جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
جستجو در برای عبارت
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1720
گفتگوی ملی نیاز جامعه برای پرهیز از آشوب
نوع منبع :
مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
چکیده :
وقتی نشریات قدیم 70 یا 80 سال پیش تاریخ ایران را ورق م یزنید و برخی مشکلات جامعۀ آن روزها را م یخوانید، ناخودآگاه لبخند تلخی بر لبانتان م ینشیند و به این فکر م یکنید که چرا با گذشت ای نهمه سال، هنوز این مشکلات رفع نشده است؟ پاسخ ساده است: زیرا هی چگاه ب هطور جدی و عمیق به مسائل پرداخته نشده و تقریباً با بیشتر مشکلات ب هصورت سطحی و مقطعی برخورد شده است. از طرفی، فساد، ناکارآمدی سیست مهای سیاسی و درس نگرفتن از تاریخ باعث شده که در کشور دور تسلسل پدید آید که تنها منجر به هدر رفتن منابع و ظرفی تهای انسانی، امکانات و استعدادهای طبیعی و اجتماعی کشور م یشود. متأسفانه در ایران، نظام خویشاوندی هنوز به نحو آزارند های حضور دارد، کشوری که از دیرباز از نظام ایلی و عشیر های م ینالید، در ابتدای قرن بیس ت ویکم نیز با همان مسئله، اما به شکلی دیگر، روب هروست و با وجود شک لگرفتن نهادهای دموکراتیک، همچون دیروز، با مسائل و مشکلات ریش هداری مانند فساد، عدم شفافیت و نادیده گرفتن مردم به معنای واقعی دس توپنجه نرم م یکند. برای بررسی چگونگی شک لگیری اعتراض، آشوب، شورش، قیام و جنبش در عرصۀ اجتماع، با سید جواد میری، جامع هشناس و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به گف توگو پرداختیم و تلاش کردیم از منظر جامع هشناسی سیاسی و با نگاهی به تاریخ، به بررسی اعترا ضهای مردم در اشکالی که اشاره شد، بپردازیم…
عقیده به وحدت فلسفه و علم، مبنای متافیزیکی مطالعات تطبیقی درباره وایتهد و ملاصدرا
نوع منبع :
مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
سویه های حکمت شرق در اندیشه ی هانری کربن
نوع منبع :
مقاله , مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
نیازِ قرآن به تفسیر – ذاتی یا عرضی
شخص محوری:
جعفر نکونام، علیرضا معینی
نوع منبع :
صوت , مناظره،گفتگو و میزگرد
کلیدواژه‌های اصلی :
هرمنوتیک وحی
شخص محوری:
غلامحسین ابراهیمی دینانی
نوع منبع :
مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
چکیده :
می خواهیم درباره فهم دین و اینکه آیا امکان قرائت های مختلف از آن وجود دارد یا نه بحث کنیم. در ابتدا لازم است که تعریفی درباره دین ارائه دهیم. جامعه شناسان و روان شناسان و سایر محققان تعاریف مختلفی از دین ارائه داده اند و حتی برخی بر این اعتقادند که به جهت کثرت ادیان موجود نمی توان یک تعریف منطقی از دین ارائه داد و باید در ابتدا موضع خود را در مورد ادیان مشخص کنیم؛ به این معنا که ادیان وحیانی را از ادیان غیروحیانی جدا کنیم تا سپس بتوانیم تعریفی از ادیان وحیانی ارائه دهیم. در اینجا لازم است که دیدگاه خودتان را بیان کنید. همانطور که گفتید ادیان، مختلف و کثیرند و اختلاف میان آنها نیز گاهی به قدری زیاد است که یافتن وجه اشتراک میان آنها به غایت دشوار است و مادامی که ما نتوانیم یک تعریف جامع، ذاتی و قدر مشترک میان آنها پیدا کنیم، تعریف منطقی با مشکل مواجه است؛ امّا معذلک با وجود اختلافی که میان ادیان در طول تاریخ و در جهان وجود داشته و دارد باز هم می توان یک قدر جامعی را – هرچند ذاتی و منطقی نباشد – فرض کرد. در هر حال همه کسانی که دینی را برمی گزینند دارای این فرض هستند که به یک امر متعالی برسند. برای اینکه به زندگی خود معنویت ببخشند و به یک امر ماورای زندگی مادی برسند. در اکثر ادیان این مطلب دیده می شود؛ خواه به تعبیر شما ادیان وحیانی باشد و یا ادیانی که از وحی آسمانی سخن نمی گویند، همه به دنبال یک امر متعالی هستند.
گشودن فضای فلسفه (گفتگوهایی با اسلاوی ژیژک)
نوع منبع :
مناظره،گفتگو و میزگرد
منابع دیجیتالی :
چرا به پوپولیسم «نه» گفتیم
شخص محوری:
ناصر فکوهی
نوع منبع :
مناظره،گفتگو و میزگرد
چکیده :
جامعه‌ای که از «عقلانیت» فاصله ‌گیرد، «گفتمان پوپولیستی» در آن طرفداران بیشتری پیدا می‌کند. گفتمان و رفتار سیاسی، بنا بر تعریف و پیش از ظهور نظام‌های دموکراتیک، روندهایی آمرانه و استوار بر تنبیه، تحمیل درد و عذاب و محرومیت بوده‌اند. این ساختار تنبیهی که به قول ماکیاولی مبنای خود را بر «ترس» برپا می‌کرد، تا زمانی که قدرت‌ها مدعی بودند یا باشند که مشروعیت خود را یا از خدایان به دست می‌آورند یا از اشرافیت خون و‌نژاد و هر نوع برتری «طبیعی»، نیاز به شکل و محتوای دیگری از مشروعیت با عنوان «محبوبیت» و «مورد پسند بودن» نداشته و ندارند. اما با روی کار آمدن نظام‌های دموکراتیک در کشورهای مرکزی و سپس تقلید تصنعی از آنها در کشورهای پیرامونی، ادعای مشروعیت داشتن قدرت سیاسی، به دلیل محبوبیت مردمی آن نیز مطرح می‌شود و هرچه بیشتر به عنوان یک «استدلال» و دلیلی که به خودی خود مشروعیت‌بخش است، اصل دموکراتیک و مردمی بودن را به خود نسبت داده و مشروط می‌کند. از همین زمان است که «پوپولیسم» یا عامه‌گرایی (که لزوماً برابرنهاده مناسبی برای آن واژه نیست) به بخشی تفکیک‌ناپذیر از گفتمان و رفتار دموکراتیک تبدیل می‌شود. از این زمان است که قدرت‌های سیاسی تلاش می‌کنند روند سیاست را از واقعیت زندگی روزمره دور کرده و در جایی در دوردست، در اتوپیاهایی قرار بدهند که اغلب دست نایافتنی و حتی خیالین و ساختگی هستند؛ و البته تقریباً همیشه با این ادعا که می‌توان آنها را، اگر مردم حاضر باشند بهایش را پرداخت کنند، به دست آورند: بهایی که اغلب بسیار سنگین، بی‌رحمانه بوده، اما به این صورت برای مردم تشریح نشده است و از همه بدتر، تجربه‌ای واقعی به ما نشان نمی‌دهد که پرداخت چنین بهایی، لزوماً نتیجه‌ای دربرداشته باشد. با وجود این و از آنجا که نظام‌های کنش اجتماعی و کنشگران اجتماعی، عموماً بر اساس فراموشی دردها و ناکامی‌ها و به خاطر سپردن خوشی‌ها و موفقیت‌ها کار می‌کنند، نظام‌های اجتماعی نیز برای «گفتمان اتوپیایی» حتی سطحی‌نگر ارزش و قابلیت بیشتری نسبت به «گفتمان‌ها و رفتارهای واقع‌گرایانه‌ای» قائل هستند، که تلخ به نظر می‌آیند و نمی‌توانند یا نمی‌خواهند در سطح وعده‌های پیش‌پاافتاده و بدون پشتوانه باقی بمانند و برعکس تمایل دارند با تحلیل و اندیشیدن دقیق‌تر و ژرف‌تر به راه‌حل‌هایی اساسی‌تر دست پیدا کنند. «اتوپیا» همیشه تحقق یافتن اهداف خود را به یک «اراده‌گرایی کاذب» موکول می‌کند که مدعی است هرکسی و هر گروهی می‌تواند داشته باشد. تفکر اتوپیایی کمترین تلاش را از کنشگر اجتماعی می‌خواهد و حتی وقتی بهایی سنگین در راه است، وعده آن را می‌دهد که این بها پرداخت خواهد شد و از موانع و مشکلات عبور می‌کنیم. به عبارت دیگر، مشکلات را کوچک جلوه داده و دستیابی‌ها را ساده می‌نمایاند. شاید هم بتوانیم اینگونه بگوییم که «اتوپیا» فرآیند «وعده دادن» را، به یکی از سکانس‌های واقع‌گرایانه رسیدن به حقیقت و اهداف موردنظر تبدیل می‌کند؛ یعنی وقتی وعده‌ای داده می‌شود بی‌شک، چیزی در انتهای راه در انتظار ما است که با این وعده ارتباطی منطقی و حتی ضروری دارد و البته گفتمان اتوپیا، بیشترین انطباق را با سیستم حیاتی ما دارد و برای آن ضروری است. این در حالی بود و هست که گفتمان واقع‌گرایانه که «اخلاق‌گرایی» را بر «اراده‌گرایی» ارجح می‌داند، بر این باور است که ترسیم چشم‌اندازهای اتوپیایی و ادعای در دسترس بودن تضمینی آنها با کمترین تلاش، یا حتی با تلاش‌هایی سخت ولی لزوماً ممکن، غیر اخلاقی‌ترین کاری است که یک سیاستمدار می‌تواند انجام دهد. به همین دلیل نیز گفتمان واقع‌گرا ناچار است بیشتر بر تلاش سرسختانه (اما بدون تضمین برای دستیابی به هدف) کنشگران اجتماعی تأکید کند، بدون آنکه امیدی اضافه و خیالین را بر استدلال‌های خود بیفزاید. بنابراین شاید بدیهی به نظر برسد که «گفتمان پوپولیستی» باید همواره به صورتی طبیعی بر «گفتمان واقع‌گرا»، برتری ظاهری داشته باشد، در حالی که واقعیت دو قرن دموکراسی، چنین چیزی را نشان نمی‌دهد. برعکس، آنچه با اطمینان از بررسی تاریخ معاصر ایران و جهان بیرون می‌آید، گویای نکته‌ای اساسی است: نه در هر شرایطی بلکه وقتی شرایط جامعه‌ای از «عقلانیت» فاصله بگیرد گفتمان پوپولیستی در آن طرفداران بیشتری پیدا می‌کند. پــوپــولیــسم در کشــــــورهــــای توسعه‌نایافته، ممکن است سبب شود فردی به سادگی با لاف و گزاف‌هایش به قدرت برسد. اما در کشورهایی که دارای عقلانیت و تجربه واقعی دموکراتیک هستند، این گفتمان به‌رغم آنکه ممکن است در مراحل ابتدایی خود موفقیت‌هایی به دست آورد؛ چون طبیعت انسان بر انتظار استوار است، اما پس از این مرحله، با دخالت اندیشه و عقل انسانی، بازمی‌ایستد. به عنوان مثال، موفقیت‌های پوپولیسم در آرژانتین دوره پرون یا در دوره‌هایی در ایران که تا رأس قدرت سیاسی هم پیش رفت. از این رو، اگر فرض عقلانی خود را ضرورت استفاده و بهره‌برداری از تجربه‌های سیاسی پیشین برای ساختن رفتارهای سیاسی آتی، بدانیم، گفتمان و رفتار دموکراتیک به هیچ عنوان نباید دچار «وسوسه پوپولیستی» شود، بلکه باید در همان حال که برای کنشگران راه رسیدن درست را مبتنی بر تلاش سخت و آگاهی داشتن به همه مشکلات اعلام می‌کنند با توجه به تجربیات نشان دهد چرا گفتمان پوپولیستی، جز سرابی خطرناک نیست. تــن دادن بــه عافیــت‌طلبـــی پوپولیستی که نوعی تن دادن نخبگان سیاسی به سطحی‌نگری است و هراس از اینکه محبوبیت مردمی را از دست دهند خطرناک‌ترین راهکاری است که یک نظم در راه دموکراسی می‌تواند پیش گیرد. پیروزی به قیمت درغلتیدن در گفتمان و رفتار پوپولیستی که اعتقادی هم به آن نداریم، اگر هم به دست بیاید نه فقط ناپایدار است، بلکه زمینه را برای پیروزی‌های بزرگتر پوپولیست‌های واقعی فراهم می‌کند. پوپولیسم هرگز نتوانسته از شکست ناگزیر خود در راه دستیابی به اهداف مورد ادعایش، جلوگیری کند و در عمل و به‌رغم هرگونه حسن نیاتی که ممکن است در آن باشد، ویرانگر بودنش همیشه به اثبات رسیده است. شکستی که یا در کوتاه مدت از راه می‌رسد یا در میان و دراز مدت؛ زیرا با اصل عقلانیت ضرورت مدیریت قدرت برای ساماندهی به زندگی اجتماعی در تضاد است.
فقدان کالبد معنایی مدرنیته در سینمای ایران
شخص محوری:
رامین جهانبگلو
نوع منبع :
مناظره،گفتگو و میزگرد , کتابخانه عمومی
چکیده :
کتاب ماه هتر: آقای جهانبگلو، معمولا هنگام بحث از فرهنگ بلافاصله به سراغ جامعه و علم چگونگی تغییرات آن یعنی جامعه شناسی می روند. منظورمان این است که فرهنگ شناسی را به جامعه شنایی موکول می کنند. با توجه به نظریه های گوناگونی که در جامعه شناسی مطرح است، می توان خصوصیات مختلفی از فرهنگ را مورد توجه قرار داد. در علم جامعه شناسی هنگامی که از عناصر سازنده ی فرهنگ صحبت می کنند، به زبان و ادبیات، دین اسطوره و همچنین هتر اشاره می کنند. حال اگر بحث از هنر را هم ذبل جامعه شناسی مطرح کنیم آن وقت هنر یکی از نهادهای اجتماعی در کنار سایر نهادها مانند حکومت، اقتصاد و … می شود. با توجه به اینکه هنر یکی از عناصر اصلی و سازنده ی فرهنگ است، جوامعی که فرهنگ های متفاوتی دارند خواه ناخواه جایگاه هنر نیز در آنها متفاوت خواهد بود. در واقع نمی خواهیم هنر را صرفا در قلمرو جامعه شناسی بررسی کنیم بلکه می خواهیم آن را در حوزه ی فرهنگ قرار بدهیم. هنر فرهنگی ویژگی هایی دارد که هنرش هم تابع همان ویژگی هاست چنان که سینما را هم به عنوان زیرمجموعه ای از انواع رشته های هنر در آن فرهنگ بررسی کنیم، آن هم تابعی از همان ویژگی ها خواهد بود، نظر شما چیست؟ رامین جهانبگلو: خوب باید از اینجا شروع کرد که وقتی فرهنگ را معنا کنیم، فرهنگ عبارت است از معیارها، هنجارها و بینش هایی که در یک جامعه تولید و از یک نسل به نسل دیگر منتقل می شود. با شناسایی و مطالعه ی آن معیارها و هنجارها می توانیم بگوییم که بینش اجتماعی یک جامعه چیست. افراد آن جامعه طبق آن فرهنگ متعلق به آن جامعه می شوند؛ …
آیین نوروز و کارکردهای اجتماعی
شخص محوری:
جواد میری
نوع منبع :
مناظره،گفتگو و میزگرد , کتابخانه عمومی
چکیده :
در بسیاری از فرهنگ ها و تمدن های مختلف یک جشن به عنوان نقطه کانونی وجود دارد به عنوان مثال در کشورهای اروپایی و آمریکایی کریسمس که نقطه آغاز آن هم میلاد حضرت مسیح است جشن گرفته می شود، یا مثلا در کشور چین، ماه اسفند جشن های بزرگی گرفته می شود که مبدأ تغییر تقویمشان هم هست. در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر از شمال غرب چین تا آسیای صغیر، مرکزی، مناظقی در اوراسیا، قفقاز، شبه قاره هند و جنوب مدیترانه که شاید بتوان روی آن نام ایران بزرگ فرهنگی را گذاشت نوروز جشن گرفته می شود. یکی از بزرگترین کارکردهای این مناسبت های جمعی، تقویت همبستگی اجتماعی است که منِ ما را تقویت می کند. علاوه براین ابعاد مهم دیگری هم نوروز دارد؛ به عنوان نمونه از چند هفته قبل از نوروز خرید و تکاپو در میان مردم حاکم می شود و به نوعی چرخه اقتصادی به حرکت درمی آید؛ یعنی نوروز نوعی اقتصاد مخصوص به خودش را دارد. خصوصاً که امسال ارزش پول ملی کاهش یافت در این چند هفته اخیر به واسطه نوروز چرخه اقتصاد تکان خورد. نوروز به مثابه یک نقطه کانونی به انواع مختلف، حس باهم بودگی و منِ ما را تشدید می کند و یک تجدید قوا در روحیه ملی ایرانیان ایجاد می کند. نوروز را باید در یک محدود پهناور تمدن فرا ایرانی در نظر بگیریم چون نوروز در ۲۵-۲۶ کشور جشن گرفته می شود و این خودش یک ظرفیت تمدنی است. البته این موضوع به نوع نگاه ما به نوروز هم بستگی دارد. نوع نگاه ما به نوروز نباید نگاه ناسیونالیزم افراطی باشد و فکر کنیم نوروز فقط برای ماست و دیگران از ما گرفتند چون اگر نوروز را به عنوان مشترک چندین فرهنگ نگاه کنیم می تواند به تبادلات و تعاملات بینا فرهنگی تأثیر بگذارد و همین موضوع می تواند در حوزه اقتصاد بسیار تاثیرگذارباشد، به عنوان نمونه با داشتن چنین نگاهی ما می توانیم شاهد رونق چرخه توریسم در نوروز بین این کشورها باشیم. هم ما می توانیم به آن کشورها برویم و هم آنها می توانند به ایران بیایند. یک بُعد مهم نوروز جشن و شادی دسته جمعی است ولی متأسفانه در ایران نوروز تبدیل شده به یک سری دید و بازدید که انگار از سرتکلیف باید اتفاق بیفتد درحالی که در بسیاری از کشورهای دیگر که نوروز دارند برنامه های متنوعی درفضای عمومی برگزار می شود. در ایران باستان هم چنین جشن ها و جشنواره هایی وجود داشته و با رجوع به نوروزنامه ها می توان نمونه هایی از آن را دید. متأسفانه علما و حوزه های علمیه و مراجع دینی به مسئله شادی نپرداخته اند یا کمتر پرداخته اند. اخیراً آقای دکتر محدثی کتابی باعنوان دین و شادی نوشته اند، سال ها پیش هم شهید بهشتی در کتاب کوچکی به نام «موسیقی و تفریح دراسلام» به این موضوع پرداخته بودند ولی غیر از این موارد هیچ اثر یا شخص دیگری به این موضوع نپرداخته یا حتی کسی این کتاب را نقد نکرده است. به بیان دیگر محدوده شادی در فضای عمومی و جشن های ملی مشخص نیست و نوعی بلاتکلیفی به وجود می آید و یک دفعه می بینیم که یک اتفاقی در یک جشن در کل مملکت داستان ساز شد چرا؟ چون نوعی آشوب مفهومی راجع به شادی برای ما وجود دارد. در این حوزه حتی فقه پویا هم نتوانسته کمکی کند، همان فقهی که قراربود به مسائل روز بپردازد در این حوزه نتوانسته کاری کند و در حالت جنینی باقی مانده است. علاوه براین در سال های اخیر حالت جمعی ما به حالت اتمیزم تبدیل شده و آدم ها ترجیح می دهند به جای آنکه دسته جمعی و دورهم باشند در تنهایی خود به سرببرند، در حالی که در برخی از کشورهای دیگر نوروز به صورت دسته جمعی با جشن های مردمی برگزار می شود. درباره نوروز دو رویکرد وجود دارد؛ یکی رویکرد ذات گرایانه و دیگری رویکرد پدیدارشناسانه. براساس رویکرد ذات گرایانه ما نوروز را دارای یک پوسته مستحکم می بینیم که همیشه یک جور بوده و همیشه هم باید همانگونه بماند که به نظرم خیلی رویکرد غیرواقع بینانه ای است، اما براساس رویکرد پدیدارشناسانه نوروز در طول تاریخ بشر اَشکال و اطوار مختلفی پیدا کرده است؛ یعنی نوروز برای یک فرد روستایی با یک فرد در جامعه شهری خیلی فرق دارد. برخلاف اینکه برخی فکر می کنند نوروز یک پدیده ای مربوط به زمان زرتشت یا مربوط به دو سه هزارسال گذشته است من اینگونه فکر نمی کنم و به اعتقاد من از زمان ورود انسان به عصر کشاورزی رخدادهایی خلق شده که این رخدادها به نوعی بازنمایی وضعیت و هویت آن آدم هاست، مثلا کریسمسی که امروز جشن گرفته می شود با کریسمسی که کاتولیک ها در ذیل حکومت اختناق امپراتوری روم برگزار می کردند، یقیناً متفاوت است. بنابراین تغییر و تحولات در چنین رسم و سنت هایی طبیعی است. وقتی مولفه های جدید وارد بافت فرهنگی می شوند، یقیناً تغییر و تحولاتی رخ می دهد ولی خود پدیده از بین نمی رود یعنی اینگونه نیست که ما در ۵۰ سال آینده چیزی به نام نوروز نداشته باشیم. نکته دیگر اینکه هرفیلسوف یا جامعه شناسی برای تبیین امور باید به دو مولفه تغییر و ثبات توجه کند. هر جامعه ای که بتواند این دومولفه را مدیریت کند می تواند پویایی و تداوم داشته باشد، یعنی ما باید هم به تغییر و پویایی توجه کنیم و هم به ثبات. یکی از مولفه هایی که می تواند جامعه را درحال ثبات نگه دارد همین جشن ها، آداب و شعائری است که به جامعه حس همبستگی می دهد. مشکلی که ما داریم این است که ما هنوز با جشن و شادی آشتی نکردیم و فکر می کنیم که پدیده خیلی مهمی نیست و ترجیح مان این است که هرکسی برود در فضای خودش شادی کند در حالی که جامعه به یک تجدید عهد جمعی احتیاج دارد. هر انسانی نیازمند این است که در فضای کشوری که زندگی می کند ابتداییات زندگی را داشته باشد، وقتی این ها به دلیل سو مدیریت سیاستگذارانه تبدیل به پاشنه آشیل می شود، حس تعلق خاطر و هویت ملی از بین می رود و افراد دیگر خیلی تعلق خاطری به جایی که زندگی می کنند، ندارند به همین ترتیب دیگر این آدم ها انگیزه ای برای جشن ملی ندارند. علاوه براین، به موازات اینکه انسان ایرانی در حال کشف سوژه وارگی خودش است یک فرهنگ جهانی هم شکل می گیرد و ایرانی ها دارند به آن افق هم می اندیشند و جهان وند بودن خودش را نشان می دهد. هرچقدر که این جشن ها و اعیاد ما را به آن افق ها سوق بدهد بهتر است. به عنوان نمونه امروز درکل جهان بحث محیط زیست و کره خاکی بسیار مطرح است و حالا اگر ما از نوروز برای مشارکت در این بحث ها استفاده کنیم، یعنی توانستیم نوروز را در فرهنگ جهانی سهیم کنیم. اینکه ما حس ایزوله بودن نداشته باشیم خودش یک اتفاق خوب است که باید رخ بدهد و برگزاری جشن هایی مثل نوروز فرصت خوبی است که ما را به افق های جهانی نزدیک کند تا کمتر حس عزلت و گوشه واقع شدن داشته باشیم.
عدالت‌خواهی مصداقی؛ کنش واقعی یا اتلاف عمر؟!
شخص محوری:
سعید زیباکلام، بیژن عبدالکریمی
نوع منبع :
مناظره،گفتگو و میزگرد
  • تعداد رکورد ها : 1720