چکیده :
چکیده: سنت¬گرایی که به عنوان جریانی معاصر در مقابل مدرنیسم قرار می¬گیرد معتقد به وجود یک سنت زنده، پویا و ازلی است که هرگز هم از بین نمی¬رود، واحد است و در قالب¬های گوناگون متجلی می¬شود.
علاوه¬براین وسیله¬ی رسیدن انسان به خدا نیز هست.
این معنای از سنت بسیار متفاوت است با سنت به معنای متعارف آن یعنی آداب، رسوم و عادت.
سنت-گرایان بخصوص شوان معتقدند که در قلب تمام سنن حکمت خالده¬ وجود دارد.
برخلاف نظر او که حکمت خالده را با مابعدالطبیعه مترادف و مابعدالطبیعه را علم به حقیقة¬الحقایقی می¬داند که تنها از طریق تعقل قابل حصول است نه از راه عقل جزیی، حکمت خالده از نظر نصر "حاوی" مابعدالطبیعه یا علم قدسی¬ است که به شناخت مبدأ کلی اهتمام می-ورزد.حکمت خالده شامل مبانی مابعدالطبیعی یا وجودشناسی، انسان¬شناسی، اخلاق و خداشناسی است.
پیروان حکمت خالده را می¬توان منادیان خداشناسی توحیدی در جهان معاصر غرب دانست.
دیدگاه آنان نقاط مشترک فراوانی با دیدگاه فیلسوفان و به¬ویژه عارفان مشرق زمین دارد چنان¬که می¬توان مدعی شد که مهم¬ترین مسائل حکمت خالده با رئوس مسائل عرفان اسلامی مشترک ¬است.
مهمترین صفات الهی در نظر آنان عدم تناهی، اطلاق و خیریت است که راهگشای مسائل فراوانی است که انسان متجدد در زمینه¬ی خداشناسی با آنها روبروست مسائلی از قبیل خیر و شر و جبر و اختیار که بیش از هرچیز او را به خود مشغول کرده است.
در این دیدگاه به تناسب مراتب مختلف وجودی می¬توان از انواع جبر واختیار سخن گفت،گاهی در مرتبه¬ی الهی و قلمرو امر مطلق و گاهی در مرتبه¬ی ¬بشری و قلمرو نسبیت و به اعتقاد نصر انسان تنها در اتصال با این مرتبه که قلمرو جبر و نیز اختیار محض است،کاملاً مختار و نیز مجبور خواهد بود.
در بیان او، علاوه بر این جبر که وجه دیگر اختیار کامل است جبر دیگری نیز وجود دارد که به میزان فاصله¬ی انسان از امر مطلق برای او حاصل می¬شود، به معنای استقلال از اراده¬ی الهی است و آن جبر جسمی-روانی است.
به اعتقاد سنت¬گرایان راه¬های مختلف وصول به ذات قدسی خداوند از خودشناسی شروع می¬شود.
این مسأله به قدری دارای اهمیت است که شوان اصولاً مابعدالطبیعه را چیزی جز خودشناسی نمی¬داند و حدیث "من عرف نفسه فقد عرف ربه" را به¬عنوان شاهدی بر این مدعا بیان می¬کند و از انواع خودها در مسیر شناخت حق سخن می¬گوید.از این رو با شناخت خود می¬توانیم به شناخت خودِ مطلق نائل شویم.
هرچند شوان و نصر هر دو این حدیث را بیان می¬کنند اما دیدگاهشان کمی متفاوت به¬نظر می¬رسد موضوع رساله¬ی حاضر، بررسی برخی از مهم¬ترین مبانی خداشناسی و انسان¬شناسی حکمت خالده است با محوریت آراء شوان به عنوان تکمیل¬کننده¬ی طریق سنت¬گرایی و دکتر نصر به عنوان شارح آثار او و وجوه اختلاف و شباهت¬ دیدگاه-های این دو فیلسوف معاصر، تا با بدست آوردن چارچوبی برای شناخت سنت اصیل، پویا و جهان¬شمول، جایگاه حکمت خالده در اندیشه¬های فلسفی معاصر روشن شود.
کلیدواژه¬ها: سنت، حکمت خالده، انسان، خدا، نصر، شوان.
abstract: traditionalism that uses as contemporary current in front of modernism,believes to existence of live,dynamic and eternal tradition.this tradition is never lost,is one and revealsin the various models.
in additionto this,it is a resource for attaining human to god.this meaning of tradition is different with tradition in it’s standard meaning that is ceremonial,customs and accustoms.traditionalist, speciolly schuon believe that in the center of all traditions is “sophia perennis”.on the contrary to his view that sophia perennis is equivalent with metaphisic and believe that metaphisic is understanding to “ultimat reality” that is attainable through intellection,not through reason ,in nasr point of view, sophia perennis is contaning of metaphisic or “scientia sacra” that confirms on knowing of universal source.
sophia perennis is including of metaphisical,anthropology,morality and theology.
suite of sophia perennis can be known as frontmen of monothesim theology in west contemporary world.their view have numerus common point with point of view of philosophers and speciolly with theosophist of east world as can be claimed that the most important issues of sophia perennis accompanying with matual islamic mysticism issues.
in their view,the most important of divine attributes is infinitness,predication and welfar that could solvevarious problems that modernised human is encounter with their in the field of theology.problems like goodnes,evil,determinism and free will that have engaged him with oneself.
in this approach adjusting different sequences of existance,different types of determinism and free will can be discassed,some times in the stage of divine and in the domain of absolute command and some times in the stage of human beings and in the domain of relativity;and as nasr believes,a human being will be absolutely free or constrained only by being connected to this stage in which the domain of determinism and free will is absolute.as he asserts,beside this kind of determinism which corressponds compelete free will, there is another kind of determinism which is attained according to the distance of human being from absolute command,means independence from divine will and is called mental-physical determinism.
as traditionalism belief,diffront ways of attaining to nature of divinity starts with self-knowledge.this issue is very important for them that schuon believe that metaphisic is saim self-knowledge.
and use the tradition “one who comes to know himself will know his lord” as an attestor of this claim and talk about different types of selves in the way of cognition of the truth.
there fore by cognition of ourselves,we can come to know the “absolute self”.although both schuon and nasr assert this tradition, but thair approach seems slightly different.
the topic this paper is theology and anthropology of sophia perennis with emphasis on schuon’s view as supplementation of traditionalism and dr.nasr as commentatory of his works and difference and similarity of this two contemporary philosopher’s view ,until with taking a framework for knowing original,dynamic and universal tradition,position of sophia perennis reveals in contemporary philosophic notions.
keywords: tradition,sophia perennis,human,god,schuon,dr.nasr.