پاسخ تفصیلی:
طهارت و يا نجاست اهل كتاب را از منظر قرآن كريم, فقهاء و روايات مورد بررسي قرار داده و نتيجه نهايي را اتخاذ مي كنيم: الف. طهارت اهل كتاب از نظر قرآن مجيد: با تتبع در قرآن مجيد در مي يابيم كه در هيچ مورد كلمه نجس (با كسر جيم) استعمال نشده است آن چه مشاهده مي شود سه مفهوم رجس و نجس (با فتح جيم) و خبيث مي باشد كه در موضوعات چون شراب, قمار, انصاب, ازلام, عدم ايمان, ميته, خون, گوشت خوك, بت ها, شهادت زور و ... به كار رفته است. در هيچ يك از آياتي كه كلمه «رجس و خبيث» وارد شده است به معناي پليدي جسماني (نجاست) كه مشمول احكام مخصوصي از نظر لزوم بر پاك كردن با يكي از مطهرات ده گانه (آب, آفتاب و ... ) باشد ديده نمي شود. آن چه كه از تمام آيات مذبور استفاده مي شود اين است كه دين مقدس اسلام, هر گونه پليدي و خباثت را تقبيح و اجتناب از آن را نشانه اعتقاد و گرايش به اسلام معرفي كرده است. در صورتي كه مسأله اهل كتاب و ساير غير مسلمانان اين است كه آيا آنان طوري پليد (آلوده به قذرات) هستند كه در صورت تماس با بدن هايشان و هر چه با بدن هاي آنان تماس پيدا كرده است و داراي رطوبت مي باشد بايستي شستشو كرد و آن را برطرف ساخت؟ همان گونه كه گفتيم نمي توان اين حكم را از آيات مربوط به «رجس و خبيث» استفاده كرد, زيرا آن آيات بيانگر پليدي معنوي است نه مادي و جسماني. اما نجس (با فتح جيم) فقط در يك مورد از قرآن وارد شده است: «إنما المشركون نجس فلا يقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا؛ مشركين گروه پليدي هستند از سال آينه به مسجدالحرام داخل نشويد ... »(1) استدلال به اين آيه درباره نجاست اهل كتاب نيازمند به اثبات اين مطلب است كه كلمه «نجس» همان گونه كه در اصطلاح فقي به معناي نجاست به كار مي رود در قرآن نيز به همين معني استعمال شده باشد. در صورتي كه براي فهم قرآن بايد به معناي لغوي و يا اصطلاحي عصر نزول قرآن توجه نمود, نه به اصطلاحات كه قرن ها بعد در ميان فقها پديد آمده است, و لغت درباره دو كلمه مذبور (نجس و رجس) جز پليدي كه امر معنوي است مطلب ديگري را بيان نمي كند. محقق همداني هم اين حقيقت را متذكر شده و مي فرمايد: «كلمه نجس در زمان نزول آيه به معناي اصطلاح فقهي دوران هاي بعدي نبوده است. و كلمه نجس در آيه مذبور مانند كلمه «رجس» در آيات ديگر است «كه براي قمار و بي ايماني و بيماري قلبي و شراب» استعمال شده است»(2) بنابراين نه تنها اهل كتاب از منظر قرآن نجس نيستند بلكه دليل صريحي بر نجاست مشركين هم در قرآن وجود ندارد. اگر فرض كنيم كه آيه «انما المشركون نَجَس» دلالت قطعي بر نجاست مشركين دارد باز نمي توان بر اساس اين آيه نجاست اهل كتاب را اثبات نمود زيرا اولا در قرآن مجيد اهل كتاب (يهود و نصاري و مجوس) در مقابل مشركين قرار داده شده است: الف. «ما يود الذ ين كفروا من اهل الكتاب و لا المشركين ان ينزل عليكم من خير من ربكم ... ؛ كساني كه از اهل كتاب كفر ورزيده اند و همچنين مشركين دوست نمي دارند كه براي شما خيري از پروردگارتان فرود آيد.»(3) ب. «إن الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين في نار جهنم خالدين فيها؛ قطعا كساني از اهل كتاب كه كفر ورزيده اند و مشركين در آتش دوزخ براي ابد خواهند بود.»(4) ج. «ولتسمعن من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم و من الذين اشركوا اذي كثيرا؛ و از كساني كه پيش از شما كتاب به آنان داده شده و از كساني كه شرك ورزيده اند سخنان آزار دهنده فراواني خواهيد شنيد.»(5) ثانيا آيات زيادي در قرآن مجيد, خداشناسي و گرايش جمعي از اهل كتاب را به خدا تذكر مي دهد از آن جمله: الف. «لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ؛همه اهل كتاب با همديگر مساوي نيستند زيرا از آنان كساني هستند آيات خداوندي را در اوقاتي از شب تلاوت مي كنند و آنان سجده مي كنند.»(6) ب. «و لو آمن اهل الكتبا لكان خيرا لهم منهم المؤمنون و أكثرهم هم الفاسقون؛ اگر اهل كتاب ايمان مي آوردند به خير آنان بود گروهي از آنان مردم با ايمانند و اكثر آنان منحرف مي باشند.»(7) ثالثا از تاريخ و منابع اسلامي استفاده مي شود كه پيامبر(ص) از مشركين غيز از دو امر را قبول ننموده است: اسلام يا جنگ با شرايط آن, در صورتي كه اهل كتاب ميان سه چيز مخير وده اند, اسلام با پرداخت ماليات و همزيستي مسالمت آميز با مسلمانان و يا جنگ از سوي ديگر هنگامي كه اهل كتاب كه قراردادهاي همزيستي عمل مي كردند و در جامعه اسلامي اخلال گري نداشتند كليساها و معابد و همه قوانين آنان محترم بود در صورتي كه بت ها و بتكده ها از نظر اسلام به هر شكل كه بود محكوم به فنا و نابودي بوده است. ب. طهارت اهل كتاب از منظر فقها تا دوران هاي اخير, اكثريت فقهاي اماميه، اهل كتاب را مانند مشركين غير طاهر دانسته و اجتناب از آنان را واجب كرده اند, ولي بعضي از فقها نيز به طهارتشان فتوا داده اند, از قبيل شيخ مفيد(8)، ابن عقيل, اسكافي, ابن الجنيد, عماني و شيخ طوسي در كتاب «نهايه»(9) از قدما محقق اردبيلي, صاحب مدارك, صاحب مفاتيح و گروهي از مستأخرين(10) از مراجع معاصر اماميه فقيه مشهور, آيت الله سيد محسن حكيم(11), آيت الله حاج جواد تبريزي و آيت الله فاضل لنكراني, نيز به طهارت اهل كتاب فتوا داده اند.(12) اختلاف فوق ميان فقها برخاسته از رواياتي است كه درباره معاشرت با اهل كتاب، خوردن, آشاميدن و پوشيدن لباس آنان وارد شده است كه ما آن روايات را در امر سوم بيان مي كنيم: ج. طهارت اهل كتاب از منظر روايات: الف. رواياتي كه نجاست اهل كتاب استدلال شده است: در پاره اي از آنها دلالت بر نهي از خوردن باقيمانده غذا و يا آب اهل كتاب مي كند.(13) بعضي ديگر از خوردن و آشاميدن از ظروف و غذاي مطبوع آنان منع مي كند(14) و برخي ديگر حاكي از خود داري امام از هم غذا شدن با مجوسيان است(15) و در بعضي ديگر در مورد كسي كه با مجوسي دست داده بود امر به شستن دست شده و در موارد ديگر كسي كه با مسيحي حمام مي رود دستور داده شده كه مسلماني از آبي كه مسيحي در آن نرفته استفاده نمايد.(16) در اين روايات همان گونه كه ملاحظه مي وشد بيشتر نجاست هاي عرضي كه ا زخوردن خوك و آشاميدن شراب و اجتناب نكردن اهل كتاب از نجاست منظور شده نه نجاست ذاتي اهل كتاب به علاوه نهي و منعي كه در اين روايت وارد شده به ملاحظه روايات كه بعدا طهارت اهل كتاب از آنها استفاده مي شود ناگزير بايد كراهت تنزيه حمل گردد و به همين جهت است كه محقق بزرگ, حاج آقا رضا همداني مي گويد: «اين روايات هيچ گونه تلازمي با نجاست ذاتي اهل كتاب ندارد نه عقلا و نه شرعا»(17) با اين كه ايشان در درك روايت و ذوق فهم حديث, در ميان فقهاي اماميه در دوران اخير كم نظير بوده است. عده از قائلين به نجاست اهل كتاب, ضمن اعتراف به عدم امكان استدلال به روايات مذبور, اجماع را تنها دليل قابل اعتماد دانسته و به استناد آن نظريه (نجاست اهل كتاب) را تأييد نموده اند.(18) ولي فقها در مورد اجماع و اتفاق هايي كه دلايل آن در دسترس مي باشد ابراز ترديد نموده و ازآن جا كه مدرك مجمعين همان دلايلي است كه فقيه بايد خود در مفاد آن دلايل تحقيق و بررسي نمايد اين نوع اجماع را مدركي و غير قابل استناد شمرده اند. ب. رواياتي كه به طهارت اهل كتاب دلالت دارد: 1. عيص بن قاسم مي گويد: از امام جعفر صادق(ع) در مورد هم غذا شدن با يهوديان و مسيحيان و مجوسيان سؤال نمودم, فرمود: «در صورتي كه غذا متعلق به تو باشد و وضو بگيرند اشكال ندارد.»(19) پر واضح است اگر تن گروه هاي نام برده ناپاك باشد بدون شك غذا به جهت تماس با تن آنان آلوده مي شد و شستشو نيز به هيچ وجه نمي توانست مؤثر باشد. بنابراي از روايت فوق استفاده مي شود كه اشكال هم غذا شدن با اهل كتاب تنها مربوط به نجاست غذاهاي آنان و يا مربوط به آلوده بودن دست ها و دهان آنان به جهت تماس با گوش خوك و يا مشروبات الكلي و نظاير آن مي باشد ه از نظر اسلام محكوم بهنجاست است. 2. زكريا فرزند ابراهيم مي گويد: «بر امام صادق(ع) وارد شدم و گفتم من مردمي از اهل كتاب بودم و به اسلام ايمان آورده ام ولي خويشان من همه بر آئين مسيحيت هستند و من با آن ها در يك خانه زندگي مي كنم و هنوز از آنان جدا نشده ام آيا مي توانم با آنان هم غذا شوم؟ امام به من فرمود: خويشان تو خوك مي خورند؟ گفتم نه ولي شراب مي نوشند. فرمودند: با آنان غذا بخور.»(20) از اين روايت نيز به خوبي معلوم مي شود هرگاه نجاستي وجود داشته باشد, مربوط به خودن امثال گوشت خوك است و در صورت آلوده نشدن به اين نجاست تن اهل كتاب پاك مي باشد. 3. ابراهيم بن ابي محمود مي گويد: «از امام رضا(ع) پرسيدم كنيز مسيحي كه خدمتكار شما است و شما هم مي دانيد وي مسيحي است نه شستشو مي كند و نه از جنابتش غسل به جاي مي آورد فرمود: اشكالي ندارد وي دست هاي خودش را مي شويد.»(21) گذشته از اين روايات و نظاير آن كه صريح در طهارت اهل كتاب مي باشد اصولا از برخي احاديث چنين بر مي آيد كه مسأله طهارت اهل كتاب امر مسلمي تلقي مي شده و روايان از آلودگي هاي عرضي به جهت آن كه اهل كتاب معمولا گوشت خوك و شراب مصرف مي كردند پرسش مي نمودند. در اين مورد كافي است روايت عبدالله بن سنان را كه از بزرگان روايت حديث و از افراد اجماع مي باشد به دقت از نظر بگذرانيم: نامبرده مي گويد: «پدرم با حضور من از امام جعفر صادق(ع) پرسيد: ذمي لباس مرا به عاريت مي گيرد و مي دانيم كه وي شراب مي نوشد و گوشت خوك مي خورد و سپس آن را به من باز مي گرداند بايد آن را پيش از آن كه با آن لباس نماز بخوانم شستشو دهم؟ فرمود: در آن نماز بگذار و به دليل آن كه ذمي لباست را به عاريه گرفته آن را مشوي زيرا تو هنگامي كه عاريت مي دادي لباس تو پاكيزه و طاهر بود و اكنون يقين نداري كه وي آن را نجس كرده باشد پس اشكالي ندارد و تو در آن لباس مادامي كه يقين به نجس شدن آن نداري مي تواني نماز بخواني.»(22) شواهد تاريخي و فقهي ديگري نيز وجود دارد كه طهارت اهل كتاب را تأييد مي كند كه برخي از آن ها را متذكر مي شويم: 1. اهل كتاب با تمام مسلمين همزيستي داشته اند و اهل سنت -جز عده معدودي- آنان را پاك مي دانند, اگر نجاست اهل كتاب مسلم بود مي بايست گروه شيعه نه تنها با اهل كتاب بلكه با اهل سنت نيز آميزش نداشته باشند. 2. ازدواج با زن هاي اهل كتاب حداقل به طور ازدواج موقت (متعه) جايز است آيا آميزش ازدواجي ملزم با تماس دايمي با زن كتابي نيست؟ آيا در تاريخ ديده شده است كه مرد مسلماني كه زن كتابي داشته است هر روز ده ها بار خود را شستشو مي داده است؟ 3. در صورتي كه شخص مسلماني بميرد و هم صنف او از مرد و زن مماشل و محرم وجود نداشته باشد, فتواي فقها اين است كه اهل كتاب ميت را غسل بدهند. 4. مسلمان مي توان از زن اهل كتاب دايه براي فرزندانش اتخاذ كند.(23) با توجه به توضيحاتي كه گذشت بخوبي معلوم مي شود كه طهارت اهل كتاب بسيار روشن است دلايل و مدارك نظريه نجاست اهل كتاب كاملا قابل بحث, مناقشه و گفتمان است و نبايد آن را امري مسلم تلقي كرد روايات مورد استناد آنان را مي توان حمل بر يكي از دو مسأله زير نمود: الف. مراد نجاسات عرضي است كه اهل كتاب اعتنايي بدان ها ندارد و ناشي از گوشت خوك, شراب و ... مي شود. ب. مبارزه منفي, سياسي شرعي در ميان است؛ جامعه اسلامي مانند هر جامعه, ملت و كشوري كه از يك مكتب و ايدئولوژي پيروي مي كند مي تواند به علت مصالح خاص سياسي, خود را به مقررات بخصوصي پايبند سازد, به عبارت ديگر اسلام به خاطر مصالح سياسي و براي اين كه از آميختگي و معاشرت هاي خيلي نزديك مسلمين با افراد كه از نظر عقيده و مرام و هدف مخالف اند جلوگيري نمايد دستور مي دهد كه مسلمان از تماس با تن غير مسلمان اجتناب ورزد. اين گونه سياست هاي منفي براي حفظ موجوديت، استقلال فكري, اجتماعي و سياسي و مبارزه با نفوذ بيگانگان از ضروريات زندگي در صحنه بين المللي هر ملتي به شمار مي آيد و نقش بزرگي از نظر فكري, رواني و عملي در زندگي هر مسلماني دارد, و از سوي ديگر انساني ترين راهي است كه هر ملتي مي تواند با ادامه آن سياست و استقلال خويش را حفظ نمايد.
پي نوشت ها: 1. سوره توبه, آيه 28 2. جعفري, محمد تقي, وسائل فقهي, انتشارات تهذيب, 1380, ص 17 3. بقره, آيه 105 4. بينه, آيه 6 5. آل عمران, آيه 186 6. آل عمران, آيه 113 7. آل عمران, آيه 110 8. مفتاح الكرامه, سيد جواد عاملي, ج 1, ص 142-143 9. محقق همداني, مصباح الفقهيه, الطهاره, ص 557 10. همان 11. جعفري, محمد تقي, وسائل فقهي, پيشين, ص 24 12. طاهري, محمد باقر, اسلام و اقليت هاي مذهبي, قم: مركز مديريت, چاپ اول, 1388, ص 101 13 و 14 و 15و 16. عاملي, شيخ حر, وسائل الشيعه, قم: آل البيت, 1409 هـ . ق, باب 14, ص 419, ج 3 17. مصباح الفقيه, ص 559 18. عميد زنجاني, عباسعلي, حقوق اقليت ها, فرهنگ اسلامي, 1370، ص 246 19 و 20 و 21 و 22. وسائل الشيعه, ج 3, باب 14, ح ... , ج 24, باب 54, ح 5؛ و نيز باب 3 از ابواب استاد. 23. جعفري, محمد تقي, وسائل فقيهي, ص 29. در اسلام ده چيز نجس هست: 1و2 -بول وغائط انسان وهر حيوان حرام گوشتي كه خون جهنده دارد(يعني اگر رگ ان را ببرند خون از ان جاري شود) 3-مني انسان و هر حيوان حرام گوشتي كه خون جهنده دارد نجس است و همچنين بنا بر احتياط واجب مني حلال گوشتي كه خون جهنده دارد 4- مردار انسان و هر حيواني كه خون جهنده دارد نجس است چه خودش مرده باشد يا كشتن آن به دستوري كه در شرع معين شده نباشد 5- خون انسان وهر حيواني كه خون جهنده دارد 6و7-سگ وخوكي كه در خشكي زندگي مي كنند اما سگ وخوك دريايي پاك هستند 8-كافريعني كسي كه منكر خدا يا رسالت حضرت خاتم الانبياء يا معاد باشد 9-شراب ونبيذ مسكر 10-فقاع كه از جو گرفته مي شود وبه آن آبجو مي گويند نجس است . ولي آبي كه به دستور طبيب از جو مي گيرند و به آن ماء الشعير مي گويند پاك مي باشد در اسلام اصل در اشياء ،بر پاكي است, بنابراين تا يقين به نجاست پيدا نكرده ايد, پاك هستند و نبايد به شك خود ترتيب اثر دهيد.