro. namesroP. WWW
خريد كتاب با تخفيف ويژه: moc. ebetakoM. WWW
رديف عنوان مؤلف
دفتر اول خداشناسى محمدرضا كاشفى
دفتر دوم فرجامشناسى محمدرضا كاشفى
دفتر سوم راهنماشناسى محمدرضا كاشفى
دفتر چهارم امامشناسى محمدرضا كاشفى- حميدرضا شاكرين
دفتر پنجم قرآنشناسى صالح قنادى و گروه محققان
دفتر ششم دينشناسى حميدرضا شاكرين
دفتر هفتم پرسش و پاسخهاى برگزيده حميدرضا شاكرين و گروه محققان
دفتر هشتم حكومت دينى حميدرضا شاكرين
دفتر نهم ويژه ماه مبارك رمضان گروه مؤلفان
دفتر دهم احكام خمس سيدمجتبى حسينى
دفتر يازدهم عرفان و عشق محمدرضا كاشفى
دفتر دوازدهم اديان و مذاهب حميدرضا شاكرين
دفتر سيزدهم ويژه ماه محرم گروه مؤلفان
دفتر چهاردهم دعا و توسل محمدرضا كاشفى- سيدمحمدكاظم روحانى
دفتر پانزدهم دين و سياست حميدرضا شاكرين- عليرضا محمدى
دفتر شانزدهم رساله دانشجويى سيدمجتبى حسينى
دفتر هفدهم احكام روزه سيدمجتبى حسينى
دفتر هجدهم احكام نگاه و پوشش سيدمجتبى حسينى
دفتر نوزدهم احكام تقليد و بلوغ سيدمجتبى حسينى
دفتر بيستم توصيهها و پرسشها و پاسخها در محضر آيةاللَّه جوادى آملى
دفتر بيست و يكم احكام ازدواج سيدمجتبى حسينى
دفتر بيست و دوم احكام موسيقى سيدمجتبى حسينى
دفتر بيست و سوم مجلس خبرگان رهبرى عليرضا محمدى
دفتر بيست و چهارم پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و سلم (سيره و تاريخ) محمدباقر پورامينى و گروه محققان
دفتر بيست و پنجم روابط پسر و دختر محمدرضا احمدى و گروه محققان
دفتر بيست و ششم راز آفرينش حميدرضا شاكرين و گروه محققان
پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى، ج14، ص: 169
دفتر بيست و هفتم مهدويت (پيش از ظهور) رحيم كارگر
دفتر بيست و هشتم مهدويت (دوران ظهور) رحيم كارگر
دفتر بيست و نهم اختلالات رفتارى ابوالقاسم بشيرى
دفتر سىام احكام وضو، غسل و تيمم سيدمجتبى حسينى
دفتر سى و يكم اهل سنت واقعى!! على اصغر رضوانى
دفتر سى و دوم احكام ويژه بانوان سيدمجتبى حسينى
دفتر سى و سوم احكام روابط زن و شوهر و همسردارى سيدمجتبى حسينى
دفتر سى و چهارم احكام اعتكاف سيدمجتبى حسينى
دفتر سى و پنجم جريانشناسى بهائيت عليرضا محمدى
دفتر سى و ششم تفسير آيات برگزيده (ج 1) عليرضا مستشارى
دفتر سى و هفتم تفسير آيات برگزيده (ج 2) عليرضا مستشارى
دفتر سى و هشتم شخصيت و حقوق زن سيد ابراهيم حسينى و گروه محققان
دفتر سى و نهم حقوق خانوادگى زن سيد ابراهيم حسينى و گروه محققان
دفتر چهلم گناه و توبه گروه اخلاق و عرفان
دفتر چهل و يكم عصمت حميدرضا شاكرين
دفتر چهل و دوم انسانشناسى آماده چاپ
***
پژوهشى در سند و محتواى زيارت عاشورا بهروز يداللَّه پور
مثنوى بلند عشق (پژوهشى در صدور و محتواى زيارت جامعه كبيره) بهروز يداللَّه پور
نهضت تفسيرى (ويژه ماه محرم) صالح قنادى و گروه محققان
چرا دين، چرا اسلام، چرا تشيع؟ حميدرضا شاكرين
پاسخها و پيامهاى پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله محمدرضا داداش زاده
پاسخها و پيامهاى حضرت على عليه السلام محمد مهدى رضايى
پاسخها و پيامهاى حضرت زهرا عليها السلام محمد مهدى رضايى
كوثر كوير (آشنايى با مقام حضرت معصومه) عليرضا مستشارى
گفتمان قرآنى «وسيله» صالح قنادى
آداب زيارت گروه اخلاق و عرفان
مراحل عرفان محمدجواد رودگر
فمينيسم سيدابراهيم حسينى
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//content/%DA%A9%D8%AA%D8%A8-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B9%D8%A7-%D9%88-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D9%84
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت