کسب محبت خداوند | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
کسب محبت خداوند
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
کسب محبت خداوند
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
وادی عشق (سلوک عرفانی)
,
محبت الهی
,
حب به خدا
سوال:
بعضي موقع ها طرف خدام بعضي موقع ها طرف شيطون دوست دارم خدايي باشم نه شيطوني .بارها سعي كردم ولي نشده؟
پاسخ تفصیلی:
پرسشگر گرامي سوال بسيار جالب و زيبايي كرديد . اين مشكل شما نيست . تقريبا تمامي مومنين اين دغدغه را دارند كه يك روز اين طرفند يك روز اون طرف. دليل اول واصلي اين مشكل عدم معرفت به خدا مي باشد . دليل ديگر كه به دنبال دليل اول مي آيد عدم محبت به خدا مي باشد. با اين مقدمه نوضيحاتي در ادامه پاسخ خدمتتان عرض مي كنم . اميدوارم مفيد و جوابگوي نياز فكري و قلبي شما باشد انشالله. ماچند امتياز نسبت به تمامي هم نوعان خود در سراسر دنيا داريم. مسلمان وشيعه اهلبيت پيامبر عليهم السلام هستيم. معارف و منابع عميق خودشناسي و خداشناسي داريم .با كمي تلاش و همت مي توانيم به سطوح بالايي از معارف دست يافته به خداي متعال نزديك شويم . معرفت، كليد محبت
انسان از انس است و ما وقتي به خودمان مراجعه ميكنيم ميبينيم زمينهي محبت و انس در ما وجود دارد. مثلاً اگر در خانه نشسته باشيم و جلويمان تلويزيون باشد، خيلي دوست داريم فوراً تلويزيون را روشن كنيم و از اين كانال به آن كانال تماشا كنيم؛ خسته هم نميشويم! حتي بعضي بچهها و شايد بعضي از بزرگترها بعضي از اين فيلمهاي كارتوني را ده بار ديدهاند اما باز هم براي يازدهمين بار مينشينند و ميبينند. انس دارند! اما اگر بخواهيم آماده بشويم و دو ركعت نماز با حضور قلب بخوانيم؛ نميشود، يا يك صفحه قرآن با تدبر بخوانيم؛ حالش نيست. دنبال بهانهاي ميگرديم تا سراغ كار ديگري برويم. آن كشش و جاذبهاي كه ما را به سوي عبادت و انس و محبت واقعي با خدا ببرد، نيست. چه كنيم؟ سؤال سادهاش اين است كه چه كار كنيم تا خدا را دوست بداريم؟ اگر خدا را دوست داشتيم آن وقت دوست داريم كه با او تماس و انس بگيريم و از عبادتش لذت ببريم.
در يك حديث قدسي حضرت موسي(ع) در حال مناجات با خداوند بود. خدا فرمود: «حَبِّبْنِي إِلَي خَلْقِي»؛ اي موسي كاري كن تا بندگانم مرا دوست بدارند. موسي عرض كرد چه كار كنم؟ خطاب شد نعمتهاي من را برايشان بيان كن و به يادشان بياور. اين فطري انسان است كه اگر كسي به او خدمت كند، او را دوست خواهد داشت. انسانها توجه ندارند كه خدا چه نعمت هايي به آنها داده است. ارزش نعمتها را نميدانند. براي همين محبتشان نسبت به خدا كم است. هر قدر انسان توجهش به نعمتهاي خدا بيشتر شود به همان اندازه خدا را بيشتر دوست خواهد داشت. در بحثهاي گذشته اشارههايي كرديم كه تعداد نعمتهاي خدا براي هر فرد، ميل به بينهايت دارد، چه رسد براي همهي افراد. هر چه انسان بيشتر بينديشد، بشناسد و بداند كه اينها را خدا به او داده است، او را بيشتر دوست خواهد داشت.
توجه متمركز و مستمر
اما چرا يك وقت هم كه حالتِ محبتي در دلمان پيدا شد، باز فراموش ميشود؟ نظير اينكه آدم در محبتهاي عادي وقتي نسبت به كسي محبت پيدا ميكند، صرف اينكه بداند او چه صفات خوبي دارد، كافي نيست براي اينكه دوستش بدارد، ولو خوشش بيايد. دوست داشتن يك حالت ثباتي دارد و تنها يك احساس نيست. دوست داشتن به اين معناست كه اگر محبوب را نبيند، دلش براي او تنگ ميشود و در مقام اين بر ميآيد كه به سراغش برود و اظهار كوچكي كند. دوست داشتن لوازمي دارد. در مقابلش اگر انسان بخواهد يك حالتِ ثبات در دوست داشتن داشته باشد، بايد علاوه بر دانستن خوبيها و خدمتها، يك توجهِ متمركز و مستمر داشته باشد. اگر انسان هر روز بتواند به آن منشأ محبت توجه كند، باعث ميشود كه محبت در دلش ثابت بماند تا ديگر نتواند از بند آن محبت آزاد شود. پس غير از دانستن نعمتهاي خدا، توجه مستمر لازم است، «اذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً». توجه هر چقدر متمركزتر باشد و هر چه استمرار بيشتري داشته باشد، محبت بيشتري پيدا ميشود.
زدودن اغيار
وقتي دوست داشتن چيزهاي ديگر غالب شد، محبت خدا كمرنگ ميشود. تا جايي كه ناگهان ميبيند حتي ياد خدا هم چنان لذتي برايش ندارد. نماز خواندن، زيارت پيغمبر اكرم(ص) و ائمهي اطهار(ع) هم چندان جاذبهاي برايش ندارد. براي اين است كه شهوات، عوامل نفساني و گرايشهاي شيطاني آمده و جاي محبت خدا را گرفته است. «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ». ظرفيت محبت در قلب و دل انسان محدود است. همه چيز در آن جا نميشود. براي رسيدن به محبت خدا، بايد اول به نعمتهاي خدا توجه كنيم.
به چيزهاي خوبي كه به ما داده و الطافي كه به ما داشته است. يكي از نعمتهايي كه بايد هميشه توجه داشته باشيم، اين است كه خداوند زود ما را به خاطر اعمالمان كيفر نميكند و با توبه و استغفار گذشت ميكند. وسايلي را فراهم ميكند تا به طرف او كشيده شويم. تنها همين نعمتهاي ظاهري نيست كه خدا در اختيار ما قرار داده است. تدبيرهايي كه خدا ميكند تا انسان از شيطان و عوامل فساد به طرف نور كشيده شود، ارزشش از نعمتهاي محسوس خيلي بيشتر است. ما حالا قدرش را نميدانيم، اما وقتي توجه پيدا كنيم طبعاً خدا را دوست خواهيم داشت؛ به شرط اينكه اين توجه استمرار داشته باشد و حتيالمقدور سعي كنيم تمركز پيدا كنيم. بايد اين دو عامل به معرفتِ به خوبيهاي خدا، ضميمه شود. انسان بايد سعي كند در آن حالي كه به خدا توجه دارد، به چيزهاي ديگر توجه نداشته باشد. مطلوب بودن حضور قلب در نماز، براي اين است كه آدم تمركز داشته باشد تا در ذهنش كارها و هوسهاي ديگر رژه نرود. اگر تمركز پيدا كرد، اثر آن چيزي كه به آن توجه كرده مضاعف خواهد شد. اينها براي اين است كه خدا را بهتر بشناسيم و خوبيهايش را بهتر درك كنيم، تا بعد به اندازهي دركمان با شرايطِ خاصش نسبت به خدا محبت پيدا كنيم.
ادراك حُسن
ولي محبت خدا منحصر به اين راهي كه عرض شد، نيست. بندگاني هستند كه چون خدا خودش صفات خوبي دارد دوستش دارند. صرفنظر از اينكه آن خوبيها به آنها رسيده باشد يا نه، اينها در واقع در افعال خدا فكر ميكنند. البته اين كارِ لطيفتر و عميقتري است و كار هر كسي هم نيست. غالباً وقتي بخواهيم صفات خدا را درك كنيم، بايد صفات فعلياش را، در ارتباطي كه با ما دارد درك كنيم. اما آن صفاتي كه مربوط به ذات خداست، مانند درك كمال محض بودن خدا، جمال محض بودن، نداشتن هيچ نقص و عيب، كار مشكلتري است. مثلاً اسم يك شخصي را بشنويد كه كمالاتي يا نبوغي دارد؛ (مثل حاتم طايي كه حتي چيزي از او به ما نرسيده است) همين اندازه انسان دوستش دارد. يا اگر كسي خيلي عادل بوده، ولو عدلش به ما هم نرسد، اما وقتي بدانيم چقدر عادل است _مانند حضرت اميرالمؤمنين(ع)_ محبتش در قلب ما نفوذ ميكند.
اصلاً همين محبتهايي كه داريم غالباً از همين راههاست. از اين كه پي ميبريم صفات عالي و خوبي كه در اهلبيت(ع) وجود داشته است؛ ولو آن آثار بالفعل به ما نرسيده باشد. همين كه آدم بفهمد اميرالمؤمنين(ع) وارد خانهاي شد و براي پيرزني تنور روشن كرد و نان پخت و بچههايش را نگه داشت، در دل انسان احساس محبت فوقالعادهاي پيدا ميشود. اينها در واقع فكر در صفات است؛ اين بالاتر از اين است كه انسان به خاطر اينكه احساني به خودش شده كسي را دوست بدارد. او را دوست ميدارد، چون خوب است؛ نه چون به من خوبي كرده! آن اولي مستوجب شكر است و اين مستوجب حمد. محبتش هم لطيفتر و ثابتتر و ارزشمندتر است. اكنون اگر كساني اين گونه شدند خدا به آنها چه ميدهد و به چه انوار و حقايق و معارفي نائل ميشوند؟ او ميداند و بس!
پس بايد به هر اندازه كه ميتوانيم معرفتمان را نسبت به خداي متعال زياد كنيم. اگر معرفت به افعالش نسبت به خودمان پيدا كنيم، بعد ساير افعال خوبش و بالاخره صفات جمال و جلال الهي، عظمت الهي و رحمت عام او را و نيز رحمتهاي خاصي را كه نسبت به اولياءش دارد، درك كنيم، محبت ما در هر قدم بيشتر ميشود.چگونه به خداوند بيشتر علاقه پيدا كنيم؟
اولا اگر انسان معرفت پيدا كند محبّت هم پيدا مي شود و وقتى محبّت پيدا شد انسان نمىتواند به ياد محبوبش نباشد. لذا كوشش كنيد معرفتتان را به ذات مقدّس پروردگار از طريق فكر در آيات آفاقيه و انفسيه زياد كنيد. مقدارى در خودتان فكر كنيد، در نعمتهاى پروردگار فكر كنيد، يك مقدارى هم از روايات و گفته هاى دانشمندان كمك بگيريد چون وقتى معرفت زياد شود خواهىنخواهى محبّت هم زياد مي شود.
اينها كه عشق مجازى دارند همين طور كه نشسته اند دائم به فكر معشوقشان هستند و حتّى يك لحظه هم مخصوصا اگر دور از هم افتاده باشند از ياد يكديگر غافل نمي شوند. چنين حالتى اگر پيدا شود انسان هميشه ياد خدا هست و او را فراموش نمي كند. يكى از صفات مؤمن و علائم مؤمن اين است كه خداوند را بيشتر از همه چيز دوست داشته باشد.
كسانى كه ايمان به خداوند دارند حبّشان به خداى تعالى شديدتر است تا ديگر افراد و نقطه ي حسّاس محبّتشان تعلّق به ذات اقدس متعال دارد و هر چيزى كه تعلّقش به خداوند بيشتر باشد آن چيز را بيشتر دوست دارند. اگر محبّت انسان حساب شده باشد طبعا محبّت و علاقه به متعلّقات محبوب هم دارد. يعنى هر چيزى كه تعلّقش به محبوب بيشتر باشد بيشتر دوست دارد و هر چيزى كه تعلّقش به محبوب كمتر باشد كمتر دوست دارد.
ثانيا بايد بدانيم كه محبت به خداوند بدون اطاعت و عبادت خدا امكان پذير نيست. البته عبادت دو مرحله دارد انجام واجبات و ترك محرمات و انجام مستحبات و ترك مكروحات.
مرحله دوم همان مرحله عشق عرفاني است. مستحب از حب است، يعني اعمالي كه انسان از روي محبت انجام مي دهد. انجام مستحبات در حقيقت عشق ورزي با محبوب هستي است و راه نهايي رابطه عاشقانه با خداوند و تقويت محبت به او است.
ما مي گوييم خدا را دوست داريم در حالى كه در عمل شايد خداوند در صف آخر باشد! به جهت اينكه ما محبّتمان به هر چيزى بيشتر باشد به همان چيز بيشتر اهميت مىدهيم. مثلاً گاهى انسان به خاطر زن و فرزند و زندگى و حتّى رفيق به معصيت مي افتد و گاه گاهى هم متوجّه معصيتش مي شود و بعد هم مي گويد: خدا چه كار كند فلانى را كه مرا به معصيت انداخت!
خداى تعالى در آيه اى از قول بندگانش در روز قيامت مي فرمايد: اى كاش من با فلانى دوست نمي شدم چرا كه مرا از خداوند دور كرد. البتّه درست است كه رفيق بد انسان را از خدا غافل مي كند ولى اگر انسان قوى باشد و داراى قدرت روحى باشد او بايد رفيقش را به خدا نزديك كند و در آن شخص تأثير بگذارد.
خيلى از افراد بودند كه با داشتن رفيق خوب به خداوند عزّوجل نزديك شدند. كسى كه ضعيف است تحت تأثير شخص قوى قرار مي گيرد و اگر انسان قوى باشد بايد محيط را تحت تأثير خودش قرار دهد و يا لااقل آن قدر محكم باشد كه ديگران در او اثر نگذارند. محبّت زن و فرزند و مال و ثروت نبايد انسان را از خداوند دور كند بلكه اينها بايد وسيله اى باشند كه انسان را به خداوند نزديك كنند.
خداى تعالى در قرآن شريف مي فرمايد: بگو آيا پدران و يا فرزندانتان و يا اموالتان نزد شما محبوب ترند يا خدا؟ اگر كسى محبّت به خدا نداشته باشد آن طورى كه بايد داشته باشد و در اين مرحله بماند مثل مرده اى است متحرّك كه در مادّيت و محبّت به غير خدا مرده است، در حالى كه انسان بايد به خداوند و بعد به متعلّقاتش عشق بورزد. متعلّقات خداوند كه هستند؟ اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام .
كسى كه مي خواهد به سوى ربّش راهى پيدا كند، راه واقعى توحيد را پيدا كند بايد اظهار محبّت به فرزندان پيامبر صلي الله عليه وآله بكند. مهمترين راه رسيدن به محبت خدا اظهار محبّت به خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام مي باشد. تقويت محبت خداوند در حديث معراج:
«يا اَحْمَدُ؛ لَيْسَ كُلُّ مَنْ قالَ اُحِبُّ اللّهَ اَحَبَّنى، حَتّى يَأْخُذَ قُوتاً وَ يَلْبِسَ دُوناً وَ يَنامَ سُجُوداً وَ يُطيلَ قِياماً وَ يَلْزَمَ صَمْتاً وَ يَتَوَكَّلَ عَلَىَّ وَ يَبْكِىَ كَثيراً وَ يُقِلَّ ضِحْكاً وَ يُخالِفَ هَواهُ وَ يَتَّخِذَ الْمَسْجِدَ بَيْتاً وَ الْعِلْمَ صاحِباً وَ الزُّهْدَ جَليساً وَالْعُلَماءَ اَحِبّاءً والْفُقراءَ رُفَقاءً وَ يَطْلُبَ رِضاىَ وَ يَفِرَّ مِنَ الْعاصينَ فِراراً وَ يَشْتَغِلَ بِذِكْرى اِشْتِغالا وَ يُكْثِرَ التَّسْبيحَ دائِماً وَ يَكُونَ بِالْعَهْدِ صادِقاً وَ بِالوَعْدِ وافِياً وَ يَكُونَ قَلْبُهُ طاهِراً وَ فى الصَّلوةِ ذاكِياً وَ فىِ الْفَرائِضِ مُجْتَهِداً وَ فيما عِنْدى مِنَ الثَّوابِ راغِباً وَ مِنْ عَذابى راهِباً وَ لاَِحِبّائى قَريباً وَ جَليساً.
يا اَحْمَدُ؛ لَوْ صَلّى الْعَبْدُ صَلوةَ اَهْلِ السَّماءِ وَ الاَْرْضِ وَ صامَ صِيامَ اَهْلِ السَّماءِ وَالاَْرْضِ وَ طَوى مِنَ الطَّعامِ مِثْلَ الْمَلائِكَةِ وَ لَبِسَ لِباسَ الْعارى، ثُمَ اَرى فى قَلْبِهِ مِنْ حُبِّ الدُّنْيا ذَرَّةً اَوْ سُمْعَتِها اَوْ رِياسَتِها اَوْ حُلِيِّها اَوْ زينَتِها لا يُجاوِرُنى فى دارى وَ لاََنْزِعَنَّ مِنْ قَلْبِهِ مَحَبَّتى وَ عَلَيْكَ سَلامى وَ رَحْمَتى وَالْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»
در يك جمع بندى مىتوان مطالبى را كه در حديث معراج ذكر شده، به دو بخش كلى تقسيم كرد: بخش اول مربوط به حركت انسان به سوى خداست كه اين حركت از آغاز با جديت، تلاش و كوشش انسان شروع مىگردد و به جايى مىانجامد كه قلب انسان را لايق دريافت محبت الهى مىسازد. و در صدد بيان اين است كه انسان چه كند تا موانع را كنار زده، به مقام محبت الهى دست يابد.
اما بخش دوم مربوط به اين است كه بعد از رسيدن به محبت خدا و رسوخ آن در دل، چگونه خداوند انسان را به پيش مىبرد و بالاخره سرانجام و عاقبت انسان چه خواهد شد؟ به تعبير ديگر مىتوان گفت محور گفتگوها در اين حديث، محبت خداست: بخشى درباره مقدمات تحصيل محبت و بخش ديگر مربوط به آثار و نتايج محبت خداوند.
.
رابطه عبادت با محبت خدا
«يا اَحْمَدُ؛ لَيْسَ كُلُّ مَنْ قالَ اُحِبُّ اللّهَ اَحَبَّنى، حَتّى يَأْخُذَ قُوتاً وَ يَلْبِسَ دُوناً وَ يَنامَ سُجُوداً وَ يُطيلَ قِياماً وَ يَلْزَمَ صَمْتاً» اى محمد؛ چنان نيست كه هر كس گفت خدا را دوست مىدارم، دوستدار من است، مگر اينكه به اندكى غذا اكتفا كند و به مختصر لباسى قناعت جويد و خوابش به سجده باشد و قيام نماز را طول دهد و به سكوت روى آورد.
مدعيان محبت خدا فراوانند، چرا كه هر كالاى نفيسى مدعى فراوان دارد و چه كالايى نفيستر از محبت خداست؟ همه پيروان اديان و مكتبهاى الهى دم از محبت خدا مىزنند، اما چنان نيست كه همه به واقع، دوستدار خدا باشند.
محبت خدا آثار و فرايندهاى خاص خود را دارد و ظهور آنها در رفتار، اعمال و حالات افراد نشانه محبت به خداست. از جمله آن آثار كه در اين حديث ذكر شده، اكتفا به غذاى اندك است. خداوند مىفرمايد: كسى مرا دوست مىدارد كه در دنيا به غذا و قوتى كه براى ادامه حيات و زندگى او ضرورى است، بسنده كند و توجهى به لذايذ و عيش و نوش دنيا نداشته، تنها در انديشه انجام وظايف خود باشد و نيز براى خود لباس ارزان قيمت برگزيند، نه لباس فاخر و گران قيمت.
نيز آن قدر در سجده بماند كه خوابش ببرد و نمازش را طولانى گرداند و پيوسته با سكوت ملازم گردد. ارتباط برخى از آن رفتارها با محبت خدا روشن است، ولى برخى ديگر نياز به توضيح دارد: اينكه سفارش شده، زندگى محب خدا ساده باشد و به اندازهاى غذا تناول كند كه براى سلامتى و توان مندى او ضرورى است و در گزينش لباس مقتصدانه رفتار كند و به دنبال لباسهاى فاخر و گران قيمت نباشد، بدين جهت است كه براى تحصيل و به دست آوردن آنها بايد وقت و سرمايه و نيرو صرف گردد.
براى تهيه غذا و لباس بهتر بايد پول بيشترى به دست آورد و شكى نيست كه زياده طلبى در اين امور بدين معناست كه گوشه دلش به دنيا بند است و غير از خدا به امور ديگر نيز علاقه دارد. از اينكه دوست دارد ظاهرش آراسته باشد و غذاى لذيذى تناول كند، معلوم مىگردد دلش متوجه لذايذ دنيا، خوراك و پوشاك است و مسلماً چنين دلى جايگاه محبت خدا نيست.
رابطه سجده و قيام طولانى با محبت خدا خيلى روشن است، وقتى انسان محبوبى دارد، دوست مىدارد هر چه بيشتر با او انس گيرد و انس گرفتن با خدا به عبادت و نماز است. هر چه انسان خدا را بيشتر دوست داشته باشد، سعى مىكند بيشتر در حضور او باشد و از نماز و مناجات خسته نمىگردد.
اگر انسان از طولانى گشتن نماز خسته مىشود و مىخواهد هر چه زودتر نمازش تمام شود، معلوم مىشود محبت خدا در دلش رسوخ نكرده است و با خدا انس ندارد والا از نماز خسته نمىشد؛ مگر عاشق از مجالست و گفتگو و انس با معشوق خود خسته مىشود؟! در حالات پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) آمده است كه آن قدر قيام نماز را طول مىدادند كه پاهاى مباركشان ورم مىكرد و آن قدر سجده ايشان طول مىكشيد كه از حال مىرفتند!
در احوال اويس قرنى، صحابى پاكباخته رسول اللّه(صلى الله عليه وآله وسلم) نيز آمده است كه گاهى شبها را تا صبح به سجده مىگذراند و مىگفت: «هذِهِ لَيْلَةُ السُّجُودِ» و گاهى شب را تا صبح به ركوع مىگذراند و مىفرمود: «هذِهِ لَيْلَةُ الرُّكُوعِ» و نيز گاهى شبها را به قيام مى گذراند.
در داستان مرحوم شيخ حسنعلى اصفهانى(رحمه الله) آمده كه چگونه شبها كنار بارگاه رضوى، به مناجات مىپرداخت و از خود بى خود مىگشت. برخى از بزرگان، علما و مراجع در حرم امام حسين(عليه السلام) و مشهد رضوى و در ساير مزار شريف بزرگان دين، از شب تا صبح قرآن را ختم مىكردند.
پس وقتى عشق و محبت زياد باشد، خستگى معنا ندارد و هر چه انسان بيشتر با خدا انس گيرد بيشتر لذت مىبرد. از جمله سفارش هاى خداوند، در اين بخش پايانى حديث، رعايت سكوت است: طبيعى است وقتى انسان كسى را دوست مىدارد، پيوسته مىخواهد دلش متوجه او باشد و سعى مىكند در حضور او توجهاش بدو متمركز گردد، در غياب او نيز ياد او بر دلش حاكم است. بديهى است براى رسيدن به اين منظور بايد سكوت پيشه سازد، چون حرف زدن برجسته ترين عاملى است كه موجب پراكندگى خاطر و حواس مىگردد.
يكى از فضلا از مرحوم علامه طباطبايى(رضي الله عنه)سؤال كرد: چه كنم تا در نماز حضور قلب داشته باشم؟ مرحوم علامه در جواب فرمودند: كم حرف بزن. پس اگر انسان بخواهد حواسش تمركز يابد و دلش تنها متوجه خدا و محبوبش باشد، بايد كم حرف بزند، وقتى زياد حرف مىزند توجهاش به اين سو و آن سو جلب مىگردد و پراكنده خاطر گشته، نمىتواند توجهاش را متمركز سازد.
پس دوستان خدا با سكوت ملازمند، چرا كه دلشان پيوسته متوجه اوست و اگر بخواهند حرف بزنند توجه شان پراكنده مىگردد. «وَ يَتَوَكَّلَ عَلَىَّ وَ يَبْكِىَ كَثيراً وَ يُقِلَّ ضِحْكاً وَ يُخالِفَ هواهُ» (دوستدار من كسى است كه) بر من توكل نمايد و زياد بگريد و كم بخندد و با هواى خود مخالفت كند. رابطه گريه با محبت خدا:
كسى كه در آغاز راه است و مىخواهد در مسير خدا قرار گيرد و محبت او را به سوى خود جلب كند، بايد از خوف خدا گريه كند، چون هنوز پاك نگرديده است و به گناه آلوده است. تا از خوف خدا نگريد و توبه كامل نكند، دلش از آلودگى ها و گناه پاك نمىگردد ـ گريه از خوف خدا چونان آب زلال گناهان را مىشويد ـ و پس از پاك گشتن ازگناهان ورسيدن به محبوب،از شوق وصول ورسيدن به محبوب زياد مى گريد.
درباره حضرت شعيب، على نبينا و آله و عليه السلام، آمده است كه ايشان صد سال گريست تا چشمانش نابينا گشت، خداى متعال به او وحى كرد:اى شعيب؛ چرا اينقدر گريه مىكنى؟ اگر از ترس عذاب من مىگريى، من جهنم را بر تو حرام كردم و اگر از شوق بهشت مىگريى، من بهشت را در اختيار تو گذاشتم.
حضرت شعيب عرض كرد: خدايا؛ تو مىدانى كه گريه من، نه از ترس جهنم است و نه از شوق بهشت، بلكه به جهت شوق لقاى توست (شكى نيست كه خدا از نهان شعيب آگاه بود و نيازى به پاسخ شعيب نبود، بلكه اين گفتگو از جمله گفتگوهاى عاشق و معشوق است).
خدا فرمود: راست گفتى، از اين پس كليم خود را خادم تو قرار مىدهم! از سوئى حضرت موسى از مصر فرار كرد و به مَدين نزد شعيب رفت و در مقابل ازدواج با يكى از دختران شعيب، قرار داد بست كه ده سال در آنجا بماند و به شعيب خدمت كند و چوپانى گوسفندانش را به عهده گيرد.
پس از نابينا گشتن شعيب و ناتوانى از انجام كارها، خداى متعال كليم خود، حضرت موسى بن عمران را ـ كه گرچه در آن زمان پيامبر نبود، ولى پس از آن از جمله پيامبران اولى العزم گشت ـ براى خدمت او گماشت. شعيب به پاس عشق و محبت به خدا چنين لياقتى يافت كه پيامبرى چون موسى، ده سال به او خدمت كند، شايد همين خدمتهاى موسى به شعيب باعث گرديد به مقام رسالت نايل گردد.
پس كسى كه زياد گريه مىكند، مجال خنديدن ندارد، لذا خنده دوستان خدا اندك است، آن هم براى خوشحال كردن ديگران. چنان شوق ديدار خدا بر دلشان مستولى است كه در اين دنيا به هيچ چيز دل خوش نمىشوند و روى گشاده و خنده آنان براى شادمان ساختن اطرافيان و براى اين است كه ديگران را اندوهگين نسازند والا در دلشان چنان حزن و اندوهى است كه با شادى هاى دنيا محو نمىگردد و تنها آن حزن با رسيدن به لقاى خداوند، برطرف مىشود.
همچنين كسى كه خدا را دوست دارد با خواهش دل مخالفت مىكند، چون محبت خدا با خودخواهى و خودپرستى جمع نمىشود. پس براى رسيدن به خدا بايد پا روى هواى نفس و خواست او نهاد و تا انسان تابع هواى نفس و مطيع اوست، نمىتواند دوستدار خدا گردد.
حد اعلاي محبت
حد بالايش را هم در قرآن ميفرمايد: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»؛ مؤمنين حبّشان نسبت به خدا از همه چيز شديدتر است. نميفرمايد فقط خدا را دوست دارند، اگر اينطور باشد، به قول آن آقا، علي ميماند و حوضش! اگر قرار بود مؤمن فقط خدا را دوست داشته باشد و ذرهاي از محبت غير خدا در دلش راهي نداشته باشد مگر اين كه همان هم در مسير و به خاطر خدا باشد، اين را فقط بايد در حضرت علي(ع) جستجو كرد. اكثر مؤمنين به اين حد نميتوانند دلشان را خالص و مخصوص خدا كنند. ولي دست كم به اين اندازه بايد باشد كه محبت خدا، مغلوب محبتهاي ديگر نباشد.
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://akhlagh.porsemani.ir/content/%DA%A9%D8%B3%D8%A8-%D9%85%D8%AD%D8%A8%D8%AA-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های اخلاق و عرفان سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات مختصر فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت