چکیده :
ترجمه ماشینی :
«فلسفه تاریخ بریگام یانگ» تلاش میکند توضیح دهد که چگونه بریگام یانگ به آشفتگی و سردرگمی که انسان در آن زندگی میکرد نظم و وحدت بخشید.
قوانینی که به پدیدههای گیجکننده و متنوع انسان و پیرامون آن شکل و الگو میدادند، توجه زیادی را به خود جلب میکنند.
این پایان نامه به جای ارزیابی ایده ها و اصول یا قوانین بریگام یانگ با ارجاع به سایر فلسفه های تاریخ، الهیات قدیس آخرالزمان، علوم دقیق طبیعی مدرن، یا با ارجاع به دیدگاه های کنونی زمان خود، نوعی نگارش توضیحی است.
.
این پایاننامه به هضم آثار بریگام یانگ در مجله گفتمانها محدود میشود تا تلاشی برای افزودن بیوگرافی دیگر به بسیاری از بریگام یانگ یا تلاش برای ردیابی ریشههای ایدههای او در محیطهایش.
این اثر نیز مقایسه ای از ایده های بریگام یانگ در مورد تاریخ با ایده های معاصرانش در داخل و خارج از کلیسای عیسی مسیح قدیسین روزهای آخر نیست.
همچنین به تأثیری که بریگام یانگ ممکن است بر دگم کلیسای «مورمون» داشته باشد، نمی پردازد.
به سبک ادبی، پایان نامه به صورت اول شخص و راوی نمایشی نوشته شده است.
این سبک ممکن است برای خواننده ای که قبلا آن را تجربه نکرده است گیج کننده باشد.
به استثنای مقدمه، فصل اول، پایان نامه و ضمائم، این سبک ادبی خاص به پایان نامه اجازه می دهد که به گونه ای خوانده شود که گویی بریگام یانگ اثر را نوشته است.
بنابراین، تمام ایده های بیان شده در بدنه اصلی پایان نامه، نظرات بریگام یانگ است.
به نظر میرسید که ذهن بریگام یانگ زمانی که به نتیجهگیریهایش میرسید، بر اساس پیشینی و پسینی و نیز نوعی منطقسنجی عمل میکرد.
قانون اصلی حاکم بر جهان و همه حالات آن، قانون افزایش با ضد آن یعنی کاهش بود.
قوانین متعددی که زیر قانون افزایش بودند به انسان یاد دادند که چگونه افزایش یابد و به او قدرت افزایش داد.
اگر او از اطاعت از این قوانین امتناع می کرد، قوانین دیگر به او عمل می کردند تا اینکه دوباره به عنصر اصلی خود تجزیه شد.
انسان وجود خود را داشت تا بیاموزد که افزایش یابد، گسترش یابد و در خارج گسترش یابد.
مأموریت او بود.
او نقطه تمرکز قانون افزایش بود.
در زیر قانون افزایش و ضد آن، کاهش، قوانین فرعی متعددی وجود داشت که به حاکمیت همه رویدادها کمک می کرد.
سازماندهی ماده برای شکل دادن به هوش، اجسام روحی و اجسام فانی برای اسکان این ارواح همه تحت این قوانین اداره می شدند.
جنگ در بهشت، آفرینش این زمین، تجاوز آدم و حوا، مبارزه بشر با شیطان، و دخالت خداوند در امور انسان، همگی فرصتهایی بود که به عقلا اجازه میداد تا به هر یک از آنها وفادار باشند.
افزایش یا کاهش.
اگرچه ظاهراً در انتخابهای انسان سیالیت وجود دارد، اما انسان نمیتواند با انتخابهای نادرست مستمر آگاهانه یا ناخودآگاه مانع از افزایش شود، زیرا افزایش در نهایت تمام شرارت روی زمین را نابود میکند.
"brigham young's philosophy of history" attempts to describe how brigham young gave order and unity to the hubbub and confusion in which man lived.
the laws which gave form and pattern to the baffling, diverse phenomena of and around man receive major attention.
this thesis is an expository type of writing rather than an evaluation of brigham young's ideas and principles or laws in reference to other philosophies of history, latter-day saint theology, the modern natural exact sciences, or in reference to the current views of his times.
this thesis is limited to a digestion of brigham young's works in the journal of discourses rather than an attempt to add another biography to the many on brigham young or to attempt to trace the roots of his ideas in his environments.
neither is this work a comparison of brigham young's ideas concerning history with those of his contemporaries in and out of the church of jesus christ of latter-day saints.
nor does it deal with the influence which brigham young may have had upon the dogma of the "mormon" church.
in literary style, the thesis is written in the first person and dramatic narrators.
this style may be confusing to the reader who never experienced it before.
with the exception of the introduction, the first chapter, the epilogue, and the appendicies, this particular literary style allow the thesis to read as if brigham young had written the work.
thus, all the ideas expressed in the main body of the thesis are those of brigham young.
brigham young's mind seemed to operate upon a priori and a posterori as well as a form of ratiocination when he arrived at his conclusions.
the main law governing the universe and all its modes was the law of increase with its antithesis, decrease.
the numerous laws which were below the law of increase taught man how to increase and gave him power to increase.
should he refuse to obey these laws, he was acted upon by other laws until he decomposed back into his native element.
man had his existence to learn to increase, expand, and spread abroad.
it was his mission.
he was the apex of focus for the law of increase.
below the law of increase and its antithesis, decrease, were numerous subsidiary laws which helped to govern all events.
the organization of matter to form intelligence, spirit bodies, and mortal bodies to house these spirits were all governed by these laws.
the war in heaven, the creation of this earth, the transgression of adam and eve, the struggles of mankind against evil, and the interference by god into man's affairs were all opportunities calculated to allow the rational beings the privilege of giving their loyalty to either increase or decrease.
although there is seemingly a fluidity in man's choices, man cannot stymie increase by continual conscious or unconscious wrong choices, for increase will eventually destroy all the evil upon this earth.