پاسخ تفصیلی:
در پاسخ به نكاتي توجه نماييد :
1- (ر. ك: جامع السعادات، ملا مهدي نراقي ص 101- 100 ) .
بنابراين مي توان گفت قانع كسى است كه به اندك بسنده مى كند و ناخشنود نمى شود و روى ترش نمى كند و به سهم خويش راضي است . قانع يعنى كسى كه بسنده مىكند به آنچه كه از دنيا به وى برسد اگر چه كم باشد و بر امكانات اندك سپاسگزار است.
3- گاهي ممكن است مقوله قناعت با خساست و بخل اشتباه شود . در تفاوت قناعت و بخل گفتني است كه قناعت بيشتر در اخلاق فردي مطرح است و مربوط به استفاده بهينه از امكانات زندگي و اجتناب از زياده روي در هزينه ها و مصارف و رضايت به نعمت هاي الهي است، اگر چه اندك باشد، در حالي كه خساست و بخل مربوط به اخلاق اجتماعي است، آنگاه كه انسان بايد به ياري ديگران بشتابد و از امكانات مالي و اعتباري خويش در جهت دستگيري و ياري برادران مومن خويش مصرف نمايد، بخل بورزد و هزينه نكند. قناعت نمود مناعت طبع و بزرگواري و زهد و تحمل آدمي است ، در حالي كه بخل صفت رزيله و ناشي از حقارت نفس و نمود خودخواهي انسان است .
4- عقل عامل مهمي در گزينش قناعت است. حضرت علي عليه السلام ميفرمايد: «من عقل قنع آنكه خردورزي كند، قناعت پيشه ميكند.» (آمدي، عبدالواحد، غررالحكم، شرح خوانساري، ج 5، ص 150 .) عقل قناعت را به علت آثار ارزشمند آن، از جمله: بينيازي انسان از غير خود و قدرت يافتن آدمي براي تحمل كمبودها و صبر بر آنها، بر ميگزيند و آن را به سود شخص ميداند. گرچه انسان در ظاهر با قناعت، از امكانات ظاهري استفاده كمتري ميكند، ولي به جهت عاقبت قناعت، اين عمل مورد پذيرش عقل است . هر اندازه سطح دانش شخص نسبتبه جهان و نفس خود بيشتر ميشود و با عمق بيشتري به مسائل انساني توجه ميكند، در پذيرش صفات پسنديده انساني، از جمله صفت قناعت، آمادگي بيشتري پيدا ميكند.
با آنچه گفته آمد روشن مىگردد كه قناعت جلوه اى از حالت و ملكه زهداست كه در رفتار و سطح معيشت زندگى انسان پديد مى آيد و در واقع زندگى زاهدانه همان زندگى با قناعت ساده و به دوراز آزمندى رفاه زدگى تجملگرايى و تنوع طلبى است.
امير المؤمنين عليه السّلام نيز قناعت را به زندگى ساده و كم زرق و برق و سبك تفسير كرده است :اقنعوا بالقليل من دنيا كم لسلامه دينكم فان المومن البلغه اليسيره من الدنيا تقنعه (غرر الحكم : 2549 .) به اندك دنيا بسنده كنيد تا دينتان سالم بماند زيرا مومن به اندكى كه كايتش كند قناعت دارد.
5- علماي اخلاق نقطه مقابل قناعت را حرص مي دانند و در تعريف آن چنين مي گويند : حرص صفتي است نفساني كه انسان را به اندوختن بيش از احتياج خود وا مي دارد و از شاخه هاي حب دنيا و اصفات هلاك كننده و ازاخلاق گمراه كننده است . حرص به بياباني مي ماند كه كرانه هاي آن نا پيدا است و هم چون سرزمين وحشتناك بي انتها است كه حريص هر قدر در آن پيش مي رود به آخر آن نمي رسد
به طور مثال قناعت به اين است كه اگر اين فرد در طول سال مثلا به دو دست لباس نياز دارد به همين تعداد اكتفا نمايد و حرص نزند و زياده روي و اسراف نكند .
6-در موضوع قناعت و صرفه جويي بايد همه جوانب و اطراف آن را در نظر گرفت و سطحي نگر و يك جانبه نگر نبود . گاهي ممكن است در موردي و نسبت به فردي قناعت صدق كند و به حال او مفيد باشد ولي نسبت به كل جامعه و كشور صدق قناعت نكند و در مجموع به نفع جامعه و كشور نباشد .
در دوران ما كه مسائل اقتصادي كاملا تخصصي و پيچيده شده و اوضاع و شرايط جهاني در آن تاثير بسياري دارد موضوع قناعت را نيز با توجه به اين وضعيت و شرايط در نظر گرفت زيرا دين مجموعه اي از احكام و اخلاق و معارف و حقايق است و مسلمان تمام عيار آن است كه همه اين امور را با هم در نظر بگيرد .
به عنوان مثال باز گذاشتن لامپي كه مورد استفاده نيست اسراف و زياده روي در مصرف برق است و بايد آن را خاموش كرد ولي ممكن است اولويت ديگري مطرح باشد كه باعث شود اين كار فعلا اسراف محسوب نشود، مثلا اگر به فرض از نظر كليد برق در مضيقه باشيم ويا توليد آن هزينه زيادي در بر داشته باشد و روشن و خاموش كردن كليد مستلزم استهلاك و خرابي و نياز به تهيه ويا توليد آن با هزينه بالا باشد ولي توليد برق و بازگذاشتن لامپ در مجموع ارزان تر و به صرفه تر باشد مصداق قناعت در اين جا باز گذاشتن لامپ و روشن و خاموش نكردن كليد است .
پس قناعت و حرص نداشتن امري نسبي است وبايد موردش را با مقايسه با حالات و صورت هاي ديگر و براساس نگاهي جامع و فراگير تعيين نمود .
7- هر چند قناعت شخصي و فردي مفيد و سازنده است ولي نتيجه كامل و تمام عيار هنگامي حاصل مي گردد كه به صورت يك فرهنگ عام و فراگير در همه عرصه ها و ميدان ها اجرا شود و ميان اينها هماهنگي و همسويي باشد . در مثال مطرح شده در عين حال كه من مصرف كننده بايد از مصرف بيش از حد نياز خود داري كنم و قناعت داشته باشم ، توليد كننده لباس و پوشاك نيز بايد در حد خود و متناسب با نوع كارش قناعت را رعايت كند و از توليد بي رويه و زيادتر از حد نياز بازار و جامعه خودداري كند تا منجر به عرضه بيش از حد تقاضا و در نتيجه بهم خوردن توازن اقتصادي نگردد .
به عبارتي ديگر عمل به هر دستور از دستورات دين هر چند همواره سودمند و راهگشا است اما بهترين و كامل ترين ثمره و نتيجه آن مربوط به زماني است كه همه اين دستورات با يكديگر و در كنار هم مورد عمل واقع شود و همه شرا يط و اوضاع و احوال با هم در نظر گرفته شود .
8- در فقه اسلامي و آموزه هاي قرآن و اهل بيت –ع- بيان شده كه در مواردي كه عمل به دو و يا چند دستور و حكم الهي مستلزم تزاحم در بين آنها است جاي قاعده اهم و مهم است و بايد در ميان اين چند وظيفه آنراكه مهم تر است مقدم داشت و به آن عمل كرد ،مثلا لمس نامحرم حرام است ولي اگر در موردي نجات جان نامحرمي در گرو لمس او باشد نجات جان او بر حرمت لمس او مقدم است.
به طور كلي بايد توجه داشت كه قناعت بخل ورزيدن و يا مصرف نكردن نيست، قناعت آن است كه انسان از امكانات خويش به صورت صحيح و با بهره وري مناسب و رعايت الگوي مصرف توصيه شده در جامعه و مطابق دستورات اسلام استفاده كند و در اين امور از زياده روي و ريخت و پاش اجتناب ورزد.
9-اصل كلي اقتصادي اسلام در خانواده و جامعه رعايت اعتدال است. در رابطه با اعتدال در انفاق توجهتان را به مطالب زير جلب مي كنيم:
« وَالذينَ اذا اَنفَقوا لَم يُسرفوُا و لَم يَفتروُا وَ كانَ بينَ ذلكَ قواماً » ( فرقان/ 67)
« آنان كسانى هستند كه هر گاه انفاق كنند ، نه اسراف كنند و نه سختگيرى ، بلكه در ميان اين دو ، اعتدال مىورزند.»
اين آيه ، بيانگر يكى از مهمترين مسايل زندگى است كه رعايت آن موجب آسايش و آرامش فرد و جامعه شده و باعث گشودن گرههاى مشكلات و برطرف شدن بسيارى از نابسامانىهاى اجتماعى و اقتصادى مىگردد . و مىتوان از آن به عنوان معجزه زندگى ياد كرد ، و آن مساله اعتدال در انفاق و مصرف است.
اعتدال ، يعنى ميانهروى و حدفاصل بين افراط و تفريط ، كه چنين كارى از نظر اسلام در همه چيز ، محبوب و مطلوب است ، قرآن مسلمانان را به خاطر پيروى از اسلام ، به عنوان « امت وسط » يعنى امت معتدل خوانده و مى فرمايد: « وَكذلكَ جَعلناكُم اَمةٌ وَسَطاً » ( بقره /143) اينگونه شما را امت ميانه قرار داديم.
امير مؤمنان على (ع) آنان را كه از راه اعتدال به سوى افراط يا تفريط كشانده مىشوند ، جاهل خوانده و مىفرمايد: « لا تَرَي الجاهِلُ الّامفرطا او مفرطا » هميشه جاهل را نمىنگرى جز اين كه يا زيادهروى مىكند ، و يا كم مىآورد.
در آيه مورد بحث ، كه بيانگر يكي از نشانه هاي بندگان ممتاز خداست ، از يكى از شاخه هاى مهم اعتدالى ، كه مربوط به امور اقتصادى و زندگى اجتماعى است سخن به ميان آورده ، كه نقش مهمى در اصلاح زندگى و سامان يافتن شؤون اجتماعى و خانوادگى دارد ؛ و آن رعايت اعتدال در مصرف است ، يعنى انسان مسلمان ، در انفاق و مصرف ، نه اسراف مىكند و نه سختگيري ، بلكه راه ميانه ي بين اين دو را برمىگزيند.
رعايت اعتدال در انفاق يك حالت نسبي دارد, يعني نسبت به افراد با شرايط اقتصادي مختلف متفاوت است, هر كسي بايد خودش حساب كند و شان خويش را در انفاق و اسراف بيابد. اگر بيش از حد نياز انفاق كند ممكن است اسراف محسوب شود و در صورتي كه توان داشته باشد و نياز را برنياورد, دچار بخل خواهد بود. مثلا كسي كه حقوق و درآمد ماهانه اش 300000 تومان است اگر در مهماني و پذيرايي اش چند نوع غذا باشد و انواع ميوه ها بر سر سفره اش باشد اسراف است و يا مثلا هديه اي كه به طور معمول براي مراسمي مثل تولد و ازدواج و خريد خانه و غيره تهيه مي كند, اگر بيست هزار تومان و يا حداكثر سي هزار تومان بيشتر باشد اسراف است مگر در موارد خاصي كه معمولا نادر و استثنايي است.
همين فرد با همين درآمد اگر مثلا نيمي از درآمدش را انفاق كند, مشمول اسراف است چون از حيث معيشت در سختي مي افتد و به طور كلي بايد ميزان درآمد و شأنيت اجتماعي و شرايط اقتصادي ملاك و معيار اسراف و بخل باشد كه در افراد مختلف, متفاوت است. يك ميهماني با هزينه صد هزار تومان براي درآمد سيصد هزار تومان اسراف است در حالي كه براي درآمد دو ميليون تومان معمولي و عادي است. در واقع اسراف آن است كه بيش از حد و در غير حق و بي جا مصرف گردد.
واقتار و بخل آن است كه كمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد. در روايتي تشبيه جالبي براي اسراف و اقتار (بخل) و حد اعتدال بيان شده است. هنگامي كه حضرت صادق(ع)، آيه 67 سوره سوره فرقان را تلاوت كرد, مشتي سنگ ريزه از زمين برداشت و محكم در دست گرفت و فرمود اين همان اقتار و سخت گيري است. سپس مشت ديگري برداشت و دست خود را چنان گشود كه همه آن را بر روي زمين ريخت و فرمود اين «اسراف» است. بار سوم مشت ديگري برداشت و كمي دست خود را گشود به گونه اي كه مقداري فرو ريخت و مقداري در دستش باز ماند و فرمود اين همان «قوام» است.تفسير نمونه, ج 15, ص 152
كاري كه اهل بيت(ع) انجام دادند و داستان آن در سوره هل اتي آمده ايثار بود كه بالاتر از انفاق است. انفاق, يعني دادن مالي كه بيش از نياز خود انسان است به نيازمندان و تامين مخارج آنها, در حالي كه در ايثار حتي چيزي را كه بدان نياز داري به ديگران مي دهي و از خويش مي گذري.
10- در مورد ايي موضوع مراجعه به منابع ذيل سودمند است :
1- اسلام و مقتضيات زمان ، استاد مطهري
2- اخلاق در قرآن ، آيه الله مكارم شيرازي ، ج2، حرص و قناعت
10 – با توجه به ان چه در مورد قناعت گفته شد معني ولخرجي نيز روشن مي گردد . مواردي كه شما ذكر كرده ايد خساست محسوب نمي شود . كم كردن از مخارج غير ضروري و پس انداز كردن براي آينده و تحصيل و ازدواج حساست به شمار نمي ايد بلكه اين كارآينده بيني و دور نگري است كه مورد توصيه و سفارش است .
11- براي پرهيز از ولخرجي راهكارهاي عملي زير موثر است :
الف- سعي كنيد جز در موارد لازم پول زيادي با خود حمل نكنيد و تنها به اندازه لازم و معمول با خود پول برداريد .
ب- جز در موارد لازم به مغازه ها و فروشگاه ها و جاهايي كه شما را وسوسه به خريد غير لازم مي كند نرويد .
ج- تنها براي خريد لازم به فروشگاه برويد و نياز خود را از پيش مشخص نماييد نه اين كه به مغازه و فروشگاه برويد و در آن جا تازه به فكر نياز خود بيفتيد .
7- توجه شما را به چند حديث در اين مورد جلب مي نماييم :
َالف- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص : الْقَنَاعَةُ كَنْزٌ لَا يَفْنَى
رسول خدا فرموده: قناعت گنجى است كه تمام نميشود.
ارشاد القلوب-ترجمه رضايى ج1 ص2 باب 34
ب- وَ فِي الزَّبُورِ الْقَانِعُ غَنِيٌّ وَ لَوْ جَاعَ وَ عَرِيَ وَ مَنْ قَنِعَ اسْتَرَاحَ مِنْ أَهْلِ زَمَانِهِ وَ اسْتَطَالَ عَلَى أَقْرَانِه
و دركتاب زبور است كه قناعتكننده ثروتمند است اگر چه گرسنه و برهنه باشد و هر كس قناعت كند از مردم زمانش راحت است و آرامش خاطر دارد.
ارشاد القلوب-ترجمه رضايى ج1 284 باب سى و چهارم - در قناعت است ..... ص : 283
ج- َ قَالَ ص : يَهْرَمُ ابْنُ آدَمَ وَ يَبْقَى مَعَهُ اثْنَانِ الْحِرْصُ وَ طُولُ الْأَمَل
و فرمود: پسر آدم پير مىشود ولى دو خصلت با او باقى ميماند يكى حرص و آز ديگرى آرزو
د-و نيز پيامبر –ص- فرمود : يَا عَلِيُّ أَنْهَاكَ عَنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ عِظَامٍ الْحَسَدِ وَ الْحِرْصِ وَ الْكَذِب
اي علي ! تو را از سه صفت بد بزرگ يعني حسادت و حرص و دروغ بر حذر مي دارم .
بحار الأنوار ج66 ص 371 باب 38
براي آگاهي بيشتر در اين مورد ر. ك :
1- اخلاق در قرآن ، آيه الله مكارم شيرازي ، ج2، مباحث حرص و قناعت و اسراف
در پاسخ به نكاتي توجه نماييد :
1- (ر. ك: جامع السعادات، ملا مهدي نراقي ص 101- 100 ) .
بنابراين مي توان گفت قانع كسى است كه به اندك بسنده مى كند و ناخشنود نمى شود و روى ترش نمى كند و به سهم خويش راضي است . قانع يعنى كسى كه بسنده مىكند به آنچه كه از دنيا به وى برسد اگر چه كم باشد و بر امكانات اندك سپاسگزار است.
3- گاهي ممكن است مقوله قناعت با خساست و بخل اشتباه شود . در تفاوت قناعت و بخل گفتني است كه قناعت بيشتر در اخلاق فردي مطرح است و مربوط به استفاده بهينه از امكانات زندگي و اجتناب از زياده روي در هزينه ها و مصارف و رضايت به نعمت هاي الهي است، اگر چه اندك باشد، در حالي كه خساست و بخل مربوط به اخلاق اجتماعي است، آنگاه كه انسان بايد به ياري ديگران بشتابد و از امكانات مالي و اعتباري خويش در جهت دستگيري و ياري برادران مومن خويش مصرف نمايد، بخل بورزد و هزينه نكند. قناعت نمود مناعت طبع و بزرگواري و زهد و تحمل آدمي است ، در حالي كه بخل صفت رزيله و ناشي از حقارت نفس و نمود خودخواهي انسان است .
4- عقل عامل مهمي در گزينش قناعت است. حضرت علي عليه السلام ميفرمايد: «من عقل قنع آنكه خردورزي كند، قناعت پيشه ميكند.» (آمدي، عبدالواحد، غررالحكم، شرح خوانساري، ج 5، ص 150 .) عقل قناعت را به علت آثار ارزشمند آن، از جمله: بينيازي انسان از غير خود و قدرت يافتن آدمي براي تحمل كمبودها و صبر بر آنها، بر ميگزيند و آن را به سود شخص ميداند. گرچه انسان در ظاهر با قناعت، از امكانات ظاهري استفاده كمتري ميكند، ولي به جهت عاقبت قناعت، اين عمل مورد پذيرش عقل است . هر اندازه سطح دانش شخص نسبتبه جهان و نفس خود بيشتر ميشود و با عمق بيشتري به مسائل انساني توجه ميكند، در پذيرش صفات پسنديده انساني، از جمله صفت قناعت، آمادگي بيشتري پيدا ميكند.
با آنچه گفته آمد روشن مىگردد كه قناعت جلوه اى از حالت و ملكه زهداست كه در رفتار و سطح معيشت زندگى انسان پديد مى آيد و در واقع زندگى زاهدانه همان زندگى با قناعت ساده و به دوراز آزمندى رفاه زدگى تجملگرايى و تنوع طلبى است.
امير المؤمنين عليه السّلام نيز قناعت را به زندگى ساده و كم زرق و برق و سبك تفسير كرده است :اقنعوا بالقليل من دنيا كم لسلامه دينكم فان المومن البلغه اليسيره من الدنيا تقنعه (غرر الحكم : 2549 .) به اندك دنيا بسنده كنيد تا دينتان سالم بماند زيرا مومن به اندكى كه كايتش كند قناعت دارد.
5- علماي اخلاق نقطه مقابل قناعت را حرص مي دانند و در تعريف آن چنين مي گويند : حرص صفتي است نفساني كه انسان را به اندوختن بيش از احتياج خود وا مي دارد و از شاخه هاي حب دنيا و اصفات هلاك كننده و ازاخلاق گمراه كننده است . حرص به بياباني مي ماند كه كرانه هاي آن نا پيدا است و هم چون سرزمين وحشتناك بي انتها است كه حريص هر قدر در آن پيش مي رود به آخر آن نمي رسد
به طور مثال قناعت به اين است كه اگر اين فرد در طول سال مثلا به دو دست لباس نياز دارد به همين تعداد اكتفا نمايد و حرص نزند و زياده روي و اسراف نكند .
6-در موضوع قناعت و صرفه جويي بايد همه جوانب و اطراف آن را در نظر گرفت و سطحي نگر و يك جانبه نگر نبود . گاهي ممكن است در موردي و نسبت به فردي قناعت صدق كند و به حال او مفيد باشد ولي نسبت به كل جامعه و كشور صدق قناعت نكند و در مجموع به نفع جامعه و كشور نباشد .
در دوران ما كه مسائل اقتصادي كاملا تخصصي و پيچيده شده و اوضاع و شرايط جهاني در آن تاثير بسياري دارد موضوع قناعت را نيز با توجه به اين وضعيت و شرايط در نظر گرفت زيرا دين مجموعه اي از احكام و اخلاق و معارف و حقايق است و مسلمان تمام عيار آن است كه همه اين امور را با هم در نظر بگيرد .
به عنوان مثال باز گذاشتن لامپي كه مورد استفاده نيست اسراف و زياده روي در مصرف برق است و بايد آن را خاموش كرد ولي ممكن است اولويت ديگري مطرح باشد كه باعث شود اين كار فعلا اسراف محسوب نشود، مثلا اگر به فرض از نظر كليد برق در مضيقه باشيم ويا توليد آن هزينه زيادي در بر داشته باشد و روشن و خاموش كردن كليد مستلزم استهلاك و خرابي و نياز به تهيه ويا توليد آن با هزينه بالا باشد ولي توليد برق و بازگذاشتن لامپ در مجموع ارزان تر و به صرفه تر باشد مصداق قناعت در اين جا باز گذاشتن لامپ و روشن و خاموش نكردن كليد است .
پس قناعت و حرص نداشتن امري نسبي است وبايد موردش را با مقايسه با حالات و صورت هاي ديگر و براساس نگاهي جامع و فراگير تعيين نمود .
7- هر چند قناعت شخصي و فردي مفيد و سازنده است ولي نتيجه كامل و تمام عيار هنگامي حاصل مي گردد كه به صورت يك فرهنگ عام و فراگير در همه عرصه ها و ميدان ها اجرا شود و ميان اينها هماهنگي و همسويي باشد . در مثال مطرح شده در عين حال كه من مصرف كننده بايد از مصرف بيش از حد نياز خود داري كنم و قناعت داشته باشم ، توليد كننده لباس و پوشاك نيز بايد در حد خود و متناسب با نوع كارش قناعت را رعايت كند و از توليد بي رويه و زيادتر از حد نياز بازار و جامعه خودداري كند تا منجر به عرضه بيش از حد تقاضا و در نتيجه بهم خوردن توازن اقتصادي نگردد .
به عبارتي ديگر عمل به هر دستور از دستورات دين هر چند همواره سودمند و راهگشا است اما بهترين و كامل ترين ثمره و نتيجه آن مربوط به زماني است كه همه اين دستورات با يكديگر و در كنار هم مورد عمل واقع شود و همه شرا يط و اوضاع و احوال با هم در نظر گرفته شود .
8- در فقه اسلامي و آموزه هاي قرآن و اهل بيت –ع- بيان شده كه در مواردي كه عمل به دو و يا چند دستور و حكم الهي مستلزم تزاحم در بين آنها است جاي قاعده اهم و مهم است و بايد در ميان اين چند وظيفه آنراكه مهم تر است مقدم داشت و به آن عمل كرد ،مثلا لمس نامحرم حرام است ولي اگر در موردي نجات جان نامحرمي در گرو لمس او باشد نجات جان او بر حرمت لمس او مقدم است.
به طور كلي بايد توجه داشت كه قناعت بخل ورزيدن و يا مصرف نكردن نيست، قناعت آن است كه انسان از امكانات خويش به صورت صحيح و با بهره وري مناسب و رعايت الگوي مصرف توصيه شده در جامعه و مطابق دستورات اسلام استفاده كند و در اين امور از زياده روي و ريخت و پاش اجتناب ورزد.
9-اصل كلي اقتصادي اسلام در خانواده و جامعه رعايت اعتدال است. در رابطه با اعتدال در انفاق توجهتان را به مطالب زير جلب مي كنيم:
« وَالذينَ اذا اَنفَقوا لَم يُسرفوُا و لَم يَفتروُا وَ كانَ بينَ ذلكَ قواماً » ( فرقان/ 67)
« آنان كسانى هستند كه هر گاه انفاق كنند ، نه اسراف كنند و نه سختگيرى ، بلكه در ميان اين دو ، اعتدال مىورزند.»
اين آيه ، بيانگر يكى از مهمترين مسايل زندگى است كه رعايت آن موجب آسايش و آرامش فرد و جامعه شده و باعث گشودن گرههاى مشكلات و برطرف شدن بسيارى از نابسامانىهاى اجتماعى و اقتصادى مىگردد . و مىتوان از آن به عنوان معجزه زندگى ياد كرد ، و آن مساله اعتدال در انفاق و مصرف است.
اعتدال ، يعنى ميانهروى و حدفاصل بين افراط و تفريط ، كه چنين كارى از نظر اسلام در همه چيز ، محبوب و مطلوب است ، قرآن مسلمانان را به خاطر پيروى از اسلام ، به عنوان « امت وسط » يعنى امت معتدل خوانده و مى فرمايد: « وَكذلكَ جَعلناكُم اَمةٌ وَسَطاً » ( بقره /143) اينگونه شما را امت ميانه قرار داديم.
امير مؤمنان على (ع) آنان را كه از راه اعتدال به سوى افراط يا تفريط كشانده مىشوند ، جاهل خوانده و مىفرمايد: « لا تَرَي الجاهِلُ الّامفرطا او مفرطا » هميشه جاهل را نمىنگرى جز اين كه يا زيادهروى مىكند ، و يا كم مىآورد.
در آيه مورد بحث ، كه بيانگر يكي از نشانه هاي بندگان ممتاز خداست ، از يكى از شاخه هاى مهم اعتدالى ، كه مربوط به امور اقتصادى و زندگى اجتماعى است سخن به ميان آورده ، كه نقش مهمى در اصلاح زندگى و سامان يافتن شؤون اجتماعى و خانوادگى دارد ؛ و آن رعايت اعتدال در مصرف است ، يعنى انسان مسلمان ، در انفاق و مصرف ، نه اسراف مىكند و نه سختگيري ، بلكه راه ميانه ي بين اين دو را برمىگزيند.
رعايت اعتدال در انفاق يك حالت نسبي دارد, يعني نسبت به افراد با شرايط اقتصادي مختلف متفاوت است, هر كسي بايد خودش حساب كند و شان خويش را در انفاق و اسراف بيابد. اگر بيش از حد نياز انفاق كند ممكن است اسراف محسوب شود و در صورتي كه توان داشته باشد و نياز را برنياورد, دچار بخل خواهد بود. مثلا كسي كه حقوق و درآمد ماهانه اش 300000 تومان است اگر در مهماني و پذيرايي اش چند نوع غذا باشد و انواع ميوه ها بر سر سفره اش باشد اسراف است و يا مثلا هديه اي كه به طور معمول براي مراسمي مثل تولد و ازدواج و خريد خانه و غيره تهيه مي كند, اگر بيست هزار تومان و يا حداكثر سي هزار تومان بيشتر باشد اسراف است مگر در موارد خاصي كه معمولا نادر و استثنايي است.
همين فرد با همين درآمد اگر مثلا نيمي از درآمدش را انفاق كند, مشمول اسراف است چون از حيث معيشت در سختي مي افتد و به طور كلي بايد ميزان درآمد و شأنيت اجتماعي و شرايط اقتصادي ملاك و معيار اسراف و بخل باشد كه در افراد مختلف, متفاوت است. يك ميهماني با هزينه صد هزار تومان براي درآمد سيصد هزار تومان اسراف است در حالي كه براي درآمد دو ميليون تومان معمولي و عادي است. در واقع اسراف آن است كه بيش از حد و در غير حق و بي جا مصرف گردد.
واقتار و بخل آن است كه كمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد. در روايتي تشبيه جالبي براي اسراف و اقتار (بخل) و حد اعتدال بيان شده است. هنگامي كه حضرت صادق(ع)، آيه 67 سوره سوره فرقان را تلاوت كرد, مشتي سنگ ريزه از زمين برداشت و محكم در دست گرفت و فرمود اين همان اقتار و سخت گيري است. سپس مشت ديگري برداشت و دست خود را چنان گشود كه همه آن را بر روي زمين ريخت و فرمود اين «اسراف» است. بار سوم مشت ديگري برداشت و كمي دست خود را گشود به گونه اي كه مقداري فرو ريخت و مقداري در دستش باز ماند و فرمود اين همان «قوام» است.تفسير نمونه, ج 15, ص 152
كاري كه اهل بيت(ع) انجام دادند و داستان آن در سوره هل اتي آمده ايثار بود كه بالاتر از انفاق است. انفاق, يعني دادن مالي كه بيش از نياز خود انسان است به نيازمندان و تامين مخارج آنها, در حالي كه در ايثار حتي چيزي را كه بدان نياز داري به ديگران مي دهي و از خويش مي گذري.
10- در مورد ايي موضوع مراجعه به منابع ذيل سودمند است :
1- اسلام و مقتضيات زمان ، استاد مطهري
2- اخلاق در قرآن ، آيه الله مكارم شيرازي ، ج2، حرص و قناعت
10 – با توجه به ان چه در مورد قناعت گفته شد معني ولخرجي نيز روشن مي گردد . مواردي كه شما ذكر كرده ايد خساست محسوب نمي شود . كم كردن از مخارج غير ضروري و پس انداز كردن براي آينده و تحصيل و ازدواج حساست به شمار نمي ايد بلكه اين كارآينده بيني و دور نگري است كه مورد توصيه و سفارش است .
11- براي پرهيز از ولخرجي راهكارهاي عملي زير موثر است :
الف- سعي كنيد جز در موارد لازم پول زيادي با خود حمل نكنيد و تنها به اندازه لازم و معمول با خود پول برداريد .
ب- جز در موارد لازم به مغازه ها و فروشگاه ها و جاهايي كه شما را وسوسه به خريد غير لازم مي كند نرويد .
ج- تنها براي خريد لازم به فروشگاه برويد و نياز خود را از پيش مشخص نماييد نه اين كه به مغازه و فروشگاه برويد و در آن جا تازه به فكر نياز خود بيفتيد .
7- توجه شما را به چند حديث در اين مورد جلب مي نماييم :
َالف- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص : الْقَنَاعَةُ كَنْزٌ لَا يَفْنَى
رسول خدا فرموده: قناعت گنجى است كه تمام نميشود.
ارشاد القلوب-ترجمه رضايى ج1 ص2 باب 34
ب- وَ فِي الزَّبُورِ الْقَانِعُ غَنِيٌّ وَ لَوْ جَاعَ وَ عَرِيَ وَ مَنْ قَنِعَ اسْتَرَاحَ مِنْ أَهْلِ زَمَانِهِ وَ اسْتَطَالَ عَلَى أَقْرَانِه
و دركتاب زبور است كه قناعتكننده ثروتمند است اگر چه گرسنه و برهنه باشد و هر كس قناعت كند از مردم زمانش راحت است و آرامش خاطر دارد.
ارشاد القلوب-ترجمه رضايى ج1 284 باب سى و چهارم - در قناعت است ..... ص : 283
ج- َ قَالَ ص : يَهْرَمُ ابْنُ آدَمَ وَ يَبْقَى مَعَهُ اثْنَانِ الْحِرْصُ وَ طُولُ الْأَمَل
و فرمود: پسر آدم پير مىشود ولى دو خصلت با او باقى ميماند يكى حرص و آز ديگرى آرزو
د-و نيز پيامبر –ص- فرمود : يَا عَلِيُّ أَنْهَاكَ عَنْ ثَلَاثِ خِصَالٍ عِظَامٍ الْحَسَدِ وَ الْحِرْصِ وَ الْكَذِب
اي علي ! تو را از سه صفت بد بزرگ يعني حسادت و حرص و دروغ بر حذر مي دارم .
بحار الأنوار ج66 ص 371 باب 38
براي آگاهي بيشتر در اين مورد ر. ك :
1- اخلاق در قرآن ، آيه الله مكارم شيرازي ، ج2، مباحث حرص و قناعت و اسراف