پاسخ تفصیلی:
اين قبیل سوالات که همه در تحت عنوان کلی :ّ (اگر خداوند خيرخواه مطلق است، چرا مانع پيشامدهاي ناگوار نمي شود؟ ) از مسائل مهم در حوزه دين پژوهي است که همواره ذهن متفکران ديني را به خود مشغول ساخته است که چرا تبعيض وجود دارد؟فناها ونيستي هابراي چيست ؟نقصها وکاستيها وآفات وبلاهاچرا وجود دارد؟وبطور کلي علت شرور(شرها)درعالم چيست؟
انديشمندان ديني پاسخهاي متعددي به اين پرسش يا پرسشها داده اند .
1-سختيها(شرور) لازمه جهان مادي وطبيعي است
لازمه عالم ماده علاوه بر محدوديت وجودي,تزاحم وتضاد است.ممکن نيست که عالم ماده بي تزاحم وتضاد آفريده شود. وجود آتش در مجموع خير است ومي تواندبراي زندگي آدميان مفيد باشد اما گاه زيان نيز مي رساند ودرد ورنج نيز مي آفريندونمي شود که آتش باشد ونسوزاند.
اگر خواهان زندگي دنيوي هستيم ومي خواهيم از نعمتها ولذايذ دنيوي بهرمند باشيم,بلکه آنراسکوي پرش خود به بهشت برين وکوي نيکبختي قرار دهيم,مي بايست در اين دنيا متحمل وپذيرنده لوازم آن نيز باشيم.اگر توقع داريم از آتش,حرارت بدست آيد ,اين حرارت ذاتي آتش است, در سرما وگرما هيچ گونه تبد ل وتغييري در آن ايجاد نمي شود, همين طوري که چوب را مي سوزاند واز حرارت آن انسان به انواع مختلف بهره مند مي گردد,نيز گاهي خانه اي رابه کام خود فرومي برد. نمي توان گفت در موارد ضرر آتش,حرارت وسوزندگي نداشته باشد.ونمي توان آتش را از چرخه زندگي حذف نمود بعلت مشکلاتي که در بعضي از موارد پيش مي آورد همچنانکه اتومبيل رانيز نمي توان از زندگي حذف کرد با اينکه در مواردي حرکت اتومبيل تزاحم و تنازع با حرکت انسان پيدا مي کند وسبب مرگ انسان مي شود واين لازمه زندگي مادي است که ماشين بايد حرکت کند وانسان نيز به فعاليت خود ادامه دهد وگاهي هم بايکديگر تصادم داشته باشند آيا حرکت اتومبيل شر است يا حرکت ما ؟هيچکدام شر نيستند لکن اقتضاي عالم مادي اين است که مشکلي پيش بياورد که ما از آن تعبير به شر مي کنيم بديهي است رعايت مقررات مي تواند در کاهش تصادفات موثر باشد اما بطور کلي نمي توان جلوي آنرا گرفت.
لازمه جهان مادي تزاحم وتضاد ,بيماري,تفاوت ,تصادف,محروميت از بعضي منافع,پيري ومرگ و...وبسياري ديگر از اموري است که ما با ديد خود تعبير به نقص وشر مي کنيم.
مثال ساده وروشن انسانها کنار درخت سيبي قرار گرفته اند که هر کس برحسب استعداد وتوان خود از آن بهره مند مي شود واگر کسي دير بجنبد دست خالي بر مي گرددالبته اگر انسانها رعايت عدل وانصاف را بکنند به همه مي رسد ولي در هر صورت گاهي منافع افراد با هم تزاحم پيدا مي کند حال کسي که محروم شده وخود را در سختي ورنج مي بيند چه کسي مقصر است؟اين خاصيت جهان مادي است که گاهي در تزاحم منافع عده اي محروم مي شوند .
وجود تزاحم وتضاد در عالم مادي وحاکميت سنتهاي لا يتغير الهي بر پديده هاي جهان يعني حاکميت نظام علت ومعلول واينکه گردش کارهاي جهان خارج از اين شيوه نيست ,اين دو موضوع اقتضائاتي دارد که تخلف نا پذيرند زيرا لازمه اين جهان مادي است ونمي توان جلو تاثير آنرا گرفت آتش اقتضاي سوزاندن دارد گاهي ممکن خانه يا فردي را بسوزاند واو به رنج وسختي بيفتد اصل عليت وتزاحم سبب رنج اين فرد شده است.
ازدواج دو فردي که ناسازگاري خوني دارند يا يکي از آنها به بيماري مسري مبتلا است باعث مشکلاتي براي آنها و فرزندانشان مي شود وممکن است نقصي در خلقت آنها ايجاد شود که سبب رنج طولاني براي پدرومادروفرزند مي گردد,تاثير اصل عليت وسنخيت بين علت ومعلول اين اقتضا را دارد ونمي توان مانع آن شد حال بايد ديد مسئول اين رنج وسختي کيست؟
بديهي است اگر والدين دقت مي کردند اين مشکل پيش نمي آمد.
فردي که در کنکور شرکت مي کند وبدليل کمي تلاش ,يا محدوديت ظرفيت پذيرش موفق به راهيابي به دانشگاه نمي شود ودچار رنج وسختي مي شود ومي گويد چرا دعاي من مستجاب نشد و... اين فرد بايد درست بررسي کند که علت نا کامي اوچه چيزي بوده است اگر خوب درس خوانده وبا آمادگي در آزمون شرکت کرده بايد بداندتزاحم منافع ومحدوديت سبب اين مشکل شده ومردم کنار درختي قرار گرفتند که ميوه محدودي دارد وخواه ناخواه عده اي دست خالي بر ميگردند وکسي مقصر نيست ومي توانست طوري برنامه ريزي کند که زودتر برسد ميوه خود را بچيند.
در هر صورت کنار خيرهاي فراوان,شرهاي اندکي هم ايجاد مي شود که لازمه جهان مادي است ونمي شود بخاطر شرور اندک از خلقت عالم ماده صرف نظر کرد.
آتش خيرات بي شماري دارد ,آيا درست است که بخاطر شر اندکي که ممکن است در پي داشته باشد آتش خلق نشود؟ترک خير کثير به دليل شر قليل ,با فيض الهي منافات دارد,زيرا ترک خير کثير به دليل شر قليل,خود شر کثير محسوب مي شود. جهان ماده تلازم اجتناب نا پذيربا شرور دارد وهمچنان که گفتيم اقتضاي عالم ماده , بيماري ,محدوديت, پيري ,فقر,ضعف ومرگ است.بايدبا بررسي عميق ديد که کداميک از اينها شر هستند .ومسئول ايجاد هر کدام چه کسي است؟
مسئول بسياري از مشکلات خود ما هستيم که با رعايت بهداشت وبرنامه ريزي بهتر مي توانيم از بروز آنها جلو گيري کنيم.
2-شر ناشي از جزئي نگري است.
عامل اصلى شبهات و ابهامات اين است كه از ديدگاه محدود و زمينى به نظام هستى بنگريم و لذا در سايه اين نگرش قياسى به بنبست مىرسيم زشتى و زيبايى - سختى و آسايش - فقر و ثروت - مفيد و مضر - تقدم و تأخر و دهها امور مشابه آن حاصل قياس و سنجش زمينى و محدود ما انسانهاست در حاليكه چه بسيار امور قياسى كه هيچ ارزش و مكانتى در كليّت نظام هستى ندارند. براى كودكى كه در باغى مشغول بازى است گل زيبا و لطيف است ولى خار و تنه درخت و سنگ سخت است و تيز و با صلابت و ناپسند و بىفايده چون آنها را در عرض هم قرار داده و مقايسه مىنمايد و لكن از ديدگاه يك باغبان آگاه و انسان حكيم خار و گل و تنه و ساقه و ريشه مكمل يكديگرند و اگر ساقه و سختى آن نباشد لطافت غنچهها و طراوت شكوفههاى درخت ميسر نيست.
از ديدگاه ما پرندگان خوش الحان زيبا و پسنديدهاند و لكن مار و عقرب حيوانات وحشى ناپسندند و مضر در حاليكه ميزان مقايسه ما انديشه و تفكرات ماست. و اين ميزان خود مهرهاى است در كنار ديگر مهرههاى عالم هستى. نظام وجود معلول مشيت خداى حكيم و عليم است و نظرات و برداشتهاى ما نقشى در تدبير خداوند ندارد. با در نظر گرفتن مطالب گذشته وقتى ظروف متفاوت قابليت انسانها را مشاهده مىكنيم اولين پرسش در ذهن ما كه حاصل مقايسه ظروف است اين مىباشد كه چرا اين شخص اينگونه است و ديگرى به گونهاى ديگر؟ چرا اين فرد در رنج است و ديگرى در آرامش؟ چرا اين انسان مريض است و آن ديگرى سالم؟ و مسلماً فرد مريض نمىتواند همچون انسان سالم و تندرست تكاليف خويش را انجام دهد و روشن است كه فقير همچون مرفه نمىباشد. در حاليكه آفريدگار نخواسته كه فقير همچون غنى باشد يا مريض و معلول جسمانى همچون سالم و تندرست مسير زندگى را طى نمايد بلكه از هر شخص (ظرف وجودى خاص) مطابق با قابليت و توان و استعداد او مسئوليت خواسته شده است (هر كه بامش بيش برفش بيشتر) و خداوند از همه نخواسته كه در كمالات و ارزشها مساوى باشند چون ظروف متفاوت است. اما همه بايد در مدت عمر خويش ظروف قابليت خويشتن را مملو از كمالات تقواى الهى نمايند
- خوب و بد نسبي و مطلق حقايق مطلق را با حقايق نسبي نبايد اشتباه كرد . مـطـالعات ما درباره سود و زيان حوادث و موجودات اين جهان همواره نسبي است ,يعني مقياس سـنـجـش را در ايـن مـطـالعات وضع خود و كسانيكه سرنوشت آنها با ما ارتباط نزديك دارد قرار مـي دهيم :آنچه به سود ما است خوب و مفيد و آنچه به زيان ما است بد و مضر مي دانيم , وحساب نـمي كنيم كه فلان حادثه در سرنوشت ساير موجودات يا در صد سال آينده چه آثاري به بار خواهد آورد . در صـورتيكه ( مطالعات نسبي ) كه در چهار چوب شرايط و موضوعات خاصي صورت مي گيرد , هرگز نمي تواند ملاك ( قضاوت مطلق ) گردد
3-شر ناشي از آزادي انسان است
خداوند به انسان,نعمت آزادي واختيار ارزاني داشته تا مراحل کمال وسعادت رابا اختيار طي کند.برخي آدميان,با اختيار خود,اعمال شرورانه اي انجام مي دهندکه لازمه اين اعمال ,رنج وعذاب ديگران است .بنابر اين شر در جهان از شرارت انسان حاصل مي شود وشرارت انسان نيز ناشي از آزادي واختيار او است.
براه انداختن جنگها,غارت منابع کشورها,استفاده بيش ازحد سوختهاي فسيلي که باعث آسيب ديدن لايه اوزن گرديده وسبب گرماي غير طبيعي کره زمين شده وسيلهاي ويرانگر را موجب گرديده ودر نتيجه مشکلات وسختيهائي برايانسانها ايجاد کرده وبيماريهاي صعب العلاج را به ارمغان آورده همه وهمه از آزادي بشر سر چشمه گرفته است.4-مشکلا ت وسختيها سازنده هستند
نکته ديگر اينکه فکرمي کنيم كه: «آدمى در اين جهان بايستى آسوده و راحت باشد»، وقتى اين چنين نيست پس زندگى مفهومى ندارد.
ولى اگر قدرى عميقتر به حيات انسان بنگريم، خواهيم ديد كه رشد و سازندگى و تكامل مادى و معنوى انسان در زمينه سختىها و رنجها شكل گرفته و مىگيرد.
سختىها و گرفتارىها مقدمه كمالها و پيشرفتها است. ضربهها جمادات رانابودمي سازد واز قدرت آنها مي کاهدولي موجودات زنده را تحريک ونيرومند مي سازد رشد و سازندگى و تكامل مادى و معنوى انسان در زمينه سختىها و رنجها شكل گرفته و مىگيرد. تمدنها در نقاطى به وجود آمدهاند كه شرايط زندگى دشوار بوده و انسان مجبور به مبارزه با طبيعت شده است.
رشد علمى مرهون درگير شدن بشر با مشكلات است. اگر بشر، جهانى همواره روشن داشت، هيچگاه به فكر كشف الكتريسته نمىافتاد و اگر بيمارىها وجود نداشتند، هيچگاه اندام خود و عوامل مؤثر بر سلامت و يا بيمارى آن را نمىشناخت.
اين بناى كار جهان و متناسب با روندى است كه براى بشر در نظر گرفته شده است: لقد خلقنا الانسان فى كبد؛ ما آدمى را در رنج و فشار آفريديم، (البلد، آيه 4). پس كمال انسان در سختىها است چه در عرصه مادى و چه در عرصه معنوى. اگر جهانى بدون مشكل در برابر انسان بود، آدمى به جهت خصوصياتش آن را بر هم مىزد تا مشكلى پديد آورد و آن را حل كند.
برداشتن رنج و مشكلات از زندگى بشر، مساوى با ركود و سكون او است؛ پس وجود مشكل، زمينهساز رشد و پيشرفت بشر است
5-سختيها جنبه تنبه وبيداري دارند
. سختى و گرفتارى هم تربيت كننده فرد و هم بيدار كننده ملتها است. سختى، بيدار سازنده و هوشيار كننده انسانهاى خفته و تحريك كننده عزمها و ارادهها است. شدائد همچون صيقلى كه به آهن و فولاد مىدهند. هر چه بيشتر با روان آدمى تماس گيرد او را مصممتر و فعالتر و برندهتر مىكند؛ زيرا خاصيت حيات اين است كه در برابر سختى مقاومت كند و به طور خودآگاه و يا ناخودآگاه آماده مقابله با آن گردد. سختى همچون كيميا، خاصيت قلب ماهيت كردن دارد جان و روان آدمى را عوض مىكند. اكسير حيات دو چيز است: عشق و آن ديگر بلا. اين دو نبوغ مىآفرينند و از موارد افسرده و بىفروغ گوهرهايى تابناك و درخشان به وجود مىآورند»5.
قرآن مي فرمايد: «هيچ پيامبري را به نقطه اي نفرستاديم مگر اين که مردم آنجا را با سختي مواجه ساختيم تا تضرع کنند» (8) و فرمود: «و براستي قوم فرعون را به خشکسالي و کمي ميوه دچار آورد»نموديم تا متذکر شوند» و علي (ع) فرمود: «هر گاه خداوند نسبت به بنده اي اراده خيري داشته باشد، پس آن بنده گناهي کند، به دنبال آن گرفتاري اي پيش مي آيد و استغفار را به يادش مي آورد (9).6-گرفتاريها نوعي آزمايش وامتحان الهي است
مصيبتها و گرفتارىها در زندگى انسان نوعى امتحان و آزمايش الهى است طبق آيات قرآن و روايات اهلبيت(ع) هيچ انسانى در دنيا خالى از آزمايش الهى نيست ».آرى تا آزمايش نباشد و انسان در مقابل سختىها قرار نگيرد ارزش مقاومت و تلاش او معلوم نمىگردد و مؤمن از غير مؤمن تمييز داده نمىشود. اولياء الهى از همه انسانهاى ديگر بيشتر با بلاها و گرفتارىها دست و پنجه نرم كردهاند و هيچ يك از ما به اندازه آنها سختى نكشيدهايم در حالى كه آنها محبوبترين خلق خداوند هستند پس اينگونه سختىها و امتحانها لطف خداوند كريم است.
7- بسياري از مصائب وبلاها کفاره گناهان هستند.
براساس آنچه از احاديث استفاده مي شود، خداوند گاهي مؤمنان را در دنيا به بلاها و رنج ها مبتلا مي كند تا اين گرفتاري ها كفاره گناهان آنان شود و در روز قيامت ديگر چيزي كه به خاطر آن عقوبت و كيفر شوند در كار نباشد و آنان را از نعمت خود برخوردار سازد، ولي افرادي كه كافر و مشرك هستند چنانچه برخي كارهاي نيك داشته باشند، پاداش آنان را در همين جهان به آنان مي دهد; در نتيجه، در آن جهان با دست خالي حاضر خواهند شد
گاهي عامل بلاها و گرفتاري ها، برخي از گناهان و شکستن سدها و حريم هاي الهي است. هلاک شدن برخي اقوام گذشته در تاريخ مانند قوم نوح، عاد، ثمود و ... از اين قبيل است. قرآن کريم در اين باره آيات زيادي دارد از جمله فرمود: «اگر اهل آبادي ها ايمان بياورند و تقوا پيشه کنند درهاي رحمت را از آسمان و زمين به روي آنها مي گشاييم، ولي آنها [آيات ما را] تکذيب کردند و ما هم آنها را به مجازات اعمال خودشان گرفتار ساختيم» (10).
و فرمود: «فساد در خشکي و دريا به خاطر اعمال مردم آشکار شد تا خداوند نتيجه برخي از اعمال آنها را به خود آنها بچشاند، شايد برگردند» (11) و آيه مورد پرسش مي فرمايد: «و هر [گونه] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسيارى درمىگذرد» (1
8–آفات وبلاهاوسختيها سبب بالا رفتن درجه معنوي انسان مي شود
گاهي بلاها و حوادث تلخ زندگي براي دست يافتن به مقامات و درجات برتر و عالي است. گرفتاري ها و رنج و بلاي انبياء، ائمه (ع)، اولياء و پاکان از اين طريق قابل توجيه است و جمله معروف «البلاء للولاء؛ بلا براي دوستي و [دوستان] است»، در اين وادي قابل فهم و درک است. رنج هاي فراوان و بي شمار حضرت ابراهيم (ع) (14) و حضرت موسي (ع) (15)، يوسف صديق و حضرت خاتم(ص) که فرمود: «هيچ پيامبري همچون من آزار نديد». با اين ديد قابل تفسير و تبيين است و امام صادق (ع) فرمود: «براستي براي بنده [مؤمن] در پيشگاه الهي مقام و منزلتي است که بدان دست نمي يابد مگر با يکي از دو خصلت: يا از بين رفتن مال او و يا گرفتاري در جسم او (بر اثر سيل و زلزله و ... )» (16)، به همين جهت مؤمنان بيشتر گرفتارند.
و در جاي ديگر فرمود: «خداوند بلند مرتبه به موسي وحي نمود که موجودي نيافريدم که نزد من از بنده مؤمنم محبوب تر باشد، پس براستي او را گرفتار مي کنم به آن چه براي او خوب است، او را عافيت مي دهم به آنچه براي او خوب است ... و من به آنچه باعث اصلاح امر بنده ام مي شود آگاهترم» (17).
و همين طور فرمود: «براستي شديدترين مردم از جهت بلا [و گرفتاري] پيامبران اند سپس کساني که از [نظر رتبه] بعد از آنها قرار دارند، پس هر اندازه به انبياء شبيه تر باشند بلاهاي آنها نيز شبيه تر است» (18).
نتيجه اين شد که هر کاري که براي انسان پيش مي آيد و هر گرفتاري را که دچار مي شود از طريق اختيار و اراده خود انسان است چون خداوند در اين عالم از طريق اسباب و وسيله کار مي کند نه مستقيم، منتهي همان گرفتاري ها گاه بر اثر گناهان و نتيجه آن ذلت و رسوايي و دوري از خداوند است و گاهي همان کاري که انسان با دست خويش انجام مي دهد با عنايت خداوند باعث تنبه و آگاهي و يا ترفيع درجه و ... مي شود.
9-بعضي ازگرفتاريها لطف وعنايت الهي هستند
. شخص گرفتار بايد توجه داشته باشد كه بلاها غالباً از الطاف خاص الهى است و خداوند براى اين كه عنايت و توجه خاصى به او داشته که او را مبتلا فرموده است. اين مطلب قطع نظر از اين كه در قرآن و روايات ثابت است از مطالعه حالات مردم گرفتار به خوبى استفاده مىشود، زيرا بيشتر مردم خوب و صالح مبتلا به گرفتارى و بلاها هستند و بعداز پيغمبران هر كس ايمانش زيادتر باشد بلا و مصيبتش نيز زيادتر است.
عبدالرحمن بن حجاج مىگويد: ما نزد امام صادق(ع) بوديم صحبت بلا به ميان آمد و اين كه بلاها از الطاف خاص خدا است كه به مؤمنين عطا مىفرمايد. آنگاه امام صادق(ع) فرمود: از رسول خدا(ص) سؤال شد كه سختترين بلاها در دنيا براى كيست؟ حضرت فرمود: اَلنَّبِيُّونَ ثُمَّ اْلأَمْثَلَ فَاْلأَمْثَلَ وَيَبْتَلَى الْمُؤمِنُ بَعْدَ ذلِكَ عَلى قَدْرِ اِيمانِهِ وَ حُسْنِ اَعْمالِهِ فَمَنْ صَحَّ اِيمانُهُ وَ حَسُنَ عَمَله اشْتَدَّ بَلائُهُ وَمَنْ سَخِفَ اِيمانَهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلائُهُ؛ سختترين و شديدترين بلاها در دنيا براى پيغمبران است بعد از آنها هر كس ايمانش بيشتر باشد بلايش نيز بيشتر است. مؤمن به قدر ايمان و حسن عملش به بلا مبتلا مىشود. پس كسى كه ايمانش صحيح و عملش نيكو باشد بلايش نيز شديدتر است. و كسى كه ايمانش ناقص و سست و عملش ضعيف باشد بلايش نيز كمتر است، (الكافى، ج 2، ص 252). رسول خدا(ص) فرمود: بلای بزرگ به اجر بزرگ پاداش داده میشود، و هر گاه خدا بندهای را دوست بدارد، او را به بلای بزرگ گرفتار میسازد، پس هركه به بلا راضى شود خدا از او راضى است. و هر كه به بلا راضى نشود خدا از او راضى نمىشود. عَنْ اَبى جَعْفَرٍ(ع) قالَ: اِنَّما يُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ فِى الدُّنْيا عَلى قَدْرِ دِينِهِ اَوْ قالَ: عَلى حَسَبِ دِينِهِ؛ امام باقر(ع) فرمود: مؤمن در دنيا به اندازه دينش يا فرمود، بر حسب دينش مبتلا مىشود (يعنى اگر دينش قوى باشد بلايش شديد است و اگر دينش ضعيف باشد بلايش نيز ضعيف و كم مىباشد)، (الكافى، ج 2، ص 253). عَنْ عَبْدُاللَّهِ بْنِ اَبى يَعْفُورٍ قالَ: شَكَوْتُ اِلى اَبى عَبْدِ اللَّهِ(ع) ما اَلْقى مِنَ اْلأَوْجاعِ وَكانَ مِسْقاماً فَقالَ لى: يا عَبْدَ اللَّهِ لَوْ يَعْلَمُ الْمُؤمِنُ مالَهُ مِنَ اْلأَجْرِ فِى الْمَصائِبِ لَتَمَنّى اَنَّهُ اَنْ يُقْرَضَ بِالْمَقَاريضَ طُولَ عُمْرِهِ عبداللَّه بن ابى يعفور كه هميشه مبتلا به بيمارى بود مىگفت: از دردهايى كه به من مىرسد به امام صادق(ع) شكايت كردم، حضرت به من فرمود: اى عبداللَّه اگر مؤمن بداند كه چه پاداشى در برابر مصيبت ها دارد آرزو مىكند كه او را در طول عمرش با مقراضها تكه تكه كنند، (الكافى، ج 2، ص 255). شما اكنون در امتحانى بزرگ هستيد، يا بايد شوهرتان را ترك كرده و راه ديگرى براى زندگى برگزينيد كه البته در اين صورت گناهى مرتكب نشدهايد ولى از ميدان بزرگى براى صبر و فداكارى بازمانده ايد.
عن اميرالمؤمنين(ع): عند تناهي الشده تکون الفرجه و عند تضايق حلق البلاء يکون الرخاء»
رواياتي مانند اين روايت نوراني که فراوان هم مي باشند مثل:
«اضيق الامر ادناه الي الفرج؛ دشوارترين کار به گشايش نزديک تر است».
«عند تناهي البلاء يکون الفرج؛ وقتي بلا به نهايت رسد، گشايش حاصل مي شود».
«اذا اضيفت البلاء کان من البلاء عافيه؛ هنگامي که بلا بر بلا افزوده گردد به دنبالش راحتي و عافيت است».
همه اين روايات در صدد اميدوار ساختن و پرهيز دادن از يأس و نااميدي مي باشد. يعني هر سختي و دشواري سرانجام به پايان مي رسد و هر چند طولاني هم باشد ولي داراي نقطه اوجي است که وقتي به آنها برسد به دنبالش گشايش و راحتي است. پس اين احاديث در صدد بيان مطلب نيست که هر مشکلي و بلا و گرفتاري بعد از نااميدي برطرف مي گردد و تا انسان نااميد نگردد فرج حاصل نمي شود بلکه برعکس به انسان مي آموزند که در سخت ترين بلاها و شديدترين گرفتاري ها نااميد نشويد چون اين بلا دايمي و هميشگي نمي باشد و سرانجام به گشايش تبديل مي شود.
قرآن کريم مطلب را بسيار ظريف بيان کرده است: «فان مع العسر يسرا. ان مع العسر يسرا» (سوره انشراح). يعني همراه با هر سختي و در درون و شکم هر بلا و گرفتاري، راحتي و گشايش نهفته است نه اين که بلا و گرفتاري وقتي به پايان برسد، گشايش متولد مي شود، خير، بلکه سختي و راحتي مانند بچه هاي دوقلو با هم متولد مي شوند و دو روي يک سکه اند، ولي معمولا وقتي سختي به پايان برسد انسان متوجه آن روي سکه که راحتي و گشايش است مي شود وگرنه از ابتدا اين گشايش با سختي همراه و همگام بوده است.
به سوي کمال مي پيمايند اين قانون در جهان نباتات، حيوانات و به ويژه انسان صادق است:
زندگي در مردن و در محنت است آب حيوان در درون ظلمت است: «ولنبلونکم بشيء من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس والثمرات و بشر الصابرين؛ حتما شما را با اندکي از ترس، گرسنگي و آفت در مال ها و جان ها و ميوه ها مي آزماييم و به انسان هاي صبور و با استقامت مژده بده» (بقره، آيه 155).
خداوند وقتي نسبت به بنده اي از بندگانش لطف خاصي داشته باشد او را گرفتار سختي ها مي کند. در حديثي حضرت باقر(ع) مي فرمايد: خداوند از بنده مؤمنش تفقد و دلجويي مي کند و براي او بلاها را هديه مي فرستد همان طوري که انسان در سفر براي خانواده خود هديه مي فرستد (عدل الهي، دفتر انتشارات اسلامي، ص 159).
در حديث ديگري از حضرت صادق(ع) آمده است: «خداوند زماني که بنده اي را دوست بدارد او را در درياي شدائد غوطه ور مي سازد» (عدل الهي، ص 159).
در حديث ديگري از حضرت صادق آمده است: «گرفتارترين مردم پيامبران هستند. در درجه بعد کساني که از نظر فضيلت بعد از ايشان قرار دارند و سپس هر کس که با فضيلت تر است» (عدل الهي، ص 160).
بلا براي دوستان خدا لطفي است که سيماي قهر دارد، همچنان که نعمت ها و عافيت ها براي گمراهان و دشمنان خدا ممکن است عذاب هايي باشد که سيماي لطف دارد. سختي و بلا بيدار کننده انسان هاي خفته و تحريک کننده عزم ها و اراده ها است. سختي ها چون صيقلي است که به آهن و فولاد مي دهند که هر چه بيشتر با روان و روح انسان تماس گيرد او را مصمم تر و فعال تر و کارسازتر مي سازد.
براي مطالعه بيشتر ر.ک: عدل الهي، شهيد مطهري