راه مبارزه با نفس | کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی
کانال ارتباطی از طریق پست الکترونیک :
support@alefbalib.com
نام :
*
*
نام خانوادگی :
*
*
پست الکترونیک :
*
*
*
تلفن :
دورنگار :
آدرس :
بخش :
مدیریت کتابخانه
روابط عمومی
پشتیبانی و فنی
نظرات و پیشنهادات /شکایات
پیغام :
*
*
حروف تصویر :
*
*
ارسال
انصراف
از :
{0}
پست الکترونیک :
{1}
تلفن :
{2}
دورنگار :
{3}
Aaddress :
{4}
متن :
{5}
فارسی |
العربیه |
English
ورود
ثبت نام
در تلگرام به ما بپیوندید
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ...
همه موارد
عنوان
موضوع
پدید آور
جستجو در متن
: جستجو در الفبا
در گوگل
...جستجوی هوشمند
صفحه اصلی کتابخانه
پورتال جامع الفبا
مرور منابع
مرور الفبایی منابع
مرور کل منابع
مرور نوع منبع
آثار پر استناد
متون مرجع
مرور موضوعی
مرور نمودار درختی موضوعات
فهرست گزیده موضوعات
کلام اسلامی
امامت
توحید
نبوت
اسماء الهی
انسان شناسی
علم کلام
جبر و اختیار
خداشناسی
عدل الهی
فرق کلامی
معاد
علم نفس
وحی
براهین خدا شناسی
حیات اخروی
صفات الهی
معجزات
مسائل جدید کلامی
عقل و دین
زبان دین
عقل و ایمان
برهان تجربه دینی
علم و دین
تعلیم آموزه های دینی
معرفت شناسی
کثرت گرایی دینی
شرور(مسأله شر)
سایر موضوعات
اخلاق اسلامی
اخلاق دینی
تاریخ اسلام
تعلیم و تربیت
تفسیر قرآن
حدیث
دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات
سیره ائمه اطهار علیهم السلام
شیعه-شناسی
عرفان
فلسفه اسلامی
مرور اشخاص
مرور پدیدآورندگان
مرور اعلام
مرور آثار مرتبط با شخصیت ها
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی
مرور مجلات
مرور الفبایی مجلات
مرور کل مجلات
مرور وضعیت انتشار
مرور درجه علمی
مرور زبان اصلی
مرور محل نشر
مرور دوره انتشار
گالری
عکس
فیلم
صوت
متن
چندرسانه ای
جستجو
جستجوی هوشمند در الفبا
جستجو در سایر پایگاهها
جستجو در کتابخانه دیجیتالی تبیان
جستجو در کتابخانه دیجیتالی قائمیه
جستجو در کنسرسیوم محتوای ملی
کتابخانه مجازی ادبیات
کتابخانه مجازی حکمت عرفانی
کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران
کتابخانه تخصصی ادبیات
کتابخانه الکترونیکی شیعه
علم نت
کتابخانه شخصی
مدیریت علاقه مندیها
ارسال اثر
دانشنامه
راهنما
راهنما
راه مبارزه با نفس
کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
فارسی
کتاب الکترونیکی
میانگین امتیازات:
امتیاز شما :
تعداد امتیازات :
0
راه مبارزه با نفس
ویرایش اثر
کلید واژه اصلی :
مبارزه با نفس
,
خودسازی و سلوک
,
مجاهده
سوال:
چگونه به مبارزه با هواها مي توان پرداخت؟
پاسخ تفصیلی:
در اين مسير، به عنوان مقدمه بايد به دنبال «علمِ مبارزه با نفس» باشيم و آگاهيهاي مورد نياز در اين زمينه را فرا بگيريم. يادگرفتن چنين علمي خيلي ارزشمند است. اين علم مجموعهاي از آگاهيهاست که ضمن بيان مباني، راههاي جهاد با نفس و پيچيدگيهاي آن را براي ما مشخص ميکند.از امام صادق(ع) پرسيدند چرا خدا به لقمان حکمت داد و چرا اينقدر آدم ارزشمندي شد؟ امام صادق(ع) در پاسخ، ابتدا به شيوۀ زندگي و برخي رفتارهاي خوب لقمان اشاره ميکنند و بعد ميفرمايد: لقمان کسي بود که فکر ميکرد و عبرت ميگرفت و علم مبارزه با هواي نفس را آموزش ميديد تا بوسيلۀ آن بر هواي نفس خود غلبه کند و با نفس خود مجاهده نمايد و و خودش را از شرّ شيطان محافظت کند.. به همين دليل بود که خداوند به لقمان حکمت و عصمت داد؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ لُقْمَانَ وَ حِكْمَتِهِ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ، فَقَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ مَا أُوتِيَ لُقْمَانُ الْحِكْمَةَ بِحَسَبٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَا أَهْلٍ وَ لَا بَسْطٍ فِي جِسْمٍ وَ لَا جَمَالٍ وَ لَكِنَّهُ كَانَ رَجُلًا قَوِيّاً فِي أَمْرِ اللَّهِ مُتَوَرِّعاً فِي اللَّه ... وَ يَعْتَبِرُ وَ يَتَعَلَّمُ مَا يَغْلِبُ بِهِ نَفْسَهُ وَ يُجَاهِدُ بِهِ هَوَاه ُوَ يَحْتَرِزُ بِهِ مِنَ الشَّيْطَانِ فَكَانَ يُدَاوِي قَلْبَهُ بِالْفِكْرِ وَ يُدَاوِي نَفْسَهُ بِالْعِبَرِ- وَ كَانَ لَا يَظْعَنُ إِلَّا فِيمَا يَنْفَعُهُ- فَبِذَلِكَ أُوتِيَ الْحِكْمَةَ وَ مُنِحَ الْعِصْمَةَ ؛ تفسير قمي/ج2/ص162)بايد يک برنامۀ آموزشي براي «راههاي مبارزه با هواي نفس» داشته باشيم
ما براي درک مباني و راههاي مبارزه با هواي نفس بايد آموزش ببينيم و يک برنامۀ آموزشي داشته باشيم. بايد به دنبال آموختن علم جهاد با نفس باشيم. البته ممکن است اين علم را «علم اخلاق» يا «علم تربيت» و يا به تعبير بهتر «علم تهذيب نفس» بنامند، ولي در واقع اين دانش به تعبير اميرالمومنين(ع) آگاهي از «نظام دين» است.( نِظامُ الدِّينِ مُخالَفَةُ الهوي؛ غررالحکم/6427)امام صادق(ع) در ادامۀ روايت ميفرمايد: «لقمان قلب خود را با فکر کردنِ زياد و نفس خود را با عبرتها مداوا ميکرد؛ فَكَانَ يُدَاوِي قَلْبَهُ بِالْفِكْرِ وَ يُدَاوِي نَفْسَهُ بِالْعِبَر» يعني بسياري از مسائل اين علم را با فکر کردن و عبرت گرفتن از تجربهها نيز ميتوان دريافت، و دين تنها يک راهنماست. لازمۀ اين سخن آن است که علوم تجربي هم ميتوانند هم جهت با دين، انسان را در مسير مبارزه با هواي نفس کمک کنند. تعبير «عبرت گرفتن» که در روايات زياد به چشم ميخورد فرقي با تجربه ندارد. عبرت يعني از تجربيات خوب استفاده کردن و علوم تجربي منظم شدۀ تمام تجربيات انسانهاست که طي قرون و اعصار در موضوعات مختلف انباشته شده و نظم گرفته است. دين ميتواند علوم تجربي را راهنمايي کند و علوم تجربي هم در مسير رشد خود حتماً به همان حرفهاي دين ميرسند.مبارزه با نفس به انسان حکمت ميدهد/لقمان علاوه بر حکمت، عصمت هم يافته بود
امام صادق(ع) در ادامه روايت، ميفرمايد: لقمان نزديک نميشد مگر به چيزي که نفعش در آن باشد. (تبعيت کردن از هواي نفس به ضرر انسان است و نفع انسان در مخالفت با هواس نفس است) به همين دليل (يعني به دليل فراگيري دانش مبارزه با نفس و ممارست در جهاد با نفس و ...) به لقمان حکمت و عصمت داده شد؛ وَ كَانَ لَا يَظْعَنُ إِلَّا فِيمَا يَنْفَعُهُ- فَبِذَلِكَ أُوتِيَ الْحِكْمَةَ وَ مُنِحَ الْعِصْمَةَ.»(منبع پيشين)به اين فکر کنيد که چرا مبارزه با نفس به انسان حکمت ميدهد و او را توليدکنندۀ علم قرار ميدهد و راه طولاني فهميدن پيچيدهترين قواعد عالم را براي او کوتاه و سهل ميکند؟ و چرا انسان را به حد عصمت اکتسابي ميرساند؟خدا به لقمان عصمت عنايت کرد، چون واقعاً دنبال «مبارزه با نفس» بود
بر اساس فرمايش امام صادق(ع)، خداوند علاوه بر حکمت، به لقمان عصمت هم عطا کرد. برخي وقتي سخن از «عصمت» براي غير از ائمۀ معصومين ميشود، حساسيت منفي پيدا ميکنند. در حاليکه سخن گفتن از عصمت اکتسابي در اثر تقوا و مبارزه با هواي نفس و اخلاص بارها در روايتها آمده است. مثلاً امام باقر(ع) ميفرمايد: «اگر خداوند متعال، حسن نيت را در کسي ببيند او را در پناه عصمت قرار ميدهد؛ إِذَا عَلِمَ اللَّهُ تَعَالَى حُسْنَ نِيَّةٍ مِنْ أَحَدٍ اكْتَنَفَهُ بِالْعِصْمَة»(اعلام الدين/ص301) اين ميشود عصمت اکتسابي. خداوند به لقمان هم، عصمت عنايت کرده است، چون او واقعاً دنبال مبارزه با نفس بوده است.آيت الله بهجت(ره) در بياني ميفرمايند: شرط نبوت و وصايت، عصمت است؛ اما بر اين كه «عصمت، اصلا تحققش منحصر به نبى و وصى است»، دليل نداريم. زيرا در زيد بن على بن الحسين(عليهم السلام) احتمال عصمت مىدهيم؛ من احتمال حسابى، حتى بالاتر از احتمال مى دهم، كه ايشان معصوم از خطيئه بوده نه معصوم از خطا. در جايى - گويا در تفسيرش - مى گويد: «معصوم همان پنج تن بودند» كه پيداست در اين مساءله با معصوم (عليه السلام) گفتگو نكرده؛ اما هم خودش و هم پسرش (يحيى)با آن جوانىاش، معصوم از خطيئه بودند. و امام صادق (عليه السلام) فرموده است: «خدا عمويم زيد را رحمت كند؛ اگر پيروز مىشد، حق ما را به ما وا مىگذاشت.» همين طور در حضرت ابوالفضل و على بن حسين (كه در كربلا شهيد شد) و اين همه اصحاب سيدالشهداء؛ صحبت احتمال نيست واقع عصمت در اينها محرز است. و همچنين براى مقداد و سلمان؛ آيا مىشود بگوييم عصمت ندارند؟ بلكه نزديك عصر ما هم ديده شده كسانى كه مدعى بودند: «معصيت بجا نياورديم عالما و عامدا؛ از روى علم و عمدا، معصيت بجا نياورديم.» (گوهرهاى حكيمانه/58)بعد از کسب آگاهي، اولين اقدامي که بايد در مسير «جهاد با نفس» انجام دهيم چيست؟/ به سادگي نميتوان اولين اقدام را تعريف کرد چون وجود انسان ذوابعاد است
بعد از کسب آگاهي و وقتي پذيرفتيم که تنها مسير ما مبارزه با نفس است و به اهميت و ضرورت آن پي برديم، اين سؤال مطرح ميشود که اولين اقدامي که بايد در اين مسير انجام دهيم چيست؟ به اين سادگي نميتوان اولين اقدام را در وجود انسان تعريف کرد چون وجود انسان داراي ابعاد مختلف است و هروقت از اولين اقدام سخن ميگوييم، اين سؤال پيش ميآيد که اولين اقدام در کدام ساحت از ساحتهاي وجودي انسان؟به عنوان مثال، از جهت انواع روابط انسان، شايد بتوان گفت، از جهت رابطۀ انسان با خدا، اولين اقدام درست کردن نماز است، و از جهت رابطه با اطرافيان، اولين اقدام ظلم نکردن است. در رابطۀ با کنترل رفتار نيز به سادگي نميشود گفت که من اول بايد چشم خود را کنترل کنم يا اول گوش يا زبان خود را کنترل کنم.همچنين انسان غير از اعمال و روابط مختلف، مراتب وجودي مختلفي هم دارد. يعني علاوه بر مرتبۀ «عمل و رفتار»، در مرتبۀ «فکر و انديشه» يا در مرتبۀ «احساسات و علايق» هم ميتواند فعاليتهايي انجام دهد. در اينجا نيز پرسشهايي پديد ميآيد: آيا اولين اقدام، اقدام در مرحلۀ انديشه است يا اقدام در مرحلۀ عمل و رفتار است يا اقدام در مرحلۀ گرايشها و احساسات؟ در اينجا هم به سادگي نميتوان تعيين کرد که اولين اقدام در کدام مرتبه يا مرحله بايد باشد.البته از يک جهت گفته ميشود اولين قدم، اقدام در مرحلۀ گرايشها است. زيرا اين يک واقعيت روشن است که تا وقتي انسان گرايش به فهميدن يک مسئله يا انجام يک عمل نداشته باشد، به سراغ آن نميرود. اما آنچه مسئله را پيچيده ميکند، اين است که خداوند انسان را بدون گرايش نيافريده، و از همان ابتدا فطرتاً در تمام انسانها، گرايشهايي را قرار داده است. به همين دليل است که در بسياري از مواقع، اولين اقدام، اقدام در مرحلۀ گرايش نيست. چون يک سلسله گرايشات خوب در انسان موجود هستند و نياز به کسب آنها نيست.اولين قدم «مبارزه با نفس» پس از آگاهي: داشتن نگرش «بدترين دشمن» به نفس خود/بايد يک برداشت بسيار بد و دشمنانه از نفس داشته باشيم
با همۀ پيچيدگيهاي روح انسان که موجب شده معرفي اولين قدم بسيار سخت باشد، يک اقدام را به عنوان اولين قدم ميتوان معرفي کرد و آن هم اينکه انسان در مسير مبارزه با هواي نفس، در اولين قدم به دنبال اين باشد که نگرشي که به نفس بايد پيدا کند، همان نگرشي باشد که به بدترين دشمن خود دارد. يعني نگرش انسان به «نفسِ خود» و به «انانيت خود» بايد به گونهاي باشد که او را موجود بسيار بدي بداند و از او يک برداشت دشمنانه داشته باشد.آگاهي کفايت نميکند؛ بايد نگاه ما به نفس بسيار با ثبات و عميق باشد و اين نياز به دقت و صرف وقت دارد؛ که ضمن مبارزه با هواي نفس بايد انجام بگيرد.خيليها قبول ندارند که نفس آنها موجود بد و خطرناکي است و حتي با نفس خودشان رفيق هستند!
خيليها قبول ندارند که نفس آنها موجود بدي است و از آن احساس خطر نميکنند و حتي با نفس خودشان رفيق هستند! در حالي که واقعاً بايد اين اتفاق براي ما بيفتد که نفس خودمان را دشمن خودمان بدانيم و اين احساس و نگرش را داشته باشيم که گرايشهاي پست و نفساني ما (که همان هواي نفس است) بسيار بد و خبيث هستند و اگر آن را دشمن خود ندانيم و با آن مبارزه نکنيم، به يک موجود لوس، نُنُر، بيمنطق و خطرناک تبديل خواهد شد.پيامبر(ص): بدترين دشمن تو نفس توست/ براي مبارزه با نفس، بايد ابتدا نفس را دشمن خود بدانيمپيامبر گرامي اسلام(ص) ميفرمايد: «بدترين دشمن تو نفس توست که در درون توست؛ أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْك»(مجموعۀ ورّام/ج1/ص59) بايد باور کنيم که نفس ما دشمني است که ميخواهد ما را ذليل و نابود کند. نه تنها بايد اين نفس خطرناک را ارباب خودمان قرار ندهيم، بلکه حتي با او رفاقت و دوستي هم نبايد داشته باشيم و حتي نسبت به او بيتفاوت هم نبايد باشيم. چون بياعتنايي و غفلت از اين دشمن بيرحم و خطرناک، ما را بيچاره ميکند. براي مبارزه با نفس، بايد ابتدا نفس را طرف مقابل خود ببينيم و او را دشمن بدانيم، تا او را زمين بزنيم و الا او ما را به زمين خواهد زد.بايد احساس خودمان را نسبت به نفس خود تغيير دهيم و او را واقعاً دشمن خود بدانيم؛ دشمني که هر لحظه ميخواهد به ما صدمه بزند و ما را ذليل کند. نبايد در خوش خيالي به سر ببريم و احساس امنيت کاذب ما را در دام دشمنيهاي پنهان او بيفکند.امام کاظم(ع): مجاهده با نفس، مانند «جهاد با دشمن» بر تو واجب است/اي کاش صدا و سيما جنايات دشمن در منطقه را نشان ميداد تا مردم بدانند دشمن يعني چه؟امام کاظم(ع) به يکي از ياران خود ميفرمايد: با نفس خودت مجاهده کن تا او را از هوي باز بداري که اين کار مانند جهاد با دشمن بر تو واجب است؛ جَاهِدْ نَفْسَكَ لِتَرُدَّهَا عَنْ هَوَاهَا فَإِنَّهُ وَاجِبٌ عَلَيْكَ كَجِهَادِ عَدُوِّكَ»(تحف العقول/ص399)اي کاش صدا و سيماي ما اين راهبرد را ميپذيرفت که جنگ منطقه و جنايات دشمن را يکمقدار بيشتر به مردم نشان ميداد تا مردم بدانند دشمن يعني چه؟ مثلاً يک مقدار به آن چندصد نفري که سر بريده شدند يا يکي يکي با گلوله کشته شدند، ميپرداخت تا مردم ببيند و مفهوم «دشمن» را درک کنند.دشمنشناسي و دشمنباوري خوبي نداريم/ ابليس سعي ميکند ما را از دشمن غافل کند/ هيچ آدم عاقلي به دشمنِ خوني و تا دندان مسلح خود بياعتنايي نميکند/ فيلمي که بايد يک بار نگاه کنيم و بارها به آن فکر کنيم
ما دشمنشناسي و دشمنباوري خوبي نداريم و اينگونه مفاهيم، کمي در ادبيات ما غريب هستند. ابليس هم خيلي سعي ميکند ما را خام کند و از دشمن غافل کند. الان که دشمن هست چرا نبايد متوجه باشيم و چرا بايد حضور او را ناديده بگيريم؟ هيچ آدم عاقلي به دشمن خوني و تا دندان مسلح خود بياعتنايي نميکند. هيچ آدم با شعوري در کنار دشمن بيرحم خود احساس امنيت نميکند.آن فيلمي که نشان ميدهد سر يک کشيش مسيحي را ميبُرند بايد يک بار نگاه کنيم و بارها به آن فکر کنيم. بايد قيافۀ آن کسي که خيلي راحت دارد سرِ آن کشيش را جدا ميکند ببينيم که چگونه اين کار را انجام ميدهد تا رذالت و خباثت دشمن را باور کنيم. اگر چنين دشمني به دست شما بيفتد او را نميزنيد؟ امام صادق(ع) ميفرمايد: «نفس ما بدتر از آن دشمن است». بايد اين براي ما جا بيافتد که نفس ما دشمن ماست و بايد همانطور که دشمن خود را ميزنيم، نفس خودمان را هم بزنيم و آن را ذليل کنيم.اگر بفهميم دشمنترين دشمن، نفس ماست تحمل دشمنيهاي مؤمنين به ما، برايمان آسان خواهد شد
اميرالمؤمنين(ع) در وصيت خود ميفرمايد: «الله الله در جهاد با نفس که دشمنترين دشمنان با شماست؛ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ لِلْأَنْفُسِ؛ فَهِيَ أَعْدَى الْعَدُوِّ لَكُم»(دعائم الاسلام/2/352) اگر ما بفهميم که دشمنترين دشمنمان نفس ماست، تحمل دشمنيهاي مختصر مؤمنين در اطراف ما برايمان آسان خواهد شد. البته حساب کفار و منافقان معاند که با اسلام و مسلمين دشمني دارند جداست؛ با آنها هم بايد دشمني کرد.اميرالمؤمنين(ع): آغاز گناهان، تصديق نفس و اعتماد به آن است
اميرالمؤمنين(ع) در ادامۀ وصيت خود ميفرمايد: «ابتدا و آغاز گناهان تصديق کردن نفس (يعني نفس خود را تکذيب نکنيم و فکر کنيم نفس ما خوب است و خطري ندارد) و تمايل پيدا کردن و اعتماد به هواي نفس است؛ وإنَّ أوَّلَ المعاصِي تَصدِيقُ النَّفسِ، والرُّكُونُ إلى الهَوَى»(دعائم الاسلام/2/352) لازمۀ ترک اين اولين گناه اين است که ما ابتدا نفس را تکذيب کنيم يعني با آن بد بشويم.غير از دشمن گرفتن نفس، بايد به زشت بودن نفس هم توجه کنيم/ نفس انسان يک موجود خبيث، کثيف، بيحيا و طغيانگر است
بنابراين اولين قدم ما تکذيب کردن نفس و دشمن گرفتن آن است. اما غير از دشمن گرفتن نفس، بايد به زشت بودن نفس هم توجه کنيم. نفس انسان يک موجود خبيث، کثيف، بيحيا و طغيانگر است. وقتي ميگوييم نفس بد، منظورمان همان بخش پست نفس است که تمايل به دنيا دارد، و الّا روح انسان مراتب بسيار زيبايي هم دارد که خداگونه است.خداوند متعال در حديث معراج خطاب به حبيب خود رسول اکرم(ص) ميفرمايد: «اي احمد! با خوشپوشي و خوشلباسي و غذاهاي لذيذ و خوشنشيني مأنوس نباش و خود را زينت نده و به سراغ اين کارها نرو، نفس محل همۀ بديهاست و نفس رفيق هر بدياي است. تو او را به طاعت ميکشاني و او تو را به معصيت ميکشاند و تو را وادار ميکند کارهاي بد انجام دهي، وقتي سير ميشود طغيان ميکند و وقتي گرسنه ميشود شکايت ميکند و وقتي فقير ميشود غضب ميکند و عصباني ميشود و وقتي غني ميشود تکبر ميکند (غني شدن هم فقط با مال نيست، با هر چيزي ممکن است احساس غني شدن پيدا کند؛ مثلاً گاهي کافي است که نفس انسان ببيند حقّ با اوست، بلافاصله تکبر ميکند) ؛يَا أَحْمَدُ لَا تَتَزَيَّنُ بِلِينِ اللِّبَاسِ وَ طِيبِ الطَّعَامِ وَ لَينِ الْوَطَاءِ فَإِنَّ النَّفْسَ مَأْوَى كُلِّ شَرٍّ وَ هِيَ رَفِيقُ كُلِّ سُوءٍ، تَجُرُّهَا إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ تَجُرُّكَ إِلَى مَعْصِيَتِهِ وَ تُخَالِفُكَ فِي طَاعَتِهِ وَ تُطِيعُكَ فِيمَا تَكْرَهُ وَ تَطْغَى إِذَا شَبِعَتْ وَ تَشْكُو إِذَا جَاعَتْ وَ تَغْضَبُ إِذَا افْتَقَرَتْ وَ تَتَكَبَّرُ إِذَا اسْتَغْنَتْ»(الجواهر السنية في الأحاديث القدسية/ص383)مَثَل نفس مَثَل شترمرغ است، خيلي ميخورد ولي نه بار ميکشد و نه پرواز ميکند/ مثل نفس، مثل خَرزهره است
در ادامۀ اين حديث قدسي ميفرمايد: «مَثَل نفس مَثَل شترمرغ است، خيلي غذا ميخورد ولي نه بارکشي ميکند و نه پرواز ميکند و هيچ خدمتي انجام نميدهد و مَثَل نفس مَثَل خرزهره (نام درختچهاي سمي و هميشهسبز) است که ظاهرش زيبا ولي بسيار تلخ و بدمزه است؛ مَثَلُ النَّفْسِ كَمَثَلِ النَّعَامَةِ؛ تَأْكُلُ الْكَثِيرَ وَ إِذَا حُمِلَ عَلَيْهَا لَا تَطِيرُ وَ مَثَلُ الدِّفْلَى لَوْنُهُ حَسَنٌ وَ طَعْمُهُ مُرٌّ»روزي ظرف فالودهاى خدمت امير المؤمنين(ع) آوردند و در برابر آن حضرت گذاشتند. امام(ع) به صافى و زيبايى آن نگريست و انگشت خود را به آن زد و آن را چشيد، و فرمود: همانا حلال، پاك و نيكوست و اين حرام نيست، امّا من خوش ندارم نفْسِ خود را به چيزى عادت دهم كه تاكنون بدان عادت ندادهام. اين ظرف را از جلو من برداريد. پس، آن را برداشتند. ( اُتِيَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام بِخِوانِ فالوذَجٍ ، فوُضِعَ بَينَ يَدَيهِ فنَظَرَ إلى صَفائهِ و حُسنِهِ ، فوَجِئَ بِإصبَعِهِ فيهِ حَتّى بَلَغَ أسفَلَهُ ، ثُمَّ سَلَّها و لَم يَأخُذْ مِنهُ شَيئا، و تَلَمَّظَ إصبَعَهُ و قالَ: إنَّ الحَلالَ طَيِّبٌ و ما هُوَ بِحَرامٍ، و لكِنّي أكرَهُ أن اُعَوِّدَ نَفسي ما لَم اُعَوِّدْها، اِرفَعوهُ عَنّي، فرَفَعوهُ؛ محاسن /2/409)امام صادق (ع) به نقل از پدرانش فرمود: مقدارى خَبيص(حلوايى تهيه شده از آرد و خرما و کشمش و روغن) خدمت اميرالمؤمنين(ع) آوردند، حضرت از خوردن آن خوددارى ورزيد. عرض كردند: آيا آن را حرام مى دانيد؟ فرمود: نه، اما ميترسم نفْسم به آن علاقهمند شود و به دنبال آن بروم.(عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع أُتِيَ بِخَبِيصٍ فَأَبَى أَنْ يَأْكُلَهُ فَقَالُوا لَهُ أَ تُحَرِّمُهُ قَالَ لَا وَ لَكِنِّي أَخْشَى أَنْ تَتُوقَ إِلَيْهِ نَفْسِي فَأَطْلُبَهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ فِي حَياتِكُمُ الدُّنْيا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها(امالي مفيد/134 و الغارات/1/59) مشابه همين داستان را براي حضرت رسول(ص) نيز نقل کردهاند (محاسن/2/409)درواقع حضرت امير(ع) چون خيلي خوشمزه بود نخوردند، و توضيح دادند که اگر من اينجا به خواستۀ نفس خودم پاسخ مثبت بدهم اين نفس پُررو ميشود و جاهاي ديگر شروع ميکند به نِق زدن و زيادهخواهي کردن، و بعد ديگر انسان از پس آن برنميآيد.«گربه را دم حجله بايد کشت» دربارۀ نفس بايد انجام شود/ از همان اول بايد در مقابل خواستههاي نفس ايستاد و الّا لوس و پُررو ميشود و ديگر از عهدۀ آن برنميآييم
بايد از همان ابتدا به نفس خودمان جواب منفي بدهيم و الا اين نفس، لوس و نُنُر و پُررو ميشود و بعد جاهاي ديگر شروع ميکند به نِق زدن و ديگر از عهدۀ آن برنخواهيم آمد؛ خواستههايش هم تمامي ندارد و تا انسان را بدبخت نکند دست بردار نيست. پس آدم عاقل کسي است که از همان اول در مقابل خواستههاي نفس خود بايستد، و آخر کار او را ببيند.اينکه ميگويند: «گربه را دم حجله بايد کشت» دربارۀ نفس بايد انجام شود. روي نفس را از همان اول بايد کم کنيم و الا وقتي قدرت پيدا کند ديگر از پسِ آن برنميآييم. نفس پُررو، زود عصباني ميشود، دير ميبخشد، کينهاي ميشود، زودرنج خواهد شد، دير لذت ميبرد، زود شاکي ميشود، و هزاران خصلت بد ديگر پيدا ميکند که آدم را بيچاره خواهد کرد.چرا در درس و بحثهاي معنوي و اخلاقي هميشه به سراغ امور فرعي برويم؟!
در درس و بحثهاي معنوي و اخلاقي چرا هميشه به سراغ امور فرعي يا سرشاخهها برويم و روي آنها کار کنيم؟ مثلاً چرا بايد ابتدا به سراغ «شُکر» برويم که با هم صحبت کنيم و همه هم خوششان بيايد ولي بعد هم هيچکس شاکر نشود و آخرش هم بگوييم «شُکر عجب چيز خوبي است! اي کاش ما هم بتوانيم شاکر بشويم!» مگر اين نفسِ سرکش و خبيثي که داريم به ما اجازه ميدهد شاکر بشويم؟!چرا بايد ابتدا در مورد موضوع «صبر» صحبت کنيم؟ مگر اين نفس لوس و نُنُر ما قبول ميکند که ما اهل صبر بشويم؟ ما وقتي ميتوانيم دربارۀ مفاهيم زيبا و خوبي مثل «شُکر»، «صبر»، «سخاوت» و ... صحبت کنيم که مسير اصلي -يعني مبارزه با هواي نفس- را طي کنيم؛ در اين صورت سخن گفتن از هر فضيلتي براي ما مفيد خواهد بود و تذکرات موثري خواهند بود؛ به خودمان خواهيم گفت: «من چون مبارزه با هواي نفس نکردهام، بي صبر شدم، ناشاکر شدم، با سخاوت نشدم و ...»
فلسفۀ خلقت انسان اين است که 1- انسان براي رشد يافتن به وسيلۀ رنج و سختي آفريده شده است 2- صرفنظر از فلسفه و هدف خلقت انسان، ساختار وجودي انسان به گونهاي است که بايد زجر بکشد. چون انسان چندين نوع تمايل دارد که اينها با هم در تعارض هستند و لذا انسان نميتواند به همۀ خواستههايش برسد 3- انسان در دنيا، در بستر زندگي و حياتي قرار دارد که اين زندگي با انسان سرِ ناسازگاري دارد، لذا محال است شما در مسير زندگي خود با افرادي مواجه نشويد که در اثر سوء تفاهم يا به دلايل ديگري به شما بدي کنند.• خداوند حيات و خلقت انسان را طوري طراحي کرده است که هم دنيا به ما زجر ميدهد و هم در وجود خودمان يک زجرهايي تعبيه شده است؛ چه به سمت خدا حرکت کنيم و چه نخواهيم به سمت خدا حرکت کنيم اين زجرها وجود خواهد داشت. (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَد؛ بلد/4)
وقتي تحمل زجر در دنيا حتمي است، پس بايد اين زجرها را مديريت کنيم/ در مقام مديريت زجر بايد براي مبارزه با هواي نفس خود برنامه داشته باشيم• وقتي فهميديم که تحمل زجر و سختي در دنيا براي ما حتمي است، به اين نتيجه ميرسيم که بايد اين زجرها و رنجها را مديريت کنيم، تا 1. در حد امکان مقدار رنجها را کاهش دهيم و 2. بهترين بهرهبرداري را از تحمل رنجها ببريم و 3. هدفي که براي اين زجرها وجود دارد را محقق کنيم و «خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَه» نشويم. يعني اينطور نباشد که زجرها را تحمل کنيم ولي بهرهاي نبريم و در آخرت چيزي نصيبمان نشود. لذا خود ما در مقام مديريت زجر بايد براي مبارزه با هواي نفس خودمان برنامه داشته باشيم.• برنامۀ مبارزه با هواي نفس و مديريت کردن رنجها و سختيها، تنها مسير زندگي انسان است. و مربوط به «تمام» مسير زندگي، يعني از ابتدا تا انتهاي عمر انسان است. ساير مفاهيم، توصيهها و برنامهها، يا مقدمه است، يا اجزائش است يا نتيجۀ اين مبارزه است.• ايمان به ما انگيزۀ مبارزه با هواي نفس ميدهد. هدف مبارزه با هواي نفس نيز، خوب بودن، رشد استعدادها، تعادل روحي و بسياري فوايد دنيوي و اخروي و مادي و معنوي است اما هدف عاليتر مبارزه با هواي نفس «کسب استعداد و آمادگي براي لقاء الله» است.
اگر به ميل و تشخيص خودمان مبارزه با هواي نفس را مديريت کنيم، در واقع باز هم از هواي نفس تبعيت کردهايم/مبارزه با نفس بدون دستور نميشود• وقتي فهميديم که ما بايد اين زجر و رنج را مديريت کنيم، و «مبارزه با هواي نفس» ماهيت عمليات ما براي مديريت زجر در دنياست، حالا اگر بخواهيم به ميل و تشخيص خودمان مبارزه با هواي نفس را مديريت کنيم، دوباره تبعيت از هواي نفس اتفاق خواهد افتاد. چون به دستور نفس خودمان داريم با نفس خود مبارزه ميکنيم و اين نقض غرض است و انانيت و کبريايي نفس گرفته نميشود.• هر نوع سختي کشيدن و هر مبارزه با نفسي آدم را از تکبر پاک نميکند و به اوج پاکي نميرساند. در واقع اگر به ميل خودمان با هواي نفس خود مبارزه کنيم، نفسمان فربهتر و بزرگتر ميشود. يعني اگر ميخواهيم با هواي نفس خودمان مبارزه کنيم بايد يک کس ديگري به ما دستور بدهد و الا مبارزه بيفايده خواهد بود. لذا خدا لطف کرده است و از طريق پيامبرانش به ما دستور داده است. چرا ميگوييم خدا لطف کرده است که به ما دستور داده؟ چون خيلي از کارهاي خوبي که ما انجام ميدهيم، اگر دستور خدا نبود خودمان هم ميتوانستيم تشخيص دهيم کار خوبي است و بايد انجام دهيم (مثل صدقه دادن به فقير)؛ اما خدا لطف کرده و به ما دستور داده است تا «منِ»مان بزرگ نشود و انانيتمان تقويت نشود؛ چون اگر در مسير تربيت خودمان، هميشه بر اساس تشخيص خود عمل کنيم اين «من» بزرگ ميشود.
ما دوست داريم بزرگ باشيم ولي اين تمايل جز «اتصال به بزرگ»، پاسخي ندارد/فروتني و عبوديت راه اتصال به خدا• در اينجا به مفهوم فوقالعاده مهم عبوديت ميرسيم. و مفهوم عبوديت و بندگي در بحث مديريت مبارزه با هواي نفس وارد ميشود. ما در مقابل کبريايي خدا بايد از خودمان تواضع و فروتني نشان دهيم تا بتوانيم با خداي بزرگ ارتباط و اتصال پيدا کنيم. ما دوست داريم بزرگ باشيم ولي اين تمايل جز اتصال به بزرگ، پاسخي ندارد. مثل حضرت امام(ره) که با کوچکي درِ خانۀ خدا به عزت و بزرگي رسيد و الا اگر از طريق ديگري بخواهيم به اين تمايل خود پاسخ دهيم و بزرگ شويم، کارمان به تکبر خواهد کشيد و «متکبر» خواهيم شد که بوي بهشت هم به مشام ما نخواهد رسيد. (مَن ماتَ و في قَلبِهِ مِثقالُ ذَرَّةٍ مِن كِبرٍ لم يَجِدْ رائحَةَ الجَنَّةِ؛ امالي شيخ طوسي/ص537)
«انانيت» ما در تبعيت از ولي خدا نابود ميشود/ «ولايت» دومين مفهوم در جريان مبارزه با هواي نفس/تقوا، برنامۀ مبارزه با نفس• وقتي قبول کرديم که در مديريت مبارزه با هواي نفس، بايد خدا به ما دستور بدهد، مفهوم کليدي و فرخندۀ به نام «ولايت» مطرح ميشود. يعني خدا همۀ دستورها را خودش صادر نميکند بلکه براي اينکه نفس ما واقعاً ذليل شود، بخشي از دستورها را ولي خدا صادر ميکند. در اينجا «انانيت» ما در تبعيت از ولي خدا نابود خواهد شد، چون آدم زورش ميآيد که از دستور يک آدمي مثل خودش اطاعت کند. البته خداوند اطاعت کردن از ولي خودش را براي ما آسان کرده است و گلِ سرسبد عالم را مأمور کرده است تا به ما دستور دهد.• پس اولين مفهومي که در جريان مديريت هواي نفس با آن برخورد ميکنيم، «عبوديت» است و دومين مفهوم «ولايت» است. بعد نوبت به برنامۀ مبارزه با هواي نفس ميرسد که همان اوامر و نواهي خداوند است که به آن «تقوا» گفته ميشود.
راههاي عملي مبارزه با هواي نفس/ دو بخشِ مبارزه با هواي نفس: 1. ترک شهوات 2. صبر در ناملايمات• در ادامۀ بحث، مختصراً به راههاي عملي مبارزه با هواي نفس ميپردازيم و چند قاعدۀ عملياتي براي مديريت کردن هواي نفس معرفي ميکنيم. مبارزه با هواي نفس دو بخش دارد که اين دو بخش را بايد در کنار هم انجام دهيم: 1-ترک شهوات 2-صبر در ناملايمات• امام صادق(ع) به يکي از اصحاب خود فرمود: «من به حق به شما ميگويم که شما به آنچه ميخواهيد (نهايتاً لقاءالله) نميرسيد مگر به ترک آنچه ميل و شهوت داريد و به چيزهايي که آرزو داريد نميرسيد مگر با صبر کردن در برابر ناملايمات؛ بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُمْ إِنَّكُمْ لَا تُصِيبُونَ مَا تُرِيدُونَ إِلَّا بِتَرْكِ مَا تَشْتَهُونَ وَ لَا تَنَالُونَ مَا تَأْمُلُونَ إِلَّا بِالصَّبْرِ عَلَى مَا تَكْرَهُونَ»(تحف العقول/ص305 و امالي مفيد/208)
بعضيها حاضرند شهوت و گناه را ترک کنند ولي حاضر نيستند در بلا و مصيبت صبر کنند/ با دو بالِ «ترک هوس» و «صبر در بلا» ميتوان پرواز کرد• بعضي از آدمهاي مذهبي حاضرند شهوت و گناه را ترک کنند ولي حاضر نيستند در بلا و مصيبت صبر کنند. بعضيها نيز حاضر هستند در بلا صبر کنند ولي حاضر نيستند گناه را ترک کنند. در صورتي که اين دو بايد با هم باشد تا نتيجه بدهد. چون انسان با دو بال ميتواند پرواز کند، يکي اينکه وقتي هوسي به سراغش آمد، آن را ترک کند و گناه را کنار بگذارد و ديگر اينکه وقتي بلايي بر سرش آمد صبر کند.• از حاج آقاي دولابي(ره) ميپرسيدند که به ما دستور العمل بدهيد، ايشان ميفرمود که دستورالعمل نميخواهد فقط «برويد و راضي باشيد!» چون مردم معمولاً رضايت را کم دارند. همان کارهاي خوبي که انجام ميدهيم و مراقبتي که در ترک معصيت انجام ميدهيم اگر با چاشني «رضايت» همراه باشد، به ما کمک خواهد کرد با اين دو بال بالاخره از زمين جدا شويم و پرواز را آغاز کنيم.• صبر کردن در ناملايمات هم خودش مبارزه با هواي نفس است. گاهي اوقات همينکه آدم در مقابل سختيها و ناملايمات در دل خودش نِق نميزند مبارزه با هواي نفس محسوب ميشود. گاهي اوقات انسان مشکل دارد ولي باز هم پيش خودش و خداي خودش لبخند ميزند و اين هم مبارزه با هواي نفس محسوب ميشود و رضايت خدا را به دنبال دارد. چون خدا ميداند که بندهاش چقدر دارد رنج و سختي ميکشد ولي عليرغم اين رنجها باز هم به رضاي خدا راضي است و شکر ميکند.• امام حسين(ع) در سختترين بلاهاي روز عاشورا و آن موقعي که علي اصغر(ع) بر روي دستهاي حضرت جان ميداد، خون علي اصغرش را به آسمان پرتاب ميکرد و ميفرمود: خدايا من اين بلا را تحمل ميکنم و راضي هستم (هونٌ عَلَيَّ مَا نَزَلَ بِي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللَّه؛ لهوف/ص117) «راضِيَةً مَرْضِيَّةً» به اين ميگويند.
هر روز و در هر حالتي بايد دأب انسان مبارزه با هواي نفس باشد• اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «کسي که ميخواهد حالش اصلاح شود و نفسش سلامت شود بايد مرام خود را اين قرار دهد (يعني عادت، بنا و برنامهاش اين باشد) که در هر حالي مبارزه با هواي نفس کند؛ وَ مَنْ أَرَادَ إِصْلَاحَ حَالِهِ وَ سَلَامَةَ نَفْسِهِ فَلْيَجْعَلْ دَأْبَهُ مُجَاهَدَةَ النَّفْسِ عِنْدَ كُلِّ حَالٍ»(ارشاد القلوب/ج1/ص98) هر روز و در هر حالتي بايد دأب انسان اين باشد که با هواي نفس خودش مبارزه کند و يک لحظه نبايد از اين امر غافل شود.
مبارزه با نفس دائمي است و تا آخر عمر ادامه دارد• از امام صادق(ع) پرسيدند: «راه رسيدن به راحتي چيست؟ حضرت فرمود: در مخالفت با هواي نفس است. پرسيدند: چه موقع عبد به راحتي ميرسد؟ حضرت فرمود: اولين روزي که وارد بهشت ميشود؛ قِيلَ لَهُ: أَيْنَ طَرِيقُ الرَّاحَةِ؟ فَقَالَ ع: فِي خِلَافِ الْهَوَى. قِيلَ: فَمَتَى يَجِدُ عَبْدٌ الرَّاحَةَ؟ فَقَالَ ع عِنْدَ أَوَّلِ يَوْمٍ يَصِيرُ فِي الْجَنَّة»(تحف العقول/ص370) يعني مبارزه با نفس دائمي است و تا آخر عمر ادامه دارد. يعني تا وقتي انسان در اين دنيا زندگي ميکند بايد مدام با هواي نفس خودش مخالفت کند، چه در مراحل ابتدايي باشد و چه در مدارج و مراتب بالا باشد. يعني عرفا و بزرگان ما هم تا آخر عمر مبارزه با نفس ميکردند، البته در سطح خودشان.
خدا: اگر بندۀ من بيشتر مشغول من باشد، شهوت او را در مناجات قرار ميدهم/ ذکر خدا آنقدر لذت و شيريني دارد که جاي شهوت را ميگيرد• پيامبر گرامي اسلام(ص) فرموده است: خداوند متعال ميفرمايد اگر بدانم آنچيزي که بر عبد من غالب است اشتغال به من است (يعني اگر ببينم که بندۀ من بيشتر مشغول من است) شهوت او را در دعا و مناجات قرار ميدهم. وقتى بندهام اين چنين شد، اگر بخواهد خطايى مرتكب شود، مانعش مىشوم. اين بندگان، دوستان حقيقي من هستند، اينها كسانى هستند كه هرگاه بخواهم اهل زمين را هلاك کنم، به خاطر آنها، هلاكت و عقوبت را برمىدارم؛ إِذَا عَلِمْت أَنَّ الْغَالِبَ عَلَى عَبْدِيَ الِاشْتِغَالُ بِي نَقَلْتُ شَهْوَتَهُ فِي مَسْأَلَتِي وَ مُنَاجَاتِي فَإِذَا كَانَ عَبْدِي كَذَلِكَ فَأَرَادَ أَنْ يَسْهُوَ حُلْتُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَنْ يَسْهُوَ أُولَئِكَ أَوْلِيَائِي حَقّاً أُولَئِكَ الْأَبْطَالُ حَقّاً أُولَئِكَ الَّذِينَ إِذَا أَرَدْتُ أَنْ أُهْلِكَ الْأَرْضَ عُقُوبَةً- زَوَيْتُهَا عَنْهُمْ مِنْ أَجْلِ أُولَئِكَ الْأَبْطَال»(عدة الداعي/ص250)• اگر کمي تلاش و فعاليت کنيد و درگيري خود را غالباً مبارزه با هواي نفس قرار دهيد خواهيد ديد که پروردگار با شما چقدر قشنگ برخورد خواهد کرد. از خدا بخواهيم ما را جزء کساني قرار دهد که از شهوات غافل شدهاند و به ذکر او مشغولند. ذکر خدا آنقدر لذت و شيريني دارد که جاي شهوت را ميگيرد.
رسول خدا(ص): رضايت خدا در ناراحتي نفس است / راه موافقت حق، مخالفت نفس است/هر وقت ديديم با حق موافق نيستيم، يک جايي مطابق ميل نفس عمل کردهايم• کسي از رسول خدا(ص) پرسيد: چگونه ميتوانم به معرفت حق برسم؟ حضرت فرمود: با معرفت نفس. پرسيد: چگونه با حق موافق باشم؟ فرمود: با مخالفت نفس ميتواني موافق حق بشوي. (لذا هر وقت ديديم که با حق موافق نيستيم بايد بدانيم که يک جاهايي به نفس خودمان حال دادهايم و به هواي نفس خود بله گفتهايم.) پرسيد: چگونه به رضايت حق برسم؟ فرمود: نفس خودت را ناراحت کن تا خدا از تو راضي شود. پرسيد: چگونه به وصال حق برسم؟ فرمود: از خودت هجرت کن تا به خدا برسي. پرسيد: چگونه ميتوانم به طاعت حق برسم؟ گفت: از نفس خودت نافرماني کن و وقتي به تو دستور داد، حرف او را گوش نکن و با آن مخالفت کن. پرسيد: چگونه به ذکر حق بپردازم؟ فرمود: نفس خود را فراموش کن (خواستههاي نفس خود را فراموش کن) و به آن فکر نکن تا خدا را به ياد بياوري. پرسيد: چگونه ميتوانم به حق نزديک و مقرّب شوم؟ فرمود: با دور شدن از نفس و انانيت. پرسيد: چگونه ميتوانم با حق انس بگيرم؟ فرمود: با وحشت از نفس، يعني هر وقت از هواي نفس و انانيت خودت وحشت کردي و برايت اصلاً دلچسب نبود آنوقت است که با خدا اُنس پيدا خواهي کرد. پريسيد: همۀ اينها چگونه به دست ميآيد؟ فرمود: از خدا عليه نفس خودت کمک بگير؛ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ الْحَقِ فَقَالَ ع مَعْرِفَةُ النَّفْسِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى مُوَافَقَةِ الْحَقِّ قَالَ مُخَالَفَةُ النَّفْسِ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى رِضَاءِ الْحَقِّ قَالَ سَخَطُ النَّفْسِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى وَصْلِ الْحَقِّ قَالَ هَجْرُ النَّفْسِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى طَاعَةِ الْحَقِّ قَالَ عِصْيَانُ النَّفْسِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى ذِكْرِ الْحَقِّ قَالَ نِسْيَانُ النَّفْسِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى قُرْبِ الْحَقِّ قَالَ التَّبَاعُدُ عَنِ النَّفْسِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى أُنْسِ الْحَقِّ قَالَ الْوَحْشَةُ مِنَ النَّفْسِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى ذَلِكَ قَالَ الِاسْتِعَانَةُ بِالْحَقِّ عَلَى النَّفْس»(عوالي الئالي/ج1/ص246)
صاحب محتوی:
پرسمان دانشجویی
زبان :
فارسی
منبع اصلی :
http://akhlagh.porsemani.ir/content/%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D9%81%D8%B3
جنس منبع:
متن
پایگاه :
پایگاه پرسش و پاسخ های اخلاق و عرفان سایت پرسمان
یادداشت :
نوع منبع :
پرسش و پاسخ , کتابخانه عمومی
مخاطب :
بزرگسال
خروجی ها :
Mods
Doblin core
Marc xml
MarcIran xml
مشخصات مختصر فراداده
مشخصات کامل اثر
منابع مرتبط :
ثبت نظر
ارسال
×
درخواست مدرک
کاربر گرامی : برای در خواست مدرک ابتدا باید وارد سایت شوید
چنانچه قبلا عضو سایت شدهاید
ورود به سایت
در غیر اینصورت
عضویت در سایت
را انتخاب نمایید
ورود به سایت
عضویت در سایت