روح خدا و موجودات | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
روح خدا و موجودات
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
روح خدا و موجودات
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
رابطه تکوینی خدا و خلق
سوال:
مىگويند خدا مجرد است و ما مىدانيم كه فرشتگان مجردند؟ آيا اين بدان معنا است كه جنس خدا و فرشتگان يكى است و اصولًا خدا چه جنسى دارد؟ آيا خداوند كه از روح خود به گِل انسان دميد، در بقيه حيوانات چه روحى قرار داده است؟ اينكه فطرت ما خدايى است؛ بنابراين خداپرستى يك امر فطرى مىباشد امّا مىدانيم كه حتى حيوانات، خدا را ستايش مىكنند؛ پس آيا روح آنها هم خدايى است، خواهشمندم توضيح دهيد؟
پاسخ تفصیلی:
توجه به امور ذيل شما را در يافتن پاسخ صحيح يارى مىكند.
عوالم وجود
در عالم هستى، چهار عالم كلى تحقق دارد كه به تناسب شدت وجود، ترتيب يافته است:
يكم. عالم اسما و صفات كه «عالم لاهوت» ناميده مىشود. اين عالم، خبر از كمال و كمالات بىحد ذات حضرت حق مىدهد؛ چنانكه از تنزّه حضرت ذات و قدس و طهارت از هر نقص و عيب، و شائبه عدم، و نيستى، نداشتن و فقدان حكايت مىكند. به بيان ديگر اين عالم، عالم ظهور اسم و صفتى خاص و تعيّن خاصى از حضرت ذات است و جلوهاى از جلوههاى آن.
دوّم. عالم تجرد تام كه «عالم عقل و روح و جبروت» نام دارد؛ اين عالم از ماده و احكامى كه با ماده است، مجرّد و مبرّا است.
سوّم. عالم مثال كه به آن «عالم خيال و برزخ و ملكوت» گويند؛ اين عالم از ماده مبرّا است؛ ولى از احكامى كه با ماده است، پيراسته نيست.
چهارم. عالم طبيعت و به آن «عالم ناسوت» نيز مىگويند؛ اين عالم نه از ماده مبرّا است و نه از احكام ماده. «1»
__________________________________________________
(1). نگا: رسائل توحيدى، صص 141- 143؛ معاد يا بازگشت به سوى خدا، ج 1، صص 212- 225.
امّا اينكه خداوند مجرّد است و با ملائكه- كه از موجودات عالم تجردند- در سنخ وجود مشترك است، چنين نيست؛ بلكه او فوق عالم تجرد؛ بلكه فوق عالم اسما و صفات است.
ذات حق- كه از آن به «هويت غيبيه»، «غيب ذات»، «مقام ذات»، «مرتبه ذات» و گاهى هم به الفاظ ديگر (مانند «عنقاء» و «غيب الغيوب») تعبير مىشود- وجودِ صرف و صرفِ وجود است. هيچ گونه حدّى ندارد و غير محدود است. از جميع تعيّنات- چه مفهومى و چه مصداقى- مبرّا است؛ زيرا «اطلاق» و «عدم تعيّن» نيز به جاى خود نوعى تعيّن و قيد است و مقام ذات از آن هم منزّه و مبرّا است.
تعيّنات الهى و وصفى- و به تعبيرى اسما و صفات حق- همه از مقام ذات متأخرند و همه در مقام تجلّى، به ظهور مىرسند. در تجلّى ذات غيبى است كه اين اسم و آن اسم و اين صفت و آن صفت، مطرح مىگردد. البته اين بدان معنا نيست كه در ذات، كمالات صفات و اسما هست؛ بلكه به اين معنا است كه در مقام ذات، اسما و صفات به نحوى كه تعيّن داشته باشند و اسمى متمايز از اسم ديگر و صفتى متمايز از صفت ديگر ويا اسم و صفتى متمايز از ذات باشد، وجود ندارد. براى مثال كمال علم بىحد و حدود در ذات هست؛ ولى نه به نحوى كه تعين داشته باشد؛ يعنى، مثلًا «علم» باشد، نه «قدرت». همچنين كمال قدرت نامحدود در مقام ذات هست؛ ولى نه به نحوى كه تعيّن داشته باشد و «قدرت» باشد، نه علم.
علامه طباطبايى رحمه الله مىفرمايد: «و چون وجود واجبى، صرف و خالص است، نا محدود مىباشد و در نتيجه از هر نوع تعين اسمى و وصفى و هر نحوه تقييد مفهومى، منزّه خواهد بود؛ بلكه از همين حكم (كه ذات او و وجود او را هيچ گونه تعين و قيدى نيست) نيز مبرّا مىباشد». «1»
__________________________________________________
(1). رسائل توحيدى، ص 20 و 21.از اين رو نه «فكر» به مقام ذات خداوند راه دارد، نه «عقل»، نه «وهم» و نه «كشف» صاحبان كشف و شهود. همه اينها از اين مقام قاصر و در اين ميدان، كاملًا عاجزاند و اگر قدم پيش گذارند، همه حيران مىشوند و يا به راه خطا و گمراهى مىروند و به حقيقت نمىرسند؛ بلكه از آن دورتر مىشوند. به كنه ذات او به هيچ وجه راهى نيست: «يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً» «1».
در آلا فكر كردن شرط راه است ولى در ذات حق محض گناه است
بود در ذات حق انديشه باطل محال محض دان تحصيل حاصل «2»امام رضا عليه السلام در كلماتى درباره اين حقيقت مىفرمايد:
«... فليس اللَّه عرف من عرف بالتشبيه ذاته، و لا ايّاه وحّد من اكتنهه، و لا حقيقته اصاب من مثله، و لابه صدّق من نهاه، و لا صمد صمده من اشاره اليه ...» «3»؛ «... پس خداى را نشناخته، آن كس كه ذات او را به چيزى تشبيه كرده است و به توحيد او نايل نگشته، آن كس كه خواسته است به كنه ذات او برسد و به حقيقت او نرسيده، آن كس كه ذات او را تصوير ذهنى نموده است، و به او تصديق نكرده، آن كس كه ذات او را حدّى قائل شده است، و به جانب او روى نياورده، آن كس كه به ذات او اشاره كرده است ...».
حتى اگر عقل و عشق نيز همگام شوند و با بلند پروازىهاى خود، بخواهند به سوى مقام ذات اوج بگيرند، راه به جايى نبرده، به حيرت مىافتند، و بر عجز و قصور خود در اين ميدان، با كمال شرمسارى اعتراف مىكنند.
سحرگاهان كه مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ و چغانه
نهادم عقل را ره توشه از مى به شهر هستيش، كردم روانه__________________________________________________
(1). طه (20)، آيه 110.
(2). شيخ محمود شبسترى، گلشن راز.
(3). توحيد صدوق (به نقل از مقالات، ج 3، ص 190). نگار مىفروشم، عشوهاى داد كه ايمن گشتم از مكر زمانه
ز ساقىّ كمان ابرو شنيدم كه اى تير ملامت را نشانه!
نبندى ز آن ميان، طرفى كمردار اگر خود را ببينى در ميانه
برو اين دام بر مرغ دگر نه! كه عنقا را بلند است آشيانه «1»اهل دعا در مقام «دعا»، اهل عبادت در مقام «عبادت»، اهل ذكر در مقام «ذكر»، ارباب سلوك در مقام «سلوك» و صاحبان حوايج در مقام «سؤال»، همه و همه به ذات غيبى حق در مظاهر اسماى او روى مىآورند و از طريق اسماى او، به ذات او متوجه مىشوند و به عبارتى، ذات حق را با اسما مىخوانند. «2» به همين دليل است كه برخى به حق معتقدند كه دليل اصلى ظهور دين اسلام، آن بود كه حقيقت «اللَّه» را- چنانكه سزاوار آن ذات مقدس است- شناساند. «3» قرآن كريم در واقع كتاب خداشناسى است و آيات قرآن در اين باره، آن چنان عميق و دقيق است كه بزرگترين انديشمندان نيز، به كنه آن راه نمىيابند. براى شناخت خداوند- البته در حد ادراك بشرى- بايد به آيات قرآن مراجعه و در آنها تأمل كرد. «4»
عنقا شكار كس نشود دام بازچين كاينجا هميشه باد به دست است دام را «5»__________________________________________________
(1). ديوان حافظ.
(2). مقالات، ص 191.
(3). سيد حسين نصر، جوان مسلمان و دنياى متجدد، ص 36.
(4). ر. ك: بقره (2)، آيات 115، 284 و 37؛ آل عمران (3)، آيات 18، 74، 30 و 8؛ انعام (6)، آيات 62، 100، 103، 18، 12، 133، 14، 164، 57 و 162؛ طه (20)، آيه 111 و 114؛ لقمان (31)، آيه 30؛ الرحمن (55)، آيه 27؛ اخلاص (112)، آيه 1 و 2؛ حديد (57)، آيه 3؛ نمل (27)، آيه 51؛ شورى (42)، آيه 11؛ اعراف (7)، آيه 180؛ حشر (59)، آيه 23؛ نحل (16)، آيه 60؛ انفال (8)، آيه 8؛ رعد (13)، آيه 13؛ غافر (40)، آيه 3؛ بروج (85)، آيه 14؛ مائده (5)، آيه 64؛ زخرف (43)، آيه 84؛ زمر (39)، آيه 44 ....
(5). ديوان حافظ.روح موجودات
درباره بخش دوّم پرسش گفتنى است:
يكم. روح به موجودى اطلاق مىشود كه داراى حيات و شعور و اراده و مخلوق است و بر اين اساس بر موجود بىشعور و نيز بر خداوند و خالق روح، اطلاق نمىگردد. اين مطلب را مىتوانيم با آنچه از عرف خود نيز مىفهميم، تأييد كنيم. همچنين در استعمال خودمان، روح را در موردى به كار مىبريم كه منشأ حيات و شعور باشد؛ بنابراين، اگر كسى بگويد معناى روح؛ يعنى، مخلوقات شعورمندى كه از سنخ مادّيات نيستند، گزاف نگفته است. «1» دوم. در جاى خود ثابت شده است كه حيوانات، داراى شعور و ارادهاند. اين شعور و اراده، ريشه در اعمال غريزى آنان ندارد؛ بلكه مطالعه در بعضى از حالات و اعمال حيوانات، بيانگر اين حقيقت است كه آنان از اراده و شعورى برتر از آنچه كه در غريزه آنها وجود دارد، برخوردارند و اين حقيقتى است كه قرآن نيز آن را تأييد مىكند. «2» سوم. بنابر دلايل متقن فلسفى و عقلى، با توجّه به شعور و اراده، روح امرى مجرد بوده و مادى نيست. در واقع به دليل فعاليتهاى خاص روح، نمىتوان آن را موجود مادى قلمداد كرد. «3» هر چند دلايل مطرح شده بر تجرّد روح در فلسفه و آيات قرآنى، ناظر به تجرّد روح انسانى است؛ ولى بعضى از دلايل آن- همچون وجود اراده، شعور و ديدن- مىتواند بيانگر اين حقيقت باشد كه روح در حيوانات نيز، امرى مجرّد و غيرمادى است.
__________________________________________________
(1). نگا: محمدتقى مصباح يزدى، معارف قرآن (خداشناسى، كيهانشناسى، انسانشناسى)، ج 1- 3، صص 355 و 356.
(2). معاد يا بازگشت به سوى خدا، ج 1، صص 52- 64.
(3). نگا: همان، صص 178- 192.چهارم. هر چند كه تمامى عوالم هستى، مخلوق خداوند هستند و از اين رو به آن ذات حق منتسباند؛ ولى از انتساب روح انسانى به روح خدا، به طور ويژه سخن رفته است. «1» به همين جهت از ميان همه موجودات، تنها انسان را شايسته خلافت الهى مىداند؛ «2» امّا در اين رابطه كه روح حيوانات نيز از روح خدا نشأت گرفته باشد، در آيات و روايات سخنى از آن به ميان نيامده است.
پنجم. مسئله «تسبيح»، «تقديس» و «تنزيه» ذات اقدس خداوند- كه بر اساس آيات و روايات يك حقيقت است، نه يك امر مجاز- متعلق به همه موجودات است و نه فقط حيوانات؛ يعنى، همه موجودات، ذات مقدس حق را به صورت حقيقى و واقعى تسبيح، تنزيه و تقديس مىكنند. هر ذرهاى كه قدم در عرصه هستى گذاشته است، به اندازه سعه وجودى خود، خدا را مىيابد؛ به اندازه خود به او علم و به حدّ خود به او اشتياق دارد؛ به اندازه علم و دريافتش از خدا، او را مىخواهد و در راهش به سوى ذات مقدس حق، در طريق و راه او قرار مىگيرد. اين همان «ستايش» خداوند متعال است كه اختصاص به انسان يا حيوان ندارد؛ بلكه تمام عالم هستى را در برمىگيرد. آيات و روايات به اين حقيقت تصريح دارند و ما به دليل مجال اندك، تنها به ذكر دو آيه و دو روايت در اين باره اكتفا مىكنيم:
1. «تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً» «3»
؛ «آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنها است، او را تسبيح مىگويند. و هيچ چيز نيست،
__________________________________________________
(1). حجر (15)، آيه 29؛ انبياء (21)، آيه 91؛ سجده (32)، آيه 9.
(2). بقره (2)، آيات 30- 33.
(3). اسراء (17)، آيه 44.مگر اينكه در حال ستايش، تسبيح او مىگويد؛ ولى شما تسبيح آنها را در نمىيابيد، به راستى كه او همواره بردبار و آمرزنده است».
در اين آيه، خداوند نخست تسبيح آسمانهاى هفتگانه و زمين و آنچه را كه در زمين است، مطرح فرموده و به دنبالش دايره را وسيعتر كرده، مىفرمايد:
چيزى نيست، مگر آنكه تسبيح ذات حق مىكند. در اينجا علت تسبيح همه موجودات را نيز با ظرافت بيان مىكند: چرا همه او را تسبيح مىكنند؟ اين همه كجا و او كجا؟ او ساحتش مقدس است و اين همه به او نمىرسند. امّا چون خداوند حليم و غفور است، همه اميد پيدا مىكنند، اشتياق دارند و طلب مىكنند تا به او برسند و به او هم مىرسند. خداوند متعال در اين آيه مىفرمايد:
«و لكن شما انسانها آنچنان كه بايد، تسبيح همه موجودات را نمىفهميد و نمىيابيد و به آن علم دقيق و شناخت نداريد». مولوى چه زيبا اين حقيقت را بيان كرده است:
باش تا خورشيد حشر آيد عيان تا ببينى جنبش جسم جهان
چون عصاى موسى اينجا مار شد عقل را از ساكنان اخبار شد
پاره خاك تو را چون مرد ساخت خاكها را جملگى شايد شناخت
مرده زين سويند و زان سوزندهاند خامش اينجا و آن طرف گويندهاند
چون ز آن سوشان فرستد سوى ما آن عصا گردد سوى ما اژدها
كوهها هم لحن داودى كند جوهر آهن به كف مومى بود
باد حمّال سليمانى شود بحر با موسى سخندانى شود
ماه با احمد اشارت بين شود نار ابراهيم را نسرين شود
خاك قارون را چو مارى در كشد استن حنانه آيد در رشد
سنگ بر احمد سلامى مىكند كوه يحيى را پيامى مىكند
جمله ذرات عالم در نهان با تو مىگويند روزان و شبان ما سميعيم و بصيريم و خوشيم با شما نا محرمان ما خامشيم
چون شما سوى جمادى مىرويد محرم جان جمادان چون شويد
از جمادى عالم جانها رويد غلغل اجزاى عالم بشنويد
فاش تسبيح جمادات آيدت وسوسه تأويلها نوبايدت
چون ندارد جان تو قنديلها بهر بينش كردهاى تأويلها
كه غرض تسبيح ظاهر كى بود دعوى ديدن خيال غَى بود
بلكه مر بيننده را ديدار آن وقت عبرت مىكند تسبيحخوان «1»حقيقت اين است كه ما تسبيح موجودات را نمىفهميم و تنها انبيا، اوليا و صاحبان كشف و شهود، به تسبيح موجودات مىرسند و آن را مىيابند. ما هم اگر عاشق بوديم، مىفهميديم: آيا كوه تنها با حضرت داود- كه عشق، سوز و طلبش در حدّ اعلا بود و همه ذرات هستى را در حال عشق، طلب و حركت در حال تسبيح مىديد- تسبيح مىكرد؟ يا تنها داود بود كه تسبيح را مىفهميد و مىيافت؟
كوهها هميشه تسبيح گويند؛ ولى نه گوش شنوايى هست كه بشنود و نه بصيرتى از سر عشق و سوز كه آن را دريابد.
2. «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَفْعَلُونَ» «2»
؛ «آيا ندانستهايد كه هر كه [و هر چه] در آسمانها و زمين است، براى خدا تسبيح مىگويند و پرندگان نيز در حالى كه در آسمان پر گشودهاند [تسبيح او مىگويند؟] همه ستايش و تسبيح [و نيايش] خود را مىدانند و خدا به آنچه مىكنند، دانا است».
در اين آيه، خداوند به انسانها تعريض زده، مىفرمايد: همه اينها و همه موجودات، نماز و تسبيح خود را خوب مىدانند: اين نكته ما را به اين حقيقت
__________________________________________________
(1). مثنوى، دفتر سوم، ابيات 1009- 1025.
(2). نور (24)، آيه 41.رهنمون مىشود كه همه موجودات، علم به تسبيح خود دارند و با «دانستن» تسبيح مىكنند؛ يعنى، خدا را مىيابند و ذات مقدس حق را مىخواهند و مىدانند كه او را مىخواهند.
3. در كتاب درّ المنثور نقل شده است: رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده:
«حضرت نوح عليه السلام هنگام وفات به دو فرزند خود گفت: من شما را به تسبيح و تحميد خداى متعال امر مىكنم؛ زيرا تسبيح و ستايش خداى متعال، نماز هر موجودى است و به سبب آن همه موجودات رزق داده مىشوند»؛ «1» يعنى، موجودات با تسبيح و ادامه آن، روزى خود را دريافت كرده، نقيصههاى خود را جبران مىكنند.
4. در همان كتاب آمده است: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «مدت عمر همه چهارپايان و حشرات زمين، مورچهها، كبكها، ملخها، اسبها، استرها، همه جنبندگان و غير اينها در تسبيح آنها است و هنگامى كه تسبيح آنها به آخر رسيد، خداى متعال ارواح آنها را قبض مىفرمايد و قبض ارواح آنها به ملك الموت مربوط نيست». «2» اين دو روايت و روايتهاى ديگر، بيانگر اين حقيقت است كه تسبيح به معنايى كه گذشت، امرى عام و كلى بوده و شامل همه ذرات عالم هستى و عالم وجود مىگردد. «3»
خاك و آب و باد و نار با شرر بى خبر با ما و با حق با خبر
ما به عكس آن ز غير حق خبير بى خبر از حق وز چند بىنذير «4»__________________________________________________
(1). الميزان، ج 13، ص 120.
(2). همان، ص 122.
(3). نگا: محمد شجاعى، بازگشت به هستى، صص 57- 70؛ و معاد يا بازگشت به سوى خدا، ج 1، صص 20- 40.
(4). مثنوى، دفتر دوم، ابيات 2370 و 2371.
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://www.maaref.porsemani.ir//content/%D8%B1%D9%88%D8%AD-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D9%88-%D9%85%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%AA%E2%80%8F
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های معارف سایت پرسمان
نوع منبع :
پرسش و پاسخ
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات کامل فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت