پاسخ تفصیلی:
در پاسخ به پرسش شما به دو مطلب بايد اشاره كرد. يك : تمام دانشمندان اسلامي اتفاق دارند كه خداي سبحان دو نوع اراده دارد: يكي اراده تكويني و ديگري اراده تشريعي . اراده تكويني الهي كه تخلف ناپذير و حتمي و به طور حتم و يقين انجام خواهد شد, درباره انسان و افعال و كردار و رفتار و اقوالش به اين است كه انسان اختيار و آزادي عمل داشته باشد. به عبارت ديگر خداي سبحان به انسان اختيار و اراده و آزادي داد و بر اساس آزادي او را مكلف كرد و مورد خطاب خود و دستورات خود قرار داد. اما در مقابل اين اراده , اراده و كراهت تشريعي قرار دارد, (الميزان , ج 5 ص 123) انسان در تكوين آزاد آفريده شده است و از طرف ديگر از درون مجهز به عقل و فطرت و نفس ملهمه و از بيرون به هدايت انبيائ و اوليائ الهي آراسته شده است و همجنين شيطان و نفس اماره او را به بدي و عصيان سوق مي دهند. چنين انساني از جانب خداي سبحان مكلف به دستوراتي شده و از كارهايي منع گرديده است . و اين معناي اراده تشريعي الهي است . به عبارت ديگر خداي سبحان از انسان آزاد و مختار مي خواهد كه يكسري كارها را انجام بدهد و يكسري كارها را انجام ندهد. و اگر اين انسان به دستورات الهي با حسن اختيار خود گردن نهاد, پاداش الهي را خواهد چشيد و اگر با سوئ اختيار خود, از دستورات الهي سرپيچي كرد, كيفر خواهد شد. بنابر اين خداوند متعال اراده كرده است كه انسان به اختيار خود به سمت خوبيها برود و از بديها پرهيز كند.و اين اراده تشريعي الهي است كه به معناي رضايت و كراهت الهي است . و راه درست را نيز به او از درون و بيرون نشان داده است . اما به انسان اختيار و اراده و آزادي داده است كه به حسن اختيار خود يا سوئ اختيار خود راه درست يا غلط را برود: »انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا«, (الانسان , آيه 3) و اين معناي اراده تكويني الهي است . پس براي فهم اراده الهي لازم است كه حتما تفاوت اراده تكويني و اراده تشريعي روشن شود, (سيد مرتضي , رسائل , ج 2, ص 231 - 229 ; تفسير الميزان , ج 5, ص 123 و ج 9, ص 43 و ج 17, ص 94 ; حماسه حسيني , ج 1 ص 317 و 318 ; عدل الهي , ص 312 - 314). از بحث سابق مشخص شد كه اراده تكويني الهي بر اساس قرارداد نيست , بلكه بر اساس نظام علي و معلولي در جهان جريان دارد و اختيار و اراده آدمي به عنوان يكي از سلسله علل در جهان جاري است وبه همين دليل هم مسئول است و اگر او مجبور به عملي باشد, هر چند آن عمل خوب باشد, تشويق او بي معني است و هر چه عمل زشت باشد, رد و انكار او باز هم بي معني است . زيرا تنها عمل از روي اختيار و اراده موجب تشويق و تنبيه و پاداش و كيفر است . دو:اما يك مسئله ديگر است كه آن نيز بايد روشن شود و آن اينكه اراده الهي براين تعلق گرفته كه جامعه انساني رو به تكامل معنوي و اصلاح پيش برود. واين مطلب جزئ مسلمات قرآني است : »ان الارض لله يورثها من يشائ من عباده و العاقبه للمتقين ; زمين از آن خداست وبه برخي بندگانش كه اراده كند, وامي گذارد و عاقبت كار براي اهل تقواست «, (الاعراف , آيه 128). به تعبيرات »يورثها« و »والعاقبه للمتقين « توجه شود كه اراده الهي را توصيف مي كند كه سرانجام زمين به اهل تقوا مي رسد. آيه 105 سوره مباركه انبيائ تفسير روشنتري از سرانجام كار زمين ارائه مي دهد: »ان الارض يرثها عبادي الصالحون ; زمين را به بندگان صالح خود وامي گذارم « با دقت در اين آيات روشن مي شود كه اراده الهي بر اين تعلق گرفته كه در نهايت ظلم و فساد از زمين برچيده شود و حق و عدالت بر زمين حاكم شود. »و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائئمه و نجعلهم الوارثين ; ما اراده كرديم كه بر كساني كه به ضعف كشيده شده اند , منت بگذاريم و آنها را رهبران ]زمين [ و وارثان ]زمين [ قرار دهيم «, (قصص , آيه 5). »هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله و لو كره المشركون ; اوست كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرستاد تا بر تمام دينها پيروز گرداند, اگر چه مشركان را خوش نيايد«, (توبه , آيه 23 - صف , آيه 9). اين مسئله در مكتب ما به مهدويت معروف است و به ما دستور اكيد داده شده كه منتظر منجي بشريت باشيم , (آشنايي با قرآن , استاد مطهري , ج 3, ص 130 - 125 و امدادهاي غيبي در زندگي بشر, ص 94 - 92 و قيام و انقلاب مهدي , ص 6 و 7) بنابر اين اراده الهي در نهايت بر اين تعلق گرفته كه بساط ظلم و ستم از زمين برچيده شود و عدالت مطلق در سراسر زمين حاكم شود. و اين نه تنها نظر اسلام است , بلكه اديان و مكاتب ديگر نيز به آن اذعان دارند و در دوره معاصر نيز بسياري از متفكران غربي كه از بحران هويت غرب و ستمهاي مضاعف حاكمان غربي سر خورده شده اند, بجد به اين نتيجه رسيده اند كه دولت حق در راه است . از جمله اين متفكران »رنه گنون « متفكر معروف فرانسوي است كه در آخر الامر به اسلام گرويد و خود را عبدالحي يحيي ناميد و »اسوالد اشپنگلر« متفكر شهير آلماني و بسيار كسان ديگر هستند. البته متاسفانه براي آنها چهره تابناك اسلام ناب و مذهب تشيع و اعتقاد مهدويت بطور كامل و صحيح روشن نشده است و آنها تنها به لزوم خروج از ظلم حاضر و نيل به معنويت رسيده اند. بنابر اين نه تنها نشانه هاي بسياري در جهت پيروزي حق و عدالت بر باطل و ستم است , بلكه اين نشانه ها آن چنان روشن شده است كه بسياري اهل تفكر نيز بدان اذعان دارند و انتظار فرج نيز به اين معني است كه تلاش كنيم چهره حق و عدالت را به جهانيان بشناسانيم و جهانيان تشنه عدالت و حقانيت و خسته از ستم وباطل گرايي را بدان سوي متوجه كنيم تا زمينه هاي ظهور طلعت خورشيد حقيقت و عدالت ظاهر شوند.