در پاسخ به اين پرسش به چند نکته اشاره مي شود:
1- براساس آيات قرآن کريم و روايات اهل البيت، بهشت داراي درجات و مراتب متعددي است؛ خداوند در قرآن مي فرمايد: «وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى. آن دو گفتند پروردگارا ما مىترسيم كه [او] آسيبى به ما برساند يا آنكه سركشى كند». (طه، 75)
هم چنين علي عليه السلام در ويژگي بهشت مي فرماييد: «درجات متفاضلات و منازل متفوتات؛ بهشت داراي درجاتي است که برخي برتر از ديگري است و داراي منزل گاه هاي متفاوتي است». (ميزان الحکمه، ج 1، ص 432)
در پاسخ به اين پرسش به چند نکته اشاره مي شود:
1- براساس آيات قرآن کريم و روايات اهل البيت، بهشت داراي درجات و مراتب متعددي است؛ خداوند در قرآن مي فرمايد: «وَ مَنْ يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصّالِحاتِ فَأُولئِكَ لَهُمُ الدَّرَجاتُ الْعُلى. آن دو گفتند پروردگارا ما مىترسيم كه [او] آسيبى به ما برساند يا آنكه سركشى كند». (طه، 75)
هم چنين علي عليه السلام در ويژگي بهشت مي فرماييد: «درجات متفاضلات و منازل متفوتات؛ بهشت داراي درجاتي است که برخي برتر از ديگري است و داراي منزل گاه هاي متفاوتي است». (ميزان الحکمه، ج 1، ص 432)
هم چنين در روايات است که امام زين العابدين مي فرمايند: «بر شما باد به قرآن، براستي که خداوند بهشت را آفريد و درجات و مراتب آن را به اندازه آيات قرآن قرار داد، پس هر کس در آنجا آيه اي از قرآن بخواند به او مي گويند بخوان و بالا برو و هر کس از اينان که وارد بهشت مي شوند درجه اي بالاتر از آن نيست به جز درجه انبياء و صديقون». (ميزان الحکمه، ج 1، ص 432)
نکته ديگر اين که خداوند در قرآن کريم، بهشت را با اوصاف گوناگوني بيان مي کند:
1-جنه النعيم (شعراء، 85)
2-جنه عاليه (النجم، 15)
3-بهشت رضوان (التوبه، 21)
4-جنات عدن (التوبه، 73)
5-جنات الفردوس (الکهف، 107)
6-روضات الجنات (الشوري، 22)
به نظر مي رسد اين اوصاف به درجات و مراتب مختلف بهشت اشاره داشته باشد.
2- در رابطه با استکمال در بهشت بايد گفت: تکامل و ارتقا درجات در بهشت مرهون و معلول درجات ايمان و عمل صالح انسان در دنيا است، خداوند مي فرمايد: «و لکل درجات مما عملوا؛ هر کس از بندگان به عملي که کرده رتبه خواهد يافت». (انعام، 132)
بنابراين طبق فرمايش علي عليه السلام که مي فرمايد:
«اليوم عمل و لاحساب و غدا حساب و لاعمل(خطبه 42 نهج البلاغه)امروز (تا زماني که در دنيا هستيد) روز عمل و تلاش است نه روز حسابرسي به اعمال و فرداي قيامت روز حساب رسي است نه روز عمل».
پس اگر در آخرت پرونده اعمال و کارهاي نيک بسته مي شود و تکامل هم معلول عمل صالح است، پس در بهشت تکاملي نيست، مگر آنچه در اين دنيا فراهم نموده باشي.
بنابراين در آخرت ، تکامل-يعني ارتقا از درجه به درجه ديگر بهشت بدون اين که قبلا در دنيا مقدمات و شرائط آن را فراهم کنيد-وجود ندارد.
خداوند در قرآن مي فرمايد: «لا يَنْفَعُ نَفْسًا إيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ في إيمانِها خَيْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنّا مُنْتَظِرُونَ؛ اگر كسى كه قبلا ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده ايمان آوردنش سود نمىبخشد بگو منتظر باشيد كه ما [هم] منتظريم». (انعام، 158)
هم چنين خداوند مي فرمايد:
«فَكَيْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فيهِ وَ وُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ؛ پس چگونه خواهد بود [حالشان] آنگاه كه آنان را در روزى كه هيچ شكى در آن نيست گرد آوريم و به هر كس [پاداش] دستاوردش به تمام [و كمال] داده شود و به آنان ستم نرسد». (آل عمران، 25)
ديدگاه دوم: در مقابل ديدگاه مذکور، ديدگاه ديگري مطرح است که قايل به تکامل در قيامت است، در ذيل به اين ديدگاه اشاره مي شود:
پس از ورود روح به عالم اوّل از عوالم قيامت و پيوند آن با بدن، منازل، مواقف و سرفصلهايى در پيش روى انسان قرار مىگيرد كه هر يك به جاى خود، يك رويداد بزرگ تكاملى در بازگشت انسان به سوى خداوند است؛ چرا كه با هر انتقالى، انسان به صورت اصلى خود، نزديكتر شده و به كمالات از دسترفته خود هنگام سيرنزولى، نائل مىگردد و به تدريج سعه وجودى خود را يافته و متناسب عالم قرب مىشود. علاوه بر آنكه بعد از ورود به آن، به مقتضاى نظام خاص حاكم بر آن، حركت و تكامل داشته و در هر عالمى پس از ورود به آن، كمالات جديدى را كسب مىكند.
آيات و روايات نيز گوياى حركت و تكامل در حشر و عوالم پس از آن است. به دليل مجال اندك تنها به چند نمونه از اين آيات اشاره مىكنيم:
1. (إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ )آلعمران (3)، آيه 77. «كسانى كه عهد و پيمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچيزى مىفروشند، آنان را در آخرت [ از سعادتهاى اخروى] بهرهاى نيست؛ و خداى [ متعال] روز قيامت با آنان سخن نمىگويد و به [ نظر رحمت به] ايشان نمىنگرد و [ آنها را] پاكشان نمىگرداند و عذابى دردناك خواهند داشت».
جمله «و پاكشان نمىگرداند» در اين آيه، مفهوم خاصى دارد. اين جمله نشانگر اين حقيقت است كه انسانهايى كه در صراط مستقيم عبوديت بوده و مورد نظر حق مىباشند؛ در حشر و در مواقف و عوالم آن، مشمول تزكيه حضرت حق بوده، خداوند آنان را از ناپاكىها پاك مىسازد و آنها را - از آنچه كه روى چهره اصلى انسان قرار گرفته و از بسيارى از حقايق محجوبشان كرده - تزكيه و تطهير مىكند. امّا اين تزكيه الهى شامل آن دسته از انسانها كه در صراط عبوديت قرار نگرفته و با خداوند به مخالفت برخاستهاند، نخواهد شد.
بايد توجه داشت كه تزكيه خداى متعال، همان تكميل و تكامل ساختن روح آدمى است؛ زيرا انسان در زندگى دنيايى، در ظاهر امر داراى يك سلسله عقايد بود كه بر اساس آن عقايد روش و سلوك عملى خاصى دارد. امّا در باطن امر، روح آدمى در نتيجه همين عقايد و اعمال، حركت مخصوصى دارد كه آن حركت اگر در سلوك عبوديت و صراط مستقيم باشد، روح را از آنچه بايد پاك كرده، به تدريج پاك مىگرداند و در مدارج كمال پيش مىبرد.
اين حركت باطنى همان تزكيه الهى است كه در روح آدمى، تحت سلوك ظاهرى دينى انجام مىگيرد. اين تطهير، روح را از حجابها، تعلقها و رنگها و هر چه بر روح در هنگام جدايى از موطن اصيلاش، عارض گشته، نجات مىدهد و آزاد مىگرداند، در حقيقت، يك حركت تكاملى براى روح است.
حركت روح هم جز با تزكيه نمىباشد، چه اين تزكيه در زندگى دنيايى تحت سلوك دينى انجام گيرد و چه در قيامت به مقتضاى احكام خاص همان عالم و عوالم آن.
2. (إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ)
«حقيقت اين است كه كسانى كه آنچه خداوند از كتاب نازل كرده، پنهان مىدارند و بدان بهاى ناچيزى به دست مىآورند،آنان جز آتش در شكمهاى خويش فرو نبرند و خدا روز قيامت با آنان سخن نخواهد گفت و پاكشان نخواهد كرد و عذاب دردناكى خواهند داشت».
مفهوم اين آيه مانند آيه سابق، آن است كه تزكيه در قيامت، درباره انسان هايى به خصوص است و شامل كسانى كه احكام خدا را در مقابل پول و رياست مىفروشند و از حكم خدا در مىگذرند، نخواهد شد. تزكيه (تطهير و پاك ساختن)، همان حركت است؛ چرا كه موجود متحرّكى كه در مسيرى پيش مىرود، نقايص، حجابها، پردهها، رنگها و معايب را كنار زده، خود را از آن آلودگىها و تعلق پاك مىسازد. پس حركت تكاملى در قيامت وجود دارد.
3. (إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ)حج (22)، آيه 23 و 24.
«حقيقت اين است خداوند كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، در باغها و [ بهشتهايى] كه از زير [ درختان] آن نهرها روان است، درآورده و [ داخل مىگرداند]. در آنجا با دستبندهايى از طلا و مرواريد آراسته مىشوند و لباسشان در آنجا از حرير [ پرنيان] است. [ پس از قرار گفتن در چنين وضعيتى ]هدايت مىشوند به گفتار پاك و [ پاكيزه] و به سوى راه خداى ستوده [ حميد ]هدايت مىگردند».
اين آيه به حقايقى اشاره دارد كه براى ارباب ذوق، ديوانه كننده است. اين گفتار و سخن پاكيزه چيست؟
از ابن عباس نقل شده است: به شهادت «لا اله الا الله» هدايت مىشوند. در بهشت به هر جا كه نگاه مىكند، مىگويد: «لا اله اا الله». اما چه گفتنى و چه تبعات و آثارى پس از اين گفتن و خواندن مىآيد؟ فقط اهلش مىدانند و بس.
از ابن زيد نقل شده است: به اين گفتار پاكيزه «الله اكبر» نيز اضافه مىشودبحارالانوار، ج 8، ص 91 و اهل بهشت مدام «الله اكبر» مىگويند و دائماً سير صعودى و تكاملى را طىّ مىكنند. حضرت رسول اكرم(ص) شاهد جمال حق بود و هر چه پيش مىرفت و بيشتر مىرسيد، مىفرمود: «الله اكبر»، باز بيشتر مىديد و در مىيافت كه نمىتوان خداوند را توصيف كرد و دوباره مىفرمود: «الله اكبر».
زلف آشفته و خوى كرده و خندان لب و مست
پيرهن چاك و غزل خوان و صراحى در دست
من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق
چار تكبير زدم يكسره بر هر چه كه هست
حافظ.
اين آيه هم اشاره دارد كه پس از قرار گرفتن در بهشت، بهشتيان به سخن پاكيزه و به صراط حميد هدايت مىشوند. پس معلوم مىشود كه تازه در آنجا راه به خصوصى شروع مىگردد و راهى كه حركت در آن نباشد، راه نيست. اين آيه مىگويد: خداوند با اسم «حميد» خود، مؤمنان ومشتاقان را به آنجا كه بايد ببرد، مىبرد. پس حركت در عوالم حشر وجود و سير تكاملى در آنجا ادامه داردر.ك: قيام قيامت، صص 102 - 112.
در پايان اين نکته شايان ذکر است که: درجات رضوان الهي، متعدد و ذو مراتب است و هر کسي که در مسير تکامل قرار مي گيرد براساس سعه وجودي و کمالات خود داراي رتبه اي خاص از رضوان الهي است.
براي آگاهي بيشتر درباره تکامل در قيامت رجوع کنيد به کتاب «قيام قيامت» استاد محمد شجاعي، کانون انديشه جوان، ناشر: مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، تهران، 1380، از ص 101 به بعد
اما در مورد اين اشکال که:
لازمه حرکت در عوالم حشر، وجود تکاليف و بايدها و نبايدهايي است و حال آن که براساس آيات و روايات در آن عالم و عوالم تکليفي نبوده، بايد و نبايدي وجود ندارد. از اين رو، حرکت و تکامل هم نخواهد بود. در نظام دنيوي حرکت به اين معنا بود که آدمي تابع دستوراتي باشد که از ناحيه خداوند متعال و انبيا به وي رسيده است، ولي در آن عالم و نظام آخرت ديگر چنين دستوراتي وجود نداشته، واجبي مطرح نيست تا با انتجام يا عدم عمل به آن، انسان در مسير خاصي افتاده و حرکت و تحولي داشته باشد.
جواب اين است که اين مطلب صحيح است که حرکت انسان در دنيا و تقربش به سوي خداوند متعال با اتخاذ مسيري است که در دنيا انتخاب کرده و خداوند اين مسير را يعني سلوک عبودي با انجام تکاليفي و ترک محرماتي براي تقرب مقرر فرموده است. اما مقصود ما از حرکت، تحول و تکامل در نظام هاي بالاتر و پس از دنيا، از برزخ گرفته تا عوالم حشر، اين نوع حرکت نمي باشد، بلکه معيارش نيز با احکام و قوانين آن، متفاوت خواهد بود. از اين رو، حرکت در آن جا غير از حرکت در اين جاست و مسير آن جا متفاوت بوده، بلکه متناسب با همان نظام حشر خواهد بود.
بايد توجه داشت که مسير صعود به سوي خداوند نسبت به نظام هاي عوالم ديگر گوناگون، مختلف خواهد بود. مسير در نظام دنيوي همين تکاليف شرعيه است که انسان بايد خود را با آن منطبق سازد و اين مسير در کل در اين نظام تقرب و حرکت به سوي خداست، اما وقتي ما به برزخ منتقل شديم در آنجا نظام و احکام ديگري است. در آنجا هم به دنباله همين مسير دنيوي در حرکتيم، اما اين مسير و اين حرکت بعينه همان مسير و حرکت دنيوي نخواهد بود، بلکه مسير تحول، حرکت و تکاملي متناسب با عالم برزخ است. هم چنين وقتي وارد قيامت گشتيم، در آنجا هم به دنباله همين مسير برزخي و دنيوي نخواهد بود، اما اين مسير و اين حرکت همان مسير و حرکت برزخي و دنيوي نخواهد بود، بلکه حرکت و تحولي متناسب با نظام و قوانين عالم حشر است. حرکت مسيرها دارد و هر مسيري متناسب با نظام و آثار و احکام و معيار خودش مي باشد. به اين مثال توجه کنيد؛ قطعه خاکي که به عالم انسانيت وارد مي شود، در طي مسير و حرکت خود به سوي عالم انسانيت عوالمي را پشت سر مي گذارد، از عالم خاکي به عالم نباتي وارد مي شود و بعد از آن وارد عالم گوشت و خوني مي گردد، سپس به عالم نطفه به عالم علقه به مضغه تا آخر. اين عوالم را خاک طي کرده و به آن عالمي که مقصودش است؛ يعني انسانيت وارد مي شود. در يک نگاه اين خاک در مجموع يک راه را تا رسيدن به انسانيت پشت سر گذاشته است، ولي اين راه راه دامنه داري بوده و مجموعه اي از قطعات منظم، منسجم، مترتب بر يکديگر و در عين حال غير يکديگر ولي به دنبال هم است. خاک تا نبات شود، يک راه متناسب با اين عالم است و همين طور ... پس اين موجود به يک نظر کلي و مجموعي يک راه را طي کرده، ولي اين راه به نظر دقيق راه هايي چيده شده، مترتب، غير هم و در عين حال دنبال هم است.
در قانون حرکت اين يک حقيقت کلي است، در هر جا به نظر مجموعي يک راه است، ولي به تعداد عوالم، راه ها وجود دارد. پس راه و مسير به سوي خدا در يک نگاه کلي يک راه است، ولي اين راه خلاصه در تکاليف عمليه نيست، بلکه اين تکليف ها قطعه اي از اين راه بوده و متناسب با نظام دنيوي است. در برزخ هم قطعه ديگري از اين راه متناسب با عالم برزخ وجود دارد و در قيامت هم قطعه ديگري از اين راه متناسب با عالم حشر قرار دارد. اين راه ها مترتب بر يکديگر بوده، ولي غير هم و در عين حال دنبال هم بوده و هر راهي ظاهر مسير نظام بالاتر است؛ يعني راه دنيوي ظاهر راه برزخ بوده و ره برزخ باطن راه دنيا، مسير برزخي ظاهر مسير قيامتي است و مسير قيامتي باطن راه برزخي. پس حرکت در هر عالمي متناسب با همان عالم خواهد بود و از نفي يک نوع حرکت در يک نظام نمي توان حرکت را در نظام ديگر نتيجه گرفت.
نکته اي که در پايان شايان ذکر است اين که: علت اين که بهشتيان به مراتب بالاتر غبطه خورند اين است که بر طبق آيات و روايات در بهشت، درد و رنج و افسردگي و غم و اندوه وجود دارد: «لا يَمَسُّنا فيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فيها لُغُوبٌ»(فاطر، 35)
و غبطه و افسوس خوردن خود يک رنج و اندوه روحي است، و بهشت تهي از هر رنج و اندوه استف لذا بهشتيان دچار حسرت نمي شوند و هر کس به مقامي که دارد راضي و خرسند است.