شيطان پس از 6000 سال عبادت وارد جرگه فرشتگان مقرب الاهي گرديد، اما تكبري كه در وجودش همچون شعله ي زير خاكستر بود به هنگام سجده بر انسان سربرآورد و نداي خلقتني من نار و خلقته من طين
[1]سرداد، واين كلامش او را از قله ي سعادت به قعر شقاوت فرستاد، و از آنجا بود كه كمر به همت گمراه نمودن آدم(ع) و ابناء او بست.
با وسوسه اش كام آدم و حوا را به طعم ميوه ممنوعه آلوده نمود و آنان را از بهشت عرشي به منزل فرشي هبوط داد، و حال اين قابيل است كه با كمند حسادت شيطان،دست خويش را به خون برادر رنگين مي نمايد و خداوند را برآن داشت تا انسان را تا ابديت ندا دهد كه: الم اعهد اليكم يا بني آدم أن لا تعبدوا الشيطان إنه لكم عدو مبين[2].
واكنون سال ها از آن عهد جاودانه خداوند با فرزندان آدم مي گذرد و در طول تاريخ همواره قابيلياني بودند كه اين عهد را نقض نموده و به جرگه ي عبادالشيطان درآمده اند، ولي شيطان بر سر پيماني كه با خويش بسته بود محكم ايستاده و پيرواني را به عبادت خويش فرامي خواند و نداي أنا ربكم أعلي را كه روزي به واسطه فرعون سر مي داد، امروز خود به صورت بي واسطه سر مي دهد تا مرهمي باشد بر زخم كهنه ي تكبرش.
مقدمه
شيطان پرستي (و يا به تعبير دقيق تر شيطان گرايي)حركتي است كه امروزه خصوصا در دنياي غرب مريداني را به خود جذب نموده است.اين حركت با پشتيباني كانون هاي بزرگ سرمايه داري (خصوصا يهود) و با پيامبري پيامبراني چون موزيك متال و سينماي هاليوود روياي تسخير عواطف و افكار بشريت را در سر مي پروراند.
جهت درك بهتر وضعيت و جايگاه اين فرقه بهتر است كه نگاهي هرچند كوتاه به پيشينه ي تاريخي جريان شيطان گرايي در طول ادوار مختلف تاريخ بشر داشته باشيم؛ چرا كه عدم توجه به اين پيشينه در كنار عدم اطلاعات صحيح از وضعيت كنوني اين فرقه، موجب شده است كه در چند سال اخير شاهد تحليل هاي ضعيف از طرف مراكز پژوهشي و رسانه اي كشورمان نسبت به اين جريان باشيم؛و متاسفانه اين تحليل ها موجب بروز اقدامات مقابله اي شتابزده و غيرعلمي از طرف مراكز اجرايي كشور گرديده است، كه نه تنها در جلوگيري از نفوذ اين جريان زياد موفق نبوده ،بلكه در برخي موارد ،به صورت ناآگاهانه، كمك به گسترش اين جريان از طريق رسانه ها نموده است.
قبل از ورود به موضوع تاريخچه اين جريان ،لازم است اين نكته را متذكر شويم كه شيطان گرايي مورد بحث زائيده نگاه يهودي-مسيحي به شيطان است كه با نگاه اسلامي متفاوت است.در نگرش اسلامي شيطان يك جن است[3] كه در اثر عبادت به جمع فرشتگان راه يافت و به خاطر عصيان در برابر دستور الاهي ازمقام خويش تنزل پيدا نمود و با فريب آدم(ع) و همسرش نسبت به ميوه درخت ممنوعه، باعث هبوط آن دو از بهشت الاهي شد؛[4]ولي در نگاه يهودي-مسيحي شيطان يك فرشته است كه به همراه تعدادي از فرشتگان براي آزادي قيام نموده و از دستگاه الاهي خارج شدند.همچنين شيطان در داستان آدم(ع) و حوا به نوعي نقش يك منجي را براي نوع بشر بازي مي كند و با راهنمايي آن دو به سمت ميوه درخت معرفت ! آن ها را از باطن امور آگاه و از يوغ بندگي استثمارگونه خداوند رها مي نمايد.]5[
تفاوت ديگر آن كه در نگاه يهودي-مسيحي شيطان موجودي است بسيار قدرتمند كه قدرت او با قدرت خداوند رقابت مي كند،و به نحوي باعث تسلط شيطان بر انسان مي گردد؛ولي در آموزه هاي اسلامي شيطان كيدي ضعيف داشته[6] و تنها قدرت وسوسه گري نسبت به انسان دارد.
با توجه به نكته مذكور فرقه هايي همچون يزيديه(كه بيشتر با عنوان شيطان پرستان عراق شناخته مي شوند) و يا جنبش هاي ضدمسيحي[7] فعال در غرب، از دايره بحث اين مقاله خارج مي شود؛ چرا كه شيطان مورد پرستش در ميان يزيديان تا حدودي شباهت به شيطان در نگاه اسلامي دارد، و جريان هاي ضدمسيحي،تنها از نظر مخالفت با آموزه هاي دين مسيحيت با شيطان گرايان اشتراك داشته و در بسياري مباني فكري با يكديگر اختلاف نظر دارند.
تاريخچه شيطانگرايي
تاريخجه شيطانگرايي يا شيطان پرستي را مي توان در قالب چهار دوره تاريخي تقسيم بندي نمود.
شيطان پرستي بدوي(دوران باستان)، شيطانگرايي در قرون وسطا(قرن 4 تا 15 ميلادي)، شيطانگرايي مدرن(قرن 16 تا 19ميلادي)،[8]شيطان گرايي دوران معاصر(قرن بيستم به بعد) .
همان طور كه خواهيد ديد اين جريان در دو دوره نخست روند تكاملي خود را طي نموده و در دو دوره اخير روندي انكشافي به خود گرفته است.البته نكته قابل تاملي كه در سير انكشافي اين جريان بايد به آن توجه نمود آن است كه سردمداران اين جريانات اواسط دوره مدرن با حذف تدريجي جنبه هاي خشونت اميز شيطان پرستي و تمركز بيشتر بر مباني لذت گرايي و نفس پرستي آن درصدد ترويج هرچه بيشتر اين گرايشات در ميان عموم مردم،خصوصا جوانان،مي باشند.
شيطانگرايي بدوي
وقتي كتاب هايي كه در زمينه تاريخ تمدن و تاريخ اديان نگاشته شده است را ورق مي زنيم،به مواردي بر مي خوريم كه خداياني با ماهيت شيطاني توسط برخي قبايل بدوي ستايش مي شده است.آئين هايي همچون پرستش الاهه باروري كه در آن زنان و مردان يك قبيله براي افزايش محصول زمين هاي خود بي مهابا به هم مي آميختند تا بر اساس قانون تشابه در جادوگري ،باعث باروري هرچه بيشتر زمين و در نتيجه محصول بيشتر گردند و يا آئين قرباني انسان كه در آن با اهداء خون يك انسان و بعضا يك كودك به شياطين ،به گمان خود مي خواستند از اراده ي شوم شيطان در امان بمانند ،نمونه هايي از اين آئين هاي شيطاني است كه درراستاي پرستش شيطان و نيروهاي شرور به كار برده مي شده است.
اما اين كه چگونه اين آئين ها در ميان قبايل بدوي مرسوم گشته و با وجود پيامبران الاهي درهر زمان چه عاملي باعث گرايش آنان به چندخدايي و پرستش خدايان شيطاني گرديده است، سوالي است كه برخي آن را با اين فرضيه پاسخ داده اند كه : اديان ابتدايي كه پيامبران الاهي براي بشر ميآوردند مثل اديان ابراهيمي در راستاي پيوند ميان ساحت مادي و معنوي زندگي انسان بود. پيامبران ميكوشيدند تا دست خلاق و روزي بخش خداوند را در چرخة اين زندگي طبيعي آشكار سازند و از اين رهگذر مسير رشد و تعالي انسان را بگشايند.
به دنبال تعاليم انبيا مردم كشت و زرع و باران و آفتاب و ساير نمودها و پديدههاي طبيعي را نشانهاي از پروردگار و لطف و رحمت او ميدانستند و همواره ميكوشيدند تا با ايمان و نيايش و آيينهاي معنوي، رحمت و بركت او را در زندگي خود جاري سازند. اما گاهي خشكسالي ميشد، يا آفتي تمام تلاش آنها را از بين ميبرد؛ در اين مواقع به جهت انحراف از تعاليم پيامبران كمكم معتقد شدند كه هميشه تدبير جهان به دست خداوند بخشنده و مهربان نيست، بلكه گاهي اوقات نيروهاي شر و شيطاني هم دست در امور جهان دراز ميكنند و بر سود و زيان انسان مسلط هستند.
باور به اينكه شر و شيطان مستقلاً منشأ قدرت و اثر در عالم است، به باورهاي ثنوي و دوگانهگرايي در الوهيت و ربوبيت انجاميد و مردم گمان كردند كه با نيايش خداي خير و رحمت به تنهايي منافعشان تأمين نميشود و لازم است كه نيروهاي شر را هم ستايش كنند و براي تعظيم و تجليل شيطان نيز برنامههايي داشته باشند..
شيطانگرايي در قرون وسطا
در ابتداي قرون وسطي شاهد گسترش گرايش به فرقه ها وآئين هاي شيطاني در ميان طبقه ي رعيت جامعه ي آن زمان اروپا هستيم. گردهمايي هايي همچون مراسم سابات[9] كه در روز شنبه برگزار مي گرديد و برگرفته از آئين هاي باروري در دوران باستان بود،نمونه اي از آئين هاي شيطان گرايي در آن دوران است.ليكن به علت آميخته بودن اين مراسمات با آئين هاي جادوگري و مسائل غير اخلاقي، كليسا به مبارزه با اين جريانات پرداخت فلذا در اواخر قرون وسطي اين فرقه ها بيشتر درقالب گروه هاي مخفي به كار خود ادامه دادند.در همين دوران (اوايل قرن 12 ميلادي) است كه شاهد شكل گيري اولين انجمن هاي مخفي فراماسونري دراروپاهستيم.
پايه ريزي اوليه انجمن هاي فراماسونري،طي جنگ هاي صليبي و توسط گروهي از شواليه هاي اروپايي با عنوان شواليه هاي معبد[10] انجام گرفت.مباني فكري اين گروه ريشه در آموزه هاي عرفان يهودي (كابالا)[11] داشت.كابالا(قبالا) به شدت متاثر از سنت هاي جادوگري باستاني خصوصا مصر باستان مي باشد.به عقيده فيبر اوليوت[12]،مورخ يهودي،كابالا سنتي است كه برخي رهبران بني اسرائيل از عقايد مصريان باستان آموختند و به صورت شفاهي نسل به نسل منتقل كردند.اين سنت شفاهي كه حاوي عقايد و گرايشات كفرآميزبود به تدريج با تعاليم وحياني مذهب يهوديت درهم آميخت و به تعبير يكي ديگر از مورخان يهودي تئودور ريناخ:كابالايك سم بي صدا بود كه وارد عروق يهوديت گرديد و تمام آن را آلوده كرد[13].آموزه هاي الحادي كابالا موجب شد كه شواليه هاي معبد اقدام به اجراي آئين هاي شيطاني و كفرآميزي درميان محافل سري خود بنمايند.
اين گروه كه درابتدا خود را سربازان فقيرعيسي مسيح و معبد سليمان مي ناميدند،بعد از مدتي با طراحي نوعي سيستم ماليو اعتباري (شبيه نظام چك بانك امروزي)،امنيت مالي زائران مسيحي كه از اروپا به فلسطين مي امدند را در دست گرفتند و از اين طريق ثروت هاي هنگفتي به دست آوردند و به يك گروه قدرتمند تبديل شدند.
شهسواران معبد همچنين مسئول اصلي تهاجم صليبي ها و قتل عام مسلمانان بودند. به همين دليل صلاح الدين، فرمانده بزرگ مسلمانان،كهلشگر صليبي هارا در 1187 درتبرد حطين شكست داد و بيت المقدس را آزاد نمود، با اين كه تعداد زيادي از مسيحيان را مورد عفو قرار داد، اما شهسواران معبد را به خاطر جناياتي كه مرتكب شده بودند محكوم به مرگ كرد. شهسواران معبد با وجود از دست دادن بيت المقدس و تحمل تلفات سنگين، همچنان به حيات خود ادامه دادند؛ و علي رغم كاهش مستمر حضور مسيحيان در فلسطين،آن ها قدرت خود را در اروپا افزايش دادند و ابتدا در فرانسه و سپس در ساير ممالك به حكومتي در درون يك حكومت تبديل شدند.شكي نيست كه قدرت سياسي آن ها پادشاهان اروپايي را نگران ساخته بود، اما علاوه برآن شايعاتي كه درباره مراسمات و عقايد كفرآميز اين گروه در جامعه قوت گرفته بود، دستگاه پاپي آن زمان را نيز نسبت به خود حساس نمود.
سرانجام در سال 1307 فليپ لوبل[14]، پادشاه فرانسه، تصميم گرفت اعضاء فرقه را دستگير كند. برخي از آن ها موفق به فرار شدند،اما اكثر آن ها دستگير شدند. پاپ كلمنت پنجم[15] نيز به اين پاكسازي ادامه داد. بسياري از شهسواران معبد، بعد از بازجويي ها و محاكنه هاي طولاني به انحرافات خود اعتراف، و پذيرفتند كه از عقايد مسيحيت دست برداشته و در اجتماعات خود به حضرت مسيح(ع) اهانت كرده اند. سرانجام در سال 1314 به دستور كليسا و پادشاه، رهبران شهسواران معبد كه استاد اعظم ناميده مي شدند و سركرده آنان ژاك دموله[16] اعدام شدند و مابقي به زندان افتادند و فرقه متلاشي گشت و در ظاهر از بين رفت.
اما هرچند فرقه ظاهرا منهدم شد، ولي در واقع ازبين نرفت. در طي توقيف سريع سال 1307 برخي از شهسواران معبد گريختند و موفق شدند كه خود را مخفي كنند. طبق فرضيه اي كه بر اساس مدارك تاريخي مختلف شكل گرفته است، تعداد زيادي از آن ها به اسكاتلند پناهنده شدند. يعني به تنها سرزمين سلطنتي اروپا كه هنوز در قرن چهاردهم، اقتدار كليسا را به رسميت نشناخته بود. در آن جا آنان تحت حمايت پادشاه اسكاتلند، روبرت بروس تجديد سازمان كردند. مدتي بعد آن ها روش مناسبي براي حيات سري و مخفيانه ي خود يافتند.آن ها به مهمترين صنف در جزاير قرون وسطي انگلستان يعني لژ بنايان[17]رخنه كردند و سرانجام كاملا اين لژها را تحت كنترل خود درآوردند.[18]شايد به همين خاطر است كه از آن پس به آن ها فراماسون Free mason يا همان بناي آزاد مي گويند.
با شروع عصر مدرن لژ بنايان نام خودرا به لژهاي ماسوني تغيير دادند.آئين اسكاتلندي قديمي ترين شاخه فراماسونري است و تاريخ آن به اوايل قرن چهاردهم زماني كه شواليه هاي معبد به اسكاتلند پناهنده شدند،باز مي گردد. نامهايي كه به بالاترين مقام ها در آئين اسكاتلندي داده مي شود، همان عناويني است كه سده هاي پيشين به شواليه هاي فرقه ي شهسواران معبد داده مي شد، و تا امروز نيز از آن ها استفاده مي شود.
به طور خلاصه، شهسواران معبد از بين نرفتند، بلكه فلسفه، عقايد و آئين هاي رازآلود و شيطاني آن ها تحت پوشش فراماسونري همچنان باقي است. اين جريان خصوصا بعد از سال 1717 كه چهار لژ بزرگ انگلستان با يكديگر متحد شده و لژ بزرگ و متحد انگلستان[19] را ايجاد نمودند[20]،انسجام دوباره اي يافته و دست پنهاني قدرت هاي سلطه طلب در معادلات جهاني شده است.
باتوجه به مطالبي كه در اين بخش گذشت مي توانيد تا حدودي ارتباط و تاثير قابل توجه جريان فراماسونري و عرفان يهود را در پايه ريزي فكري و ساختاري جريان شيطان گرايي در دوران مدرن و معاصر را بهتر درك نمائيد. البته ارتباط ميان اين دو جريان منحصر به تاثيرات مبنايي نبوده و در حال حاضر نيز جريان ماسوني دنيا به خاطر نقش ويژه اي كه شيطان گرايي و ترويج آن در راستاي رسيدن به اهداف شوم آن ها دارد، پشتيباني همه جانبه اي از اين جريان مي نمايند.اگرچه اين پشتيباني ها در پس پرده بوده و در ظاهر ارتباطي ميان اين دو جريان وجود ندارد.
شيطانگرايي در دوره مدرن
شيطانگرايي مدرن از نيمة قرن شانزدهم ميلادي آغاز شد. از شخصيت هاي برجسته ي شيطان گرايي در آن دوران كه نقش موثري در شيوع اين جريان داشت مي توان به خانم كاترين دومديچي[21] اشاره كرد. كاترين فرزند يكي از خانواده هاي بزرگ يهودي و دختر لورنزو جادوگر بزرگ فرانسوي بود.پدر وي به عنوان پيشگو در دربار پادشاه فرانسه فرانسواي يكم استخدام شد و دخترش كاترين را به همسري فرزند پادشاه دوك اورلئان (كه بعدها با نام هانري دوم بر تخت شاهي فرانسه نشست) درآورد .كاترين همچنين مادر سه پادشاه فرانسه با نامهاي فرانسواي دوم و شارل نهمو هانري سوم بود. دخترش مارگريت نيز همسر اولين پادشاه فرانسه از خاندان بوربون يعني هانري چهارم بود.
كاترين دو مديچي پس از مرگ شوهرش نايبالسلطنه فرانسه بود ، و پس از آن نيز در تصميمگيريهاي حكومتي پسرانش نفوذ داشت.وي همچنين پيشگوي معروف نوستر آداموس را به عنوان مشاور و پزشك پادشاه، در دربار فرانسه استخدام نمود.نقش او در جنگهاي مذهبي اروپاي قرن شانزدهم و كشتار سن بارتلمي[22] انكارناپذير بود و به همين دليل بهشدت مورد تنفر قرار داشت.همه اين عوامل باعث شد كه وي به عنوان يكي از بانفوذترين بانوان دربار فرانسه در طول تاريخ اين كشور شناخته شود.
كاترين پس ازمرگ همسرش، آئين بلك مس (Black mass)[23] را در بين اشراف و درباريان فرانسه بنيانگذاشت.[24] اين مراسم از روي مدل جادوي جنسي در دورة باستان و آيينهاي باروري بدوي و گردهمآييهاي جادوگران در قرون وسطا بازسازي شده بود.به علت محوريت فرهنگي و اجتماعي كشور فرانسه در اروپاي آن زمان ،اين مراسم در مدت كوتاهي به دربار ساير كشورهاي اروپا از جمله انگلستان،آلمان و اتريش راه يافت.
پس از مدتي كودكان ناخواستهاي كه پدرانشان معلوم نبود و مادران آنها را نميخواستند، به وجود آمدند. در اين جا بود كه با ابتكار «كاترين دِشي» با نام مستعار «لاوازين»[25] مراسم اتاق درخشان طراحي شد و آيين شيطان پرستي را تكميل كرد. اين مراسم باز توليد آيين قرباني انسان بدوي بود. اتاق درخشان كاملاً سياه پوش و تنها منبع روشنايي آن شمع بود. در اين اتاق نوزادان ناخواسته قرباني ميشدند و خونشان به شيطان تقديم ميشد.[26] پس از مدتي اين قضيه لورفت و عدهاي بازداشت و مجازات شدند، اما هنگامي كه پاي شخصيتهاي بلند پايه به پرونده كشيده شد، مقامات دستور توقف پيگيري را صادر كردند و اين مراسم به طور مخفيانه و محرمانه ادامه پيدا كرد.[27]
اين آيينها در طول قرنهاي هفده و هجده در قالب گروههاي سرّي كه توسط اشراف ايجاد و رهبري ميشد، ادامه يافت، گروههايي نظير ژرمن باكسن، پسران نيمه شب، موهاكسها و نفرين شدگان. بعضي از اين گروهها مثل «انجمن آتش جهنم»[28] بسيار گسترده شده و شاخههاي متعددي در سراسر اروپا ايجاد كردند.[29]
آليستر كرولي پدر شيطان گرايي مدرن
ادوارد الكساندر كرولي[30] كه بعد ها نام خود را به آليستر كرولي[31] تغيير داد.در تاريخ 12 اكتبر 1875 ميلادي در انگلستان متولد شد.وي تحصيلات خود را در رشته ادبيات انگليسي ادامه داد.استعداد خاص وي در اين رشته باعث شد كه بعد از مدتي وي به عنوان يك نويسنده و منتقد اجتماعي شهرت پيدا كند.[32] كرولي در سال 1898 به عضويت گروه ماسوني هرمتيك اوردر[33] در آمد.از آن زمان بود كه تحقيقات خود را پيرامون حقيقت بشر و اعمال شيطاني آغاز كرد.وي براي اين كار به كشورهاي زيادي همچون مكزيك،هند،آمريكا،ژاپن،چين و... سفر نمود. در يكي از مهمترين اين سفرها در سال 1904، وي به همراه همسرش رز به مصر سفر كرد. در همين سفر بود كه كرولي مدعي شد فرشته اي به نام آيواز[34] با او صحبت كرده و دستوراتي را به وي الهام نموده است. كرولي اين دستورات را به عنوان يك كتاب تدوين نمود و نام آن را كتاب قانون[35] نهاد و خود را پيامبر اين الهامات مي دانست.[36]. وي اين دستورات را مبناي تشكيل فرقه اي به نام تلما (Thelema) قرار داد.
آليستر كرولي در سال 1907 بعد از ترك گروه هرمتيك اوردر ،با تشكيل انجمن Argentium Astrum [37]اين فرقه را به صورت سازماني منسجم در آورد و كتاب مقدس فرقه تلما[38] را تدوين نمود[39].وي همچنين در سال 1920 معبدي را با عنوان صومعه تلما[40] در جزيره چوفالو سيسيل واقع در كشور ايتاليا تاسيس نمود و پيروان زيادي را به دور خود جمع كرد.
شعار محوري فرقه تلما كه به ترتيب در بند 40 و بند 57 از فصل اول كتاب قانون ذكر شده است، به صورت زير بيان مي شود:
1. Do what thou wilt shall be the whole of the Law
2. Love is the law, love under will
كرولي كتاب ها و مقالات زيادي به رشته تحرير درآورده است. از مهمترين آن ها مي توان به موارد زير اشاره نمود: 8 سخنراني درباره يوگا،كتاب دروغ ها،اعترافات آليستر كرولي(خود زيستنامه كرولي)، فرزند ماه ،777 و ديگر نوشته هاي كاباليستي كرولي.
كرولي بعد از تشكيل انجمن خود ، در سال 1910 به گروه ماسوني OTO (Ordo Templi Orientes) پيوست و در مدت كوتاهي مدارج ترقي در آن گروه را پيمود.وي بعد از اين كه در سال 1923 به رهبري اين گروه رسيد،بسياري از آموزه هاي فرقه تلما را وارد آن نمود و اين گروه را پايگاهي براي نشر تفكرات خودش نمود.هم اكنون اين گروه در چندين كشور دنيا از جمله آمريكا،استراليا،انگلستان،نروژ و... داراي لژ هايي فعال است. سرانجام آليستر كرولي در تاريخ اول دسامبر 1947 در شهر هاستينگس انگلستان درگذشت.در مراسمي كه براي مرگ وي ترتيب داده شده بود ،جسدش سوزانده شد و پيروانش آئين بلك مس اجرا نمودند.
شيطان گرايي دوران معاصر
امروزه دو فرقه اصلي شيطان گرايي در جهان رواج دارد. نخست شيطانگرايي (Satanism) لاوايي كه با چهرة شاخص آنتوان زاندور لاوي (Anton Szandor Lavey) شناخته ميشود. و ديگري جريان ستيانيست (Setians) به رهبري مايكل آكينو (Michael Aquino) .[41]
البته برخي ديگر از محققين جريان هاي شيطان گرايي امروزي را در يك تقسيم بندي به سه گروه تقسيم مي كنند كه عبارت است از شيطان پرستي فلسفي، شيطان پرستي ديني و شيطا ن پرستي گوتيك[42]. اين تقسيم بندي به اعتبار نگاه هاي مختلفي است كه به فرقه ي شيطان پرستي گرديده و بدين معنا نيست كه امروزه سه گروه شيطان پرست وجود دارند. بدين صورت كه وقتي با نگاه به مباني فلسفي به اين فرقه نگاه شده عنوان آن شيطان پرستي فلسفي شده، وقتي با اين نگاه كه همان فرقه داراي آداب و مناسك مذهبي است، به آن نگاه شده عنوان شيطان پرستي ديني به خود گرفته و وقتي با نگاه به آثار و رويكرد هاي اجتماعي-اخلاقي به آن نگاه شده عنوان شيطان پرستي گوتيك را براي آن برگزيده اند.تقسيم بندي مذكور داراي اشكالاتي مي باشد كه نقد و بررسي آن اشكالات از حوصله اين مقاله خارج است.
فرقه شيطان گرايي (Satanism)
بنيان گذار
هوارد استنتون لوي[43] (تصوير 14)معروف به آنتوان لاوي در 11 آوريل 1930 در شهر شيكاگو آمريكا دريك خانواده يهودي متولد شد. پدر او مايكل جوزف لوي كه در يك مشروب فروشي مشغول بود اصالتا فرانسوي بود و مادر او گرترود آگوستا كالترون هم اصالتا روسي-اكرايني بود،ولي به خاطر مهاجرت پدرانشان در دهه 80 به آمريكا شهروند آمريكايي محسوب مي شدند.
كودكي آنتوان لاوي با مطالعه داستان هايي مثل دراكولا و فرانك اشتاين سپري شد و در 10 سالگي به گفته ي خودش تنها با گوش دادن به پيانو،نوازندگي را آموخت.وي پس از مهاجرت پدر و مادرش به ايالت كاليفرنيا تحصيلات دبيرستان خود را در آن جا آغاز كرد. در سال سوم دبيرستان ترك تحصيل كرده، خانه را ترك و در سيرك كلايد بتي[44] به عنوان پرستار حيوانات مشغول به كار شد.بعدها لاوي به خاطر همين علاقه اش به شيرها ، يك بچه شير به نام togareرا در منزل شخصي خود در سانفرانسيسكو نگهداري مي كرد. زماني كه لاوي هيجده ساله بود، سيرك را ترك و به يك كارناوال ملحق شد. آن جا او دستيار يك شعبده باز شد، هيپونيتزم آموخت و بيشتر در خصوص نيروهايي ماورايي پژوهش كرد.درهمين دوران كم كم نگرش خصمانه ي او به آموزه هاي مسيحيت شكل مي گيرد و اين دوران را در مقدمه كتاب انجيل شيطاني اين گونه بيان مي نمايد:
در شامگاه شنبه، من مرداني را مي ديدم كه در پي دختران نيمه برهنه كه در كارناوال مي رقصيدند كشيده مي شدند، و در صبح يكشنبه زماني كه من براي يك واعظ مذهبي در سوي ديگر زمين كارناوال، پيانو مي نواختم همان مردان را مي ديدم كه در حالي كه با همسر و فرزندان خود در نيمكت هاي كليسا نشسته بودند، از خداوند طلب آمرزش و دوري از نفوس شهواني مي كردند. و شامگاه شنبه بعد، همان ها دوباره در كارناوال و يا مكاني ديگر بودند. سپس دانستم كه كليساي مسيحيت، باعث رونق رياكاري است و اين كه طبيعت شهواني بشر مقرر نيست كه توسط هيچ ديني، تزكيه و يا تنبيه شود.[45]
وي در سال 1951 در رشته جرم شناسي در كالج شهر سانفرانفسيسكو ثبت نام كرد و اين مسئله منجر به اولين شغل اجتماعي او شد، عكاس سازمان پليس سانفرانسيسكو. اين شغل، نيز به نوبه خود سهم به سزايي در توسعه نگرش هاي شيطان گرايي وي به عنوان راهي براي زندگي داشت.
لاوي در مصاحبه اي كه پيرامون زندگي گذشته خود با بورتون ولف[46] داشته اين دوران را اينگونه بيان مي كند:
من خونين ترين، و وحشيانه ترين بخش طبيعت انساني را ديدم.مردمي كه توسط ديوانگان مورد شليك قرار گرفته بودند، يا توسط دوستانشان چاقو خورده بودند، كودكاني كه توسط رانندگان بزن دررو، كشته شده و به درون آبراه ها پرت شده بودند. از خودم پرسيدم، خدا كجاست؟ و من از اين عقيده مقدس نماي مردم كه هميشه در برابر جنايات مي گفتندخواسته خدا بوده است متنفر شدم.[47]
او پس از 3 سال كار به عنوان عكاس جرايم از اين كار استعفا داد و دوباره به نواختن ارگ پرداخت، اين بار در كلوب هاي شبانه و تئاتر ها براي اين كه زندگي خود را تأمين كند. وي در حالي كه مطالعه در خصوص موضوعات مورد علاقه خود را نيز همچنان ادامه مي داد، اقدام به برگزاري كلاس هاي هفتگي با عنوان هنر سياه[48] نمود.وي اين كلاس ها را در خصوص موضوعات مرموزي برگزار مي كرد مثل: روياها، خون آشامان، گرگ نمايان ، غيب گويي ، جادوي تشريفاتي و .... . وي افراد زيادي را كه يا مشهور بودند و يا بعدها در زمينه علوم، هنر و تجارت مشهور شدند را جذب كرده بود.[49]
بعداز مدتي اين جلسات منجر به شكل گيري انجمني با عنوان محفل جادويي[50] گرديد. هدف اصلي اين انجمن، اين بود كه با مطالعه بر روي گروه هاي شيطان گرايي قديمي برخي آئين هاي مذهبي جادوگري را كشف و يا اختراع نمايند. به همين منظور لاوي كتابخانه اي متشكل از كتاب هايي كه به تشريح برخي آئين هاي كفرآميز و جادويي مانند بلك مس[51] و ساير آئين هاي نامتعارف كه توسط گروه هايي چون شواليه ها معبد[52]، باشگاه آتش جهنم[53] و گروه هرمتيك اوردر[54] انجام مي شد را جمع آوري كرده بود.
آنتوان لاوي در روز شنبه 30 آوريل 1966 مصادف با جشن والپورگيناخت[55] در حالي كه سر خود را مطابق سنت جادوگري تراشيده بود و رداي مذهبي بر تن كرده بود، تاسيس فرقه سيطنيسم (Satanism) و كليساي شيطان را اعلام نمود. وي با اعلام اين كه عصر شيطان آغاز شده است،سال 1966 را به عنوان اولين سال عصر شيطان (Anno Satanas) قرار داد.[56]
وي در سال 1967 آئين غسل تعميد شيطاني را براي دختر 4 ساله اش زينا در كليساي شيطان اجرا كرد و در اول فوريه همان سال مراسم ازدواج جان ريموند (روزنامه نگارآمريكايي) و همسرش را با حضور مهمانان شاخصي همچون جو روزنتال (عكاس معروف آمريكايي)[57] در كليساي شيطان برگزار كرد. بعد از مدتي مراسم تشييع جنازه ي يكي از اعضاي كليساي شيطان به نام ادوارد اولسون را به سبك كليساي شيطان برگزار نمود.همين قضايا موجب شد تا وي و فرقه ي تازه تاسيسش را در كانون اخبار رسانه هاي محلي و ملي قرار دهد.از آن جمله مي توان به روزنامه هاي لس آنجلس تايمز[58] و سانفرانسيسكو كرونيكل[59]،كه از بزرگترين روزنامه هاي آمريكا مي باشند، اشاره نمود كه به وي لقب پاپ سياه[60] را دادند.[61]
ديدار برخي شخصيت هاي مطرح آمريكا[62] و همچنين بازي آنتوان لاوي درچند فيلم سينمايي موجب شد كه توجه رسانه ها به اين فرقه بيش از پيش شدت گرفته و اين بار رسانه هاي صاحب نامي همچون مجلات نيوزويك[63] و تايم[64] اقدام به درج اخباري پيرامون اين فرقه نمودند.مجله واشنگتن پست[65] (تصوير 15)نيز مصاحبه ي اختصاصيش با وي را در يكي از شماره هاي مجله اش منتشر نمود. همچنين مستندي با عنوان Satanis The Devil Mass (تصوير 16)به كارگرداني ري لارنت[66] درباره ي آنتوان لاوي و كليساي شيطان ساخته شد.بورتون ولف[67] يكي از روزنامه نگاران وقت آمريكا ،كه در آن زمان مقاله اي پيرامون كليساي شيطان در برخي رسانه ها منتشر كرد و بعدها به عضويت كليساي شيطان درآمد، درباره علت توجه رسانه هاي آن زمان به فرقه آنتوان لاوي اين گونه مي نويسد:
در شبي زمستاني به سال 1967، در خيابان هاي سانفرانسيسكو رانندگي مي كردم تا در يكي از سخنراني هاي آنتون لاوي شركت كنم. مقالات روزنامه ها كه از او به عنوان پاپ سياه كليساي شيطان كه در آن غسل تعميد، ازدواج و آئين هاي خاكسپاري همه به شيطان تقديم مي شدند مرا به خود جذب كرده بودند. من نويسنده يك روزنامه مستقل بودم، و در انگيزه آن بودم كه شايد مقاله اي از آنتون لاوي و مشركين هم عصر او بنويسم، چراكه كه همواره مقالات پيرامون شيطان، آن گونه كه زمامداران شهر مي گفتند خبرهايي پرفروش بوده اند.
موضوعي كه من به آن توجه داشتم، فقط آموزش هاي آنتوان لاوي با عنوان هنرهاي سياهبه تنهايي نبودند، چرا كه اين چيز تازه اي در دنيا نبود. فرقه هاي مذهبي شيطان پرست و كيش هاي مبتني بر وودو پيش از مسيحيت وجود داشته اند. در انگلستان، قرن هيجدهم، باشگاه آتش جهنم توانست موجب شهرت مختصري شود. اوايل قرن بيستم، رسانه ها از آليستر كرولي به عنوان شرور ترين انسان دنيا نام مي بردند. و اشاراتي نيز در دهه هاي 1920 و 1930 از نظم سياه در آلمان به چشم مي خورد.
اما آنتون لاوي و سازمان او متشكل از شيطان گرايان، دو فصل برجسته جديد به اين داستان به ظاهر قديمي افزودند. نخست، آنها به نحو كفرآميز، به جاي محفل شيطان و يا دايره جادوگران، خود را به عنوان كليسا معرفي مي كردند، نامي كه پيش از آن تنها به شعب مسيحيت اطلاق مي شد. و دوم آن كه ، آنها جادوي سياه خود را به جاي زيرزمين، در پيش چشم همگان آشكارا برگزار مي كردند.[68]
آنتوان لاوي در 29 اكتبر 1997 بر اثر نوعي بيماري ريوي در بيمارستان سنت مري سانفرانسيسكو درگذشت. مراسم درگذشت او به صورت پنهاني و با دعوت خصوصي از اعضاي كليساي شيطان در شهر كولما (درايالت كاليفرنيا) برگزار شد.دراين مراسم جسد وي سوزانده شد و خاكسترش بين وارثانش تقسيم گرديد.
آثار آنتوان لاوي
1. انجيل شيطاني (Satanic Bible) – 1969
اين كتاب مقدس ترين كتاب در فرقه سيطنيسم محسوب مي شود و بيشتر به جنبه هاي فلسفي جريان شيطان گرايي مي پردازد.
محتويات اين كتاب شامل چهار بخش مي باشد كه هر كدام از بخش ها به نام يكي از شياطين چهارگانه (Satan,Belial,Leviathan , Lucifer) نام گذاري شده است.
2. جادوي شيطاني (The Satanic Witch) - 1971
اين كتاب در ابتدا با عنوان ساحره تمام عيار يا وقتي پاكدامني شكست مي خورد چه كنيم [69] منتشر شد،ولي بعد از بازنشر آن درسال 1983 نام كتاب به جادوي شيطاني تغيير كرد . مباحث اين كتاب شامل برخي تعليمات جادوگري است كه برخي از آن ها را آنتوان لاوي در اوايل دهه 60 به شاگردانش تحت عنوان هنر سياه مي آموخت.
3. نيايش هاي شيطاني (The Satanic Rituals) – 1972
اين كتاب كه به صورت تفصيلي انواع آئين هاي فرقه سيطنيسم را در 9 فصل تشريح نموده است از نظر درجه اهميت و كاربرد در اين فرقه بعد از كتاب انجيل شيطاني در جايگاه دوم قرار دارد؛ چرا كه در بسياري از مراسمات بايد قسمتي از متون اين كتاب توسط كشيش كليساي شيطان و حاضرين قرائت شود.
4.دفتر يادداشت شيطان (The Devils Notebook) – 1992
اين كتاب شامل 41 مقاله از نوشته هاي آنتوان لاوي پيرامون موضوعات مختلف مي باشد
5. گفتگوهاي شيطان (Satan Speaks) – 1998
اين كتاب آخرين كتابي بود كه آنتوان لاوي چند روز قبل از مرگش توانست آن را تدوين نمايد.نوشته هاي اين كتاب شامل 61 عدد از نوشته هاي پراكنده ي لاوي است كه يك سال پس از مرگش منتشر شد.ديباچه اين كتاب توسط مرلين منسون(خوانندهمشهور متال) نوشته شده است.
فيلم ها
آنتوان لاوي در دو فيلم سينمايي با عنوان
1. نيايش برادر شيطاني من (Invocation of My Demon Brother) - 1969
2. باران شيطان (The Devils Rain) – 1975
ايفاي نقش نموده است.
و درفيلم هايي مانند دكتر دراكولا(1978) ، چارلز منسون سوپر استار(1989) ، اتومبيل(1977) به عنوان مشاور فني و پژوهشي فعاليت داشته است.[70]
موسيقي
سه قطعه موسيقي با عنوان هاي عشاء شيطاني ، موسيقي بيگانه و شيطان به تعطيلات مي رود از ميان موسيقي هاي آنتوان لاوي ضبط شده و به جاي مانده است.
پيرامون زندگي آنتوان لاوي نيز چندين اثر شامل كتاب و فيلم مستند ثبت شده است.
كليساي شيطان
آنتوان لاوي در روز شنبه 30 آوريل 1966 تاسيس فرقه سيطنيسم (Satanism) و كليساي شيطان را اعلام نمود. وي ابتدا خانه خود در سانفرانسيسكو را به عنوان كليساي شيطان قرار داد. لاوي نماي بيروني خانه اش را به رنگ سياه در آورده بود و همين باعث شد كه بعدها شيطان گرايان از اين خانه با عنوان خانه سياه[71] ياد كنند.هركدام از اتاق هاي خانه سياه با رنگي خاص و ظاهري متفاوت طراحي شده بود.علاوهبر اين موارد نگهداري يك شير آفريقايي در اين خانه،بر غير عادي بودن آن مي افزود.در سال 1986 ديان هگارتي (همسر دوم لاوي) به علت اختلاف شخصي با لاوي ،شكايتي عليه او در دادگاه محلي تنظيم نمود.دادگاه نيز در سال 1991 حكم سلب مالكيت لاوي از خانه سياه و انتقال آن به هگارتي را صادر نمود ،منتهي به لاوي اجازه داد كه تا زماني كه زنده است در آن خانه زندگي كند.
همان طور كه در بخش زندگينامه آنتوان لاوي اشاره شد،فرقه سيطنيسم و كليساي شيطان تا اواسط دهه هفتاد به واسطه ويژگي هايي كه داشت،اخبارش در تعداد قابل توجهي از رسانه هاي ملي و بعضا بين المللي كه در آمريكا منتشر مي شد،بازتاب يافت.در سال 1980 با انتشار اخباري از طرف برخي رسانه ها مبني بر شكل گيري يك توطئه جنايي در داخل كليساي شيطان ،دوباره اين فرقه به مركز توجه رسانه ها و افكار عمومي مردم بازگشت. در راستاي مقابله با اين جريان كليساي شيطان برخي كشيشان خود همچون پيتر گيلمور،پگي نادراميا،بويد رايس،آدام پارفري،ديابلوس ركس و كينگ دياموند (موزيسين معروف) را براي رفع اتهام از اين فرقه در رسانه ها حاضر نمود.اين جريان با انتشار گزارشي رسمي از طرف اف بي آي مبني بر عدم صحت اين شايعات خاتمه يافت.
بعد از مرگ آنتوان لاوي در سال 1997 ،همسر او به نام بلانچ بارتون (Blanche Barton) رهبري فرقه سيطنيسم و رياست كليساي شيطان را بر عهده گرفت.بارتون تلاش هاي زيادي براي بازخريد كليساي شيطان(خانه سياه) نمود ولي با اين وجود اين امر هيچ گاه تحقق پيدا نكرد و در 17 اكتبر 2001 اين ساختمان خراب شد و به جاي آن يك ساختمان دوبلكس ساخته شد.
بلانچ بارتون كه در ماه مي سال 2001 آقاي پيتر گيلمور را به سمت كشيش اعظم كليساي شيطان منصوب كرده بود، در تاريخ 30 اوريل 2002 (مصادف با جشن والپورگيناخت)، همسر گيلمور به نام پگي نادراميا را به سمت كشيشه اعظم اين كليسا منصوب نمود. و درهمان تاريخ به علت تخريب كليساي شيطان (خانه سياه) و همچنين سكونت گيلمور و همسرش در نيويورك تصميم به انتقال دفتر مركزي اين فرقه از سانفرانسيسكو به شهر نيويورك گرفت. [72]
كليساي شيطان با راه اندازي سايت رسمي خود در اينترنت[73] جان تازه اي به فعاليت هاي تبليغي خود بخشيد.در راستاي فعاليت تبليغاتي در شبكه جهاني اينترنت ،ساير كشيشان اين فرقه نيز با ايجاد سايت،انجمن هاي گفتگو و فروشگاه هاي اينترنتي اقدام به انتشار افكار و فلسفه ي شيطان گرايي نموده و افراد زيادي را به به صورت مجازي با آموزه هاي اين فرقه آشنا نمودند.
در سال هاي اخير نيز هر از گاهي انتشار اخباري از جانب بعضي رسانه ها و خبرگزاري هاي مطرح دنيا پيرامون اين فرقه،باعث جلب توجه آن در افكار عمومي مي گردد.
درجات و نحوه عضويت در كليساي شيطان
به طور كلي دو نوع عضويت در كليساي شيطان تعريف گرديده است:
1- عضويت عادي (Member)
2-عضويت فعال (Active Member)
عضويت عادي مستلزم طي مراحل خاصي نيست و مراتب مختلف ندارد،ولي عضويت فعال در اين كليسا داراي 5 مرتبه مي باشد كه هركدام از اين درجات داراي يك عنوان رسمي و يك عنوان تشريفاتي مي باشد. جهت عضويت فعال ،شخص متقاضي مي بايست علاوه بر تكميل فرم تقاضانامه و پرداخت مبلغ 200 دلار به عنوان حق عضويت ، به 40 پرسش با موضوعات مختلف نيز جواب بدهد.درصورت پذيرش عضويت فعال شخص از طرف مديريت كليساي شيطان براي وي يك كارت عضويت قرمز رنگ صادر مي شود.دستيابي به درجات بالاتر تنها با تائيد و پذيرش شوراي نه نفره[74] ،كه مديريت كليسا را برعهده دارد، امكان پذير است.
نگاهي به مباني فكري Satanism
توصيف و تحليل مباني فلسفي و ديدگاه هاي فرقه شيطان گرايي نيازمند مجالي بيش از حوصله ي اين نوشتار مي باشد.چراكه بيان ديدگاه هاي اين فرقه در زمينه هاي مختلف نيازمند بررسي جامع متون و منابع اين فرقه مي باشد،كه اين مهم هنوز به طور كامل صورت نپذيرفته است.فلذا در اين جا تنها اشاره اي به برخي از محورهاي اصلي آموزه هاي اين فرقه مي نمائيم وتشريح آموزه ها و توصيف آئين ها و مراسمات آن را به مجالي ديگر موكول مي نمائيم.
مهمترين مبناي فكري در اين شاخه ، كه نقش محوري در مباني فلسفي و عقيدتي اين فرقه دارد ، مبحث اصالت انسان يا همان اومانيسم مي باشد. شيطان گرايان به خلاف تصور عموم اصلا اعتقاد به موجودي به نام شيطان ندارند وآن را پرستش نمي نمايند.[75] شيطان تنها نماد اميال و لذتطلبي نفساني انسان مي باشد و در واقع آن چه كه يك شيطان پرست مي پرستد نفس خودش مي باشد.پيرو همين نگرش اومانيستي است كه بزرگترين عيد ساليانه براي يك فرد شيطان گرا ،سالروز تولد خود اوست .[76] و همچنين در اجراي مراسمات و آئين هاي شيطان گرايي يك انسان را در قسمت محراب قرار داده و عبادات خود را به سمت او انجام مي دهند .[77]
نگرش اومانيستي يكي از شاخص هاي برجسته و پر نفوذ رنسانس بود كه با توجه به متون باستاني يونان، انسان را درمركز تاملات خود قرار مي داد و بيشترين تلاش خود را صرف گريز از وضعيت حاكم در دوره قرون وسطي و نفوذ كليسايي قرار داده بود.[78] اين نگرش در مقاطع مختلفي خصوصا قرون 17 و 18 ميلادي شكلي افراطي و راديكال به خود گرفت و درصدد حذف هرگونه انديشه ماوراي طبيعي ،وحياني و دين الوهي برآمد و انديشه ها و رويكردهاي ديني را به عنوان بزرگترين مانع جدي بر سر راه حاكميت خرد و ارزش هاي انساني قلمداد كرد.[79] اين مطلب را مي توان به صراحت در اولين بيانيه ي اومانيست ها كه درسال 1933 منتشر شد مشاهده نمود. دربند پنجم اين بيانيه مي خوانيم : اومانيسم اعتقاد دارد،ماهيت جهان كه با علوم جديد روشن گرديده است ،هرگونه تعهد فراطبيعي يا آسماني را براي انسان غير قابل قبول مي نمايد و در بند ششم اضافه مي كند كه ما معتقديم زمان خداپرستي،خداباوري، و انواع عقايد نو سپري شده است[80]
در اين جاست كه مي توان گفت آموزه ي ضد دين بودن[81] ،كه يكي ديگر از آموزه هاي اساسي شاخه سيطنيسم مي باشد، ريشه در انديشه محوري اين فرقه كه همان نگرش اومانيستي به عالم هستي است ،دارد .به خاطر غلبه دين مسيحيت در دنياي غرب، آموزه ي ضد دين بودن در فرقه سيطنيسم ، نمود ضد مسيحيت[82] بودن به خود گرفته [83] و استفاده از الفاظي همچون (انجيل شيطاني)، (كليساي شيطان)، (مراسم عشاء سياه)[84] و نمادهايي همچون صليب وارونه و صليب شكسته و ... كه با تركيب كاراكتر هاي دين مسيحيت با عناوين شيطاني در صدد تخريب و توهين به دين مسيحيت است ، محصول همين نگاه ضد مسيحي است كه در استخدام الفاظ،عناوين و نمادها در اين فرقه حاكم مي باشد و در اكثر آموزه هاي اين فرقه رنگ و بويي از اين تفكر ديده مي شود.
از آموزه هاي ديگر اين فرقه مي توان به اصالت دادن به لذات نفساني در زندگي انسان و همچنين هرج و مرج طلبي [85] اشاره كرد ،كه منشاء اين آموزه ها را نيز مي توان درانديشه محوري حاكم بر اين جريان ،يعني نگرش اومانيستي به عالم هستي، جستجو كرد.فلذا بهترين اشكالاتي كه مي توان به اين جريان گرفت، همان ايراداتي است كه به مكتب اومانيسم وارد است.
توجه شيطان گرايي به جادو و جادوگري از ديگر مواردي است كه به صورت برجسته در نگرش ها و آئين هاي اين فرقه خود نمايي مي كند و به عاملي براي جذب افراد به اين فرقه مبدل شده است.
فرقه ستيانس(Setians)
بنيان گذار: مايكل آكينو (Michael Aquino)
مايكل آكينو يكي از افسران اطلاعاتي ارتش آمريكا بود كه در سال هاي اوليه تاسيس كليساي شيطان به فرقه سيطنيسم پيوست.وي در مدت كوتاهي درجات مختلف كليساي شيطان را كسب نمود وبه مدت 5 سال يكي از اعضاي شوراي نه نفره كليساي شيطان بود.در فاصله سال هاي 1971 تا 1975 به عنوان ويراستار مجله Cloven Hoof (اولين مجله رسمي كليساي شيطان) فعاليت داشت.وي در سال 1975، به علت اختلاف با مسئولين كليساي شيطان (خصوصا آنتوان لاوي) بر سر گرفتن حق عضويت از اعضا (به تعبير آكينو: فروختن درجات كليساي شيطان) ، از كليساي شيطان خارج شد.همزمان با انصراف او، تعدادي از اعضاي ديگر كليساي شيطان با درجات مختلف نيز از كليساي شيطان خارج شده و به مايكل آكينو پيوستند. وي در همان سال اقدام به تاسيس فرقه ستيانس (Setians)[86] نمود و براي اين كار مركزي با عنوان معبد ست[87] در سانفرانسيسكو راه اندازي نمود.افراد جهت عضويت در اين فرقه حق عضويت پرداخت نمي نمايند منتهي به دلخواه خود مي توانند مبلغي را جهت كمك به معبد پرداخت نمايند.
آكينو داراي مدرك علمي ليسانس، در رشته هاي مختلف نظامي، از دانشگاه هايي همچون دانشگاه صنعتي نيروهاي مسلح آمريكا ودانشگاه دفاع ملي امريكا مي باشد.وي همچنين داراي مدرك دكتري در رشته ي علوم سياسي از دانشگاه كاليفرنياست و به مدت 6 سال استاديار اين رشته در دانشگاه گلدن گيت[88] آمريكا بوده است.
مباني فكري فرقه ستيانس
مهمترين اختلاف ديدگاهي كه ميان جريان سيطنيسم و ستيانس وجود دارد اختلاف آن دو نسبت به ماهيت وجودي شيطان مي باشد.همانطور كه قبلا بيان سيطنيسم ها معتقدند كه شيطان تنها يك سمبل و نماد براي اميال نفساني و امور شر است و شيطان وجود خارجي ندارد ، ولي ستيانيستها به وجود عيني شيطان به عنوان شاهزاده تاريكي(Princess of darkness) معتقد هستند و سازمان مخفي و مخوف معبد ست را رهبر جنبش جهاني شيطانپرستي و زمينهساز تحقق حكومت شيطان بر زمين ميدانند.[89]
منابع:
[1] .اعراف - 12
[2] .يس - 60
[3] . كهف 50
[4]. بقره – (34-38)
[5] .عهد عتيق – سفر پيدايش – فصل 3
[6] . نساء 76
[7] . Anti christ
[8] . شيطان پرستي موجي در زمان حال يا طرحي براي آينده ، حميدرضا مظاهري سيف
[9] . sabath
[10] . Knights Templar
[11] . Kabbalah
[12] .Feber deOlivet
[13] . به نقل از كتاب فراماسونري جهاني نوشته هارون يحيي
[14].Philipe le Bel
[15] .Pop Clement V
[16] .Jacques de Molay
[17] .Wall Builders
[18] .به نقل از كتاب فراماسونري جهاني،هارون يحيي
[19] . United Grand Lodge of England (UGLE)
[20] .فراماسونري:تاريخ،اسطوره،واقعيت ؛ ص 33
[21] . Catherine de Medici
[22] . طبق آمارها دراين قتل عام تعداد 25 هزار تا 250 هزار مسيحي پروتستان كشته شدند.اين جنايت توسط شارل نهم و به تحريك مادرش كاترين دومديچي صورت گرفت
[23] . مراسم عشاءرباني(mass) مراسمي است كه در دين مسيحيت به عنوان يك آئين مقدس به شمار مي رود و گروه هاي شيطان گرا به خاطر گرايشات ضد مسيحيتي كه دارند براي توهين به اين آئين،مراسمي را با عنوان بلك مس Black mass (عشاء رباني سياه) انجام ميدهند، كه در آن به روابط آزاد جنسي پرداخته مي شود
[24] . سيري در تاريخ جادوگري.ص90
[25] . La Voisin
[26] .همان ص 92
[27] .همان ص 93
[28] . Hellfire Club
[29] .همان ص 101
[30] . Edward Alexander Crowley
[31] . Aleister Crowley
[32] . در نظرسنجي سال 2002 با عنوان 100 شخصيت برجسته تمام تاريخ انگلستان كه توسط شبكه بي بي سي انجام شد .كرولي به عنوان هفتاد و سومين فرد اين ليست،در كنار افرادي همچون چرچيل،ديويد بكهام و... در ليست يكصد نفره قرار گرفت
[33] . Hermetic Order of the Golden Dawn
[34] . Aiwass
[35] . The Book of the Law
[36] . وي اين كتاب را در سه فصل تنظيم نموده، كه هر فصل آن را در يك روز و در عرض يك ساعت نوشته است (فصل اول شامل 66 بند، فصل دوم شامل 79 بند،فصل سوم شامل 75 بند مي باشد)
[37] .در نام اين انجمن نظرات مختلفي بيان شده است،كه يكي از آن ها Argentium Astrum مي باشد.اين لغت به زبان لاتين بوده و در زبان انگليسي به معنايستاره نقره اي است.
[38] . Holy Books of Thelema
[39] . در اين كتاب مي توان آموزه هايي از عرفان هاي شرقي مثل يوگا و عرفان هاي غربي خصوصا كابالا را مشاهده نمود
[40] . The Abbey of Thelema
[41] . Encyclopedia of New Religious movments/Satanism,p-561
[42] . منشا دقيق اين دسته بندي مشخص نيست ولي در غالب مقالاتي كه تاكنون به زبان فارسي درباره شيطان گرايي نوشته شده است ، اين دسته بندي مورد استفاده قرار گرفته است.
[43] . Howard Stanton leve
[44] . Clyde Beatty
[45] . The Satanic Bible/introduction
[46] . نويسنده كتاب The Devils Avenger پيرامون زندگينامه آنتوان لاوي
[47] . The Devils Avenger- نوشته بورتون ولف-1974
[48] . Black Art
[49] . در بين اين افراد مي توان به اشخاصي همچون: Michael Harner (استاد دانشگاه كاليفرنيا،كلمبيا،بركلي و موسس بنياد مطالعات شمنيسم) Forrest Ackerman (نويسنده داستان هاي علمي تخيلي) Fritz Leiber( نويسنده داستان هاي علمي تخيلي و وحشتناك) Kenneth Anger (فيلمساز و بازيگر)، Chester A. Arthur III (نوه رييس جمهور آمريكا) اشاره كرد.
[50] . Magic Circle
[51] . Black Mass
[52] . Knight Templar- متعلق به دوران قرون وسطي
[53] . Hell fire club- قرن 18 ميلادي
[54] . Hermetic Order of Golden Down- قرن 19 ميلادي
[55] . Walpurgisnacht- مهمترين فستيوال سالانه جادوگران
[56] . هم اكنون نيز كليه ي تاريخ ها در فرقه سيطنيسم با استفاده از سيستم عدد نگاري رومي و بر اساس اين مبداء درج مي گردد
[57] . جو روزنتال عكاس به نام آمريكايي است كه با عكسي كه از صحنه كوبيدن پرچم سربازان آمريكايي در خاك ژاپن منتشر كرد شهرت فراواني يافته است
[58] . Los Angeles Times
[59] . San Francisco Chronicle
[60] .Black pope
[61] . Anton Szandorr Lavey – a Biographical sketch زندگينامه آنتوان لاوي-نوشته پيتر گيلمور(كشيش اعظم كليساي شيطان)
[62] . از آن جمله مي توان به ديدار سال 1983 سناتورجانكري(رقيب انتخاباتي جرج بوش در سال 2004)از حزب دموكرات با آنتوان لاوي اشاره كرد.
[63] .Newsweek
[64] .TIME
[65] .Washington Post
[66] . Ray Laurent
[67] . بورتون ولف نويسنده كتاب The Devils Avenger پيرامون زندگي آنتوان لاوي
[68] . بخشي ازمقدمه بورتون ولف بر كتاب انجيل شيطاني آنتوان لاوي
[69] . The Compleat Witch, or, What to do When Virtue Fails
[70] .
www.imdb.com[71] . Black House
[72] . البته دفتر كليساي شيطان در نيويورك به صورت يك ساختمان حقيقي نيست،بلكه به صورت يك صندوق پستي با عنوان حقوقي كليساي شيطان است كه مكاتبات رسمي اين فرقه از اين طريق صورت مي گيرد.
[73] .
www.churchofsatan.com[74] . Council of Nine
[75] . به همين دليل است كه ترجمه صحيح واژهSatanism شيطان گرايي مي باشد، نه شيطان پرستي (Devil Worship)
[76] . Satanic Bible/religious holiday
[77] . The satanic Bilbe , devices used in a satanicritual,Altar
[78] . فرهنگ واژه ها/ص 41
[79] . همان/ص52
[80] .
http://jjnet.com/archives/documents/humanist.htm[81] . Anti Relegion
[82] . Anti Christ
[83] . دراين جا بد نيست اين نكته را متذكر شويم كه جريان سيطنيسم يك جريان صرفا ضد مسيحي نيست و نبايد آن را با جرياناتي كه بعضا درغرب فعال هستند و نگاه ضد مسيحي دارند، اشتباه گرفت. بلكه اين فرقه نگرش ضد ديني دارد و به تناسب دين بومي هر منطقه رنگ و بوي مخالفت با آن را مي گيرد. كما اين كه وقتي اين فرقه در ممالك اسلامي وارد شد، قالب ضد اسلامي به خود گرفته و استفاده از عناوين ضداسلامي و نمادهايي همچون وارونه نمودن اسامي مقدسي همچون الله،محمد،علي و .. كه بعضا به صورت زيورآلات دربازار موجود مي باشد، حاصل نگرش ضد دين بودن در جريان شيطان گرايي مي باشد.
[84] . Black Mass
[85] . Anarchism
[86] .Set در اسطوره هاي مصر باستان يكي از فرزندان خداي خورشيد رع مي باشد كه پس از كشتن برادرش به نام ازيريس به سلطنت رسيد.(اسطوره شناسي/ مصر باستان/ ريچاردكاونديش)
[87] . Temple of Set
[88] . Golden Gate
[89] .شيطان پرستي موجي در زمان حال يا طرحي براي آينده، حميدرضا مظاهري سيف